چکیده
بیگمان تحقق اخوت و همدلی با زدودن تیرگیهای تفرقه و جدایی، بستری لازم برای عزّت و شکوه یک ملت و زمینه رشد و تعالی آنان خواهد بود. بدینروی یکی از مهمترین بایستههای اخلاقیِ زمینهسازان حاکمیت جهانی منجی موعود، ستیز با آشفتگیهای تفرقه و جدایی و نیز فراگیری روحِ وفاق و خُلق همدلی و سازواری در عرصههای گوناگون فکری و سلوک اجتماعی و سیاسی است.اما پرسش اساسی آن است که طرح و نقشۀ چنین خصلتی با لحاظ تکثر اندیشهها _ که بستر تنوع و حتی تخالف توقّعات، سلایق و مواضعِ افراد شده و میتواند منشأ تفرقه و ازهمپاشیدگی انسجام اجتماعی گردد _ چیست؟ آیا میتوان با سیطره یک نظام فکری و رفتار منفعلانه در برابر آن، در پی سازواری اجتماعیِ زمینهساز بود، یا اینکه چنین کاری بیارزش و حتی ناممکن است و ناگزیر حلّ مسئله را باید در مسیری دیگر جست؟
اما آنچه با اقتباس از آیات الهی و سیره معصومان (ع) فراروی اخلاق زمینهساز حاکمیت جهانی مهدوی میتوان احراز نمود، وفاق و سازواریِ همگانی، نه بر اساس همانندسازی یا تثبیت اندیشهها، بلکه بر تصحیح استدلالها، اتقان مقدمات و سد بیراهههای فکری استوار است و در این راستا ضروری است سِیر اندیشههای بشری در سایۀ ارشادهای انسانی _ الهیِ معصومان و در پرتو تقوا و حفظ حریم مقرارت الهی انتظام پذیرد و در وصول به پیشزمینههای ذهنیِ مصون از انحراف، ارزیابی حقانیتها نه با ملاک فهم بشری، بلکه با محوریت اراده الهی صورت گیرد که بیتردید مصداق بیبدیل آن در عصر ظهور، ارادههای مقدس حضرت مهدی است.
مقدمه
اخلاق، جمع واژه خُلق، مجموعه صفات، ویژگیها و حالاتی است که سرمنشأ گفتار و رفتار انسانهاست. در برابر خَلق که مراد هیأت و شکل ظاهری آدمی است.
اخلاق نیک _ که منشأ رفتار و گفتار نیک است _ در معاشرتهای اجتماعی باعث همدلی و رفاقت میشود و در تأثیر سخن، اثری شگفت دارد. از اینرو خدای متعال، پیامبران و سفیران خود را انسانهایی عطوف و آراسته به اخلاق نیک قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارده، آنان را به سوی آیین حقّ جذب کنند. مصداق کامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام است که قرآن کریم، این مزیّتِ گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته و میفرماید:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛ (آل عمران: 159)
در پرتو رحمت و لطف خدا، با آنان مهربان و نرمخو شدهای و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند.
بیگمان مزیت آراستگی پیامبر اسلام به خُلق عظیم _ که فلسفه رسالت او را اتمام مکارم اخلاق قرار داد _ سهمی بسزا در پیروزی آن حضرت داشت و اگر این اخلاق كریمه و ملكات فاضله نبود، آن عادات خشن و رسوم انعطافناپذیرِ جاهلى، هرگز اجازه نمیداد که مردم در آغوش اسلام قرار یابند و به مصداق «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» همه پراكنده مىشدند.
آری، آن حضرت با بهرهمندی از چنین خُلقی، توانست تیرگیهای قومگرایی، تکبّر و خودرأیی، خشونت و برادرکشی، حمیّت و تفاخر جاهلی را به اخوت، همدلی و وفاق تبدیل سازد و زمینۀ رشد و تعالی انسانها را با تحکیم بنیاد توحید و باور به ربوبیت مطلق خداوند، به ارمغان آورند. در این راستا میبینیم که ورود پیامبر اکرم به مدینه، همراه با عقد قراردادهایی بین گروههای گوناگون بود. این پیمانها را _ که هدف اصلیشان حفظ امنیت و همزیستی مسالمتآمیزِ جوامع گوناگون در مدینه است _ میتوان از بارزترین راهکارها برای تحقق اخلاقِ وفاقی و اخوت اسلامی در جامعه آن زمان برشمرد که قرآن کریم آن را مرهون لطف الهی دانسته، میفرماید:
«هُوَ الَّذِى أَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ أَلَّفَ بَینَْ قُلُوبهِِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفْتَ بَینَْ قُلُوبِهِمْ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنهَُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»؛ (انفال: 62)
او همان كسى است كه تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت كرد و دلهاى آنها را با هم الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مىكردى كه میان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى؛ ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد كرد. او توانا و حكیم است.
در آیهای دیگر نیز با تأکید بر یادآوری نعمت الهیِ وفاق و همدلی، پس از جداییها و دشمنیها میفرماید:
«وَ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَْ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانً»؛ (آل عمران: 103)
و نعمت [بزرگِ] خدا را بر خود به یاد آرید كه چگونه دشمن یكدیگر بودید و او میان دلهاى شما الفت ایجاد كرد و به بركتِ نعمتِ او برادر شدید.
این همه، بدان روست که تداوم شیرازه نظام اجتماعی در گرو خُلقِ وفاقی و همدلی است و وقتی در جامعهای با تأکید بر وجوه اشتراک، همراهی و سازواری حاصل شد و از خشنودی یکی، غریو شادی از همگان برآمد، و اندوه یکی، دیگران را بر گشایش اندوه او مشغول ساخت، بالندگی و انتظامی پایدار و پویا ارزانی چنین اجتماعی میشود و غبار جدایی و عزلت جز از خدعهگری نااهلان، از چهره آن رخت برمیبندد:
خلوت از اغیار میباید نه یار پوستین، بهر دی آمد نی بهار
(بلخی رومی، 1375: ج2، 15، دفتر دوم، بیت 25/1) امیرمؤمنان علی درباره پایداری بر خُلق سازواری و همدلی، بیانهای گوهرینی دارد. در یکی از این سفارشها میفرماید:
وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب؛ (شریف رضی، 1414: خطبه 127)
با انبوه مردم همگام باشید؛ زیرا دست عنایت الهی بر سر انبوه مردم است. از کنارهگیری و پراکندگی بپرهیزید که آنکه کناره گرفت، طعمه شیطان خواهد بود، همانگونه که گوسفندِ جدا از گله، طعمه گرگ است.
آن حضرت در سخنی دیگر فرموده است:
وَ لَيْسَ رَجُلٌ _ فَاعْلَمْ _ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي، أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ، وَ كَرِيمَ الْمَآب؛ (همو: نامه 78)
در امّت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد از من حریصتر و انس او نسبت به همبستگی جامعه از من بیشتر باشد. من از این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا میطلبم.
این سیره حضرت امیر بدان روست که عزت و پایندگی هر ملتی تنها از رهگذر وفاق و همدلی آنان میسر است و به فرموده قرآن کریم، فتنۀ تفرقه و پراکندگی، بنیان هر قدرتی را لرزان و شکوهِ هر عزتی را پایمال میکند:
«لَا تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِیحُكمُْ وَ اصْبرُِواْ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابرِِینَ»؛ (انفال: 46)
نزاع [و كشمكش] نكنید، تا سست نشوید و قدرت [و شوكت] شما از میان نرود؛ و صبر و استقامت كنید كه خداوند با استقامتكنندگان است.
همچنین تفرقه را در ردیف عذابهای الهی به شمار میآورد:
«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلىَ أَن یَبْعَثَ عَلَیْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تحَْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یَلْبِسَكُمْ شِیَعًا وَ یُذِیقَ بَعْضَكمُ بَأْسَ بَعْضٍ»؛ (انعام: 64)
بگو: او قادر است كه از بالا یا از زیر پاى شما عذابى بر شما بفرستد، یا به صورت دستههاى پراكنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ [و اختلاف] را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند.
بنابراین، در واکاوی اخلاق اجتماعیِ مؤمنان راستین، به روشنی عزمِ دائمی آنان را در پایداری خیمه همدلی و خُلق سازواری اجتماعی شاهد هستیم تا آشوب تفرقه و جدایی از چهره جامعه رخت بربندد و با دعایِ: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْایمَانِ وَ لَاتجَْعَلْ فىِ قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ»؛ (حشر: 10) روح محبت، صفا و همدلی در میانشان، همیشه جاری گردد که جدایی، خصلت بارز جامعه شرکآلود است:
«وَ لَا تَكُونُواْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ كَانُواْ شِیَعًا»؛ (روم: 31-32)
و از مشركان نباشید؛ از كسانى كه دین خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند.
با این توصیف، درمییابیم که یکی از مهمترین بایستههای اخلاقیِ زمینهسازانِ حاکمیت جهانی منجی موعود، ستیز با آشفتگیهای تفرقه و جدایی، و فراگیری روح وفاق و خُلق همدلی و سازواری در عرصههای مختلف فکری و سلوک اجتماعی و سیاسی است. در روایت نبوی میخوانیم:
یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ؛ (اربلی، 1381: ج2، 477)
از مشرقزمین، مردمانی قیام میکنند و زمینهساز حاکمیت مهدی میشوند.
امام صادق دربارۀ شاخص مهم یادشده _ که از ویژگیهای برجسته جامعه آرمانی مهدوی بوده و در دوران ظهور، بر گسترش آن توجهی ویژه صورت میگیرد _ میفرماید:
أَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یُظْهِرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِی الْبِلَادِ و یُحْسِنَ حَالَ عَامَّةِ الْعِبَادِ وَ یَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ وَ یُؤَلِّفَ بَیْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ لَا یُعْصَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ وَ یُقَامَ حُدُودُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ؛ (صدوق، 1395: ج2، 647)
آیا دوست نمىدارید كه [در دوران ظهور و برپایی دولت حق] خداى تعالى عدل و حقّ را در بلاد آشكار كند و حال عموم بندگان را نیكو گرداند و وحدت و الفت بین قلوب پریشان و پراكنده برقرار كند و در زمین خداى تعالى معصیت نشود و حدود الهى در میان خلق اقامه گردد و خداوند حقّ را به اهلش برگرداند؟!
...