تاریخ انتشارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۶
کد مطلب : ۷۶۷
۰
plusresetminus

موعود و هنر متعالى

گفتگو با كلريچى
موعود و هنر متعالى  .... گفتگو با كلريچى

در ابتدا اندكى درباره دانشگاه محل فعاليت خويش و زمينه هاى برپايى آن توضيح دهيد؟ ضمن آن كه
روش پژوهشى فلسفى خود را در مواجهه با اديان، تمدن ها و علوم گوناگون تشريح كنيد؟
دانشگاه ما كه در بروكسل است، تحت نظر موسسه اى به نام اسپكتور اقرار دارد كه در سال 1983
ميلادى آن را تاسيس نمودم و هم اكنون بيش از ده سال است كه به صورت جدى تر به فعاليت خود ادامه مى دهد . اين موسسه كتابخانه هاى زيادى دارد كه در آنها متون اصلى يونانى مربوط به قرون 15 و 16 ميلادى يافت مى شود. همچنين متون و ارزيابى هايى جديد از آنها وجود دارد كه همگى براى حوزه تفكرى مسلمانان و فلسفه اسلامى مفيد هستند. ما كتابخانه ديگرى نيز براى هنر مدرن داريم و تاكنون فيلم هاى مستند زيادى ساخته ايم و همايش ها و نمايشگاه هاى متعددى در گوشه و كنار دنيا – مثلا در ايتاليا، فرانسه و بلژيك – بر پا نموده ايم. فكر مى كنم موسسه ما تاكنون پر ثمر بوده است، چون مكان مناسبى براى تفكرات اسلامى در اروپا است. ما مى خواهيم بين هنر مدرن و متون قديمى و مقدس يونان مانند افلاطون، ارسطو و كتاب مقدس پيامبر اسلام هم زيستى ايجاد نماييم، چرا كه معتقديم تهى ساختن يك ديدگاه معرفتى از ويژگى قدسى اش و ايجاد يك علم نامقدس براى مطالعه اشكال و اصول مقدس اديان، منجر به ناديده گرفتن اولويت بُعد شهودى در سنت هاى گوناگون مى شود و غفلت از اين اصل سنتى را كه آدمى استعداد شناخت را دارد موجب مى شود در واقع ديدگاه شهودى به فراموشى سپرده شده و ادعاهاى مكتب « اصل » اشياء در عقل گرايى مورد تأكيد قرار گرفته است، مكتبى كه قوه عاقله را به يك ابزار تحليلى ذهن فرو مى كاهد و سپس در برابر اصول دين موضع مى گيرد تا جايى كه پاره اى از مردم كه از لحاظ دينى، احساسى عمل مى كنند، اعتقاد و اصول اعتقادى را وانهاده اند و به نظريه ها و الگوهاى متغيرى تمسك جسته اند كه حاصل همان فرايند نسبى سازى و استحاله هستند. بدون آنكه نقش مهم ايمان و اهميت حياتى وحى در تحقق استعدادهاى فطرى عقل را ناديده بگيريم بايد به ياد داشته باشيم كه در ديدگاه شهودى، ايمان خود از معرفت Credu ut جداناپذير است؛ به طورى كه از يك چشم انداز، نه تنها اصل آنسلمى ايمان مى آورم تا بفهمم فهميدن Intelligo ut credam . صحيح است، بلكه مى توان گفت كه مى فهمم تا ايمان بياورم intelligam در جمله دوم به معناى تعقل با عقل كلى است؛ يا به معناى به كارگيرى قوه عقلانى است كه عقل جزئى تنها انعكاس و پرتويى از آن است.
....
https://ayandehroshan.ir/vdcd25056yt09.a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما