تاریخ انتشارچهارشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۲۰
کد مطلب : ۴۷
۰
۱
plusresetminus
اخبار انجمن حجّتیّه در ایران امروز
1) مقدمه
انجمن خیریّه ی مهدویّه ی حجّتیّه (انجمن حجّتیّه) در سال 1332 (هـ . ش) توسّط آقا شیخ محمود ذاکرزاده ی تولّایی خراسانی (شیخ محمود حلبی) در تهران با انگیزه ی مبارزه ی فکری با فرقه ی ضالّه ی بهاییّت، در قالب تشکّلات آموزشی، تحقیقی، اعتقادی و ارشادی، در کنار خدمات مفید اجتماعی برای پرورش استعداد و تربیت انسان های لایق و کاردان و مقیّد به تقوا و ایمان، تأسیس شد. این انگیزه های مقدّس در اساسنامه ی انجمن نیز مندرج میباشد ولی آنچه بسیاری را وادار به انتقاد از انجمن کرده و از ضعفهای برجسته آن به شمار میرود، عدم مداخلهی اعضای انجمن در امور سیاسی است. در تبصرهی دوّم از مادّهی دوّم اساسنامه اینطور آمده است: «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیّت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت میگیرد، بر عهده نخواهد گرفت.» (1) برخی از سران انجمن درصدد توجیه این مطلب برآمده و گفتهاند: «آقای حلبی دیدند که عدّهای از افراد انجمن به اقتضای زمانه وارد سیاست شده و سر از فدائیان خلق و سیاهکل در آوردند (مانند حیاتی و ...) و این مسأله مانع از مبارزه با بهائیّت میشده است، از اینرو تاکتیک عدم مداخله در سیاست را برگزیدند آن هم در مقابل دشمنی که مهمترین تاکتیکشان، عدم مداخلهی دین و متدیّنین در سیاست بود. بنابراین چارهای جز این نبود.» (2) این در حالی است که در آغاز نهضت اسلامی، آقای حلبی بر این باور بوده است که «نمیشود با رژیم تا دندان مسلّح شاه مبارزه کرد. ایشان معتقد بود که کسانی که به این راه کشیده میشوند خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسئول این خونها هستند و نیز معتقد بود که کار صحیح، فعّالیّتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است، نه مبارزه علیه رژیم.» (3) البتّه آقای رسول جعفریان به نقل از آقای محمدرضا حکیمی مینویسد: «بعدها آقای حلبی هم مثل بسیاری از علماء، از روی کار آمدن تودهایها هراس داشته و تحلیلش در اوایل انقلاب آن بود که تودهایها رهبران مذهبی را گول زده، آنها را جلو انداختهاند که شاه را ساقط کنند و بعد خودشان رشتهی کار را در دست بگیرند؛ امّا در جریان 17 شهریور 57، این باور عوض شد و از فردای آن روز اعلام کرد که در سراسر کشور به افراد انجمن گفته شود که در تظاهرات شرکت کنند. (4) آقای محمّدرضا حکیمی نیز به نقل از مهندس سجّادی میگوید: «فردای 17 شهریور آقای حلبی به خانهی ما آمد در حالی که رؤسای انجمن هم حضور داشتند و در آنجا گفت: که عقیدهی من عوض شده و اکنون مطمئن شدهام که دست چپیها در کار نیست و لاجرم باید ما هم در این حرکت شرکت کنیم.» (5) اگرچه در نظر برخی انجمن چند ماه پیش از انقلاب یعنی در شهریور 57 مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده و شروع به همراهی با انقلاب نموده است، ولی امام خمینی (ره) که روزی آقای حلبی را تأیید میکرد در همان سالهای پیش از انقلاب به تدریج نسبت به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را نیز قطع کرد. آقای گرامی که اخبار داخلی ایران را برای نجف مینوشته است، نامهای در این باره به امام نوشت که پاسخ امام چنین بوده است: «از وقتی که مطلّع شدهام، دیگر تأییدی نکردهام» (6) این عقیدهی امام در مورد انجمن به بعد از انقلاب هم کشیده شد و ایشان نه تنها از نظر خود برنگشتند بلکه در سال 1362 در نطقی با اشارهی غیر مستقیم و بدون تصریح نام انجمن خواستار کنار گذاشتن اعوجاجات شده، به نقد انجمن پرداختند؛ اگرچه هرگز انجمن خود را مصداق سخنان آن رهبر حکیم نمیدانست ولی پس از آن انجمن رسماً تعطیلی خود را اعلام کرد. حتی امام در روزهای پایانی عمر شریفش نیز در نامهای موسوم به «منشور روحانیّت» به صراحت نام انجمن را برده و به نقد آن پرداخته و فرمودند: «... دیروز حجّتیّهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحهی مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمهی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیّون شدهاند. ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند و در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند...» (7)
بیشک عقیده و سخنان آن رهبر حکیم دربارهی انجمن، نه تخریب شخصیتِ برخی عالمان و اندیشورانِ دلسوز و دردآگاه و انقلابی، بلکه نفی تفکّر متحجّرانهی حجّتیّهای است چه اینکه بسیاری از نیروهای انقلابی از کسانی بودند که سابقهی فعّالیّت در انجمن داشته و از افراد با نفوذ آن به شمار میآمدند (مانند: آقایان پرورش، ولایتی، سلیمی و شهدایی چون نامجو، کلاهدوز، اقارب پرست، ابراهیمی مجد و ...)
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی که به نوعی پیروزی مذهبیهای سیاسی بود، انجمن به موضع انفعال افتاده و نیروهای تربیت شدهی آن در سطوح مختلف، به سه دسته تقسیم شدند:
1ـ برخی به صف انقلابیّون پیوستند (مانند آقای پرورش، دکتر صادقی استاد دانشکدهی الاهیّات مشهد، عبدالکریمی استاد دانشگاه مشهد و مهندس مصحف، و بسیاری دیگر) و برخی در این راستا نه تنها به انقلابیون پیوستند که به نوعی در برابر انجمن نیز موضعگیری نمودند (مانند آقای طیب)
2ـ برخی در برابر انقلاب، بی تفاوت ماندند.
3ـ برخی به انتقاد از انقلاب به صف مخالفان با آن [اپوزیسیون] از نوع دیندار پیوستند. (8)
2) نفی اپوزیسیون
یکی از واژههایی که امروز در ادبیات سیاسی کاربرد بسیاری پیدا کرده است واژهی «اپوزیسیون» (opposition) به معنی روبرو، مقابل، وارونه و ضدّ میباشد (9) به رغم اعتقاد برخی مبنی بر محوریّت اپوزیسیون در انجمن حجّتیّه، اساس انجمن به عنوان یک تشکّل فعّال دینی و فرهنگی و با همهی ضعفها و نقدهای جدّی سیاسی و اجتماعی که به آن وارد است، دشمن انقلاب و ضدّ نظام نبوده و شایسته است تا خارج از محور اپوزیسیون نقد و بررسی شود. از اینرو نباید در شناختن دشمن، دچار اشتباه شد. دلیل این مدّعا را میتوان وجود عناصر فعّال آن در عرصهی انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و گذشتهی درخشان مبارزهی با بهائیّت و حضور در دفاع مقدس و نیز شهادت برخی از اعضاء آن و همچنین امکان بازنگری و تحلیل منصفانه برای رفع ابهامات در تاریخ گذشتهی انجمن، دانست. وانگهی چه بسا فربه کردن تضادّ واهی با انجمن حجّتیّه برای انحراف اذهان، از تشخیص دشمنان حقیقی انقلاب و اسلام باشد و دور نیست که از تضعیف انجمن، بهاییها و دیگر دشمنان اندیشهی ناب مهدویّت، خشنود شوند.
در این خصوص به جاست عبارتی را از بیانات مقام معظّم رهبری در دوران ریاست جمهوری خود (سال 1360) نقل کنیم. ایشان فرمودند: «به نظر من در میان افرادی که در انجمن حجّتیّه هستند عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند همچنان که افرادی منفی، بدبین، کج فهم، بی اعتقاد و در حال نقد زدن و اعتراض هم پیدا میشوند. پس انجمن از نقطه نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی یک طیف وسیعی است و یک دائرهی محدودی نمیباشد.» (10) از اینرو با وجود باز بودن عرصه برای نقّادی اندیشهها و یا کاستیهای این تشکّل، امروز میتوان از جهات مثبت و ارزشی نیروهای انجمن، برای مبارزه با غارتگرانِ اندیشهی مهدویّت و نیز در برخی دیگر از جهات فرهنگی، استفاده و بهرهمند شد. هر چند سران انجمن دیروز و امروز شایسته است که به اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاند ـ از سر غیرت دینی ـ شجاعانه اعتراف کرده و مسیر خود را به روشنی ترسیم نموده تا به گرایشهای ناسالم متّهم نشوند لکن اندیشمندان اهل قلم و نظر و نیز اصحاب سیاست و دین به جاست تا با شناخت کامل این تشکّل و با در نظر گرفتن شرایط کنونی، اوّلاً، از ابهام آلود کردن آن بپرهیزند، ثانیاً هر کسی را که در زمینهی مهدویّت فعّال است، انجمنی ندانند، ثالثاً با نا آگاهی، شخصیّتهای دینی و سیاسی را منتسب به انجمن نکنند.
شایان ذکر است که نفی اپوزیسیون از این تشکّل بر مبنای این تحلیل تا وقتی معتبر است که سر از ضدّیّت و تقابل در رویکرد جدید، یا سازماندهی نوین با نظام و اهداف جمهوری اسلامی در نیاورند.
3) امکان فعّالیّتهای مجدّد
امروزه در برخی از رسانههای مختلف (روزنامهها، همایشها و پایگاههای اینترنتی و ...) از سوی برخی از شخصیتهای سیاسی و یا نهادهای دولتی و غیر دولتی و گاه از سوی برخی از جناحهای اپوزیسیون خارج از کشور، سخن از فعّالیّت مجدّد انجمن حجّتیّه و نفوذ تدریجی آن در بدنهی حکومت است. گاه افراد، شخصیّتها، مؤسّسات دینی، علمی و فرهنگی یا رجال سیاسی و علمی را از اعضای انجمن بر میشمارند. از طرفی برخی دیگر از شخصیّتها تمامی اینها را دروغ و بزرگنمایی میدانند. به عنوان مثال: آقای خزعلی در مصاحبه با ایسنا، فعّالیّت کنونی انجمن را دروغ پنداشته و میگوید: «انجمن حجّتیّه پیرمردهایی هستند که کنار نشستهاند. اگر کسی خودش را به انجمن حجّتیّه وصل میکند میخواهد از اینها سوء استفاده کند. من اینها را خوب میشناسم. اصلاً کار نمیکنند. چرا اگر به نفع اسلام باشد کار میکنند. بنابراین فعّالیّت مجدّد این انجمن صددرصد دروغ است.» (11)
تحقیقات انجام شده نشان میدهد که اوّلاً؛ مراد از فعّالیّتهای مجدّد این تشکّل، ترویج و رشد تفکّر انجمنی با ایدههای قدیمی آن است. ثانیاً؛ شواهدی بر فعّالیّت برخی از اعضاء انجمن موجود میباشد ولی بدون هیچگونه سازماندهی علنی. ثالثاً؛ شاید بتوان گفت که غرض از فعّالیّتهای به فرض مخفی نه تحرّک جدید که اعادهی حیثیت قدیم است. حال نظر شما را به گوشهای از این تحقیقات انجام شده جلب میکنیم. در یک نگاه میتوان فعّالیّتها و باورهای امروز انجمن را بر دو دسته تقسیم کرد:
الف ـ باورها و فعّالیّتهای فرهنگی ـ اعتقادی
ب ـ باورها و فعّالیّتهای سیاسی ـ اجتماعی
4) باورها و فعّالیّتهای فرهنگی ـ اعتقادی
4ـ1) ترویج آموزههای مکتب تفکیک (12)
از آنجا که آقای حلبی، در رستهی بزرگان و تئوری پردازیهای مکتب تفکیک و نیز از شاگردان شاخص میرزا مهدی اصفهانی بود از اینرو یکی از دغدغهها و فعّالیّتهای ایشان، همواره توجّه به آموزههای این مکتب بوده است. لذا پس از اعلام تعطیلی انجمن (1362)، یکی از فعّالیّتهای انجمن، چه در زمان حیات آقای حلبی (تا سال 1376) و چه پس از آن پرداختن به آموزههای معارف تفکیکی بوده است. شاگردان و یاران آقای حلبی و اعضای انجمن در کتاب (طلایهدار آفتاب) ـ یادمان چهلمین روز رحلت ایشان ـ نبودنِ زمینهی مساعد، وجود بحرانهای اجتماعی، اشتغال به مبارزه با فرقهی ضالّهی بهاییّت و دیگر موانع را، دلایل مهجور شدن و عملی نشدن نشر معارف مکتب تفکیک دانسته و گفتند در اوّلین فرصتِ حصول فراغتِ نسبی و فراهم شدن زمینه و وجود ذهنهای آماده، آرام آرام امکانِ نشرِ آن آموزهها فراهم شده و این امکان پیش آمد که استاد، آرام آرام، آن مطالبِ نورانی را که سالیانِ سال در سینه نگاه داشته و از آن کمتر سخن گفته بود، بیان کرده، ارزشِ معارف والای اهل بیت علیهم السلام را در مقایسه با آراء و افکار بشری به طور تطبیقی آشکار سازد. بنا به نوشتهی انجمنیها، نشر این آموزهها از سوی آقای حلبی برای آنان، به خاطر پاداش خدمتگزاری خالصانه به درگاه امام عصر «علیهالسّلام» در مبارزه با فرقهی ضالّهی بهائیّت صورت گرفته که تا آخرین لحظات حیات ایشان ادامه یافت.» (13) تمامی آن درسها به صورت مدوّن در کنار سایر آثار مکتوب ایشان نزد شاگردهای ایشان و اعضای انجمن موجود است. در این خصوص آقای حسن تاجری یکی از سران انجمن میگوید: «خدایی که آقای حلبی معرفی میکند خدایی است که اهل بیت «علیهم السّلام» معرفی کردند نه خدایی که فلاسفه معرفی میکنند. خدای دست و پابستهی قاعدهمندِ محدود، به قوانین عقلی! ایشان معتقد بودند که این معارف کوچه و بازاری نیست که در دسترس همه باشد. از همینرو هر کسی در این جلسات راه نداشت. بنابراین آقای حلبی انتخاب عنوان مکتب تفکیک را از سوی آقای محمّدرضا حکیمی نپسندیده و عنوان معارف اهلبیت یا معارف الاهیّه را خوشتر داشت تا اینکه حسّاسیت برانگیز نباشد. هم اکنون فرزند میرزا مهدی اصفهانی و افرادی دیگر، تحت همان دوستی دیرینهی انجمنی، به نشر همان آموزهها، در کادری محدود و بسته اشتغال دارند و از آنجا که زمینهی جوامع علمی را برای نشر علنی آن، فراهم نمیبینند به صورت پنهانی و محدود به این کار میپردازند.» (14)
بدون تردید اگر مراد تفکیکیها از جداسازی میان قرآن و فلسفه و کلام و عرفان، این باشد که میان آنها نه رابطهی تساوی که رابطهی عموم و خصوص من وجه است، سخنی صحیح به نظر میرسد ولی اگر مراد ایشان تفکیک کامل میان ظواهر دینی و برهان عقلی و کشف صحیح عرفانی باشد سخنی به غایت نادرست است. چه اینکه تفکیک باطن از ظاهر شریعت موجب هدم اساس دین است وانگهی شریعت هم از ظاهر و هم از باطن سخن گفته است. علّامهی طباطبایی (ره) راههای ارائه شده توسط قرآن کریم برای درک معارف دینی را در سه قسم بیان کرده است. ظواهر دینی، برهان عقلی و کشف عرفانی و باطنی. (15) واضح است که مراد از ظواهر دینی در تفکّر اسلامی قرآن و سنّت بوده که ظرفیت اَفهام در فراگیری آن گوناگون و متفاوت است. و مراد از براهین قطعی عقلی (فلسفی)، استفاده از روشهای عقلانی برای درک صحیحتر از همان ظواهر است. بنا به گفتهی علّامهی طباطبایی (ره) «مراد از بحث فلسفی این نیست که معتقدات امثال ارسطو، افلاطون و سقراط را جمعآوری کرده و بی چون و چرا و کورکورانه بپذیرند... در بحث فلسفی، ارزش از آنِ نظر است، نه از آنِ رجال و صاحبانِ نظر...» (16) و امّا مراد از کشف صحیح عرفانی، دستیابی به حقایق همان معارف دینی با تکیه بر ظواهر شریعت و اتّکاء بر عقلانیّت فلسفی است.
4ـ2) حضور در اماکن فرهنگی:
برخی امروزه مطرح میکنند که انجمن حجّتیّه فعّالیّت علنی خود را تحت اسامی جدید و به طور رسمی در جمهوری اسلامی سازمان داده است. امری که هنوز تلاش میشود جنبههای افشاگرانه به خود نگیرد. از جمله اسامی جدید و تشکّلهای نوین طیف گسترده حجّتیّه در جمهوری اسلامی بنیاد غدیر به سرپرستی آقای خزعلی بوده، همو رأس حجّتیّهی امروز است. (17) آقای خزعلی نیز در اینباره میگوید: «اگرچه انجمن حجّتیّه را دوست داشتم ولی به آن نپیوستم.» (18)
آقای محمد توکّل مدیر انتشارات صابرین میگوید: آموزش و پرورش یکی دیگر از جاهایی بود که انجمن حجّتیّه خیلی وسیع در آن حضور پیدا کرد، به این دلیل که از گذشته اعتقاد به مبارزهی فرهنگی با مخالفانشان داشتند. اینها کادرهای بسیار قوی ـ در امور فرهنگی ـ هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ علمی دارند. عمدهی مدارس غیرانتفاعی و مذهبی موفّق، تحت مدیریّت اینها اداره میشوند.» (19) برخی این مدارس را از جمله مدرسهی علوی در گذشته و مدرسهی نیکان در حال میدانند. (20) برخی نیز تدریس در دانشگاه و سخنرانی در مجالس عمومی و خصوصی پیرامون موضوعات دینی، انتشار کتب مذهبی و دینی و تربیتی را از جمله کارهای امروزی اعضای برجستهی انجمن حجّتیّه میدانند. (21)
تحقیقات نشان میدهد که اوّلاً؛ هیچ فعّالیّت رسمی علنی از سوی اعضای سابق انجمن حجّتیّه صورت نپذیرفته و ثانیاً؛ اشتغال به کار روزمرهی اعضای انجمن دالّ بر فعّالیّت سازماندهی شدهی رسمی نمیباشد و ثالثاً؛ فعّالیّت رسمی مخفی این تشکّل مورد انکار سرانِ انجمن حجّتیّه بوده و ما نیز ردّ پایی از آن را نیافتیم. وانگهی فعّالیّت مخفی و غیر رسمی را نیز انکار نمیکنیم لکن انتساب آن به تشکّل انجمن حجّتیّه محرز نمیباشد.
4ـ3) زمزمهی مبارزهی با بهائیّت و موانع آن؛
آقای محمدرضا حکیمی میگوید: انجمنیها معتقدند که باید حیثیّت بر باد رفتهی انجمن توسّط شخص مقام معظّم رهبری اعاده شود و نیز عدّهای که سنگ مزار آقای حلبی را شکستهاند باید بروند و از روح ایشان عذرخواهی کنند. وی در ادامه میگوید: ما برای مبارزه با بهائیّت در روزگار خود سخت محتاج تلاشها و تجربههای انجمن حجّتیّهایم چه اینکه بهائیّت در حال نفوذ و فعّالیّت در دبیرستانها و جاهای دیگر هستند. (22) در سایت بازتاب نیز آمده است «اخیراً با افزایش تحرکّات بهائیها در ایران، تعدادی از چهرههای میانهرو انجمن حجّتیّه، ضمن مراجعه به علما و روحانیّون در اقصی نقاط کشور خواستار اجازه جهت مقابلهی فکری با بهائیّت شدهاند ولی جماعتی از تندروهای انجمن حجّتیّه با مؤاخذهی دوستان خود صراحتاً عنوان کردهاند: ورود انجمن در مبارزه با بهائیّت منوط به دلجویی ولی فقیه وقت (و به تعبیر روشنتر، عذرخواهی) از انجمن به واسطهی مواضع حضرت امام در سال (1362) که منجر به تعطیلی ظاهری تشکیلات انجمن حجّتیّه گردید و نیز پذیرش هویّت انجمن حجّتیّه از سوی ایشان میباشد.» (23) ولی این سخن مورد پذیرش برخی از سران اعضای انجمن نمیباشد. آقای حسن تاجری در گفتگویی با ما میگوید: «ما توقّع عذرخواهی نداریم. اصلاً ما که باشیم که احتیاج به عذرخواهی باشد. ولی میگوییم ایشان به ما دستور بدهد که شما باید با بهائیّت مقابله کنید، سپس ما وارد میدان شویم تا برای ما تکلیفآور باشد چرا که اگر ما بدون دستور ایشان وارد شویم مجدداً ممکن است، مشکلاتی برای ما به وجود آید. ما الآن با چشمهای تیزبین خود، کاملاً فعّالیّت بهائیّت را زیرنظر داریم.» (24) آقای خزعلی نیز در این باره میگوید: «کسانی را که من در این انجمن میشناسم، البتّه مایلند راجع به مقابله با بهائیّت فعّالیّت هم انجام دهند و البتّه وزیر اطلاعات (آقای یونسی) گفته است که ما نیز حاضریم اینها را بپذیریم.» (25)
4ـ4) باور به انتظار
یکی از باورهایی که گاه به عنوان شاخص افکار انجمن حجّتیّه از آن یاد میشود باور به انتظار ویرانگر، فرساینده و اشرافی است. به این معنی که اشاعهی گناه و معصیّت و فساد و ترویج گناه، مقدمهی ظهور امام زمان «علیهالسّلام» میباشد. و اساساً از شرایط ظهور حضرت، پر شدن جهان از ظلم و جور است، پس باید معصیت و فساد را زیاد کرد یا دستِ کم در مقابل ترویج و اشاعه و نشر آن ساکت ماند تا ظهور اتفاق بیفتد. این باور ولو اینکه در گذشته در میان برخی از مکاتب مثل مارکسیسم یا اشخاص یا گروهها وجود داشته است ولی به گواهی برخی از صاحبنظران، انتساب این باور به انجمن کاملاً نادرست بوده و ما نیز ردپایی از آن نیافتیم. در این خصوص به شواهدی در ابعاد فردی و اجتماعی اشاره میکنیم: در بعد فردی انتظار آقای حلبی در کتاب آفاق انتظار میگوید: «یکی از آثار انتظار فرج، همین پاک شدن است. کسی که منتظر ظهور امام زمان «علیهالسّلام» است، خودش را برای خدمتگزاری به آن حضرت پاک میکند تا هر لحظهای که آقا آمد، او پاکیزه و نظیف، مهیّای خدمت باشد. چون هر ساعتی ممکن است صدای آن حضرت بلند شود زیرا ـ یصلح الله امره فی لیلۀ ـ یعنی خداوند امر فرج و ظهور او را یک شبه اصلاح میفرماید. پس شیعه همیشه منتظر و مهیّا است... انتظار فرج، با تقوا درست میشود نه با معصیّت و پلیدی و کثافت روحی» (26) در بعد اجتماعی انتظار آقای حسین تاجری میگوید: «گروهی دانسته یا ندانسته این چشم به راهی را مایهی رکود و عقبماندگی وانمود کرده میپندارند که شیعه باید از هر تلاش اصلاحی و هر کوشش انقلابی دست بشوید و در برابر زور و ستم، خاموشی و سکوت پیش گیرد و بسان مردههای زنده نما در تابوت انتظار دراز کشد. دست روی دست نهد و به خواب دائمی فرو رود و اگر میخواهد که موعود جهانی زودتر از راه برسد میباید به گسترش جور و فساد کمک کند.» (27)
آقای حسن افتخارزاده نیز در بیانی به صورت بدیع، مستدلّ، اساس این ریشه را ردّ میکند. (28) آقای حسن تاجری میگوید: «اینکه ما فساد و معصیّت را بخواهیم که زیاد شود، نه، چنین چیزی نبوده، اصلاً شغلهای ما طوری نبوده که در این مسیر باشد. مگر ما مشروب فروشی داشتیم، یا مراکز فساد داشتیم. این اعوجاجات ما در کجا بوده است جز اینکه در خانهها میرفتیم و جلسات اعتقادی داشتیم؟!» (29)
به نظر میرسد انجمن حجّتیّه تفکر ازدیاد فساد و معصیّت در دوران انتظار ظهور را بر نمیتابد. چه اینکه شواهد و قرائن دالّ بر آن یافت نمیشود وانگهی سران ذی نفوذ انجمن حجّتیّه آن را محکوم میکنند. واضح است که تقارن ظهور حضرت ولی عصر «علیهالسّلام» با ازدیاد ظلم و جور در جهان به معنی علّیّت جور و فساد برای ظهور نمیباشد چه اینکه اگر جور و فساد علّت ظهور باشد فلسفهی غیبت منتفی میشود! مضافاً اینکه در دوران آغاز امامت حضرت ولی عصر «علیهالسّلام» نیز جور و فساد کم نبوده است. از اینرو روایاتی که ظهور را با کثرت ظلم و جور گره میزند به معنی تقارن ظهور با جور و فساد است و نه علّیّت آن برای ظهور.
5) باورها و فعّالیّتهای سیاسی ـ اجتماعی
5 ـ 1) تلقّی گرایش به سکولاریسم
طبق اساسنامهی انجمن حجّتیّه در گذشته، ورود این تشکّل در فعّالیّتهای سیاسی ممنوع اعلام شده بود. و بنا به گفتهی علی اکبر پرورش ـ عضو سابق این تشکّل ـ انجمن حتّی از اعضای خود تعهّدی مکتوب مبنی بر عدم فعّالیّت سیاسی میگرفت. (30) در توجیه این تفکّر، انجمن در یکی از نشریههای اوّل انقلاب خود مینویسد: «لازم به تذکّر است که در اندیشهی اسلامی، داشتن خطّ سیاسی تنها برپا کردن تشکیلات حزبی و اعلام مواضع روزانه و تبلیغات دامنهدار به منظور در اختیار گرفتن اهرمهای قدرت سیاسی نیست، بلکه در جهت حفظ محتوای اسلامی انقلاب، ضروری است که همواره گروهی به دور از درگیریهای سیاسی، عهدهدار مرزبانی عقیدتی از ایدئولوژی انقلاب باشند. لذا انجمن در این برهه از زمان به لحاظ اهمّیّتی که برای فعّالیّتهای ایدئولوژیک در قبال فرهنگ اسلامی قائل است و نیروهای خود را در این جهت کارساز میداند، حضور فعّال تشکیلاتی در این صحنه را در اولویّت افزونتری تلقّی مینماید.» (31)
در این بیان تفکّر سکولار به چشم نمیآید زیرا کار سیاسی را تنها راه حفظ اسلام نمیداند بلکه کار فرهنگی را هم برای آن لازم شمرده و آن را در اولویّت قرار داده است. اگرچه این سخن قابل نقد جدّی است (زیرا مرزبانی شریعت به گونهی گسترده، به جز در سایهی قدرت سیاسی امکانپذیر نمیباشد) امّا این با تفکّر سکولاریسم متفاوت است. وانگهی شواهدی دالّ بر توجیه سخن انجمنیها در آن زمان موجود میباشد. مثلاً: آقای خزعلی به عنوان مدافع جدّی انجمن در توجیه عدم مداخلهی سیاسی این تشکّل قبل از انقلاب چنین میگوید: «چون مسألهی بهائیّت، امری خیلی مهم برای مسلمانان بود آنها سعی کردند که در انقلاب شرکت نکرده و به این مهم بپردازند چون فکر نمیکردند، انقلاب پیروز شود. لذا اجازهی فعّالیّت سیاسی به افراد انجمن داده نمیشد و علّت آن هم این بود که افراد اگر بخواهند کار سیاسی کنند سازماندهی انجمن پاشیده شده و دیگر نمیتواند با بهائیّت مبارزه کند.» (32) و نیز میگوید: موضعگیری سیاسی انجمن نیز بیشتر از تقیّه بوده است. این مسأله غیر از شعار جدایی دین از سیاست است. اعضای انجمن حجّتیّه بر این اعتقاد بودند که ما قدرت مقابله با حکومت محمدرضا پهلوی را نداریم.» (33)
گرچه انجمن، از سیاست و کار سیاسی سرخورده شده و باور نمیکرد که این حرکت سیاسی انقلاب به نتیجه برسد، ولی اعتقاد به ناتوانی برای مقابله با حکومت پهلوی، نشان از عدم آگاهی از اقتضای زمانه و نیز نداشتن تحلیل واقعگرایانه از شرایط و اوضاع آن روزگار میباشد. از اینرو برخی انجمن حجّتیّه را مصداق بارز شیعهی مقصّر و نیز شهروند دین خنثی و بیخطر میدانند. (34) آقای گرامی نیز میگوید انجمن حجّتیّه در مقابل دینِ سخت، دین راحتی را برای مردم مطرح میکند. (35) آقای عباس سلیمی نمین، یکی دیگر از ناقدان و تحلیلگران معتقد است که انجمن حجّتیّه با جریان سکولاریسم، آبشخور و منشأ واحدی دارند و انجمن یک تشکیلات موازی و فرعی با جریان انقلاب بود که با هدف انحراف مبارزات اصیل مردمی از مسیر خود و حذف دین از حوزهی ادارهی جامعه و تمشیت امور به فعّالیّت خود ادامه میدهد. (36) برخی شروع مجدّد فعّالیّت انجمن را بعد از دوم خرداد دانسته و آنها را همسوی نهضت آزادی و جریانهای ملّی مذهبی به لحاظ دیدگاه سکولاریستی میدانند و برخی دیگر نیز انجمن را نه سکولار که سازگار با نظامهای سکولار دانسته و معتقدند بالاخره روشنفکران سکولار مذهبگرا و انجمن حجّتیّه در نتیجه به یک نقطه میرسند و آن حکومت سکولار و جامعهی غیر دینی است. (37)
شاید یکی از دلایل انتساب انجمن به گرویدن به سکولاریسم این باشد که برخی از اعضای سابق انجمن، امروز از پرچمداران سکولاریسم در ایران و از رهبران اپوزیسیون میباشند مانند آقای سروش و برخی دیگر. ولی برخی از سران انجمن حجّتیّه برچسب سکولاریستی را به تشکل خود نمیپسندند. آقای حسن تاجری میگوید: «اساساً مفهوم دین راحت و جداسازی دین از سیاست و حکومت، در قاموس اندیشهی انجمن نمیگنجد» (38) در واقع ایشان هر آن چه را که در گذشته بوده است، تاکتیکی سیاسی برای راندن دشمن و پیکار زیرزمینی و پارتیزانی با دشمن میداند تا با وارد کردن ضربهی بیشتر، کمتر مورد اصابت ضربات دشمن واقع شوند.» اگرچه انجمن حجّتیّه در عدم شناخت زمانه و نیز استفاده از یک تاکتیک کودکانه و دور از عقل جمعی و حرکت عظیم انقلاب اسلامی به رهبری حکیمی لایق، دچار اشتباه شده و بدون هیچ توجیهی باید به آن اعتراف کند ولی اعتقاد به سکولاریستی بودن آن، تحلیلی دور از واقعیّت است.
5 ـ2) تلقّی وحدتستیزی (سکتاریسم)
برخی بر آن باورند که بخش سنّتی انجمن، گرایش سکتاریستی (فرقه گرایانه) دارد و درصدد افروختن آتش جنگ فرقهای میان شیعه و سنّی بوده و میگویند: «انجمن حجّتیّه به نام دفاع از دین به اختلافات مذهبی شدیداً دامن میزند» (39) وزیر کشور وقت (آقای موسوی لاری) نیز نسبت به افزایش فعّالیّتهای انجمن حجّتیّه و تلاش برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنّی هشدار داد. (40) بازتاب نیز در گزارشی نوشت: «به تازگی استراتژی انجمن بر فعّالیّت و تبلیغ علیه اهل سنّت متمرکز شده است و این موج تبلیغاتی با تحریکات متعصّبان اهل سنّت علیه شیعیان همراه شده، فضای عمومی در مناطق سنّی نشین را به گونهای رقم زده است که طیف لائیک و سکولار اهل سنّت نیز به گرایشهای ضدّ شیعی پیوستهاند. به زعم خبرنگار بازتاب، موج تبلیغات ضدّ شیعی از سوی القاعده و موج تبلیغات ضدّ اهل سنّت از سوی محافل تندروی شیعه از جمله انجمن حجّتیّه صورت میگیرد و انتشار کتاب (حقیقت وحدت در دین) نوشتهی آقای یعسوبالدین رستگار جویباری نیز که موج حملات عالمان سنّی و مطبوعات و گروههای سیاسی آنها و سرانجام دستگیری نویسنده را در پی داشت در همین راستا میباشد.» (41) تحقیقات نشان میدهد که نه در کتابهای نویسندگان مربوط به انجمن حجّتیّه و نه در مصاحبهی ما با سران ایشان، ردّپایی از این اندیشه (سکتاریسم) یافت نشده بلکه حتّی در جهت وحدت، از سوی اعضای اصلی انجمن حجّتیّه شواهدی در دست است. مثلاً یک انتشاراتی مرتبط با انجمن حجّتیّه (آفاق) کتاب نویسندهای از اهل سنّت را توسط یکی از نویسندهها و مترجمین انجمن، ترجمه و منتشر کرده است. آقای حسن افتخارزاده مترجم کتاب (خاستگاه خلافت) که مترجم کتاب (السقیفه والخلافه) نوشتهی آقای عبدالفتاح عبدالمقصود، نویسندهی سنّی مذهب میباشد در مقدمهی کتاب چنین مینویسد «نویسنده در این کتاب، درصدد ایجاد تفاهم و همبستگی بین صفوف مسلمین و نزدیکتر کردن آنان به یکدیگر است. تحقیقات و تحلیلهای تاریخی وی در مسیر روشنگری و هدایت بوده و دست کم اتمام حجّت و حداقل انجام وظیفه و ابلاغ رسالت الاهیّه است.» (42) آقای حسن تاجری وحدت ستیزی را، هم در بُعد وحدت و وفاق ملّی و هم در بُعد وحدت شیعه و سنّی کاملاً مردود دانسته و این نسبت را اتّهامی بدون سند و مدرک بر میشمرد. (43)
معمولاً آنچه را که از مصادیق بارز این اختلافافکنی و وحدت ستیزی بر میشمرند برپایی جشن عیدالزّهراء «سلام الله علیها» است که در آن به طور علنی سبّ خلفاء و لعن به اسم صورت گرفته و در برخی موارد حرکات شنیع نیز صورت میگیرد. هرچند این کار شایستهی محافل شیعی در نظام حکومت اسلامی نبوده و برازندهی منطق استوار مکتب اهلالبیت «علیهم السلام» نمیباشد و نیز انتساب آن به تشکّل انجمن حجّتیّه محتاج دلیل و مدرک است وانگهی امروز برخی از دستهها و گروه‌های مختلف حتّی ولایتی و انقلابی به دلیل عدم موانع قانونی به جرأت و صراحت تمام، عملاً، گرفتار این وحدتستیزی میباشند. (44)

پینوشتها:
1ـ جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران. رسول جعفریان. ص/ 273. نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ پنجم. 1383.
2ـ حسن تاجری. مصاحبهی شخصی در تاریخ 7/4/1384 در دفتر انتشارات آفاق ـ تهران.
3ـ در شناخت حزب قاعدین زمان. عمادالدین باقی. ص 43. نشر دانش اسلامی. اسفند 62. به نقل از سخنان طیّب از اعضای سابق انجمن.
4ـ برگرفته از جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران. رسول جعفریان. ص 374. نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ پنجم. 1383.
5 ـ همان.
6ـ همان.
7ـ منشور روحانیّت. پیام امام خمینی (ره) به روحانیّون سراسر کشور. 3/12/1367. نشر مؤسّسهی تنظیم و نشر امام خمینی (ره). چاپ هفتم. زمستان 76.
8 ـ برگرفته از جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران. رسول جعفریان. ص 374. نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ پنجم. 1383.
9ـ فرهنگ هدیه. منوچهر آریانپور کاشانی. نشر الکترونیکی و اطّلاعرسانی جهان رایانه. چاپ ششم. 1381.
10ـ روزنامهی اطّلاعات. یکشنبه 6 دیماه 1360ـ ر.ک: جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران. رسول جعفریان. ص 376. همان.
11ـ مصاحبهی ایسنا با آقای خزعلی.
12ـ هدف این مکتب حفظ خلوص معارف و شناختهای اعتقادی مذهب شیعه به دور از درآمیختگی با نحلهها و مکاتب فلسفی و عرفانی بشری است. «به نقل از مجلّهی اندیشهی حوزه ویژهی مکتب تفکیک. مصاحبه با آقای سیّد جعفر سیّدان. سال پنجم شماره 3 آذر و دی 1378 ص 69.
13ـ ر.ک طلایهدار آفتاب. ص 67ـ 69. بیتا. بیجا.
14ـ حسن تاجری. مصاحبهی شخصی 7/4/1384. در دفتر انتشارات آفاق ـ تهران.
15ـ ر.ک شیعه در اسلام. محمّد حسین طباطبایی. ص 87. نشر اسلامی وابسته به جامعه مدّرسین. چاپ 10. زمستان 74.
16ـ شیعه. مجموعه مذاکرات علّامه طباطبایی با هانری کربن ـ ص 65 و 66 ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامی مجموعه آثار علّامه طباطبایی ـ چاپ 4 ـ 1371.
17ـ به نقل از سایت www.peiknet.com . 30/10/1383.
18ـ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی. تدوین حمید کرمیپور. ص 144. مرکز اسناد اسلامی.
19ـ سایت میثمی (www.meisami.com). مقالهی بازار سنّتی ایران در سه دوره. محمّد توکّل.
20ـ وبلاگ سرزمین آفتاب. 26 آبان 1383. این سخن در مصاحبهی شخصی با آقای حسن تاجری مورد تأیید واقع شده است. 6/4/1384 در مکان نشر آفاق ـ تهران.
21ـ افرادی چون آقایان غلامحسین تاجری، حسن افتخارزاده و ... به نقل از حسن تاجری در مصاحبهی شخصی 6/4/1384.
22ـ محمدرضا حکیمی. گفتگوی شخصی. خرداد 1384.
23ـ سایت بازتاب تاریخ 28/2/1384.
24ـ مصاحبهی شخصی 7/4/1384. دفتر انتشارات آفاق ـ تهران.
25ـ مصاحبهی ایسنا با آقای خزعلی.
26ـ آفاق انتظار. محمود حلبی. ص 81 و 83 . نشر آفاق. چاپ اول 1378.
27ـ انتظار بذر انقلاب. حسین تاجری. ص 35. نشر بدر 1358.
28ـ ر.ک گفتارهایی پیرامون امام زمان «علیهالسّلام». سید حسن افتخارزاده. ص 175ـ 185. نشر نیک معارف. چاپ پنجم ـ 1382.
29ـ حسن تاجری. مصاحبهی شخصی. 7/4/1384. دفتر نشر آفاق ـ تهران.
30ـ ر.ک شناخت حزب قاعدین زمان. عمادّالدین باقی. ص 35. نشر دانش اسلامی. اسفند 1362.
31ـ همان. ص 174.
32ـ همان. ص 58.
33ـ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی. تدوین دکتر حمید کرمیپور. ص 144. مرکز اسناد اسلامی.
34ـ نرمافزار شریعت مطهر 3. بخش سلسله جلسات نقد افکار انجمن حجّتیّه توسّط آقای حسن عبّاسی رئیس مرکز دکترینال امنیّت بدون مرز. مشهد مقدّس. پاییز 1382.
35ـ خاطرات آیتالله محمدعلی گرامی. تدوین محمدرضا احمدی ص 357. مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
36ـ نرمافزار شریعت مطهر 3ـ بخش سلسله جلسات نقد افکار انجمن حجّتیّه توسط آقای عبّاس سلیمی نمین. مشهد مقدّس. پاییز 1382.
37ـ سایت بازتاب به نقل از سعیدی جانشین نمایندهی ولیّ فقیه در کلّ سپاه پاسداران.
38ـ حسن تاجری. مصاحبهی شخصی 7/4/1384. دفتر نشر آفاق ـ تهران.
39ـ علی آقامحمّدی. در همایش بیست و یکمین سالگرد شهادت آیتالله مدنی به نقل از وبلاگ خبرگزاری آنلاین.
40ـ روزنامهی ایران 9/6/1381.
41ـ سایت بازتاب 6/2/1383.
42ـ خاستگاه خلافت عبدالفتّاح عبدالمقصود. ترجمهی حسن افتخارزاده ص 23. نشر آفاق. چاپ اول 1376.
43ـ مصاحبهی شخصی. 6/5/1384.
44ـ برخی از نوارها و فیلمهای جشن عیدالزّهراء «سلامالله علیها» هم اکنون خرید و فروش شده و مقداری از آن هم نزد مؤلف موجود میباشد.
https://ayandehroshan.ir/vdcg4.9taak9urrp.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

بسم ا...
ببین جانم همین قدر که گروهی بااسم اظهار وجود کردبه تفکیک پرداخته واین خلاف گفته خداوند است .دیگه لازم نیست اهداف ان گروه مورد نقد قرار گیرد.
انشاالله متوجه شده باشید.
الحمدا....