مقدمه یکی از مقولههای اساسی آموزۀ مهدویت که در تحقق حکومت عدل امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نقش مهم و تعیینکننده دارد مسئله انتظار است که میتوان آن را به لحاظ نظری و عملی با رویکردهای مختلفی در جهت زمینهسازی ظهور حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مورد بررسی و کاوش قرار داد. عنصر انتظار مهدی موعود در فرهنگ غنی اسلام به خصوص در مذهب شیعه اثنیعشری از جایگاه رفیع و ارزشمندی برخوردار است که آن را در میان مباحث مختلف مهدویّت متمایز کرده است. مقولۀ انتظار با مفهوم ژرف و عمیق خود و با ظرفیتها و قابلیتهای بسیاری که از آن در متون دینی و روایی، بیان شده میتواند کارکردهای عملی فراوان را در حوزههای مختلف علوم انسانی داشته باشد. انتظار پدیدۀ معروف، آشنا و بینظیری است که همواره بشریّت با فطرت خود و با اطاعت و پیروی از انبیا و اولیا الهی چشم بهراه تحقق امریست که در هیچ مقطع از تاریخ به صورت کامل بدان دست نیافته و در آرزوی آن با تمام وجود بیقراری میکند، چشم بهراه جامعهایست نورانی، امن، آباد و پاک که با ظهور فردی معصوم(علیه السلام) از خاندان رسول اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلم) بوی مردم گشوده میگردد، انتظاری که با فراهم شدن زمینههای شکوفایی آن، خواهد شکفت و آن وقتی است که همگان از عمق وجود خود خواهان، عدالت اجتماعی فراگیر و صلحی پایدار و جهانی امنیت و اجتماعی و روانی و رشد و شکوفایی معنوی باشند و در طلب آن مصلح کل، با فراهم کردن زمینههای ظهور بکوشند. بیگمان تحقق چنین انقلاب و تحوّلی در تاریخ، به مردان بزرگ، متعهد بصیر و آگاه، مصمم و نیرومند، با اراده و بلند نظر و مخلصی نیاز دارد که علاوه بر اصلاح خویش، در جهت ساختن جامعهای سالم و دینی هموار بکوشند، انتظار ظهور مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، شوق یاری و همراهی در هر شرایطی در منتظرانش ایجاد میکند و به انسان هویت و نشاط و امید و حیات میبخشد و او را از پوچی و بیهدفی نجات میبخشد و هدفدارش مینماید، بههرحال انتظار منشأ حرکات و تحولات بسیاری در روح و روان و سراسر وجود آدمی خواهد بود تا جایی که برخی از دانشمندان علم روانشناسی، اصل انتظار را مبنای انگیزش و رفتارهای آدمی در کنار دیگران عوامل میدانند. برخی میگویند: روانشناسان شناختی فرض میکنند که انگیزش نهفته در رفتار شخص، یک انتخاب سنجیده و هوشیار برای رفتار کردن به شیوۀ خاص به منظور دستیابی به پیامبر مورد انتظار است و این انگیزش شامل کنش متقابل نیروها است. نظریۀ انتظار بیان میکند که افراد به خاطر انتظار دریافتهای ارزشمند، دستیابی به اهداف مطلوب و اجتناب از پیامدهای نامطلوب دست به رفتار میزنند. بدین روی جا دارد ابعاد و آثار فراوان انتظار مهدی(علیه السلام) ـ که یک انتظار خاص است که در همۀ حوزههای علوم انسانی و ابعاد زندگی انسان کاربرد دارد ـ را بشناسیم و دربارۀ تأثیرات فراوان آن در اجتماع و در عرصههای مختلف جوامع انسانی تحقیق کنیم. در این نوشتار از میان آثار فراوان انتظار مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به برخی از آنها که در حوزۀ علوم تربیتی و روانشناسی کاربردی بیشتر دارد مورد بررسی قرار میگیرد، آثاری همچون امیدواری در قبال ناامیدی، نشاط و شادی در مقابل افسردگی و اضطراب و بیحالی، هویتبخشی و احساس شخصیت در مقابل احساس پوچی و بیهویتی و... . در ضرورت سخن قبل از ورود به اصل بحث، از آثار عنصر انتظار نکاتی ذکر میگردد: 1. ارایه معنایی جامع از انتظار و نقش آن در جامعه و معرفی آن به همۀ مکاتب منجیگرا و موعودباور؛ 2. استخراج و کشف آثار انتظار در حوزههای مختلف انسانی و ترویج و تبیین آنها در میان جامعه؛ 3. شناخت همهجانبۀ مقولۀ انتظار و توجه به قابلیتها و کارکردهای مختلف آن؛ 4. تبیین وظایف منتظران و نقششان در تشکیل دولت زمینهساز ظهور؛ 5. ترویج فرهنگ مهدوی و تثبیت روحیۀ مهدیباور و امیدوار به آینده در جامعه؛ 6. فراهمآوردن و نهادینهکردن روحیۀ تعاون و همکاری در میان مردم بهمنظور ایجاد نظام زمینهساز؛ 7. بسط و توسعه عدالتخواهی و امنیت اخلاقی و روانی در جامعه و آمادگی برای دوران ظهور؛ 8. برنامهریزی دقیق و کلان برای تربیت آحاد جامعه و شناساندن آنها با کارکردهای گوناگون مهدویت؛ 9. ایجاد نظام منسجم و یکپارچه در ابعاد مختلف در جهت جلب ویژگیهای دوران ظهور؛ 10. مبارزه با مفاسد اجتماعی ویرانگر و تهاجم فرهنگی بیگانگان و تبلیغات منفی یأسآور و ناامیدکننده؛ 11. تقویت بنیانهای اعتقادی، فکری جامعه و خنثی کردن توطئههای اعتقادی انحرافی و عدم تأثیرپذیری مردم از حکایت انحرافی. با عنایت به نکات یادشده میتوان بهخوبی دریافت که، انتظار موعود جهانی عدالتگستر به معنای دقیق و کامل آن در همۀ ابعاد زندگی منتظر تأثیر میگذارد و همگان را در چارچوبی معین و مشخصی هدایت میکند تا منتظر بخاطر طولانی شدن دوران غیبت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در سراشیبی یأس و ناامیدی سقوط نکند و با شناخت وظایف و توجه به آثار انتظار در دوران غیبت امام زمان که دشمنان دین خدا با انواع دسیسهها و شبهات گوناگون میکوشند تا اعتقادات و باورهای مردم را خدشهدار کنند ـ خنثی و بیاثر گردانیم چرا که به برکت قرار گرفتن در جریان ـ مدار ـ انتظار صحیح، میتوان از همۀ مرزهای اعتقادی، فکری و فرهنگی و رفتاری پاسداری کرد. در این مجال به برخی از آثار تربیتی و روانی عنصر انتظار میپردازیم: 1. امیدواری و مباره با یأس و ناامیدی اگر واقعاً خواسته باشیم به آثار و کارکردهای انتظار مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دست یابیم ابتدا باید دقت کافی به مضافالیه و متعلق انتظار داشته باشیم و بدانیم متعلق انتظار کیست؟ و چه جایگاهی در هستی وارد و چه جایگاهی در معارف بلند و حیانی کتاب و سنّت دارد آنوقت چرایی عظمت پاداش منتظران و آثار و برکات انتظار بهخوبی هضم میگردد و بهدرستی خواهیم فهمید که امیدبخشی یکی از صدها میوۀ شیرین انتظار است. وقتی درباره آن حضرت در قرآن و روایات میخوانیم که: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً...»؛ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همانگونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند... . «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. و احادیث فراوانی از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) وارد شده مبنی بر اینکه مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت اهلبیت من است که به چند مورد آن اشاره میگردد؛ ابوسعید خدری از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل میکند: پیش از آنکه روز قیامت فرا برسد، زمین از ظلم و ستم لبریز خواهد شد، آنگاه مردی از عترت من (اهلبیت من) آن را از قسط و عدل پر خواهد کرد آنچنان که مملو از ظلم و دشمنی شده است. حضرت امیر(علیه السلام) از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) روایت میکند که فرمودند: مهدی از فرزندان من است که غیبت خواهد کرد و در غیاب او امتها گمراه خواهند شد؛ او میراث انبیا را باز خواهد آورد و زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، همچنان که از ظلم و ستم پر شده است. و سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: وقتی قائم ما قیام کند، زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه لبریز از ظلم و ستم شده است، و خوشا به حال صبر پیشگان در پنهانی او و خوشا به حال یاریکنندهگانش در قیام او. و صدها روایت دیگر که از وعدۀ تخلفناپذیر اله یو جهانی شدن آیین الهی او و اینکه امر او یکشبه و ناگهانی سامان میگیرد. با وجود چنین روایات متقن و صحیحی جای نگرانی، ناامیدی و یأس از فرج و گشایش نمیماند. بهعلاوه اینکه اساساً کاربرد واژۀ انتظار در فرهنگ اسلامی که به معنای انتظار قطب عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود آقا امامزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است که ضد آن یأس و ناامیدی است البته واژۀ امید نیز برگردان لفظ رجاء است که عبارتست از احساس راحتی قلب در نتیجۀ انتظار تحقق امری که محبوب و خوشایند باشد. و با این شرط که اکثر اسباب و موجبات آن امر محبوب و محقق باشد ولی هرگاه وجود یا عدم اسباب آن معلوم نباشد به چنین امید و انتظاری تمنّی و آرزو گفته میشود. بنابر این امید به ظهور امام مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و انتظار فرجش همواره انسان منتظر را همچنان امیدوار و ثابتقدم نگه میدارد و وی را در حرکت بهسوی کمال و بهبود وضع موجود یاری میدهد و توانایی و تلاش را در وجودش تقویت میکند و بیگمان حرکت و تلاش، صبر و مقاومت، آمادگی و... از نتایج ارزشمند انسان امیدوار و منتظر خواهد بود. نکتهای که تذکر به آن در اینجا ضرورت دارد اینست که چنین احساس امید به آیندۀ درخشان ممکن است دچار آفاتی گردد که یکی از آسیبهای جدی شخصی امیدوار، تفریط و کوتاهی در مقام عمل است و آن وقت یاست که شخص در امید و انتظار به آینده افراط کند و فراموش کند که از وظایف شخصی مؤمن بودن در مرحلۀ بین خوف و رجاء است که این خوف باعث ترغیب فرد به انجام اعمال و رفتارهای متناسب میگردد. و بدون تردید رشد و سعادتمندی انسان جز از مسیر عمل صالح ممکن نخواهد بود و فهم این در دوران غیبت امام و ایام انتظار بسیار مهم و اساسی است. و در لسان روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) افرادی که بدون تلاش و حرکت و انجام اعمال نیک انتظار سرانجامی خوش را مینمایند به چنین انتظاری غرور و حماقت گفته شده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در هشداری به عدهای که امید به رحمت و مغفرت الهی بستهاند و از انجام اعمال نیک صرفنظر میکنند و از انجام اعمال ناپسند پروایی ندارند میفرمایند: لا تکن ممّن یرجو الآخرۀ بغیر العمل و...؛ از کسانی مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند. و همچنین میفرماید: یدّعی بزعمه انّه یرحوالله، کذب و العظیم! ما باله لا یتبیّن رجاوه فی عمله فکلّ من رجا عرف رجاوه فی عمله و کل رجاء ـ الّها رجاء الله تعالی ـ فانّه مدخول و...؛ (پارهای گمان میبرند به خدا امیدوارند (امّا) سوگند به خداوند بزرگ که دروغ میگویند (اگر راست میگویند پس) چرا این امیدواری در عملشان به چشم نمیخورد زیرا هرکس امیدی داشته باشد میتوان آن را در عملش مشاهده نمود، هر امیدی ـ جز امید به وعدههای خدا ـ نابجا است. براین اساس، امید و انتظار فرج همواره با عمل قرین است و سخن کسانی که آنرا صرفاً یک حالت درونی یا به معنای مترصد بودن میگیرند اساسی ندارد و قطعاً انتظار حالتی است که مفهومی ارزشی و فرهنگی دارد که از آن، رفتار و اعمال ارزشی فراوانی سرچشمه میگیرد. 