رهایم کن! نمیخواهم بقاییبه دنیا هم نمییابم سرایینمیبینم افق را روشناییندارم هیچ امیدی و رجاییمن از تو سقط میخواهم الهیاجابت کن دعایم را به ماهیالهی مرگ را تقدیر من کنمرا پیراهن رفتن به تن کنچنین گفتا جنین با مادر خویشکه بود از هستیاش در رنج و تشویشنمیخواهم دگر خون جگر راندارم طاقت اشک پدر راسیاهیها، پلشتی...
وقتشه بیای و بارون بگیرهزمینای خشک و بیحاصلمونشبِ خوبی اومدیم؛ درو کنیعلفای هرزه رو از دلمونقصه اینه که شب قدره و بازاومدیم تا آبروداری کنیهمه دلخوشیمون اینه که توچشمهای از دلمون جاری کنیکافیه بشکنه سنگی از دلااز شکافش بزنه آب رَوونکافیه دعا کنی وُ وابشهگرههای سخت و کور و بستهمونیعنی امشب می...
یک دو سه نسله هیچ کسیخبر نداره از چشاتاز تو نگاه عابراپاک شده لحن خندههاتتو، خط پایان شبی!تو، نقطهی شروع روز!تو، حاضری! تو، غایبی!تویی همیشه و هنوز!این روزا فصل آخرهغیبت کبرای منهآخ! اگه تو یه روز بیای!آخ! اگه بارون بزنه!اون روزا آسمون دیگهتو حسرت ستاره نیستاومدن تو روشنه!این حرفا استعاره نیستروزی که مشق انتظاربه خط آخر برسهمسافر شهر طلوعشبونه ...
طلوع ازلیسحرا کبوتر دل میره تا دیدن خورشیدبا اذون از تو میخونه سرِ گلدستهی توحیدتو همون خورشیدِ عشقی که طلوعت ازلی شدرو به هر آینه کردی تصویرش روی «علی» شدپیشونیت مشرقِ صبحه خورشید فردا تو دستتآسمون فرش قدمهات، نبض دریاها تو دستتواسه انگشتر «هستی» نامِ تو نقشِ نگینهجبرئیل از تو سروده اگه که بالا نِشینهتسبیح ستاره...
نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاها توئیلنگر و طوفان و موج و ساحل و دریا توئینامش از اهل زمین و آسمان دل میبردای وجودت بر تن بیجان عالم جان بیاای امید بیکسان ای یار مظلومان بیااز جگرها آه میجوشد که یا مهدی بیاآفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟زینب کبرا سر بازار میخواند تو راای دو صد یوسف ...
دل من یه موج خستهستو بیا قرار اون باشغرق تنهایی و غصهستو بیا کنار اون باشدل تو کعبه عشقهدل من کفتر عاشقبیتو من بیپر و بالمای تو بال و پر عاشقدل من یه آسمونهتو براش ماه بلندیدل من چشمهی نورهاگه چشماتو نبندیواسهی اومدن توآب و آیینه میکارمبه جای هر شب هفتهصبح آدینه میذارم
آسمان را بنگر شور قیامت برپاستبانگ جاءالحق و غوغای زوال باطلصبح امید بشر از رخ او میتابدالف معرفت آدم و یاء عیسیعاقبت لشکر فرعون صفتهای زمانظلمت ظلم و ستم پاک شود از گیتیتا که این کشتی طوفانزده سامان گیردچه شبی کز افقش نور هدایت برپاستمولد مهدی موعود ز ولد زهراستچشم صاحبنظران در ره این بیهمتاستمظهر حسن خدایی همه یکجا اینجاستهمه در ...
یا ذا السماواتِ سلامٌ لَک ای صاحب آسمانها بر تو سلامیا من مسیحاً واقفاً یَرعاک ای که مسیح ایستاده و به تو خیره استیا دربَ وصلٍ نورهُ یَنمو ای راه رسیدنی که نورش، رویش پیدا کردیا طائحاً فی عالم الاَملاک ای غوطهور در عالم ملائکقَد حانَ وَقتُ الیَقظِ وَالتَّمکین همانا رسیده وقت بیداری و آمادگیقَد تَمَّ لیلُ الهَمِّ وَالآلام همانا به پایان ...
آسمان را بنگر شور قیامت برپاستبانگ جاءالحق و غوغای زوال باطلصبح امید بشر از رخ او میتابدالف معرفت آدم و یاء عیسیعاقبت لشکر فرعون صفتهای زمانظلمت ظلم و ستم پاک شود از گیتیتا که این کشتی طوفانزده سامان گیرد چه شبی کز افقش نور هدایت برپاستمولد مهدی موعود ز ولد زهراستچشم صاحبنظران در ره این بیهمتاستمظهر حسن خدایی همه یکجا اینجاستهمه ...
نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاها توئیلنگر و طوفان و موج و ساحل و دریا توئینامش از اهل زمین و آسمان دل میبردای وجودت بر تن بیجان عالم جان بیاای امید بیکسان ای یار مظلومان بیااز جگرها آه میجوشد که یا مهدی بیاآفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟زینب کبرا سر بازار میخواند تو را ای دو صد ...
از خواب خوش بیدار شو ای چشم وقت طلوع صبح نزدیک استدر انتظار رؤیت خورشید ماندیم اگرچه جاده تاریک استاکنون زمان و وقت بیداریست پایان گرفته این شب جانکاهخورشید عالمتاب میآید منجی عالم میرسد از راهخود را مهیا کن بر آن لحظه کز آسمان میآید آن موعودآزادی و صلح و تبسم را هدیه کند بر این جهان موعوداکنون زمان و وقت بیداری...
مدتیه دلم گرفتارتهبدجوری آشفته و بیمارتهمدتیه سخت پریشونتمتو خواب و بیداری غزلخونتممدتیه دیوونهی صداتممدّتیه دنبال رد پاتمتموم کوچهها رو سر میزنمتموم خونهها رو در میزنمتا که ببینم از تو یک نشونهعقدهی دیدنت تو دل نمونهآخه یه عمرییه چش انتظارممثل پرستوای بیقرارمخراب چشمای خمارتم منخدا میدونه ...
ای دلبر یکتا بیا، ای محرم دلها بیاای دردمندان را طبیب، ای آیت فَتحٌ قَریبای بیپناهان را پناه، افتادگان را تکیهگاهدنیا ز طوفان ستم، پر شد ز امواج اِلَممعشوق هر پیغمبری، بر فرق نرگس افسریدور از نظرها تا بکی، سرگشته یارا تا بکی؟تنها توئی مشکل گشا، ای رهبر والا بیادیگر به پایان شد شکیب، ای منجی دنیا بیاای سایۀ لطف اِله، ای یار ناپیدا بیادل ...
گاهی با پنجرهها خیره میشمبه چشای مهربون آسمونغروبا که صبر من تموم میشهمیبینم یه کاسه خونه آسمونمیدونی معنی چش به راهی رو؟چی بگم غریبی خیلی مشکلهسر شب با آسمون حرف میزدمچیزی که فراوونه، درد دله: شبای تو شمسیَن یا قمری؟دلمون از این هزارهها پرهماه و خورشیدو بگو کوتا بیانکاسهی صبر ستارهها ...
من و فصلِ بیپناهیتو شبایِ بیقراریاز هجومِ عصر آهنمن و یک دلِ فراری تویی واژه رسیدنتویی مرزِ بینهایتتویی آرزوی این دلناجیِ شبایِ حسرتمنو تا سپیده بُردیمنو تا یه خوابِ شیرینکاش میشد نگام کنی بازآرزویِ صبحِ دیرینکاش میشد تو جمکرونتعمری من قرار بگیرمتو رو یک لحظه ببینمتو جنونِ عشق بمیرمعمرییه این دلِ خستهواسه عشق تو ...
آخ! چی بگم از این دل شکستهاز این غمی که تو دلم نشستهغم نداری، نمیدونی غم چیهنمیدونی دردی که دارم چیه!خنده، ولی خندههای دروغیگریه، ولی گریهها پشت پردهستتو زندگی راهی واسم نموندههر جا که میرم، میخورم به بنبستیه همزبون از کجا پیدا کنم؟سفرهی دل رو پیش کی واکنم؟آره، دیوونم، به خودم میخندمآره ...
جمعههایی که تو نیستی، تو دلم، انگاری آشوبِ روز محشرهیه جوری هوای غربت میگیرم، انگاری غروبِ روز محشرههمه چی رنگ بد خاکستری، همه چی رنگ شکستن میگیرهامیدای زندهی تو دل من، با غروب، دوباره از نو میمیرهکاش تو این آسمون بیانتها، دل من یه گوشه جا داده بشهپشت این ستارههای کاغذی، راس راسی ستارهای زاده بشهصورتش ...