نایبان خاص هیچ کدام عالم و فقیه و از بزرگان دانش نبودهاند و تألیفی ندارند. همه کاسب بودهاند، لذا در مقابل مدعیان که میگویند مسائل اقتصادی باعث شده این ادعا درست شود چه باید گفت؟ اما آنچه در مورد نایبان خاص امام نوشته میشود و با الفاظی مانند دکاندار و روغنفروش میخواهند وجهة آنها را تخریب نماید بایست دقت بیشتری کرد قبل از پرداختن به مطالبی در مورد این بزرگواران و یاران صدیق امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که رحمت خداوند بر همه آنها باد به نکتهای در مورد نحوه برخورد مشرکان کینهتوز با پیامبر رحمت دقت میکنیم وقتی پیامبر برای عدهای خبر رسالت و پیامبری خود را میداد میگفتند دروغ میگویی اگر راست میگویی معجزهای بیاور. وقتی پیامبر معجزه میآورد بهجای آن که قانع و فروتن گردند بر کفرشان میافزودند و میگفتند هم دروغ میگوید و هم سحر میکند!! از این قضیه کوتاه و گویا میتوان فهمید کسی که مغرض است حتی نکتههای مثبت و دلیلهای صدق یک مطلب را وارونه جلوه داده و دلیل کذب میانگارد. حال در مورد نواب خاص امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دقیقاً چیزی که منطقی و صحیح و معقول است درست برعکس جلوه داده شده و نقطه ضعف قلمداد شده است. توضیح مطلب: همچنان که میدانید امام دهم و یازدهم کاملاً زیر نظر حکومت عباسی بودند و لقب عسگری برای نگهداری آنها در پادگان نظامی (عسگر) به آنها داده شده است. یعنی حکومت برای تسلط صد در صد بر این دو امام بزرگوار آنها را در محیط بسته و مشخص که تمام همسایگان و ساکنان شهر افراد نظامی و شناخته شده بودند نگهداری میکرد. و تمام رفت و آمدها به منزل امام کنترل میشد. حال در چنین محیط نظامی که همه چیز دقیقاً کنترل میشد عقل چه حکمی میکند؟ آیا فقیهی سرشناس میتوانست به خانه امام رفت و آمد کند یا مردم میتوانستند به منزل آن عالم برجسته رفت و آمد کنند و مسائل خود را اعم از مالی و غیره مطرح نمایند. بدیهی است که چنین کاری ممکن نبود و افراد دستگیر و بازجویی میشدند در این فضا معقولترین و صحیحترین راه این است که افرادی که گمان نمیرود واسطه امام باشند و مطالب را رد و بدل کنند، به کار گرفته شده و فعالیت نمایند. اگر کسی زندگی دو نایب اول یعنی جناب عثمان بن سعید و فرزندش محمد بن عثمان را مطالعه نماید در مییابد آنها مأمور تأمین روغن سامراء و از کسانی بودند که آذوقه پادگان را فراهم میکردند یعنی جزء حکومت بود و اصلاً گمان نمیرفت که نایب امام باشند و چنانکه در کتاب «سازمان وکالت» نوشته دکتر جباری بهطور مفصل و تحقیقی بیان شده است نامههای صادره از امام(علیه السلام) و نیز پول و نامههای مردم داخل ظرفهای روغن قرار میگرفت و مردم به بهانه خرید یا فروش روغن ظرفهای حاوی پول و نامه را رد و بدل میکردند. بدیهی است که چنین کاری توسط یک فقیه امکان نداشت. فضای حاکم بر دوران امام فضای تقیه و مخفیکاری بوده نه محیط باز که محیط فعالیت عالمان و افراد سرشناس علمی باشد. از طرف دیگر اگر یک عالم و فقیهی ادعای نیابت میکرد میشد این احتمال را داد که برای گذران زندگی و جلب مال چون فعالیت دیگری نمیتواند بکند این ادعا را کرده است. اما کسی که مغازه دارد درآمد دارد خیلی بعید است که دست به چنین کار خطرناکی بزند و برای پول بیشتر خود را با حکومت درگیر کند لذا کاسب بودن نایبان دلیل بر صدق مدعای آنهاست نه دروغ بودن ادعایشان. البته چنان که گفتیم کسی که بنای مخالفت دارد و چشم را بر حقیقت بسته است معقولترین روش را نیز طوری تفسیر میکند که غیر معقول و ساختگی به نظر رسد. البته تذکر این نکته نیز لازم است که هر چند آنان فقیه و عالم برجسته نبودند اما کاسب بودن آنها به معنی کمسوادی یا عوام بودن آنها نیست. نایبان بنا به آنچه در تاریخ زندگی آنها آمده است افرادی بسیار والامقام دارای کشف و کرامت و عالم و پرورش یافته مکتب امامان معصوم بودند و هرگز یک فرد عادی و کاسبی دور از دین و معرفت نبودند.
چرا حرف جعفر پسر امام دهم و برادر امام یازدهم که از خانواده عصمت و طهارت است نباید باور شود ولی روایت عثمان روغنفروش(نایب اول) باید قبول شود؛ که آیا به صرف اینکه جعفر برادر امام عسکری(علیه السلام) است سخن او حجت است و احتمال هر گونه خیانت و دروغ از او منتفی است (با آن همه سوابق سوئی که در رفتار او نقل شده است) و عثمان بن سعید به جرم اینکه روغنفروش است دروغگو و خائن است؟!! مگر در قرآن عزیز که ظاهراً مورد قبول نویسنده مقاله است سخن از دو پیامبر که همسرانی خائن داشتند و نیز فرزند نوح که جزء کافران و هلاکشدگان قرار گرفت نرفته است؟!