چکیده موضوع زمینهسازی ظهور، ارتباط محکمی با نحوة نگرش ما به مفهوم و ماهیت اندیشة انتظار و نیز رابطة این آموزة دینی با شرایط، رفتار و تکالیف سیاسی ـ اجتماعی جامعة منتظر دارد. در این نوشتار، ضمن تبیین ماهیت و خاستگاه آموزة انتظار در فرهنگ شیعی، به بررسی رابطة اندیشة انتظار با مسئلۀ زمینهسازی و مهمترین ضرورتها و الزامات آن و نيز ظرفيتهاي جهانيسازي انديشۀ انتظار، پرداخته شده است. واژگان كليدي انتظار، زمینهسازی، ظهور، آموزه، سلوک، انديشه، جهانيسازي. مقدمه عصر غیبت در فرهنگ شیعی، با عنوان عصر انتظار شناخته میشود. این عصر به دلیل شرایط استثنايی ناشی از عدم دسترسی مردم به رهبری معصوم، دشواریها، اقتضائات و الزامات خاص خود را دارد. در این زمینه، بررسی چگونگی تعامل مردم با امام غايب و شناخت تکالیف دینی ـ سیاسی جامعة منتظر، بهویژه گفتوگو درباره نقش و رسالت مردم در زمینهسازی ظهور، از مهمترین اولویتهای این دوران است که آثار و تبعات فراوانی را در پی دارد. با وجود اهمیت و انعکاس وسیع این موضوع در منابع روايی شیعه، به دلیل نگرشهای متفاوت در مورد مفاد و ماهیت این آموزة دینی و اعتقادی، هنوز هم برخی از زواياي این بحث، بهويژه جنبههاي كاربردي و سازوكارهاي عملياتي شدن آن به خوبي شكافته نشده و به بازكاوي و تأمل بیشتري نياز دارد. در اين زمینه، به نظر ميرسد، تبيين صحيح ماهيت و مفهوم انتظار در انديشة شيعي و ارتباط آن با مسئلۀ زمينهسازي و نيز بررسي الزامات عملي و كارکرد انتظار زمینهساز، از اولويتهاي مهم این موضوع محسوب ميشود. به همین جهت، لازم است ابتدا به چيستيشناسي اندیشة انتظار در فرهنگ شيعي توجه گردد؛ سپس رابطة انتظار و زمينهسازي بررسي شود تا خاستگاه واقعي انتظار زمینهساز، به خوبي روشن گردد. آنگاه روی ضرورتها و الزامات انتظار زمینهساز و رسالت ديني جامعة منتظر در بسترسازي و تقويت بنيانهاي فكري ـ فرهنگي انديشة انتظار ظهور و گسترش آن در سطح جهاني و بينالمللي تأمل شود. اينها مهمترين محورهايي است كه در اين نوشتار بدان خواهيم پرداخت. آموزة انتظار واژة «انتظار» و مشتقات آن در منابع لغت، به معنای چشم دوختن، با تأمل نگاه گردن، نظارهگر بودن، توقع امری را داشتن و مراقب بودن آمده است. انتظار به معناي اميدوار بودن، چشمبهراه بودن، چشم داشتن، لحظهشماري كردن و مترصد بودن وقوع يك امر و يا دستيابي به یک خواستة قلبی است. انتظار به مفهوم عالي آن، نه يك توصيه ديني و مذهبي، بلكه اصلی فطري است كه با نهاد انسان عجين شده و لازمة حيات انساني است. از اين نظر، همة انسانها به نوعي منتظرند. قرآن و روايات نيز به اين اصل كلي اشاره کردهاند: فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمـُنْتَظِرِينَ؛ پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: لو لا الأمل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً؛ اگر اميد به زندگي حاكم نميبود، هيچ مادري فرزندش را شير نميداد و هيچ باغباني درختي را نميكاشت. بر این اساس، وجود چنين انتظاري، ماية تداوم و سرزندگي حيات فردي و اجتماعي است، وگرنه زندگي براي انسان بيمفهوم و بيهدف خواهد شد. انتظار و اميد، انگيزش، حركت و عمل را پديد ميآورد. اين اميدواري و چشمبهراهي، به حسب تفاوت موضوع و متعلق آن، ممکن است از حیث مادي، معنوي، بزرگی و كوچكی، متفاوت باشد. به هر میزانی که مقصد و هدف مورد انتظار مقدس و بزرگ باشد، اين انتظار نیز مقدس و ارزشمند خواهد بود. از اين رو، ارزشيابي مقصد انتظار، ممکن است شاخص ارزيابي انسان منتظر نيز به شمار آيد؛ زيرا چگونگی انتظار هركسي، نوع نگرش و مقاصد و اهداف او را نیز بیان میکند. انتظار، مفهومی عام و دارای ریشة فطری و سابقة تاریخی است؛ اما مقاله حاضر، به مفهوم ارزشی این اصطلاح به عنوان یک آموزة دینی و اعتقادی در فرهنگ شیعی نظر دارد. بنابراین، در این زمینه تبیین آموزة انتظار در فرهنگ شیعی جالب است. اصطلاح انتظار در فرهنگ شيعي، مفهوم و ويژگيهاي خاصي دارد كه این آموزه را هم از اطلاق مفهوم عام لغوي آن خارج میکند و هم از معناي مبهم و خنثا كه در ميان پيروان اديان دیگر مطرح است، متمايز ميسازد. از این نظر، مفهوم انتظار در فرهنگ لغت و ادبيات دينی ـ مذهبي، مفهوم مشتركي دارد و آن عبارت است از جريان روح «اميد» در كالبد جامعه و انسان منتظر. با اين تفاوت كه جهتگيري و اهداف انتظار و اميد در فرهنگ ديني، به اهداف و تعلیمات دینی تکیه دارد. اصطلاح انتظار در فرهنگ شيعي، همواره با پسوند «قيام»، «فرج»، «ظهور» و... همراه است. در تفکر شيعی، انتظار به معناي اميد به آيندة روشن، اميد به دگرگوني و گشايش عظيم، اميد به رويداد نجاتبخش و عزتآفرين و امید به فرارسیدن ظهور منجی موعود حضرت مهدی(عج) است؛ انتظار يعني چشمبهراهی و لحظهشماري ظهور موعود قرآن، آخرین ذخیرة الهی حضرت مهدی(عج)؛ انتظار يعني حرکت به سمت تحقق آرزوهاي تاريخي بشري و آرمانهاي متعالي انساني در پرتو دولت كريمة مهدوي. چنين انتظاري، چگونه بودن و ويژگيهاي شخص منتظر را نيز مشخص ميكند و الزامات و بايستههاي خاصی را میطلبد که در ادامه به آن خواهيم پرداخت. انتظار و زمينهسازي در مورد ماهيت، خاستگاه و اقتضائات مسئلۀ انتظار و چگونگی رابطه و پيوند این بحث با مسئلۀ زمينهسازي، تلقيها و برداشتهاي متفاوتي وجود دارد. اين امر، منشأ پيدايش ديدگاهها و ظهور تفسیرهاي متفاوتی در اين زمینه گرديده است. پرسش اساسی در این مورد، این است که نگرش صحيح در مورد آموزة انتظار در انديشة شيعي چيست؟ رابطة انتظار با تكاليف ديني دوران غيبت و تأثیر آن در رويكردهای سياسي ـ اجتماعي جامعة منتظر چگونه است؟ در مورد ماهیت آموزة انتظار و ارتباط آن با زمينهسازي، دو نگرش متفاوت وجود دارد: نخست، نگرش محافظهکارانه به آموزة انتظار، با رويكرد منفعلانه. از این نگرش به انتظار خاموش و تكليفگريز میتوان تعبیر نمود. دوم، نگاه عملگرايانه و تكليفانديش به مقولة انتظار كه از آن به انتظار فعال، برانگیزاننده و زمینهساز، میتوان یاد کرد. در اینجا به ویژگیها و تبعات این دو نگرش، اندکی اشاره میشود تا شاخصههای انتظار زمینهساز و آثار و پیآمدهای سیاسی ـ اجتماعی آن، به خوبی روشن گردد. الف) انتظار خاموش انتظار خاموش، به ديدگاه كساني اطلاق ميشود كه پديدة ظهور حضرت حجت(عج) را تنها معلول اراده و مشيت الهي میدانند و برای عوامل انسانی و طبیعی، نقش چندانی قائل نيستند. به همين جهت، در عصر غيبت نيز شيعيان را به زمينهسازي و تهيه مقدمات ظهور مكلف نميدانند. اين نگرش منفي و منفعلانه به موضوع انتظار، از نگاه سطحي و تلقي نادرست نسبت به مفاد برخي رواياتي ناشي میشود كه در مورد نفي هرگونه قيام و حركتي در عصر انتظار و بطلان و یا نافرجام بودن آن نقل شده است. امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: كلّ راية ترفع قبل قيام القائم(ع) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزّوجلّ؛ هر پرچمي قبل از قيام حضرت قائم(عج) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت بوده، اطاعت او خروج از اطاعت خداست. اين نوع برداشت منفي از ظاهر اين روايات، بر اين استدلال استوار است كه اقدامات زمينهساز براي ظهور، مستلزم قيام عليه حاکمان جور و تغيير وضع سياسي ـ اجتماعي است؛ در حالی که چنين اقداماتي اولاً طبق روايات، محكوم به بطلان و حرام است؛ ثانياً بينتيجه و محكوم به شكست است. بنابراين، در زمان غيبت جز سكوت و به انتظار ظهور حضرت نشستن، راه ديگري وجود ندارد! غافل از اينكه اين نوع روايات، به قيامهایي ناظر است كه به نام مهدي موعود(عج) صورت گيرد نه هر نوع قيام و اقدام اصلاحي ولو براي اقامة حق و احيای دين. اساساً روايات مبني بر منع از قيام و حرمت آن، با توجه به قراین عصر صدور روايت، با هدف جلوگيري از سوءاستفاده برخي عناصر شيعي و نيز گروه عباسيان، از نام «مهدي» صادر شده است تا قيام خود عليه بنياميه را قيام مهدي موعود(عج) قلمداد نكنند و به اغراض سياسي خود دست نيابند. اينكه برخي از خلفاي عباسي از جمله مهدي عباسي، خود را مهدي موعود قلمداد نمودند و حتي برخي قيامهاي شيعيان عليه دستگاه بنياميه، به نام «مهدي» انجام ميگرفت، نظير قيام محمد بن عبدالله بن الحسن(ع) معروف به نفس زكيه، كه با عنوان مهدي موعود قيام خود را آغاز نمود و مردم را به بيعت فراخواند. حتي پدرش از امام صادق(ع) نيز خواست با فرزندش بيعت نمايد و در جنگ با بنياميه شركت جويد؛ اما وقتي امام صادق(ع) به بيعت با او حاضر نشدند، عبدالله سخت برآشفت و سخنان ناروايی به حضرت گفت! همچنین قراین متني ذيل روايت، نشان میدهد كه منظور از اين نوع روايات، جلوگيري از سوءاستفادة افراد فرصتطلبي است كه درصدد بهرهبرداري سياسي از اعتقادات مردم درباره موضوع امام مهدي(عج) و انتظار ظهور بودهاند. به همين جهت در روايات، توجه مردم را به مسئله علایم ظهور معطوف نمودهاند تا كسي نتواند قبل از وقوع اين علایم و نشانهها، خود را به نام مهدي موعود قالب کند. بر اساس اين برداشت، نهتنها هرگونه تلاش در عصر غيبت براي برپايی حكومت اسلامي، باطل و بينتيجه است، بلكه هر نوع تلاش و برنامهريزي در اين جهت، نتيجة عكس دارد و تأخير قيام حضرت را موجب خواهد شد. طبق اين ديدگاه، قيام حضرت مهدي(عج) تنها داراي ماهيت انفجاري است كه فقط از گسترش و رواج اختلافها، حقكشيها و تباهيها ناشي ميشود و هرگونه اصلاحي مذموم است. قيام حضرت گرچه براي سامان دادن امور مردم صورت میگیرد، خود ساماني است كه معلول پريشانی و بیسامانی است؛ یعنی تا زمانی که صلاح و راستی به نقطه صفر نرسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكهتاز ميدان شود، جز نيروي باطل نيرويی حكومت نكند و فرد صالحي در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ نميدهد و دست غيب براي نجات حقيقت از آستين بيرون نميآيد! در این نگرش، هر اصلاحي محكوم است؛ زيرا هر اصلاح، يك نقطة روشن به حساب میآید. تا زماني كه در صفحه اجتماع نقطه روشني وجود دارد، دست غيب ظاهر نميشود بلكه برعكس هر گناه، فساد، ظلم، تبعيض، حقكشي و هر پليدي، به حكم اينكه مقدمة اصلاح كلي است و انفجار را قريبالوقوع ميكند، رواست؛ زيرا «الغايات تبرر المبادي»؛ هدفها وسيلة نامشروع را مشروع ميكند. پس، ترویج و اشاعه فساد، بهترين كمك به تسريع ظهور و بهترين شكل انتظار است. بنابراین، گناه هم فال است و هم تماشا؛ هم لذت است و كامجویي و هم كمك به انقلاب مقدس نهايی. البته طرفداران اين ديدگاه که نوعاً خود افراد صالحند، در نگرش تفريطيشان به مسئلۀ انتظار ظهور، يكسان نيستند، بلكه بعضي ديدگاه تفريطي شديد و برخي نيز نظر ملايمتري دارند. امام خميني(ره) که خود یکی از مصلحان بزرگ شیعه و احیاگر اندیشة انتظار است، در يك طبقهبندي جامع، طرفداران اين نوع نگرش منفي را كه در دوران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تا حدي شيوع یافته بود، به چند دسته انزواگرا، عافيتطلب و تكليفگريز، تقسيم ميكند: بعضيها انتظار فرج را به اين ميدانند كه در مسجد، در حسينيه و در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان را از خدا بخواهند... فكر اينكه يك كاري بكنند نبودند. يك دستة ديگر بودند كه انتظار فرج را ميگفتند اين است كه ما كاري نداشته باشيم به اينكه در جهان چه ميگذرد، بر ملتها چه ميگذرد، به اين چيزها كار نداشته باشيم؛ ما تكليفهاي خودمان را عمل ميكنيم؛ براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايد انشاءالله درست ميكنند؛ ديگر ما تكليفي نداريم جز اينكه دعا كنيم كه ايشان بيايد و كار به آنچه در دنيا ميگذرد يا در مملكت خودمان ميگذرد، نداشته باشيم... يك دسته ميگفتند كه خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهي از منكر نكنيم؛ امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كاري ميخواهند بكنند؛ گناهان زياد بشود تا فرج نزديك بشود... يك دسته از اين بالاتر، ميگفتند: بايد دامن زد به گناهان؛ دعوت كرد مردم را به گناه، تا دنيا پر از ظلم و جور شود و حضرت زودتر تشريف بياورد... يك دسته ديگر بودند كه ميگفتند: هر حكومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و بر خلاف اسلام است. وی با نكوهش كساني كه در زمان غيبت، تشكيل حكومت را جايز نميدانند و هرگونه حرکت اصلاحی و تلاش سیاسی برای قيام عليه ستمگران را حرام ميشمارند، خطاب به آنان ميفرمايد: اي بيخردان! اسلامي كه ميگويد: وَقَاتِلُوا الْمـُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً، آيا ميگويد بنشينيد تا طعمة ديگران شويد؟ اسلامي كه ميگويد: وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ، آيا ميگويد دست روي دست بگذاريد تا ديگران بر شما چيره شوند؟ اسلامي كه ميگويد: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّـهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ، ميگويد خود را تسليم ديگران كنيد؟ اسلامي كه ميگويد: «الخيركلّه في السّيف و تحت ظلّ السّيف و لا يقيم النّاس الّا السّيف و السّيوف مقاليد الجنّة و النّار» و «للجنّة باب يقال له باب المجاهدين» و صدها آيات و احاديث ديگر براي جنگ با اجانب و براي استقلال كشور، آيا مردم را از كوشش و جنگ بازميدارد؟ در ميان طرفداران اين ديدگاه، تفاوتهاي اندكي ديده ميشود، اما همگي در مورد بلاتكليفي شيعيان در عصر غيبت، درباره زمينهسازي ظهور و واگذاري اصلاح امور به تشريفآوري خود حضرت اشتراك نظر دارند. از اين رو، با وجود تفاوتهایي كه ميان ديدگاه اين دسته وجود دارد، حتی خوشبينانهترين حالت آن را نيز نميتوان به منزله يك انتظار جزیی پذیرفت. چون با اين نوع نگاه بسته، نميتوان آموزة انتظار در فرهنگ شيعي را تفسير نمود و از خاستگاه و الزامات آن سخن گفت. اين نوع تلقي از انتظار، در زمان ركود جامعه شيعي در دوران قبل از پيروزي انقلاب، حتي دامنگير بسياري از علما نيز شده بود، اما تجربه عيني پيروزي انقلاب اسلامي ايران از يكسو و روشنگريهاي روحانيان آگاه شيعه، بهويژه هشدارهاي بيداركننده امام خميني(ره) در مورد خطرها و آسيبهاي فرسايشگر اين تفكر تاريكانديش، موجب گرديد كه اين نوع نگاه منفي به مقولة انتظار، از حوزة تفكر شيعي خارج گردد و به نفوذ آن پايان داده شود. بنابراين، انتظار خاموش، منفعلانه و انزواگرايانه، با محکمات قطعی احکام سیاسی اسلام، تضاد آشکار دارد. ضمن اینکه در آموزههای اهلبیت(علیهم السلام)، بر چنين برداشت نادرستی از انتظار، خط بطلان كشيده شده است؛ زیرا روایات، انتظار از سنخ «عمل» را معرفی میکنند نه بيعملي و تماشا و بياعتنایی؛ آن هم بهترين عمل «أفضل أعمال اُمّتي انتظارالفرج»، بزرگترين عمل «إنتظار الفرج من أعظم الفرج» و محبوبترين جهاد «أفضل جهاد اُمّتي انتظار الفرج». ب) انتظار زمینهساز منظور از انتظار زمینهساز، نگاه جامع و كاربردي به مقولة انتظار است. در اين نوع نگاه، نهتنها اراده، تلاش و خواست جمعي، نقش مؤثر و تعیینکننده در تسريع ظهور دارد، بلكه اساساً انتظار بدون توجه به سازوكارها و اقدامات زمينهساز، امري نامعقول و بيمعناست. خوشبختانه اين نگاه مثبت وكاربردي به مفهوم انتظار، امروزه به يك نگرش غالب در ميان پژوهشگران معاصر تبديل شده است. در اين نگرش که ارزیابی دقیق اوضاع گذشته و تلاش برای تغيير وضعیت موجود، جزو الزامات تفکر انتظار محسوب میشود، تكاليف فردی و اجتماعی شخص منتظر نيز تا حدي روشن ميگردد. اين نوع انتظار، تعهدآور، تحركبخش و نيروآفرين است و شناخت، تعهد و تلاش برای فراهمسازی مقدمات ظهور از راه ایجاد آمادگيهای فكري، روحي و جسمي برای كسب ورع و پاكي، تلاش در جهت گسترش فضيلتهاي اخلاقي و زدودن مظاهر ظلم و پليدي در جامعه جوهر اصلي آن است. امام صادق(ع) ميفرمايد: من سرّ أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه فجدّوا؛ هركه دوست دارد در زمرة ياران قائم(عج) قرار گيرد، بايد منتظر ظهورش باشد و در حال انتظار، مطابق تقوا و نيكي رفتار نمايد. اگر هم قبل از قيام حضرت بميرد، اجر و پاداش كسي را دارد كه ظهور قائم را درك کرده باشد. بر اساس اين نوع نگاه، هدية ظهور چيزي نيست كه خداوند آن را عليرغم نبود شرايط لازم، بر جامعة بشري تحميل نمايد؛ بلكه شرط اين مهم اين است كه مردم از سر شعور و آگاهي و با ميل و انتخاب خود، اهميت و ضرورت ظهور حضرت حجت(عج) را درك كنند و با مجاهدت و برنامهريزي، در جهت تحقق اين مهم تلاش نمايند تا خداوند آنان را از چنين نعمتی بهرهمند سازد و وعدة الهي بر ظهور منجي موعود، محقق گردد. اين ديدگاه بر اين استدلال استوار است كه پديدة ظهور، گرچه يك رخداد فوقالعاده و بينظير محسوب میشود، هرگز يك پديدة فراطبيعي و بريده از اوضاع جاري در اين عالم نيست. بلكه از اين نظر، رخداد ظهور برای برپايی نظام عدل جهاني و تحقق حاكميت همهجانبة دين اسلام، يك حادثة طبيعي مربوط به جامعة انساني، براي سامان دادن به اوضاع و چگونگی زندگی است كه تأثير و تأثر متقابل نسبت به یکدیگر دارد. بديهي است چنين رخدادي همانند ديگر رخدادهاي طبيعي، عوامل، مقدمات و بسترهاي خاص خود را ميطلبد كه بدون آن، تحقق چنين تحول عظيمي، امري ناممكن و انتظاري نامعقول است. به همين دليل، امام مهدي(عج) در اين اقدام بزرگ، قبل از هرچيز به فراهم شدن نيرو و ياران ويژه نياز دارد تا با حمايت آنان، چنين بناي عظيمي را پيريزي نمايد؛ يارانی كه تمامي مشكلات آغازين انقلاب را با جان و دل تحمل نمايند و دشواريها و رنج و سختي، هرگز آنان را به ستوه نياورد. تأكيد روايات بر دشواريهاي زمان قيام حضرت مهدی(عج) نيز، گوياي پر هزينه بودن رخداد ظهور است. وقتي بشير نبال وارد مدينه ميشود، به امام باقر(ع) عرض ميكند: «إنهم يقولون إنّ المهدیّ لو قام لاستقامت له الأمور عفواً و لا يهریق محجمة دم؛ تلقي مردم درباره ظهور مهدي اين است كه وقتي ظهور كند، همه چيز خودبهخود درست ميشود، بدون اينكه قطره خوني ريخته شود.» امام باقر(ع) در رد چنين خيال باطلي فرمود: كلّا و الّذي نفسي بيده لو استقامت لأحد عفواً لاستقامت لرسول الله(ص) حين اُدميت رباعیته و شجّ في وجهه؛ به خدايی كه جانم در قبضة قدرت اوست، سوگند كه چنين نيست. اگر بنا بود مشكلات فراروي مهدي، بدون هزينه و زحمت برطرف شود، اين امر براي رسول خدا كه سرآمد همة بندگان است، تحقق مييافت؛ در حالي كه دندانهاي مبارك پيامبر(ص) با ضربات دشمن شكست و از پيشاني مباركش خون جاري شد. حضرت در ادامه تأکید ميكنند: و الّذی نفسی بيده حتّی نمسح نحن و أنتم العرق و العلق؛ به خدا سوگند كه ظهور تحقق نمييابد، مگر اينكه ما و شما (حضرت در اینجا خود را در جایگاه يكي از شيعيان و ياران مهدي قرار داده است)، از شدت پيكار با دشمن، در عرق و خون خود غوطهور شويم. ایشان همچنین این مطلب را در پاسخ مفضل بن عمر یادآور میشوند. مفضل ميگويد: «در محضر امام صادق(ع) بودم كه ذكري از حضرت قائم(عج) به ميان آمد. عرض كردم: إنّی لأرجوا أن يكون أمره فی سهولة؛ اميدوارم كار او به آساني انجام گيرد.» حضرت فرمود: لا يكون ذلك حتّی تـُمسحوا العلق و العرق؛ كار مهدي اينگونه آسان كه شما تصور ميكنيد نيست، مگر اينكه شماها در خون و عرق فرو رويد و دشواريهاي قيام او را احساس كنيد. معمّر بن خلاد نیز نقل ميكند: نزد امام رضا(ع) بوديم که ذكري از حضرت قائم(عج) به ميان آمد. امام رضا(ع) فرمود: أنتم اليوم أرخی بالاً منكم يومئذ. قالوا: و كيف؟ قال: لو قد خرج قائمنا(ع) لم يكن إلّا العلق و العرق و النوم علی السّروج و ما لباس القائم(ع) الّا الغليظ و ما طعامه الّا الجشب؛ شما اكنون در امن و راحتي به سر ميبريد. پرسیدند: چگونه ما در راحتي هستيم؟ فرمود: اگر حضرت قائم خروج كند، جز خون و ريختن عرق و خواب بر پشت اسبهاي تندرو در ميدانهاي رزم و مبارزه، نخواهد بود و خود قائم نيز جز لباس خشن و غذاي ساده، استفاده نخواهد كرد. این نوع روايات، همگي مؤيد تفسير زمينهساز از مفهوم انتظار ظهور است. تأكيدات مطرح شده در این روایات درباره مشكلات هنگام ظهور، همه به پرهزينه بودن امر ظهور و لزوم آمادگي براي فداكاري در اين راه نظارت دارد. بديهي است انسان منتظري كه پيمان وفاداري با رهبر و مولايش بسته، «و نصرتی لكم معدة»، بايد خود را براي چنين روزي آماده نمايد و استعداد تحمل رنجها و مشقات آنچه را به انتظار او نشسته، در خود پديد آورد تا حقیقتاً منتظر ظهور حضرت باشد. سنتهاي الهي در قرآن نيز مؤيد ديگر بر تفسير زمينهساز از مفهوم انتظار است. قرآن، سنت الهي در مورد روند تحولات در عرصة حيات انساني، اعم از جنبههاي فردي و اجتماعي را اينگونه بيان ميفرمايد: إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. لسان آية شريفه عام است و اطلاق دارد و هر نوع تغييرات در سرنوشت فردي، اجتماعي، مادي و معنوي را شامل ميشود. آيه درصدد آن است كه قانونمند بودن تغييرات اجتماعي و نقش اراده و اختيار انسان در چگونگي وضع حال و آینده را بیان فرماید. اين قانونمند بودن تغييرات، به فرآیند تحولات اجتماعی و روند شکلگیری سرنوشت آینده مربوط است. انتظار زمینهساز، بر اين نگرش قرآني تکیه دارد. بر اساس اين نگرش، هرگز نبايد بحث انتظار را جداي از كاركردهاي اجتماعي جامعۀ منتظر، در نظر گرفت و با دست روي دست گذاشتن، به تحقق ظهور و دستآوردهاي آن چشم دوخت. بلكه در اين نگاه، انتظار ظهور مهدي(عج) به معناي انتظار تحول عظيم جهاني در عرصههاي مختلف امنيت، سياست، اقتصاد، فرهنگ و تلاش در جهت تحقق آن است. در انتظار فعال و زمینهساز، شخص منتظر، خود را در اين فرآیند، دخيل و سهیم ميداند و در برابر اين پروژه عظيم بشري، دغدغه دارد و با شناخت صحيح از اوضاع، به ميزان استعداد و توان، به ايفاي نقش ميپردازد. انتظار زمینهساز در نگرش امام خميني(ره) نقش ستايشبرانگيز امام خميني(ره) در احياي انديشة انتظار و تصحیح برداشتهای نادرست در مقولة انتظار، بسیار برجسته است. امام(ره) با جامعنگري و نگاه كاربردي به مفاهيم ديني، مفهوم انتظار را از معناي رايج آن در گذشته دگرگون ساخت و با آوردن تعريف جديد و راهگشا، توانست انديشة انتظار را با مقولات فرهنگ، سياست و حكومت، پيوند دهد و ادبيات سیاسی در گفتمان شيعي را متحول سازد. امام خميني(ره) با درايت و نبوغ خاصي كه از دقت نظر و وسعت شعاع فكري ايشان حاكي است، مفهوم انتظار را از عنصر «زمينهسازي»، انفكاكناپذير ميداند و انتظار فعال و زمینهساز را اينگونه تبيين ميكند: ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت كنيم. انتظار، قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور انشاءالله تهيه شود. ایشان ضمن اينكه تلاش زمينهساز در جهت احياي هويت اسلامي مسلمانان را مهمترين رسالت جمهوري اسلامي اعلام ميكند و مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان فراميخواند، ميفرمايد: من با صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي با تمام وجود، براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان، سرمايهگذاري ميكند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوی جاهطلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت، پول و فريب را نگيرد. من با اطمينان ميگويم، اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت مينشاند؛ اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدودة خود را يكي پس از ديگري، برطرف و سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد. ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همة ستمگران را در كشورهاي اسلامي ميشكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدي(ص) است، به سيطره و ظلم جهانخواران خاتمه ميدهيم و با ياري خداوند، راه را براي ظهور منجي و مصلح كل و امامت مطلقة حق، امام زمان ـ ارواحنا له الفداء ـ هموار ميكنيم. مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران، نقطة شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت ـ ارواحنا له الفداء ـ است... بايد مسئولان دولت جمهوري اسلامي، تمام سعي و توان خود را در ادارة بهتر مردم بنمايد، اما اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند. ما درصدد خشكاندن ريشههاي فاسد صهيونيزم، سرمايهداري و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفتهايم به لطف خدا و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايی را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند، نابود كنيم و نظام اسلام رسول الله(ص) را در جهان استكبار، ترويج نماييم. البته اين پركردن دنيا از عدالت، اين [كار] را ما نميتوانيم بكنيم؛ اگر ميتوانستيم ميكرديم، اما چون نميتوانيم، ايشان بايد بيايد... اما بايد فراهم كنيم كار را؛ فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت(ع). بیشك انتظار زمینهساز، به معناي صحيح آن، چنين ايمان و عزم فولادينی را ميطلبد و به چنين شعور، درك، اراده، تصميم، قاطعيت و صلابت آهنينی نياز دارد. با چنين نگرش و عزم و ارادهاي ميتوان راهبرد آيندة شيعه و جهان اسلام را ترسيم نمود و خود را منتظر و زمينهساز حكومت مهدوي دانست. ضرورتها و الزامات انتظار زمینهساز با توجه به آنچه اشاره گرديد، مقولة انتظار ظهور با مسئلۀ آمادگي، زمينهسازي و برنامهريزي براي اجرايی شدن اهداف بلند ديني و فراهم نمودن مقدمات ظهور، رابطة انفكاكناپذير دارد. در عصر انتظار، توجه به الزامات عقيدتي ـ فرهنگي و سياسي ـ اجتماعي اندیشة انتظار ضروری است و بايد در دستور كار جامعة منتظران قرار گيرد. در ادامه، به برخي از اين ضرورتها و بايستهها اشاره ميکنيم: 1. معرفت منتظرانه شناختن و شناساندن امام منتظَر(عج) و اهداف ظهور او، جزو اولين و مهمترين الزامات انتظار زمینهساز است؛ زيرا بدون معرفت و شناخت، نهتنها سخن از زمينهسازي، مفهوم نميیابد، بلكه اساساً انديشة انتظار شكل نميگيرد. مراد از معرفت منتظرانه در اینجا، تنها شناخت ظاهري و شناسنامهاي، يعني شناخت حسب و نسب حضرت نيست، بلكه منظور معرفت از روی بصیرت، همراه با پیوند قلبي و انس معنوی است كه حصول آن، قدري دشوار است. اين معرفت هم يك تكليف همگاني به شمار میآید و هم به تفكر و تعقل نياز دارد. حداقل نصاب چنین معرفتی، همسنگ دانستن امام عصر(عج) با پيامبر اكرم(ص) جز در مسئلۀ نبوت است. امام صادق(ع) ميفرمايد: أدنی معرفة الإمام أنّه عدل النّبيّ الّا درجة النّبوّة و وارثه و أنّ طاعته طاعة الله و طاعة رسول الله و التّسليم له فی كلّ أمر و الرّدّ إليه و الأخذ بقوله و يعلم أنّ الإمام بعد رسول الله(ص)، عليّ بن ابي طالب و بعده الحسن ثمّ الحسين... و الحجّة من ولد الحسن؛ كمترين درجة معرفت امام، اعتقاد به همسنگ بودن امام با پيامبر(ص) است، مگر در درجة نبوت كه امام، وارث پيامبر(ص) است. اطاعت او اطاعت خدا و پيامبر خدا، و فرمانبرداری از او و واگذاري امور به او و عمل به اوامر اوست و نيز اعتقاد به اينكه بعد از پيامبر(ص)، علي بن ابيطالب و بعد از او حسن و حسين تا حجة بن الحسن(عج) امام مسلمين هستند. طبق این كلام، پايينترين درجة معرفت امام، اين است كه اولاً امام، در شئون تكويني و تشريعي، جز در بعد نبوت، همشأن پيامبر(ص) هستند. ثانياً اين شناخت مطابق با معرفت شيعي است؛ یعنی خلفاي بلافصل پيامبر(ص) را منحصر در دوازده امام معصوم(ع) بدانند نه ديگران؛ و اساساً معناي انتظار، در حوزة معرفت شيعي موضوعيت ميیابد. معرفت امام عصر(عج) بدون توجه به جایگاه تكويني امام در عالم هستي و اضطرار و ناچاري انسان به امام(ع)، به دست نمیآید؛ زيرا تا انسان جایگاه محوري امام(ع) در نظام هستي را درك