چکیده
هرچند هنوز زوایا و ابعاد بسیاری از پدیده مدعیان دروغین مهدویت ناگفته یا نامکشوف مانده، اما _ برخلاف گذشته _ اکنون دادههای علمی درخور توجهی درباره این موضوع در دسترس است. گفتنی است مدعیان دروغین مهدویت با وجود همانندی و همسویی بیشتر مصادیق آن در گستره تاریخ اسلام، در ذات خود یکی نیستند؛ بلکه به لحاظ ماهوی و نیز لحاظ جانبی، طیفی از ادعاهای متفاوت را تشکیل میدهند. این نوشتار خواهد کوشید ضمن ارائه تنوعات مدعیان دروغین، اصالت اندیشه مهدویت را در پرتو آن آشکار سازد.
این مقاله، با روشی توصیفی _ تحلیلی میکوشد دادههای لازم را از منابع گوناگون جمعآوری کند. نتایج به دست آمده از تحلیل و ترکیب این دادهها نشان میدهد مدعیان دروغین مهدویت بسته به ملاحظاتی چند، به انواعی تقسیم میشوند که این ملاحظات عبارتاند از: نوع ادعا، ماهیت ادعا، مقطع تاریخی طرح ادعا، مذهب مدعی، سرانجام ادعا، شخص ادعاکننده و دامنه جغرافیایی یا جمعیتی ادعا.
بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ بلکه با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات مختلف، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه بیشتری در آن اندیشید.
مقدمه
شناخت تاریخ مدعیان دروغین مهدویت و نیز اقتضائات حاکم بر آنها به منظور دریافت صحیح پیامدهای ادعاهای آنان و همچنین درک تفاوت رفتاری و گوناگونی مواجهات آنان با قضایای پیش آمده، امری ضروری است. گستردگی و پراکندگی اینگونه ادعاها در طول تاریخ، دلیلی بر اصالت اسلامی، فراگیری و رسوخ اندیشه مهدویت در میان مسلمانان است. راستیها زمانی رخ مینماید که به شناسایی دقیق تاریخ و کشف حقایق زندگی مدعیان دروغین بپردازیم. موضوع مدعیان دروغین مدتی است که با اهمیتی فزاینده مورد توجه قرار گرفته است. همگام با توسعه تحلیلها پیرامون این موضوع، نگرش تاریخی به مدعیان دروغین نیز گسترش یافته است. آنچه در این پژوهشها کمتر مورد کاوش قرار گرفته، بازترسیم تنوعات جوهرین مدعیان دروغین است که به نظر میرسد در رویکرد به مدعیان دروغین مهدویت اثرگذار باشد.
آنچه بحث دربارۀ مدعیان دروغین را دارای اهمیت میکند، گسترۀ زمانی و جغرافیایی مدعیان دروغین مهدویت است. از حیث زمانی، تاریخ مدعیان دروغین مهدویت از صدر اسلام آغاز میشود و اکنون نیز با این پدیده مواجه هستیم. از حیث جغرافیای ظهور مدعیان دروغین مهدویت، باید گفت آنان تقریباً در تمامی جغرافیای اسلامی یافت میشوند. به عنوان نمونه احمد بن معاویه (280ق) در اندلس (عنان، 1370: ج1، 372)، مهدی سودانی (1880م) در سودان (دارمستتر، 1317: 68)، سیدمحمدجونپوری (910ق) در هند، ناصر بن محمد عیانی (1062م) در یمن، میرزا ملاجان بلخی (890ق) در بلخ، شیخ عبدالقدیر بخارایی (900) در بخارا (جعفریان، 1391: 212)، علیمحمد شیرازی (1258ق) در ایران و محمد بن عبدالله قحطانی (1400ق) در عربستان ادعای مهدویت داشتند.
شاید اذعان به این حقیقت چندان مشکل نباشد که وجود مدعیان دروغین مهدویت در گستره تاریخ اسلام و جغرافیای اسلامی خود نشانگر اصالت و رسوخ اندیشه مهدویت در ذهن مسلمانان است.
نکتهای اساسی و درخور یادکرد این است که اگر بخواهیم همه آنچه را که در موضوع گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت قابل طرح و بررسی است شماره کنیم، بیگمان فهرست طویلی باید ترتیب دهیم؛ اما چنانچه بنا باشد مهمترین و کلیترین مباحث مطرح و یا قابل بررسی را در چنین مطالعهای در نظر آوریم، شاید بتوان آنها را در این چند پرسش خلاصه کرد. این پرسشها به قرار زیر است:
_ ادعای مدعیان دروغین مهدویت در همه موارد به یک صورت واحد است یا انواعی دارد؟
_ این تنوعات در چیست و چگونه میتوان آنها را دستهبندی کرد؟
_ تا چه حد این ادعاها، مشترک یا متفاوتاند؟
_ پیامد یا سرانجام ادعای مدعیان دروغین چگونه بوده است؟
_ شخص ادعا کننده چه کسی بوده است؟
_ نوع و ماهیت ادعای مدعیان چگونه بوده است؟
_ تفاوتها و تمایزات میان مدعیان دروغین مهدویت تا بدان حد جوهری و بنیادین است که باید شباهتهای میان مدعیان را تنها ظاهری و در پوسته و در قالب دانست، یا تمایزها را باید فرعی و کماهمیت شمرده، در جستوجوی امری مشترک و جوهری در همه مصادیق مدعیان دروغین برآمد؟
پیشینهشناسی پژوهش
پژوهشهای موجود دربارۀ مدعیان دروغین به سه گونه متفاوت تقسیم میگردند: برخی از این پژوهشها، تکنگاریهایی دربارۀ برخی از مدعیان است. به عنوان نمونه دربارۀ ادعای علیمحمد باب، عبدالرزاق الحسن کتاب البابیون فی التاریخ، عباس کاظم مراد کتاب البابیة و البهائیة و مصادر دراستها و مرتضی مدرسی چهاردهی کتاب شیخیگری و بابیگری را نوشتهاند. عزالدین عمر موسی کتاب دولت موحدون در غرب جهان اسلام را دربارۀ ادعای دروغین ابنتومرت نگاشت. ندوی کتاب القادیانی و القادیانیه و شیخ سلیمان الظاهر العاملی کتاب القادیانیة را دربارۀ ادعای میرزا غلام احمد قادیانی نوشتهاند. در میان مستشرقان، جیمز دارمستتر کݡتاب مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم را دربارۀ ادعای مهدی سودانی نوشته است.
دسته دوم کتابهایی هستند که مدعیان دروغین را به مثابه یک پدیده مورد کاوش قرار دادهاند و درصدد ذکر شماری از مدعیان یا سیر تاریخی آنها هستند. محمد سند در دعوی السفارة فی الغیبة الکبری، سعد محمد حسن در المهدیة فی الاسلام، احمد سروش در مدعیان مهدویت ، احمد امین در المهدی و المهدویة ، محمد بهشتی در ادیان و مهدویت و رسول جعفریان در مهدیان دروغین از این شیوه استفاده کردهاند.
دسته دیگر پژوهشهایی است که از دریچه یک رویکرد خاص به مدعیان دروغین نگاه کردهاند. مثلاً جواد اسحاقیان در کتاب اشباح انحراف درصدد بررسی انحرافات تفسیری جریانهای مدعی مربوط به مهدویت در تاریخ معاصر برآمده است.
از آنچه گذشت درمییابیم که در بیشتر این نوشتهها به سیر تاریخی مدعیان مهدویت توجه شده است و از موضوعات تحلیلی همچون «سبکشناسی رویارویی امامان معصوم با مدعیان دروغین»، «شگردها و ترفندهای مدعیان دروغین»، «ویژگیشناسی رفتاری و اعتقادی مدعیان دروغین»، «پیامدهای ادعای دروغین مدعیان در جامعه»، «سنخشناسی دلایل مدعیان برای اثبات حقانیت خود» و «گونهشناسی مدعیان دروغین» بحث نشده است.
ضرورت بازشناسی تنوعات مدعیان دروغین مهدویت
ادعای مدعیان دروغین مهدویت، به مانند هر ادعای دیگری، در چارچوب زمانه طرح ادعا و شرایط فرهنگی و اجتماعی مدعی معنا پیدا میکند. از اینروست که ادعای مدعیان دروغین در هر جا ویژگیهای خاصی را به خود میگیرد. گذشته از این، ادعای هر یک از مدعیان میتواند از خاستگاه متفاوتی نشئت گرفته باشد، یا سرانجامی خاص از طرح ادعا پدید آمده باشد، یا مهدیای با ویژگیهای ماهوی متمایز نوید داده شده باشد. در نظر نیاوردن این زمینههای تمایز و رویآوردن به شباهتهای ظاهری، میتواند موجب دور شدن مطالعات ما از واقعیتهای مهم موجود در این موضوع گردد.
از سوی دیگر، بازخورد ادعای مدعیان دروغین در تاریخ تحولات و نیز در حیات گروندگان به مدعی در بردارندۀ حقایق مهمی است که بازتاب آن در همه مدعیان دروغین یکسان نیست.
بهرغم واقعیت پیشگفته، نباید به این واقعیت بیتوجه بود که تکیه صرف بر گزارشهای رسیده از مدعیان دروغین مهدویت و توجه نکردن به تمایزات و گوناگونی ادعای مدعیان میتواند رهزن و گمراهکننده باشد.
از همه مهمتر اینکه روشمند کردن مطالعات دربارۀ مدعیان دروغین مهدویت از جمله کارکردهای گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت است. گرچه روشمندی، شرط هر تحقیق عالمانه است، فقدان این شرط در آثار مربوط به مدعیان دروغین مهدویت بیشترینه این آثار را کمفایده ساخته است. در یک مطالعه روشمند دربارۀ موضوع مدعیان دروغین باید آگاهانه تمایزات و تنوعات مدعیان دروغین را برشمرد.
یافتههای تحقیق در گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت
باید توجه داشت که مدعیان دروغین مهدویت الزاماً پدیدههایی یکدست و همسنخ نیستند تا بتوان دربارۀ همه آنها قضاوتی واحد داشت. بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات گوناگون، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه افزونتری در آن اندیشید. مهمترین یافتههای تحقیق در گونهشناسیمدعیان دروغین مهدویت عبارتاند از:
1. تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعاء
با نگاهی به تاریخ مدعیان دروغین مهدویت، برخی به صراحت ادعای مهدی بودن دارند، و خود را «مهدی» نامیدند. اما حوزه ادعاهای دروغین در اندیشه مهدویت فراتر از کسانی است که به دروغ ادعای مهدویت کردهاند. ادعای وکالت، سفارت، بابیت و نیابت از سوی آن حضرت نیز جزو ادعاهای دروغین برشمرده میشود. در متون تاریخی و روایی، این واژهها معمولاً درباره نواب اربعه و برخی وکلای سرشناس عصر غیبت صغرا به کار رفته است. شیخ طوسی در الغیبة، فصل مربوط به وکلا را اینگونه آغاز میکند: «فصل فی ذکر طرف من أخبار السفراء الذین کانوا فی حال الغیبة» (طوسی، 1417: 32)؛
یا در جایی دیگر طوسی بابی با نام «ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیة و السفارة کذباً و افتراء لعنهم الله» (همو: 397) آورده است. به هر روی در روزگار غیبت صغرا افرادی همچون ابومحمد حسن شریعی، احمد بن هلال کرخی و محمد بن نصیر نُمیری به دروغ ادعای وکالت داشتند.
از حیث نوع ادعا، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده نیز از ادعاهای دروغین در این حوزه است. در روزگار کنونی، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت بازار داغتری دارد.
مدلسازی بر اساس نشانههای ظهور و نیز ادعای تطبیق یکی از نشانههای ظهور بر خود نیز از جمله انواع ادعای دروغین در این زمینه است. به عنوان نمونه ظهور سید حسنی از جمله علایم ظهور در برخی از روایات شمرده شده است؛ اگرچه این روایات از حیث سندی و دلالی اعتبار چندانی ندارد. به عنوان نمونه، یکی از معروفترین روایات حسنی، روایتی طولانی است که حسین بن حمدان خصیبی در الهدایة الکبری از امام صادق نقل میکند. این کتاب غیرمعتبر و مشتمل بر مطالبی نادرست و جعلی است و خود نویسنده نیز جایگاهی میان رجالنویسان شیعه ندارد (در اینباره نک: صفری فروشانی، 1384). نجاشی نیز وی را فاسدالمذهب خوانده است (نجاشی، 1416: ج1، 187).
با این حال سعی شده بسیاری از قیامهای زیدی که توسط سادات حسنی انجام گرفته بر ظهور حسن تطبیق شود. برخی از مهمترین این قیامها عبارتاند از: قیام حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن المجتبی به سال 250قمری در طبرستان (طبری، بیتا: ج9، 271) و قیام اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم عبدالله بن الحسن المثنی به سال 251قمری در مکه (همو: 346) و قیام محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن الحسن المجتبی به سال 252 در ری (همو: 369؛ مسعودی، 1409: ج4، 153).