2. آرامش و نشاط روحی و نفی افسردگی و اضطراب پیدایی فرد برگزیده و مصلح جهانی در آخرین دورههای تاریک دنیا، به منظور نجات بشریّت از چنگال قدرتهای شیطانی و حکومت استکباری و برقراری عدالت فراگیر جهانی موضوعی است که از گذشتههای بسیار دور، پیروان ادیان الهی و همۀ ملتهای منجیگرا بهزبان آورده و با اعتقادی راسخ در انتظار دورانی نویدبخش و آرام بسر میبرند که البته سهم این ایده در دین مبین و در میان امت مسلمان بهویژه شیعیان از سایرین بیشتر بوده است و در منابع دینی مسلمانان به همه ابعاد شخص و شخصیتی و ویژگیهای عصر ظهور به طور مشخص و روشن اشاره گردیده است که توجّه و اعتقاد بدان باعث شور و نشاط آرامش خیال میگردد، چرا چنین نباشد در حالی که سخن قرآن و روایات دربارۀ آن موعود عدالتگستر و نشانههای پیش از ظهور در حال تحقّق است، وعدۀ وراثت و امامت صالحان و مستضعفان در زمین و تأکید به حاکمیت انسانهای صالح و شایسته در آیندۀ همراه با غلبه و چیرگی دین اسلام بر سایر ادیان و استقرار نظامی عدالتمحور و صلح پایدار و پیروزی پیروی نهایی همهجانبه حق و عدالت بر باطل و ظلم و ستم به داستان مبارک فرزند پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلم) حضرت مهدی صاحبالزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ایدهای است که ریشههای عمیق آن در قرآن و روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام) بسیاری قوّی و مستحکم است که اعتقاد و دلبستگی به چنین عنصری الهی و قدرت کیهانی و مافوق طبیعی، به انسان نیرو و توان داده و او را نسبت به آینده امیدوار و دلخوش میگرداند. بدیهی است که امنیت کامل و آرامش روح و حرکت و تلاش مضاعف زمانی حاصل میگردد که آن خورشید فروزندۀ ولایت از شرق موعود ظاهر گردد و سراسر جهان بالفعل در اختیار مؤمنان راستین و انسانهای شایسته قرار گیرد و نیروهای مخالف و دشمنی ناتوان گردند. لکن انتظار چنین دورانی به همراه بشارتهای فراوانی نیست به سرانجامی خوش از طرفی و مسئله ناگهانی ظهور و سامان یافتن امر فرج حضرت به سرعت دور از انتظار (یکروزه) از سوی دیگر عالیترین انگیزه سوق بشر را به راه کمال و رشد و پیشرفت ایجاد خواهد کرد و با جان دل در تحقق و جلب آن دوران خوش پیوسته تلاش خواهد کرد چرا که او به درستی میداند که: افضل الاعمال امتی انتظار الفجر من الله عنه. اما سخن از آرامش و راههای دستیابی به آن و اینکه اسباب رسیدن به آرامش چیست و از چه کسی باید جستجو کرد مباحثی است که پرداختن به آنها ما را از مقصود این مقاله دور میکند لکن اجمالاً میتوان گفت که آرامش واقعی و به دور از هرگونه تشویش و نگرانی و افسردگی و غم فقط در سایه توجه به خدا و پیروی از دستورات الهی و توسل به حلقۀ واسطۀ بین خلایق و خالق ممکن خواهد بود و همه اسباب و عواملی خاص که در معارف دینی یاد شده در این راستا قرار میگیرد چرا که تمام عالم هستی و همۀ فعل و انفعالات موجود در جهان به ارادۀ و لطف ولی اعظم الهی حضرت حجت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بسته است و اگر اندکی در روایات مربوط به آقا امام زمان دقیق شویم در خواهیم یافت که اساساً بدون آن حضرت که حجّت خدا در میان عالم است جهان ثباتی نخواهد داشت و متلاشی میگردد و اینکه میبینیم چرخه هستی و نظام عالم با نظمی خاص در حرکت است حاکی از توجه و عنایت حجّت حق است چرا لولا الجنۀ لسافت الارض با اهلها... و از آنجایی که تمام هستی و آفرینشی برای انسان است و عنایت آفرینشی انسان لقا به خداوند و رسیدن به محبوب است نشانگر مدیریت امام(علیه السلام) بر دلهای انسانهاست و با چنین نگرشی که همواره پیشوایی مهربان و دلسوز و حجتالهی که عینالله الناظره است و همیشه، مشکلات و سختیهای بشر را میبینید و با روشهای گوناگون به رفع و دفع آنها میکوشد، غم و نگرانیها رخت بر میبندد و این جزو اعتقادات ماست که اوست که با عنایت و لطف خداوند، غم و اندوه را از قلوب مؤمنین و شیعیان و همۀ انسانهای ستمدیده برطرف میکند که البته این ویژگی حضرت(علیه السلام) اختصاص به دوران ظهور ندارد بلکه هماکنون که در دوران غیبت حضرت بسر میبریم نیز چنین است، چنانچه پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلم) درباره وجود مقدس آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: یفّرج الله بالمهدیّ عن الامۀ؛ خداوند به وسیله مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از امت رفع گرفتاری میکند. در حدیث دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمودند: به دست او خداوند روزگار آزمندو سختی و شار را به سر میآورد. امام صادق(علیه السلام) نیز درباره ظهور حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میفرمایند: او (مهدی) برطرفکنندۀ رنجها و اندوهها از شیعیان است بعد از اندوهی سخت و بلایی طولانی و ستمی جانکاه خوشا به حال آنان که آن زمان را درک کنند. خود آن حضرت نیز میفرمایند: انا خاتم الاصیاء و بی بدفع الله عن اهلی و شیعتی؛ من خاتم اصیا هستم، خداوند به وسیله من بلاها و گرفتاریها را از خاندان و شیعیانم دفع میکند. آیا ما چنین اعتقادی که ما امامی داریم که ناظر بر اعمال و رفتار ماست و به همه ما توجه دارد و همگان میتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم و با او درد و دل کنیم جایی برای افسردگی و غم و اندوه و اضطراب نسبت به آینده باقی خواهد ماند؟ امامی که سخن ما را میشنود و ناظر به وضع زندگی ماست (عینالله الناظرۀ) و امامی که در وصف او میگوییم یا صاحبالزمان اعثنی و ادرکنی و با این عبارات جالب که ما را به امام متصل میکند، غصههای روانی محو نمیشود؟ اندوه و غم حالتی در وجود آدمی است که به صورت غیرارادی، عارض بر قلب میشود که این حالت معمولاً بعد از بازماندن از اهداف و ناکامیها در زندگی یا بر اثر از دستدادن چیزی محبوب و گرانبها همچون فقدان غریزی، پدید میآید و تا اندازهای طبیعی است و لازمه حیات زندگی دنیوی که مخلوطی از تلخیها و شیرینیها است میباشد، لکن این اندوه و ناراحتیها اگر در مسیر عبور طبیعی خود حرکت کدند و مراحل اندوهکاری را طی کند ضرری خطری جمال شخص نخواهد داشت و امّا اگر به طور طبیعی و به سلامت از مسیر و کانال خود عبور نکرد و به عنوان یک بیماری روحی و درد دائمی در وجود شخصی ماندگار گردد تبدیل به افسردگی میشود که در پارهای موارد زیانهای جبرانناپذیری در زندگی ببار خواهد آورد. از این جهت دانشمندان در تعریف افسردگی گفتهاند افسردگی در لغت به معنای انجماد بستگی ـ هم و اندوه و ملال و بیحالی ـ حالتی وسط میان غم و اندوه و شادی، افسرده بودن یعنی غمدار بودن و غصهخوردن و اندوه بردن که معادل واژۀ Depression که نوعی بلکه مجموعههایی از نشانههای به هم مربوط در هم آمیختهاند و به شکل علائم بیماری افسردگی بروز میکننند. که در حقیقت مفهوم افسردگی چهار مجموعۀ علایم به هم مربوط را دربر میگیرد که درد یا اختلال یا هر دو را در فرد ایجاد میکند به گونهای که نشانههای درد شامل بدخلقی، غمگینی، تندمزاجی، یا پژمردگی و اختلال در کارکرد جسمانی مانند بداشتهایی و آشفتگی خواب و علائم رفتاری همچون گریه، هیجان، و علائم شناختی این بیماری مثل احساس بیارزشی، احساس گناه، خستگی و مشکلاتی در حافظه و تمرکز حواس ذکر شده است که به هرحال فرآیند تشخیص بیماری افسردگی عموماً از ناحیه مجموعۀ نشانههای آن بیماری انجام میگیرد، تعریف مشخص و معلومی ندارد. باتوجه به نکات یادشده سؤال این است که آیا با توجه به فشارهای زندگی و تردید در افراد و بدبینی نسبت به اینده که موجب نشانههای روحی و روانی و احیاناً تا مرز افسردگی میرسد، میتوان با رویکرد به مباحث مهدوی، و همکاری برای رفع یا دفع این مشکل پیدا کرد؟ به طور کلی در معارف دینی، چنین اندوه و حزن منفی و افسردگی به معنای اصطلاحی آن مورد مذمت قرار گرفته که ما در اینجا بیشتر تکیه بر روایات مهدوی و آموزه مهدویت برای رفع و درمان افسردگی از میان جامعه مطالبی را یادآور میشویم.با عنایت به مجموعه روایات دینی در خصوص موضوع یاد شده میتوان دریافت که اندوه و غم به دو صورت مثبت و منفی تقسیم میشود، هرگاه غم و اندوهی که زمینهساز کمال و رشد و سعادت انسان باشد ممدوح و پسندیده است و از سوی ائمه معصومین(علیهم السلام) به طور واضح و روشن تأییداتی بر آن داریم و اندوهی که باعث رکود ودرجا زدن انسان شود و از رشد و شکوفا کردن استعدادهایش جلوگیری کند مذموم و ناپسند است واین حالت را میتوان به همان افسردگی روحی و روانی تعبیر کرد که البته افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است که همیشه نابهنجار نیست و در حالت افراط و در صورتی که با واقعهای که اتفاق افتاده متناسب نباشد مذموم و غیرطبیعی است که میتوان از حزن و اندوه شدید به افسردگی یاد کرد. چنانکه امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: تا وقتی که خوف همچون لباس زیرین و اندوه همچون لباس رویین برای تو باشد همیشه در خیر و صلاح هستی. اینک برای مقابله با اندوه مذموم و افسردگی و دستیابی به آرامش روحی و روانی به راهکارهایی از آموزۀ مهدویت اشاره میگردد. 1. راهکار شناختی و معرفتی بسیاری از مشکلات و اندوههایی که منجر به بیماریهای روانی همچون افسردگی و اضطراب میگردد به دیدگاههای فکری و شناختی برمیگردد، افکار اتقاطی و متزلزل و آمیخته به شک و تردید که نشأ ثابت و استواری ندارد، فرد را به بیکفایتی و پوچی اندیشه و فکر سوق میدهد در مقابل، یقین و علم حالتی است نفسانی که آرامش خیال و سکون نفسی را برای انسان به ارمغان میآورد، اگرچه به صورت جهل مرکب باشد چنانچه از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند: ... انّ الله بعدله و قسطه جعل الرّوح و الرّاحۀ فی الیقین و الرّضا و جعل اللهمّ و الحزن فی الشّک و السخط؛ خداوند به عدالت و راد خویش نشاط و آسایش را در یقین و رضا قرار داده و غم و اندوه را در شک و ناخرسندی. از این در روایات پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی(علیهم السلام) در باب شناخت و معرفت به امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و ایمان به غیب بعد از شناخت و معرفت به حق تأکید شده است که همگی حاکی ا زیقین و سکون نفس و اطمینان نسبت به آیندۀ روشن و درخشان است. از اینرو مؤمنان در نیایش عصر انتظار در باب اهمیّت شناخت امام(علیه السلام) و راهیابی به سوی حق و غایت از گمراهی به درگاه حق چنین مسئلت مینمایند: اللهمّ عرفنی نفسک، فانّک ان لم تعرّفتی نفسک لم اعرفک و لم اعرف رسولک...؛ خدایا! خودت را به من شناسان که اگر خود را به من نشاسانی تو و پیامبرت را نمیشناسیم؛ خدایا پیامبرت را به من بشناسان زیرا اگر پیامبرت را به من شناسانی حجّت تو را نمیشناسم، خدایا حجتّت را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من شناسانی، از دین گمراه میشوم. یا در روایتی که شیعه و سنّی آن را از پیامبر اسلام نقل کردهاند که: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتّه جاهلیۀ؛ آنکه بمیرد و حال آنکه امام زمان خویش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده (و گویی از اسلام بهرهای نبرده است). و امام رضا(علیه السلام) از قول امام صادق(علیه السلام) فرمود: انّ الحجّۀ لا تقوم لله عزوجل عل یخلقه الّا بامام حتی یعرف؛ حجّت خدا بر خلقش تمام نشد مگر به وجود امام ناشناخته شود. بنابر این روایات مذکور و بسیاری از روایات دیگر ضمن بیان اهمیّت و ضرورت وجود امام در بین مردم، در پی ارزشگذاری و هنجاری کردن شناخت و معرفت امام(علیه السلام) است و همانگونه که خداوند در قیامت نمیتواند به مردم بگوید چرا چنین کردید و چنان نکردید مگر اینکه در دنیا برای آنها امام و پیشوایی فرستاده باشد که با نصوص صحیح و معجزات روشن امامت او برای مردم ثابت شده باشد، مردم نیز در برابر خدا دلیلی ندارند در صورتی که برای شناخت و معرفت امام(علیه السلام) کوتاهی کنند و به وظایف دینی خود عمل ننمایند که در این صورت هر بلا و سختی که بر آنها فرود آید مستحق خواهند بود. و بیشک چنین شناختی نسبت به مقام و منزلت امام(علیه السلام) و نقش آن در هدایت و سعادت دنیا و آخرت، انسان را به ساحل امن و آرامش و آسایش رهنمون مینماید و به طور قطع میتوان گفت که نتیجۀ توجّه به حضرت حجّت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) توجّه به خداوند کریم است و کسی که قصد تقرب به خداوند بزرگ نماید به ائمه اطهار روی میآورد چنانکه در زیارت جامعه میخوانیم: و من قصده توجّه بکم؛ کسی او (خداوند) را قصد نماید به سوی شما روی میآورد. که در نتیجه نه تنها عوامل موفقیّت و پیشرفت را به را به سوی خود جلب میکند بلکه موانع و گناهانی را که مانع رسیدن به مقامات عالی هستند برطرف مینماید و در اثر توجّه حضرت حق تیرگیهای باطنی و اندوه و غم از قلب او برطرف میگردد چرا که امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) موجب ایمنی ساکنان زمین است. بنابر این خداوند در نظام هستی فردی را به عنوان قطب عالم و محور هستی باسمت خلیفۀ خدا قرار داده که پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) نیز از وجود او خبر داده و فرمود: مردم! آن امام زمان را بشناسید وگرنه انسان جهتدار نخواهیم بود و گرفتار پرستش بت و غیرخدا میشوید و بعد از آن هیچ بصیرتی نخواهید داشت و به کلی معنی زندگی را گم خواهید کرد، نه معنی بودن در دنیا را خواهید فهمید و نه معنی رفتن از دنیا را. 2. خوشبینی بودن به آیندهای درخشان یکی دیگر از عوامل افسردگی و اضطراب غم در وجود آدمی، بدبینی و ترس نسبت به آیندۀ خویش است چرا که یکی از دغدغههای اصلی بشر عاقبت و سرانجام آنان از جهت سعادت و شقاوت است که عدهای نسبت به سرنوشت و آیندۀ بشر نگاه مأیوسانه و بدبینانه دارند که البته این یک بحث مهّم و اساسی است و اهمیّت آینده بشر و سرانجام تاریخ و سرنوشت انسانها سبب شده که همۀ اندیشمندان جهان نسبت بدان حساس باشند و با سعی و تلاش از کیفیت آن با خبر شوند و نظیریههای متفاوتی درباره آن مطرح کردهاند و لی رویکرد مهدویت نسبت به آیندۀ بشر بسیار مثبت و درخشان است. و هرگونه نگاه بدبینی و یأسآمیز نسبت به آینده ناروا شمرده شده فرهنگ مهدویت در نگاه فریقین آینده و افق زندگی انسانها بسیار روشنی و مسرت بخش توصیف شده است. نمونههایی از آیندهنگری مثبت در قرآن: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. « وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»؛ و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين] كنيم. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»؛ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همانگونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند. آیات فوق، نمونههایی از آیات قرآن است که بر آینده روشن و نیکویی برای تاریخ بشر دلالت دارد. علاوه بر آیات روایات متعددی درباره آینده درخشان بشریت وجود دارد که روح امید و حرکت رو به جلو را در افراد زنده میکند، چنانچه قبلاً نیز اشارت گردید حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: افضل اعمال امتی انتظار الفرج؛ برترین اعمال امت من، انتظار فرج است. و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز فرمود: انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح الله فانّ احب الاعیال الی الله عزوجل انتظار الفرج؛ منتظر فرج و گشایش کار باشید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که به یقین، محبوبترین اعمال نزد خداوند بزرگ، انتظار فرج است. گرچه ایدۀ ظهور منجی بزرگ و تحقق جامعهای آباد و روشن عقیدهای است که در ادیان مختلف جهان دیده میشود لکن به آنگونه که در اسلام و جریان مهدویت وجود دارد نیست و میتوان گفت که وعدههای ادیان دیگر نیز بر ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قابل تطبیق است. 3. خوف و نگرانی از مواردی دیگر که موجب غم و اندوه و مایۀ افسردگی و پریشان حالی است خوف است که مرحوم علامه طباطبایی در تعریف خوف میفرماید: ترس از کاری که احتمال دارد در آینده موجب از بین رفتن چیزی از خوشبختی شود که انسان قادر است به آن دست یابد. و در بیانی دیگر میگوید: هنگامی که انسان توقع ضرری که به او میرسد داشته باشد خوف عارض او میشود، ولی هنگامی که چیزی را که انسان او را دوست دارد از دست برود، یا آنچه از آن بدش میآید متحقق شود حزن و اندوه عارض او میشود. یکی از عواملی که موجب افسردگی و اضطراب میگردد، ترس و نگرانی و خوف از آینده خود و در مواردی آینده دیگران است و حضرت علی(علیه السلام) در کلامی فرمودند: از قلب این انسان تعجب میکنم: ان ناله الخوف شغله الحزن؛ هنگامی که ترس به آن میرسد، حزن و اندوه او را فرا میگیرد. البته در روایات مهدوی هم از فتنه و خوف شدید نیز سخن به میان آمده که همان هم در نتیجه زمینهساز قیام و انقلاب مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میشود. یعنی برائد گسترش بیعدالتی و فساد در جامعه، بیثباتی و ناامنی در جامعه پدید میآید که طبعاً زمینه ترس و نگرانی مردم میگیرد. ابوحمزه ثمالی میگوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که میفرمود: ... ای ابوحمزه! قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمیکند، مگر بعد از آنکه خوف شدید، تزلزل و بیثباتی، فتنیه و بلا و مصیبت، گریبان مردم را بگیرد، و پیش از آن بیماری طاعون دمار از روزگار مردم کشیده باشد، آنگاه که بین عرب شمشیر برّان حاکم شود، اختلاف شدید و پراکندگی در مسائل دینی، میان مردم پدید آید، حال و مزاج مردم به گونهای دگرگون گردد که هر صبح و شام آرزوی مرگ کنند و این در وقعتی است که ببینند مردم به مرض «هاری» گرفتار شدهاند و گوشت یکدیگر را میخورند؛ خروج مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ـ هرگاه خروج کند ـ زمانی است که مردم کاملاً از صلح و عدالت ناامید شده باشند. البته در چنین وضعیتی، مرد منتظر باید استقامت بورزد و صبر و حلم پیشه سازد، و براساس روایت مفصلّی که در بیان شرایط عصر غیبت و اوضاع پیش از مقطع ظهور وارد شده و با تأیید تحلیل تاریخی روند حوادث، میتوان این مطلب را دریافت که در دوران غیبت نثار زایدالوصفی بر منتظران مخلص و صدّیق مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وارد میشود. مقاومت و پایداری در چنین شرایطی به توان بالای روحی و روانی نیازمند است، که منتظران باید بکوشند تا به درجات بالای صبر نایل گردند، صبری که به عنوان رأس ایمان معرفی شده در از بین بردن رعب و وحشت انسان بسیار کارساز است که در این مجال روایتی ذکر میگردد: روزی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) خطاب به اصحاب فرمودند: پس از شما کسانی میآیند که به هریک از آنان، اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد؛ اصحاب پرسیدند: ای رسول خدا ما در غزوات بدر احد، چنین با شما بودم و دربارۀ ما آیاتی از قرآن کریم نازل شده است پس، چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده میشود؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آنان در شرایطی [بس دشوار] خواهند بود که اگر شما در آن شرایط به سر برید، تحمّل و استقامت آنان را نخواهید داشت. و از طرفی از دیدگاه قرآن، تمام کاخهای قدرتهای استکباری و زورگو فرو خواهد ریخت و آنچنان که صاحبان قدرتهای مادی و تسلیماتی مدرن امروز، مغروانه به قدرت و سلاحهای پیشرفته خود میبالند، اقوام پیش نیز بر قدرت تسلیحاتی و نظامی، شهرهای زیبا و حصارهای مستحکم خود میبالیدند و شعار یکهتازی سر میدادند که من اشدّ مناقوۀ. که قدرتمندتر از ما اصلاً پیدا نمیشود و دیدیم که دژهای محکم و اماکن زیبا و مجللشان در هم فرو ریخت، و به یقین قدرتهای چشمگیر دنیای امروز نیز محکوم به زوال است و قرآن به ما اطمینان میدهد. که این قدرتهای خیرهکننده، چون بهرهای ندارند، مانند کف روی آب در معروف فنا و زوالاند. فامّا الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض (ترجمه آورده شود). 3. هویّتبخشی دینی و احساس شخصیت هویّت و شخصیت انسان مسئلهایست که از نخستین روزهای آفرینش و زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد توجه بوده و همواره مردم درصدد یافتن هویت واقعی و ساختن شخصیت روحی و روانی خود بودهاند. و از سویی مأموریت همه رسولان باطنی و ظاهری برای تحقّق بخشیدن به این هدف عالی بوده که شخصیت انسانها درست ساخته شود. در روایتی از وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میخوانیم که فرمودند: رحم الله امراً... که روایت مذکور در عین کوتاهی در عبارت دارای مفهومی عمیق و بلند است و در ظاهر هم دارای ساختاری ارزشی و هنجاری است به این معنی که به طور غیرمستقیم همگان را به شناخت هویت حقیقی خود براساس اصول معرفتی نسبت به مبدأ و هستی و جهان آخرت دعوت مینماید. گرچه امروزه هویت اصیل انسانها در میان مکاتب و فرهنگهای مختلف جهان ناشناخته و مخدوش گردیده و البته مسئله تکوّن شخصیت و رشد آن در علوم مختلفی همچون علم روانشناسی و علوم تربیتی در مراحل و ابعاد مختلف بازگو میگردد و همگان در پی آنند که شخصیت سالم و متعادل و بهنجار را در محیط اجتماعی ترویج کنند و مدلهای تربیتی متفاوت با معیارها و موازین مختلفی برای درجهبندی و طبقهبندی افراد ارائه مینمایند به طوری که: اگر هماکنون در محیطهای اجتماعی پیرامون وقتی افراد یک جامعه را با هم مقایسه کنیم و رفتارهای آنها را با همدیگر بسنجیم طبعاً در مقام مقایسه و سنجش افراد برخی را بر برخی دیگر ترجیح میدهیم. و بدیهی است که ملاک سنجش شخصیت افراد از جهتی براساس مکاتب تربیتی و فلسفی جهان و از سویی بر حسب ضوابط خاص مهارتها، تحقیقها، و توانمندیهای افراد اعم از نوع شغل و حرفه، دانش، مقام و منزلت اجتماعی و فرهنگی تفاوت دارد و چه بسا یکفرد مادیگرا به یک نزد خداپرست به دیدۀ تحقیر بنگرد و او را دارای هویت ایدهآل و شخصیت متعادل نخواند و همینطور یک فرد مسیحی یا یهودی و یا بودایی و غیره همکیشی خود را بر غیر خود ترجیح دهد اگرچه... . همکیشی او از حیث معلومات و فضل و کمال در سطح پائینی باشد و فرد مقابل عالم و دانشمند و دارای مقام اجتماعی بالایی در فرهنگ و جامعه خود باشد. لکن در اسلام و بهویژه در فرهنگ خاص مهدویت هیچکدام از ضوابط جوامع دیگر ملاک سنجش شخصیت و هویت افراد قرار نمیگیرد بلکه معیار هویّت و شخصیت افراد، تقوی درونی و ارزشهای الهی و انسانی و ملکات نفسانی است و هرکس که دارای تقوای بیشتر میباشد و نسبت به حضرت حق خون و خشیت بیشتری داشته باشد، شخصیت و هویتش ارجمندتر و برتر خواهد بود. و این فرموده قرآن است که: «يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است. البته تقوای الهی یک صفت عام و برجستهای است که دارندۀ آن جامع بسیاری از صفات و ویژگیهای نیک و فضیلتهای اخلاقی خواهد بود. بنابراین معیارهای مانند نوع شغل و کسب کار و میزان درآمد و قام و پست اجتماعی و سیاسی، اشرافیت و لباسهای فاخر ماشین وسایل کذایی و... نه اینکه ملاک شخصیت و تعیین هویت افراد نیست که در مواقعی نشانه بیماری شخصیت افت هویت حقیقی افراد تلقی میگردد و معیار هویت و شخصیت افراد صرفاً بستگی به میزان ایمان او به خدا و تقوای الهی دارد. البته معلوم است که انسانها از لحاظ روحی و روانی و ویژگیهای فردی، دارای حالات متفاوت و گوناگونی هستند که همواره در معرض خطر و هجوم وساوس شیطانی و نفسانی است و گاهی بر اثر ناکامیها و بازماندن از مقاصد و آرمانهای کذایی خویش دچار یأس میشود و از ادامۀ حرکت در مسیر تعالی خود منصرف میگردد و احیاناً به خاطر اینکه تدابیرش برای تأمین خواستهها و لذتهای زودگذر دنیویاش نتیجهبخشی میشود مغرور سرمست میگردد و کمکهای دوستانه خردمندان و دلسوزان پس میزند و قدرت معنوی و فضل الهی را منکر میگردد و همۀ توانمندیهای خود را با «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي» و تفسیر میکند و با تفکر «كَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى* أَن رَآهُ اسْتَغْنَى» راه سعادت و کمال را بروی خود میبندد و تا جایی که با داشتن پول و ثروت و زندگی عرفه چنان در وادی غفلت میافتد که حیات خود را در این دنیا ابدی و جاودانی تصور میکند. و چه بسا در رسیدن به پست و مقام و اقبالی که مردم از او مینمایند چنان مغرور میشود که خود را مالک رقاب همۀ مردم میشمارد و در اثر ادبار مردم و یا وقتی که از کار و مقام برکنار میشود چنان برافروخته و کدر میشود که به خود میپیچید، در همۀ اینگونه حالات اگر شخصیت و هویت افراد براساس ایمان به خدا و اتکال به قدرت لایزال او و مراعات حریم کبریایی او با تقوای درونی شکل گرفته باشد در مقابل طوفان حوادث مقاومتتر از آهن سخت پا برجا میماند که هیچکس توان مقابله با او را نخواهد داشت. «قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِنَ اللَّهِ...»؛ بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خدا از شما حمايت كند... . بنابر این تنها راه رسیدن به هویت واقعی و شخصیت متعادل و سالم، مراجعه به مکتب متعالی انسانساز اسلام است که عمل برطبق قرآن و عترت حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلم) به ویژه مکتب و فرهنگ مهدویت است که اهمیّت و ضرورت تمسّک به آندو را در حدیث تشری ثقلین از یکسو و حدیث نبوی دیگر مبنی بر شناخت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از سوی دیگر تبلور یافته است، بر این اساس معرفت به قرآن و عترت کانون ساختن هویت و شخصیت افراد را تشکیل میدهد و طبعاً هرکس که موفق به شناخت امام که مفسر قرآن است نشود از توّجه به معبود و رسیدن به توحید و راه کمال باز میماند چه اینکه در روایات و ادعیۀ ماثوره شناخت خداوند مبتنی بر شناخت امام گردیده است، این است که فرهنگ مهدویت با مجموعهای از اعتقادات باورها، نگرشها، ارزشها و هنجارهای روشن و شخصیتساز به ظهور فردی از سلاله پاک چیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلم) اطلاق میگردد که ریشه در تاریخ بشریت دارد، که البته کانون این فرهنگ مدرن را میتوان در فرهنگ انتظار آن منجی موعود دانست که در عنصر امید نسبت فرد و جامعه بسیار مؤثر است. و جامعهای که به آینده اعتقاد و باور دارد و در انتظار دورانی به دور از نقصها، و کاستیها، متفاوت با وضع موجود و گذشته بسر میبرد میتواند زندگی کنونی خود را نیز براساس آن مدل کامل آرمانی که در دوران ظهور رخ میدهد سامان بخشد. به تعبیر دیگر شیعه در فرهنگ مهدویت الگویی از جامعه اسلامی دارد که در آن جامعه انسانهایی با شخصیت ممتاز و با فرهنگ و بصیرت بالا حضور دارند که همواره میتواند هویت و منزلت و شخصیت فعلی خود را با آن بسنجد و به معنای دقیق کلمه سعادتمند و جاودانه زندگی کند. 4. آگاهی و بصیرت انسان سرگشته و حیران آخرالزمان گرفتار اقیانوس موّاجی از فتنه و آشوبهای گمراهکننده از فرهنگها و مسلکهای مختلف و رنگارنگ و قدرتهای مخوفی شده و ناامید و خسته از همهچیز، سراسیمه در جستجوی پناهگاهی ایمن لحظهشماری میکنند (دست و پا میزنند) ـ پناهگاهی محکم، قوی، با درایت و بصیری که با درخشش نورانی خود بهعنوان آخرین حجّت خدا، فتنههای تاریک و ظلمانی ؟؟؟ کنار میروند و به یمن حضور وی جهان روشن خواهد شد. منجی موعود اسلام که منعکسکنندۀ تمام تعالیم و باورهای بلند انبیا الهی است وقتی ثمربخشی است که مردم جهان با تمام وجود خود به نیاز و حجر ذاتی خود در حل معضلات و مشکلات گوناگون واقف شده باشد و با باوری صادق با استمداد از لطف و رحمت خداوند در طلب آن امام امین(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش کند. جریان انتظار و مهدویت، حرکت در جهت هدایت و تکامل بشر، در سایه عبودیت حق تعالی است که با آگاهی بخشیدن و بصیرت دان به انسان، زمینۀ خروج از بنبستها و بحرانهایی را که بشر بدست خود آفریده را هموار میکند. و از آنجایی که تدبیر همهجانبه و بصیرت دینی بدون قدرت و توانمندی الهی کارایی تامّ ندارد، فرهنگ انتظار و مهدویت عنصر قدرت الهی را در کنار بصیرت و آگاهی روشنبخشی، با جامعه ارزانی میدارد؛ خدای سبحان نیز در قرآن کریم در وصف بندگان شایسته خود میفرماید: «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبصَارِ، إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ، وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ»؛ و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديدهور بودند به يادآور، ما آنان را با موهبت ويژهاى ـ كه يادآورىِ آن سراى بود ـ خالص گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدّاً از برگزيدگان نيكانند. همانگونه که از آیه شریفه فوق به دست میآید، بصیرت، نیازمند قدرت است و بدون قدرت، از دست میرود و به خاموشی میگراید و بصیرت را جز مؤمن نیرومند و قویدل بر نمیتابد و هنگامی که نیروهایش تحلیل رود، فاقد بصیرت میشود. بنابر این، قدرت نیز نیاز به بصیرت دارد، زیرا توانایی بیبصیرت، به لجاجت و دشمنی و استکبار بدل میشود. و در برخی از روایات نیز یاران امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به صاحبان قدرت و بصیرت توصیف شدهاند و از آنجا که تعبیرات در روایات عام است، تلاش همگان را برای کسب اوصاف یاد شده طلب میکند. تعبیرات روایات از حالت آگاهی و بصیرت یاران امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار عجیب است، در روایتی با عنوان، «قلوبهم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف»: توصیف شده به این معنی که «دلهایشان همچون پارههای آهن است که طوفانها آنان را نلرزاند» و با آنکه دارای دل هستند و طبیعت دل، نرمی و رأفت است، لکن در رویارویی با طاغوتها و ستمگران، به تکههای آهن بدل میشوند که گویی نرمی و رقّت نمیشناسند. در روایتی مشابه روایت قبل میخوانیم: زبر الحدید کامصابیح کانّ فی قلوبهم القنادیل، اشدّ من الحجر، رهبان بالیل، لیوث بالنهار؛ (آنان) پارههای آهناند، چون چراغاند، انگار در دلهایشان قندیلهایی روشن است، نافذتر از پاره آتش، زاهدان شب و شیران روز. تیرگی شک و تردیدها هرچند تراکم گردد و فتنهها پی در پی در آیند، ولی نمیتواند در روح و جان یاران امام(علیه السلام) نفوذ کند. نکته قابل دقت در روایات اینست که غالباً چنین روایاتی در صدد فرهنگسازی و هنجاریکردن صفات نیک و پسندیده و ارزشیشان دادن آنها در میان جامعه تعلیم و تربیت افراد است. بدیهی است که با عنایت به مؤلفههای تربیتی مهدویت و با نگاه عبرتآمیز از حوادث تلخ و شیرین دوران گذشته و حال و جاذبههای شیطانی و رنگارنگ که آدمیان را از هویت انسانی و گوهر ارزشمند خویش غافل و در بنبستهای تاریک دنیاگرایی به سرابهای فریبندۀ مادی مشغول ساخته نجات یافت. و امیرمؤمنان علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیز با بصیرت بیهمتای خود در هشداری نسبت به عمق فتنههای بنیامیه که بیشباهت به فتنههای دنیای امروز نیست میفرماید: انّ الفتن إذا اقبلت شبّهت و اذا ادبرت بنّهت، ینفکرن مقبلات و یعفرن مدبرات یحمر حوم الریاح، یصبن بلداً و یخطئن بلداً، الا و انّ اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنی امیّه فانها فتنۀٌ عمیاد مظلمۀ، عمّت خطّتها و خصّت بلیّتها و اصاب البلاد من ابصر فیها و اخطا البلاء من عمی عنها و... فنتهها آنگاه که رو آورند ناشناسند و با حق مشتبه میشوند، و هنگامی که پشت کنند شناخته شده، ماهیت آ«ها بر همه کس روشن میگردد، تنه همچون بادها دور میزند به برخی از شهرها اصابت میکند و از بعضی میگذرد. آگاه باشید ترسناکترین فتنهها برای شما از نر من فتنۀ بنیامیه است، فتنهای است کور و ظلمانی که حکومتش همهجا را فرا گیرد، و بلای آن مخصوص نیکوکاران است، هرکس در آن فتنه بصیر و بینا باشد (و با آن ستیزهجویی کند) بلا و سختی به او میرسد و هرکس در برابر آن نابینا باشد حادثهای برای او رخ نمیدهد! و در بیانی دیگر میفرماید: فانّما البصیر من سمع متفکّر و نظر فابصر و انتفع بالعبر، ثمّ سلک جدداً واضحاً یتجنّب فیه الصّرعۀ فی المهاوی و الضلال فی فالنّاظر بالقلب العامل بالبصر و... ؛ شخص بصیر و بینا آن است که بشنوند و بیندیشد، نگاه کند و ببیند و عبرت گیرد و از آنچه موجب عبرت است نفع برد، پس در جادۀ روشنی گام نهد و از راههایی که به سقوط و گمراهی و شبها اغواکننده منتهی میشود دوری جوید... نتیجهگیری با بررسی از آیات و روایات اسلامی در باب فرهنگ مهدویت و مقوله انتظار به دست میآید که اگر انتظار در ابعاد مختلف تربیتی و روانشناسی مورد بررسی قرار گیرد آثار و کارکردهای مختلفی در رشد و شکوفایی شخصیت افراد جامعه دارد و راه رسیدن به سعادت و کمال و تعیین شخصیت و هویت اصیل انسانی و پیشرفت را فراروی آدمیان قرار میدهد.