تاریخ انتشارسه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۱۴
کد مطلب : ۷۸
۰
plusresetminus
انتظار و مصالح عمومی بشر
فصل هفتم: انتظار و مصالح عمومی بشر
یکی از محورهایی که در این سخنرانی مورد توجه قرار گرفته مسئله انتظار است. آقای دکتر سروش بر این باورند که اعتقاد به مهدویت همه چیز را به آینده حواله داده و از پرداختن به مصالح عامه در شرایط کنونی فاصله می‌گیرد.
منظور ایشان از نپرداختن به مصالح عمومی در شرایط کنونی برای این قلم به درستی معلوم نیست. اگر منظور این است که شیعیان معتقدند «دوران طلایی تمدن اسلام... وقتی خواهد بود که آن امام غایب ظهور کند» و تحقق چنین امری قبل از ظهور ممکن نبوده و مصالح عمومی تحقق می‌یابد. اما این مسئله ایده‌ای فرا اسلامی بوده و صاحبان ادیان الهی و حتی ادیان الهی نیز بر چنین باوری هستند که این امر برای همگان واضح و روشن است. ولی اگر منظور این است که باور به مهدویت و این‌که تنها حضرت مهدی می‌تواند مصالح عمومی را تحقق بخشد باعث بی‌توجهی مسلیمن و خصوصاً شیعیان به مصالح عمومی شده و تنبلی و سستی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را به دنبال دارد به نظر می‌رسد این سخن از چند جهت مخدوش باشد. نخست این‌که خود دکتر سروش مفهوم غصب را تئوری سیاسی شیعیان در عصر غیبت می‌داند و این تئوری تنها در بخش حاکمیت معصوم خلاصه نمی‌شود. یعنی شیعه برای فقها نیز در عصر غیبت حق حاکمیت قائل است. بنابراین نمی‌توان گفت شیعه به مصالح عمومی در عصر غیبت توجه نداشته است و دیگر این‌که باید عرض کرد اگر مصالح عمومی مردم در این محدوده زودگذر شصت هفتاد ساله در نظر گرفته شود شاید حق با ایشان باشد. البته در این صورت این ایراد وارد است که با این زاویه دید نه تنها انتظار و مهدویت بلکه تمامی آموزه‌ها و احکام دینی حتی نماز و روزه و حجاب و زکات و حج و... با مصالح عمومی و منافع فردی در تعارض و تضادند چون دست و پای انسان‌ها را می‌بندند و محدودیت ایجاد می‌کنند و جلوی آبادانی و شهرسازی و کارخانه‌سازی و... را می‌گیرند. اما اگر انسان را در یک پروسه وسیع‌تر و در جایگاه ابدی و مستمر خود در نظر گرفتی در این پروسه هر گونه حرکتی اگر در مسیر عبودیت قرار گرفت هم‌سو و هماهنگ با مصالح عامه و منفعت عمومی است هر چند لوله‌کشی آب و سد سازی و... باشد.
و هر گونه نقشی که رنگ و بوی الهی داشت ره‌یافتی به سوی حق و حقیقت و هدایتی به جاده نجات و مسیری برای نیل به آرمان مقدس حق و حقیقت است اگر چه جاده سازی و آب و نان باشد و داستان انتظار و مهدویت نیز در همین راستا رقم می‌خورد و در یک نگاه جامع نه تنها مصالح عامه را در یک مقطع زمانی لحاظ می‌کند بلکه مسیر رشد و فلاح و رویش و هدایت را در یک گستره وسیع‌تر و برای همیشه و برای همه انسان‌ها در بستر و معبر انتظار با جهت‌گیری مهدوی به ارمغان می‌آورد.
به‌علاوه آیا پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در طول بیست و سه سال زندگی دینی و رهبری سیاسی امت مصالح عمومی مردم را در نظر گرفت؟ مگر حکومت پیامبر مقدس نبود؟ مگر حکومت‌ها دو نوع نیستند؟ یا حکومتی هستند مال مردم و مصالح کنونی مردم را تأمین می‌کنند یا حکومتی هستند که در نهایت برای تحقق یک موعود در آخرالزمان عمل می‌کنند و رسالت اصلی‌شان را آن می‌دانند.
پرسش ما این است نوع حکومت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از کدام نوع بود؟ اگر گفته شود حکومت پیامبر از نوع اول و حکومتی سکولار بود که این چنین نبود و ایشان دین و سیاست را از هم جدا نمی‌دانست که مطالعه سیره آن حضرت شاهد مدعاست و اگر گفته شود از نوع دوم است که واقعیت هم همین است پس باید نوک تیز حملات متوجه حکومت مقدس پیامبر شده و با تندی بگوییم حکومت دینی پیامبر مصالح عمومی هم‌عصرهای خود را در نظر نگرفت و حقوق بشر مردم آن دوره را پایمال کرد، چون حکومت او در پی برقراری ارزشهای معنوی بود و از آبادانی شهرها و برآوردن نان و آب مردم برکنار!؟
با این زاویه دید به حکومت‌ها و حصر آن در دو نوع مقدس و سکولار باید حکومت ابوبکر و عمر را هم تحسین کنید چون آنها پس از دوران خاتمیت و رشد عقل انتقادی از این موهبت (به قول شما) آزادی از سلطه آسمان و خدا و پیامبر برخوردار بوده و با این عقل استقرادی خود علی(علیه السلام) و اهل‌بیت(علیهم السلام) را از حق مسلم خود منع کردند و خاتمیت را به معنای واقعی خود تحقق بخشیدند و نگذاشتند آزادی و رهایی انسان به تأخیر بیافتد!
سوء برداشت‌ها از فرهنگ انتظار
جناب آقای سروش مگر این نظام دموکراتیک چه متاعی است که این قدر سنگ آن را به سینه می‌زنید و برای این که به ساحت مقدس نظام آرمانی شما یعنی حکومت سکولار خدشه‌ای وارد نشود این گونه به فرهنگ انتظار و مهدویت می‌تازید تا جایی که دست میرقطروس نویسنده کتاب حلاج را از پشت بسته و روی او را سفید کرده پیامد اعتقاد به مذهب انتظار را نه تنها گوشه‌گیری و بی‌عملی سیاسی معرفی کرده و با او هم‌قوا شده یکی از آثار انتظار را مذهب احتراز و انزوا معرفی کرده بلکه کار را به مرحله‌ای رسانده گفته‌اید نظریه مهدویت و انتظار علاوه بر بی‌عملی سیاسی به سفاکی و مردم فریبی صفوی صفتانه منجر می‌شود و یا در قسمت دیگری از سخنان خود نظریه دکتر شریعتی را به باد انتقاد گرفته و او را متهم به استفاده ابزاری از امام زمان و مقوله انتظار کرده‌اید.
شما نتیجه اعتقاد به مهدویت و انتظار را یا سلطه‌سازی ایدئولوژیک برای رسیدن به اهداف سیاسی معرفی می‌کنید و یا دیکتاتوری مطلقه فقیه.
راستی چه جسورانه نظریه اقبال لاهوری را (به قول شما) در مورد انتظار مطرح می‌کنید (که خود نیز به آن معتقد هستید) و انتظا را مذهب انقراض معرفی آن هم انقراض خرد و زوال دموکراسی و آن گاه با تعبیر این که انتظار فرسایش است ادامه می‌دهید وقتی خدا زمین را رها کرده و به کار خود واگذاشته چرا ما اعتقاد به مهدویت دوباره آن را به حکومت مقدس و وابسته به آسمان (بخوانید گرفتار خدا و پیامبر و امام) قرار می‌دهیم!!!
آقای سروش آیا این تهمت به دکنر شریعتی نیست که ایشان نظریه مهدویت را در راه اهدا سیاسی استخدام کرد در حالی‌که ایشان در کتاب انتظار مذهب این حرکت اعتراض‌گونه را نه فقط علیه حکومت زمانه خود بلکه اعتراض فراگیر و تاریخی می‌داند که از سقیفه آغاز شده و دیروز و امروز و فردای تاریخ را هم در برمی‌گیرد و رأی منفی همه منتظران واقعی حضرت است به همه حکومت‌های طاغوتی آیا این نظریه شیوه ماهرانه اسلحه‌سازی ایدئولوژیک است؟!!
آقای سروش آیا اگر خود را از مواهب برخورداری از تعالیم ربانی امامت و ولایت محروم کردیم و از صف منتظران بیرون زدیم و عنان رهبری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به عقل انتقادی و استقرایی سپردیم چه تضمینی است که به آنارشیسم فکری مبتلا نشویم. چون نحله‌های مختلف فکری و عقول جمعی متفاوتی وجود دارد که هر کدام داعیه رهبری جهانی دارند.
راستی چگونه به عقل انتقادی و استقرایی حجیت می‌دهید و آن را از هر گونه خطایی مصون می‌دانید آیا ممکن نسیت این نظام دموکراسی و تراوشات ذهن جمعی از عقلا (به قول شما) که در زیر پرچمش این‌گون سینه می‌زنید به زودی رویه اضمحلال و نابودی گراید و مانند مارکسیسم و نظریه‌های دیگر فکری بشری رو به زوال رود و سر از بحث‌های آکادمیک درآورد و بعدها هیچ اثری از آن باقی نماند.
حقیقت انتظار
انتظار در لغت به معنای درنگ در امور، نگهبانی، چشم به راه بودن و نوعی امید به آینده داشتن است اما از این معنا دو نوع برداشت می‌توان داشت یکی این‌که این حالت روحی روانی و چشم به راهی انسان را به اعتزال و انزوا بکشاند و منتظر، دست روی دست بگذارد، وضعیت موجود را تحمل می‌کند و به امید آینده مطلوب، بدون هیچ‌گونه تلاشی فقط انتظار بکشد.
برداشت دیگر این است که این چشم به راهی سبب حرکت، پویایی و عمل و آمادگی وسیع‌تر گردد راستی کدام یم از این دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبران دین است؟ با مراجعه به متون روایی مشاهده می‌شود که معصومین(علیهم السلام) خیلی روشن با ارائه تصویری مناسب از انتظار روی برداشت نخست، خط بطلان کشیده‌اند و برای این‌که هرگز آن معنا به ذهن خطور نکند، انتظار را عمل نامیده‌اند آن هم برترین اعمال یا آن را عبادت خوانده‌اند آن هم محبوب‌ترین عبادت.
اساساً این یک قاعده عقلی و منطقی است آن کس که وضعیت موجود را نمی‌پذیرد و تحمل نمی‌کند در انتظار گشایش است و برایش آماده می‌شود: «من انتظر امراً تهیأله».
بررسی دیدگاه‌ها
بعضی که انتظار را خاموشی و گوشه‌گیری و اعتزال و مذهب احتراز پنداشته‌اند و بدین وسیله آن را مورد هجوم قرار داده‌اند به خطا رفته‌اند، چون حقیقت انتظار را درک نکرده‌اند و تیری در تاریکی انداخته‌اند مانند آنان که انتظار را مذهب اعتراضی خیال کرده‌اند، آن هم اعتراض که از سقیفه و از زبان علی(علیه السلام) آغاز شده به یک روی از سکه انتظار نظر دوخته‌اند. در برابر این نگاه این پرسش مطرح است پی‌آمد این اعتراض چیست؟ چه باری بر دوش منتظر می‌گذارد و این نفی با چه اثباتی همراه می‌شود؟
در مورد این پرسش باید گفت منتظر مهدی آماده است و برای حکومت حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زمینه‌سازی می‌کند و فقط به نفی حکومت‌های طاغوتی و سکولار بسنده نمی‌کند چنان چه در حدیث آمده است:
و یوطئون للمهدی سلطانه
از طرفی پرسش دیگری نیز مطرح است که دامنه این اعتراض تا کجاست؟ تا رفاه، تا عدالت، تا عرفان، تا آزادی، تا شکوفایی و تکامل، تا...؟
در مورد این پرسش هم باید گفت آرمان‌های دینی از تکامل و شکوفایی استعدادهای آدمی بالاتر است چون زمانی که انسان به تکامل رسید باز مسأله این است که در چه جهتی می‌خواهد مصرف شود، رشد یا خُسر؟ به سوی پایین‌تر از خود و رضایت به زندگی حیوانی و همین حیات دنیوی؟ این تنزل است یا حرکت به سوی بالاتر از خودمان که این تحرک است، رشد است بالاتر از من کیست؟ آفریننده انسان که حاکم و خالق هستی است.
در ادامه همین دیدگاه است که ولایت و محدویت مطرح می‌شود چون امامت هدایت‌گر این حرکت و سیر صعودی است که پس از مقام رسالت، به این مهم می‌پردازد و اکنون علم این حرکت را در دستان پر مهر مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) باید جستجو کرد.
با این بررسی اکنون می‌توان گفت که انتظار نه احتراز است و بی‌عملی سیاسی و نه اعتراض و نفی طاغوت‌ها و نه اسلحه‌سازی ایدئولوژیک و نه مذهب انقراض اقبال لاهوری (به گفته شما) و نه دیکتاتوری فقیه و نه مردم فریبی صفوی صفتانه بلکه انتظار عمل و اقدام، پویایی و حرکت، تقویت پایه‌های فکری، ایجاد توانایی‌های روحی، اصلاح خود و جامعه و دگرگون سازی جهت‌دار است حقیقت انتظار بسیار بالاتر از این محدوده‌هاست انتظار جنبه اثباتی دارد یعنی تأثیرگذاری در خود و در محیط اطراف خود اساساً انتظار خشک و خالی و امید ذهنی بی آن که در جامعه تحقق یابد و آثارش آشکار شود هیچ‌گاه بهترین عمل نخواهد بود و این معانی حاکی از حضور در صحنه و فعالیت‌های علمی و کار و کوشش و زمینه‌سازی عینی است نه نیت بدون عمل و امید ذهنی بدون آثار عملی. حال آقای سروش آیا این انتظار پیامدهای مورد ادعای شما را به همراه دارد یا باز هم ما را متهم به غلو و خیال‌پردازی می‌کنید؟؟!
https://ayandehroshan.ir/vdca1.n0449nakk5.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما