تاریخ انتشارسه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱۱
کد مطلب : ۷۱۳
۰
plusresetminus
آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسوولان مؤسسه آینده روشن (پژوهشکده مهدویت):

جامعه وقتي مظهر ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) مي‌شود كه عقلش به كمال برسد

آیت الله عبداله جوادی آملی از استادان برجسته حوزه علمیه قم گفت: جامعه وقتي مظهر ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) مي‌شود كه عقلش به كمال برسد.
جامعه وقتي مظهر ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) مي‌شود كه عقلش به كمال برسد
به گزارش آینده روشن، وی در دیدار با مسوولان و جمعی از پژوهشگران مؤسسه آینده روشن (پژوهشکده مهدویت) و همایش بین المللی دکترین مهدویت اظهار داشت: ما اگر درباره كيفيت و نحوه اجراي مطلبي بحث كنيم، بايد اصل مساله مفروغ ‌عنه باشد. آيا ما چنين وعده‌اي از خداي سبحان داريم كه اگر شما اين كار را كرديد ظهور نزديك مي‌شود؟ اين را بايد از آيات و روايات استفاده كرد كه چنين چيزي داريم يا نداريم.

وی افزود: بعضي از امور را ذات اقدس الهي وعده داد. او فرمود: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ» وعده الهي درباره جهاد هست: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» درباره جهاد هست، درباره نصرت؛ «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي» هست. اما آيه‌ «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» پيامش اين است كه ما چيزي كه به شما داديم از شما نمي‌‌گيريم مگر اينكه شما پس بزنيد «ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» اين دو آيه پيامش اين است كه ما چيزي به شما داديم از شما نمي‌گيريم مگر اينكه شما پس بزنيد.

آیت الله آملی ادامه داد: اما آيا چنين آيه‌اي، چنين روايتي داريم كه اگر شما فلان عمل را انجام داديد ما ظهور را نزديك مي‌كنيم؟ اين بايد از روايات و آيات به دست بيايد بعد درباره رسانه‌اي يا هنري كردن آن بحث بكنيم. اين بايد ثابت بشود. اثبات اين آسان نيست كه اگر شما اين كار را كرديد ما حضرت را ظاهر مي‌كنيم. «و أكثروا الدّعاء بتعجيل الفرج» يعني دعا بكنيد. این دعا معنايش اين است كه ما هميشه دعا مي‌كنيم خدايا! «عجّل فرجنا». اما آيا شما كه اين كار را كرديد ما حضرت را ظاهر مي‌كنيم يا فرج را نزدیک مي‌كنيم؟ «انتظار الفرج مِن العبادة» اما فرج يعني ظهور امام يا مطلق گشايش؟

استاد برجسته حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: كار اجتهادي حوزه از اينجا شروع مي‌شود، یعنی راهي براي اثبات اين كه فرج يعني ظهور، پیدا نمایید. فرج می‌تواند به این معنا باشد که مشكل شما حل مي‌شود، مشكل ليبي حل شد، مشكل تونس حل شد، مشكل مصر حل شد، مشكل يمن هم حل مي‌شود. «انتظار الفرج من العبادة» يعني ظهور حضرت؟! ما آنچه را که در ذهنمان است بر روايات تحميل مي‌كنيم نه آنچه از روايات برمي‌آيد تلقّي بكنيم؛ اين تفسير به رأي روایات است.

وی افزود: اجتهاد معنايش اين است كه محكمات را شناسايي كنيم، متشابهات را شناسايي كنيم، ارجاع متشابهات به دامن محكمات را شناسايي كنيم، سرپرستي و رهبري محكمات نسبت به متشابهات را ارزيابي كنيم از اين چهار فصل به بعد نتيجه‌گيري كنيم ما چنين دليلي داريم كه انتظار الفرج يعني انتظار ظهور؟

وی ادامه داد: روي اين مطالب بايد كار بشود. آیه «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ» ناظر به آن است كه اگر عقل مردم كامل شد، حضرت ظهور مي‌كند. اين درست است. جامعه وقتي مظهر ظهور آن حضرت مي‌شود كه عقلش به كمال برسد. شجره اين نبوّت و رسالت تا كنون ميوه نداده است. هر چه ميوه داد نارس بود. اينكه فرمود: «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ»، اينكه فرمود: «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ» تاكنون كوشش انبيا(ع) به ثمر نرسيد. حضرت نوح(ع) ۹۵۰ سال تبلیغ کرد. گروه کمی ايمان آوردند: «وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ» به اندازه پنجاه شصت نفر. درباره بعضي انبیا(ع) هم فرمود يك خانواده ایمان آوردند: «فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ» اين همه زحمت پيامبر كشيد فقط يك خانواده به او ايمان آورد. ما يقين داريم كه شجره طيّبه نبوّت تاكنون آن ميوه لازم را نداده است، وقتي عاقل شده‌اند. بله، بدون ترديد «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ» مي‌شود.

