تاریخ انتشارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۳۹
کد مطلب : ۴۱۳
۰
plusresetminus
راه‌بردهاي دولت زمینه‌ساز در توسعه پايدار طوع و رغبت مهدوي
چکیده
«ترغیب و طوع مهدوی»، دو مفهوم مقدس و برگرفته از دعاي افتتاح و دعاي فرج منقول از امام صادق(ع) است كه تصوير تحرک اجتماعی فراگير در جامعه موعود را نشان می‌دهد و ويژگي‌ها، برنامه‌ها، اهداف و تعاليم روان‌شناسانه در این محیط را بیان می‌کند. این مقاله برای تولید ادبیات این دو مفهوم، ابتدا هدف و روي‌کرد بنيادين در ترغیب اجتماعی در جامعه منتظر را شناسايي می‌نماید و نظام تبلیغی و فرهنگي را متناسب با آن ترسيم می‌کند. هدف اصلى و نهايى جامعه منتظر، مستعدسازی حقيقى انسان‌ها، جز در پناه موعودشناسى، خداپرستى، اطاعت‌پذیری، كسب رضاى خداوند متعال و تقرب به درگاه او حاصل‌شدنى نيست. بر اين اساس، ترغیب مهدوی، هدف اصلي تنظيم و نگارش این مقاله است. در اين روی‌کرد، ابتدا خواست و نياز اصلي انسان‌ها، بر اساس روان‌شناسی انسانی در ترغیب دینی، مشخص می‌گردد و سپس با بررسی ادبیات انتظار، راه‌برد استقرار و برنامه اصلي براي پاسخ‌گويي به آن تبیین می‌شود. از آن‌جايي كه بيشتر این امور را باید در وظیفه دولت زمینه‌ساز جست‌وجو کرد، بررسي وظایف و تکالیف این دولت و شناخت ماهيت و روي‌كرد آن، در زمره اهداف غايی مقاله قرار دارد.
واژگان کلیدی
ترغيب، مهدويت، موعودگرايي، راه‌برد ظهور، جامعه منتظر، طوع مهدوي.
مقدمه
تحقق طوع در نظریه مهدویت، علاوه بر عنصر طوع امام در برابر خالق، و طوع مأموم در برابر امام، به جامعه‌اي نيازمند است كه طوع‌محور بوده، روابط اجتماعي و تعاملات افراد با يك‌ديگر، بر غايت‌جويي عدل و احسان مبتني باشد. به هر صورت، براي دست‌يابي جامعه منتظر به طوع، به سه عنصر دیگر «امنيت»، «ظرفيت» و «استغنا» نیاز است و اين عناصر، جز از كانال عبوديت و از بزرگ‌راه احساس خدمت به خلق و بندگي براي خالق فراهم نمي‌شود. به جهت تأمين اين عناصر، ظهور آن يگانه غايب از نظر، به تأخير افتاده و دوران غيبت شكل گرفته است.
فقدان جامعه طوع‌‌محور، نقيصه‌اي است كه شيعة منتظر بايد در پي ايجاد آن باشد؛ چون ظهور آن گوهر خلقت، به این اشتیاق و نمایش وفاداری مربوط می‌شود و فرهنگ شيعه بر پايه همين تفكر، برنامه‌ريزي شده است. پیامبران الهی بر پايه همين بينش، در مأموريت آسماني خود، خواهان اقامه عدالت‌جويی در بين انسان‌ها بوده‌اند و مي‌خواستند مردم را طوري تربيت كنند كه آنان، خود قسط را به پا دارند، عمل صالح انجام دهند، از محرومان دست‌گیری نمایند و امر به معروف و نهی از منکر را اقامه کنند. اين عالي‌ترين و پيش‌رفته‌ترين مدل نظام طوع‌محور است كه بر عنصر آگاهي و آزادي جامعه تكيه دارد؛ آن‌ هم جامعه‌اي كه از نقطه عبوديت عبور كرده و در فضاي بندگي و قرب الی الله سير مي‌كند. به هر حال، امام عادل و منجی بشریت، مأموم طوع‌مدار (راغب، مشتاق، مطیع، متعهد و وفادار) مي‌خواهد و دولت طوع، ملت طوع ‌می‌خواهد؛
تَرْجُونَ مِنَ اللّـهِ مَا لاَ يَرْجُونَ.
در همين زمینه، حديث تأمل‌برانگيزي از امام باقر(ع) نقل شده است. حمران از ایشان مي‌پرسد: «اي كاش مي‌فرموديد قيام حضرت چه زماني اتفاق خواهد افتاد تا دل ما شاد گردد!» امام(ع) در قالب يك حكايت پرمعنا، زمان را به سه دوره تقسيم مي‌كند: زمان گرگ، زمان ميش، و زمان ترازو. بدين‌سان، حمران را متوجه اين نكته مي‌كنند كه تا زمان ترازو فرانرسد، زمان حاكميت امام فرا نخواهد رسيد.
امام باقر(ع) به خوبي روشن مي‌سازد كه اگر مردم گرگ‌صفت باشند، پديده غصب ادامه خواهد داشت و تغییری ایجاد نخواهد شد و اگر ميش‌صفت باشند، هرچند به بازگرداندن خلافت غصب‌شده تمايل دارند، عملاً چنين اتفاقي نخواهد افتاد. بالاخره اين‌كه اگر مردم مشتاق، عامل و طوع‌مدار باشند، خود زمینه‌ساز ظهور می‌شوند تا حق به يغمارفتة‌ امامت را به صاحب اصلي آن بازگردانند و امامت و عدالت پايدار در جهان ادامه يابد.
از نظر قرآن، نجات و رستگاري انسان‌ها، فرآیندي است كه با اراده انسان انجام می‌گیرد و اراده الهي هم به تحقق و توفيق اراده بندگان ياري مي‌رساند. نظريه اشتياق منجر به ظهور و پايان درخشان و نيكوي تاريخ بشر، بر سنتی الهي مبتني است؛ اما اين كاركرد الهي، به شكل‌گيري اراده در انسان‌ها ابتنا دارد كه در نهايت اگر به كسب رضاي الهي بینجامد، بنابه وعده الهي، اراده ظهور را محقق مي‌نمايد. در غير اين‌صورت، هركس مشخص كردن زمان ظهور را مدعی شود، از دروغ‌گويان است. خود حضرت هم درخواست و تقاضاي خويش را تابع جلب آن اراده مطلق نموده‌اند؛ چون رسيدن به نتيجه ظهور، مستلزم طي يك آمادگي و فرآیند انساني است و جلب توان‌مندي و اشتياق در انسان‌ها و پيروان و محيط ظهور، فرآیندی ارادي و تمكيني به شمار می‌آید. بنابراين، اين بستر و زمان تحقق اين اراده در جوامع انساني را نمی‌توان پيش‌بيني کرد؛ بلكه نيازمند برنامه‌ريزي‌هاي زمینه‌ساز است تا تمامي عناصر مؤثر در محيط، خالص شود و آماده اجرای آن اراده عظما گردد.
در اين تحليل، هر اراده‌اي كه مشتاقانه و مطيعانه، شكل‌گيري اراده الهي در ظهور را می‌طلبد، به تعبير فيلسوفان اخلاق، يك گام به سوي آن نقطه مطلوب است. به عبارت صريح‌تر، ظهور زماني رخ مي‌دهد كه جوامع منتظر در جهان، هر كدام به نوعي با بهره‌گيري از ضرورت‌هاي ظهور و آگاهي‌ها و تجربيات تاريخي خود، بتوانند عقلانيت نهفته در پيام ظهور منجي را كه به جهان عرضه مي‌شود، دريابند و براي تحقق آن، عالمانه تلاش کنند. منتظران صالح بايد خود صالح باشند و صالح كسي است كه آگاهانه برگزيند و براي تحقق آن، به‌طور خستگي‌ناپذير تلاش كند. در آن صورت، اراده جمعي در جهت اراده الهي شكل می‌گیرد و جامعه‌اي پدید می‌آورد كه سنت الهي تحقق آن را نويد داده است.
امام صادق(ع) به زراره می‌فرماید:
أعرف إمامك فإنّك إذا عرفته لم يضرّك تقدّم هذا الأمر أو تأخّر؛
تو به امامت معرفت پيدا كن و مسئوليت‌هاي ناشي از اين معرفت را بشناس و به آن عمل كن. آن‌گاه كه او را شناختي، ديگر اين‌كه ظهور دير شود يا زود، موضوعيتي ندارد و تأثيري در كمال تو نخواهد داشت.
در بين علماي معاصر نيز مرحوم مولوي، مرد الهي و عارف بزرگ و معلم اخلاق، در جواب كساني كه از وي براي زيارت امام مهدي(عج) طلب دعا مي‌كردند مي‌فرمود: «فرزندانم! به جاي زيارت آقا، هدايت آن حضرت را بخواهيد».
لذا الگوي حركتي جريان امامت در اسلام و مذهب جعفري، آگاهي‌بخشي و روشن‌گري در جهت افزايش معرفت اجتماعي است. از منظر امامت، حضرت حجت(عج) نيز فلسفه ظهور مبتني بر آگاهي‌بخشي و افزايش معرفت را بر حكومت به مردمي كه آگاهي ندارند، حتي اگر آنان به حكومت هم متمايل باشند، ترجيح مي‌دهند. فقهاي دين، محققان و انديشه‌ورزان مسلمان در عصر غیبت، گذشته از وظایف دعوت و دلالت به حجت خدا، از مرزهای دین امام خویش دفاع می‌کنند تا از گزند خرافات، فتنه‌ها و شبهات پیاپی دوستان نادان و دشمنان مغرض محفوظ ماند و سلاح‌هاي مسموم دشمنان در تلاش مهدی‌باوران، خراشی نیفکند و با حضور فعال خود در عرصه‌ها و لایه‌های زمان و آشنایی با زبان زمان خویش، عالم به زمان باشند و امواج فتنه‌ها را رصد کنند و چاره‌ها اندیشند. به يقين آن حضرت نيز در مقابل، به چارچوب اصول و روش‌هايي عمل خواهد کرد كه همه شخصيت‌‌هاي الهي در تاريخ عمل كرده‌اند. او مي‌آيد تا اراده و آزادي انسان را استغنا بخشد. در واقع با جلب حق گزينش و اختياري كه خداوند متعال به انسان‌ها عطا كرده، سبب مي‌گردد تا آنها راه خود را مسئولانه بازيابند. جامعه ظهور بايد مستعد پذيرش گردد (حتّی تسكنه أرضك طوعاً) تا فرمان‌بردار احكام الهي شود و اعمال خود را متناسب با اراده و وعده الهي شكل دهد و برنامه‌ريزي كند. اين طوع و رغبت و استعداد، بايد مستحكم و بنيادي باشد تا حكومت عدل مهدوي كه ظهور مي‌يابد، پايدار بماند و تداوم يابد (و تمتّعه فيها طويلاً).
امام زمان(عج) نيز در این زمینه، فرمان مبارك مراجعه به فقيه را در حوادث واقعه صادر فرموده‌اند؛ یعنی حضرت حجت(عج) نيز بي‌هيچ كاستي، در جهت همين مسئوليت و رسالت الهي ـ انساني، عمل خواهد كرد و اراده انسان‌ها، با شناخت عميق و مسئولانه آن عصر، بر اساس وحي و كلام معصوم و آينده‌پژوهي عقلي و شهودي، مي‌تواند با روي‌كرد مثبت و اقبال اكثريتي (طوعه الجمع)، پيروزي كامل حق و ظهور جامعه ايده‌آل را محقق سازد و آن را به انجام برساند.
وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِـحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَـهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى‏ لَـهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً؛
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان‌گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند.
بنابراین، بايد به دنبال شيوه‌ها و راه‌بردهايي بود كه بتواند زمينه شكل‌گيري اين اراده را در نزد انسان‌ها، جوامع و دولت‌ها پديد آورد و قابليت ارتقای زمينه‌هاي ظهور و اتصال آن به سنت‌ها و وعده الهي را براي تداوم آن فراهم سازد.
بيان مسئله
ريشه كلمه طوع در ادبيات عرب، فعلي است كه به معناي رغبت، ميل، فرمان‌برداري، تبرع، تحمل بارغبت و داوطلب شدن آمده است و منتظران با خواندن «حَتّی تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً» در دعاي فرج و اعلام فرمان‌برداري خود، ظهور آن حضرت و طلوع آن آفتاب حقيقت را از خداي‌توانا طلب مي‌كنند. این دعا اشاره دارد كه آن حضرت، براي اطاعت از امر الهي و اجرای خواست خدا ظهور خواهد کرد؛ بنابراين، انسان منتظر اين‌گونه تقاضا مي‌كند: «پروردگارا! آن حضرت را در زمين خودت ساكن كن، در حالي كه از تو اطاعت می‌نماید و اوامر تو را اجرا مي‌كند». به اعتقاد برخي از مفسران، طوع، به معناي اختيار و خواست قلبي، در مقابل كُره و ايجاب و اجبار، قرار می‌گیرد. در اين صورت نيز در معنا، دو احتمال وجود دارد؛ يكي اين‌كه پروردگارا! تو آن حضرت را روي زمينت ساكن كن؛ در حالي كه آن حضرت از صميم قلب، تسليم خواست و مشيت توست. دوم اين‌كه: تو او را ساكن زمين كن؛ در حالي‌كه اقتضاي مشيت و خواست تو همان است.
برداشت ديگر آن‌كه شيعه منتظر در عصر غيبت، تشنه انتظار است و از روي عشق و رغبت، گردن نهادن خود را با آمادگي همه‌جانبه‌ روحي، جسمي، صلاحيتي و تجهيزاتي، براي ظهور حضرت صاحب‌الأمر(عج) اعلام مي‌کند و انسان‌هاي منتظر، ويژگي‌هاي مشتاقان و پيروان لايق را كسب مي‌نمايند و در دعاي خود، اين آمادگي اجتماعي را مبنايي براي شكل‌گيري مشيت الهي در ظهور حضرت مي‌دانند. از سويي ديگر، در نظريات علمي، فيزيولوژي و‌ روان‌شناسي، ‌بر اين نكته تأكيد شده كه اشتياق و رغبت‌، مقدمه‌ و علت‌ اصلي‌ صدور هر حركت‌ يا رفتار در انسان‌ است‌ و براي آن‌كه انسان بتواند در انجام دادن و ادامه حركت، اراده‌اي مداوم داشته باشد، شوق و رغبت و انگيزه او بايد‌ ريشه‌ شناختي‌ و معرفتي‌ به خود بگيرد. در تعاليم شريعت مقدس نيز معرفت، حضور قلب و نيت قرب الي الله، شرط تحقق عبادات و تكليف ذكر شده است. انتظار فرج كه بر اساس احاديث مكرر معصومان(علیهم السلام)، از اهم عبادات محسوب مي‌شود، از اين قاعده مستثنا نيست؛ يعني‌ انسان‌ تا به‌ حركتي‌ آگاهي‌ و معرفت‌ نیابد و بر اثر آن‌ آگاهي‌ و شناخت‌، نسبت‌ به‌ آن‌ حركت‌ شوق‌ پيدا نكند، به‌ اجراي‌ آن‌ حركت‌ تصمیم نخواهد گرفت و آن حركت را صبورانه، به‌طور كامل به سرانجام نخواهد رسانيد. لذا در رفتار خود، به جاذبه شديد و حضور قلب نیاز دارد كه رغبت مي‌تواند آن را تسريع و تثبيت كند.
از ديدگاه اسلام، ماهيت رغبت و اشتياق اجتماعي، روي‌كردي غير از تمايلات غريزي و غيرارادي است؛ زيرا خداوند متعال، شوق و اشتياق را براي شكل‌گيري رفتارهاي كاملاً ارادي در نزد انسان‌هايي تدارک دیده كه فطرت پاك خود را حفظ می‌کنند و آن را پرورش می‌دهند. این اشتیاق براي رسيدن به جامعه‌اي صالح، متخلق، عادل، عالم، آزاد و ظلم‌ستيز و مهرورز تدارك دیده شده است. صبوري‌ها، مقاومت‌ها، مجاهدت‌ها، ايثارها و جان‌بازي‌هايي كه انسان در راه عدالت، مسائل اخلاقي و ارزشي و يا كشف حقايق مي‌كند و يا پرستش و عشق به زيبايي‌ها و ميل به تمسك به فعاليت‌هاي قدسي و شورانگيز حيات انساني، همه بيان‌گر وجود رغبت فطري است كه ميل به رفتارهاي پرشور را در انسان به ظهور مي‌رساند. اما ايجاد زمينه و آمادگي كافي به منظور يادگيري قدسي روش‌هاي طوع و هدايت رغبت در راه رضايت الهي و تداوم رسيدن به انسان كامل و جامعه نمونه و پديد آمدن عاطفه رغبتي كمال‌جويانه و خداجويانه نسبت به موضوع در اسلام بسيار اهميت دارد. لذا‌ سؤال‌ اين تحقيق، آن است‌ كه‌ راه‌برد توليد و تقويت و تجلي اين شوق‌ و رغبت‌ در جامعه اسلامي، چگونه شكل می‌گیرد و توليد آن در چه مرجعي نهفته ‌و بايد صدور يابد؟
ضرورت و اهميت تحقيق
درخواست و مطالبه ايمان، اخلاق و عدالت در نزد جامعه جهاني امروز، در حال فراگير شدن است. با اين‌كه حاكميت رفتارهاي مردم‌سالارانه در جهان تفاوت دارد، به موازات گسترش تمدن و توسعه آگاهي در جامعه بشري، حقوق انسان‌ها و مطالبه آن هم، توسعه يافته و تمامي جوامع، دنبال معنايابي حقوق و اختيارات عدالت‌جويانه خود هستند و ظلم در تقابل با حق، معنا یافته است و عدالت سياسي، حق خود را در برابر ظلم و تعدي طلب مي‌كند و جامعه ايده‌آل و مدينه فاضله تمامي مكاتب آرماني و عدالت‌گراي ديني، اين مظروف را در ظرف جهاني، جست‌وجو مي‌نمايند.
با اين روي‌كرد، جامعه جهاني، نه يك محدوده جغرافيايي خاص، در واقع بستر مناسب شكل‌گيري جامعه منتظر است كه بايد از رغبت و ويژگي‌هاي به ‌هم پيوسته‌اي برخوردار باشد كه طبعاً معنويت، اخلاق، آزادي، علم و عدالت مطلوب فراهم گردد كه متضمن رغبت به شكل‌گيري جامعه عادل در الگوي جهاني آن است؛ يعني بستر نمونه‌اي كه ظرفيت و امكان ايجاد توازن و تعادل فرهنگ‌هاي عدالت‌جو و اخلاق‌گرا را در مجموعه جهان، به منزله يك «كلّ به هم پيوسته» به خود اختصاص دهد. اگر اين‌ نكته را نيز زير نظر داشته باشيم كه كل به هم پيوسته، مجموعه‌ هم‌آهنگ است و هرگز به معناي «مجموعه يك‌سان» نيست، بلكه جامعه‌اي است كه بتواند با فرض تكثر و چندگانگي‌هاي موجود در جهان، حقوق تمامي انسان‌ها را با يك هم‌آهنگي و هم‌خواني تأمين كند، طبعاً نظام سياسي مطلوب در چنين جامعه‌اي نيز بايد ظرفيت پاسخ‌گويي كامل به همه مطالبات و حقوق سياسي و اجتماعي جوامع انساني را با تمام تكثری كه دارند، داشته باشد. لذا الگوي جامعه ايده‌آل جهاني در هر حوزه‌، بايد با استانداردها و شاخص‌هاي پذيرش و رغبت‌زاي عمومي منطبق باشد، نه الگوهاي حداقلي كه تنها قابليت انطباق بر يك گروه يا يك جامعه و يا پيروان يك دين خاص دارد، بلكه الگوي دربر گيرنده تمايلات فطري و خداجويانه‌اي كه خداوند متعال در سرشت انسان‌ها به وديعت نهاده است که در اين صورت، جهان‌گير و جهان‌شمول خواهد شد.
بي‌ترديد الگوهايي كه در جهان مادي امروز براي تأمين اخلاق، عدالت و مردم‌سالاري مطرح می‌شود، در نهايت، در محدوده‌ها و در مواقع خاص، پاسخ‌گو و به‌طور نسبي مؤثر است و در عين حال، قابليت‌هاي جهان‌شمول و تعميم‌پذير ندارد و داعيه‌داران اين الگوها، عمدتاً از صلاحيت‌هاي حداكثري و مطابق با سنت الهي و از شاخص‌هاي انسان كامل بي‌بهره‌اند. بنابراين، انتظار برپايي حاكميت عدالت در جامعه جهاني، علاوه بر ايجاد شرايط عيني و اجتماعي، به باور و رغبت به وجود رهبري صالح و حمايت تام از او نيازمند است كه بر اساس مكتب، به پيرواني مؤمن، هوشيار، وفادار، صالح، ايثارگر، انقلابي، متعهد، بردبار، اصيل، باوجدان، منضبط، مخلص، دل‌سوز، آماده و خستگي‌ناپذير نیاز دارد كه مصداق آن را مي‌توان در الگوي ياران رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنين(ع) و امام حسين(ع) و در زمان حاضر، در شهدای دفاع مقدس و یا در الگوي بسيجي دنبال كرد. پس بايد آموخت، چگونه مي‌توان ترغيب اجتماعي را سامان داد و به مهندسي اجتماعي و مهم‌ترين محور زمینه‌سازي ظهور پرداخت تا جمهوري اسلامي ايران، بستر اصلي و مناسب ظهور شود و امكان تعقيب و تحقق اهداف والاي سند چشم‌انداز را به عنوان هدف شكل‌گيري يك جامعه راغب و منتظر، فراهم سازد.
هدف از تحقيق
اگر بخواهيم نظريه طوع را در ظهور و حضور حضرتش بازخواني كنيم، بايد اين نظريه را در چارچوب سنت‌هاي الهي تبيين نماييم؛ به اين معنا كه بي‌ترديد، جهان نيازمند آينده‌اي متخلق، عادل و ظلم‌ستيز است كه در همه اديان بر اين مسئله تأكيد شده و انديشه اشتياق در شكل‌گيري اين آينده، در پناه انتظار ظهور حضرت حجت(عج) نيز در همين زمینه تحليل مي‌شود. بر خلاف برخي از سنت‌هاي الهي كه نوعاً جبري، قطعي و خارج از اراده انسان‌ تلقي مي‌گردد، زمينه شكل‌گيري اين سنت، در اراده ذات حضرت حق تعالي قرار دارد، اما بنابه مكتب انتظار، خارج از فرآیندهاي ارادي انسان شكل نمي‌گيرد.
ادبيات تحقيق
همه مكتب‌هاي روان‌شناسی لازم مي‌بينند تا به خواسته‌ها، علايق، محدوديت‌ها و اهداف انساني، در رسیدن به هدف توجه كنند و به نيازهايي هم‌چون آرامش، اميد، رضايت ‌خاطر، شوق، شكوفايي، وفاداری، كمال‌جويي و... پاسخ دهند. بزرگ‌ترين مكتب‌هاي روان‌شناسی معاصر و روان‌شناسان، براي پاسخ دادن و تأمين اين نيازهاي انساني، به روی‌کردهای دینی و فطری انسان تکیه تام دارند. روان‌شناسان غربي قرن گذشته، براي پاسخ به نياز انسان‌ها و تحقق تمایل و اشتیاق روانی آنان، از شيوه‌هاي متفاوتي استفاده مي‌نمايند. زيگموند فرويد از راه لذت‌جويي آزاد، آلفرد آدلر از راه قدرت‌جويي اجتماعی و ويكتوريا فرانكل از راه معناجويي جمعی، رغبت عمومی را متحقق مي‌دانستند، ولی بعضي روان‌شناسان نيز در اين مسير تحت تأثير اديان مختلف، تكنيك‌هاي خود را اعتبار می‌بخشیدند.
بزرگ‌ترين فيلسوفان قرن بيستم، كوشيدند تا به پرسش‌هاي زندگي در مورد وظیفه اجتماعی و مشارکت در آن پاسخ دهند و در اين مسير، راه‌كارهايي را عرضه نموده‌اند. بسیاری از آنان در این جهت، نگاهی الحادي به اشتیاق اجتماعی داشتند. سارتر زندگي را برآمده از شور و شوق كودكانه مي‌دانست و با بي‌اعتمادي به حيات اخروي، مرگ را پايان راه و زندگي را تكرار مستمر تلقي مي‌نمود. او كه تصويري منفي و ستيزه‌جويانه از خداوند و حتي عالم داشت، خدا را محدودكنندة وجود انسان مي‌دانست و چون نمي‌توانست در ذهن خود، ميان وجود خداوند با اراده و اختيار بشر سازگاري ايجاد كند، خداوند را براي تحقق اراده آزاد بشر كنار مي‌گذاشت تا آزادي انسان به كمال برسد و محدود نشود. وي بيهوده گمان مي‌برد كه وجود خدا سلب‌كننده اراده و آزادي انسان‌هاست.
اما معلمان اخلاق و فيلسوفان بزرگ اسلامي معاصر هم‌چون آية‌الله مشكيني، علامه سيد محمدحسين طباطبايي،
آية‌الله شهيد مطهري و علامه محمدتقي جعفري(ره) و استاد علامه جوادي آملي، به فطرت الهي انسان و پرورش آن پرداخته‌اند و آن را راه درمان آلام بشري و پاسخ به نياز انسان‌ها و تحقق تمايل و اشتياق رواني آنان معرفي نموده‌اند. حضرت امام خميني(ره) در جريان انقلاب اسلامي، كارآيي و اثربخشي مكتب اسلامي ناب محمدي را در درمان آلام اجتماعي و پاسخ‌گويي به نيازهاي انسان عملاً ثابت کرد و امروز آثار اين مكتب حيات‌بخش، تمامي مكاتب جهاني را تحت تأثير خود قرار داده است.
كمك در مسير تحقق رشد و كمال انسان‌ها، از بزرگ‌ترين آرمان‌هاي اديان ابراهيمي است. انبيا(علیهم السلام) آمدند تا استعدادهاي انساني را شكوفا كنند و با آموزه‌هاي وحياني و با حرمت نهادن به حريم و كرامت انساني و رسميت بخشيدن به تمامي ابعاد وجودي انسان، او را احيا نمايند. آيا نگرش رغبت مهدوي می‌تواند از جنبه روان‌شناسانه، به تحرک مسئولانه، آگاهانه و هدف‌مند انسان‌ها پاسخ دهد؟
امروزه اهميت مرز جغرافيايي، زبان، نژاد، تاريخ و ديگر امور قراردادي و توافقي ميان ملت‌ها و لذت و سود مادي، به قدري بر احساسات، عواطف و افكار مردم تأثير گذارده كه به بسیاری از مفاهیم انسان‌محور و جامع که متضمن رهايی انسان از یوغ ستم‌گری و گرایش به آزادی و عدالت و اخلاق است، بی‌اعتنا شده‌اند؛ در حالی ‌که در جامعه منتظر منجی‌باور، در تحت لوای حجت زمان و برگزیدگان او، همه عوامل برتري مادي و نژادی، نخ‌نما خواهد شد و همه كوشش خواهند نمود تا به جاي عوامل زوال‌پذيري هم‌چون ملي‌گرايي، ثروت، زيبايي، مقام اجتماعي و ديگر امور دنيوي، به شاخص‌هايي هم‌چون ايمان، عمل صالح و مقام قرب آراسته گردند. در این جامعه، تنها ملاك میل مهدوي و نزدیک‌سازی خود به آرمان‌های ایشان، عامل تمايز و برتري خواهد بود. از این رو، تمامی ادبیات حوزه طوع و رغبت مهدوی، بر اساس استراتژي خدمت پيش از عصر ظهور طراحی می‌گردد و سه اصل راه‌بردی، در آن تعمیم داده مي‌شود:
1. كاملاً واقع‌بينانه باشد و حقايق محیطی، روان‌شناختى و جامعه‌شناختى را از نظر دور ندارد.
2. هم‌راه با ارائه طريق باشد؛ يعنى راه رسيدن به شوق و رغبت در جامعه منتظر ظهور را شفاف سازد.
3. هدف اصلى و نهايى و هدف‏هاى واسط و فرعى براى جامعه طوع را تعيين و اولویت‌بندی كند.
دولت زمینه‌ساز نیز باید از توان و آمادگی لازم در اجرا و نتیجه‌گیری لازم برخوردار باشد. لذا زمینه‌سازی، سه کارکرد را باید در فرد و جامعه فراهم آورد:
الف) اصلاح خود و آمادگی برای خدمت‌گزاری؛
ب) اميد به آينده و تحقق اراده الهی؛
ج) شاداب‌سازی محیط منتظر و تلاش روزافزون.
انسان منتظر، مادري چشم‌به‌راه فرزند را مي‌ماند كه دائماً مراقب سلامت، خوراك و اعمالش است؛ مرتب با طبيب و بزرگ‌ترها مشورت مي‌كند؛ فرش و اثاث خانه را شست‌وشو مي‌دهد و خانه‌تكاني مي‌كند؛ شناسايي‌هاي لازم را انجام مي‌دهد و در انتظار فرزند دل‌بندش لحظه‌شماري مي‌كند و هرچه به موعد آمدن وي نزديك مي‌شود، تلاشش را بيشتر مي‌كند و با وجود مشكلات بيشتر، به اميد به دنيا آمدن فرزندش سرزنده‌تر و شاداب‌تر می‌شود. انسان منتظر نيز دنبال اين است تا ميان روح خويش و امام، سنخيت و ارتباط معنوي ايجاد نمايد. وي با اميد به آينده مطلوب، وجد و شادابي دروني دارد و احساس نااميدي به خود راه نمي‌دهد. رغبت مهدوی پيش از عصر ظهور، محرک تهذيب نفس انسان‌هايي است كه به امام مهدي(عج) و جامعه آرماني او عاشقانه مي‌نگرند. بر خلاف مدينه فاضله افلاطون كه تنها يك تئوري و آرمان ذهني و انتزاعي است و هيچ انگيزشي در جهت عملي شدن آن صورت نمي‌دهد و تقدسي در آن وجود ندارد، مهدويت در نزد پيروان آن، جنبه قدسي و دل‌بري دارد؛ انگيزاننده است و مؤمنان در جهت تحقق آن مي‌كوشند و آن را امري حتمي مي‌دانند. استراتژی خدمت در عصر غيبت، كاركردي رشددهنده دارد و با سازندگي همراه است. بدين جهت روايات، خدمت به منتظران ظهور را برترين عمل شمرده‌اند. خادم منتظر هميشه براي رسيدن به وضعيت مطلوب مي‌كوشد. وي هيچ‌گاه بدون هدف نيست و عمر را در ركود و بطالت، سپري نمي‌كند. لذا استراتژی خدمت تنها يك تئوري نيست، بلکه پيش از ظهور به رضايت و طيب خاطر، شادابي و آرامش درون، اميد به زندگي و حيات بهتر، تحمل سختي‌ها و پیش‌برد اهداف ظهور می‌انجامد. امروز بسیاری از روان‌شناسان معتقدند، معنويات و باورهای ديني موجب مي‌شود تا انسان در شكست‌ها و ناگواري‌ها، شكيبايي و تحمل بيشتري داشته باشد و به عنوان هدف آرمان ديني و دورنماي زندگي بشر، حركتي پيوسته و جاودانه را در روح و شخصيت افراد به وجود آورد. لذا با تصحيح رابطه انسان با دين و معنويت، موجبات شادابي روحي انسان را فراهم می‌کند و او را عاقبت، غايت‌انديش و اخرويت‌نگر مي‌سازد و از پوچي، بيهودگي و زندگي تلخ مي‌رهاند؛ زندگي او معنادار می‌شود و با گوهر ايمان، به شادابی و سرخوشی می‌رسد و هيچ‌گاه عمر را به بيهودگي سپري نمی‌کند؛ در حالي كه مكتب انتظار با درك صحيح از وجود مبارك منجي و معرفت به ايام و ظهور پرفتوح آن حضرت و آموزه‌هاي فراوان مكتب اهل‌بيت(علیهم السلام)، آثار و انگيزشي بسيار فراتر از نگاه علمي و روان‌شناسانه دارد و روح انسان را رشد و كمال مي‌دهد و به زندگي طراوت و جوششي مي‌بخشد كه فردي هم‌چون امام خميني(ره) و ياران او را به جهان هديه مي‌كند.
براي پی‌گیری ادبيات رغبت ديني در ايجاد تحرك و تمايل فطري و قدسي در نزد انسان‌ها و شكل‌گيري جامعه منتظر و با بررسي محتوايي ادبيات طوع و رغبت انتظار در آيات قرآن حكيم، مشخص مي‌گردد كه ظهور حضرت منوط به فراهم شدن بستر و زمينه‌ تغييري است که انسان‌ها آن را از خداوند مطالبه نمايند كه خداوند مي‌فرمايد: «من پسنديده‌ام و به آن رضا داده‌ام». در باور ديني، رسالت امام زمان که خود انسانی كامل و الگوي كامل انسانيت و وليّ و رهبر جامعه ايده‌آل انساني است، الگويی عيني به شمار می‌آید كه «شدن» و «امكان تحقق» را بیان می‌نماید و فرد و جامعه را احيا مي‌كند و برمي‌انگيزاند تا به سوي آن كمال مطلوب الهي حركت نماید و هرچه بيشتر، فاصله ميان «وضعيت موجود» و «وضعيت مطلوب» را هدايت كند و ادبيات اشتياق و رغبت، تنها در گام برداشتن در اين مسير شكل مي‌گيرد؛ اشتياقي كه متضمن درك شرايط و خدمت عاشقانه و راغب در ياري رسانيدن او در انجام دادن هدف مقدسش بوده و ماهيتي عمل‌گرايانه و مسئوليتي عيني دارد. در اين بستر و حوزه، هر عمل نيكي كه از فرد مشتاق و راغب سر زند و هر تلاشي كه در جهت اجراي عدالت و اعطاي حقوق عامه و جلوگيري از بروز منكر از سوي هر فردي صورت پذيرد، اقدامي «منتظرانه» محسوب می‌شود و گامی به سوي وضعیت مطلوب و پايداري است كه در عصر ظهور تجلي مي‌يابد. اين معنای واقعي روايت معصوم(ع) است كه مي‌فرمايد: «منتظر مصلح، باید خود صالح باشد». فرد و جامعه‌اي كه در اين راه گام برمي‌دارد، بی‌ترديد خود را آماده خدمت و فرمان‌برداري از منجي کرده است و ديگر تكليف مسئولانه خود را براي تعيين زمان تاريخي ظهور، فهم نموده و به آن متعهد شده است.
بايد بپذيريم كه حركت به سوي آن نقطه مسئوليت و اوج تعهد، باید با آغازي ممزوج از شناخت هدف، شوق حركت و اطاعت‌پذيري و ذوب در ولايت هم‌راه شود؛ یعنی آغازي مؤمنانه و متعهدانه در جلب رضاي الهي و با حضور قلب كه در اين صورت، مي‌توان به تجربه‌اي از ظهور و حضور دل بست؛ چون انسان‌ها با مسئوليت و درك شرايط و با شناخت از معيارها و اهداف منجي بشريت، در جهت عينيت‌سازي آن اهداف گام برداشته‌اند و هر لحظه را در پيوند با اهداف امام زمان(عج) به عنوان سمبل فرد و جامعه منتظر دنبال می‌نمایند. لذا باید بهترين‌ها را براي جلب رضايت او انجام دهند. به اين ترتيب، «ظهور تقويمي» هيچ‌گاه منتظر را به خود مشغول نمي‌سازد. بلكه منتظر با هر فعل مثبت و سالم‌سازي جامعه، يك گام خود را به ظهور نزديك مي‌سازد تا خدا را به آن عدالت تام و غايي با اخلاق و كرامت تام انساني، پيوندي مداوم دهد. دولت زمینه‌ساز مسئوليت اين آماده‌سازي را در نيت حركت، عمل و تا تحقق ايده بايد بر عهده داشته و خود را خدمت‌گزار به اين علاقه و تعهد بداند و آماده‌سازي خود و جامعه را اصل جلب رضايت او و خداوند سبحان قرار دهد.
به‌ راستي بدون ترغیب مهدوي، چگونه مي‌توان نسلي منتظر و مهدي‌باور را انتظار داشت؟ به نظر مي‌رسد که بين ترغیب مهدوي و تربيت نسل منتظر، رابطه علّي و معلولي برقرار باشد؛ یعنی نسل مصلح، منتظر و معتقد به حضرت مهدي(عج)، معلول و محصول يک نظام کارآمد ترغیبی است.
ترغیب ديني نسل منتظر و آسيب‌شناسي آن، موضوع پيچيده‌اي است که هرگونه تجويزي براي آن، به يک جامع‌انديشي و ژرف‌نگري، با سلطه بر مبادي معرفت‌شناسي در حوزه‌هاي مختلف علوم انساني و فن‌آوري، تربيتي و آموزشي، با روي‌کردهاي مختلف روش‌شناسي تبليغي، رسانه‌ای و ارتباطی نياز دارد.
ایمان در ادبیات ترغیب مهدوی هم‌چون تربیت دینی، بايد در سه حوزه شناختي، عاطفي و عملي، آثار خود را بر جاي بگذارد تا آن را يک باور کامل بناميم. هدف در ترغیب مهدوي، رساندن سطح معرفت مخاطب از باور مهدوي به مسئولیت‌پذیری‌، تعهد و مجاهدت برای برپايی و اعتلای جامعه منتظر است؛ يعني با تبيين درست گزاره‌هاي معرفت‌بخش مهدوي، به غناي اعتقادي مخاطبان امروز عمق ببخشيم. وقتي اين اعتقاد با روح و جان مخاطب درهم آميخت، قطعاً به حوزه رفتار فرد سرازير خواهد شد و به لطف و فضل خدا و بنابر سنت الهي، تحرک و هدف‌مندی اجتماعي خود را نيز نشان خواهد داد. لذا در نظام مديريت ترغیب، سعي مي‌شود با تحريک سه حوزه احساس، انديشه و عمل بر اساس معارف و منابع فرهنگ غني موعودگرايی، میل به ظهور و تلاش برای مستعدسازی زمینه‌های آن فراهم آید.
با آغاز انقلاب اسلامی، ترغیب و ترويج دينی با گستره‌هاي وسيع و جهان‌بيني حداکثري، از قالب‌هاي سنتي، به روش‌ها و روي‌کردهاي جديدي تغيير شکل داده است. از آن‌جا که داشتن دورنماي ديني در رأس هرم فرهنگي جامعه، به شتاب چرخ‌هاي فرهنگي آن جامعه کمک خواهد کرد، ترغیب مهدوي با لحاظ راه‌کارهاي مناسب، در توليد و خلق نظام مهندسي فرهنگي جامعه، نقش‌آفريني مي‌کند.
مخاطبان ترغیب
شناخت مخاطب و توجه به اختلافات روحي ـ رواني، فکري و فرهنگي در جامعه موعودگرا، یکی از ضرورت‌های ترغیب به شمار می‌آید. ترغیب در این جامعه، با مخاطبان غيرهمگن و مختلفي از جهت توانايي ذهني، سطح تحصيلات، سطح استعداد، سن و... روبه‌روست که با سنجش مخاطبان خود از هر ذهنيت و با هر ظرفيتي بايد به صورت گزينشي، به چينش مطالب و محتواي ترغیب دست بزند. نبود توزيع صحيح نرم‌افزارهاي فکري ـ فرهنگي در عرصه ترغیب مهدوي، به نوعي مخاطب را دچار نوسان و افت معرفتي خواهد کرد.
موضوع‌بندی ترغیب
تطابق آموزه‌هاي ترغیب با نيازهاي جامعه، و همگن‌سازي دروني اجزاي معرفتي و تنظيم مناسبات و روابط اجتماعي جامعه بر اساس مبانی ظهور، به موضوع‌بندی حوزه‌های ترغیب کمک خواهد کرد. اصل ولايت و ولايت‌پذيري، در رأس همه موضوعات است.
استدلال‌پذیری ظهور
در ترغیب مهدوي، برای عمق بخشيدن به انديشه ظهور، به نوعي عقلانيت و استدلال نياز داريم. در طرح مباحث ترغیب، توجه به بستر پذيرش موعود و منجی‌باوری و اعتقاد به زمینه‌سازی و تلاش در این زمینه را فراهم مي‌کند. لذا تطبيق گزاره‌هاي مهدوی در چارچوب فهم و ادراک مخاطب، ترغیب مهدوی را کارآمد و نافذ خواهد نمود.
هنرمداری و رسانه‌مندی ترغیب مهدوي
در فضاي مملو از رسانه‌های پرگستره و مخاطب ارتباطی، هم‌چون ماهواره، اينترنت و غیره، مرزهای پیام‌سازی و تأثیرگذاری، بسیار محدودساز و هنرمندپذیر شده؛ به‌طوري که بدون آن نمی‌توان ارتباط مطلوبی را با فرهنگ‌ها و اديان و ملل مختلف برقرار کرد و زنگارهای خرافی و الحادی را از تفکر موعودگرايی مهدویت زدود. در ترغیب رسانه‌اي، امروزه ارتباطات، از کلامي و تصويري، به شکلي کاملاً ماهرانه تغيير روش داده است و کساني موفق‌ترند که از اين فضاي مجازي فرهنگي به‌وجود آمده، نهايت استفاده را بنمايند و معارف و انديشه مهدويت را در گستره‌اي وسيع به تصوير بکشند. هنر بهترين و رساترين وسيله در این زمینه است.
دولت زمینه‌ساز و ترغیب مهدوی
به نظر مي‌رسد براي مهندسي ترغيب و اطاعت اجتماعي در عصر ظهور، بايستي به شناخت شاخص‌هاي آن پرداخت تا بر اساس آنها بتوانيم ساختار نظام‌مند مهندسي اجتماعي انتظار را استوار سازيم و چهار شاخصه اساسي و انساني ذیل را در مورد آن، سامان دهيم:
ـ توسعه زمينه‌هاي كنش اجتماعي به سوي ظهور و برپايي دولت كريمه؛
ـ فهم حوزه نياز اجتماعي در وضعيت موجود؛
ـ نحوه مشارك اجتماعي در فرهنگ انتظار و استعانت ظهور؛
ـ وحدت كلمه و جهت‌گيري توحيدي و امامت و ولايت اين كنش اجتماعي.
شاخصه‌هاي ترغيب اجتماعي، تابع فهم صحيح از ضرورت‌هاي اطاعت‌پذیری اجتماعي و ضرورت‌های ظهور و ترغیب به تحقق دولت كريمه و فهم نياز اجتماعي در وضعيت موجود و استعانت ظهور و استنباط و هدايت صحيح آن است. بر همين اساس، بايستي نگاه مهندسي در فرهنگ ظهور را رقم زد و تحول اجتماعي و شاخصه‌هاي رغبت ظهور را در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي، زیر لواي هدايت ولايت و امامت فراهم کنیم تا به فضل خدا و حول و قوه الهي آن هدف را محقق گردانيم.
شاخص‌هاي ترغيب اجتماعي، وقتي معنا مي‌يابند و كارآمد و اثربخش خواهد بود كه در بستر جمعي و عمومي و اجتماعي تجلي يابد. بر اين اساس، سنجش كيفي فقدان، ضعف و يا وجود ميل و اشتياق اجتماعي و قلبي در نزد مردم، سعادت لقا و مشاهده ظهور آن حضرت را در نزد منتظر، به تعجیل و تأخیر می‌کشاند. این سنجش بر معرفت و صداقت آنان مبتني است و اين همان فلسفه پابرجايي و تداوم امامت و ولايت در مكتب اسلام ناب محمدي(ص) به منظور جريان يافتن ولايت تشريعي به شمار می‌آید. بنابراین، دست يافتن به روي‌كردي در توليد و توسعه بستر و لوازم ايجاد شوق عمومي و تمايل اجتماعي و شاخص‌هاي انساني آن مهم می‌نماید و ما را به مهندسي و برنامه‌ريزي ترغيب اجتماعي در قالب وظايف دولت زمینه‌ساز ناچار مي‌کند، تا بتوانيم زمينه‌هاي ظهور «موفور السرور» را هموار سازيم.
انجام دادن اين‌گونه تحقيقات و تربيت و فعال‌سازي فرهيختگان و انديشه‌ورزان فقيه و فهيمي كه اين‌گونه مسئوليت احيا و برانگيختن ادراك رغبت و شوق ظهور و اطاعت اجتماعي در جامعه منتظر را بر دوش می‌كشند، از ضرورت‌هاي توجه فضاي انقلاب اسلامي و بيداري جهاني است كه سه دهه مقدس خود را پشت سر نهاده و با پي‌گيري ديگر وظايف خود در قالب تقويت و تشريع جامعه ظهور در قالب دعوت، دلالت، ذبّ و دفاع و اعانت و نصرت، و انقاذ و نجات، محيط فعاليت‌سنجي‌گرايان را آماده و مشتاق می‌کند و به پاسداري از حريم دين و امامت مجهز می‌نماید. آن‌چه در پايان تلاش‌هاي مورد نظر اين تحقيق اهميت دارد، تقويت تحقيقات متعاقب آن است كه بررسي فاصله ميان ما و جامعه و تلاش در اجرای معيار و انتظاراتي است كه در جامعه ايده‌آل عصر ظهور مورد انتظار تصور می‌شود. نتيجه اين تحقيق هم نشان دادن راه‌كارهايي است كه بايد به اقدام عملي براي كم كردن اين فاصله‌ها بينجامد. دولت منتظر، دولت مشتاق و مملو از تلاش و صداقت در زمينه‌سازي ظهور است. خدمت‌گزاران، با اشتياق فراوان تلاش مي‌كنند تا سياست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ را به سمت فضيلت‌هاي اخلاقي و خيرات كشانيده، با پيوند ميان سياست و اخلاق، در تعالي و تكامل اخلاقي مردم كوشا باشند. آنان با ترغيب‌سازي عمومي، تلاش مي‌كنند تا دانش، صنعت و تكنولوژي را در مسير آماده‌سازي استعدادهاي بالنده انساني و مستعدسازي ظهور قرار دهند و رابطة مردم با خدا، با خود، با ديگران و با طبيعت را به سمت تصحيح پيش برند. در اين فرهنگ، ترغيب و اشتياق مردم، ظهور سرچشمه‌هاي اخلاق، عمل مؤمنانه و دور از نفاق به احكام دين را موجب می‌شود و به وعده‌هاي الهي و تحقق آرمان‌هاي شريعت آسماني توجه می‌گردد تا منتظران بتوانند در قالب تكليف، وظيفة خود را به شكل جامعه‌اي سالم، اخلاقي، عادل و مملو از دانايي و مهر تبيين نمايند.
روی‌کرد برتر در توسعه و استقرار رغبت در جامعه منتظر
ترغيب و اشتياق به زمینه‌سازي ظهور در نظريه انتظار، شكل‌گيري گونه‌اي از قدرت عمومي را موجب مي‌شود تا خود را در شيوة تلقي و عمل موعودگرا نموده، تلاش خود را به تأمين حداكثر كمال و رشد اخلاقي و معنوي در خود و ديگران معطوف كنند.
در مقابل، دولت منتظر بايد سعي كند با ايجاد زمينه‌هاي بروز و ارتقای فرهنگ رغبت به ظهور، هم خود را جامع فضايل و محاسن اخلاقي و عقلي در پي‌گيري قدرت سياسي، عدالت و آزادي‌خواهي نماید و هم در مقام عمل و اجرا، جامعه منتظر را در تمسك به اخلاق اجتماعي، ترغيب و ياري کند. جامعه منتظر در جهت مشاركت در توليد اين قدرت، بايد مدافع و حامي ارزش‌ها و هنجارهاي اخلاقي و ديني شود و ابزار زندگي صنعتي و علمي خود را براي تحقق كمالات انساني ‌(عبادت، عبوديت و تقرب به خدا) جهت دهد. دولت تنها با اين روي‌كرد راه‌بردي مي‌تواند جامعه انساني را فعال، خلاق، باانگيزه، پرشور و احيا كند. از اين رو، تصحيح معيار در جهت پي‌گيري هدف در اين دولت، هدايت جامعه منتظر و ترغيب به توسعه اخلاق و معنويت، بر دين و تكامل و تعالي انساني تا نهادينه‌سازي زمينه ظهور مبتنی است.
دولت منتظر مي‌تواند با پی‌گیری الگوهاي ترغيب عمومي، الگوي زندگي امروزين را موعودگرا کند و با نظر به آينده، براي رفع كاستي‌ها و نابساماني‌هاي اخلاقي و معنوي جوامع اقدام نماید و در تربيت و پرورش نفوس از آن بهره گيرد. جامعه ترغيب‌شده و علاقه‌مند به ظهور، مايل به شكل‌گيري «دولت زمینه‌ساز» و دولتي مبتني بر نظام ولايت است كه جامعه را در تمامي ابعاد و جنبه‌ها، به سمت رشد اخلاقي و كمال مطلوب انساني، هدايت كرده، باورها و رفتارهاي مردم را اصلاح نماید و در جهت موعودگرايي ارج نهد. جامعه منتظر به عبارت ديگر، جامعه‌اي مسئول و مشاركت‌جو و وظيفه‌دار اصلاح و ترميم خود از طريق امر به معروف و نهي از منكر، در جهت كسب سعادت حقيقي و كمال اخلاقي و معنوي در جامعه است. دولت نیز جامعه را در رسيدن به اين قله مسئوليت یاری می‌کند. براي رسيدن به اين قله، دولت زمینه‌ساز بايد برای ارائه امكانات و تسهيلات و توسعه علاقه‌مندي و كنش موعودگرايي در جامعه، نظارت كارآمد خود را در همة شئون سازماني و ابعاد زندگي انسان راغب و كنش اجتماعي موعودگراي او بروز دهد. در واقع اخلاق متعالي و تصحيح همه روابط اجتماعي و سازماني مؤثر از سوي دولت زمینه‌ساز، باعث می‌شود تا رفتارها، طرز تلقي و باورهاي انسان‌ها و ظرفيت‌هاي منتظران تکامل یابد. اين عوامل به موفقيت نخواهد رسيد مگر آن‌كه دولت زمینه‌ساز، همه راه‌بردها و كاركردهاي خود را بر پاية توسعه معنويت و موعودگرايي قرار دهد تا جامعه‌اي پراشتياق، خلاق، متخلق، پرتلاش، ظلم‌ستيز و عزت‌مدار حاصل گردد.
با رواج اين فضايل و حاكميت موعودگرايي، بي‌ترديد جامعه از اشتياق و روي‌كردهاي سلامت‌سازي محيطي بالايي برخوردار خواهد بود. در اين جامعه اخلاق، تعاون، انفاق، عفت‌جويي، تواضع، حسن‌ظن، محبت و عدالت‌محوري، در اولويت نيات و پيشه هر عمل خواهد بود. موعودگرايي اجتماعي نیز راه‌بردي اساسي براي منتظران در نيل به مدينة فاضله و جامعة آرماني اسلام به شمار خواهد آمد كه مي‌توان در آن با فكري آسوده و به دور از وحشت زندگي كرد.
البته بايد توجه داشت که اين ترغيب، امروز نيز در قالب منجي‌گرايي در دنياي سكولار، توسط بسياري از سازمان‌هاي فرهنگي و نهادهاي غيردولتي و دولتي غرب تبليغ مي‌شود. اما اهداف آنان در جامعه موعود، تنها پرداختن به شكل و پوسته آزادي، امنيت، رفاه، بهداشت، آموزش و كار مناسب است؛ در حالی ‌که هدف جامعه منتظر اسلامي، فراتر از آن چيزي است كه امروز در دموكراسي‌هاي دنيا و غرب از آن صحبت به ميان مي‌آيد: تلاش براي شكل‌دهي و عمق بخشيدن نيات و تلاش فردي و گروهي در هدايت و تكامل‌گرايي انسان، خليفة‌الله نمودن انسان‌ها و تكريم آنها در تمامي ابعاد انساني در نظام جهاني، از تمايزات مرجح موعودگرايي و مهدويت است.
راه‌کار‌های توسعه ترغیب در دولت زمینه‌ساز
نظام سياسي در نزد منتظران، زماني در ترغيب سازنده و تلاش مشتاقانه، موفق خواهد بود كه بتواند اين ادبيات را در قالب يك روي‌كرد راه‌بردي و كارآمد و متعادل، در تمامي حوزه‌ها و فرصت‌هاي ملي و اسلامي، پراكنده کند و موجب كاهش يا از بين بردن تعديات و ضايعات فرهنگي در جامعه منتظر گردد. چنين روي‌كردي هيچ‌گاه آرماني نيست، بلكه راه‌بردي عملي و قابل دست‌رس است؛ زيرا در راه‌برد موعودگرايي، اشتياق و پذيرش وفادارانه در برابر منجي عدالت‌پرور، رفع ستيزه‌جويي فساد و تجاوزگري را موجب می‌شود و منجي در قالب امامي عالم متجلي مي‌گردد كه مدير، مدبر، توان‌مند و عادل است و بر حسب تكليف، زعامت ديني ـ سياسي مردم را عهده‌دار خواهد شد. اين دو به معناي ضرورت آمادگي روحي و رواني و پرورش استعدادهاي خلاق معنوي و فيزيكي در استفاده بهينه و كارآمد از تمامي امكانات و منابع، در جهت كمال‌خواهي انسان و شكل‌گيري جامعه فاضله‌ ولايي است.
راه‌کارهای اساسی در توسعه جامعه مشتاق
مهم‌ترين اهداف و خواسته‌هاي دولت زمینه‌ساز، كمال‌خواهي و تلاش منسجم براي ترغيب جامعه منتظر در جهت اهداف ذیل است:
1. قبول و پيروي از فرهنگ تلاش مجدّانه و خلاق انسان‌ساز، با توجه به سازوكارهاي برخاسته از ايمان به خدا، احكام ديني و آموزه‌هاي كتب مقدس آسماني، به‌ويژه قرآن و مكتب مترقي اسلام ناب محمدي(ص)؛
2. فرهنگ خداجو و شيطان‌ستيز در جهت تصحيح عمل‌كردهاي سياسي و اجتماعي جامعه انساني (توحيد و استكبارستيزي)؛
3. طراحي، تبيين و استقرار مدل‌ها و راه‌بردهاي تسهيل‌ساز در فهم و وجهه عمل قراردادن مكتب موعودگرايي عدالت‌خواه و گسترش اشتياق ظهور عدالت جهاني؛
4. توجه و نظارت بر تكميل حلقه‌هاي شكل‌گيري و توسعه فضايل اخلاقي و مسئوليت‌پذيري اجتماعي جامعه، برای ريشه‌كن نمودن رذايل و آلودگي‌هاي اخلاقي و مفاسد اجتماعي از سطح خانواده تا جامعه؛
5. توجه به تجهيز و توسعه ادبيات تكريم انساني، از طريق فهم بنيان‌ها و ضرورت‌هاي علم نافع و شكوفاسازی عقل و انديشه فطري و خدامحور؛
6. تمهيد زمينه‌هاي لازم فرهنگي در نجات مردم از چنگال جباران و مفسدان، از طريق بسط رسانه‌اي و آشكار کردن فرهنگ عدالت‌جويي و ظلم‌ستيزي؛
7. تئوري‌سازي و استقرار نظام‌هاي نظريه‌پرداز در توسعه فكر و فرهنگ عدالت اجتماعي و اخلاق خدامحور در جامعه جهاني؛
8. پشتيباني فرهنگي و معنوي از ملت‌هاي محروم، در فهم و پذيرش پيام موعود و اشتياق‌گرايي مهدوي در نيل به كمال مطلوب و بالندگي اخلاقي حيات فرد و جامعه؛
9. الگوسازي و تقويت و تبليغ جامعه مصلح و پرچم‌دار مخالفت با ستيزه‌جويي، تجاوز، كينه‌جويي و خودپرستي قدرت‌هاي ظالم؛
10. كمك به تأسيس و توسعه حكومت‌هاي مردم‌سالار و مشاركت‌گراي مشروع (مردم‌سالاري ديني)؛
11. تلاش در شكل‌دهي نهضت‌هاي بيداري و جنبش‌هاي نافذ اجتماعي و فرهنگي در مبارزه با تبعيض، يك‌جانبه‌گرايي، تحميل و نژادپرستي؛
12. تلاش در شكل‌دهي نهضتي جهاني و مردمي براي مبارزه با فقر، گرسنگي، بيماري و دست‌گيري از محرومان در تمام كره زمين.
رسيدن به اين اهداف والا و مقدس، در گرو اين است كه فرد علاقه‌مند در جمع منتظران منجي مهدوي، ابتدا اخلاق و رفتار خود را تغيير دهد و به اين اهداف، تمسك و تشبه جوید و به اصلاح و احيای خود بپردازد. پس از اين كار، جامعه مشتاق شكل واقعي به خود می‌گیرد و ميل به حمايت و شكل‌گيري دولت كريمه مهدوي، نهادينه مي‌شود.
در پناه چنين ويژگي‌هاي برجسته و ارج‌مندي است كه جامعه منتظر، از ساير جوامع متمايز می‌شود. برخي از اين ويژگي‌ها، بيان‌گر تخلق، اشتياق و كمال‌طلبي موعودگرايان، محور بودن معنويت و رشد اخلاقي در آنان است و برخي ديگر مسئوليت، تعهد، انضباط، برنامه‌ريزي و تأثيرگذاري را نشان می‌دهد كه دولت زمینه‌ساز در ايجاد شرايط آن مسئول است.
راه‌کارهای مقوم در نهادینگی ترغيب و مسئولیت‌پذیری در جامعه منتظر
جامعه منتظر، دنبال توسعه نجات بشريت، عدالت و توسعه‌اي است كه تجربه قدسی وعده داده شده و گران‌بهایی را در خود دارد و سعي مي‌كند خود را از ستم و تجاوزگر دور نگه‌دارد، ستم‌ديدگان را حمايت و تكريم کند و ناراحتي‌ها، ناامني‌ها و گرفتاري‌هاي آنان را رفع گرداند. بايد فرهنگ اشتياق و رغبت موعودگرايان را در ميزان تلاش آنان در توسعه فعالانه اين رفتارها و كاركردها و برقراري عقلاني و استدلالي آن با زمینه‌سازي ظهور، سنجش و هدايت نمود. اين كمك و توسعه اشتياق در دولت زمینه‌ساز، بايد به اصول ذیل پاي‌بند باشد:
1. رعايت اصول و منش‌هاي مردم‌سالاري و ولايت‌محوري كه در رأس آن، مقام ولايت واجد ويژگي‌هاي رهبري مؤمن، مجتهد، دين‌شناس، آگاه، مدير، مدبر و مهدوي‌پناه باشد. مقام ولايي در اين شكل از رهبري، فردي متقي و خداجوي است كه هواي نفس را از خود رانده و اطاعت از امر امام عصر(عج) را بر خود فرض می‌داند و ياران صالح و مخلص او را پيرامون اين مكتب و راه‌برد، جمع می‌کند.
2. اجازه ندادن به ظهور اخلاق و روي‌كردهاي انحرافي، و تلاش در اثبات بطلان و پوچي اين افكار و آراي الحادي که به آشكارسازي آن در جامعه بايد توجه جدي گردد. نفاق و قابليت نفوذپذيري تفكر منجي‌گرايي در ميان ايده‌آل‌هاي آرماني بايد همواره از اين روي‌كرد دور نگه داشته شود، وگرنه اینها خود عامل جنگ‌ها، فسادها، ستم‌گري‌ها و تفرقه‌ها گشته، احساس خسران و روي‌گرداني را موجب مي‌شود. در واقع خواسته‌ها و تمايلات بشر در اين دوران، آرماني الهي و كمال‌گرايانه است و نبايد انديشه‌هاي فريب‌كارانه و پوچ و ناقص بشري، در آن راه یابد.
3. اولويت اساسي جامعه منتظر و مشتاق، توسعه اخلاقي و اجتماعي و تكميل فضايل انساني و مسئوليت‌پذيري جامعه در اجرا و توسعه آن است. لذا اين اشتياق، بايد خود را در قالب مبارزه عليه مظاهر فساد اخلاقي و اجتماعي و اقدام قانوني و قضايي عليه آن، صورت دهد. مشتاق خدمت به آن حضرت و اهداف مقدس او، بايد سعي كند خود را از آلودگي‌هاي اخلاقي مانند ريا، كم‌فروشي، حيله‌گري، زياده‌خواهي، فسق و فجور و... به شدت بازدارد و امر به معروف و نهي از منكر را در همه وجوه اجتماعي و ارتباطي، وجهه عمل خود قرار دهد و مروج و شهره آن گردد؛ به‌گونه‌اي كه الگوي بازشناسي و اعمال زشت و نيك براي مردم معرفي شود.
4. اشتياق مهدوي در جامعه منتظر، بايد تبلور خود را در دولت موعودگرا خلاصه و مشاهده نمايد و شكل و سرشت دولت زمینه‌ساز، بايد نمونه‌اي از جامعه و دولت مهدوي و منش و احياي آموزه‌هاي آن حضرت باشد. به فرمايش آن بزرگ‌وار، مسئولان اين دولت باید طوري عمل كنند كه حضرت مهدي(عج) پس از ظهور، آنها را تأييد فرماید و طوري نباشد كه آنان را از كار بركنار نماید.
5. قانون‌گذاري در دولت زمینه‌ساز، در دست مجالسی است كه با قانون خدامحور (قرآن و كلام معصومان(علیهم السلام)) اساس قوانين را ترسيم کند و اراده الهي و ولايت ناشي از آن را در تحقق و موفقيت اين مديريت در جهان، كافي بداند و در اين زمینه استقامت نماید و ترديد و هراسي به خود راه ندهد.
6. استعدادها و قابليت‌ها در جامعه منتظر، تابع سنجش و كنترل اشتياق فعال و مسئولانه در ظهور است. شوق ظهور سبب مي‌شود تا مشتاقان ظهور، تمام استعدادها و امكانات زندگي و جامعه‌ خود را در خدمت اين كار قرار دهند. خداوند نيز وعده داده است تا با به‌كارگيري اين قابليت‌ها از سوي مشتاقان مهدوي، اين تلاش را با موفقيت قرين سازد.
7. تنها اسلام ناب محمدي(ص) مي‌تواند چراغي روشن در خروج از ظلمات و وسوسه‌هاي نفاق و مكاتب كفر، شرك و استكبار باشد. جامعه مشتاق و موعودگرا، تنها در پناه تمسك و دست‌يابي و عمل به معارف ناب و دستورها و تكاليف مقدس مي‌تواند خود را معرفي کند و توسعه بخشد. در واقع اتكا بر آموزه‌هاي بنيادين انقلاب اسلامي، مي‌تواند اشتياق ظهور را برپا کند و روي‌كردهاي ارتجاعي را از آن دور سازد.
8. نيل به موفقيت در جامعه منتظر، در گرو اعتلاي مديريت و توان توسعه منابع سازماني و انساني است. دولت زمینه‌ساز بايد سعي نمايد تا اشتياق بشري را در تركيب اين ابعاد مختلف دانش، فن‌آوري، صنعت، افكار و ارزش‌ها رشد دهد و براي هر حوزه، طراحي و برنامه‌ريزي راه‌بردي داشته باشد تا اين علاقه در جهت نوآوري‌هاي خلاق قرار گیرد و امكان راه‌يابي ادبيات هژمونيك و استكباري در آن فراهم نشود و رقيبان نتوانند عقول بشري را در خدمت خود و منافع شخصي و يا مكاتب الحادي درآورند و از آنها در راه مصالح غيرانساني سود جويند. مشتاقان ظهور در جامعه منتظر، بايد با توليد و انتشار دانش نافع، افكار و انديشه‌ها را شكوفا سازند و لايه‌هاي علوم و معارف آسماني و زميني را زیر نفوذ و سلطه خدامحوران قرار دهند.
9. جلب رضاي الهي و پرهيز از خودخواهي و جاه‌طلبي، توسعه و نهادينگي فرهنگ اشتياق را موجب مي‌گردد. بايد تلاش كنيم تا اين روي‌كرد از يك تأييد و پشتيباني عمومي و همه‌جانبه برخوردار شود. در آن صورت، خداوند خود بشارت داده كه از اين جبهه، در هر زمان و مكاني پشتيباني خواهد کرد.
جامعه منتظر با اين روي‌كردها، بر اساس كرامت ذاتي و اخلاق انساني، با تمامي ملت‌هاي جهان رابطه‌اي دوستانه و ولايت‌مدارانه برقرار مي‌كند و يك مدل فراملي و فرامرزي را با به ‌خدمت گرفتن تمامي امكانات منابع و خدمات، منشأ هدف قرار مي‌دهد تا بتواند در توسعه و تقويت دولت جهاني و متحد، با اهدافي ظلم‌ستيز و ضد فقر و فساد و تبعيض گام بردارد.
از خداوند متعال تداوم، سربلندی و پایداری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را تحت زعامت نایب بر حق امام عصر(عج)، حضرت آیة‌الله خامنه‌ای مسئلت می‌نماییم. ان‌شاءالله دولتش همان دولت زمینه‌ساز باشد و خداوند وجود کریمش را واسطه هدايت و خدمت به وجود مقدس بقیة‌الله الاعظم حجة بن الحسن العسکری(عج) گرداند. «اللّهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه و الذابّين عنه و اجعلنا من المستشهدين بين يديه».
https://ayandehroshan.ir/vdcbufbaprhb8.iur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما