چکیده
اولیای خدا برترین آموزگاران تاریخاند؛ از یکسو از سرچشمه وحی و مصدر حکمت برخوردارند و از سوی دیگر بر هر آنچه در درون بندگان و در روابط میان ایشان میگذرد شاهدند. تأمل در چگونگی آموزش معارف مهدوی میتواند بر ظرافت و دقت ایشان دریچهای بگشاید و بابی باشد برای درک شرایط اجتماعی آنان.
اندیشۀ مهدویت، نگاهی به آینده است؛ نگاهی که بر حجم بزرگی از روایات و بخشی از آیات تکیه دارد. اما ایجاد این نگاه با چه هدفی همراه است و چه تأثیری بر مخاطبان دارد؟ بررسی چگونگی و چرایی طرح اندیشۀ مهدویت در قرآن و سنت، نیازمند ترسیم چارچوبی و پرداختن به مقدماتی است و دغدغۀ این نوشتار، رسم این چارچوب و تمهید مقدمات کار است.
واژگان کلیدی
منجی نهایی، طرح اندیشۀ مهدویت، مهدویت خاصه، مهدویت عامه، تهذیب مصادر.
مقدمه
اعتقاد به منجی نهایی و وعده به نجات از ظلم و ستم در نهایت تاریخ، به اسلام و حتی ادیان ابراهیمی اختصاص ندارد. باور به نجات در پایان تاریخ، در بسیاری از فرهنگهای کهن و اساطیری اقوام گذشته نیز به چشم میخورد. اندیشۀ مهدویت در اسلام نیز اعتقادی به وجود منجی نهایی و وعدهای به پیروزی نهایی حق بر باطل است.
اگرچه اندیشۀ مهدویت سخنی از آینده است، اما این اندیشه از آغاز در پیامهای اسلام مورد توجه بوده و تصریحات و اشارات متعدد قرآنی و گفتوگوهای سرشار نبوی شاهد این مدعاست. این نوشتار میکوشد چگونگی طرح این اندیشه را تا آغاز عصر غیبت صغرا ترسیم کند و با بررسی آیات قرآن، روایات نبوی و احادیث معصومین(ع) تحولات کمّی و کیفی در ارائه این اندیشه را بررسی نماید.
بررسی تحولات در طرح اندیشۀ مهدویت میتواند روند شکلگیری این آموزه در ذهنیت مسلمانان را توضیح داده و زمینهای برای فهم تحولات این مفهوم در اندیشۀ مسلمین و آغازی بر ترسیم سیر تأملات و تألیفات در این زمینه باشد؛ نکتهای که غالباً در مباحث تاریخی اندیشۀ مسلمین مغفول مانده و نقش ویژۀ تعلیمات معصومین(ع) در شکلگیری حرکتهای فکری تبیین نمیگردد.
در مباحث تاریخی اندیشه، باید بر نقش آموزههای قرآنی و آموزشهای معصومین(ع) تأکیدی ویژه داشت و بدون مقدمه به سراغ تألیفات مسلمین نرفت. آموزههای وحیانی و شیوههای اولیای خدا در عرضۀ معارف دین، در شکلگیری حرکتهای علمی نقشی عمیق داشته و ریشه بسیاری از تحقیقات و تألیفات را در این آموزهها میتوان یافت. برای مثال، پیشینۀ علم اصول و علم فقه را در تاریخ تألیفات علمای فریقین جستن و از آموزشهای گسترده و عمیق ائمه(ع) دربارۀ شیوۀ استنباط غافل ماندن، تصویری ناقص از تطور این علوم ارائه خواهد داد. در عرصۀ اصول فقه، کتابهایی مانند الاصول الاصلیة و الفصول المهمة بخشی از مدارک لازم برای تشخیص این نقش را در اختیار گذاردهاند. چنین دغدغه و پرسشی باید در ترسیم سیر اندیشه در حوزههای دیگر نیز محقق را به خود مشغول کند و این نوشتار در پی آن است که آغازگر این کار در ترسیم سیر اندیشۀ مهدویت باشد.
نخستین گفتار در این مسیر، باید بیانگر چند نکته باشد: نخست اینکه مراد از اندیشۀ مهدویت چیست و مؤلفههای اصلی آن کدامند؟ پاسخ به این پرسش این امکان را فراهم میکند که در ادامه، گفتوگویی روشن از چگونگی تحول در طرح اندیشۀ مهدویت پی گرفته شود. در این گفتار، باید بر مرزهای این اندیشه از آموزههای امامت توجهی ویژه داشت؛ زیرا این مرزها و تفاوتها چندان روشن نیست و رفع ابهام و تفکیک حوزهها به ما این امکان را میدهد که در ترسیم تحولات، آموزههای این دو حوزه را در هم نیامیزیم.
در همین نوشتار از لوازم ترسیم خط تحول و همچنین شیوههای کمّی و کیفی سخن گفته خواهد شد که بهرهگیری از آنها برای ترسیم چگونگی تحول در طرح آموزههای مهدویت ضروری است. گفتوگوهای این گفتار به ما این امکان را میدهد تا در گفتارهای آینده با معیارهایی متناسب، به اندازهگیری کمّی و کیفی تحولات اقدام کنیم.
نوشتار دوم، به تأمل در شیوۀ طرح آموزههای مهدویت در قرآن اختصاص مییابد؛ شیوههایی متفاوت که در آنها با ظرافتی ویژه ذهن مخاطبان به سوی نجات نهایی بشر و ظهور منجی سوق داده میشود. در همین گفتار باید از شیوههایی خاص در بهرهگیری از قرآن سخن گفت که در پرتو روایات تفسیری بهدست آمده و میتوان با استفاده از این ظرفیتها، مستندات و مدارک تازهای دربارۀ آموزههای مهدوی فراهم آورد.
نوشتار سوم، دربارۀ چگونگی طرح مباحث مهدویت در منقولات پیامبر اکرم(ص) خواهد بود. اختصاص یک گفتار به سخنان رسول خدا(ص) به سبب توجه اکید و گستردهای که در منقولات ایشان نسبت به مباحث مهدویت به چشم میخورد و نیز به جهت مشکلات خاصی است که در استخراج و استنباط این آموزهها وجود دارد.
نوشتار چهارم ادامهای است بر تأملات روایی، اما اینبار در سخنان ائمه(ع) که در آن به تفاوتهای میان طرح مباحث مهدویت در سخنان معصومین(ع) و نسبت آن با شرایط خاص ایشان تأکیدی ویژه خواهد شد.
آخرین نوشتار، حاوی سخن نهایی این تأملات خواهد بود؛ سخنی دربارۀ علل و اسباب تحولات کمّی و کیفی در طرح اندیشه مهدویت در کتاب و سنت. تحلیلهای این گفتار باید سرّ تفاوتها و علت تغییرات در چگونگی طرح اندیشۀ مهدویت را معلوم کند و نگاهی جامع و عمیق را در اینباره ارائه دهد.
گفتار یکم: تحلیل موضوع و روش کار
بحث اول: تحلیل موضوع
در عبارت «طرح اندیشۀ مهدویت در قرآن و سخن معصومین(ع)» باید به چند نکته توجه داشت:
1. تطور در اندیشۀ معصوم(ع): سخنان پیامبر و ائمۀ اطهار(ع) از هر لغزشی به دور بوده و اندیشۀ و سخن آنان ریشه در آموزشهای جامع و به دور از خطای وحیانی داشته است. اندیشههای عرضه شده، از مصدر حکمت صادر گردیده و همسان اندیشههای بشری در معرض تطور و تکامل نیست. همچنین تأکید ایشان بر یک مطلب یا تکرار آن، یا طرح ابعادی تازه از آن باید بر اساس اقتضای شرایط تفسیرگردد نه بر پایۀ غفلت، ملاحظات شخصی گوینده یا ابراز یافتههای تازۀعلمی از سوی او.
2. تحول در طرح، نه در اصل اندیشۀ گوینده: در بحث از تاریخ اندیشه، همواره از تحولی که در یافتههای اندیشمندان در حوزهای خاص رخ داده است گفتوگو میشود. اما در این بحث، پذیرفتهایم که چنین تحولی در اندیشۀ معصومین(ع) معنا نداشته و آنچه در واقع شکل گرفته، تغییر در مقتضیات و شرایط بوده و این تغییر به تفاوت در چگونگی بیان منجر شده است. از اینرو، در این بحث به تحول در طرح این اندیشه میپردازیم و میکوشیم در چرایی این تحولات نیز تأملات و نکاتی عرضه شود.
3. قالبهای گوناگون در طرح یک اندیشه: گاه طرح یک اندیشه در قالب بیاناتی صریح شکل میگیرد و گاه در گفتوگوهای غیرمستقیم و حتی اشارهوار. آنچه قالبی را در جایگاه برتر مینشاند و حکیم را به سوی استفاده از آن رهنمون میکند، شرایط سخن و ویژگیهای مخاطب آن است. در بررسی حاضر نیز تمامی این قالبها را باید ملحوظ داشت و سهم بیاناتی مانند اشارات قرآن به نجات نهایی و پیروزی حق را در آفرینش اندیشۀ مهدویت در نظر گرفت.
4. مهدویت عام و خاص: مهدویت تعبیری مصدری است از آنچه به حضرت مهدی(عج) ارتباط مییابد؛ اما تعبیر اندیشۀ مهدویت بار مفهومی گستردهتری دارد و همۀ مفاهیم و گزارههایی را دربر میگیرد که به نجات نهایی اهل حق و به منجی بزرگ مؤمنان در پیکار با باطل مرتبط میشود. در نگاه شیعه، این نجات به دست دوازدهمین جانشین پیامبر خدا(ص) شکل خواهد گرفت.
مهدویت در دیدگاه شیعه، در امام دوازدهم متبلور میشود؛ اما اندیشۀ مهدویت در قالبی عام و به دور از اشاره به مصداق نیز در آیات و روایات بسیاری مورد توجه بوده است. از اینرو میتوان مباحث مهدویت را نیز همانند نبوت به عامه و خاصه تقسیم کرد و گفتوگوهای پیرامون نجات و پیروزی اهل حق را به مثابه گفتوگوهای عام مهدویت تلقی نمود و بیانات دربارۀ امام دوازدهم و شرایط و دورههای امامت او را تحت عنوان مهدویت خاصه جای داد.
مهدویت عامه مشتمل بر مباحثی همچون نجات نهایی اهل حق، پیروزی مؤمنین در پایان تاریخ، سیطرۀ رهروان راه حق بر زمین و نابودی کامل باطل و اهل آن است. مهدویت خاصه نیز دربر گیرندۀ همۀ آموزههایی است که دربارۀ ویژگیها، زندگی و امامت حضرت مهدی(عج)، خصوصیات دوران حضور و غیبت او، شرایط و علایم ظهورش و همچنین صفات یاران او و دشمنانش گفتوگو میکنند.
5. امامت و مهدویت: اگرچه مهدویت از فروع اصل امامت به شمار میرود، ولی نباید مباحث امامت را با گفتوگوهای پیرامون مهدویت در هم آمیخت. بحث امامت به لزوم استمرار هدایت و وجود هادی و ویژگیهای او پس از عصر نبی اکرم(ص) میپردازد و از هادیانی سخن میگوید که پس از رسول خدا(ص) رهبری امت اسلامی را بر عهده گرفتند. اما مهدویت عمدتاً نگاهی به آینده است و از نجاتی حرف میزند که در انتظار ماست و کسی میگوید که این نجات را در دستان او میتوان جست. آری، میتوان نسبت میان این دو عنوان را عموم و خصوص منوجه تلقی کرد و با وجود پذیرش مباحث مشترک میان دو حوزۀ امامت و مهدویت، گفتوگوهای مستقلی نیز برای هر دو حوزه قائل شد.
بر این اساس، مباحث مرتبط با نبرد کفر و ایمان و گفتوگوهای پیرامون حق و باطل و پیروزی مؤمنان و اهل حق، به حوزۀ مهدویت راه نمییابند، مگر آنکه از نبرد نهایی و روز پایانی این درگیری سخن گفته باشند. در این بیانات و همچنین در مطالب مربوط به امامت، تطبیقات بسیاری بر امام مهدی(عج)، دوران او و همچنین یارانش میتوان یافت؛ اما آن بیانات کلی را نمیتوان در زمرۀ سخنانی به شمار آورد که برای مخاطبان، نوعی نجات نهایی و پایان خوش تاریخی نبرد حق و باطل را ترسیم کرده و ذهنها را به سوی چنین فضا و باوری میکشاند.
بحث دوم: روش کار
هدف تحقیق و موضوع کار، دو عنصر تعیینکننده در تشخیص روش مناسب تحقیق است. هدف در این تحقیق، ترسیم چگونگی ارائۀ مباحث مهدویت در قرآن و سخن معصومین(ع) است و سیری که ممکن است در این ارائه و آموزش بتوان یافت.
تحول در چگونگی ارائۀ مباحث میتواند به صورت کمّی مورد تأمل قرار بگیرد و بررسیهای کیفی نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود. با توضیح چند نکته، اهمیت، کیفیت و ارزش این بررسی پدیدار میشود:
1. بررسی کمّی تغییرات در ارائۀ آموزههای مهدویت به معنای پرداختن به میزان توجه هر یک از معصومین(ع) به مباحث مهدویت است؛ هم نسبت به مجموعۀ این مباحث و نیز نسبت به هر یک از این مؤلفهها و محورهای آن. کثرت روایات وارده در هر موضوع، حکایت از نیازی است که به تکرار و تأکید بر این مطلب احساس شده و تکرار و تأکید معصومین(ع) نشان از نیازهایی در مخاطبان دارد.
2. اندازۀ نقل و میزان تأکید: آنچه در دست ماست، روایاتی است که از آن عصر بهجای مانده و شمارش تکرارها و مقایسۀ آنها نباید ما را از این نکته غافل کند که ممکن است مضامینی با تکرار بیشتر، با نقل کمتری همراه شوند و در مقایسه، موجب این اشتباه شوند که میزان تأکید و تکرار را به درستی تشخیص ندهیم. آری، فاصلۀ زیاد در میزان نقل میتواند کاشفیتی پذیرفتنی از میزان تأکید و تکرار واقع شده در اختیار گذارد.
3. اهمیت تحول در محتوای ارائه شده: تحول در محتوایی که از سوی معصومین(ع) در ارائۀ اندیشۀ مهدویت رخ میدهد، اهمیت بیشتری دارد. این تحول، گاه به معنای ارائۀ تفاصیل دربارۀ مطالبی است که در برههای دیگر به اختصار بیان شده و گاه پرداختن به ابعاد و زاویههایی از بحث است که در گذشته به آن نپرداختهاند.
4. ترویج، تعمیق و تبیین: در طرح اندیشۀ مهدویت، هدف گوینده، اثرگذاری بر ذهنیت مخاطبان حال و آینده است. اگر این اثرگذاری پیشتر و در سخنان معصومین گذشته، در حدی که بتوان استمرار آن را در نقل روایات از سوی مخاطبان و گفتوگوهای علمی و عمومی توقع کرد صورت گرفته باشد، دیگر نیازی به تکرار و تأکید نخواهد بود. در چنین سطحی معصومین(ع) در صورت نیاز، به تعمیق مطالب گذشته یا رفع سوء تفاهمها نسبت به ارائه و تبیین دوباره اقدام کردهاند.
5. مهدویت در معرض سوء استفادۀ سیاسی: مهدویت از جمله مفاهیمی است که قابلیت سوءاستفاده از آن در عرصۀ سیاسی بسیار بوده و هست. انتظار عامۀ مردم برای ظهور منجی توانسته از سوی اصحاب قدرت بدل به دستاویزی برای فراهم آوردن مردم برای مبارزه با حکومت شود و یا ابزاری برای حاکمان مدعی مهدویت باشد.
رسوا کردن اصحاب قدرت نیاز به توضیحاتی از سوی معصومین(ع) داشته است؛ توضیحاتی متناسب با بازیهایی که آنان برای فریب تدارک دیدهاند. این تلاش به تبیین یا تکرار نکاتی از اندیشۀ مهدویت متناسب با وضعیت موجود میانجامید. دلیل برخی از تبیین و تکرارها در احادیث مهدوی را تنها با درک شرایط اجتماعی و سیاسی میتوان دریافت.
6. پژوهشهای مورد اتکا: این نوشتار در بررسیهای کمّی بر دو تحقیق اتکا کرده است: 1. معجم احادیث الامام المهدی (موسسۀ معارف اسلامی، 1428) و 2. منتخب الاثر (صافى گلپایگانى، 1422). در تحقیق اول، تلاش شده تمامی احادیث وارده دربارۀ امام مهدی(عج) گردآوری شوند و مصادر اصلی روایات از منابع غیراصیل تفکیک گردند. حاصل این تحقیق، تعداد واقعی روایات صادره از معصومین(ع) را مشخص کرده و تکرار در کلام آنان را از تکرار حاصل از نقل کتب از مصادر جدا میکند. تحقیق دوم، تحلیل محتوایی مناسبتری دارد و در دستهبندی محتوایی روایات به تمام محتوای مندرج در هر روایت توجه کرده و بر خلاف تحقیق اول، تنها به ذکر یکبارۀ آن بر اساس محتوای اصلی اکتفا ننموده است.
بحث سوم: مشکل در مصادر حدیث
یکم. در مصادر اهلسنت
فقه شیعه نگاهی سختگیرانه در بهرهگیری از منابع روایی اهلسنت داشته و دارد. این سختگیری نه در تعصبات مذهبی، بلکه در ملاحظات علمی شیعه نسبت به این مصادر ریشه دارد.
1. منع از کتابت حدیث: اهلسنت تا نیمۀ قرن دوم هجری از نوشتن احادیث پرهیز کرده و سخنان پیامبر اکرم(ص) را تنها به شکل شفاهی حفظ نمودهاند. این سنّت خلیفۀ اول و دوم حتی با رفع ممنوعیت کتابت حدیث از سوی عمر بن عبدالعزیز ترک نشد و تا نیمۀ قرن دوم و عصر منصور دوانیقی در میان اندیشمندان اهلسنت رواج داشت (برای دیدن بحثی مفصل و دقیق در اینباره، نک: احمدی میانجی، 1419: ج1، 357 - 689). تکیه بر حافظهها در حفظ سنت به مدت یک و نیم قرن، موجب شد تا این محفوظات، از نظر اندیشمندان شیعه چندان اعتباری نیابند و در عرصۀ استنباط احکام دینی مورد اعتنا قرار نگیرند.
2. جعل حدیث با انگیزههای مختلف: آنچه از ارزش محفوظات حدیثی اهلسنت میکاست، رسوخ گستردۀ احادیث مجعول در میان آنها بود. پیامبر(ص) خود از دروغگویان خبر داده بود و از کثرت آن حتی در زمان حضور خویش سخن گفته بود. اما با وجود هشدارهای پیامبر جعل حدیث همچنان ادامه یافت. در عصر خلفا، جعل با انگیزههایی چون مشروعیتبخشی و تطهیر چهرههای حاکم، آفریدن بدیل برای مرجعیت اهلبیت و کسب توجه و اعتبار همراه بود، اما در عصر معاویه، جعل با حمایتهای گستردۀ حکومت همراه شد و اهداف تازهای مانند تخریب شخصیت پیامبر در دستور کار قرار گرفت.
حرمت سخن پیامبر در نزد مردم و اثرگذاری اجتماعی آن، دنیاپرستان را بر آن میداشت تا برای دستیابی به خواستههای خود به ساخت احادیث روی آورده و برای تحکیم خویش یا تخریب دیگری از آن استفاده کنند. این گونه است که میتوان گرفتار روایاتی نشد که مهدی(عج) را از فرزندان عباس برشمردهاند؛ روایاتی که در عصر عباسیان جعل شده تا حرمت و توجیهی برای ایشان فراهم آورد. همچنین با دیدن نام مختار ابیعبیدۀ ثقفی در روایت شمارش دجّالان دچار تردید دربارۀ شخصیت او نمیشویم و با مشاهدۀ نام عبدالله بن زبیر در سلسلۀ سند این حدیث، به توطئهها و تسویه حسابهایی پی میبریم که دشمنان مختار برای او تدارک دیده بودند.
جعل، گذشته از انگیزههای سیاسی، از انگیزههای اجتماعی نیز برخوردار بود. شاید بتوان روایات محل خروج دجال و همراهان او را از جمله نمونههای چنین جعلی دانست. در این روایات، شهرها و مناطق مختلفی به عنوان محلهای خروج دجال تعیین شده است؛ اصفهان، عراق، نزدیکیهای شام، خراسان و یمن، مناطقی هستند که از آنها به عنوان محل خروج دجال نام میبرند (مؤسسۀ معارف اسلامی، 1428: ج3، 123 - 139) و این احتمال هست که این همه اختلاف، برآمده از داستانسراییهای اهالی مناطق گوناگون علیه یکدیگر باشد.
3. راویان بیاعتبار: شاید مهمترین عامل بیاعتمادی فقهای شیعه به مجموعههای روایی اهلسنت، اصرار خاصی است که در این مجموعهها بر نقل از برخی افراد مشکوک یا بیاعتبار دیده میشود؛ افرادی چون ابوهریره، انس بن مالک و عایشه. همچنین ناشناخته بودن رجال واقع در اسناد روایات عامه و فقدان اعتماد نسبت به مبانی و مراجع جرح و تعدیل دانشمندان اهلسنت، بهرهگیری از منقولات ایشان را با موانع بیشتری همراه کرده است.
4. مشکلات کتابهای فتن: افزون بر ضعفهای عام در کتابهای اهلسنت، کتابهای مرتبط با مباحث مهدویت مشکلات خاص خود را نیز دارند. نمونۀ روشن این مشکلات، کتاب الفتن نوشتۀ نعیم بن حماد است. صرفنظر از ضعفهای ابنحماد به عنوان یک محدث، کتاب او همانند برخی کتب اولیۀ حدیثی اهلسنت، سخنان پیامبر، صحابه و حتی تابعین را در کنار هم آورده است. کتاب او همانگونه که از اسمش پیداست، صرفاً به فتنههای پس از رسول خدا تا روز قیامت نظر دارد و مباحث حول شخصیت حضرت حجت مورد توجه خاص او نیست.
مباحث حوادث آخرالزمان میتواند عرصه خیالپردازی نیز باشد. مروری بر روایات وارده دربارۀ «خر دجال» و ابعاد محیرالعقول آن و همچنین منقولات غریب دربارۀ «دابة من الارض» _ که بسیاری از این مطالب به پیامبر نیز نسبت داده نشده و نوعی پیشگویی نسبت به آینده است _ این نکته را روشن میکند که این گفتهها برخاسته از خیال و وهم هستند و گاه با اندکی مسامحه یا مشکلات در نسخهبرداری، یا حتی به سبب بیمبالاتی و بیدینی استنادی به رسول خدا(ص) را نیز با خود همراه کردهاند.
دوم. در مصادر شیعی
شیعه از ابتدا بر سنت کتابت حدیث تأکید ورزید و به آموزههای نبوی «قیّدوا العلم بالکتاب» وفادار ماند. هنگامی که نخستین تألیف بزرگ حدیثی اهلسنت شکل گرفت، شیعیان حدود چهارصد تألیف را در فضای محدودیت و تقیه فراهم آورده بودند. کتابت و تکیه بر مکتوبات در کنار دقتهای رجالی و محتوایی سبب شد اندیشمندان شیعه از بسیاری آفات مرحلۀ تبدیل منابع شفاهی به کتبی به سلامت عبور کنند. با این حال، منابع حدیثی شیعه نیز دچار مشکلات خاص خود هستند:
1. نقل از غلات: شیعه در دورههایی از گزافهگویی و غلو رنج برده است؛ گزافهگوییهایی که گاهی برخاسته از علاقههای مفرط و خارج از قاعده بوده و رنجش اولیای خدا را بهدنبال داشته است. علاقههای کور، گاه به نقلهای عاری از دقت و پذیرش مطالب بیپایه میانجامد.
حساسیت علمای شیعه در عرصۀ واجبات و محرمات باعث شد راویانِ متهم به غلو نتوانند نقشی در استنباط احکام داشته باشند و روایاتشان مورد اعتنا قرار نگیرد. اما این حساسیت در دیگر عرصهها مشاهده نمیشود، در حالی که این رویکرد باید در زمینههایی مانند احادیث مهدوی، با حساسیتی بیشتر دنبال میشد؛ زیرا حوادث آخرالزمانی و رفتارهای حماسی امام(عج) و سپاه اهل حق، بستری مناسب برای گفتوگوهای غلوآمیز است. کم نیستند روایاتی که دارای مضامین عجیب و متفاوتند و در سندشان کسانی حضور دارند که متهم به غلو و فساد مذهب هستند.
2. نقل از اهلسنت: این رویکرد متفاوت و مسامحی حتی در نقل از اهلسنت نیز به چشم میخورد. فقه شیعه در عرصۀ احکام الزامی به منابع روایی اهلسنت اعتماد نکرده و از منقولات آنان تنها در حد مؤید بهره میبرد؛ اما این سختگیری در دیگر زمینهها محسوس نیست. مسامحه در اثبات اعتبار نقل و کنار گذاردن ملاکها در احراز صدور روایت، امکان اسناد روایت به معصوم و استناد به آن در مباحث علمی را منتفی خواهد کرد.
3. مشکلات کتابهای حدیثی متأخر: برخی نوشتههای حدیثی مرتبط با مباحث مهدویت قرنها پس از عصر تدوین جوامع پدید آمدهاند؛ کتابهایی مانند منتخب البصائر، تأویل الآیات الظاهرة و تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله. این کتابها بر منابع و مصادری ناشناخته تکیه دارند و استفاده از آنها نیازمند تحقیق و تعیین اعتبار این مصادر است. در این کتابها غرایب بسیاری نقل شده که پذیرش آنها به عنوان آموزههای مهدوی جز با احراز صدور مجاز نیست.
سوم. تهذیب مصادر
نخستین گام در استنباط و تفقه در روایات، اثبات صدور و صحت اسناد و استناد است. در فقه احکام با وجود کتب اربعه و تدوین وسائلالشیعه این دغدغه دربارۀ مصادر حدیث به حداقل رسیده و محقق عمدتاً به تحقیق در سندهایی میپردازد که در این کتب نقل شده است. اما تفقه در احادیث مهدوی، چنین مقدماتی ندارد و به هنگام تحقیق باید ابتدا اعتبار مصدر روایی را معلوم کرد و سپس به بررسیهای سندی و متنی همت گماشت.
از ارزیابی مصادر روایی پیشتر گفتیم، اما نکاتی نیز در بررسیهای سندی و متنی درخور توجه است:
1. احراز اعتبار مصدر و سند در مصادر اهلسنت: در میان مصادر اهلسنت، آنجا که اعتبار کتاب و نویسنده احراز شد باید به بررسیهای سندی نشست. در مصادر اولیه حدیثی اهلسنت، روایات نبوی در کنار منقولات از صحابه و تابعین ذکر میشود و گاه در منابع درجۀ دوم میان این منقولات خلط شده و همگی از زبان پیامبر(ص) نقل میگردند.
برخی منابع اهلسنت به تمایلات اموی، عباسی و زبیری مشهورند. باید در استفاده از آنها به این نقاط ضعف توجه کرد و احتمال تأثیر گرایشات مؤلف در اصل نقل یا تدلیس در سند آن را در نظر داشت. این مشکل در راویان بیشتر به چشم میخورد و وابستگیهای سیاسی و اعتقادی در منقولات افراد اثر فراوانی دارد.
دغدغۀ دیگر در منابع اهلسنت، داخل شدن اسرائیلیات و نسبت داده شدن آنها به پیامبر اکرم(ص) است. راویانی مانند کعب الاحبار _ عالم یهودی _ و شاگردان معروفش، ابوهریره و عبدالله بن عمرو بن العاص، مطالب بسیاری را جعل و در مجموعه روایات مسلمانان وارد کردهاند که بخش بزرگی از آن در مباحث مهدویت است.
آنچه دربارۀ مصادر اهلسنت گفته شد، نباید این شبهه را پدید آورد که راهی برای استفاده از این منابع باقی نمانده است. رجوع به مصادر اصلی و تکیه بر سخنان مؤلفان معتبر، بخشی از مشکل را حل کرده و دقت در احوال راویان واقع در سند احادیث، توجه به تحقیقات انجام شده دربارۀ افراد ضعیف و بیاعتبار و سختگیری در پذیرش وثاقت افراد بخش دیگری از معضلات را برطرف مینماید.
1. در سند بسیاری از روایات شیعی، راویان اهلسنت حضور دارند؛ راویانی که در کتب فقهی از آنان چیزی نقل نشده و کتب رجالی شیعه نیز از شرح احوالات آنان نگفتهاند. در بررسی احوال این راویان باید به کتب رجالی اهلسنت مراجعه کرد و به عذر جهالت حال راوی، از مطالب روایی چشم نپوشید. البته در استفاده از کتابهای رجالی باید به حساسیتهای مذهبی مؤلفان و ضعف و قوتهای آنها توجهی ویژه داشت.
2. برخی از مؤلفان شیعه در زمینۀ احادیث مهدوی با دیدی مثبت به نوشتههای اهلسنت مینگرند؛ سید بن طاووس در کتاب الملاحم خویش یکی از سه منبع اصلی خود را کتاب فتن ابنحماد معرفی کرده است. شیخ صدوق در کمال الدین و نعمانی در الغیبة خویش روایاتی را از مشایخ اهلسنت نقل کردهاند. این منابع و منقولات باید مورد بازنگری قرار گیرند تا مصادر حدیثی شیعه و معارف مهدویت متأثر از منابع و مطالب ضعیف نشود؛ امری که با توجه به انگیزههای متعدد دروغگویی و خیالپردازی کاملاً محتمل به نظر میرسد.
3. در بررسی احوال راویان شیعه باید به مسئلۀ غلوّ توجهی ویژه داشت. این درست است که اتهام غلوّ جرحی عقیدتی است و مبنای مناسبی برای نفی وثاقت افراد به شمار نمیرود؛ اما در عرصۀ روایات مهدوی، گرایشات غلوّآمیز و محبتهای بیقاعدۀ ولایی میتواند دردسر ساز شده و دقت و حتی وثاقت راوی را مخدوش نماید. برخی مطالب غریب در احادیث مهدوی با سندهایی همراه هستند که افرادی با اتهام جدّی غلو در آنها حضور دارند.
4. آخرین نکته دربارۀ مصادر شیعی در روایات مهدوی، لزوم تقویم و ارزیابی دوبارۀ آنهاست؛ نوشتههایی مانند منتخب البصائر، تأویل الآیات، شواهد التنزیل، تفسیر قمی و تفسیر عیاشی باید از منظری تازه تقویم شده و میزان اعتبار هر یک معلوم گردد. ابهام در اعتبار مصادر، مجهول بودن مؤلف، آشفتگی و اضطراب در متن و ارسال در سند، مسائلی است که باید دربارۀ برخی از این کتب به آنها پرداخته شود.
5. هماهنگی، حقانیت و نورانیت، سه علامت کلام وحیانی هستند. اهلبیت(ع) به ما آموختهاند که وحی چه در قالب کلام خدا و چه در شکل سخن معصومین از ویژگی هماهنگی و همخوانی، حقانیت و نورانیت برخوردار است و سخنی که چنین نباشد از ایشان نیست. این سه ملاک میتواند در بحث اثبات صدور به کار گرفته شده و فارغ از بحث سندی، بر اساس شاخصهای محتوایی به اثبات یا نفی صدور بپردازد.
6. نیاز به حجت در اسناد و استناد: باید همواره این نکته را در نظر داشت که نسبت دادن سخن و آموزهای به دین، نیازمند دستیابی به حجت است و تا شبههها و شائبهها برطرف نشده و تردیدهای منطقی جای خود را به آگاهی مستدل و مستند نداده، راهی برای نسبت دادن مطالب به ساحت دین وجود ندارد. برخواندن روایتهایی که نه از اتقان در سند برخوردار است و نه در متن قرینهای بر صدور از سینۀ حکمت را دارند، رماندن مردمان از شرع مقدسی است که در منتهای عقلانیت است و همچنین اسائه ادبی به محضر بزرگانی به شمار میرود که خداوندگاران لطافت و سرچشمههای حکمت بودند.
نتیجه
قرآن کریم منبع اصلی در ترسیم مهدویت عامه است و سنت همین نقش را در تصویر مهدویت خاصه دارد. در بحث از مهدویت عامه، دغدغهای برای اسناد و استناد نیست، مگر دغدغههای دلالی و تفسیری. اما در بحث مهدویت خاصه، نه تنها با مشکل سند، بلکه با معضل آشفتگی در مصادر روبهرو هستیم و گریزی از تهذیب مصادر نیست. شناخت علل پیدایش مشکل در مصادر حدیث، گام نخست در تهذیب آنهاست؛ مشکلاتی که علل یکسانی در منابع اهلسنت و منابع شیعه ندارند. شناخت مشکل و شناخت کافی از ابزارهای بررسی اسناد، میتواند راه را برای استفاده از احادیث بگشاید و به تهذیب مصادر و تقویم اسناد بینجامد.
منابع
1. ابنطاوس، رضیالدین علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن (الملاحم و الفتن)، تحقیق: موسسۀ صاحب الامر، اصفهان، نشر گلبهار، 1416ق.
2. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم، انتشارات دارالحدیث، 1419ق.
3. استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، تحقیق: حسین استاد ولی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1409ق.
4. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق: جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1371ق.
5. جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: سهیل رکاز، بیروت: دار الفکر، 1409ق.
6. حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی اصول الائمة، تحقیق: محمد بن محمد قائینی، قم، موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، 1418ق.
7. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر محمودی، تهران، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1411ق.
8. حلّی، حسن بن سلیمان، منتخب البصائر، تحقیق: مشتاق مظفر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1421ق.
9. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
10. رازی، عبدالرحمن بن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1271ق.
11. شبر، سید عبدالله، الاصول الاصلیة فی القواعد الشرعیة، قم، کتابفروشی مفید، 1404ق.
12. شیبانی، احمد بن حنبل مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1414ق.
13. صافى گلپایگانى، لطفالله، منتخب الأثر فی أحوال الإمام الثانی عشر(عج)، قم، انتشارات دفتر آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، چاپ اول، 1422ق.
14. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362ش.
15. ، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
16. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
17. عجلی، احمد بن عبدالله، معرفة الثقات، تحقیق: عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، مدینه، مکتبة الدار، 1405ق.
18. عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، قم، انتشارات علامه عسکری، 1389ش.
19. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، 1380ق.
20. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
21. کشی، محمد بن عمر، رجال كشی، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
22. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
23. مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق: سهیل رکاز، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
24. مزی، ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، موسسة الرسالة، 1406ق.
25. معتزلی، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی، 1404ق.
26. مؤسسۀ معارف اسلامی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ دوم، 1428ق.
27. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1397ق.
اولیای خدا برترین آموزگاران تاریخاند؛ از یکسو از سرچشمه وحی و مصدر حکمت برخوردارند و از سوی دیگر بر هر آنچه در درون بندگان و در روابط میان ایشان میگذرد شاهدند. تأمل در چگونگی آموزش معارف مهدوی میتواند بر ظرافت و دقت ایشان دریچهای بگشاید و بابی باشد برای درک شرایط اجتماعی آنان.
اندیشۀ مهدویت، نگاهی به آینده است؛ نگاهی که بر حجم بزرگی از روایات و بخشی از آیات تکیه دارد. اما ایجاد این نگاه با چه هدفی همراه است و چه تأثیری بر مخاطبان دارد؟ بررسی چگونگی و چرایی طرح اندیشۀ مهدویت در قرآن و سنت، نیازمند ترسیم چارچوبی و پرداختن به مقدماتی است و دغدغۀ این نوشتار، رسم این چارچوب و تمهید مقدمات کار است.
واژگان کلیدی
منجی نهایی، طرح اندیشۀ مهدویت، مهدویت خاصه، مهدویت عامه، تهذیب مصادر.
مقدمه
اعتقاد به منجی نهایی و وعده به نجات از ظلم و ستم در نهایت تاریخ، به اسلام و حتی ادیان ابراهیمی اختصاص ندارد. باور به نجات در پایان تاریخ، در بسیاری از فرهنگهای کهن و اساطیری اقوام گذشته نیز به چشم میخورد. اندیشۀ مهدویت در اسلام نیز اعتقادی به وجود منجی نهایی و وعدهای به پیروزی نهایی حق بر باطل است.
اگرچه اندیشۀ مهدویت سخنی از آینده است، اما این اندیشه از آغاز در پیامهای اسلام مورد توجه بوده و تصریحات و اشارات متعدد قرآنی و گفتوگوهای سرشار نبوی شاهد این مدعاست. این نوشتار میکوشد چگونگی طرح این اندیشه را تا آغاز عصر غیبت صغرا ترسیم کند و با بررسی آیات قرآن، روایات نبوی و احادیث معصومین(ع) تحولات کمّی و کیفی در ارائه این اندیشه را بررسی نماید.
بررسی تحولات در طرح اندیشۀ مهدویت میتواند روند شکلگیری این آموزه در ذهنیت مسلمانان را توضیح داده و زمینهای برای فهم تحولات این مفهوم در اندیشۀ مسلمین و آغازی بر ترسیم سیر تأملات و تألیفات در این زمینه باشد؛ نکتهای که غالباً در مباحث تاریخی اندیشۀ مسلمین مغفول مانده و نقش ویژۀ تعلیمات معصومین(ع) در شکلگیری حرکتهای فکری تبیین نمیگردد.
در مباحث تاریخی اندیشه، باید بر نقش آموزههای قرآنی و آموزشهای معصومین(ع) تأکیدی ویژه داشت و بدون مقدمه به سراغ تألیفات مسلمین نرفت. آموزههای وحیانی و شیوههای اولیای خدا در عرضۀ معارف دین، در شکلگیری حرکتهای علمی نقشی عمیق داشته و ریشه بسیاری از تحقیقات و تألیفات را در این آموزهها میتوان یافت. برای مثال، پیشینۀ علم اصول و علم فقه را در تاریخ تألیفات علمای فریقین جستن و از آموزشهای گسترده و عمیق ائمه(ع) دربارۀ شیوۀ استنباط غافل ماندن، تصویری ناقص از تطور این علوم ارائه خواهد داد. در عرصۀ اصول فقه، کتابهایی مانند الاصول الاصلیة و الفصول المهمة بخشی از مدارک لازم برای تشخیص این نقش را در اختیار گذاردهاند. چنین دغدغه و پرسشی باید در ترسیم سیر اندیشه در حوزههای دیگر نیز محقق را به خود مشغول کند و این نوشتار در پی آن است که آغازگر این کار در ترسیم سیر اندیشۀ مهدویت باشد.
نخستین گفتار در این مسیر، باید بیانگر چند نکته باشد: نخست اینکه مراد از اندیشۀ مهدویت چیست و مؤلفههای اصلی آن کدامند؟ پاسخ به این پرسش این امکان را فراهم میکند که در ادامه، گفتوگویی روشن از چگونگی تحول در طرح اندیشۀ مهدویت پی گرفته شود. در این گفتار، باید بر مرزهای این اندیشه از آموزههای امامت توجهی ویژه داشت؛ زیرا این مرزها و تفاوتها چندان روشن نیست و رفع ابهام و تفکیک حوزهها به ما این امکان را میدهد که در ترسیم تحولات، آموزههای این دو حوزه را در هم نیامیزیم.
در همین نوشتار از لوازم ترسیم خط تحول و همچنین شیوههای کمّی و کیفی سخن گفته خواهد شد که بهرهگیری از آنها برای ترسیم چگونگی تحول در طرح آموزههای مهدویت ضروری است. گفتوگوهای این گفتار به ما این امکان را میدهد تا در گفتارهای آینده با معیارهایی متناسب، به اندازهگیری کمّی و کیفی تحولات اقدام کنیم.
نوشتار دوم، به تأمل در شیوۀ طرح آموزههای مهدویت در قرآن اختصاص مییابد؛ شیوههایی متفاوت که در آنها با ظرافتی ویژه ذهن مخاطبان به سوی نجات نهایی بشر و ظهور منجی سوق داده میشود. در همین گفتار باید از شیوههایی خاص در بهرهگیری از قرآن سخن گفت که در پرتو روایات تفسیری بهدست آمده و میتوان با استفاده از این ظرفیتها، مستندات و مدارک تازهای دربارۀ آموزههای مهدوی فراهم آورد.
نوشتار سوم، دربارۀ چگونگی طرح مباحث مهدویت در منقولات پیامبر اکرم(ص) خواهد بود. اختصاص یک گفتار به سخنان رسول خدا(ص) به سبب توجه اکید و گستردهای که در منقولات ایشان نسبت به مباحث مهدویت به چشم میخورد و نیز به جهت مشکلات خاصی است که در استخراج و استنباط این آموزهها وجود دارد.
نوشتار چهارم ادامهای است بر تأملات روایی، اما اینبار در سخنان ائمه(ع) که در آن به تفاوتهای میان طرح مباحث مهدویت در سخنان معصومین(ع) و نسبت آن با شرایط خاص ایشان تأکیدی ویژه خواهد شد.
آخرین نوشتار، حاوی سخن نهایی این تأملات خواهد بود؛ سخنی دربارۀ علل و اسباب تحولات کمّی و کیفی در طرح اندیشه مهدویت در کتاب و سنت. تحلیلهای این گفتار باید سرّ تفاوتها و علت تغییرات در چگونگی طرح اندیشۀ مهدویت را معلوم کند و نگاهی جامع و عمیق را در اینباره ارائه دهد.
گفتار یکم: تحلیل موضوع و روش کار
بحث اول: تحلیل موضوع
در عبارت «طرح اندیشۀ مهدویت در قرآن و سخن معصومین(ع)» باید به چند نکته توجه داشت:
1. تطور در اندیشۀ معصوم(ع): سخنان پیامبر و ائمۀ اطهار(ع) از هر لغزشی به دور بوده و اندیشۀ و سخن آنان ریشه در آموزشهای جامع و به دور از خطای وحیانی داشته است. اندیشههای عرضه شده، از مصدر حکمت صادر گردیده و همسان اندیشههای بشری در معرض تطور و تکامل نیست. همچنین تأکید ایشان بر یک مطلب یا تکرار آن، یا طرح ابعادی تازه از آن باید بر اساس اقتضای شرایط تفسیرگردد نه بر پایۀ غفلت، ملاحظات شخصی گوینده یا ابراز یافتههای تازۀعلمی از سوی او.
2. تحول در طرح، نه در اصل اندیشۀ گوینده: در بحث از تاریخ اندیشه، همواره از تحولی که در یافتههای اندیشمندان در حوزهای خاص رخ داده است گفتوگو میشود. اما در این بحث، پذیرفتهایم که چنین تحولی در اندیشۀ معصومین(ع) معنا نداشته و آنچه در واقع شکل گرفته، تغییر در مقتضیات و شرایط بوده و این تغییر به تفاوت در چگونگی بیان منجر شده است. از اینرو، در این بحث به تحول در طرح این اندیشه میپردازیم و میکوشیم در چرایی این تحولات نیز تأملات و نکاتی عرضه شود.
3. قالبهای گوناگون در طرح یک اندیشه: گاه طرح یک اندیشه در قالب بیاناتی صریح شکل میگیرد و گاه در گفتوگوهای غیرمستقیم و حتی اشارهوار. آنچه قالبی را در جایگاه برتر مینشاند و حکیم را به سوی استفاده از آن رهنمون میکند، شرایط سخن و ویژگیهای مخاطب آن است. در بررسی حاضر نیز تمامی این قالبها را باید ملحوظ داشت و سهم بیاناتی مانند اشارات قرآن به نجات نهایی و پیروزی حق را در آفرینش اندیشۀ مهدویت در نظر گرفت.
4. مهدویت عام و خاص: مهدویت تعبیری مصدری است از آنچه به حضرت مهدی(عج) ارتباط مییابد؛ اما تعبیر اندیشۀ مهدویت بار مفهومی گستردهتری دارد و همۀ مفاهیم و گزارههایی را دربر میگیرد که به نجات نهایی اهل حق و به منجی بزرگ مؤمنان در پیکار با باطل مرتبط میشود. در نگاه شیعه، این نجات به دست دوازدهمین جانشین پیامبر خدا(ص) شکل خواهد گرفت.
مهدویت در دیدگاه شیعه، در امام دوازدهم متبلور میشود؛ اما اندیشۀ مهدویت در قالبی عام و به دور از اشاره به مصداق نیز در آیات و روایات بسیاری مورد توجه بوده است. از اینرو میتوان مباحث مهدویت را نیز همانند نبوت به عامه و خاصه تقسیم کرد و گفتوگوهای پیرامون نجات و پیروزی اهل حق را به مثابه گفتوگوهای عام مهدویت تلقی نمود و بیانات دربارۀ امام دوازدهم و شرایط و دورههای امامت او را تحت عنوان مهدویت خاصه جای داد.
مهدویت عامه مشتمل بر مباحثی همچون نجات نهایی اهل حق، پیروزی مؤمنین در پایان تاریخ، سیطرۀ رهروان راه حق بر زمین و نابودی کامل باطل و اهل آن است. مهدویت خاصه نیز دربر گیرندۀ همۀ آموزههایی است که دربارۀ ویژگیها، زندگی و امامت حضرت مهدی(عج)، خصوصیات دوران حضور و غیبت او، شرایط و علایم ظهورش و همچنین صفات یاران او و دشمنانش گفتوگو میکنند.
5. امامت و مهدویت: اگرچه مهدویت از فروع اصل امامت به شمار میرود، ولی نباید مباحث امامت را با گفتوگوهای پیرامون مهدویت در هم آمیخت. بحث امامت به لزوم استمرار هدایت و وجود هادی و ویژگیهای او پس از عصر نبی اکرم(ص) میپردازد و از هادیانی سخن میگوید که پس از رسول خدا(ص) رهبری امت اسلامی را بر عهده گرفتند. اما مهدویت عمدتاً نگاهی به آینده است و از نجاتی حرف میزند که در انتظار ماست و کسی میگوید که این نجات را در دستان او میتوان جست. آری، میتوان نسبت میان این دو عنوان را عموم و خصوص منوجه تلقی کرد و با وجود پذیرش مباحث مشترک میان دو حوزۀ امامت و مهدویت، گفتوگوهای مستقلی نیز برای هر دو حوزه قائل شد.
بر این اساس، مباحث مرتبط با نبرد کفر و ایمان و گفتوگوهای پیرامون حق و باطل و پیروزی مؤمنان و اهل حق، به حوزۀ مهدویت راه نمییابند، مگر آنکه از نبرد نهایی و روز پایانی این درگیری سخن گفته باشند. در این بیانات و همچنین در مطالب مربوط به امامت، تطبیقات بسیاری بر امام مهدی(عج)، دوران او و همچنین یارانش میتوان یافت؛ اما آن بیانات کلی را نمیتوان در زمرۀ سخنانی به شمار آورد که برای مخاطبان، نوعی نجات نهایی و پایان خوش تاریخی نبرد حق و باطل را ترسیم کرده و ذهنها را به سوی چنین فضا و باوری میکشاند.
بحث دوم: روش کار
هدف تحقیق و موضوع کار، دو عنصر تعیینکننده در تشخیص روش مناسب تحقیق است. هدف در این تحقیق، ترسیم چگونگی ارائۀ مباحث مهدویت در قرآن و سخن معصومین(ع) است و سیری که ممکن است در این ارائه و آموزش بتوان یافت.
تحول در چگونگی ارائۀ مباحث میتواند به صورت کمّی مورد تأمل قرار بگیرد و بررسیهای کیفی نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود. با توضیح چند نکته، اهمیت، کیفیت و ارزش این بررسی پدیدار میشود:
1. بررسی کمّی تغییرات در ارائۀ آموزههای مهدویت به معنای پرداختن به میزان توجه هر یک از معصومین(ع) به مباحث مهدویت است؛ هم نسبت به مجموعۀ این مباحث و نیز نسبت به هر یک از این مؤلفهها و محورهای آن. کثرت روایات وارده در هر موضوع، حکایت از نیازی است که به تکرار و تأکید بر این مطلب احساس شده و تکرار و تأکید معصومین(ع) نشان از نیازهایی در مخاطبان دارد.
2. اندازۀ نقل و میزان تأکید: آنچه در دست ماست، روایاتی است که از آن عصر بهجای مانده و شمارش تکرارها و مقایسۀ آنها نباید ما را از این نکته غافل کند که ممکن است مضامینی با تکرار بیشتر، با نقل کمتری همراه شوند و در مقایسه، موجب این اشتباه شوند که میزان تأکید و تکرار را به درستی تشخیص ندهیم. آری، فاصلۀ زیاد در میزان نقل میتواند کاشفیتی پذیرفتنی از میزان تأکید و تکرار واقع شده در اختیار گذارد.
3. اهمیت تحول در محتوای ارائه شده: تحول در محتوایی که از سوی معصومین(ع) در ارائۀ اندیشۀ مهدویت رخ میدهد، اهمیت بیشتری دارد. این تحول، گاه به معنای ارائۀ تفاصیل دربارۀ مطالبی است که در برههای دیگر به اختصار بیان شده و گاه پرداختن به ابعاد و زاویههایی از بحث است که در گذشته به آن نپرداختهاند.
4. ترویج، تعمیق و تبیین: در طرح اندیشۀ مهدویت، هدف گوینده، اثرگذاری بر ذهنیت مخاطبان حال و آینده است. اگر این اثرگذاری پیشتر و در سخنان معصومین گذشته، در حدی که بتوان استمرار آن را در نقل روایات از سوی مخاطبان و گفتوگوهای علمی و عمومی توقع کرد صورت گرفته باشد، دیگر نیازی به تکرار و تأکید نخواهد بود. در چنین سطحی معصومین(ع) در صورت نیاز، به تعمیق مطالب گذشته یا رفع سوء تفاهمها نسبت به ارائه و تبیین دوباره اقدام کردهاند.
5. مهدویت در معرض سوء استفادۀ سیاسی: مهدویت از جمله مفاهیمی است که قابلیت سوءاستفاده از آن در عرصۀ سیاسی بسیار بوده و هست. انتظار عامۀ مردم برای ظهور منجی توانسته از سوی اصحاب قدرت بدل به دستاویزی برای فراهم آوردن مردم برای مبارزه با حکومت شود و یا ابزاری برای حاکمان مدعی مهدویت باشد.
رسوا کردن اصحاب قدرت نیاز به توضیحاتی از سوی معصومین(ع) داشته است؛ توضیحاتی متناسب با بازیهایی که آنان برای فریب تدارک دیدهاند. این تلاش به تبیین یا تکرار نکاتی از اندیشۀ مهدویت متناسب با وضعیت موجود میانجامید. دلیل برخی از تبیین و تکرارها در احادیث مهدوی را تنها با درک شرایط اجتماعی و سیاسی میتوان دریافت.
6. پژوهشهای مورد اتکا: این نوشتار در بررسیهای کمّی بر دو تحقیق اتکا کرده است: 1. معجم احادیث الامام المهدی (موسسۀ معارف اسلامی، 1428) و 2. منتخب الاثر (صافى گلپایگانى، 1422). در تحقیق اول، تلاش شده تمامی احادیث وارده دربارۀ امام مهدی(عج) گردآوری شوند و مصادر اصلی روایات از منابع غیراصیل تفکیک گردند. حاصل این تحقیق، تعداد واقعی روایات صادره از معصومین(ع) را مشخص کرده و تکرار در کلام آنان را از تکرار حاصل از نقل کتب از مصادر جدا میکند. تحقیق دوم، تحلیل محتوایی مناسبتری دارد و در دستهبندی محتوایی روایات به تمام محتوای مندرج در هر روایت توجه کرده و بر خلاف تحقیق اول، تنها به ذکر یکبارۀ آن بر اساس محتوای اصلی اکتفا ننموده است.
بحث سوم: مشکل در مصادر حدیث
یکم. در مصادر اهلسنت
فقه شیعه نگاهی سختگیرانه در بهرهگیری از منابع روایی اهلسنت داشته و دارد. این سختگیری نه در تعصبات مذهبی، بلکه در ملاحظات علمی شیعه نسبت به این مصادر ریشه دارد.
1. منع از کتابت حدیث: اهلسنت تا نیمۀ قرن دوم هجری از نوشتن احادیث پرهیز کرده و سخنان پیامبر اکرم(ص) را تنها به شکل شفاهی حفظ نمودهاند. این سنّت خلیفۀ اول و دوم حتی با رفع ممنوعیت کتابت حدیث از سوی عمر بن عبدالعزیز ترک نشد و تا نیمۀ قرن دوم و عصر منصور دوانیقی در میان اندیشمندان اهلسنت رواج داشت (برای دیدن بحثی مفصل و دقیق در اینباره، نک: احمدی میانجی، 1419: ج1، 357 - 689). تکیه بر حافظهها در حفظ سنت به مدت یک و نیم قرن، موجب شد تا این محفوظات، از نظر اندیشمندان شیعه چندان اعتباری نیابند و در عرصۀ استنباط احکام دینی مورد اعتنا قرار نگیرند.
2. جعل حدیث با انگیزههای مختلف: آنچه از ارزش محفوظات حدیثی اهلسنت میکاست، رسوخ گستردۀ احادیث مجعول در میان آنها بود. پیامبر(ص) خود از دروغگویان خبر داده بود و از کثرت آن حتی در زمان حضور خویش سخن گفته بود. اما با وجود هشدارهای پیامبر جعل حدیث همچنان ادامه یافت. در عصر خلفا، جعل با انگیزههایی چون مشروعیتبخشی و تطهیر چهرههای حاکم، آفریدن بدیل برای مرجعیت اهلبیت و کسب توجه و اعتبار همراه بود، اما در عصر معاویه، جعل با حمایتهای گستردۀ حکومت همراه شد و اهداف تازهای مانند تخریب شخصیت پیامبر در دستور کار قرار گرفت.
حرمت سخن پیامبر در نزد مردم و اثرگذاری اجتماعی آن، دنیاپرستان را بر آن میداشت تا برای دستیابی به خواستههای خود به ساخت احادیث روی آورده و برای تحکیم خویش یا تخریب دیگری از آن استفاده کنند. این گونه است که میتوان گرفتار روایاتی نشد که مهدی(عج) را از فرزندان عباس برشمردهاند؛ روایاتی که در عصر عباسیان جعل شده تا حرمت و توجیهی برای ایشان فراهم آورد. همچنین با دیدن نام مختار ابیعبیدۀ ثقفی در روایت شمارش دجّالان دچار تردید دربارۀ شخصیت او نمیشویم و با مشاهدۀ نام عبدالله بن زبیر در سلسلۀ سند این حدیث، به توطئهها و تسویه حسابهایی پی میبریم که دشمنان مختار برای او تدارک دیده بودند.
جعل، گذشته از انگیزههای سیاسی، از انگیزههای اجتماعی نیز برخوردار بود. شاید بتوان روایات محل خروج دجال و همراهان او را از جمله نمونههای چنین جعلی دانست. در این روایات، شهرها و مناطق مختلفی به عنوان محلهای خروج دجال تعیین شده است؛ اصفهان، عراق، نزدیکیهای شام، خراسان و یمن، مناطقی هستند که از آنها به عنوان محل خروج دجال نام میبرند (مؤسسۀ معارف اسلامی، 1428: ج3، 123 - 139) و این احتمال هست که این همه اختلاف، برآمده از داستانسراییهای اهالی مناطق گوناگون علیه یکدیگر باشد.
3. راویان بیاعتبار: شاید مهمترین عامل بیاعتمادی فقهای شیعه به مجموعههای روایی اهلسنت، اصرار خاصی است که در این مجموعهها بر نقل از برخی افراد مشکوک یا بیاعتبار دیده میشود؛ افرادی چون ابوهریره، انس بن مالک و عایشه. همچنین ناشناخته بودن رجال واقع در اسناد روایات عامه و فقدان اعتماد نسبت به مبانی و مراجع جرح و تعدیل دانشمندان اهلسنت، بهرهگیری از منقولات ایشان را با موانع بیشتری همراه کرده است.
4. مشکلات کتابهای فتن: افزون بر ضعفهای عام در کتابهای اهلسنت، کتابهای مرتبط با مباحث مهدویت مشکلات خاص خود را نیز دارند. نمونۀ روشن این مشکلات، کتاب الفتن نوشتۀ نعیم بن حماد است. صرفنظر از ضعفهای ابنحماد به عنوان یک محدث، کتاب او همانند برخی کتب اولیۀ حدیثی اهلسنت، سخنان پیامبر، صحابه و حتی تابعین را در کنار هم آورده است. کتاب او همانگونه که از اسمش پیداست، صرفاً به فتنههای پس از رسول خدا تا روز قیامت نظر دارد و مباحث حول شخصیت حضرت حجت مورد توجه خاص او نیست.
مباحث حوادث آخرالزمان میتواند عرصه خیالپردازی نیز باشد. مروری بر روایات وارده دربارۀ «خر دجال» و ابعاد محیرالعقول آن و همچنین منقولات غریب دربارۀ «دابة من الارض» _ که بسیاری از این مطالب به پیامبر نیز نسبت داده نشده و نوعی پیشگویی نسبت به آینده است _ این نکته را روشن میکند که این گفتهها برخاسته از خیال و وهم هستند و گاه با اندکی مسامحه یا مشکلات در نسخهبرداری، یا حتی به سبب بیمبالاتی و بیدینی استنادی به رسول خدا(ص) را نیز با خود همراه کردهاند.
دوم. در مصادر شیعی
شیعه از ابتدا بر سنت کتابت حدیث تأکید ورزید و به آموزههای نبوی «قیّدوا العلم بالکتاب» وفادار ماند. هنگامی که نخستین تألیف بزرگ حدیثی اهلسنت شکل گرفت، شیعیان حدود چهارصد تألیف را در فضای محدودیت و تقیه فراهم آورده بودند. کتابت و تکیه بر مکتوبات در کنار دقتهای رجالی و محتوایی سبب شد اندیشمندان شیعه از بسیاری آفات مرحلۀ تبدیل منابع شفاهی به کتبی به سلامت عبور کنند. با این حال، منابع حدیثی شیعه نیز دچار مشکلات خاص خود هستند:
1. نقل از غلات: شیعه در دورههایی از گزافهگویی و غلو رنج برده است؛ گزافهگوییهایی که گاهی برخاسته از علاقههای مفرط و خارج از قاعده بوده و رنجش اولیای خدا را بهدنبال داشته است. علاقههای کور، گاه به نقلهای عاری از دقت و پذیرش مطالب بیپایه میانجامد.
حساسیت علمای شیعه در عرصۀ واجبات و محرمات باعث شد راویانِ متهم به غلو نتوانند نقشی در استنباط احکام داشته باشند و روایاتشان مورد اعتنا قرار نگیرد. اما این حساسیت در دیگر عرصهها مشاهده نمیشود، در حالی که این رویکرد باید در زمینههایی مانند احادیث مهدوی، با حساسیتی بیشتر دنبال میشد؛ زیرا حوادث آخرالزمانی و رفتارهای حماسی امام(عج) و سپاه اهل حق، بستری مناسب برای گفتوگوهای غلوآمیز است. کم نیستند روایاتی که دارای مضامین عجیب و متفاوتند و در سندشان کسانی حضور دارند که متهم به غلو و فساد مذهب هستند.
2. نقل از اهلسنت: این رویکرد متفاوت و مسامحی حتی در نقل از اهلسنت نیز به چشم میخورد. فقه شیعه در عرصۀ احکام الزامی به منابع روایی اهلسنت اعتماد نکرده و از منقولات آنان تنها در حد مؤید بهره میبرد؛ اما این سختگیری در دیگر زمینهها محسوس نیست. مسامحه در اثبات اعتبار نقل و کنار گذاردن ملاکها در احراز صدور روایت، امکان اسناد روایت به معصوم و استناد به آن در مباحث علمی را منتفی خواهد کرد.
3. مشکلات کتابهای حدیثی متأخر: برخی نوشتههای حدیثی مرتبط با مباحث مهدویت قرنها پس از عصر تدوین جوامع پدید آمدهاند؛ کتابهایی مانند منتخب البصائر، تأویل الآیات الظاهرة و تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله. این کتابها بر منابع و مصادری ناشناخته تکیه دارند و استفاده از آنها نیازمند تحقیق و تعیین اعتبار این مصادر است. در این کتابها غرایب بسیاری نقل شده که پذیرش آنها به عنوان آموزههای مهدوی جز با احراز صدور مجاز نیست.
سوم. تهذیب مصادر
نخستین گام در استنباط و تفقه در روایات، اثبات صدور و صحت اسناد و استناد است. در فقه احکام با وجود کتب اربعه و تدوین وسائلالشیعه این دغدغه دربارۀ مصادر حدیث به حداقل رسیده و محقق عمدتاً به تحقیق در سندهایی میپردازد که در این کتب نقل شده است. اما تفقه در احادیث مهدوی، چنین مقدماتی ندارد و به هنگام تحقیق باید ابتدا اعتبار مصدر روایی را معلوم کرد و سپس به بررسیهای سندی و متنی همت گماشت.
از ارزیابی مصادر روایی پیشتر گفتیم، اما نکاتی نیز در بررسیهای سندی و متنی درخور توجه است:
1. احراز اعتبار مصدر و سند در مصادر اهلسنت: در میان مصادر اهلسنت، آنجا که اعتبار کتاب و نویسنده احراز شد باید به بررسیهای سندی نشست. در مصادر اولیه حدیثی اهلسنت، روایات نبوی در کنار منقولات از صحابه و تابعین ذکر میشود و گاه در منابع درجۀ دوم میان این منقولات خلط شده و همگی از زبان پیامبر(ص) نقل میگردند.
برخی منابع اهلسنت به تمایلات اموی، عباسی و زبیری مشهورند. باید در استفاده از آنها به این نقاط ضعف توجه کرد و احتمال تأثیر گرایشات مؤلف در اصل نقل یا تدلیس در سند آن را در نظر داشت. این مشکل در راویان بیشتر به چشم میخورد و وابستگیهای سیاسی و اعتقادی در منقولات افراد اثر فراوانی دارد.
دغدغۀ دیگر در منابع اهلسنت، داخل شدن اسرائیلیات و نسبت داده شدن آنها به پیامبر اکرم(ص) است. راویانی مانند کعب الاحبار _ عالم یهودی _ و شاگردان معروفش، ابوهریره و عبدالله بن عمرو بن العاص، مطالب بسیاری را جعل و در مجموعه روایات مسلمانان وارد کردهاند که بخش بزرگی از آن در مباحث مهدویت است.
آنچه دربارۀ مصادر اهلسنت گفته شد، نباید این شبهه را پدید آورد که راهی برای استفاده از این منابع باقی نمانده است. رجوع به مصادر اصلی و تکیه بر سخنان مؤلفان معتبر، بخشی از مشکل را حل کرده و دقت در احوال راویان واقع در سند احادیث، توجه به تحقیقات انجام شده دربارۀ افراد ضعیف و بیاعتبار و سختگیری در پذیرش وثاقت افراد بخش دیگری از معضلات را برطرف مینماید.
1. در سند بسیاری از روایات شیعی، راویان اهلسنت حضور دارند؛ راویانی که در کتب فقهی از آنان چیزی نقل نشده و کتب رجالی شیعه نیز از شرح احوالات آنان نگفتهاند. در بررسی احوال این راویان باید به کتب رجالی اهلسنت مراجعه کرد و به عذر جهالت حال راوی، از مطالب روایی چشم نپوشید. البته در استفاده از کتابهای رجالی باید به حساسیتهای مذهبی مؤلفان و ضعف و قوتهای آنها توجهی ویژه داشت.
2. برخی از مؤلفان شیعه در زمینۀ احادیث مهدوی با دیدی مثبت به نوشتههای اهلسنت مینگرند؛ سید بن طاووس در کتاب الملاحم خویش یکی از سه منبع اصلی خود را کتاب فتن ابنحماد معرفی کرده است. شیخ صدوق در کمال الدین و نعمانی در الغیبة خویش روایاتی را از مشایخ اهلسنت نقل کردهاند. این منابع و منقولات باید مورد بازنگری قرار گیرند تا مصادر حدیثی شیعه و معارف مهدویت متأثر از منابع و مطالب ضعیف نشود؛ امری که با توجه به انگیزههای متعدد دروغگویی و خیالپردازی کاملاً محتمل به نظر میرسد.
3. در بررسی احوال راویان شیعه باید به مسئلۀ غلوّ توجهی ویژه داشت. این درست است که اتهام غلوّ جرحی عقیدتی است و مبنای مناسبی برای نفی وثاقت افراد به شمار نمیرود؛ اما در عرصۀ روایات مهدوی، گرایشات غلوّآمیز و محبتهای بیقاعدۀ ولایی میتواند دردسر ساز شده و دقت و حتی وثاقت راوی را مخدوش نماید. برخی مطالب غریب در احادیث مهدوی با سندهایی همراه هستند که افرادی با اتهام جدّی غلو در آنها حضور دارند.
4. آخرین نکته دربارۀ مصادر شیعی در روایات مهدوی، لزوم تقویم و ارزیابی دوبارۀ آنهاست؛ نوشتههایی مانند منتخب البصائر، تأویل الآیات، شواهد التنزیل، تفسیر قمی و تفسیر عیاشی باید از منظری تازه تقویم شده و میزان اعتبار هر یک معلوم گردد. ابهام در اعتبار مصادر، مجهول بودن مؤلف، آشفتگی و اضطراب در متن و ارسال در سند، مسائلی است که باید دربارۀ برخی از این کتب به آنها پرداخته شود.
5. هماهنگی، حقانیت و نورانیت، سه علامت کلام وحیانی هستند. اهلبیت(ع) به ما آموختهاند که وحی چه در قالب کلام خدا و چه در شکل سخن معصومین از ویژگی هماهنگی و همخوانی، حقانیت و نورانیت برخوردار است و سخنی که چنین نباشد از ایشان نیست. این سه ملاک میتواند در بحث اثبات صدور به کار گرفته شده و فارغ از بحث سندی، بر اساس شاخصهای محتوایی به اثبات یا نفی صدور بپردازد.
6. نیاز به حجت در اسناد و استناد: باید همواره این نکته را در نظر داشت که نسبت دادن سخن و آموزهای به دین، نیازمند دستیابی به حجت است و تا شبههها و شائبهها برطرف نشده و تردیدهای منطقی جای خود را به آگاهی مستدل و مستند نداده، راهی برای نسبت دادن مطالب به ساحت دین وجود ندارد. برخواندن روایتهایی که نه از اتقان در سند برخوردار است و نه در متن قرینهای بر صدور از سینۀ حکمت را دارند، رماندن مردمان از شرع مقدسی است که در منتهای عقلانیت است و همچنین اسائه ادبی به محضر بزرگانی به شمار میرود که خداوندگاران لطافت و سرچشمههای حکمت بودند.
نتیجه
قرآن کریم منبع اصلی در ترسیم مهدویت عامه است و سنت همین نقش را در تصویر مهدویت خاصه دارد. در بحث از مهدویت عامه، دغدغهای برای اسناد و استناد نیست، مگر دغدغههای دلالی و تفسیری. اما در بحث مهدویت خاصه، نه تنها با مشکل سند، بلکه با معضل آشفتگی در مصادر روبهرو هستیم و گریزی از تهذیب مصادر نیست. شناخت علل پیدایش مشکل در مصادر حدیث، گام نخست در تهذیب آنهاست؛ مشکلاتی که علل یکسانی در منابع اهلسنت و منابع شیعه ندارند. شناخت مشکل و شناخت کافی از ابزارهای بررسی اسناد، میتواند راه را برای استفاده از احادیث بگشاید و به تهذیب مصادر و تقویم اسناد بینجامد.
منابع
1. ابنطاوس، رضیالدین علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن (الملاحم و الفتن)، تحقیق: موسسۀ صاحب الامر، اصفهان، نشر گلبهار، 1416ق.
2. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم، انتشارات دارالحدیث، 1419ق.
3. استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، تحقیق: حسین استاد ولی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1409ق.
4. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق: جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1371ق.
5. جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: سهیل رکاز، بیروت: دار الفکر، 1409ق.
6. حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی اصول الائمة، تحقیق: محمد بن محمد قائینی، قم، موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، 1418ق.
7. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر محمودی، تهران، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1411ق.
8. حلّی، حسن بن سلیمان، منتخب البصائر، تحقیق: مشتاق مظفر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1421ق.
9. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
10. رازی، عبدالرحمن بن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1271ق.
11. شبر، سید عبدالله، الاصول الاصلیة فی القواعد الشرعیة، قم، کتابفروشی مفید، 1404ق.
12. شیبانی، احمد بن حنبل مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1414ق.
13. صافى گلپایگانى، لطفالله، منتخب الأثر فی أحوال الإمام الثانی عشر(عج)، قم، انتشارات دفتر آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، چاپ اول، 1422ق.
14. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362ش.
15. ، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
16. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
17. عجلی، احمد بن عبدالله، معرفة الثقات، تحقیق: عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، مدینه، مکتبة الدار، 1405ق.
18. عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، قم، انتشارات علامه عسکری، 1389ش.
19. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، 1380ق.
20. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
21. کشی، محمد بن عمر، رجال كشی، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
22. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
23. مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق: سهیل رکاز، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
24. مزی، ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، موسسة الرسالة، 1406ق.
25. معتزلی، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی، 1404ق.
26. مؤسسۀ معارف اسلامی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ دوم، 1428ق.
27. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1397ق.