نكند، خود را نيازمند و مضطر به امام نميبيند و تا وقتي ضرورت وجود امام را در حد اضطرار احساس نكند، شئون تشريعي امام را درك نميكند، تا او را همسنگ پيامبر(ص) بداند و رهبري او را بپذيرد و مطاع او باشد؛ اگر هم ميپذيرد، ناشي از تقليد است نه از روي خرد و تحقيق. وقتي انسان به اين باور قلبي رسيد كه امام عصر(عج) قبل از آنكه يك رهبر ديني ـ سياسي باشد، دارای مقام ولايی در نظام تکوین است، آنگاه خود را ناگزير و مضطر به امام(ع) ميداند. با پيدايش چنين بینشی، عطش درونی او ناچار وی را به سوي امام(ع) میکشاند. براي اينكه ذهن مردم دچار انحراف سطحينگري در امامشناسي نگردد و با مقياسهاي متعارف در مورد يك رهبر سياسي و زعيم حكومتي به امام نگاه نكنند، ضرورت نگرش كلامي به اين موضوع، امری ضروری است؛ يعني ابتدا باید توجهات به سمت شئون تكويني و جایگاه رفيع امام(ع) در عالم هستي، معطوف گردد؛ زيرا شئون تشريعي و زعامت ديني و سياسي امام(ع)، امري اعتباري و برخاسته از شئون حقيقي ولايی و تكويني مقام امامت است. با چنين نگاهي، معلوم ميشود كه امام عصر(عج) قبل از آنكه يك رهبر ديني و زعيم سياسي جامعه باشند، زمامدار عالم تكوين هستند؛ ایشان نهتنها ولينعمت و واسطة فيوضات الهي و بركات زميني و آسماني به حساب میآیند، بلكه ماية تداوم حيات و بقای عالم هستند. ... القائم المنتظر المهدیّ المرجی الّذی ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السّماء...؛ آن امام قائم كه چشمها در انتظار اوست و اميدها به آمدن او دوخته شده، كسي است كه جهان هستي به بركت وجود او، باقي و برقرار مانده است. با چنین نگاهی، ضرورت «عصمت» به عنوان شرط اصلی جانشيني پيامبر(ص)، آشکار میشود و تفاوت جوهري امامت شيعي با خلافت و سلطنت سني براي هر انسان منصف و اهل فكري، روشن میگردد. اين نوع معرفت، تنها با نگرش كلامي شيعي، به دست میآید. در پرتو چنين معرفتي، انسان همواره رشتة ارتباطش را با خدا و پيامبر(ص) و امام عصر(عج) استوار ميبيند، چون خود را به ريسمان هدايت (حبل الله) گره زده است. لذا پيوسته از خدا ميخواهد كه اين پيوند را ناگسستني گرداند و با چنين درخواست و دغدغهاي، به انتظار مينشيند. اللّهم عرّفني نفسك فإنّك إن لم تعرّفني نفسك لم أعرف نبيّك اللّهم عرّفني رسولك فإنّك إن لم تعرّفني رسولك لم أعرف حجّتك اللّهم عرّفني حجّتك فإنّك إن لم تعرّفني حجّتك ضللت عن ديني؛ خدايا خودت خودت را بر من بشناسان كه اگر خودت را برايم نشناساني، پيامبرت را نخواهم شناخت؛ خدايا پيامبرت را بر من بشناسان و الا حجتت را نخواهم شناخت؛ خدايا حجتت را بر من بشناسان كه اگر حجتت را بر من نشناساني، دينم را رها خواهم كرد و گمراه خواهم شد. اين دعايی است كه امام صادق(ع) آن را براي منتظران ظهور در عصر غيبت توصيه میفرمایند. در اين سه خواستة معرفتي، تكية اصلي انسان منتظر، بر خواسته سوم، يعني معرفت امام عصر(عج) است؛ زيرا سررشتة ديانت و هدايت انسان، در گرو معرفت حجت عصر(عج) است و آن دو معرفت قبلي نيز، با اينكه بر معرفت حجت تقدم دارد، در معرفت حجت نهفته است. لذا وقتي از امام حسين(ع) سؤال میشود: «فما معرفة الله؟» حضرت میفرماید: معرفة أهل كلّ زمان إمامهم الّذي يجب عليهم طاعته؛ معرفت خدا همان معرفت امام عصر در هر زمان است؛ زيرا معرفت توحيدي، در گرو معرفت نبوت است و معرفت نبوت، در معرفت امامت تبلور مییابد. در روايات، معرفت امام عصر(عج)، اساس انتظار معرفی شده است؛ بهگونهاي كه با وجود چنين معرفتي، حتي كساني كه به درك عصر ظهور موفق نگرديدهاند نيز در زمره منتظران ظهور و همراهان و پا در ركابان حضرت حجت(عج) قرار میگیرند و پاداش يكساني با آنان دارند. بنابراین «معرفت»، زيربناي انديشة انتظار ظهور را تشکیل میدهد. امام باقر(ع) ميفرمايد: و لا يعذر النّاس حتّی يعرفوا إمامهم و من مات و هو عارف لإمامه لا يضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّره و من مات عارفاً لإمامه كان كمن هو مع القائم في فسطاطه. و نيز امام صادق(ع) ميفرمايد: من مات منتظراً لهذا الأمر كان كمن كان مع القائم في فسطاطه لا بل كان كالضّارب بين يدي رسول الله بالسّيف؛ هركس بميرد در حاليكه منتظر ظهور قائم است، همانند كسي باشد كه همراهي حضرت قائم را درك نموده و در خيمة وي حضور دارد؛ بلكه بالاتر، همانند كسي است كه در پيش روي پيامبر(ص) بر دشمنان شمشير ميزند. اين ضرورت معرفت امام و حجت عصر، همان بايستگي مهمي است كه هیچ کس از چنين تكليف معرفتي، بركنار و معذور نيست. 2. سلوک منتظرانه دومين بايستگي انتظار زمينهساز، نمود و ظهور این باور در رفتار و سلوک شخصی و اجتماعی انسان منتظر است؛ زیرا احياي ارزشهاي الهي و آراستگي جامعة منتظر به فضایل انسانی، هدف اصلي در بحث انتظار است. از اين رو، نميتوان منتظر ظهور بود اما در عمل، دغدغه اهداف ظهور را نداشت؛ زيرا مأموريت اصلي امام مهدي(عج) نيز حاكميتبخشي اسلام در جهان و اجراي عدالت در جامعه است. بنابراين، الگوپذيري عملي از روش حضرت در عصر انتظار، شرط چنين انتظاري است. امام صادق(ع) ميفرمايد: من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر... فجدّوا و اتنظروا هنيئاً لكم أيّتها العصابة المرحومة؛ هركس آرزو دارد كه از جملة اصحاب حضرت قائم(عج) به شمار آید، بايد منتظر او باشد و در اين حال انتظار، با تقوا و اخلاق نيك رفتار نمايند. پس جدي باشيد و در آراستگي اخلاقي و رفتاري خود پافشاري كنيد و منتظر فرج باشيد. گوارا باد بر شما اين انتظار و چشمبهراهي، اي گروه اهل رحمت و نجات! طبق اين حديث، سلوک منتظرانه و الگوپذيري عملي و اخلاقي از امام عصر(عج) در دوران انتظار، تنها راه قرارگرفتن در صف ياران مهدي(عج) است. امام باقر(ع) در ذيل آيه شريفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ميفرمايد: اصبروا علی أداء الفرائض و صابروا عدوّكم و رابطوا إمامكم المنتظر؛ در انجام دادن واجبات ديني، مقاوم و استوار و در مقابل دشمنانتان محكم و باصلابت باشید و با امام خود كه در انتظار او نشستهايد، پيوند معنوي ايجاد نماييد. خود امام عصر(عج) ولايتپذيري و عمل به احكام و دستورهای الهي را به پيروان و منتظران ظهور سفارش میکنند. حضرت در توقيعي به شيخ مفيد(ره)، به شيعيان منتظر چنین توصيه میفرماید: فليعمل كلّ امرئ منكم بما يقرّب به من محبّتنا و يتجنّب ما يدنيه من كراهتنا و سخطنا فان أمرنا بغته فجاءة حين لا تنفعه توبة و لا ينجيه من عقابنا ندم علی حوبة؛ پس هركدام از شما، به آنچه نزديكي و جلب محبت ما اهلبیت(علیهم السلام) را موجب میگردد، عمل كنيد و از كارهایي كه ناراحتي و خشم ما را برميانگيزد، دوري گزينيد؛ زيرا فرمان ظهور، دفعي و ناگهاني است؛ آنوقت توبه براي كسي سودي نخواهند داشت و نيز پشيماني كسي از كار زشت، وي را از مجازات ما نجات نخواهد داد. يعني خود را با عمل صالح و اخلاق نيكو، آماده نگه داريد و منتظر امر ظهور باشيد. حضرت در دعاي معروف فرج نيز، توفيق بندگي و عمل طبق دستورهای ديني و نيز دوري از معصيت را از پیشگاه خداوند درخواست میفرماید: اللّهم ارزقنا توفيق الطّاعة و بعد المعصية و... بنابراين، الگوپذيري و سلوک منتظرانه یعنی عمل طبق تقوا و تزیين به آراستگيهاي اخلاقي و ارزشي، يكي از بايستههاي جدي انديشة ظهور است؛ چنانكه امام صادق(ع) و خود امام عصر(عج) بر ضرورت آن تأكيد فرمودهاند. به علاوه، الگوپذيري عملي و اخلاقي، لازمة معرفت و اعتقاد به امام زمان(عج) است، وگرنه چنين باوري بدون تأسي عملي و اخلاقي به سيرة اهلبيت(علیهم السلام)، معنا نخواهد داشت. سلوک منتظرانه، مستلزم ارتقای سطح بینش و تقیّد شدید عملی به اعتقادات و باورهای دینی است. در این زمینه، به منظور فرهنگسازی این رويكرد در جامعه، به دو نکته باید توجه شود: نخست. اين تفكر اصيل اسلامي و شيعي باید با اسلوب صحيح، مستدل و علمي، برای مردم عرضه گردد و ابعاد و کارکردهای آن برای مردم به خوبی شکافته شود تا این باور، به تدریج به صورت منش عمومی درآید و در متن جريان اجتماعي، به فرهنگ تبديل گردد و آثار و نتايج آن در تمام سطوح جامعه، بهويژه در مراكز علمي ـ فرهنگي، نمايان شود. بديهي است كه نهادينه شدن اين تفكر ناب به صورت يك فرهنگ و تفكر غالب در جامعه، كاري دشوار است كه بيش از همه به تمرين مستمر و كاركرد فرهنگي نياز دارد و مهمترين اولويت آن نيز تبيين صحيح آموزههای اصيل مهدويت نظير مباني اعتقادي انديشة مهدويت، بحث ولادت و اثبات آن، فلسفة غيبت، علایم ظهور، چگونگي قيام و پيروزي حضرت بر دشمنان و بهويژه تبيين دستآوردها و جلوههاي بينظير حكومت مهدوي است كه افزايش جذبة اين انديشة نجاتبخش در اذهان عمومي را موجب ميگردد و نيز تفاوتهاي بنيادين حكومت مهدوي از سيستمها و الگوهاي سياسي ـ حكومتي مطرح در عصر غيبت محسوب ميشود. دوم. در كنار ترويج فرهنگ مهدويت و انتظار، آسيبشناسي و مبارزه با آفتهاي انديشه انتظار، از بايستههاي فرهنگسازي اين تفكر است. زمينهها، بسترها و عوامل مختلفي در پيدايش و رشد اين آفات، تأثير دارد. از اين ميان، دو عامل مهم آفتزا، از نگرش افراطي و تفريطي به مسائل مهدويت ناشي است که پيآمدها و تبعات منفي فراواني دربر دارد. سطحينگري و عوامگرايی در طرح مسائل مهدويت، عامل مخربي است كه انديشة مهدويت و انتظار را از محتواي اصيل و سازندة آن تهي مینماید و موجب میشود که اذهان عمومي، از توجه به مفاهيم و اهداف متعالي انديشة انتظار، بازداشته و به سمت و سوی خرافهگرايي، كجانديشي و انحرافات فکری سوق داده شود. همچنین نگرش روشنفكرگرايانه و تعبدستیز به مباحث مهدويت، عامل آفتزای دیگری است که پيآمدهاي خطرناك و زيانباری را در پی دارد. کمترین تبعات منفي اين نوع نگرش، اين است كه از يكسو، انديشة مهدوي و فرهنگ انتظار را در اذهان مخاطبان، در حد يك انديشة سياسي ـ اجتماعي تنزل میدهد و رفتهرفته مردم را نسبت به اصل موضوع و حتميت و واقعة ظهور و نيز كارآمدي آن، دچار ترديد ميكند. از سوي ديگر، انديشة مهدويت را از همة پشتوانههاي غيبي و الهي آن، تهي میسازد و امام مهدي(عج) را در قالب رهبر يك جنبش اجتماعي مجسم ميسازد كه همانند آن رهبر، دارای سازوكار پذيرفته شده جوامع بشري است. بنابراين، خرافهزدايی و نيز مقابله با نگرشهاي روشنفکرگرايانة افراطي در حوزة مباحث مهدوي، از بايستههاي مهم دیگر انتظار زمینهساز محسوب میشود. 3. ایجاد رغبت اجتماعی ایجاد رغبت اجتماعی به سوی تعجيل، از ديگر الزامات انتظار زمینهساز است. تا زمانی که مردم، مسئلۀ ظهور را اولویت اساسی خود تلقی نکنند و به این مسئله بیاعتنا باشند، این رغبت اجتماعی به امر ظهور تحقق نمییابد. لازمة این دغدغه، انس با حضرت، دعا برای تعجیل ظهور و تلاش و اقدامات تمهیدساز در این زمینه است. مراد از «دعا» نیز تنها خواندن زباني نيست، بلكه خواستن از روي احساس قلبي و عشق است؛ يعني همچنان كه امام زمان(عج) نماد همه آمال و آرزوهاي انسان منتظر محسوب میگردد، بايد بزرگترين دغدغه انسان منتظر نيز، تعجيل ظهور حضرت باشد و با الحاح و التماس، آن را از پيشگاه خداوند مسئلت نمايند. برگزاري مراسم جشن اعياد مذهبي، برپایی جشن و چراغاني و شادماني به مناسبت عيد نیمه شعبان، عيد عدالت و آزادي و عزت و كرامت انساني، از ارادت و عشق و ايمان برپاكنندگان حاكي است كه رايحه دلانگيز آن، مشام هر دوستدار عدالت و فضيلت را معطر ميسازد و نام آن مصلح الهي را در دلها زنده ميكند. اين شور و شوقها، داستان تشخيص يكي از نفيسترين تعليمات دين خداست؛ یعنی گفتوگو از انسان كامل، انسان قرآن و انسان متعالي كه براي تحقق اهداف ناب و اعلاي حيات انساني و مصلحان بزرگ تاريخ بشري، بهويژه انبيا و اولياي الهي، ذخيره شده و ما نيز موظف و مكلف هستيم كه ياد و نام و پيام انتظار او را زنده و شاداب، به گوش جهانيان برسانيم و این امر اقتضاي عشق و ايمان هر عاشق مؤمن است. همچنين تكريم اماكن منسوب به حضرت نظير مسجد مقدس جمكران و استفادة معنوی ـ فرهنگی از این اماكن مقدس، نقش اساسي در انگيزش احساسات مذهبي مردم و جذب و آشنايی آنان به مسائل مهدويت خواهد داشت. امروزه مسجد مقدس جمكران در اثر توجه روزافزون مردم به سوي حضرت، به يك پايگاه مهم تبليغ ديني و ترويج معارف مهدوي تبديل شده كه هيچ تريبون و ابزار فرهنگي ديگري، كارآيی آن را ندارد. حجم انبوه زائران، بهويژه در ايام شعبان، گوياي عطش و عشق وسيع مردم به حضرت حجت(عج) است. جهتگيري صحيح و استفادة بهينه از اين فرصتها، براي تقويت ارتباط مردم با امام زمان(عج) بسیار اهمیت دارد که این مسئولیت، بیشتر متوجه متولیان امور فرهنگی و علمای دین است. 4. تبدیل رغبت به رويكرد جمعی ارتقای رغبت اجتماعی به رويكرد عمومی و حرکت به سمت استقبال از حكومت عدل جهاني مهدوي، از دیگر الزامات و بایستههای انتظار زمینهساز است. اساساً تبدیل چنين باوري از حالت اعتقاد و گرایش بسیط به یک رويكرد جمعی، مهمترین شرط تحقق ظهور محسوب میشود؛ زيرا تا بشر به اين باور نرسد كه تنها راه نجات انسان، رويكرد به حكومت عدل جهانی مطرح در نظریة مهدویت است، هرگز خود را براي پذيرش آن آماده نخواهد كرد. از طرف دیگر، سنت خداوندی نيز اینگونه است که بشر بدون چنین رهیافتی، از آثار حکومت عدل جهانی بهرهمند نخواهد شد. تغيير نگرش عمومي و آمادگي جهاني، از مهمترين بايستهها و شرايط ظهور به شمار میآید و ايجاد زمينه برای درک این اندیشة الهی در سطح جهان نیز مهمترين وظيفة جامعة شيعي منتظر است. 5. جهانیسازی اندیشة انتظار ظهور موضوع آمادگي عمومي و جهاني براي ورود به عصر ظهور، از عوامل تعيينكننده در بحث زمينهسازي ظهور محسوب میشود؛ زیرا مهمترين عامل و بلكه عامل اصلي تأخير ظهور نيز، فقدان آمادگي جهاني براي پذيرش این اندیشة الهی و نجاتبخش است. عوامل ديگر نيز به اين عامل اساسي بازميگردد. در این زمینه، توجه به رسالت جهاني شيعه در ايجاد چنين آمادگي، بسیار اهمیت دارد؛ زيرا تمهيد بسترهاي چنين آمادگي، مهمترين رسالت جامعة منتظر شيعي در عصر غيبت است و اين مهم قبل از هر چيز، به آمادگي خود شيعيان و حضور مؤثر آنان در عرصههاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي بستگی دارد. جامعة شيعي به دليل اينكه رسالت تبيين و ترويج انديشه انتظار و طرح حكومت جهاني مهدوي را بر عهده دارند، بايد خود آماده باشند و اين آمادگي، مستلزم حضور فعال و ارتقای توانمندی جامعة شيعه در عرصههاي تأثيرگذار فكري، فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادی است تا بتوانند در توسعة تفكر مهدويت در جهان، به رسالت خود عمل نمايند. اينكه در روايات، بر نقش كليدي شيعه در هنگام ظهور تأكيد شده، براي آن است که جامعة شيعي در عصر انتظار، رسالت زمينهسازي چنين حكومتي را بر عهده دارند و لذا با آغاز ظهور نيز به عنوان پيشگامان نهضت جهاني امام مهدي(عج)، بار سنگين اجراي اوامر امام مهدي(عج) را بر عهده خواهند داشت. امام صادق(ع) ميفرمايد: إنّ قائمنا إذا قام مدّ الله عزّوجلّ لشيعتنا في أسماعهم و أبصارهم حتّی لا يكون بينهم و بين القائم بريد يكلّمهم فيسمعون و ينظرون إليه و هو في مكانه؛ هنگام كه قائم ما قيام كند، خداوند بر توان شنيدن و ديدن شیعیان ما بهگونهاي ميافزايد كه بين آنان و امامشان، واسطه و پيامرساني نيست؛ حضرت قائم با آنان گفتوگو ميكند و آنان به امامشان مينگرند، در حاليكه او در مقر خود حضور دارد. اين روايت، بر دستيابي شيعه به امكانات فوقالعاده شنيداري و ديداري، در عصر ظهور دلالت دارد. اما نكتة جالب اين است كه از ارتباط تنگاتنگ و گفتوگو و تصميمگيري امام زمان با شيعيان سخن میگوید، نه كساني ديگر و اين از تقرب منزلت شیعیان و نقش جدی آنان در فرآیند شکلگیری حکومت مهدوی حکایت میکند؛ زیرا بار مسئوليت تحقق این حكومت نيز بیشتر بر عهده شيعيان و زمينهسازان ظهور است. حضرت صادق(ع) به ابابصير میفرماید: طوبی لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره؛ خوشا به حال شيعيان مهدي ما كه هم در دوران غيبت او منتظر ظهور اويند و هم در هنگام ظهورش فرمانبر امام خود هستند. از اين روايات، به خوبي استفاده ميشود كه ميان شرايط عصر غيبت و انتظار با شرايط ظهور، پيوند و همآهنگي وجود دارد. طبق اين روايات، منتظران و زمينهسازان ظهور در عصر انتظار، وارثان عصر ظهورند. اين نوع روايات، بر رسالت سنگين شيعه در عصر انتظار تأكيد دارد؛ زيرا همچنانكه عصر ظهور، دوران اجرايی شدن احكام دين است، عصر انتظار نيز دوران ايجاد استعداد، تمرين و آمادگي جامعة شيعي و توسعة اين آمادگي براي ورود به عصر ظهور است. در عصر ظهور، مأموريت شيعيان و ياوران حضرت، پاكسازي جهان از فتنۀ ظلم و جور، و اجراي سياستهاي عدالتمحور امام(ع) است. حضرت آنان را به شرق و غرب عالم اعزام ميفرماید تا عدالت و قسط را به اجرا بگذارند: يفرق المهدي أصحابه في جميع البلدان و يأمرهم بالعدل و الإحسان و يجعلهم حكاماً في الأقاليم؛ امام مهدي(عج) يارانش را به سراسر جهان اعزام ميكند و با دستور به اجراي عدالت و نيكي، آنان را فرمانروايان كشورها قرار ميدهد. اينگونه روايات، بر ضرورت نقشآفريني شيعه در عصر انتظار براي فراهم نمودن زمينههاي ظهور تأكيد دارد. از اين نظر، شيعه در زمینهسازی ظهور، دارای رسالتی جهاني است؛ چون شیعه داعیه تفکری را دارد که در پي دگرگوني جهان است. بیشک انجام دادن اين رسالت خطير، بدون حضور مؤثر شیعه در عرصة گفتمان جهاني و تأثيرگذاري جدي بر نگرشهاي عمومي ممكن نخواهد بود. ظرفیتهای جهانيسازی اندیشة ظهور امروزه با توجه به عطش فزايندة افكار عمومي نسبت به يك انديشة نجاتبخش و آيندهساز، ضرورت بسط انديشة انتظار منجي موعود، بيش از هر زمان دیگری احساس ميشود. در این جهت نیز جهان تشیع عموماً و نخبگان فكري و انديشهسازان متفكر شيعي خصوصاً، رسالت سنگینی را بر دوش دارند. در گذشته، لزوم حفظ هويت مذهبي شيعه در مقابل چالشها و برخورد حذفي مذاهب ديگر و حكام وقت، جامعه شيعي را ناگزیر به رويكرد درونگرا و جدلي، سوق داده بود. اما اكنون با توجه به موقعيت ویژه و آثار ايدئولوژيك تفكر شيعي در جهان، لازم است رويكرد انفعالي گذشته، به رويكردی تعاملي، پويا و تأثيرگذار تبديل گردد؛ زیرا در چند دهه اخير، اين رويكرد مبارك، در ميان بسياري از انديشهورزان شيعي با توجه به مقتضيات کنونی، به خوبي مشهود است. بشر معاصر در فضایي زندگي ميكند كه از يكسو به طور فطري، ميل شديد به وجود ايدهاي نجاتبخش را در درون خود احساس ميكند، هرچند در بسياري از موارد اين احساس به صورت ناخودآگاه است. از سوي ديگر، در ميان امواج پرغوغاي موجود در فضاي گفتمان بشر معاصر كه تفكر اومانيستي مدرنيسم وجهه غالب آن است، نهتنها هيچ آهنگ روحافزا و آرامبخشي را كه بتواند به نداي دروني و استغاثة فطري آنان پاسخ دهد، نمييابد، بلكه حتي احساس سرخوردگي، درماندگي، بيهويتي و یأس از آيندة تاريك، ذهن و فكر بسياري را رنج ميدهد. جهان امروزي، بر ديوار و برج و باروي محصور «دهكده جهاني» بنا گذارده شده است. گرچه درها و پنجرههاي آن بر روی همگان گشوده شده و حصارها فرو ريخته، با اين حال، وضعيت موجود در يك محدوديت و چرخش دوّار، محصور گشته؛ بهگونهاي که در اين حصار دوّار، فرآیند تكثر دادهها و پراكندگي ايدهها، حالت متورم و انفجاری یافته است. در این فضای متورم فکری، تنها اندیشهای میتواند بر فراز چشمانداز تودهها صعود نمايد كه از محتواي جامع، اصيل، غني، زنده و پايدار برخوردار باشد؛ یعنی هم آموزههای آن، با اقتضائات فطري همساز باشد و هم بتواند برای زندگي متعالی، راهکار برتر و بهتر، ارائه دهد. اگر چنين انديشة نابي که از جانمايههاي فطري و انساني برخاسته است، با روش عقلاني و فرمول نظاممند و منطبق با فاكتورهاي هويتي و آرماني، بر خردها عرضه گردد، بیشك از همة پوستهها و مرزهاي تصنعي، عبور كرده و انگيزههاي نهادي و دروني بشر معاصر را برخواهد انگيخت و يكباره همة توجهات و نگاهها را به سوي خود معطوف خواهد نمود. اين انگاره، نه از روی احساس و خوشبيني صرف، بلكه بر اصول و قواعد تبدل و تغيير در اوضاع اجتماعي مبتنی است. بر اساس اين اصل (تبدل و تغيير نظاممند)، انديشههاي باطل و بيريشه، عليرغم جولانهاي زودگذر آن، به زوال و نابودي محكوم است و ثبات و پايداري، به انديشههاي اصيل و فطري تعلق دارد كه وارث تاریخ بشر خواهد بود. معيار اصالت انديشه و فرهنگ نيز، برتري قدرت مادي و يا گستره نفوذ جغرافيايی آن نيست. هرگز نبايد شوكت ظاهري و يا پهناي جغرافيایي و یا كثرت طرفداران يك انديشه و مكتب را ملاك سنجش قرار داد؛ زيرا اين فاكتورها، مقطعي و در حال نوسان است و بيش از هرچيز، معلول شرايط حاصل از نوع تعامل انسانهاست. بلکه اصالت و جاودانگي هر تفكر و فرهنگ را بايد در همآهنگي و همخواني آن با آرمانهاي فطري و گرايشهاي جاودانة انسانی آن دانست. تكثر انديشهها و ايدهها و یا به تعبير دقيقتر «جهان انديشه» به معنای تراکم ایدهها، دیدگاهها و خواستها، در فضاي متورم فكري انسان معاصر مشاهده ميشود که نوعاً بر محور تمایلات منفعتجويی دور میزند؛ در حالی که «انديشة جهاني» در گفتمان بشر معاصر وجود ندارد؛ اندیشه و ایدة جامعی که همة ایدهآلهای مورد انتظار بشر در آن به بهترین شکل منعکس شده باشد، بهگونهاي که هر انسان ترقیخواه و کمالطلبی، بازتاب آرزوهای مطلوب خود را در آن مشاهده نماید. اين خلأ هماکنون به خوبي درك میشود. امروزه نگاه عموم، به آیندة تمدن بشری، امیدوارانه و مثبت است. این نگاه آمیخته با دغدغه و امید، امروزه اوضاع جهاني را تا حد زيادي براي ايجاد تبدل بنیادین در گفتمان كنوني، از حالت متورم و انفجاري تکثر و تضاد اندیشهها، به سمت يك انديشة اصيل جهاني، مساعد نموده است؛ زيرا از يكسو، رشد چشمگير تكنولوژي ارتباطات، امكان انتقال پيام را به سرعت فوقالعادهاي در گسترۀ جهاني ميسر نموده و از سوي ديگر، روند جهاني شدن ايدهها، فرهنگها، دغدغهها و نيازها، زمينة رقابت تئوريك مكاتب و انديشهها را برای رسیدن به آرمان مورد انتظار بشر، فراهم ساخته است؛ همان آرمان دیرینی كه پابهپای انسان تا پايان تاريخ، پیوسته با او همگام و همراه خواهد بود. این روند، به تدریج بشر معاصر را به گزینش راه آینده و انتخاب نوع فرهنگ و ایدهای ناگزیر خواهد نمود که به خلق تمدن آرمانی او بینجامد. در چنين وضعيتي، به نظر ميرسد عملیاتی نمودن انديشة «انتظار ظهور» و طرح ایدة «حكومت عدل جهاني مهدوي» به عنوان اساسیترین نیاز انسان معاصر، ميتواند پاسخگوی خلأ كنوني باشد؛ زیرا قرار دادن این طرح در مدار گفتمان جهاني، زمینههای فکری ضرورت چنين تبدلي را در اذهان پدید خواهد آورد و انظار عمومي را از انديشههاي متزلزل و نامتوازن، به سمت انديشة عقلاني، فطری و جامعنگر، سوق خواهد داد. این تحلیل، بر این بُنمایه و استدلال استوار است که اصولاً فاكتورها و شاخصهای مطرح در این طرح، همچون عدالت جهاني، صلح جهاني، امنيت همگاني، رفاه عمومي، رشد و بلوغ فکری، و تعالي و كرامت انساني، اصول و آرمانهای گمشدهاي است که همواره وجدانهاي بشر طالب آن هستند. به راستی كدامین انسانی را ميتوان يافت كه تشنة عدالت و امنيت نباشد و یا آرزوی رفاه و آسايش را در دل نپروراند و یا در پی رشد و بالندگی خود نباشد و یا به ترقی و کمال و سعادت، عشق نورزد؟ به همین دلیل در وضعیت مساعد فکری، خرد جمعی نمیتواند در برابر گزینش آنچه با سرنوشت حال و آیندة او تعلق دارد، بیاعتنا باشد. اساساً رمز پويايی و برتري انديشه مهدويت در اين است كه ساختار، مؤلفهها و اهداف آن، بر اساس اصول انساني و نيازهاي جاودانه و ماندگار، تنظيم شده است. اين همخواني و همآهنگي، سرزندگي، جذابيت و پويايی جاودانة آن را تضمين میکند. در حالی که گفتمان غالب در جهان معاصر، بيشتر بر اساس تحميل نگرشها از طريق ابزارهاي تأثيرگذار تبليغاتي و نيز شگردهاي فرهنگي ـ سياسي، تنظيم شده است. اگر مثلاً انديشة ليبراليسم و الگوي ليبرال ـ دموكراسي توسط نظريهپردازان غرب، به عنوان نسخة ايدهآل و تكامليافته، راه و روش زندگي بشر را پايان تاريخ اعلام میکند، به دنبال آن، در فاز سياسي، فرهنگي و اقتصادي، جهانيان را ملزم و ناگزير از تبعيت و پذيرش چنين الگویي ميداند. لذا همگان را به پيروي از نظم نوين جهاني مورد نظر خود فراميخواند، نه به تفكر و تعقل و انتخاب آزاد. در اوضاع کنونی، حاكميت شديد رسانهها در فضاسازي فكري، بهگونهاي است كه فرصت انديشيدن و سنجش و انتخاب را از بشر معاصر ربوده است. امروزه فضاسازيها، فرضيهبافيها و پيشساختهها، نوع انديشيدن، انتخاب و گزينش افراد را تعيين ميكند، گو اينكه تودههاي مردمي، وظيفه انديشيدن و فكركردن در مورد چگونگي آينده و سرنوشت را به عهده فرهنگ عمومي گذاشتهاند كه ساختۀ سلطه رسانهاي است و نوعاً مطابق آنچه ارادههاي پنهان در پيش روي آنان ميگذراند، حركت ميكنند و خود را مقهور روزمرگي ناشي از شرايط ساختگي روزگار ميپندارند. گفتمان غالب و فضاي فكري بشر معاصر، بيشتر رويكرد ژورناليستي یافته است كه در آن كثرت انديشههاي عاميانه، بر نظريات محققانه و عالمانه ميچربد. تكيه بر فاكتورهاي عوامپسند، روزمرگي، سادهانگاري، كوتهفكري، آمرانگي، سرعت و هيجان، از ويژگيهاي مهم تفكر غالب بر گفتمان بشر معاصر است. تكيه بر مباني و هويت اصيل تشيع از يكسو، و شناخت و بهكارگيري روشهاي تأثيرگذار براي عرضة اين تفكر الهي بر افكار جهاني از سوی دیگر، در بحث جهاني شدن انديشه انتظار، اهميت دارد. اين مهم در بدو امر، ممكن است قدري دشوار به نظر آيد، اما با اندك تأملي در ادبيات و محتواي تئوريهای مطرح در گفتمان معاصر، آسيبپذيري و شكنندگي اين وضعيت و امكان ايجاد يك چرخش عظيم در افكار عمومي، به خوبي آشكار ميگردد. كافي است بشر معاصر، به اين باور برسد كه حتي آنچه آنان از آن به نام «منافع» ياد ميكنند و با چنگ و دندان دور آن حلقه زدهاند، با راه و رسم ديگري، به بهترين وجه به دست میآید. بدیهی است، دستیابی به چنین رهيافت سترگی، بايستهها و شیوههای خاص خود را ميطلبد كه در جاي خود، به تأمل و پردازش بيشتري نياز دارد تا بتوان با خرد و تدبير، راهكارها و راهبردهاي تحقق اين رسالت بزرگ را بررسي کرد و طرحي نو درانداخت. آنچه اشاره گرديد، در حد طرح موضوع و توجه دادن به ضرورت و اهميت بحث بود. نتیجه در بحث انتظار، توجه به مفهوم کاربردی مبتنی بر آموزههای دینی اندیشة انتظار، مهم و راهگشاست. بر اساس آموزههای دینی، نباید کارکرد فرهنگی اندیشة انتظار را از کارکردهای سیاسی ـ اجتماعی آن جدا دانست. فقدان جامعنگری در این مقوله، بروز آسیبهای فراوانی را موجب میگردد؛ زیرا درک صحیح مفهوم انتظار نیز مستلزم شناخت اقتضائات و الزامات عقیدتی و سیاسی ـ اجتماعی مقوله انتظار در عرصههای فکری و رفتاری خواهد بود. از اين رو، برای رهايی از آسیبهای انتظار خاموش و رهیافت به انتظار فعال و زمینهساز، باید نگرش معرفتی جامعة منتظر، بر اساس معرفت منتظرانه و نیز رویکرد رفتاری آنان، بر اساس سلوک منتظرانه، شکل گیرد تا زمینه برای ایجاد رغبت اجتماعی پدید آید و این رغبت اجتماعی، به تدریج به رویکردي جمعی تبدیل گردد. در این زمینه، ضرورت نقشآفرینی مراکز علمی ـ فرهنگی و نخبگان فکری جهان تشیع، در جهت جهانیسازی این اندیشۀ الهی، بیش از همه اهمیت دارد؛ مخصوصاً در اوضاع کنونی که گسترش تفکر اومانیستی غرب، اندیشة مردمان پاکفطرت را زمینگیر نموده و احساس سرخوردگي، درماندگي، بيهويتي و یأس از آيندة تاريك، ذهن و فكر بشر معاصر را رنج ميدهد، توجه به این امر خطیر، بیش از هر زمان دیگری ضروری است. بیشک برگزاری همایشها و گفتمانهای بینالمللی، تا حد زیادی میتواند زمینه را برای تحقق این هدف هموار نماید.