آنچه انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساند موج خروشان مردمی بود كه پیروی از فقیه عادل و نایب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وظیفه شرعی خود دانسته و به پا خاستند؛ فقیهی كه باور داشت این انقلاب، زمینه ساز ظهور خواهد بود.
با پيروزي انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل عظیم الشأن، دنیای مرده انسانی حیات دوباره ای پیدا كرد؛ حیاتی كه بر پایه ارزش های انسانی و رهایی از بندهای مادیت و حیوانیت بود. این انقلاب كه در آن آرمان خواهی و آزادگی موج می زد افق روشنی از آینده پر طراوت و سرشار از زیبایی و معنویت را در برابر دیدگان انسان ها قرار داد تا دوباره بذر امید در دل ها جوانه زند و آدمی روزهای خوشی را كه خدامحوری و عدالت خواهی حرف اول را می زند، به آرزو بنشیند.
آنچه انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساند موج خروشان مردمی بود كه پیروی از فقیه عادل و نایب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وظیفه شرعی خود دانسته و به پا خاستند؛ فقیهی كه باور داشت این انقلاب، زمینه ساز ظهور خواهد بود. در اين راستا، امام راحل، معمار بزرگ انقلاب و بنيانگذار اين نظام الهي فرمود: ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاي اسلامي ميشكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور انقلاب راستين و بيان احكام محمدي(ص) است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه ميدهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي و مصلح كل و امامت مطلق حق، امام زمان(عج) هموار ميكنيم.
امام خميني در بخشي ديگر، انقلاب ايران را شروع انقلاب حضرت مهدي(عج) ميداند: انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت(عج) است كه خداوند، به همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.
مقام معظم رهبري نيز فرمود: … اولين قدم براي حاكميت اسلام و براي نزديك شدن ملتهاي مسلمان به عهد ظهور مهدي موعود(عج) به وسيله ملت ايران برداشته شده است و آن، ايجاد حاكميت قرآن است.
ايشان رابطه اين دو انقلاب را به اينگونه تبيين ميفرمايد: انقلاب ما، در راه آن هدفي كه امام زمان(عج) براي تأمين آن هدف مبعوث ميشود و ظاهر ميشود يك مقدمه لازم و يك گام بزرگ بوده [است]. ما اگر اين گام بزرگ را برنميداشتيم، يقيناً ظهور ولي عصر(عج) به عقب ميافتاد. شما مردم ايران و مادران شهيد داده و پدران داغدار و افرادي كه در طول اين مبارزه زحمت كشيدهاند، بدانيد و شما اي امام بزرگوار امت! بدانيد ـ كه بهتر از ما ميدانيد. ـ شما موجب پيشرفت حركت انسانيت به سوي سر منزل تاريخ و موجب تسريع در ظهور ولي عصر(عج) شديد. شما يك قدم، اين بار را به منزل نزديكتر كرديد.
موضوع ظهور امام مهدي(عج) اولين و اصليترين و به عبارت دقيقتر تنها مسأله مهم فرا روي جامعه انساني و به ويژه مسلمانان و بالاخص شيعيان است. امري كه حيات انساني مردم به آن وابسته است. اميد و آرزوي آيندهاي روشن با آمدن او، انسانها را زنده نگه داشته – دورانی كه هر انسانی خواهان درك آن است و اصلی ترین آرزویش حضور در آن دوران نورانی می باشد- و با فرهنگ انتظار است كه زندگي معنا پيدا كرده است.
موضوع مهدويت و فرهنگ انتظار كه در كلمات پيشوايان دين از آن سخن به ميان آمده است مجموعهاي كامل از باورها و رفتارهاي لازم براي يك حركت صحيح به سمت مقصد نهايي كه همان آمادگي براي ظهور است را در درون خود دارد تا هر كس كه خواهان آمدن اوست بتواند به درستي و بر اساس رضايت ولي خدا در مسير آمادگي براي تحقق ظهور گام بردارد.
اما هر از چند گاه، موجي انحرافي فضاي فكري و رفتاري مشتاقان امام زمان(عج) را دچار تشويش كرده و با ايجاد برخي انتظارات و توقعات كاذب، آسيب جدي به حركت مردم در مسير آمادگي فكري و روحي براي ظهور وارد ميكند. تهيه و توزيع سيديهایی كه دربردارنده تطبيق بعضی علایم بر برخی شخصیت ها است از آن نمونه است. و بر اهل علم و نظر لازم است با موضعگيري درست و تبيين مباحث، اين فضاي مسموم را از بين برده و آرامش فكري و رفتاري را به مردم بازگردانند.
اين نوشته حاصل نظر جمعي از پژوهشگران عرصه مهدويت در مركز تخصصي مهدويت حوزه علميه قم ميباشد كه به صورت خلاصه ارائه ميشود، و از دو بخش تشكيل شده است. الف. نكات راهبردي ۱. توجه به محكمات دین در مكتب گرانسنگ و بي بديل شيعه و تفكر ناب مهدويت، محكمات و مسلماتي وجود دارد كه مردم با تأسي و عمل به آنها، از تأويل و توجيه و حدس و گمانهاي نابهجا، بي نياز ميشوند. از جمله آنها لزوم تبعيت از علماء در عصر غيبت و وليّ فقيه در صورت تشكيل حكومت اسلامي، در اين دوران است. لزوم تبعيت، امور متعدد به ويژه حوادث اجتماعي را شامل ميشود. بنابراين بر همه ما لازم است در جهتگيريها و اظهار نظرها، توجه به علما داشته باشيم و همراه آنان حركت كنيم نه جلوتر؛ و در هر موضعگيري، نظرات آنان را جويا شده و عمل كنيم. علمايي كه عمل به دين و وظيفه ديني را سرلوحه رفتار خود قرار دادهاند؛ آناني كه مخالفت با هواي نفس را نصب العين قرار داده و رغبتي به دنيا و لذات زودگذر آن ندارند.
همچنين در معارف بلند شيعه، وظايف افراد در قالب فرهنگ انتظار به روشني بيان شده است كه جهتگيري كلي آن، زمينهسازي براي ظهور در قالب دستورات دين، تحت سرپرستي علما و وليّ فقيه است؛ لذا معنا ندارد كه انسان، وارد فعاليتهاي به اصطلاح تحليلي بدون پشتوانه شود و كساني كه شايستگي براي اظهار نظر ندارند سخناني را مطرح كرده و جهت حركت مردم را دچار انحراف كنند.
۲. توجه به منابع روایی و اعتبار روایات مباحث مهدويت مانند ساير معارف ديني از پشتوانه عقلي و نقلي برخوردار است و معارف نقلي نيز شامل آيات قرآن و روايات ميباشد. همانگونه كه در ساير معارف ديني، برخي روايات ضعيف و غير قابل استناد وجود دارد و علما با تلاش علمي خود، اينگونه احاديث را از احاديث صحيح جدا ميكنند، در بحث مهدويت نيز، روايات ضعيف و غير قابل اعتبار وجود دارد كه بايد پالايش شود و كسي حق ندارد اين روايات را بدون توجه به ضعف سند و اشكال در محتوا و متن، دست مايه حرفهاي خود قرار دهد و فضاي فكري جامعه را دچار تشويش كند.
۳. علم رجال و اهمیت بررسی اسناد روایات از كارهاي بسيار مهمي كه فقها در راستاي فهم صحيح معارف و احكام دين انجام ميدهند بررسي سند روايات ميباشد؛ كه به علت اهميت آن، علم رجال شكل گرفت، و هيچ فقيهي به خود اجازه نميدهد بدون توجه به سند، روايتي را پذيرفته و بر طبق آن فتوا دهد. بر اين اساس، آيا ميتوان پذيرفت كه علم رجال در احكام فرعي رعايت شود ولي در مباحث مهمي مانند مباحث مهدويت كه عموم مردم به آن حساسيت داشته و واكنش نشان ميدهند فراموش شود؟ و هر حرفی از هركسی نقل شده و پذیرفته شود؟ و عدهاي غير متخصص به خود اجازه دهند با استفاده از هر حديثي هر چند ضعيف، با عقايد و احساسات مردم بازي كنند؟
۴. شخصیت رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای رهبر فرزانه انقلاب حضرت امام خامنهاي شخصيتي بي بديل در زمان كنوني است كه در قله علم و عمل، تقوا و درايت، شجاعت و زمانشناسي بوده و هر زمان كه لازم باشد آنچه را مورد نياز مردم است تذكر ميدهند. كمالات ايشان براي همگان روشن است و براي بيان عظمت و بزرگي ايشان هيچ نيازي نيست تا بخواهيم او را بر كسي تطبيق دهيم (اگر باعث منقصت و كوچكي ايشان نشود). ما به ايشان كمال ارادت را داشته و امر ايشان را مطاع دانسته و وجوب تبعيت و اطاعت از ايشان را لازم ميدانيم و بهترين تعبير را براي ايشان به اين عنوان «روحي له الفداء» بكار ميگيريم. مردم ايران اين رهبر عظيم الشأن را به خاطر ويژگيهاي خودشان دوست دارند و علما براي ايشان كمال احترام را قائلند.
۵. تقسیم بندی علایم علائم ظهور با توجه به روايات، به علايم حتمي و غير حتمي تقسيم ميشوند. معناي علامت غير حتمي نيز از خود روايت روشن است كه يعني ممكن است تحقق پيدا نكند. وقتي خود ائمه علامتي را غير حتمي معرفي ميكنند دليلي ندارد اين گونه علايم، پررنگ نشان داده شود و به گونهاي ارائه شود كه گويا بايد باشد و اكنون نيز هست. ۶. علت وجود علایم برای انقلاب امام زمان(عج) از علت های اصلی وجود علایم برای پدیده انقلاب بزرگ امام مهدی (عج) آن است كه انسان ها با توجه به آن ها بتوانند مدعیان دروغین را شناسایی كنند و از آن ها فاصله بگیرند، نه اینكه افرادی بخواهند با برخی تحلیل های نا به جا و غیر منطقی علائمی را ثابت شده و اتفاق افتاده تلقین كنند و به دنبال امام بگردند و آمدنش را در دوره زمانی خاص، قطعی جلوه دهند.
۷. توقیت و تعیین وقت از هشدارهای جدّی ائمه معصومین در مسئله مهدویت بحث توقیت و تعیین وقت برای ظهور است. در روایات متعدد، از وجود تعیین كنندگان وقت یاد شده و آنان دروغگو و كذاب معرفی شده اند. در روایتی از امام باقر(ع) سؤال شد: آيا ظهور صاحب الزمان وقت معينى دارد؟ حضرت در جواب فرمود: «كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون.» از امام رضا (ع) نقل شده است: «إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُون؛ براى او غيبتی طولانی است كه علاقمندان، منتظر ظهورش خواهند بود، و آن ها كه ترديد دارند انكار مي كنند و مخالفين، آن را به باد مسخره مي گيرند! كسانى كه وقت ظهور را تعيين مي كنند دروغگو باشند و آنان كه در اين باره شتاب مي نمايند به هلاكت مي رسند و آن ها كه در مقام تسليم هستند رستگار مي شوند.» اسحاق بن يعقوب روايت مىكند كه گفت: توقيعى به دست محمد بن عثمان از ناحيه مقدسه امام زمان(عج) در جواب سؤالات من صادر گشت كه از جمله نوشته بود: «أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون؛ ظهور فرج موكول به خواست خداست. كسانى كه وقت آن را تعيين مىكنند دروغ مىگويند».
تعیین وقت، هم شامل تعیین وقت قطعی می شود مانند اینكه كسی بگوید ظهور در فلان سال است، و هم شامل تعیین وقت به صورت بیان یك دوره زمانی به گونه ای كه دوره زمانی خاصی اراده و فهمیده شود. همچنین توقیت می تواند به صورت تصریح به زمان ظهور باشد و هم به شكل اشاره و تصریح به وقوع برخی علائمی كه متصل به ظهور هستند.
۸. مسئله بداء یكی از عقاید و باورهای شیعه مسئله «بداء» است، بدین معنا كه مقدرات و اموری كه قرار بود اتفاق بیفتد به علت تغییر شرایط، تحقق پیدا نكند، و یا زمان آن تغییر كند و به آینده موكول شود، و یا در جزئیات آن تغییراتی صورت بگیرد. امر بداء هرچند در اصل ظهور امام زمان(عج) واقع نمی¬شود زیرا وعده حتمی خداوند است ولی در علایم و حوادث مربوط به آن امكان دارد جاری ¬شود و لذا ممكن است علامتی رخ ندهد و یا با تغییر شرایط، زمان و یا برخی جزئیات آن تغییر كند.
۹. تطبیق علایم از معضلاتي كه فرهنگ ناب مهدويت را دچار آسيب ميكند بحث «تطبيق» است. يعني مطابقت دادن علايم با حوادث خارجي. تطبيق قطعي تقريباً غير ممكن است زيرا ما علم كافي نداريم. امّا تطبيق احتمالي ممكن است، آن هم توسط افرادي كه متخصص در فن بوده و جوانب كار را كاملاً ميسنجند. مرجع در اينگونه امور، علماي راستين هستند كه اظهار نظر آنها مورد توجه است.
به راستي مگر بحث علائم از حوادث واقعه نيستند (و اما الحوادث الواقعه) و مگر نبايد طبق دستور امام زمان(عج) به علما رجوع كرد؟ چگونه عدهاي ناآشنا به معارف مهدوي به خود اجازه ميدهند كلام امام زمان(عج) را زير پا گذاشته و مرز علما را بشكنند و هرچه خواستند بگويند؟
۱۰. مدعیان دروغین مهدویت و فروعات آن مانند برخی از مسائل دیگر دینی همچون نبوت، گرفتار مدعیان دروغین شده است. همانگونه كه در طول تاریخ افرادی به دروغ ادعای نبوت كردند و با ترویج افكار و دستورات باطل، برخی انسان¬ها را دچار انحراف كردند، همچنین كسانی ادعای مهدویت كردند ـ مانند مهدی سودانی و سید علی محمد باب (مؤسس فرقه ضاله بابیه) ـ و یا خود را مصداق برخی علائم ظهور دانستند مانند فردی به نام علی بن عبدالله معروف به ابوالعمیطر در سال ۱۹۵ق.
بنابراين آیا معرفی مقام معظم رهبری به عنوان سید خراسانی و القای این مطلب كه ایشان با سكوت خود مؤیّد این نظر هستند (پس ادعا دارند كه سید خراسانی اند) خیانتی بزرگ به ایشان محسوب نمی شود؟ آیا كسانی كه این مطالب را می گویند به پیامدهای خطرناك آن فكر نكرده¬اند؟ و اینكه قشرهای گوناگونی كه دارای نگاه ها و برداشت های متفاوت هستند و با این ادعا روبرو می شوند چه فكری می كنند؟
آیا هر سكوتی نشانه رضایت است؟ آیا گاهی سكوت نشانه بی ارزش بودن موضوع نیست؟ و آیا در همه موارد شخص آقا باید موضع گیری كنند؟ آیا خود ایشان باید بگویند شعر «دلبسته یاران خراسانی خویشم» در چه رابطه ای سروده شده است و اینكه مربوط به انجمن ادبی شعرای مشهد و خاطره آن جلسات است (سایت جهان نیوز)؟ پس اصرار ایشان به ورود پر رنگ¬تر حوزه به مباحث اجتماعی برای چیست؟
۱۱. علامت سازی به نظر ميآيد تطبيق برخي افراد كه در روايات از آنان ياد شده به برخي شخصيتهايي كه در زمان حاضر وجود دارند منشأ آمريكايي و اسرائيلي دارد و آنان بودند كه اينگونه تطبيقها را ابتدا مطرح كردند. و برخي افراد در جامعه ما نيز از روي بي دقتي به آن دامن زدند. لازم است كمي تأمل شود، آيا اين كار نوعي علامتسازي نيست؟
بايد توجه داشت برخي افراطيون مسيحي و يهودي كه از آنان به صهيونيسم مسيحي«اوانجليستها» ياد ميشود اينگونه تلقين ميكنند كه ما بايد زمينه را براي آمدن مسيح موعود فراهم كنيم. ما بايد جنگ آرماگدون را ايجاد كنيم تا او بيايد، زيرا آمدن مسيح موعود متوقف به تحقق آن است. آيا آنچه برخي افراد در كشور ما انجام ميدهند به نوعي حركت در مسير خواست دشمنان نيست؟
۱۲. پیامد تطبیق های بدون دلیل مسئله مهمی كه نباید فراموش شود پیامد خطا در تطبیق و عدم تحقق ظهور است. آیا اشتباه در این زمینه باعث شك و تردید برخی افراد در سایر مطالب ارائه شده و حتی تردید در اصل مهدویت نخواهد شد؟ به راستی چه كسی می¬تواند از آینده افراد خبر دهد؟ مگر ما از صدر اسلام تاكنون شاهد تغییر نگرش و رفتار افراد مختلف نیستیم؟
مگر در تاریخ انقلاب خودمان شاهد ریزش ها و رویش ها نیستیم؟ و به راستی اگر زمان گذشت و افرادی از مصادیق ذكر شده در اینگونه فیلم ها از دنیا رفتند و یا در موردشان اتفاقاتی افتاد و آن ها از صحنه خارج شدند و امام ظهور نكردند چه باید گفت؟ جواب پرسش ها را چگونه باید داد؟ شك و تردیدها را چگونه باید زدود؟
** وظیفه ما چیست؟ آیا نباید به خود آئیم و فرمان امام زمان(عج) را به روی چشم قرار دهیم كه «فاما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها رواة حديثنا» و به علما رجوع كنیم و نظر آنان و در رأسشان ولیّ فقیه را سرلوحه كارهای خود قرار دهیم؟ چرا ما در هر كاری به متخصص آن فنّ مراجعه می كنیم ولی در مسائل دینی (كه پیامبران بزرگ الهی به ویژه خاتم انبیاء و ائمه معصومین برای حفظ آن حتی جان خود را فدا كردند) به خود اجازه می دهیم اظهار نظر بكنیم؟ چرا مباحث دینی باید بازیچه برخی افراد غافل یا مغرض قرار گیرد؟
ب. تأملي گذرا به محتواي اين فيلم مستند در اين فيلم به گونهاي القا شده است كه گويا محتواي آن بر اساس نظر كارشناسان و محققين متعدد عرصه مهدويت است و از پشتوانه روايي فراوان و احاديث صحيح برخوردار است.
لازم است اشاره شود كه مستندات اصلي اين فيلم، كتب و روايات ذيل است: ـ الزام الناصب: اين كتاب آيتالله حائري (متوفي ۱۳۳۳) نوشته شده است از منابع معتبر و اصلي روايات مهدويت شمرده نميشود. رواياتي در آن وجود دارد كه در كتب معتبر گذشته نبوده است. البته ما نويسنده آن را محترم دانسته و با حسن ظن ميگوييم احتمالاً ايشان در صدد جمع مطالبي در مورد امام مهدي(عج) بودند و متناسب با شرايط زمان خود ميخواستهاند آنچه را در اختيار دارند مكتوب كنند تا اهل فن در مورد آنها تأمل كنند.
ـ عصر ظهور: اين كتاب كه حالت تحليلي دارد توسط حجت الاسلام كوراني از نويسندگان در عرصه مهدويت نگاشته شده است. خود ايشان در بخشهاي متعددي از كتاب تصريح به ضعف برخی روايات از حيث سند و متن دارند و در موارد متعددي با كلمه «والله العالم» خواستهاند بگويند اين مطلب فقط يك فرضيه است.
ایشان در مقدمه كتاب خود می گوید: البته من به ذكر یك یا دو منبع برای روایت اكتفا نموده ام، زیرا هدف كتاب، تنها ارائه سیمای كلی از زمان ظهور و قیام حضرت مهدی(عج) است، نه بررسی منابع روایات و صحت آنها.
ـ خطبة البيان: هیچ یك از بزرگان شیعه آن را نقل نكردهاند. اولین كسی كه این خطبه را نقل كرده، رجب بُرسی است كه علاوه بر متاخر بودن (متوفی قرن نهم) متهم به غلو است. صاحب كتاب الزام الناصب شیخ علی یزدی حائری (متوفی ۱۳۳۳ ق) دومین فردي است كه اين خطبه را نقل مي نمايد. علما و محققين متعددي كه اين حديث را مورد بررسي قرار دادهاند آن را از حيث سند ضعيف و بي اعتبار ميدانند.
فقط محتواي ابتداي روايت را كه در مورد شخصيت امام علي(ع) است با توجه به عقل و ساير روايات معتبر، صحيح مي دانند. هر چند اينان نيز نميگويند اين حرفها مستند به امام علي(ع) است.
نكته جالب اینكه در این خطبه حدود صد نشانه ذكر شده كه تهیه كنندگان این سی دی تنها پنج عدد از آن در اینجا ذكر شده است. در حالي برای آنكه بر اساس این روایت بخواهیم دوران حاضر را دوران نزدیك به ظهور بدانیم لازم است تعداد زیادی از ویژگی هایی كه در روایت آمده تحقق یافته باشد.
* مطلب مهم دیگری كه در اين فيلم، باید مورد توجه قرار داد، انتخاب گزینشی نشانه ها است كه در مورد این روایت و روایات دیگر دیده می شود؛ یعنی فقط آنچه مطابق نظرشان بوده آورده اند و موارد نقض را نیاورده اند مثلا چهار جمله قبل از فتح عراق، به تخریب خراسان اشاره شده است ولی نه ذكری از آن شده و نه توضیحی ارائه شده است. و ما در ادامه بحث به موارد دیگری اشاره می كنیم.
بسیاری از مطالب اين فيلم مستند، بر اساس روايات ضعيف و يا اصلاً بدون پشتوانه روايي است. يعني بخشي از مطالب، مستند به روايات ضعيف است و بخشي نيز اصلاً مستند روايي ندارد و هيچ حديثي حتي حديث ضعيف و غير معتبر نيز به آن اشاره نكرده است.
اكنون مناسب است در مورد شخصيتهايي كه در روايات از آنان ياد شده به صورت گذرا نكاتي را مطرح كنيم.
۱. شعيب بن صالح با مسامحه ميتوان گفت كه در كتب شيعه، در هفت روايت اين نام آمده و از فردي به نام شعيب ياد شده است. این روایات به پنج مطلب اشاره دارد. به متن روایات دقت كنید: ۱- «ثم يخرج المهدي علي لوائه شعيب بن صالح» ؛ ۲- «ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند» ؛ ۳- «قبل هذا الامر السفياني و اليماني و المرواني و شعيب بن صالح» ؛ ۴- «اميرهم رجل من بني تميم يقال له شعيب بن صالح» ؛ ۵- «و شعيب بن صالح علي مقدمته... مطابق اين روايت جبرئيل در سمت راست وميكائيل در سمت چپ و شعيب بن صالح پيشاپيش سپاه حضرت خواهند بود» .
اولاً سند همه اين روايتها ضعيف است و دو روايت نيز اصلا به امام معصوم نميرسد. ثانياً هيچ ارتباطي بين شعيب با خراساني نيست. در يك روايت فقط آمده كه قبل از اين امر (قيام) چند نفر هستند: سفياني، يماني، مرواني، شعيب بن صالح. در يك روايت خروج او از سمرقند و قبل از خروج سفياني است و در روايتي خروج امام و حضور شعيب در مقدمه لشگر ايشان است و در يك روايت حضور او در عراق قبل از قيام امام مطرح شده و اينكه در عراق به امام ملحق ميشود. * به علاوه با كدام قرینه معلوم شده است كه منظور روایت، معنای لغوی «شعیب» شعب بوده و معنای «مردمی» منظور است. آیا چون نمیدانیم چه كسانی از قبیله بنیتمیم هستند پس منظور از بنی تمیم، جامعه اسلامی و یا محرومان گمنام است؟ آیا به دلیل آن كه نشانههای گفته شده در روایات قابل انطباق بر فرد خاصی نیست باید نشانهها را تأویل كرد و آنها را بر قامت افراد ساز نمود؟
۲. يماني علامت يماني از علايم حتمي بوده و حديث صحيح دارد. از احاديث مربوط به يماني دو نكته قابل پذیرش است: ۱ـ اصل قيام و خروج او در برابر سفياني ۲ـ بر حق و هدايت بودن او.
در هيچ روايتي، از تعدد يماني سخني مطرح نشده است و از روايات نیز چنين مطلبي قابل استفاده نيست.
همچنین در روايات ما اسمي از نصر براي او نيامده است. در روايتي از اهل سنت نام «نصر» آمده آن هم به صورت لقب، يعني به او نصر ميگويند زيرا نصر خدا براي اوست و در همين روايت اشاره شده نام او سعيد است. ابن عساكر از پیامبر نقل كرده است: «صاحب الاعماق الذی یهز من الله العدو علی یدیه نصر فقال انما سمی نصر لنصر الله إیّاه فأما إسمه فسعید.»
۳. عبدالله كه به پادشان عربستان تطبيق داده شده است. اين مطلب فقط در يك روايت منقول از امام صادق(ع) است كه مبهم است. ابوبصیر از امام صادق(ع) چنین روایت كرده است: «مَنْ يَضْمَنْ لِي مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ يَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ يَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ يَذْهَبُ مُلْكُ سِنِينَ وَ يَصِيرُ مُلْكَ الشُّهُورِ وَ الْأَيَّامِ فَقُلْتُ يَطُولُ ذَلِكَ قَالَ كَلا.» منظور از عبدالله كيست؟
آخرین خلیفه عباسی نامش عبدالله بن منصور ملقّب به مستعصم بالله بود. عده¬ای گمان داشتند مراد از مرگ عبدالله در روایات فوق همان خلیفه عباسی بود كه با مرگ وی در سال۶۵۶ سلسله خلفای عباسی نیز پایان یافت. آیا واقعاً مراد از عبدالله همو بود؟ اگر فرض كنیم منظور حاكم حجار باشد، به چه دلیل مراد این فرد (ملك عبدالله كنوني) باشد؟ اینكه در صد سال اخیر پادشاهی به نام عبدالله در این كشور نبوده است دیگر چگونه ملاك و معیاری است؟
۴. روح الله آنچه در اين فيلم مطرح شده است مستند به يك روايت است. با مراجعه به روايت روشن ميشود كه كلام پيامبر در وصف شيعيان امام علي(ع) است. حضرت ابتدا اشاره دارند آنان بر منابري از نور هستند و صورتشان نوراني و لباسشان از نور است. عبارت چنین است: «إِنَّ عَنْ يَمِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِيَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ دُونَهُم» بعد ميفرمايد: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَا عَلِي.» مرحوم مجلسي در ذيل حديث ميگويد: رَوْح الله يعني به رحمت خدا و اينكه حبّ آنان نسبت به يكديگر به خاطر خدا است نه به خاطر مال و نَسَب و ساير امور دنيوي. برای درك بیشتر مطلب می توان به روایت مشابه نیز مراجعه كرد. مرحوم كلینی در جلد دوم كافی بابی را گشوده اند به نام «بَابُ الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه» و روایات متعددی را ذكر كرده¬اند. به عنوان نمونه از امام صادق(ع) نقل می كند: «إِنَّ الْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قَدْ أَضَاءَ نُورُ وُجُوهِهِمْ وَ نُورُ أَجْسَادِهِمْ وَ نُورُ مَنَابِرِهِمْ كُلَّ شَيْءٍ حَتَّى يُعْرَفُوا بِهِ فَيُقَالُ هَؤُلَاءِ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّه.» «كسانى كه براى خدا با يك ديگر دوستى ميكنند، روز قيامت بر منبرهاى نور ميباشند، نور چهره و نور تن و نور منبرهايشان همه چيز را روشن كند، به درجهاى كه به آن معرفى شوند، و گفته شود: دوستي ايشان براي خداست»
۵. خراساني در تعدادي از روايات اشاره به خراساني و خروج او شده است. با توجه به روايات، خروج اين فرد قابل پذيرش است؛ یعنی امكان دارد فردی معروف به خراسانی در آخرالزمان خروج كند. اما اولاً خروج او از علايم حتمي نيست. ثانياً مدح ویژه اي از او نشده است؛ يعني در روايات نيامده است كه او انساني با صفات برجسته مانند عالم و فرزانه و... هست كه به خاطر امام زمان(عج) و امر ايشان قيام ميكند و براي زمينهسازي ظهور حركت ميكند. بله ميتوان مدح كلي نسبت به او و حركتش را فهيمد زيرا به امام ملحق ميشود.
البته بايد توجه داشت رواياتي كه در مورد جزئيات امر خراساني صحبت كردهاند ضعيف هستند؛ و تهیه كنندگان اینگونه فیلم های مستند نیز مطالب را گزینشی استفاده كرده اند.
* معروف ترین نشانه ای كه برای خراسانی مطرح است وجود خال –نه خلل- در دستان اوست. روایتی كه به آن استناد شده است این است: حَدَّثَنَا سَعِيدٌ أَبُو عُثْمَانَ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، قَالَ: «يَخْرُجُ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ بِكَفِّهِ الْيُمْنَى خَالٌ مِنْ خُرَاسَانَ بِرَايَاتٍ سُودٍ بَيْنَ يَدَيْهِ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ، يُقَاتِلُ أَصْحَابَ السُّفْيَانِيِّ فَيَهْزِمُهُمْ»
و در همین كتاب روایت دیگری ذكر شده كه این خال در دست چپ اوست. به این روایت دقت كنید: حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ، وَرِشْدِينُ، عَنِ ابْنِ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي قَبِيلٍ، عَنْ أَبِي رُومَانَ، عَنْ عَلِيٍّ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «يَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ، فِيهِمْ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، فِي كَفِّهِ الْيُسْرَى خَالٌ، وَ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ يُقَالُ لَهُ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ بِبَابِ إِصْطَخْرَ، فَتَكُونُ بَيْنَهُمْ مَلْحَمَةٌ عَظِيمَةٌ، فَتَظْهَرُ الرَّايَاتُ السُّودُ، وَ تَهْرُبُ خَيْلُ السُّفْيَانِيِّ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَمَنَّى النَّاسُ الْمَهْدِيَّ وَ يَطْلُبُونَهُ» هرچند كه این كتاب (فتن) نه تنها نزد شیعه اعتباری ندارد بلكه نزد عامه نیز قابل قبول نیست. * با توجه به معنای لغوی شابّ (كه به فرد حدوداً سی تا چهل سال گفته شده)، اطلاق آن به افراد بالای چهل سال غلط است. از این روی به چه توجیهی میتوان مقام معظم رهبری را شابّ نامید؟ آیا پیاده روی میتواند ملاك اطلاق جوان باشد؟
* در روایات مربوط به سید حسنی، روایت قابل قبولی كه می توان به آن استناد كرد روایتی است كه مرحوم كلینی در كافی آورده است و در آن حدیث، حركت او در حجاز مطرح شده است و قبل از ظهور كشته می شود، و ارتباطی با خراسانی ندارد. از امام صادق(ع) نقل شده است: «...وَ يَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي الْحَسَنِيَّ فَيُخْبِرُهُ الْخَبَرَ فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ...» در سایر روایات نیز ارتباطی دیده نمی شود.
در روایت غیر معتبر دیگری مطلب دیگری مطرح شده كه قابل تأمل است. از امام علی(ع) نقل شده است: «يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ صَاحِبُ طَبَرِسْتَانَ مَعَ جَمٍّ كَثِيرٍ مِنْ خَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ حَتَّى يَأْتِيَ نَيْسَابُورَ فَيَفْتَحُهَا وَ يَقْسِمُ أَبْوَابَهَا ثُمَّ يَأْتِي أَصْبَهَانَ ثُمَّ إِلَى قُمَّ فَيَقَعُ بَيْنَهُ وَ بَيْنِ أَهْلِ قُمَّ وَقْعَةٌ عَظِيمَةٌ يُقْتَلُ فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ فَيَنْهَزِمُ أَهْلُ قُمَّ فَيَنْهَبُ الْحَسَنِيُّ أَمْوَالَهُمْ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ يُخَرِّبُ دُورَهُمْ فَيَفْزَعُ أَهْلُ قُمَّ إِلَى جَبَلٍ يُقَالُ لَهَا وراردهار فَيُقِيمُ الْحَسَنِيُّ بِبَلَدِهِمْ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ يَقْتُلُ مِنْهُمْ عِشْرِينَ رَجُلًا وَ يَصْلِبُ مِنْهُمْ رَجُلَيْنِ ثُمَّ يَرْحَلُ عَنْهُم.» «حسنى سردار طبرستان با جمعى بسيار از سواره و پيادهاش خروج كند تا به نيشابور آيد و آن را بگشايد و درهايش پخش كند و سپس به اصفهان آيد و سپس به قم، و ميان او و مردم قم نبردى سخت رخ دهد كه در آن مردمى بسيار كشته شوند و اهل قم شكست خورند و حسنى اموالشان را چپاول كند و زنانشان و فرزندانشان را اسير كند و خانههاشان را ويران سازد، و مردم قم بكوهى به نام «وردآهار» پناه برند و حسنى ۴۰ روز در شهرشان بماند، و از آنها ۲۰ مرد بكشد و دو مرد به دار زند و از آنها بكوچد» این روایت را چگونه می¬توان توجیه كرد؟ و آیا می توان به خراسانی ارتباط داد؟
* اما استغاثه حسنی؛ ابتدا روایت را ملاحظه كنید: «ثُمَّ يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ الْفَتَى الْصَبِيحُ الَّذِي نَحْوَ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ كُنُوزٌ وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيد» «آنگاه سيد حسنى آن جوان زيبا از طرف سرزمين ديلم خروج كرده و با صداى رسا صدا مي زند: اى آل احمد! دعوت آن كس را كه از غيبتش متأسف بوديد و ندا می¬كند از ناحيه ضريح اجابت كنید؛ پس گنج هاى خدا از طالقان او را می¬پذیرند، آن ها گنج¬هائى هستند اما چه گنجى كه نه طلا و نه نقره است بلكه مردانى هستند كه ايمانى فولادين دارند» علاوه بر ضعیف بودن سند روایت، دعوت حسنی از كیست؟ آیا امام زمان(عج) را می¬خواند یا مردم را دعوت به امام می¬كند؟ به علاوه در روایت به منطقه دیلم اشاره شده است.
* نكته قابل توجه اينكه در روايات (بنابر پذيرش سند) پرچم يماني داراي بهترين و كاملترين هدايت مطرح شده است و تهيهكنندگان اين مستند نيز به آن اشاره دارند. آيا اينان ميخواهند فعاليت جناب حجت الاسلام و المسلمین سيد حسن نصرالله و حركت و حرفهاي او را هدايت كنندهتر از رهبر معظم انقلاب معرفي كنند؟ در حالي كه آقاي سيد حسن نصرالله خود را سرباز رهبر ميداند و ما به روشني شاهديم كه مقام معظم رهبري بهترين فرد در امر مديريت و هدايت جامعه انساني است. و يا ميگويند حسين الحوثي از رهبران جهادي يمن برتر از رهبر است؟ آيا واقعاً تهيه كنندگان اين فيلم به دنبال معرفي شخص خاصي به هر قيمتي نيستند؟
۶. سفياني با تأمل در روايات سفياني ميتوان پذيرفت كه ائمه علیهم السلام از خروج فردي به نام سفياني نام بردهاند. اما روایاتی كه به جزئيات حركت او اشاره دارند ضعيف و بياعتبار است. به علاوه آنكه در مواردی ابهام آمیز است و نميتوان بر اساس آن ادعايي كرد. و تطبيق آن بر فرد خاص به شكلي كه در فيلم آمده ـ با اين پشتوانه ضعيف ـ واقعاً محل تأمل است. كدامیك از محققان عرصه مهدویت بعد از تحقیقات فراوان و بررسی شخصیت ها به نتیجه ای عجیب رسیدند و آن را به یك عنصر مزدور تطبیق دادند؟
آیا دیدگاه یك خانم محقق آمریكایی در مورد شجره نامه پادشاه اردن حرف اول و آخر است؟ و منظور از محققان، ایشان است؟ اینكه اجداد ملك عبدالله از مكه به اردن آمده اند چه مطلبی را می خواهد ثابت كند؟ آیا این گونه می خواهند أموی بودن او را ثابت كنند؟ مگر فقط طایفه أموی و فرزندان ابوسفیان در مكه زندگی می كردند؟ در حالی كه تاریخ شاهد حضور اقوام متعددی در مكه از دیر زمان بوده است و بنی هاشم از طوایف مهم در مكه بوده و از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بودند. همچنین در تاریخ آمده است كه تا سالیان طولانی سادات حسنی حاكم و شریف مكه بودند و اگر اجداد ملك عبدالله از مكه و از شریفان آن بوده است، اینكه از طایفه بنی هاشم باشد قابل قبول تر است.
در تطبیق نشانه¬ها نیز برخی از آن ها اخذ شده و برخی دیگر را رها كردند. ابتدا در مورد خصوصیات ظاهری سفیانی به رنگ چهره سرخ و چشمان زاغ و موهای زرد اشاره می¬كنند و بعد در تطبیق آن به ملك عبدالله به علت عدم تطابق ویژگی سوم با او، آن را رها می كنند. همچنین اینكه رنگ سرخ علامت بنی امیه بوده است پشتوانه و دلیل تاریخی ندارد.
۷. تشابه با شهدای كربلا شهدای كربلا افرادی شجاع و وارسته بودند كه جان خود را نثار دین و امام خود كردند. آنان به مقام قرب رسیده و «عند ربهم یرزقون» هستند. آنان نمونه كامل و اسوه روشن جانبازی در راه حق هستند. و آرزوی همه ما نایل شدن به این مقام است و دعای ما چنین است «لیتنی كنت معكم فأفوز فوزا عظیما»
اما آیا این ویژگی ها باعث می شود بگوییم یاران امام مهدی(عج) مانند یاران امام حسین(ع) در كربلا هستند؟ و به گونه ای القا شود كه گویا در روایات به این تشابه اشاره شده است، در حالی كه حدیثی در این زمینه نقل نشده است. هرچند یاران اهل بیت علیهم السلام در صفاتی مشترك هستند ولی آیا نباید نوع حركت و محدوده قیام این دو امام بزرگوار را در نظر گرفت؟ و آیا تفاوت در شكل و وسعت (نه محتوا، كه هر دو قیام الهی بود) این قیام¬ها، تعداد و ویژگی های یاران را مختلف نمی كند؟
سخن آخر در آخر، دوباره يادآوري مينمائيم كه بر ما لازم است با توجه به كلام علما و اطاعت از ولي فقيه، در مسير زمينهسازي ظهور با پالايش دروني خود و تطهير نفس و تلاش براي ايجاد آمادگي عمومي تحت سرپرستي و هدايت ولي فقيه و علماي بزرگوار گام برداریم.
والسلام علی من اتبع الهدی جمعی از محققین مركز تخصصی مهدویت حوزه علميه قم