2. انواع مدعیان دروغین بر اساس ماهیت ادعای طرح شده
در وهله نخست، مدعیان دروغین را به لحاظ ماهیت ادعا دو گونه مییابیم: مدعیانی که ادعای مهدویت شخصی داشتند و مدعیانی که ادعای مهدویت نوعی را مطرح میکردند. از حیث ماهیت ادعا، عدهای از مدعیان، ادعای مهدویت شخصی داشتهاند؛ بدین معنا که مدعی بودهاند ما همان مهدی موعودی هستیم که ویژگیهای آن در روایات، ذکر شده است. ادعای مهدویت محمد بن حنفیه از سوی کیسانیه از جمله موارد ادعای مهدویت شخصی است (دربارۀ شخصیت محمد بن حنفیه، نک: قاضی، 1974: 77-90). اینگونه مدعیان را میتوان مدعیان مهدویت خاص و متعیَّن نامید. در مقابل، عدهای بر این باورند که در هر عصر باید یک مهدی وجود داشته باشد و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد. مهم آن است که مقام هدایتگری و مبارزه با ظلم در هیچ روزگاری تعطیل نشود. این عده قائل به «مهدویت نوعی» هستند. مهدویت نوعی و ولایت نوعی زمینه را برای ادعای مهدویت محمد بن فلاح (شوشتری، 1377: ج2، 395) و محمد بن عبدالله نوربخش _ که با زمینههای صوفیانه همراه بود _ مهیا ساخت.
عقیده شیعه درباره مهدویت این است که مهدویتِ خاصه صحیح و مقبول است؛ به این معنا که فردی مشخص وجود دارد که مهدی این امت و موعود امتها و ملتهاست و ابعاد و ویژگیهای او مشخص است؛ ولی بعضی از صوفیه و عرفا قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند؛ به این معنا که عقیده دارند در هر عصر و دورهای باید یک مهدی با ویژگیها و خواص مهدویت و هادویت وجود داشته باشد. آنان بر این باورند که هیچ عصری خالی از یک مهدی و هادی نیست و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد (نفیسی، 1373: 57).
در خاستگاه پیدایش چنین تفکری باید گفت از دیرباز نوعی تفکر صوفیانه در عدهای نفوذ کرد که در مسیر تاریخ به عقاید و آرای ویژهای تبدیل شد و گاهی با اندیشههای فلسفی در هم آمیخت و عناوین و اصطلاحات تازهای به بازار علم وارد ساخت؛ اما این واژهها و اصطلاحات، اینبار نیز در مسئله مهدویت، دستخوش ظلم و بیمهری شد و دستاویزی برای تحریف آموزه مهدویت شد. برای نمونه، دیدگاههای خاص درباره توسعه مفهوم ولایت یا نظریه ختم ولایت و اینکه مصداق آن کیست، اهمیت خاصی در این زمینه دارد. از اینرو، طرح این قضیه با مشربهای صوفیانه، از جمله دلایل طرح و گرایش اندیشهای با عنوان مهدویت نوعیه شد؛ به این معنا که مقام مهدویت، بلکه نبوت در سلوک عارفانه و صوفیانه برای کسی که به مرحله فنا یا مرحله ولایت کبرا دست یابد، میسّر است. بنابر این نگرش و تفکر کاملاً صوفیانه، مهدویت یک مفهوم و عنوان است که مصادیق متعددی دارد. عدهای نیز با سوء استفاده از چنین طرز تفکری خود را مهدی موعود نامیدند.
برای نمونه، آنچه از ظاهر برخی ابیات مولوی دربارۀ مهدویت برمیآید ایناست که ولیّ هر زمانه پیشوای زندهای است که میتواند از نسل علی(ع) یا عمر یا از اقوام و ملل دیگر باشد و منظور از «مهدی و هادی» نیز شخصی دارای صفت هدایتشدگی و هدایتگری است که به عنوان دو صفت عاماند، نه به صورت لقب خاص؛ یعنی قطب و ولیّ هر زمانه، از جانب حق هدایت یافته و خود هدایت کنندۀ دیگران است (زمانی، 1382: دفتر دوم، 229).
گفتنی است بایزید انصاری (م980ق) _ از مدعیان دروغین مهدویت _ بیشترین بهره را از این تفکرات صوفیانه برد. وی برای نجات قوم پشتون از سلطه شاهان تیموری و برانگیختن مردم برای ایستادن در برابر حکومت وقت، به ادعاهایی بزرگ چون مهدویت، مسیح بودن و علم غیب پرداخت.
محمد بن فلاح مشعشعی نیز ادعای مهدویت را با مقدمهای صوفیانه آغاز کرد. او میگفت: «من مهدیام؛ به زودی ظهور خواهم کرد و عنقریب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را میان یارانم تقسیم خواهم کرد.» وی به مدت یک سال در مسجد جامع کوفه معتکف شده بود. به نظر میرسد این ریاضتها او را به لحاظ روحی برای ادعاهایی از این دست آماده میکرده یا شاید بهانهای برای اثبات صداقت و درستی در ادعاها به شمار میرفته است. تفکرات او مورد انتقاد ابنفهد حلی(م841) بود و حتی حکم قتل او را نیز صادر کرد (شوشتری، 1377: ج2، 395-400).
کلام المهدی بر پایۀ بافتههای محمد بن فلاح در سال 865 قمری نگاشته شده است. او در این کتاب خود را سیدی میداند که نایب مناب مهدی است. «و هذا السید المناب عن الغائب» تعبیری است که از خود در این کتاب به کار برده است. وی علاوه بر نایب مهدی، خود را «امام امت» هم میخواند.
ادعای مهدویتِ محمد بن عبدالله نوربخش (م 869ق) نیز با تفکر و اندیشه صوفیانه آمیخته شده بود و او با توجه به این نوع طرز تفکر ادعای مهدویت کرد. فرقه صوفی نوربخشیه نیز به پیروان او اطلاق میشود. وی در سال 826 قمری با حمایت شیخ خود خواجه اسحاق، مدعی مهدویت شد و قیام کرد. مرکز فعالیتهای وی خراسان بوده است.
3. گوناگونی مدعیان دروغین براساس مذهب مدعی
همگرایی اهلسنت و شیعه در موضوع مهدویت فراوان است و شاید برای برخی که موعودباوری در اسلام را از این دیدگاه ننگریستهاند، باور کردنی نباشد که میان این دو فرقه در موضوع مهدویت، این اندازه وحدتنظر وجود داشته باشد (اکبرنژاد، 1386: 107). به تبع اصالت اندیشه مهدویت در اسلام، مدعیان دروغین مهدویت در هر دو مذهب یافت میشود. به عنوان نمونه عبیدالله المهدی یک شیعه اسماعیلی بود که ادعای مهدویت داشت (ابناثیر، 1409: ج8، 31). مهدی سودانی، مهدی سومالی و محمدبنتومرت نیز از اهلسنت بودند و ادعای مهدویت داشتند. ابنتومرت توانست بسیاری از مردم مالکیمذهب شمال آفریقا را با ادعای مهدویت گرد خود جمع کند. او ادعای خود را در سال 515 قمری آشکار ساخت و در نگاشتههای خود بر مهدی بودنش تأکید داشت. او دستور داد بر پرچمش عبارت «مهدی خلیفه خدا» را بنویسند. بعد از مرگ وی شاگردانش حکومت موحدون را تأسیس کردند و حدود یک قرن بر منطقه وسیعی از شمال آفریقا حکومت راندند (نک: ذهبی، 1993: ج19، 549؛ ابنخلکان، 1364: ج5، 54).
در سال 1400قمری نیز جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی _ که دارای تفکرات شدید سلفیگری بود _ محمد بن عبدالله قحطانی را مهدی موعود خواند. او خواستار احیای دعوت سلفیگری وهابیت به وسیله مهدی بود (بستوی، 1420: ج1، 101).
4. انواع مدعیان دروغین به لحاظ سرانجام ادعا
مدعیان دورغین مهدویت، بسته به نسبتی که میان آنها و سرانجام ادعایشان تصور میشود، حداقل به چهار دسته تقسیم میشوند.
از حیث سرانجام ادعا نیز برخی از این ادعاها به تشکیل حکومت انجامید. برای نمونه ادعای مهدویت عبیدالله المهدی به تشکیل حکومت فاطمیان انجامید. آغاز حکومت فاطمیان ابتدا مغرب اقصی (مراکش) بود که به تدریج به تونس، الجزایر، مغرب، مصر، شام، حجاز و برخی از نواحی عراق گسترش پیدا کرد. بعد از عبیدالله المهدی سیزده حاکم از نسب او حکومت کردند. آنها از سال 297 تا 567ق 270 سال حکم راندند و در سال 567ق به دست ایوبیان منقرض شدند (ابناثیر، 1409: ج8، 131). اوضاع اجتماعی و اقتصادی اقوام شمال آفریقا که با انواع نابرابریها و قحطی دست و پنجه نرم میکردند و نیز ضعف خلافت عباسی سبب گردید فاطمیان با تکیه بر مذهب و استفاده ابزاری از آن، برای پیشبرد اهداف سیاسی وارد منطقه شوند. آنان قیام خود را برای تشکیل حکومت مهدی نشان دادند و شعارهای خود را مطابق با روحیه اصلاحطلبانه و آرمانخواهانه، بربرها انتخاب کردند. فاطمیان از آرمانخواهی بربرها که نجات از مشکلات را در ظهور مهدی موعود و تشکیل دولت او میدانستند، با طرح قیام و جهاد برای تشکیل حکومت مهدی و همراهی با او، به بهترین شکل بهره گرفتند. بسترسازی داعیان اسماعیلی از جمله ابوعبدالله شیعی سبب گردید تا هنگامی که عبیدالله ادعای مهدویت کرد بسیاری از مردم آفریقا به پندار مهدی موعود با او بیعت کنند (برای اطلاع تفصیلی از نقش اندیشه مهدویت در پیدایش این حکومت، نک: چلونگر، 1381).
گفتنی است سرانجام برخی از این ادعاها نیز به جنبش مسلحانه منجر شد. ادعای مهدویت مهدی سودانی اینگونه بود. او در سودان با تکیه بر حس نجاتباوری مردم مظلوم سودان، آنان را علیه ظلم و ستم بسیج کرد. سودان تا اوایل دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی از ناحیه سه گروه تحت ظلم و ستم قرار داشت: استعمارگران انگلیسی، حکام و مأموران ترک و مصری، ملاکین و تجار بزرگ محلی و منطقهای (همو:256). این فشارها و ظلمها به تدریج مخالفتها و اعتراضات گستردهای را در سراسر سودان به همراه داشت. البته مهمترین مسئله مورد اعتراض، هجوم و حضور بیگانگان بود. تودههای مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر هسته مرکزی، جنبش اصلاحی و ضد استعماری را آغاز کردند. رهبر این جنبش گسترده که از سال 1881 میلادی شروع شد، کسی نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدی سودانی. وی فرزند یک قایقساز ساده بود که از کودکی در کنار مردم محروم و ضعیف سودان زندگی میکرد. سال 1883 میلادی سال پیروزی جنبش سودانی است؛ زیرا پیروان مهدی سودانی و نیروهای او طی یک رشته عملیات، شکستهای سختی بر نیروهای مشترک انگلیسی _ مصری تحت فرماندهی ژنرال کبیر و دیگران وارد کردند و همه ایالات سودان را آزاد نمودند (هالت و دالی، 1366: 92).
مهدی سودانی در اوت 1881 میلادی اعلام کرد «مهدی موعود» است و از آسمان به زمین آمده تا دین حقیقی را برقرار کند. او از مردم خواست قوانین حقیقی اسلام را احیا کنند و بر ضد استعمارگران اروپایی بهپاخیزند. او اعلام داشت حکومت او به ظلم و ستم و باج و خراجگیری ستمگران پایان خواهد داد و برابری و عدل و داد را در کشور برقرار خواهد کرد (همو: 90).
برخی از این ادعاها همانند ادعای کیسانیه دربارۀ محمد بن حنفیه و واقفیه دربارۀ امام کاظم و علیمحمد شیرازی به تأسیس فرقه انحرافی انجامید.
البته بسیاری از این ادعاها نیز محدود و کم اثر بودند و هماکنون از آنان هیچ اثری بر جای نمانده است. به عنوان نمونه، ابنحجر عسقلانی در ذیل نام «تمرتاش بن النوین جوبان» مینویسد که وی مدعی مهدویت بود. پدرش او را از این مطلب منع کرد؛ اما اهمیت نداد و در سال 728قمری به قتل رسید (عسقلانی، 1414: ج1، 518).
5. تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ دامنه جغرافیایی یا جمعیتی ادعای آنان
اگر مدعیان دروغین مهدویت را _ به لحاظ نقشی که ایفا کردند یا هدفی که بر عهده
داشتند _ مطالعه کنیم، به تنوع در این زمینه نیز دست خواهیم یافت. در نخستین نگاه، مدعیان را در این زمینه سه گونه مییابیم: مدعیانی که ادعای آنان به صورت فردی بود و ایجاد هیچ تحول یا تحرک جمعی یا دامنه جغرافیایی خاص را به آن نسبت داده نشد. در دایرةالمعارف تشیع، ذیل مدخل باب، به تعدادی از کسانی اشاره شده که ادعای بابیت یا مهدویت کردهاند و به صورت اجمال نام آنان آمده است که ادعای غالب آنان هیچ تحول یا تحرک جمعی را به دنبال نداشته است (صدر حاجسیدجوادی و دیگران، 1386: ج3، 3-6).
در میان مدعیان دروغین، دستهای هستند که طرح ادعای آنان در محدوده یک منطقه جغرافیایی یا جمعیتی خاص با ملیت خاص بوده است. به عنوان نمونه، در یمن در سال 1159قمری فردی به نام محمد با ادعای مهدویت ظهور کرد و به مهدی تهامه شهرت یافت. او اعراب منطقه را به گرد خود جمع کرد و چند سالی نیز حکومت کرد تا اینکه تورانشاه آنان را از بین برد (قرشی، 1417: 143). محدوده جمعیتی پیروان او محدود به یمن میشود.
دسته سوم مدعیانی هستند که ادعای آنان در سطحی گسترده عمومی، با حرکتی جمعی صورت گرفته است. به عبارتی میتوان اینگونه ادعا کرد که دامنه جغرافیایی و جمعیتی مدعیان دروغین، در همه مدعیان به یک اندازه گسترده نیست. به عنوان نمونه، ادعای مهدویت میرزا غلاماحمد قادیانی منجر به تشکیل فرقه انحرافی قادیانی شد و این فرقه، هماکنون در آفریقا بیشترین فعالیت را داشته و در سراسر جهان، حدود ده میلیون نفر پیرو دارد. نام دیگر این فرقه، احمدیه است که در غرب به این نام شناخته میشود. میرزا غلاماحمد قادیانی _ مؤسس فرقه قادیانیه _ نیز از حمایت سرشار دولت انگلیس بهره میبرد. وی فرزند میرزا غلاممرتضی از اهالی روستای قادیان از توابع شهر «گوداس پور» ایالت پنجاب است. او در سال 1835میلادی متولد شد و در سال 1908میلادی از دنیا رفت. پدر غلاماحمد و برادرش، خدمات زیادی به استعمار انگلیس کردهاند. وقتی بریتانیا در قرن نوزدهم هندوستان را تصرف کرد مردم در سال 1857میلادی علیه استعمار بهپاخاستند. با وجود این، پدر قادیانی (غلاممرتضی) در کنار استعمار قرار میگیرد و از کمکهای جانی و مالی به آنان دریغ نمیکند. غلاماحمد قادیانی بعد از مرگ پدر و برادرش به مدت هفده سال به خدمت دولت درآمد و در این مدت، در همه نوشتههایش مردم را به اطاعت از دولت انگلیس و همدردی با آنان ترغیب نمود (نک: عاملی، 1420: 22).
میتوان ادعای غلام احمد قادیانی و میرزا حسینعلی نوری در بهاییت را به لحاظ دامنه جغرافیایی یا جمعیتی فراقومی و فرامنطقهای دانست.
6. گوناگونی مدعیان دروغین به لحاظ شخص ادعاکننده
از حیث ادعاکننده، گاهی خود شخص، مدعی مهدویت بود همانند میرزا غلاماحمد قادیانی، علیمحمد شیرازی، عبیدالله المهدی و مهدی سودانی. گاهی نیز خود افراد ادعایی نداشتند، بلکه دیگران به آنها نسبت مهدویت دادند؛ همانند واقفیه که بعد از شهادت امام کاظم شهادت آن حضرت را نپذیرفتند و معتقد شدند او همان مهدی موعود است. عدهای با ادعای مهدویت امامی از امامان شیعه که از دنیا رفته بود، خود را به عنوان وصی و جانشین او در زمان غیبتش به مردم معرفی میکردند و بدین وسیله عدهای را دور خود گرد میآوردند، اموال آنها را میگرفتند و برای خود مال و منال و مقامی کسب میکردند. مهمترین مصداق این مدعا «واقفیه» است. سران این فرقه پس از شهادت امام کاظم به دلایلی که از جملۀ آنها سوء استفادههای مالی بود، امامت حضرت رضا را نپذیرفتند و ادعا کردند موسی بن جعفر همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند.
این انحراف که برخی از عالمان و راویان شیعه را در کام خود فرو برد، به چندین شعبه درونی تقسیم میشد و مشکلات فراوانی را برای امامان بعدی به وجود آورد (برای اطلاع تفصیلی در اینباره نک: ناصری، 1367). شیخ طوسی مینویسد:
اولین کسانی که قائل به وقف شدند، علی بن ابیحمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند که به طمع اموال به دنیا رو کردند و گروهی را با پرداختن اموالی که خود به خیانت برداشته بودند با خود همراه نمودند. یونس بن عبدالرحمن میگوید: در زمان شهادت امام کاظم نزد نمایندگان آن حضرت اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار نمایند [تا اموال را به امام بعدی نپردازند] و برای خود بردارند. نزد زیاد بن مروان هفتادهزار دینار و نزد علی بن ابیحمزه سیهزار دینار بود. من که حقیقت امامت امام رضا را دریافتم، مردم را به او دعوت کردم؛ اما آن دو نفر بیست هزار دینار برای من فرستادند و پیغام دادند که دست از این کار بردار، ما تو را بی نیاز میکنیم؛ ولی من امتناع کردم و آنان با من بنای دشمنی گذاشتند. (طوسی، 1417: 63 - 64)
علت اهمیت این نحله در مقایسه با دیگر گروهها، طرح دعاوی همانند با امامیه به هنگام غیبت حضرت مهدی در سال 260قمری است. ابوحاتم رازی در گزارش خود از واقفیه مینویسد:
به گمان آنان، موسی زنده است و نمیمیرد و همان قائمی است که زمین را پس از آکنده شدن از ستم، از عدل سرشار میکند. آنان از امام جعفر نقل کردهاند که: «نام قائم نام صاحب تورات است.» (رازی، 1382: 290؛ همچنین نک: شهرستانی، بیتا: ج1، 150)
شیخ طوسی در الغیبة موارد زیادی از احادیث ساخته شده توسط واقفیان را گردآوری کرده است (برای آگاهی از این احادیث، نک: بیوکارا، 1382).
مهمترین فرقهای که بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت کرد، «واقفیه» بود. آنان ادعا کردند موسی بن جعفر همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند. آنان روایات غیبت را نقل و آنها را درباره امام کاظم و عقاید خود تأویل میکردند (نوبختی، 1368: 118). جالب آنکه اولین کتابها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم نوشته شد و در آن، ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسئله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی معروف به طاطری و ابن سماعه هر دو از سران واقفیه هستند و اولین کتابهای غیبت را هم این دو نگاشتند. این کتابها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم نوشته شدند.
«ناووسیه» نیز از جمله فرقههایی است که به دیگران نسبت مهدویت داده است. آنان معتقدند امام جعفر صادق مهدی موعود است. نام این فرقه برگرفته از نام «عجلان بن ناووس» است و به این فرقه صارمیه نیز میگویند (شهرستانی، بیتا: 166). البته برخی از متکلمان متقدم شیعه مانند شیخ مفید و پژوهشگران معاصر در وجود تاریخی چنین اعتقادی نسبت به امام تردید کردهاند. سید حسین مدرسیطباطبایی در ذیل گزارش خود از اعتقاد این فرقه، اعتقاد به مهدویت امام صادق را ساخته فرقهنگاران میداند (برای آگاهی از تفصیل استدلال ایشان، نک: مدرسیطباطبایی، 1375: 79).
این کار از سوی جنبشها و حرکتهای سیاسی و مخالف با وضعیت حاکم در طول تاریخ، انجام میگرفت که حرکت خود را موجه و مشروع جلوه دهند و هوادارانی برای خود فراهم آورند.
تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ مقطع تاریخی طرح ادعا
با مطالعه و تحلیل موضوع مدعیان دروغین _ فارغ از چگونگی طرح ادعا- مقاطع تاریخی طرح ادعای آنان نیز روشن میشود. برهههای تاریخی طرح ادعای مدعیان دروغین را میتوان چنین تبیین کرد: روزگار حضور امامان معصوم، روزگار غیبت صغرا و روزگار غیبت کبرا. آنچه در این زمینه اهمیت دارد، زمانشناسی مدعیان دروغین است. طبیعی است به لحاظ زمانه طرح ادعا از سوی مدعیان دروغین کیفیت ادعا نیز متغیر است. در این راستا نکاتی مهم در تبیین برهههای تاریخی مدعیان دروغین دارای اهمیت است.
بررسی تاریخ مدعیان دروغین عصر حضور ائمه اطهار زوایای مبهمی را از تطور تاریخی اندیشه مهدویت آشکار میسازد. میتوان بر این باور تأکید کرد که موضوع منجی موعود، از همان عصر نخستین اسلام به مثابه یک نظریه موعودی تمام عیار و نجاتبخش مطرح بوده به نحوی که فراگیری نسبتاً زیادی در میان مسلمانان داشته است. شیعیان _ که در این دوران در سختی و فشار بودند _ به طبع توجه بیشتری به این آموزه نبوی نشان میدادند؛ چرا که طبق روایات پیامبر و اهلبیت با ظهور مهدی آلام آنان و مظلومان التیام مییافت و جهان پر از عدل و داد میشد.
نکته جالب دیگر اینکه بنیامیه و بنیعباس _ که از مخالفان سرسخت علویان بودند _ به جای اینکه این اندیشه را از بین ببرند، درصدد تأویل آن به نفع خویش برآمدند. آنان خود را مهدی مینامیدند تا این مفهوم خاص به یک عنوان عام و لقب افتخاری خلفا تبدیل و مفهوم نجاتبخشی و ستمستیزی از آن سلب شود.
ادعای مهدویت مطرح شده در برخی از قیامهای عصر حضور، همچنان در هالهای از ابهام و تردید قرار دارد. در کتب فرقهشناسی از گروهی با نام «سبائیه» نام میبرند که اساساً وجود تاریخی نداشته است. یا براساس نقلهای متعدد، مختار، شیعیان را به امامت و مهدویت محمد بن حنفیه فرامیخواند. عدهای نیز مختار را از ادعای مهدویت محمد بن حنفیه مبرّا دانستهاند. آنچه در قیام مختار مطرح است، در ایجاد اولین شکاف اعتقادی در شیعه تأثیری خواسته یا ناخواستۀ دارد. این شکاف بر محوریت امامت و مهدویت به نام «کیسانیه» به وجود آمد که متکلمان و مورخان، انشعابات آن را بیش از ده مورد نقل کردهاند. ابهام در گزارشهای تاریخی که موجب تحلیلهای مختلف و احیاناً متناقض پژوهشگران شده است را میتوان هم در وجه تسمیه، ویژگیها و اهداف بنیانگذار نخستین این گروه و هم در اندیشهها و گونههای فرقهای آن مشاهده کرد. با این همه، هیچ تردیدی در ظهور و بروز چنین فرقهای در شیعه نیست. با وجود این، ساختگی دانستن این فرقه منجر به مخالفت با شواهد بسیاری از تاریخ است (برای آگاهی از دلایل و شواهد تردید در وجود تاریخی این فرقه، نک: سبحانی، 1427: 35).
گفتنی است با ادعای مهدویت محمد بن حنفیه، چارچوب باور به مهدویت به معنای جامع «مهدویت، غیبت و بازگشت» شکل رسمیتری به خود گرفت؛ به این معنا که مهدویت در شکل اصلی آن، یعنی غیبت بدون مرگ، بازگشت و گرفتن انتقام مظلومان و نیز گسترش عدالت و امنیت معنا شد (قاضی، 1974: 172).
خلاصه آنکه با مطالعه و بررسی قیامهای مبتنی بر رویکرد ابزاری به مهدویت در عصر حضور پی میبریم که بیشتر این قیامها سرانجامی جز ناکامی و عدم موفقیت نداشتند. ناکارآمدی رهبران از حیث سیاسی و تدبیر، برتری دشمن از لحاظ کمّی، کیفی و مساعد نبودن موقعیتها و شرایط از عمده دلایل سرانجام تلخ این قیامها به شمار میرود (در اینباره نک: شریفی، 1389).