آیت الله آملی گفت: ما بايد اين انتظار فرج را با شواهد روايي و آيه‌اي ثابت كنيم كه به معناي ظهور حضرت است. ايران ۷۰ ميليون جمعيت دارد و مهد تشيّع است. بخش وسيعي از اين كشور شيعه نيستند، آنهايي هم كه شيعه‌اند، بر فرض که به اندازه ايران جمعيت داشته‌ باشند، مي‌شوند ۷۰ ميليون. جمعيت دنیا هفت ميليارد است؛ ما يك صدم هستيم. حالا اگر همه ما شديم آدم خوب، اين كافي است كه هفت ميليارد زير و رو بشوند؟! آ‌نها كه يا اصل اسلام را قبول ندارند يا از وهابيّت‌اند يا ياران ديگرند. ما بر فرض اینکه در خود ايران همه‌مان بشويم سلمان و اباذر، يك صدم‌ايم.

وی افزود: غرض اين است كه بايد كار بشود. البته كارهاي اجتهادي بشود. بايد ثابت بشود كه ما اگر اين كار را بكنيم، خداي سبحان حضرت را ظاهر مي‌كند. آنچه براي همه ما مهم‌تر است، وظيفه ما است. ما سه منظر داريم كه هر سه منظر وظيفه ما را روشن مي‌كند. يكي براي خود حضرت است، يكي جريان قيامت است، يكي؛ «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي». ما تا نفس مي‌كشيم بايد مؤدبانه نفس بكشيم. اين سه منظر براي ما كافي است. سه حجّت داريم. نه مرگ وقت مشخصي دارد، نه حضور و ظهور حضرت، نه بين ما و خداي ما حجابي است.

آیت الله آملی ادامه داد: اين سورهٴ مباركهٴ علق جزو عتايق سوَر است. در همين سوره آمده است: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي» آن وقت سخن از جهنم و امثال جهنم نبود. خداي سبحان اول بشر را به جهنم انذار نكرد؛ اول به حيا دعوت كرد. بعد آدم بي‌حيا را جهنم مي‌برد. مساله جهنم و اينها بعدها پيدا شد. اول طريقه‌اي كه ذات اقدس الهي با بشر حرف مي‌زند حيا و ادب است «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي» اين دو آيه سورهٴ مباركهٴ توبه هم همين است: «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» مصداق كامل مؤمنين اين ذوات‌اند.

استاد برجسته حوزه علمیه قم گفت: ما با سه منظر روبه‌رویيم. در مشهَد خداييم، در مشهد اهل بيتيم و در مشهد وجود مبارك حضرتيم و منتظر ساعتيم. از آن طرف: «مَن ماتَ فقد قامَت قِيامَتُهُ.» هر لحظه منتظريم. بنابراين ما بايد با يك دليل قاطعي كه از حدّ ظهور بگذرد استدلال نماییم.

وی افزود: بعضي از اين رواياتي كه آقايان مي‌خواهند طبق آن فتوا بدهند كه گرفتن ناخن روز جمعه مستحب است يا پنج‌شنبه، احتياط مي‌كنند. آنوقت ما بخواهيم اين گونه از مسایل بلند عرشي را با اين روايت‌ها ثابت بكنيم خيلي سخت است. روايتي كه يا به حدّ تواتر برسد يا واحدِ محفوف به قرينه قطعيه باشد و گرنه اين در فروع، حجّت نيست چه رسد به اصول. بنابراين اجتهاد يعني اين. رواياتي كه بايد ارزيابي بشود يا متواتر باشد سنداً و دلالتاً يا اگر متواتر نيست خبر واحد محفوف به قرينه قطعيه باشد.

آیت الله آملی گفت: خدا غريق رحمت كند سيدنا الاستاد مرحوم آقاي داماد را ايشان مي‌فرمايد خيلي‌ها وقتي به كتاب‌ها مراجعه مي‌كنند مي‌گويند ۱۰۰ كتاب يا هزار كتاب وجود دارد يا به قول شما دو هزار حديث وجود دارد. ما در برابر اين دو هزار حديث حتماً بايد خضوع بكنيم. ايشان مي‌فرمودند اين تواتر بايد در جميع طبقات و نسل‌ها محفوظ باشد.

وی افزود: الآن مثلاً هزار كتاب درباره اين مطلبي رقم زدند ما اين هزار كتاب را كه ارزيابي مي‌كنيم وقتي برسيم به عصر مرحوم مجلسي (رضوان الله عليه) مي‌بينيم هزار کتاب مي‌شود ۱۰۰ كتاب. از مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) به عصرهاي ديگر برسيم، به مرحوم شيخ طوسي برسيم، مي‌شود مثلاً ۴۰ یا ۵۰ كتاب يا كمتر. قدري جلوتر برويم مي‌شود كتب اربعه. اين هزار کتاب شده چهار كتاب. قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم اين چهار كتاب براي سه نفر است. قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم كه اين سه نفر گاهي شيخ طوسي از آن دو نفر نقل مي‌كند گاهي قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم آن دو نفر از زراره نقل مي‌كنند. آن وقت دست ما خالي است اين هزار تا شده يكي، راه اجتهاد اين است.

وی خاطرنشان کرد: ما تا كتب اربعه دستمان پر است، اما بين كتب اربعه و اصول اربع‌مئه دستمان خالي است. اين قسمت كار نشده است. واقعا هم کار نشده است. وقتي در مهم‌ترين مساله گاهي انسان تنها به يك نفر برسد آنوقت پايگاهش لرزان است. حرف جهاني نيست با اينكه مطلب، مطلب جهاني است. همه، شيعه و سنّي نقل كردند كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود من ۱۲ نفر جانشین داريم. به طور تواتر
نقل كردند كه ۱۱ نفرشان آمدند و رحلت كردند. پس يكي مانده است.

وی افزود: ما ترديدي نداريم «كالشمس في رابعة النهار او في رائعة النهار» است. اما از آن به بعد وظيفه ما این است که حداقل كاري كه درباره فقه و اصول مي‌كنيم درباره اين ها بكنيم. رواياتي كه اين از او نقل مي‌كند و زير آب بستنش آسان است، به درد مجامع علمي نمي‌خورد. ما بايد فاصله بين كتب اربعه و اصول اربعمائه را پر بكنيم و اين كار آسان نيست. يك وقت است كسي حجّت مي‌خواهد، معذِّر و منجّز مي‌خواهد، همين بحث‌هاي فقهي كافي است. روایت نشد، اصل برائت؛ نشد، قرعه. ما در فقه مشكلي نداريم. به ما گفتند اگر دسترسي نداشتيد یا پيدا نكرديد، اصل برائت هست. اما در مسایل اعتقادي و كلامي و مهدويّت و اينها كه نمي‌شود برائت جاري كرد و قرعه زد و به خبر واحد و غیر قطعي تكيه كرد.

وی گفت: هيچ راهي نيست مگر اينكه بين كتب اربعه و اصول اربعمائه اين خلأ پر بشود. اگر مي‌گوييم هزار تا، تا آخر بايستيم بگوييم هزار تا. ولي وقتي جلوتر مي‌رويم مكرّر ريزش مي‌كند مي‌شود چهار تا بعد مي‌شود سه‌ تا بعد مي‌‌شود دوتا بعد مي‌شود يكي. وقتي خودمان تنها در كتابخانه نشستيم مي‌لرزيم. وقتي كه لرزيديم، يك آدم لرزان نمي‌‌تواند حرف متقن بزند. آدمي كه بنيان مرصوص دارد مي‌تواند حرف مرصوصي بزند. خيلي از بزرگان الآن در اين سال‌هاي اخير كوشيدند كه مسند زراره را درست كنند، مسند حمران را درست كنند، اينها خوب است اما فاصله بين اين دو سه بزرگوار و صحابه حضرت كار آساني نيست. اينكه مي‌بينيد اجازه روايي مي‌گرفتند سرّش اين است. هم ماها هم اهل سنّت، منتها آنها قدري بيشتر، روايت جعلي فراوان داریم. همين سيوطي معروف دو جلد كتاب نوشته به نام «اللئاليء المصنوعه في الأحاديث الموضوعه.» در این دو جلد كتاب، جعليّات را جمع كرده است.

آیت الله آملی اظهار داشت: خدا غريق رحمت كند مرحوم علامه عسكري را. ما نه تنها روايات مجعول داريم، راوي مجعول نیز داريم. اين ۱۵۰ راوي مجعول را ايشان جمع كرده است. وقتي راوي جعل شده، روايت جای خود دارد. اين كار بايد بشود.

وی گفت: فاصله بين كتب اربعه و اصول اربعمائه وقتي تنظيم مي‌شود كه نسخه‌هاي قديمي و اصيلي كه استاد تدريس كرده شاگرد نزد او خوانده، صفحه به صفحه نوشته شد: «بلغ قبالاً، بلغ قرائتاً.» اين مي‌شود سند. اينكه اجازه روايي مي‌گرفتند براي همين است. يك وقت شما كتابي داريد به نام رساله فضيل يسار يا ابان ‌بن ‌تغلب. ابان ‌بن ‌تغلب كسي بود كه نجاشي درباره‌اش نقل مي‌كند كه وقتي وجود مبارك امام صادق (علیه‌السلام) او را به حضور پذيرفت دستور داد كه آن بالش را براي آقا حاضر كنيد«القي الوسادة لأبان»، امام زمان است به خدمتگزارش دستور مي‌دهد بالش را براي آقا بياوريد كه آقا به بالش تكيه بدهد. بعد فرمود: «أوجع قلبي موت أبان.»

آیت الله آملی گفت: بين مرحوم كليني و ابان بايد اين فاصله، به صورت علمي حل بشود يعني با نسخه‌هاي قديمي اصيل قرائت شده «بلغ» دار. سرّش اين است كه اگر اين طور نباشد آدم كار فقهي‌اش حل است ما اگر روايت نداشتيم، به برائت رجوع می‌کنیم. اما با اصول دين كه نمي‌شود اين طور سست رفتار كرد. چرا چنين نسخه‌اي لازم است؟ يكي از اصول چهارصدگانه نوشته ابان ‌بن ‌تغلب است يا فضيل يسار است يا حمران‌ بن ‌اعين است يا زرارة بن ‌اعين است. شما اين نسخه را پيدا كرديد. اين نسخه دارد كه نسخه زراره است. زراره هم يكي از اصول اربعمائه را نوشته است مثلاً. اول تا آخر صفحاتش را ورق مي‌زنيد مي‌بينيد در آ‌ن «بلغ قرائةً» نيست «بلغ قبالاً» نيست چه چيزي از آن در مي‌آيد؟!

وی افزود: آن روز بازار ورّاقان رايج بود. خدا غريق رحمت كند مرحوم ابن ‌ادريس را. ابن ‌ادريس در همان اوايل سرائر مي‌گويد بزرگان به بچه‌هايشان مي‌گفتند بخواهي ملاّ بشوي بايد درس بخواني. اين طور نمي‌شود چند سال درس بخواني رها كني. بايد جان بكني. درس خواندنت هم اين است كه وقتي از حوزه رفتي بيرون، «لا تقوموا في الأسواق إلا على زرّاد أو ورّاق» از حجره در آمدي رفتي بازار، خيابانگرد نباش. بيابانگرد نباش. هر مغازه‌اي هم ننشين. جايي برو كه يا آنجا شمشير مي‌فروشند زره مي‌فروشند تا جنگجو بشوي، يا آنجا که صحافي مي‌كنند و نسخ خطّي مقابله مي‌كنند «علی زرّادٍ أو ورّاق». اين سفارش ابن‌ادريس است در اول سرائر. از بزرگان نقل مي‌كند كه اين طور عالم شدند.

آیت الله آملی گفت: ورّاق‌ها چه كار مي‌كردند؟ كسي نسخه فضيل يسار را يا زرارة بن اعين را يا حمران‌ بن اعين را می‌آورد. چون آنجا هم صحافي مي‌كردند هم نسخه‌نويسي مي‌كردند. مي‌گفتند آقا اين مبلغ را بگير، اين مقدار براي ما بنويس. جَعّالان كه آنجا بيكار نبودند. چهار حديث اساسي را كم مي‌كردند، چهار حديث جعلي اضافه مي‌كردند. مي‌گفتند يك هفته بعد تشريف بياور. يك هفته
” آیه «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ» ناظر به آن است كه اگر عقل مردم كامل شد، حضرت ظهور مي‌كند “
بعد اين آقا مي‌رفت و نسخه نوشته شده از روي نسخه زراره را تحويل اين آقا مي‌دادند. احادیث جعلي اين طور پيدا شدند.

وی افزود: ما نه تنها روايات مجعول، بلکه راويان مجعول هم داريم. اين حرفه بازار ورّاقان بود. اگر ما يك نسخه خطّي پيدا كرديم براي هزار و ۱۰۰ سال قبل «بلغ قبالاً» در آن نداشت «بلغ مقابلاً» نداشت، حداكثر يك مظنّه‌اي پيدا بشود. اينكه اجازه روايي مي‌دادند براي اين بود. اين آقا مي‌گفت من اين كتاب را كه ۲۰۰ روايت دارد نزد فلان استاد خواندم اوّلش اين است، وسطش اين است، آخرش اين است. هر روزي كه مي‌خوانديم «بلغ قبالاً، بلغ قرائةً» يعني مقابله كرديم خوانديم آن آقا خواند من يادداشت كردم. چنين چيزي مي‌شود عِدل قرآن كريم.

وی ادامه داد: ما عترت را با روايت نبايد خلط بكنيم. عترت، عدل قرآن است نه روايت. روايت‌ها باید يا واحد محفوف به قراین قطعيه باشند يا متواتر. رواياتي كه در فقه به درد مي‌خورد، براي كلام به درد نمي‌خورد. روايتي كه در اصول به درد مي‌خورد، براي عقاید به درد نمي‌‌خورد. روايت اخلاقي به درد اصول اعتقادي نمي‌خورد. روايتي كه با «مَن بلغ» بخواهد درست بشود مشكل اخلاق را حل مي‌كند اما مشكل اعتقاد را كه حل نمي‌كند. شما آقايان يك قدم سنگيني برداشتيد و ذات اقدس الهي ناصر شماست و بدانيد راه هست، منتها بايد رفت. اگر اين راه نبود به ما نمي‌گفتند بياييد.

وی گفت: اين مقدار يقيني است كه دوازدهمي مانده. امام (رضوان الله عليه) در آن نامه نام محيي‌الدين را برد، بعد نقل كرد كه مثلاً در فلان كتابِ ابن ‌عربي اين مسایل هست. ما براي اينكه گوشه‌اي از اين سؤال‌ها جواب داده شود در شرح نامه امام دوباره مراجعه كرديم به كتاب او. البته شذوذات فراوان است. خلاف نه تنها در اين كتاب، در كتاب‌هاي ديگر هم هست ولي مي‌خواهم اين را عرض كنم شعراني دو جلد كتاب نوشت به نام اليواقيت. گفت من مي‌خواهم فتوحات ابن‌ عربي را خلاصه كنم ببينم كه او چه گفته، كار ندارم كه او درست گفته يا نادرست. سرّ اينكه من دارم اين را مي‌نويسم براي اين است كه معلوم بشود ابن‌عربي چه گفته براي اينكه خيلي از بزرگان‌اند كه كتاب‌هايشان سرقت شده هر كه هر چه خواسته اضافه كرده، هر كه هر چه خواسته كم كرده. من اين را مع‌ الواسطه نقل مي‌كنم، اطمينان هم به آن ندارم.

وی افزود: مرحوم آقاي بروجردي مي‌فرمود ابن‌اثير كه کتاب الكامل را در تاريخ نوشته گفت يكي از منابع تاريخي من تاريخ طبري است و من از تاريخ طبري نقل مي‌كنم الاّ آنچه طبري در مثالب خلفا ذكر كرد من ذكر نمي‌كنم. مرحوم آقاي بروجردي مي‌فرمود شما تاريخ طبري را نگاه كنيد ببينيد در مثالب خلفا چه گفته، اصلا نگفته. هر چه مربوط به مثالب بود حذف کردند. بعداً هم از خود كامل اين جمله را هم حذف كردند.

آیت الله آملی گفت: شعراني در يواقيت مي‌گويد اين بلايي كه به سر كتب بزرگان آوردند كم نيست. در کتاب‌های دیگری هم كم كردند اضافه كردند كاهش دادند. من براي اينكه اين كتاب عصاره‌اش محفوظ بماند اين كار را كردم. اين هدفش است و نام مي‌برد كه چه كتاب‌هايي را ارباً اربا كردند. اين شعراني براي ۴۰۰ سال قبل است. بين شعرانی و ابن‌عربي هم دويست سيصد سال فاصله است. به انصار المهدي (صلوات الله و سلامه عليه) كه مي‌رسد مي‌گويد نسخه اصلي فتوحات اين است. وجود مبارك حضرت نام شريفش كذا، كنيه‌اش كذاست. ابن‌الحسن العسكري ابن علي ‌النقي بالنون، ابن محمد التقي بالتاء ابن علي ‌الرضا كذا و كذا. ابن الحسين ابن علي‌ بن‌ ابيطالب(سلام الله عليهم). اين حرف فتوحات. الآن شما به فتوحات نگاه كنيد همان حرف سنّي‌هاست. تنها ابن الحسن. همين و بس! اين فتوحات چهار جلدي كه الآن رايج است در
ايران و غير ايران الآن كه به آن مراجعه مي‌كنيد اين است مهدي (سلام الله عليه) ابن الحسن که همان حرف سنّي‌هاست. شعراني ۴۰۰ سال قبل مي‌گويد نسخه اصلي نزد من است. من اين كتاب را جمع‌آوري كردم كه كم و زياد نشود. نون و تاء نام اجدادش را هم ذكر كرده ابن علي ‌النقي، ابن محمد التقي اين نون است آن تاء است. همه را ضبط كرده. الآن هيچ اثري از اين حرف‌ها در فتوحات نيست.

استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: با اين بازار آشفته كسي مي‌تواند مساله كلامي و اعتقادي جهاني را با اين روايت‌هاي ضعيف حل كند؟ اين ديگر حوزوي نخواهد بود، اجتهادي نخواهد بود. يك حرف‌هاي معمولي در مي‌آيد. بنابراين بايد مطمئن باشيد كه سند هست مطمئن باشيد كه راه هست. منتها صعب مستصعب است و بايد رفت و ثوابش براي آن است که كسي بتواند يك حرف عميق بزند و ثابت بكند. اين فرد به اندازه يك سال نماز و روزه مستحبّي ثوابش را برده است.

وی گفت: اگر مساله اجتهادی است و حوزوي است و امامت وجود مبارك حضرت است بايد با خبر متواتر يا خبر واحد محفوف به قرينه قطعيه باشد. عقل در استنباط، چراغ خوبي است. عقل هيچ نقشي در صراط ندارد. عقل سراج است. عقل مثل چراغ است. عقل به هيچ وجه حكم نمي‌كند، ولايت ندارد. عقل در همه موارد مي‌گويد من نمي‌فهمم. مگر چراغ مي‌فهمد؟ چراغ نشان مي‌دهد. فلسفه مي‌گويد عقل چراغ است. عرفان مي‌گويد عقل چراغ است. كلام مي‌گويد عقل چراغ است. چراغ مي‌گويد من راه را نشان مي‌دهم. راه را او بايد بگويد. عقل قانون‌شناس است، نه قانونگذار:إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلَّهِ . موضوع را او آفريده، محمول را او آفريده، ربط موضوع و محمول را او آفريده. عقل چه كاره است؟!

وی گفت: فلسفه اين را مي‌گويد، كلام اين را مي‌گويد، عرفان نظري اين را مي‌گويد، يك چراغ قوي خدا به آدم داد به اين شرط كه آدم اين چراغ را خاموش نكند. اينكه مي‌گويند «كلّ ما حَكم به العقل...» اشتباه است. قانون‌شناس غير از قانونگذار است. عقل مي‌گويد خدا مرا آفريده، هيچ چيزي دست من نيست. نه موضوع را من آفريدم، نه محمول را آفريدم، نه ربط موضوع و محمول را آفريدم. من هيچ كاره‌ام. اگر طبيب مي‌گويد كه فلان غذا براي فلان بيمار ضرر دارد اين مثل چراغي است که اينجا نگه داشته آنجا نگه داشته اينجا راه است آنجا چاه. همين! عقل اگر محتوايي به او بدهند او مي‌تواند تحليل كند بفهمد.

وی گفت: در كيفيت تحصيل سرمايه بايد تلاش و كوشش بكنيم. بعد چگونه گفتن و چگونه بيان كردن را از هنرمندان از نويسندگان از سرايندگان از اين‌ها مي‌شود كمك گرفت. به مناسبت این که امسال موضوع شما هنري است ان‌شاءالله اميدواريم كه در اين كار هم موفق باشيد همه ما وظيفه داريم البته.

آیت الله آملی گفت: هنر اگر منشأ خيال و وهم داشته باشد همين است كه در سينماهاست. اين خَيّال و وَهّام شده هنر، اما هنر اسلامي آن است كه معقول را محسوس كند، نه اینکه متخيّل را محسوس كند. كاري كه ذات اقدس الهي كرده این است که آن مطالب عقلي را به صورت مثال در آورده امثال ذكر كرده: «و تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ». اگر انسان، معقول را يك مطلب عقلي صحيح را، خوب بفهمد، در بخش انديشه اين خيال و وهم از بهترين بازوان عقل‌اند. اين‌ها اگر نظير: «يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ» در خدمت عقل باشند و نماز جماعت را به امامت عقل نظر در بخش انديشه بخوانند اين خيال‌ها و اين وهم‌ها و اين متخيّله كه سه قوّه جداي از هم‌اند اين‌ها در خدمت عقل‌اند. آن معقول را متخيّل و موهوم مي‌كنند بعد محسوس مي‌كنند مي‌شود هنر اسلامي.

وی افزود: وقتي معقول نباشد سرمايه را خيال و وهم مي‌دهد مي‌شود همين وضع سينماها كه شما در هر فيلمي بالأخره چهارتا بزن و بكوب مي‌بينيد. اين ديگر هنر نشد.
خود هنر دان، ديدن آتش عيان
نِي گپ دلّ علي النار دخان
«کلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» اين هنر است. آدمی که نشسته آتش را ببيند. آن معقول را اين محسوس كرده. خداي سبحان فرمود اگر اهل علم‌اليقين باشي الآن كه اينجا نشسته‌اي آتش را مي‌بيني. من يك روز در ايام عمره بود بعد از نماز صبح رو به‌ روي ضريح مطهّر نشسته بودم ديدم يك فرد ميانسالي نزديك ۴۰ سال آمد و گفت حاج آقا اين آيه: «کلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» اين يعني چه؟ ما هم يك معناي ظاهري برايش گفتیم. گفت براي من اتفاق افتاده. گفتم چطور؟ گفت من در ايران كارم آبميوه‌ فروشی است، مردم مي‌آيند آبميوه مي‌گيرند. آن وقت هم رسم بود كه اين قالب‌هاي يخ را جلوي اين مغازه آبميوه‌ فروشی مي‌گذاشتند. من يك روز صبح نماز خواندم و آمدم جلوي مغازه ديدم اين قالب‌هاي يخ را گذاشتند ولي از آنها شعله مي‌جوشد. بله، جدّي كاملاً گُر گرفته. من فهميدم كه كسب من آلوده است. به يك صاحب‌دلي كه در شهرمان بود مراجعه كردم گفتم این چيست؟ گفت شما چطور آبميوه مي‌فروشي؟ ما خيانتمان را گفتيم، گفتيم كه يك ليوان آبميوه به اين‌ها مي‌فروشيم مثلاً ۱۰۰ تومان يا كمتر يا بيشتر، يك ليوان آب‌ سيب مي‌فروشيم ولي يك مقدار يخ داخل اين است براي اين كه خنك بشود. گفتند اين يخ همان شد. شما آبميوه مي‌فروشي يك بخش وسيعي از ليوان را يك تكّه يخ گرفته. گفت ما از آن به بعد توبه كرديم راه برايمان روشن شد. دو ليوان تهيه كرديم در مغازه يك ليوان بزرگ يك ليوان متوسط. اين ليوان متوسط را به مشتری نشان مي‌دهيم كه برابر اين ليوان به شما آب‌ميوه مي‌فروشيم آن يك تكّه يخ را مي‌گذاريم در آن ليوان بزرگ، اين ليوان پر آب‌ميوه را مي‌ريزيم روي آن به او تحويل مي‌دهيم.

وی خاطرنشان کرد: اينكه مولوي مي‌گويد:
خود هنر دان ديدن آتش عيان
ني گپ دلّ علي النار دخان
یعنی حكيم و فيلسوف گپ مي‌زنند مي‌گويند خدايي هست و حكمتي هست و پاداش و كيفري هست پس يك جهنّمي هست. بله اين حرف برهاني است، اما اين گپ است. آيه قرآن كه نمي‌گويد فقط گپ بزن مي‌گويد هست، اگر هست ببينيد. معنايش اين نيست كه بعد از مرگ مي‌بينيم، بعد از مرگ كافر هم مي‌بيند مي‌گويد: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» ديدن بعد از مرگ كه مهم نيست. بعد از مرگ، مؤمن جهنم را اصلاً نمي‌‌بيند. چه اينكه كافر اصلاً بهشت را نمي‌بيند. اين كافر كه «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي» جهنم را نمي‌بيند؛ همان طوري كه در دنيا مسجد بود، حسينيه بود، مراكز مذهب بود اينها را نمي‌ديد، مراكز فساد بود آن را مي‌ديد؛ در قيامت هم بشرح ايضاً بهشت هست انبيا هستند اوليا هستند آنها را هيچ نمي‌بيند، جهنم و اهلش را مي‌بيند. اينچنين نيست كه اين كور باشد جهنم را نبيند، مي‌گويد: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» خدا هم نشانش مي‌دهد: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ » بيان نوراني حضرت امير كه در خطبه همّام مي‌فرمايد: «هم و الجنّة كمن قد رآها» همين است: «هم و النار كمن قد رآها» همين است. هنر آن است كه انسان معقول را محسوس كند يعني آن معارف را ارزيابي كند، برهاني كند وقتي خوب برايش حل شد بياورد به سطح خيال و وهم بعد بياورد به سطح حس، آن وقت گوشه‌اي از اين مي‌شود سريال حضرت يوسف (سلام الله عليه). اما آنكه در سریال حضرت امير نشان دادند تازه در حدّ روضه‌خواني ماهاست قصّه جمل را نشان دادند يا صفين را نشان دادند. اين علي ‌بن ‌ابي‌طالبِ «إنّي بطُرُق السماء أعلم» نيست. اين علي نهج‌البلاغه نيست، اين علي جمل است، علي صفين است. آن از دستشان برنمي‌آيد و حال اينكه باید از دست ما بر‌آيد و برآمدني است. «فَلأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» را مي‌شود به فيلم آورد به همان دليل كه با لفظ بيان شده. مگر رابطه الفاظ و معاني، تكوين است؟ يك وقت آتش است مي‌سوزاند، بله، رابطه تكوين است. يخ است، خنك مي‌كند. بله، تكوين است. اين ميوه است سير مي‌كند تكوين است. اما لفظ با معنا قرارداد است الآن اين «عين» كه ما به آن خيلي فخر مي‌كنيم مي‌گوييم ۷۰ معنا دارد دو قدم آن طرف‌تر رفتيم مي‌شود مهمل. نزد ما عين خيلي گران‌قيمت است و ۷۰ معنا دارد. دو قدم آن طرف‌تر رفتيم مي‌شود مهمل. پس رابطه الفاظ و معاني قراردادي است. اين قرارداد را با فعل و معاني مي‌شود بست، با تصوير و معاني مي‌شود بست، با نقشه و براهين مي‌شود بست، با گرافيك و معاني مي‌شود بست.

وی افزود: منتها ادبيات گفتاري ما ساليان متمادي است رشد كرده ادبيات هنري ما الآن ۱۰۰ سال است كه آنها تولید کرده‌اند و ما مصرف‌كننده‌ايم، آنها كه تولید کرده‌اند كه اهل اين حرف‌ها نيستند. ما اگر بخواهيم بايد ابتكار از خودمان داشته باشيم. منتظر باشيم آنها چطور فيلمسازي مي‌كنند اين نمي‌شود. ما اول بايد مطالب معقول خودمان را داشته باشيم، بعد در بخش انديشه به خيال و وهم بدهيم، بعد به حسّ بدهيم بشود هنر اسلامي، شدني است. چه اينكه در بخش انگيزه هم مي‌شود همين كارها را كرد و دستتان باز است به لطف الهي. از نظر معارف، معاني عقلي دستتان باز است. اين هنرمندان، مدرسه اسلامي هنر يا مدرسه هنر اسلامي ان‌شاءالله بايد اين راه‌ها را طي كنند.

همچنین در این دیدار، حجت الاسلام و المسلمین سید مسعود پورسیدآقایی، رییس موسسه آینده روشن (پژوهشکهده مهدویت) و دبیر همایش بین المللی دکترین مهدویت گزارشی از فعالیت های این موسسه ارایه داد.
https://ayandehroshan.ir/vdcebx8fijh8z.9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما