تأثيرگذاري انديشههاي اسطورهاي در شكلبندي اذهان بشر، عمري به درازاي حيات جمعي انسان بر روي زمين دارد. اسطوره به لحاظ داشتن نيمنگاهي به طبيعت و نگاهي ديگر به فراطبيعت، فزايندهترين نقش را در زندگي انسان داشته است. مطالعه كنشهاي شهروندان جهاني معاصر، باورمندي بشر آخرالزمان را در اوج مدنيت مدرنيته به نوعي از انديشههاي اسطورهاي نشان ميدهد.
مسيحيت صهيونيستي، آميزهاي از باورهاي طبيعي و فراطبيعي است كه معطوف به قدرت و منعطف از قدرت بودن ويژگي آن به شمار ميرود. اوتوپياي قدرت برتر در اين جنبش بسيار رنگين بوده و از اهدافي است كه وسيلههاي متنوع را براي رسيدن به خود توجيه ميكند. براي فهم اين جنبش، ناگزيريم ضمن كندوكاو مفاهيمي چون بنيادگرايي، پروتستانتيزم و اسطورهگرايي مغرب زمينيان، به جريانشناسي آن از پس زمينه تاريخي تا شكلگيري و فربه شدن در بافت غرب مدرن و انديشه انسان غربي بپردازيم.
باورهاي هفتگانه هواداران اين جنبش به مباحث سياسي ـ ديني معطوف به آخرالزمان و تلاش براي عملياتي سازي آن باورهاي اساطيري، اين گروه را به تهديدي جدي براي صلح و امنيت جهاني تبديل كرده و تقابل آن را با جهان اسلام در حوزه باورها و كاركردها به طور روز افزون نمايان كرده است.