دومین برهه تاریخی مدعیان دروغین مهدویت، روزگار غیبت صغراست. در تبیین ادعاهای طرح شده در روزگار غیبت صغرا توجه به چند نکته اساسی خالی از لطف نیست:
1. در روزگار غیبت صغرا ادعای دروغین وکالت و نیابت بازار داغی داشت. این ادعاهای دروغین در حوزه نیابت خیلی زود رسوا میشد؛ زیرا شیعیان ملاکهای سنجش و تشخیص را در دست داشتند و مدعیان وکالت را برای یافتن نشانههایی بر صدق گفتارشان میآزمودند.
2. نظارت دقیق امام زمان بر مسئله وکالت و نیابت سبب شد نسبت به این ادعاهای باطل، نامههایی مبنی بر دروغ بودن آنها صادر شود؛ چنانکه توقیعی از جانب آن حضرت در ردّ احمد بن هلال عبرتایی صادر شد.
3. کار این عده ابتدا با نیابت خاص امام دوازدهم شروع میشد و پس از چندی مدعی مقامات بالاتری میشدند و نیابت نایبان خاص را انکار میکردند.
4. این مدعیان غالباً از میان وکلای قدیمی بیرون میآمدند و اندیشههای غالیگری داشتند. برای مثال احمد بن هلال عبرتایی از عالمان و راویان برجسته شیعه محسوب میشد و مدتی وکیل مردم عراق بود. محمد بن علی بن بلال نیز از راویان حدیث و از وکلای قدیمی بغداد بود.
5. بسیاری از این مدعیان از فضای حاکم بر جامعه شیعی بیشترین استفاده را بردند؛ زیرا فضای تقیه شدیدی در روزگار غیبت صغرا حاکم بوده است و نهتنها این محدودیتها در معرفی امام زمان بلکه در معرفی وکلای حقیقی نیز وجود داشته است. شاهد ما بر این ادعا تصریح نکردن کلینی(328ق) به وکالت نواب اربعه است. وی صرفاً روایاتی را متذکر میشود که بیان کنندۀ ویژگیها و لوازم وکالت آنان همچون دریافت اموال، صدور توقیعات و معجزات آن حضرت به دست آنان است. این نکته زمانی اهمیت دوچندانی پیدا میکند که بدانیم کلینی در بغداد میزیسته و کتابش در روزگار غیبت صغرا نگاشته شده است. به نظر میرسد کلینی به سبب شرایط تقیه، از آوردن اسامی وکلای اربعه به عنوان وکیل اجتناب کرده، وگرنه وی آنان را به عنوان وکیل امام معصوم پذیرفته است. مؤید این سخن، واقع شدن کلینی در سلسله سند یک روایت است که بیانگر وکالت محمد بن عثمان به شمار میآید. به دلیل همین تقیه شدید بوده است که در کتاب علی بن بابویه قمی(329ق) با عنوان الامامة و التبصرة من الحیرة نیز نامی از وکلای اربعه نیامده است. ذکر اسامی مستعار برای وکلای اربعه نیز از فضای تقیهآمیز روزگار غیبت حکایت دارد. به هر روی این شرایط، فضا را برای سوء استفاده مدعیان وکالت و نیابت مهیا میکرد.
گفتنی است در روزگار کنونی نیز خطر قرار گرفتن در دام مدعیان دروغین درباره تمامی اقشار جامعه قابل تصور است و دور از ذهن نیست؛ اما اقشار مذهبی به خاطر علقههای اعتقادی بیشتر در معرض خطر قرار دارند. امروزه دشمنان دین و افکار اصیل اسلامی، نتیجهبخش نبودن بهرهگیری از زور و ابزارهای سخت و خشن را در تغییر نگرشهای اصیل جامعه درک کردهاند. از اینرو به بهرهگیری از روشهای نرم و خزنده و نفوذ از روزنه ایجاد شبهه در اعتقادات و گسترش تفکرات انحرافی در پوشش دینی و مذهبی روی آوردهاند. قالبهایی چون ارتباط با امام زمان، مکاتبه با آن حضرت، ارائه رهنمودهای دروغین از سوی آن حضرت، تعیین وقت ظهور و مانند آن از مصادیق این جریانات انحرافی است.
آنچه مدعیان دروغین مهدویت را در عصر ارتباطات از مدعیان پیشین متمایز میسازد عبارتاند از:
1. برخورداری از انسجام تشکیلاتی؛
2. رعایت اصول حفاظتی و رازداری در اجرای برنامهها و برخورد با دیگران؛
3. وجود رابطه شدید مرید و مرادی بین اعضا و مدعیان دروغین؛
4. برخورداری آنان از حمایت بیگانگان و برخی محافل مشکوک؛
5. سوءاستفاده از احساسات و تعصبات مذهبی؛
6. استفاده از ابزار ارتباط جمعی برای نفوذ خود.
نتیجه
گرچه مهمترین هدف این نوشتار، تبیین این حقیقت بود که ادعای مدعیان دروغین مهدویت در همه موارد به صورت واحدی نبوده و انواعی دارد و اگر چه به نظر میرسد تفاوتهای مدعیان دروغین مهدویت کاملاً مهم و انکارناپذیر است، اما شاید در پرتو تبیین همین وجوه تمایز و نقاط تفاوت مدعیان دروغین مهدویت و با قدری تأمل و تعمق در سطح و مستوای این تمایزات، این حقیقت آشکار گردد که قوت و غنای اندیشه مهدویت و اصالت آن به چه میزان است. مدعیان دورغین با توجه به اینکه میدانستند مفهوم مهدویت در اذهان مردم تداعیگر عدالتخواهی و نجاتبخشی است، از این اندیشه اصیل اسلامی، برای پیشبرد اهداف خویش استفاده کردند.
گذشته تاریخ اسلامی، نشان میدهد همواره در طول تاریخ عدهای از افراد در جنبشهای سیاسی، نهضتها وخونخواهیها، با تکیه بر مؤلفههای موجود در آموزه مهدویت به دنبال مشروعیتبخشی خویش بودهاند. از زمان امویان تا ولادت امام مهدی چهبسا افرادی خود یا رهبران سیاسی خویش را مهدی قلمداد میکردهاند و از زمان ولادت ایشان تا به امروز علاوه بر ادعای مهدویت برخی افراد، با ادعای ارتباط و انتساب خود به آن حضرت، از فرهنگ مهدویت و مفاهیم موعوگرایانه نیز در توجیه افکار سیاسی و بینالمللی یا برای ایجاد محبوبیت خود بهره گرفتهاند. وجه مشترک همه آنها اهمیت اندیشه مهدویت در روند فکری مسلمانان و موقعیت خاص آن بوده است.
در حقیقت چنین مینماید که گوناگونی مدعیان دروغین مهدویت، به اینکه میان مدعیان دروغین مهدویت در نوع و ماهیت ادعا و پیامدهای ادعا و دامنه جغرافیایی و جمعیتی ادعا تفاوتهایی دیده میشود و اگرچه این تفاوتها به لحاظ گونهشناختی کاملاً مهم و در خورتوجه است، اما آنچه در این میان مشترک است، یعنی این اندیشه است که در نهایت کسی با برخورداری از پشتیبانی الهی یا آسمانی خواهد آمد و آرمانهای مقدس و متعالی بشری را محقق خواهد کرد، مهمتر به نظر نرسد.
منابع
_ ابناثیر، عزالدین علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1409ق.
_ ابنخلکان، وفیات الأعیان، تصحیح: احسان عباس، قم، افست، 1364ش.
_ ابنعربی، محییالدین، الفتوحات المکیه فی معرفة اسرار المالکیة و الملکیة، بیروت، دارالکتب العلمیة و دار صادر، بیتا.
_ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تعلیق: علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
_ اسفندیار، کیخسرو، دبستان مذاهب، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، 1362ش.
_ اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهلسنّت، قم، بوستان کتاب، 1386ش.
_ آلمحسن، علی، عبدالله بن سبأ دراسة و تحلیل، بیروت، دارالهادی، 1423ق.
_ آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الأنوار، مترجم محمدرضا جوزی، تهران، هرمس، 1391ش.
_ انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ترجمه: محمد بندرریگی، تهران، انتشارات اسلامی، 1386ش.
_ بستوی، عبدالعلیم، المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، بیروت، دار ابنحزم، 1420ق.
_ بهشتی، مجاهدعلی، «نقش استعمار در پیدایش و گسترش فرقه قادیانیه»، فصلنامه مشرق موعود، سال او، ش1، بهار 1386ش.
_ بیوکارا، م. علی، «دودستگی شیعیان امام کاظم و پیدایش فرقه واقفیه»، ترجمه: وحید صفری، فصلنامه علوم حدیث، ش30، زمستان 1382ش.
_ جعفری، محمدتقی، تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی جلالالدین محمد بلخی، تهران، انتشارات اسلامی، 1360ش.
_ جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، تهران، نشر علم، 1391ش.
_ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1385ش.
_ چلونگر، محمدعلی، زمینههای پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
_ خسروپناه، عبدالحسین، جریانشناسی ضد فرهنگها، قم، مؤسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی، 1389ش.
_ دار مستتر، جیمز، مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ترجمه: محسن جهانسوز، تهران، کتابفروشی ادب، 1317ش.
_ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، چاپخانه انتشارات دانشگاه تهران، 1346ش.
_ ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1993م.
_ رازی، ابوحاتم، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمه: علی آقانوری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1382ش.
_ رازی، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمدهارون، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1389ق.
_ روحانینژاد، حسین، ولایت در عرفان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387ش.
_ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
_ زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی و معنوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382ش.
_ سامی النشار، علی، نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام، قاهره، دارالمعارف، بیتا.
_ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسة الإمام الصادق، 1427ق.
_ شریفی، محسن، بررسی علل عدم موفقیت برخی از قیامهای شیعی، قم، پژوهشگاه علوم و معارف قرآنی علّامه طباطبایی، 1389ش.
_ شوشتری، نورالله بن شریفالدین، مجالس المؤمنین، تهران، انتشارات اسلاميه، 1377ش.
_ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: محمد سعید کیلانی، بیروت،
بینا، بیتا.
_ شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، 1385ش.
_ صادقی کاشانی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385ش.
_ صدر حاجسیدجوادی، احمد؛ کامران فانی؛ بهاءالدین خرمشاهی، دایرة المعارف تشیع، تهران، انتشارات شهید سعید محبّی، 1386ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، كمال الدین و تمام النعمة، قم، دفتر نشر اسلامی، 1405ق.
_ صفری فروشانی، نعمتالله، «حسین بن حمدان خصیبی و کتاب الهدایةالکبری»، فصلنامه طلوع، ش16، زمستان 1384ش.
_ غالیان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1378ش.
_ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، بیتا.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1417ق.
_ فهرست کتب الشیعة و اصولهم، قم، مکتبة المحقق الطباطبایی، 1420ق.
_ عاملی، شیخ سلیمان ظاهر، القادیانیة: دفع اوهام «توضیح المرام» فی الرد علی القادیانیة، تقدیم و تحقیق: سید محمدحسن طالقانی، بیروت، الغدیر للدراسات و النشر، 1420ق.
_ عسقلانی (ابنحجر)، شهابالدین احمد بن علی، الدرر الکامنه فی اعیان المائة الثامنة، بیروت، دارالجیل، 1414ق.
_ عمر موسی، عزالدین، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
_ عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات کیهان، 1370ش.
_ قاضی، وداد، الکیسانیة فی التاریخ و الادب، بیروت، بینا، 1974م.
_ قراگوزلو، علیرضا، «نهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی»، مجله معارف، سال سیزدهم، ش1، 1375ش.
_ قرشی، باقر شریف، حیاة الامام محمد المهدی، قم، چاپخانه امیر، 1417ق.
_ کریمان، حسین، سیره و قیام زید بن علی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1382ش.
_ کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377ش.
_ کشی، ابوعمر محمد، اختیار معرفة الرجال، مشهد، مصطفوی، بیتا.
_ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق: علی اكبر غفاری، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
_ مبلّغی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، قم، نشر حر، 1376ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
_ مدرسیطباطبایی، حسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: ایزدپناه، نیوجرسی، داروین، 1375ش.
_ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت دارالفکر، 1409ق.
_ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش.
_ موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، زید الشهید «ابن الامام علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب» ویلیه تنزیه المختار، قم، مکتبة الحیدر، 1411ق.
_ مولوی، جلالالدین محمّد، مثنوی معنوی، به کوشش: توفیق سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374ش.
_ ناصری، ریاض محمد حبیب، الواقفیة دراسة تحلیلیة، مشهد، المؤتمر العالمی لأمام الرضا،1367ش.
_ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، قم، منشورات انوار الهدی، 1422ق.
_ نفیسی، اكبر، عقاید صوفیه، تهران، نشر مهر، 1373ش.
_ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، ترجمه: محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368ش.
_ هالت، پی. ام؛ ام. دبلیو دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقی اكبری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1366ش.
هرچند هنوز زوایا و ابعاد بسیاری از پدیده مدعیان دروغین مهدویت ناگفته یا نامکشوف مانده، اما _ برخلاف گذشته _ اکنون دادههای علمی درخور توجهی درباره این موضوع در دسترس است. گفتنی است مدعیان دروغین مهدویت با وجود همانندی و همسویی بیشتر مصادیق آن در گستره تاریخ اسلام، در ذات خود یکی نیستند؛ بلکه به لحاظ ماهوی و نیز لحاظ جانبی، طیفی از ادعاهای متفاوت را تشکیل میدهند. این نوشتار خواهد کوشید ضمن ارائه تنوعات مدعیان دروغین، اصالت اندیشه مهدویت را در پرتو آن آشکار سازد.
این مقاله، با روشی توصیفی _ تحلیلی میکوشد دادههای لازم را از منابع گوناگون جمعآوری کند. نتایج به دست آمده از تحلیل و ترکیب این دادهها نشان میدهد مدعیان دروغین مهدویت بسته به ملاحظاتی چند، به انواعی تقسیم میشوند که این ملاحظات عبارتاند از: نوع ادعا، ماهیت ادعا، مقطع تاریخی طرح ادعا، مذهب مدعی، سرانجام ادعا، شخص ادعاکننده و دامنه جغرافیایی یا جمعیتی ادعا.
بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ بلکه با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات مختلف، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه بیشتری در آن اندیشید.
مقدمه
شناخت تاریخ مدعیان دروغین مهدویت و نیز اقتضائات حاکم بر آنها به منظور دریافت صحیح پیامدهای ادعاهای آنان و همچنین درک تفاوت رفتاری و گوناگونی مواجهات آنان با قضایای پیش آمده، امری ضروری است. گستردگی و پراکندگی اینگونه ادعاها در طول تاریخ، دلیلی بر اصالت اسلامی، فراگیری و رسوخ اندیشه مهدویت در میان مسلمانان است. راستیها زمانی رخ مینماید که به شناسایی دقیق تاریخ و کشف حقایق زندگی مدعیان دروغین بپردازیم. موضوع مدعیان دروغین مدتی است که با اهمیتی فزاینده مورد توجه قرار گرفته است. همگام با توسعه تحلیلها پیرامون این موضوع، نگرش تاریخی به مدعیان دروغین نیز گسترش یافته است. آنچه در این پژوهشها کمتر مورد کاوش قرار گرفته، بازترسیم تنوعات جوهرین مدعیان دروغین است که به نظر میرسد در رویکرد به مدعیان دروغین مهدویت اثرگذار باشد.
آنچه بحث دربارۀ مدعیان دروغین را دارای اهمیت میکند، گسترۀ زمانی و جغرافیایی مدعیان دروغین مهدویت است. از حیث زمانی، تاریخ مدعیان دروغین مهدویت از صدر اسلام آغاز میشود و اکنون نیز با این پدیده مواجه هستیم. از حیث جغرافیای ظهور مدعیان دروغین مهدویت، باید گفت آنان تقریباً در تمامی جغرافیای اسلامی یافت میشوند. به عنوان نمونه احمد بن معاویه (280ق) در اندلس (عنان، 1370: ج1، 372)، مهدی سودانی (1880م) در سودان (دارمستتر، 1317: 68)، سیدمحمدجونپوری (910ق) در هند، ناصر بن محمد عیانی (1062م) در یمن، میرزا ملاجان بلخی (890ق) در بلخ، شیخ عبدالقدیر بخارایی (900) در بخارا (جعفریان، 1391: 212)، علیمحمد شیرازی (1258ق) در ایران و محمد بن عبدالله قحطانی (1400ق) در عربستان ادعای مهدویت داشتند.
شاید اذعان به این حقیقت چندان مشکل نباشد که وجود مدعیان دروغین مهدویت در گستره تاریخ اسلام و جغرافیای اسلامی خود نشانگر اصالت و رسوخ اندیشه مهدویت در ذهن مسلمانان است.
نکتهای اساسی و درخور یادکرد این است که اگر بخواهیم همه آنچه را که در موضوع گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت قابل طرح و بررسی است شماره کنیم، بیگمان فهرست طویلی باید ترتیب دهیم؛ اما چنانچه بنا باشد مهمترین و کلیترین مباحث مطرح و یا قابل بررسی را در چنین مطالعهای در نظر آوریم، شاید بتوان آنها را در این چند پرسش خلاصه کرد. این پرسشها به قرار زیر است:
_ ادعای مدعیان دروغین مهدویت در همه موارد به یک صورت واحد است یا انواعی دارد؟
_ این تنوعات در چیست و چگونه میتوان آنها را دستهبندی کرد؟
_ تا چه حد این ادعاها، مشترک یا متفاوتاند؟
_ پیامد یا سرانجام ادعای مدعیان دروغین چگونه بوده است؟
_ شخص ادعا کننده چه کسی بوده است؟
_ نوع و ماهیت ادعای مدعیان چگونه بوده است؟
_ تفاوتها و تمایزات میان مدعیان دروغین مهدویت تا بدان حد جوهری و بنیادین است که باید شباهتهای میان مدعیان را تنها ظاهری و در پوسته و در قالب دانست، یا تمایزها را باید فرعی و کماهمیت شمرده، در جستوجوی امری مشترک و جوهری در همه مصادیق مدعیان دروغین برآمد؟
پیشینهشناسی پژوهش
پژوهشهای موجود دربارۀ مدعیان دروغین به سه گونه متفاوت تقسیم میگردند: برخی از این پژوهشها، تکنگاریهایی دربارۀ برخی از مدعیان است. به عنوان نمونه دربارۀ ادعای علیمحمد باب، عبدالرزاق الحسن کتاب البابیون فی التاریخ، عباس کاظم مراد کتاب البابیة و البهائیة و مصادر دراستها و مرتضی مدرسی چهاردهی کتاب شیخیگری و بابیگری را نوشتهاند. عزالدین عمر موسی کتاب دولت موحدون در غرب جهان اسلام را دربارۀ ادعای دروغین ابنتومرت نگاشت. ندوی کتاب القادیانی و القادیانیه و شیخ سلیمان الظاهر العاملی کتاب القادیانیة را دربارۀ ادعای میرزا غلام احمد قادیانی نوشتهاند. در میان مستشرقان، جیمز دارمستتر کݡتاب مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم را دربارۀ ادعای مهدی سودانی نوشته است.
دسته دوم کتابهایی هستند که مدعیان دروغین را به مثابه یک پدیده مورد کاوش قرار دادهاند و درصدد ذکر شماری از مدعیان یا سیر تاریخی آنها هستند. محمد سند در دعوی السفارة فی الغیبة الکبری، سعد محمد حسن در المهدیة فی الاسلام، احمد سروش در مدعیان مهدویت ، احمد امین در المهدی و المهدویة ، محمد بهشتی در ادیان و مهدویت و رسول جعفریان در مهدیان دروغین از این شیوه استفاده کردهاند.
دسته دیگر پژوهشهایی است که از دریچه یک رویکرد خاص به مدعیان دروغین نگاه کردهاند. مثلاً جواد اسحاقیان در کتاب اشباح انحراف درصدد بررسی انحرافات تفسیری جریانهای مدعی مربوط به مهدویت در تاریخ معاصر برآمده است.
از آنچه گذشت درمییابیم که در بیشتر این نوشتهها به سیر تاریخی مدعیان مهدویت توجه شده است و از موضوعات تحلیلی همچون «سبکشناسی رویارویی امامان معصوم با مدعیان دروغین»، «شگردها و ترفندهای مدعیان دروغین»، «ویژگیشناسی رفتاری و اعتقادی مدعیان دروغین»، «پیامدهای ادعای دروغین مدعیان در جامعه»، «سنخشناسی دلایل مدعیان برای اثبات حقانیت خود» و «گونهشناسی مدعیان دروغین» بحث نشده است.
ضرورت بازشناسی تنوعات مدعیان دروغین مهدویت
ادعای مدعیان دروغین مهدویت، به مانند هر ادعای دیگری، در چارچوب زمانه طرح ادعا و شرایط فرهنگی و اجتماعی مدعی معنا پیدا میکند. از اینروست که ادعای مدعیان دروغین در هر جا ویژگیهای خاصی را به خود میگیرد. گذشته از این، ادعای هر یک از مدعیان میتواند از خاستگاه متفاوتی نشئت گرفته باشد، یا سرانجامی خاص از طرح ادعا پدید آمده باشد، یا مهدیای با ویژگیهای ماهوی متمایز نوید داده شده باشد. در نظر نیاوردن این زمینههای تمایز و رویآوردن به شباهتهای ظاهری، میتواند موجب دور شدن مطالعات ما از واقعیتهای مهم موجود در این موضوع گردد.
از سوی دیگر، بازخورد ادعای مدعیان دروغین در تاریخ تحولات و نیز در حیات گروندگان به مدعی در بردارندۀ حقایق مهمی است که بازتاب آن در همه مدعیان دروغین یکسان نیست.
بهرغم واقعیت پیشگفته، نباید به این واقعیت بیتوجه بود که تکیه صرف بر گزارشهای رسیده از مدعیان دروغین مهدویت و توجه نکردن به تمایزات و گوناگونی ادعای مدعیان میتواند رهزن و گمراهکننده باشد.
از همه مهمتر اینکه روشمند کردن مطالعات دربارۀ مدعیان دروغین مهدویت از جمله کارکردهای گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت است. گرچه روشمندی، شرط هر تحقیق عالمانه است، فقدان این شرط در آثار مربوط به مدعیان دروغین مهدویت بیشترینه این آثار را کمفایده ساخته است. در یک مطالعه روشمند دربارۀ موضوع مدعیان دروغین باید آگاهانه تمایزات و تنوعات مدعیان دروغین را برشمرد.
یافتههای تحقیق در گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت
باید توجه داشت که مدعیان دروغین مهدویت الزاماً پدیدههایی یکدست و همسنخ نیستند تا بتوان دربارۀ همه آنها قضاوتی واحد داشت. بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات گوناگون، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه افزونتری در آن اندیشید. مهمترین یافتههای تحقیق در گونهشناسیمدعیان دروغین مهدویت عبارتاند از:
1. تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعاء
با نگاهی به تاریخ مدعیان دروغین مهدویت، برخی به صراحت ادعای مهدی بودن دارند، و خود را «مهدی» نامیدند. اما حوزه ادعاهای دروغین در اندیشه مهدویت فراتر از کسانی است که به دروغ ادعای مهدویت کردهاند. ادعای وکالت، سفارت، بابیت و نیابت از سوی آن حضرت نیز جزو ادعاهای دروغین برشمرده میشود. در متون تاریخی و روایی، این واژهها معمولاً درباره نواب اربعه و برخی وکلای سرشناس عصر غیبت صغرا به کار رفته است. شیخ طوسی در الغیبة، فصل مربوط به وکلا را اینگونه آغاز میکند: «فصل فی ذکر طرف من أخبار السفراء الذین کانوا فی حال الغیبة» (طوسی، 1417: 32)؛
یا در جایی دیگر طوسی بابی با نام «ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیة و السفارة کذباً و افتراء لعنهم الله» (همو: 397) آورده است. به هر روی در روزگار غیبت صغرا افرادی همچون ابومحمد حسن شریعی، احمد بن هلال کرخی و محمد بن نصیر نُمیری به دروغ ادعای وکالت داشتند.
از حیث نوع ادعا، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده نیز از ادعاهای دروغین در این حوزه است. در روزگار کنونی، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت بازار داغتری دارد.
مدلسازی بر اساس نشانههای ظهور و نیز ادعای تطبیق یکی از نشانههای ظهور بر خود نیز از جمله انواع ادعای دروغین در این زمینه است. به عنوان نمونه ظهور سید حسنی از جمله علایم ظهور در برخی از روایات شمرده شده است؛ اگرچه این روایات از حیث سندی و دلالی اعتبار چندانی ندارد. به عنوان نمونه، یکی از معروفترین روایات حسنی، روایتی طولانی است که حسین بن حمدان خصیبی در الهدایة الکبری از امام صادق نقل میکند. این کتاب غیرمعتبر و مشتمل بر مطالبی نادرست و جعلی است و خود نویسنده نیز جایگاهی میان رجالنویسان شیعه ندارد (در اینباره نک: صفری فروشانی، 1384). نجاشی نیز وی را فاسدالمذهب خوانده است (نجاشی، 1416: ج1، 187).
با این حال سعی شده بسیاری از قیامهای زیدی که توسط سادات حسنی انجام گرفته بر ظهور حسن تطبیق شود. برخی از مهمترین این قیامها عبارتاند از: قیام حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن المجتبی به سال 250قمری در طبرستان (طبری، بیتا: ج9، 271) و قیام اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم عبدالله بن الحسن المثنی به سال 251قمری در مکه (همو: 346) و قیام محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن الحسن المجتبی به سال 252 در ری (همو: 369؛ مسعودی، 1409: ج4، 153).
2. انواع مدعیان دروغین بر اساس ماهیت ادعای طرح شده
در وهله نخست، مدعیان دروغین را به لحاظ ماهیت ادعا دو گونه مییابیم: مدعیانی که ادعای مهدویت شخصی داشتند و مدعیانی که ادعای مهدویت نوعی را مطرح میکردند. از حیث ماهیت ادعا، عدهای از مدعیان، ادعای مهدویت شخصی داشتهاند؛ بدین معنا که مدعی بودهاند ما همان مهدی موعودی هستیم که ویژگیهای آن در روایات، ذکر شده است. ادعای مهدویت محمد بن حنفیه از سوی کیسانیه از جمله موارد ادعای مهدویت شخصی است (دربارۀ شخصیت محمد بن حنفیه، نک: قاضی، 1974: 77-90). اینگونه مدعیان را میتوان مدعیان مهدویت خاص و متعیَّن نامید. در مقابل، عدهای بر این باورند که در هر عصر باید یک مهدی وجود داشته باشد و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد. مهم آن است که مقام هدایتگری و مبارزه با ظلم در هیچ روزگاری تعطیل نشود. این عده قائل به «مهدویت نوعی» هستند. مهدویت نوعی و ولایت نوعی زمینه را برای ادعای مهدویت محمد بن فلاح (شوشتری، 1377: ج2، 395) و محمد بن عبدالله نوربخش _ که با زمینههای صوفیانه همراه بود _ مهیا ساخت.
عقیده شیعه درباره مهدویت این است که مهدویتِ خاصه صحیح و مقبول است؛ به این معنا که فردی مشخص وجود دارد که مهدی این امت و موعود امتها و ملتهاست و ابعاد و ویژگیهای او مشخص است؛ ولی بعضی از صوفیه و عرفا قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند؛ به این معنا که عقیده دارند در هر عصر و دورهای باید یک مهدی با ویژگیها و خواص مهدویت و هادویت وجود داشته باشد. آنان بر این باورند که هیچ عصری خالی از یک مهدی و هادی نیست و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد (نفیسی، 1373: 57).
در خاستگاه پیدایش چنین تفکری باید گفت از دیرباز نوعی تفکر صوفیانه در عدهای نفوذ کرد که در مسیر تاریخ به عقاید و آرای ویژهای تبدیل شد و گاهی با اندیشههای فلسفی در هم آمیخت و عناوین و اصطلاحات تازهای به بازار علم وارد ساخت؛ اما این واژهها و اصطلاحات، اینبار نیز در مسئله مهدویت، دستخوش ظلم و بیمهری شد و دستاویزی برای تحریف آموزه مهدویت شد. برای نمونه، دیدگاههای خاص درباره توسعه مفهوم ولایت یا نظریه ختم ولایت و اینکه مصداق آن کیست، اهمیت خاصی در این زمینه دارد. از اینرو، طرح این قضیه با مشربهای صوفیانه، از جمله دلایل طرح و گرایش اندیشهای با عنوان مهدویت نوعیه شد؛ به این معنا که مقام مهدویت، بلکه نبوت در سلوک عارفانه و صوفیانه برای کسی که به مرحله فنا یا مرحله ولایت کبرا دست یابد، میسّر است. بنابر این نگرش و تفکر کاملاً صوفیانه، مهدویت یک مفهوم و عنوان است که مصادیق متعددی دارد. عدهای نیز با سوء استفاده از چنین طرز تفکری خود را مهدی موعود نامیدند.
برای نمونه، آنچه از ظاهر برخی ابیات مولوی دربارۀ مهدویت برمیآید ایناست که ولیّ هر زمانه پیشوای زندهای است که میتواند از نسل علی(ع) یا عمر یا از اقوام و ملل دیگر باشد و منظور از «مهدی و هادی» نیز شخصی دارای صفت هدایتشدگی و هدایتگری است که به عنوان دو صفت عاماند، نه به صورت لقب خاص؛ یعنی قطب و ولیّ هر زمانه، از جانب حق هدایت یافته و خود هدایت کنندۀ دیگران است (زمانی، 1382: دفتر دوم، 229).
گفتنی است بایزید انصاری (م980ق) _ از مدعیان دروغین مهدویت _ بیشترین بهره را از این تفکرات صوفیانه برد. وی برای نجات قوم پشتون از سلطه شاهان تیموری و برانگیختن مردم برای ایستادن در برابر حکومت وقت، به ادعاهایی بزرگ چون مهدویت، مسیح بودن و علم غیب پرداخت.
محمد بن فلاح مشعشعی نیز ادعای مهدویت را با مقدمهای صوفیانه آغاز کرد. او میگفت: «من مهدیام؛ به زودی ظهور خواهم کرد و عنقریب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را میان یارانم تقسیم خواهم کرد.» وی به مدت یک سال در مسجد جامع کوفه معتکف شده بود. به نظر میرسد این ریاضتها او را به لحاظ روحی برای ادعاهایی از این دست آماده میکرده یا شاید بهانهای برای اثبات صداقت و درستی در ادعاها به شمار میرفته است. تفکرات او مورد انتقاد ابنفهد حلی(م841) بود و حتی حکم قتل او را نیز صادر کرد (شوشتری، 1377: ج2، 395-400).
کلام المهدی بر پایۀ بافتههای محمد بن فلاح در سال 865 قمری نگاشته شده است. او در این کتاب خود را سیدی میداند که نایب مناب مهدی است. «و هذا السید المناب عن الغائب» تعبیری است که از خود در این کتاب به کار برده است. وی علاوه بر نایب مهدی، خود را «امام امت» هم میخواند.
ادعای مهدویتِ محمد بن عبدالله نوربخش (م 869ق) نیز با تفکر و اندیشه صوفیانه آمیخته شده بود و او با توجه به این نوع طرز تفکر ادعای مهدویت کرد. فرقه صوفی نوربخشیه نیز به پیروان او اطلاق میشود. وی در سال 826 قمری با حمایت شیخ خود خواجه اسحاق، مدعی مهدویت شد و قیام کرد. مرکز فعالیتهای وی خراسان بوده است.
3. گوناگونی مدعیان دروغین براساس مذهب مدعی
همگرایی اهلسنت و شیعه در موضوع مهدویت فراوان است و شاید برای برخی که موعودباوری در اسلام را از این دیدگاه ننگریستهاند، باور کردنی نباشد که میان این دو فرقه در موضوع مهدویت، این اندازه وحدتنظر وجود داشته باشد (اکبرنژاد، 1386: 107). به تبع اصالت اندیشه مهدویت در اسلام، مدعیان دروغین مهدویت در هر دو مذهب یافت میشود. به عنوان نمونه عبیدالله المهدی یک شیعه اسماعیلی بود که ادعای مهدویت داشت (ابناثیر، 1409: ج8، 31). مهدی سودانی، مهدی سومالی و محمدبنتومرت نیز از اهلسنت بودند و ادعای مهدویت داشتند. ابنتومرت توانست بسیاری از مردم مالکیمذهب شمال آفریقا را با ادعای مهدویت گرد خود جمع کند. او ادعای خود را در سال 515 قمری آشکار ساخت و در نگاشتههای خود بر مهدی بودنش تأکید داشت. او دستور داد بر پرچمش عبارت «مهدی خلیفه خدا» را بنویسند. بعد از مرگ وی شاگردانش حکومت موحدون را تأسیس کردند و حدود یک قرن بر منطقه وسیعی از شمال آفریقا حکومت راندند (نک: ذهبی، 1993: ج19، 549؛ ابنخلکان، 1364: ج5، 54).
در سال 1400قمری نیز جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی _ که دارای تفکرات شدید سلفیگری بود _ محمد بن عبدالله قحطانی را مهدی موعود خواند. او خواستار احیای دعوت سلفیگری وهابیت به وسیله مهدی بود (بستوی، 1420: ج1، 101).
4. انواع مدعیان دروغین به لحاظ سرانجام ادعا
مدعیان دورغین مهدویت، بسته به نسبتی که میان آنها و سرانجام ادعایشان تصور میشود، حداقل به چهار دسته تقسیم میشوند.
از حیث سرانجام ادعا نیز برخی از این ادعاها به تشکیل حکومت انجامید. برای نمونه ادعای مهدویت عبیدالله المهدی به تشکیل حکومت فاطمیان انجامید. آغاز حکومت فاطمیان ابتدا مغرب اقصی (مراکش) بود که به تدریج به تونس، الجزایر، مغرب، مصر، شام، حجاز و برخی از نواحی عراق گسترش پیدا کرد. بعد از عبیدالله المهدی سیزده حاکم از نسب او حکومت کردند. آنها از سال 297 تا 567ق 270 سال حکم راندند و در سال 567ق به دست ایوبیان منقرض شدند (ابناثیر، 1409: ج8، 131). اوضاع اجتماعی و اقتصادی اقوام شمال آفریقا که با انواع نابرابریها و قحطی دست و پنجه نرم میکردند و نیز ضعف خلافت عباسی سبب گردید فاطمیان با تکیه بر مذهب و استفاده ابزاری از آن، برای پیشبرد اهداف سیاسی وارد منطقه شوند. آنان قیام خود را برای تشکیل حکومت مهدی نشان دادند و شعارهای خود را مطابق با روحیه اصلاحطلبانه و آرمانخواهانه، بربرها انتخاب کردند. فاطمیان از آرمانخواهی بربرها که نجات از مشکلات را در ظهور مهدی موعود و تشکیل دولت او میدانستند، با طرح قیام و جهاد برای تشکیل حکومت مهدی و همراهی با او، به بهترین شکل بهره گرفتند. بسترسازی داعیان اسماعیلی از جمله ابوعبدالله شیعی سبب گردید تا هنگامی که عبیدالله ادعای مهدویت کرد بسیاری از مردم آفریقا به پندار مهدی موعود با او بیعت کنند (برای اطلاع تفصیلی از نقش اندیشه مهدویت در پیدایش این حکومت، نک: چلونگر، 1381).
گفتنی است سرانجام برخی از این ادعاها نیز به جنبش مسلحانه منجر شد. ادعای مهدویت مهدی سودانی اینگونه بود. او در سودان با تکیه بر حس نجاتباوری مردم مظلوم سودان، آنان را علیه ظلم و ستم بسیج کرد. سودان تا اوایل دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی از ناحیه سه گروه تحت ظلم و ستم قرار داشت: استعمارگران انگلیسی، حکام و مأموران ترک و مصری، ملاکین و تجار بزرگ محلی و منطقهای (همو:256). این فشارها و ظلمها به تدریج مخالفتها و اعتراضات گستردهای را در سراسر سودان به همراه داشت. البته مهمترین مسئله مورد اعتراض، هجوم و حضور بیگانگان بود. تودههای مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر هسته مرکزی، جنبش اصلاحی و ضد استعماری را آغاز کردند. رهبر این جنبش گسترده که از سال 1881 میلادی شروع شد، کسی نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدی سودانی. وی فرزند یک قایقساز ساده بود که از کودکی در کنار مردم محروم و ضعیف سودان زندگی میکرد. سال 1883 میلادی سال پیروزی جنبش سودانی است؛ زیرا پیروان مهدی سودانی و نیروهای او طی یک رشته عملیات، شکستهای سختی بر نیروهای مشترک انگلیسی _ مصری تحت فرماندهی ژنرال کبیر و دیگران وارد کردند و همه ایالات سودان را آزاد نمودند (هالت و دالی، 1366: 92).
مهدی سودانی در اوت 1881 میلادی اعلام کرد «مهدی موعود» است و از آسمان به زمین آمده تا دین حقیقی را برقرار کند. او از مردم خواست قوانین حقیقی اسلام را احیا کنند و بر ضد استعمارگران اروپایی بهپاخیزند. او اعلام داشت حکومت او به ظلم و ستم و باج و خراجگیری ستمگران پایان خواهد داد و برابری و عدل و داد را در کشور برقرار خواهد کرد (همو: 90).
برخی از این ادعاها همانند ادعای کیسانیه دربارۀ محمد بن حنفیه و واقفیه دربارۀ امام کاظم و علیمحمد شیرازی به تأسیس فرقه انحرافی انجامید.
البته بسیاری از این ادعاها نیز محدود و کم اثر بودند و هماکنون از آنان هیچ اثری بر جای نمانده است. به عنوان نمونه، ابنحجر عسقلانی در ذیل نام «تمرتاش بن النوین جوبان» مینویسد که وی مدعی مهدویت بود. پدرش او را از این مطلب منع کرد؛ اما اهمیت نداد و در سال 728قمری به قتل رسید (عسقلانی، 1414: ج1، 518).
5. تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ دامنه جغرافیایی یا جمعیتی ادعای آنان
اگر مدعیان دروغین مهدویت را _ به لحاظ نقشی که ایفا کردند یا هدفی که بر عهده
داشتند _ مطالعه کنیم، به تنوع در این زمینه نیز دست خواهیم یافت. در نخستین نگاه، مدعیان را در این زمینه سه گونه مییابیم: مدعیانی که ادعای آنان به صورت فردی بود و ایجاد هیچ تحول یا تحرک جمعی یا دامنه جغرافیایی خاص را به آن نسبت داده نشد. در دایرةالمعارف تشیع، ذیل مدخل باب، به تعدادی از کسانی اشاره شده که ادعای بابیت یا مهدویت کردهاند و به صورت اجمال نام آنان آمده است که ادعای غالب آنان هیچ تحول یا تحرک جمعی را به دنبال نداشته است (صدر حاجسیدجوادی و دیگران، 1386: ج3، 3-6).
در میان مدعیان دروغین، دستهای هستند که طرح ادعای آنان در محدوده یک منطقه جغرافیایی یا جمعیتی خاص با ملیت خاص بوده است. به عنوان نمونه، در یمن در سال 1159قمری فردی به نام محمد با ادعای مهدویت ظهور کرد و به مهدی تهامه شهرت یافت. او اعراب منطقه را به گرد خود جمع کرد و چند سالی نیز حکومت کرد تا اینکه تورانشاه آنان را از بین برد (قرشی، 1417: 143). محدوده جمعیتی پیروان او محدود به یمن میشود.
دسته سوم مدعیانی هستند که ادعای آنان در سطحی گسترده عمومی، با حرکتی جمعی صورت گرفته است. به عبارتی میتوان اینگونه ادعا کرد که دامنه جغرافیایی و جمعیتی مدعیان دروغین، در همه مدعیان به یک اندازه گسترده نیست. به عنوان نمونه، ادعای مهدویت میرزا غلاماحمد قادیانی منجر به تشکیل فرقه انحرافی قادیانی شد و این فرقه، هماکنون در آفریقا بیشترین فعالیت را داشته و در سراسر جهان، حدود ده میلیون نفر پیرو دارد. نام دیگر این فرقه، احمدیه است که در غرب به این نام شناخته میشود. میرزا غلاماحمد قادیانی _ مؤسس فرقه قادیانیه _ نیز از حمایت سرشار دولت انگلیس بهره میبرد. وی فرزند میرزا غلاممرتضی از اهالی روستای قادیان از توابع شهر «گوداس پور» ایالت پنجاب است. او در سال 1835میلادی متولد شد و در سال 1908میلادی از دنیا رفت. پدر غلاماحمد و برادرش، خدمات زیادی به استعمار انگلیس کردهاند. وقتی بریتانیا در قرن نوزدهم هندوستان را تصرف کرد مردم در سال 1857میلادی علیه استعمار بهپاخاستند. با وجود این، پدر قادیانی (غلاممرتضی) در کنار استعمار قرار میگیرد و از کمکهای جانی و مالی به آنان دریغ نمیکند. غلاماحمد قادیانی بعد از مرگ پدر و برادرش به مدت هفده سال به خدمت دولت درآمد و در این مدت، در همه نوشتههایش مردم را به اطاعت از دولت انگلیس و همدردی با آنان ترغیب نمود (نک: عاملی، 1420: 22).
میتوان ادعای غلام احمد قادیانی و میرزا حسینعلی نوری در بهاییت را به لحاظ دامنه جغرافیایی یا جمعیتی فراقومی و فرامنطقهای دانست.
6. گوناگونی مدعیان دروغین به لحاظ شخص ادعاکننده
از حیث ادعاکننده، گاهی خود شخص، مدعی مهدویت بود همانند میرزا غلاماحمد قادیانی، علیمحمد شیرازی، عبیدالله المهدی و مهدی سودانی. گاهی نیز خود افراد ادعایی نداشتند، بلکه دیگران به آنها نسبت مهدویت دادند؛ همانند واقفیه که بعد از شهادت امام کاظم شهادت آن حضرت را نپذیرفتند و معتقد شدند او همان مهدی موعود است. عدهای با ادعای مهدویت امامی از امامان شیعه که از دنیا رفته بود، خود را به عنوان وصی و جانشین او در زمان غیبتش به مردم معرفی میکردند و بدین وسیله عدهای را دور خود گرد میآوردند، اموال آنها را میگرفتند و برای خود مال و منال و مقامی کسب میکردند. مهمترین مصداق این مدعا «واقفیه» است. سران این فرقه پس از شهادت امام کاظم به دلایلی که از جملۀ آنها سوء استفادههای مالی بود، امامت حضرت رضا را نپذیرفتند و ادعا کردند موسی بن جعفر همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند.
این انحراف که برخی از عالمان و راویان شیعه را در کام خود فرو برد، به چندین شعبه درونی تقسیم میشد و مشکلات فراوانی را برای امامان بعدی به وجود آورد (برای اطلاع تفصیلی در اینباره نک: ناصری، 1367). شیخ طوسی مینویسد:
اولین کسانی که قائل به وقف شدند، علی بن ابیحمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند که به طمع اموال به دنیا رو کردند و گروهی را با پرداختن اموالی که خود به خیانت برداشته بودند با خود همراه نمودند. یونس بن عبدالرحمن میگوید: در زمان شهادت امام کاظم نزد نمایندگان آن حضرت اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار نمایند [تا اموال را به امام بعدی نپردازند] و برای خود بردارند. نزد زیاد بن مروان هفتادهزار دینار و نزد علی بن ابیحمزه سیهزار دینار بود. من که حقیقت امامت امام رضا را دریافتم، مردم را به او دعوت کردم؛ اما آن دو نفر بیست هزار دینار برای من فرستادند و پیغام دادند که دست از این کار بردار، ما تو را بی نیاز میکنیم؛ ولی من امتناع کردم و آنان با من بنای دشمنی گذاشتند. (طوسی، 1417: 63 - 64)
علت اهمیت این نحله در مقایسه با دیگر گروهها، طرح دعاوی همانند با امامیه به هنگام غیبت حضرت مهدی در سال 260قمری است. ابوحاتم رازی در گزارش خود از واقفیه مینویسد:
به گمان آنان، موسی زنده است و نمیمیرد و همان قائمی است که زمین را پس از آکنده شدن از ستم، از عدل سرشار میکند. آنان از امام جعفر نقل کردهاند که: «نام قائم نام صاحب تورات است.» (رازی، 1382: 290؛ همچنین نک: شهرستانی، بیتا: ج1، 150)
شیخ طوسی در الغیبة موارد زیادی از احادیث ساخته شده توسط واقفیان را گردآوری کرده است (برای آگاهی از این احادیث، نک: بیوکارا، 1382).
مهمترین فرقهای که بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت کرد، «واقفیه» بود. آنان ادعا کردند موسی بن جعفر همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند. آنان روایات غیبت را نقل و آنها را درباره امام کاظم و عقاید خود تأویل میکردند (نوبختی، 1368: 118). جالب آنکه اولین کتابها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم نوشته شد و در آن، ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسئله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی معروف به طاطری و ابن سماعه هر دو از سران واقفیه هستند و اولین کتابهای غیبت را هم این دو نگاشتند. این کتابها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم نوشته شدند.
«ناووسیه» نیز از جمله فرقههایی است که به دیگران نسبت مهدویت داده است. آنان معتقدند امام جعفر صادق مهدی موعود است. نام این فرقه برگرفته از نام «عجلان بن ناووس» است و به این فرقه صارمیه نیز میگویند (شهرستانی، بیتا: 166). البته برخی از متکلمان متقدم شیعه مانند شیخ مفید و پژوهشگران معاصر در وجود تاریخی چنین اعتقادی نسبت به امام تردید کردهاند. سید حسین مدرسیطباطبایی در ذیل گزارش خود از اعتقاد این فرقه، اعتقاد به مهدویت امام صادق را ساخته فرقهنگاران میداند (برای آگاهی از تفصیل استدلال ایشان، نک: مدرسیطباطبایی، 1375: 79).
این کار از سوی جنبشها و حرکتهای سیاسی و مخالف با وضعیت حاکم در طول تاریخ، انجام میگرفت که حرکت خود را موجه و مشروع جلوه دهند و هوادارانی برای خود فراهم آورند.
تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ مقطع تاریخی طرح ادعا
با مطالعه و تحلیل موضوع مدعیان دروغین _ فارغ از چگونگی طرح ادعا- مقاطع تاریخی طرح ادعای آنان نیز روشن میشود. برهههای تاریخی طرح ادعای مدعیان دروغین را میتوان چنین تبیین کرد: روزگار حضور امامان معصوم، روزگار غیبت صغرا و روزگار غیبت کبرا. آنچه در این زمینه اهمیت دارد، زمانشناسی مدعیان دروغین است. طبیعی است به لحاظ زمانه طرح ادعا از سوی مدعیان دروغین کیفیت ادعا نیز متغیر است. در این راستا نکاتی مهم در تبیین برهههای تاریخی مدعیان دروغین دارای اهمیت است.
بررسی تاریخ مدعیان دروغین عصر حضور ائمه اطهار زوایای مبهمی را از تطور تاریخی اندیشه مهدویت آشکار میسازد. میتوان بر این باور تأکید کرد که موضوع منجی موعود، از همان عصر نخستین اسلام به مثابه یک نظریه موعودی تمام عیار و نجاتبخش مطرح بوده به نحوی که فراگیری نسبتاً زیادی در میان مسلمانان داشته است. شیعیان _ که در این دوران در سختی و فشار بودند _ به طبع توجه بیشتری به این آموزه نبوی نشان میدادند؛ چرا که طبق روایات پیامبر و اهلبیت با ظهور مهدی آلام آنان و مظلومان التیام مییافت و جهان پر از عدل و داد میشد.
نکته جالب دیگر اینکه بنیامیه و بنیعباس _ که از مخالفان سرسخت علویان بودند _ به جای اینکه این اندیشه را از بین ببرند، درصدد تأویل آن به نفع خویش برآمدند. آنان خود را مهدی مینامیدند تا این مفهوم خاص به یک عنوان عام و لقب افتخاری خلفا تبدیل و مفهوم نجاتبخشی و ستمستیزی از آن سلب شود.
ادعای مهدویت مطرح شده در برخی از قیامهای عصر حضور، همچنان در هالهای از ابهام و تردید قرار دارد. در کتب فرقهشناسی از گروهی با نام «سبائیه» نام میبرند که اساساً وجود تاریخی نداشته است. یا براساس نقلهای متعدد، مختار، شیعیان را به امامت و مهدویت محمد بن حنفیه فرامیخواند. عدهای نیز مختار را از ادعای مهدویت محمد بن حنفیه مبرّا دانستهاند. آنچه در قیام مختار مطرح است، در ایجاد اولین شکاف اعتقادی در شیعه تأثیری خواسته یا ناخواستۀ دارد. این شکاف بر محوریت امامت و مهدویت به نام «کیسانیه» به وجود آمد که متکلمان و مورخان، انشعابات آن را بیش از ده مورد نقل کردهاند. ابهام در گزارشهای تاریخی که موجب تحلیلهای مختلف و احیاناً متناقض پژوهشگران شده است را میتوان هم در وجه تسمیه، ویژگیها و اهداف بنیانگذار نخستین این گروه و هم در اندیشهها و گونههای فرقهای آن مشاهده کرد. با این همه، هیچ تردیدی در ظهور و بروز چنین فرقهای در شیعه نیست. با وجود این، ساختگی دانستن این فرقه منجر به مخالفت با شواهد بسیاری از تاریخ است (برای آگاهی از دلایل و شواهد تردید در وجود تاریخی این فرقه، نک: سبحانی، 1427: 35).
گفتنی است با ادعای مهدویت محمد بن حنفیه، چارچوب باور به مهدویت به معنای جامع «مهدویت، غیبت و بازگشت» شکل رسمیتری به خود گرفت؛ به این معنا که مهدویت در شکل اصلی آن، یعنی غیبت بدون مرگ، بازگشت و گرفتن انتقام مظلومان و نیز گسترش عدالت و امنیت معنا شد (قاضی، 1974: 172).
خلاصه آنکه با مطالعه و بررسی قیامهای مبتنی بر رویکرد ابزاری به مهدویت در عصر حضور پی میبریم که بیشتر این قیامها سرانجامی جز ناکامی و عدم موفقیت نداشتند. ناکارآمدی رهبران از حیث سیاسی و تدبیر، برتری دشمن از لحاظ کمّی، کیفی و مساعد نبودن موقعیتها و شرایط از عمده دلایل سرانجام تلخ این قیامها به شمار میرود (در اینباره نک: شریفی، 1389).
دومین برهه تاریخی مدعیان دروغین مهدویت، روزگار غیبت صغراست. در تبیین ادعاهای طرح شده در روزگار غیبت صغرا توجه به چند نکته اساسی خالی از لطف نیست:
1. در روزگار غیبت صغرا ادعای دروغین وکالت و نیابت بازار داغی داشت. این ادعاهای دروغین در حوزه نیابت خیلی زود رسوا میشد؛ زیرا شیعیان ملاکهای سنجش و تشخیص را در دست داشتند و مدعیان وکالت را برای یافتن نشانههایی بر صدق گفتارشان میآزمودند.
2. نظارت دقیق امام زمان بر مسئله وکالت و نیابت سبب شد نسبت به این ادعاهای باطل، نامههایی مبنی بر دروغ بودن آنها صادر شود؛ چنانکه توقیعی از جانب آن حضرت در ردّ احمد بن هلال عبرتایی صادر شد.
3. کار این عده ابتدا با نیابت خاص امام دوازدهم شروع میشد و پس از چندی مدعی مقامات بالاتری میشدند و نیابت نایبان خاص را انکار میکردند.
4. این مدعیان غالباً از میان وکلای قدیمی بیرون میآمدند و اندیشههای غالیگری داشتند. برای مثال احمد بن هلال عبرتایی از عالمان و راویان برجسته شیعه محسوب میشد و مدتی وکیل مردم عراق بود. محمد بن علی بن بلال نیز از راویان حدیث و از وکلای قدیمی بغداد بود.
5. بسیاری از این مدعیان از فضای حاکم بر جامعه شیعی بیشترین استفاده را بردند؛ زیرا فضای تقیه شدیدی در روزگار غیبت صغرا حاکم بوده است و نهتنها این محدودیتها در معرفی امام زمان بلکه در معرفی وکلای حقیقی نیز وجود داشته است. شاهد ما بر این ادعا تصریح نکردن کلینی(328ق) به وکالت نواب اربعه است. وی صرفاً روایاتی را متذکر میشود که بیان کنندۀ ویژگیها و لوازم وکالت آنان همچون دریافت اموال، صدور توقیعات و معجزات آن حضرت به دست آنان است. این نکته زمانی اهمیت دوچندانی پیدا میکند که بدانیم کلینی در بغداد میزیسته و کتابش در روزگار غیبت صغرا نگاشته شده است. به نظر میرسد کلینی به سبب شرایط تقیه، از آوردن اسامی وکلای اربعه به عنوان وکیل اجتناب کرده، وگرنه وی آنان را به عنوان وکیل امام معصوم پذیرفته است. مؤید این سخن، واقع شدن کلینی در سلسله سند یک روایت است که بیانگر وکالت محمد بن عثمان به شمار میآید. به دلیل همین تقیه شدید بوده است که در کتاب علی بن بابویه قمی(329ق) با عنوان الامامة و التبصرة من الحیرة نیز نامی از وکلای اربعه نیامده است. ذکر اسامی مستعار برای وکلای اربعه نیز از فضای تقیهآمیز روزگار غیبت حکایت دارد. به هر روی این شرایط، فضا را برای سوء استفاده مدعیان وکالت و نیابت مهیا میکرد.
گفتنی است در روزگار کنونی نیز خطر قرار گرفتن در دام مدعیان دروغین درباره تمامی اقشار جامعه قابل تصور است و دور از ذهن نیست؛ اما اقشار مذهبی به خاطر علقههای اعتقادی بیشتر در معرض خطر قرار دارند. امروزه دشمنان دین و افکار اصیل اسلامی، نتیجهبخش نبودن بهرهگیری از زور و ابزارهای سخت و خشن را در تغییر نگرشهای اصیل جامعه درک کردهاند. از اینرو به بهرهگیری از روشهای نرم و خزنده و نفوذ از روزنه ایجاد شبهه در اعتقادات و گسترش تفکرات انحرافی در پوشش دینی و مذهبی روی آوردهاند. قالبهایی چون ارتباط با امام زمان، مکاتبه با آن حضرت، ارائه رهنمودهای دروغین از سوی آن حضرت، تعیین وقت ظهور و مانند آن از مصادیق این جریانات انحرافی است.
آنچه مدعیان دروغین مهدویت را در عصر ارتباطات از مدعیان پیشین متمایز میسازد عبارتاند از:
1. برخورداری از انسجام تشکیلاتی؛
2. رعایت اصول حفاظتی و رازداری در اجرای برنامهها و برخورد با دیگران؛
3. وجود رابطه شدید مرید و مرادی بین اعضا و مدعیان دروغین؛
4. برخورداری آنان از حمایت بیگانگان و برخی محافل مشکوک؛
5. سوءاستفاده از احساسات و تعصبات مذهبی؛
6. استفاده از ابزار ارتباط جمعی برای نفوذ خود.
نتیجه
گرچه مهمترین هدف این نوشتار، تبیین این حقیقت بود که ادعای مدعیان دروغین مهدویت در همه موارد به صورت واحدی نبوده و انواعی دارد و اگر چه به نظر میرسد تفاوتهای مدعیان دروغین مهدویت کاملاً مهم و انکارناپذیر است، اما شاید در پرتو تبیین همین وجوه تمایز و نقاط تفاوت مدعیان دروغین مهدویت و با قدری تأمل و تعمق در سطح و مستوای این تمایزات، این حقیقت آشکار گردد که قوت و غنای اندیشه مهدویت و اصالت آن به چه میزان است. مدعیان دورغین با توجه به اینکه میدانستند مفهوم مهدویت در اذهان مردم تداعیگر عدالتخواهی و نجاتبخشی است، از این اندیشه اصیل اسلامی، برای پیشبرد اهداف خویش استفاده کردند.
گذشته تاریخ اسلامی، نشان میدهد همواره در طول تاریخ عدهای از افراد در جنبشهای سیاسی، نهضتها وخونخواهیها، با تکیه بر مؤلفههای موجود در آموزه مهدویت به دنبال مشروعیتبخشی خویش بودهاند. از زمان امویان تا ولادت امام مهدی چهبسا افرادی خود یا رهبران سیاسی خویش را مهدی قلمداد میکردهاند و از زمان ولادت ایشان تا به امروز علاوه بر ادعای مهدویت برخی افراد، با ادعای ارتباط و انتساب خود به آن حضرت، از فرهنگ مهدویت و مفاهیم موعوگرایانه نیز در توجیه افکار سیاسی و بینالمللی یا برای ایجاد محبوبیت خود بهره گرفتهاند. وجه مشترک همه آنها اهمیت اندیشه مهدویت در روند فکری مسلمانان و موقعیت خاص آن بوده است.
در حقیقت چنین مینماید که گوناگونی مدعیان دروغین مهدویت، به اینکه میان مدعیان دروغین مهدویت در نوع و ماهیت ادعا و پیامدهای ادعا و دامنه جغرافیایی و جمعیتی ادعا تفاوتهایی دیده میشود و اگرچه این تفاوتها به لحاظ گونهشناختی کاملاً مهم و در خورتوجه است، اما آنچه در این میان مشترک است، یعنی این اندیشه است که در نهایت کسی با برخورداری از پشتیبانی الهی یا آسمانی خواهد آمد و آرمانهای مقدس و متعالی بشری را محقق خواهد کرد، مهمتر به نظر نرسد.
منابع
_ ابناثیر، عزالدین علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1409ق.
_ ابنخلکان، وفیات الأعیان، تصحیح: احسان عباس، قم، افست، 1364ش.
_ ابنعربی، محییالدین، الفتوحات المکیه فی معرفة اسرار المالکیة و الملکیة، بیروت، دارالکتب العلمیة و دار صادر، بیتا.
_ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تعلیق: علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
_ اسفندیار، کیخسرو، دبستان مذاهب، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، 1362ش.
_ اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهلسنّت، قم، بوستان کتاب، 1386ش.
_ آلمحسن، علی، عبدالله بن سبأ دراسة و تحلیل، بیروت، دارالهادی، 1423ق.
_ آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الأنوار، مترجم محمدرضا جوزی، تهران، هرمس، 1391ش.
_ انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ترجمه: محمد بندرریگی، تهران، انتشارات اسلامی، 1386ش.
_ بستوی، عبدالعلیم، المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، بیروت، دار ابنحزم، 1420ق.
_ بهشتی، مجاهدعلی، «نقش استعمار در پیدایش و گسترش فرقه قادیانیه»، فصلنامه مشرق موعود، سال او، ش1، بهار 1386ش.
_ بیوکارا، م. علی، «دودستگی شیعیان امام کاظم و پیدایش فرقه واقفیه»، ترجمه: وحید صفری، فصلنامه علوم حدیث، ش30، زمستان 1382ش.
_ جعفری، محمدتقی، تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی جلالالدین محمد بلخی، تهران، انتشارات اسلامی، 1360ش.
_ جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، تهران، نشر علم، 1391ش.
_ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1385ش.
_ چلونگر، محمدعلی، زمینههای پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
_ خسروپناه، عبدالحسین، جریانشناسی ضد فرهنگها، قم، مؤسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی، 1389ش.
_ دار مستتر، جیمز، مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ترجمه: محسن جهانسوز، تهران، کتابفروشی ادب، 1317ش.
_ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، چاپخانه انتشارات دانشگاه تهران، 1346ش.
_ ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1993م.
_ رازی، ابوحاتم، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمه: علی آقانوری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1382ش.
_ رازی، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمدهارون، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1389ق.
_ روحانینژاد، حسین، ولایت در عرفان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387ش.
_ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
_ زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی و معنوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382ش.
_ سامی النشار، علی، نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام، قاهره، دارالمعارف، بیتا.
_ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسة الإمام الصادق، 1427ق.
_ شریفی، محسن، بررسی علل عدم موفقیت برخی از قیامهای شیعی، قم، پژوهشگاه علوم و معارف قرآنی علّامه طباطبایی، 1389ش.
_ شوشتری، نورالله بن شریفالدین، مجالس المؤمنین، تهران، انتشارات اسلاميه، 1377ش.
_ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: محمد سعید کیلانی، بیروت،
بینا، بیتا.
_ شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، 1385ش.
_ صادقی کاشانی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385ش.
_ صدر حاجسیدجوادی، احمد؛ کامران فانی؛ بهاءالدین خرمشاهی، دایرة المعارف تشیع، تهران، انتشارات شهید سعید محبّی، 1386ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، كمال الدین و تمام النعمة، قم، دفتر نشر اسلامی، 1405ق.
_ صفری فروشانی، نعمتالله، «حسین بن حمدان خصیبی و کتاب الهدایةالکبری»، فصلنامه طلوع، ش16، زمستان 1384ش.
_ غالیان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1378ش.
_ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، بیتا.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1417ق.
_ فهرست کتب الشیعة و اصولهم، قم، مکتبة المحقق الطباطبایی، 1420ق.
_ عاملی، شیخ سلیمان ظاهر، القادیانیة: دفع اوهام «توضیح المرام» فی الرد علی القادیانیة، تقدیم و تحقیق: سید محمدحسن طالقانی، بیروت، الغدیر للدراسات و النشر، 1420ق.
_ عسقلانی (ابنحجر)، شهابالدین احمد بن علی، الدرر الکامنه فی اعیان المائة الثامنة، بیروت، دارالجیل، 1414ق.
_ عمر موسی، عزالدین، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
_ عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات کیهان، 1370ش.
_ قاضی، وداد، الکیسانیة فی التاریخ و الادب، بیروت، بینا، 1974م.
_ قراگوزلو، علیرضا، «نهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی»، مجله معارف، سال سیزدهم، ش1، 1375ش.
_ قرشی، باقر شریف، حیاة الامام محمد المهدی، قم، چاپخانه امیر، 1417ق.
_ کریمان، حسین، سیره و قیام زید بن علی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1382ش.
_ کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377ش.
_ کشی، ابوعمر محمد، اختیار معرفة الرجال، مشهد، مصطفوی، بیتا.
_ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق: علی اكبر غفاری، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
_ مبلّغی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، قم، نشر حر، 1376ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
_ مدرسیطباطبایی، حسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: ایزدپناه، نیوجرسی، داروین، 1375ش.
_ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت دارالفکر، 1409ق.
_ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش.
_ موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، زید الشهید «ابن الامام علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب» ویلیه تنزیه المختار، قم، مکتبة الحیدر، 1411ق.
_ مولوی، جلالالدین محمّد، مثنوی معنوی، به کوشش: توفیق سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374ش.
_ ناصری، ریاض محمد حبیب، الواقفیة دراسة تحلیلیة، مشهد، المؤتمر العالمی لأمام الرضا،1367ش.
_ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، قم، منشورات انوار الهدی، 1422ق.
_ نفیسی، اكبر، عقاید صوفیه، تهران، نشر مهر، 1373ش.
_ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، ترجمه: محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368ش.
_ هالت، پی. ام؛ ام. دبلیو دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقی اكبری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1366ش.