تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۵
کد مطلب : ۴۰۴
۰
plusresetminus
ظهور حضرت مهدي(عج) در انتخاب ماست
چكيده
آينده بشر و پايان تاريخ، ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. اين حادثه در چه زماني و چگونه اتفاق خواهد افتاد و نقش انسان‌ها در آن حادثة جهاني چيست؟ گرایش به جبر و اختیار، دو گرایش مهم دربارة نقش انسان‌ها در آن حادثه است. از بررسي آيات قرآن و روايات اسلامي و انديشة كلامي شيعه برمي‌آيد كه انسان در رفتارش موجودي مختار و مسئول است. بنابراين، بايد در برابر عمل‌كرد خود و حوادث جامعه، احساس مسئوليت كرد و پاسخ‌گو بود. هيچ تحولي در زندگي انسان و جامعة بشري بدون خواست و تلاش انسان به وقوع نخواهد پيوست. ظهور منجي نيز پديده‌اي به شمار می‌رود كه بناست در جامعه بشري اتفاق افتد و از اين قاعده مستثنا نيست. تا جامعة جهاني براي آن تحول آماده نشود و انسان‌هاي فداكار مقدمات آن را ايجاد نكنند، آن تحول اتفاق نخواهد افتاد.
واژگان كليدي
آخر‌الزمان، اختياري بودن ظهور، منجي، تلاش انسان‌ها، غيبت.
مقدمه
آينده بشر يا پايان تاريخ از سؤال‌هايي به شمار می‌رود كه ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. انديشه‌ورزان با هر انديشه و گرايشي تلاش كرده‌اند به اين سؤال پاسخ بدهند. آنان آيندة بشر را روشن، توأم با صلح و صفا، ‌آرامش و امنيت، گسترش عدالت و... مي‌دانند كه آن را در قالب مدينة فاضله، آرمان‌شهر، شهر سالم، اورشليم، اوتوپيا و... بيان كرده‌اند. گرچه آنان به چگونگی تحقق آن متفاوت می‌نگرند، عده‌اي تحقق اين ايده را خارج از اختيار بشر و نتيجة جبر تاريخي دانسته‌اند و عده‌اي آن را امري اختياري شمرده‌اند و به راه‌اندازي جنگ تمدن‌ها براي تحقق آن معتقدند.
اديان بزرگ يهود، مسيحيت و اسلام نيز آيندة زندگي بشر را روشن و هنگام تحقق آن را هم‌زمان با ظهور منجي مي‌دانند. اين اديان دربارۀ پايان تاريخ يا به تعبير ديگر آخر الزمان، مشتركات بسيار و نزديك به هم دارند. در انديشة مسلمانان آن تحول جهاني به دست يكي از فرزندان پيامبر اسلام(ص) حضرت مهدي(عج) رقم خواهد خورد. مهدويت گرچه ميان همة فرقه‌هاي اسلامي مشترك است، در انديشة شيعه بسيار پررنگ مطرح شده است، به‌گونه‌اي كه انتظار مهدي(عج) از عقايد اساسي و شاخصه‌هاي شناخت شيعه تلقي شده است.
از مسائل مهم مهدويت، تأثیر انسان‌ها در تحقق آن است. در اين زمينه دو نظريه وجود دارد:
یکم. جبري بودن ظهور: ظهور منجي در زماني مشخص، بدون مداخله و تلاش انسان‌ها اتفاق خواهد افتاد و تلاش و عدم تلاش انسان‌ها در ظهور منجي هيچ تأثیری ندارد. بر اساس اين نظريه، معتقدان به ظهور منجي بايد دست روي دست بگذارند و منتظر بمانند تا آن اتفاق بيفتد.
دوم. اختياري بودن ظهور: تلاش انسان‌ها در تحقق ظهور منجي تأثیر دارد. بر اساس اين نظريه هرچه تلاش بيشتر و آمادگي براي ظهور زودتر حاصل شود، ظهور منجي زودتر اتفاق خواهد افتاد. این مقاله درصدد اثبات مباني كلامي، قرآني و حديثي اين نظريه است.
دو نظريه مطرح در اين مسئله، برآيند دو مبناي كلامي و برداشت قرآني و حديثي است كه بر اساس هریک از آنها، رفتاري گوناگون از انسان‌ها سر خواهد زد و دو نوع آثار كاملأ متفاوت بر آنها مترتب خواهد بود. با توجه به آثار بسيار مهمي كه بر نظرية اختياري بودن ظهور مترتب است كه از جملة آنها تحقق بخشيدن به آرزوي همة انسان‌ها يعني زندگي بشر در صلح و صفا، عدالت و معنويت و آرامش است و ضرورت يافتن راه‌كارهاي عملي براي تحقق ظهور منجي و...، ضرورت تحقيق آشكار مي‌گردد.
كتاب مستقلي در اين زمينه تدوين نشده است و به جز دو مقالة ضعیف، به این موضوع نپرداخته‌اند.
روش تحقيق متناسب با مباحث، در مواردي تحليلي و در مواردي توصيفي خواهد بود.
اين تحقيق دربارة تأثیر انسان‌ها در ظهور منجي الهي است. بنابراين، چند اصل پيش‌فرض آمده است:
1. جهان و آن‌چه در آن است، آفريدۀ خالقي است كه او را «الله» می‌نامند. آيات بسياري در قرآن از اين اصل حكايت مي‌كنند، براي مثال:
اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَهُوَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ؛
خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشياست.
2. آفرینش هدف دارد و مجموعة نظام هستي از جمله انسان در نظام معرفتي اسلام براي هدفي خاص آفريده شده است. آيات فراواني بر اين اصل دلالت دارند. براي مثال:
وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِين كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛
ما آسمان و زمين و آن‌چه را ميان آنهاست، بيهوده نيافريديم. اين گمان کافران است، واى بر کافران از آتش (دوزخ)!
3. براي خلقت انسان در قرآن و حديث اهداف مقدماتي، متوسط و نهايي در نظر گرفته شده است كه هدف نهايي قرب الي‌الله يا به تعبير ديگر، عبادت و تسليم شدن در برابر خداوند بيان شده است، چنان‌كه آيات فراواني بر اين اصل دلالت مي‌كند. براي مثال:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى این‌که عبادتم کنند (و از اين راه تکامل يابند و به من نزديک شوند)!
4. گرچه عقل و حس ابزارهاي شناخت برای انسان‌ها هستند، اين دو براي شناخت همة هستي و اهداف آن كافي نيست.
5. با توجه به هدف‌مند بودن خلقت انسان و نارسايي عقل و حس براي هدايت او به ناچار خداوند با وسيلۀ ديگري انسان را هدايت مي‌كند و آن وسيله چيزي جز وحي نيست. براي اين كار افرادي از سنخ بشر از ميان آنان برگزيده مي‌شوند تا ميان خدا و خلق به وسيلة كتاب خدا عهده‌دار هدايت خلق گردند. در ديدگاه اسلامي، آخرين كتاب الهي قرآن و آخرين فرستاده‌اش حضرت محمد(ص) است. آيات بسياري بر اين اصل دلالت مي‌كند. براي مثال:
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى‏ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى‏ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسى‏ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمانَ وَآتَيْنَا دَاوُود زَبُوراً * وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللّـهُ مُوسَى‏ تَكْلِيماً * رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى‏ اللّـهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّـهُ عَزِيزاً حَكِيماً؛
ما به تو وحى فرستاديم، همان‌گونه که به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (بنى‌اسرائيل‏) و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود زبور داديم و پيامبرانى که سرگذشت آنها را پيش از اين، براى تو باز گفته‏ايم و پيامبرانى که سرگذشت آنها را بيان نکرده‏ايم و خداوند با موسى سخن گفت. (و اين امتياز، از آن او بود.) پيامبرانى که بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حکيم است.
6. ضرورت جانشيني رسول خدا(ص) از مشتركات شيعه و اهل‌سنت است. گرچه در كيفيت نصب و شرايط امام اختلاف دارند، هر دو گروه تعريفي یک‌سان از امامت ارائه مي‌كنند و همة امور دنيوي و ديني مردم را دربر مي‌گيرد.
7. از مشتركات شيعه و اهل‌سنت اين است كه منجي از فرزندان فاطمه(س) از نسل رسول خدا(ص) است، با اين تفاوت كه در انديشة شيعه، مهدي(عج) دوازدهمین جانشين پيامبر اسلام(ص) ظهور خواهد كرد و امامت جامعة بشري را به عهده خواهد گرفت و انسان‌ها را به سوي صراط مستقيم هدايت و با ظلم و فساد مبارزه خواهد كرد تا عدالت را بين مردم گسترش دهد و دين اسلام را جهاني و اجرا كند.
بر اين اساس، قهرمان پايان تاريخ در انديشة شيعه ويژگي‌هاي منحصر به فردي دارد، از آن جمله اين‌كه مشروعيت قيام جهاني او بدين‌جهت است كه جانشين و خليفة رسول خدا(ص) است.
مباني قرآني اختياري بودن ظهور
آيات فراواني در قرآن وجود دارد كه مي‌توان از آنها براي مقصود استدلال كرد. اين نوع آيات در چند محور بررسي می‌شود:
1. آياتي كه تغيير سرنوشت انسان را تنها با تلاش خود او دانسته‌اند. براي مثال:
إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى‏ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد، مگر آن‌که آنان آن‌چه را در خودشان است تغيير دهند!
در توضیح این آيه باید گفت در جامعة بشری هر نوع تلاشی از هرکس، به‌گونه‌ای در سرنوشت همه تأثیر می‌گذارد. از طرفی، در انديشة ديني به‌خصوص اسلام، هر انسان مسلماني نه‌تنها دربارة رفتاري كه از خودش سر می‌زند مسئول است، بلکه دربارة رفتاری که از دیگران نیز در جامعه سر می‌زند، مسئول است. از طرف دیگر، در اندیشة دینی امکانات موجود در جهان امانتی در اختیار انسان است، به‌گونه‌ای که اسراف و تبذیر نکند و حفاظت از آنها را نیز بپذیرد. امام علی(ع) این واقعیت‌ها را چنین بیان می‌نماید:
تقوای خدا را در حق بندگان خدا و شهرهای او رعایت کنید؛ زیرا بدون تردید شما مسئولید، حتی از سرزمین‌ها و حیوانات. از خدا اطاعت کنید و از او نافرمانی نکنید و اگر خیری دیدید آن را بگیرید و اگر شری دیدید از آن روی برتابید.
چگونه ممکن است که انسان مسلمان دربارة همه‌چیز مسئول باشد، ولی از کنار آنها بی‌توجه بگذرد. بر این اساس، در اسلام وظیفۀ همگانی و مهم امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است. امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز دخالت در رفتار و کردار دیگران نیست. از آن‌رو که رفتار و کردار دیگران در زندگی هرکس اثر دارد و با توجه به نقش امر به معروف و نهی از منکر در تأمین سعادت جامعه، امام علی(ع) آن دو را برتر از جهاد و تمام کارهای خیر دانسته و فرموده است:
تمام کارهای خیر و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر همانند دمیدنی است در دریای موّاج پهناور.
با توجه به تأثیر مهم و جایگاه عظیم امر به معروف و نهی از منکر در برابر واجبات الهی، امام علی(ع) در وصیت‌نامه خود می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در آن‌صورت، اشرار شما قدرت را به دست می‌گیرند. آن‌گاه هرچه علیه آنان دعا کنید، مستجاب نخواهد شد.
بنابراین، با توجه به وظایف دینی که انسان مسلمان دربارة جامعه و دیگران دارد، نمی‌توان به آن‌چه در جامعه اتفاق می‌افتد، بی‌توجهی کرد. بر این اساس، ایجاد تحول در جامعه در اختیار انسان است و تا این تحول را ایجاد نکند، هیچ‌چیز حاصل نخواهد شد.
بنابر روایات نيز تحول آسایش و نعمت، به بدبختی و گرفتاری، معلول عمل‌كرد انسان معرفی شده است. امام باقر(ع) ذيل آيه می‌فرمايند:
از مقّدرات قطعي خداوند اين است که هرگاه نعمتي به بنده‌اي دهد، آن را از او نگیرد، مگر اين‌كه گناهي انجام دهد كه به‌ موجب آن، نعمت از او سلب گردد.
بنابراين، اگر تحولي در زندگي بشر بخواهد اتفاق افتد و ظلم و ستمی از بين رود و عدالت جانشين آن گردد، بايد انسان‌ها قيام كنند تا آن تحول ايجاد شود.
2. بنابر آياتي انسان تنها نتيجة تلاش خود را مي‌گيرد. براي مثال:
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى؛
و این‌که براى انسان بهره‏اى جز سعى و کوشش او نيست و این‌که تلاش او به‌زودى ديده مى‏شود.
ظهور نتیجۀ عمل‌كرد انسان به آخرت اختصاص ندارد، بلکه اعمال در همین دنیا نیز نتیجه خواهد داد. براي مثال امام علی(ع) سکوت صالحان در برابر انحرافات و تحولات اجتماعی بعد از ارتحال پیامبر(ص) را زمینه‌ساز حكومت فاسدان می‌داند؛ زیرا صالحان هم به دلیل وظیفۀ شرعی که در جامعه دارند و هم به دلیل جایگاه اجتماعی و نقش الگوگیری که در جامعه
بر عهده دارند، باید بیشتر مراقب رفتار و گفتار خود باشند؛ زیرا هر حرکتی که از آنان سر بزند، مسئولیت آنان را دوچندان خواهد کرد. از این‌رو، امام علی(ع) در کلامی پس از شرح بعثت رسول خدا(ص) و تحولاتی که به دست آن حضرت در جامعه ایجاد شده بود و انحرافاتی که بعد از آن به آرامی در جامعه رخ داد، تا جایی که حکومت دینی به حکومت قبیله‌ای تبدیل شد، جایگاه اصحاب را در این تحولات یادآور می‌شود، سکوت آنان را زمینه‌ساز حکومت فاسدان می‌داند، آنان را سرزنش می‌کند و به آنان تذکر می‌دهد که باید نتیجۀ اعمال خود را تحمل کنند:
داوری در احکام خدا را نزد شما می‌آورند و از سوی شما احکام صادر می‌گردید و هم به شما بازمی‌گردید، ولی شما دست ستم‌کاران را در جامعه باز گذاشتید و مدیریت کارها را به آنها سپردید و داوری در احکام خدا را در اختیار آنان قرار دادید. آنان نیز بر اساس دین رفتار نمی‌کنند، بلکه هرچه بخواهند می‌کنند. به خدا سوگند اگر دشمنان هریک از شما به زیر ستاره‌ای پراکنده کنند، خداوند شما را برای روز بد آنان گردآوری خواهد کرد.
بنابراین، انسان‌ها در برابر فساد موجود در جامعه مسئولیت دارند؛ زیرا این فساد نتیجۀ بی‌توجهی آنان به امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است. بر این اساس، اصلاح وضع موجود نیز در گرو عمل‌كرد اختیاری آنان است.
3. بنابر آياتي هرچه بر سر انسان مي‌آيد، نتيجة عمل‌كرد خود اوست. براي مثال:
وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ؛
هر مصيبتى به شما رسد، به دلیل اعمالى است که انجام داده‏ايد و بسيارى را نيز عفو مى‏کند!
بر اين اساس، نابساماني حاكم بر جهان معلول عمل‌كرد انسان‌هاست و اگر بناست اين نابساماني‌ها برطرف شود، بايد انسان‌ها تلاش كنند.
در توضیح این آيه باید گفت جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، جهان عمل و عکس‌العمل است و هر عملی خود منشأ اثری است.
بنابر روایات نیز بعضی از رفتارها منشأ از بین رفتن نعمت‌ها می‌شود. براي مثال، امام زین‌العابدین(ع) می‌فرمایند:
گناهانی که موجب تحول نعمت به نقمت می‌شوند، عبارتند از ظلم کردن بر مردم، انجام ندادن کارهای خیر، ناسپاسی در برابر نعمت‌ها و به‌جا نیاوردن شکر نعمت‌ها.
بنابراین، فساد حاکم بر جامعة بشری نتيجۀ بخشی از عمل‌كرد انسان‌هاست و اگر بناست جامعة بشری روی عدالت، صلح و صفا را ببیند، باید همۀ انسان‌ها در پی تغییر رفتار فعلی خود افتند تا برآیند آن تحول اجتماعی گسترده، در سطح بین‌المللی باشد.
4. آياتي فساد در زمين را نتيجة عمل‌كرد انسان مي‌داند. براي مثال:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِی النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛
فساد، در خشکى و دريا به دلیل کارهايى که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است. خدا مى‏خواهد نتيجة بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به‌سوى حق) بازگردند!
با توجه به كاربرد واژة فساد در آيه و معناي لغوي آن كه خروج از حد اعتدال است، چه در انسان، چه در حيوان و چه در اشيا، روشن مي‌شود هر نوع فسادي در جامعة بشري نتيجة عمل‌كرد انسان است و براي اصلاح آن بايد انسان عمل‌كردش را تغيير دهد که اين امر اختياري است.
امام صادق(ع) در توضیح این آیه می‌فرماید:
حیات حیوانات دریایی به باران بستگی دارد. وقتی باران نبارد، فساد در زمین و دریا بروز می‌کند و این مسئله هنگامی پدید می‌آید که گناهان زیاد شود.
همه می‌دانند انسان گناه‌کار اختیاری است. بر این اساس، اگر گناهان موجب بدبختی شده، برای تغییر این شرایط باید گناه را کنار گذاشت. این امری اختیاری است.
مخاطب این آیات، انسان بدون وصف ايمان و كفر بود و این آیات تمام آيات تحولات اجتماعي را معلول عمل‌كرد انسان مي‌دانست كه در صورت تغيير عمل‌كرد انسان جامعة بشري نيز متحول خواهد شد.
گذشته از آيات ياد شده، آيات ديگري وجود دارد كه در آنها انسان با توجه به وصف ايمان (مؤمن) مورد خطاب است. اين نوع آيات را نيز مي‌توان در چند محور خلاصه كرد:
1. آياتي كه ضرورت آزمون بشر را تا قيامت بيان مي‌كند. براي مثال:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ؛
آيا مردم گمان کردند همين که بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟
با توجه به اين‌كه آزمايش ضرورتی برای آفرينش انسان بوده است. بعضي از ابزار برای آزمون در آيات ديگر چنين بيان شده است:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخـَوْفِ وَالْجـُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛
قطعاً همة شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال‌ها، جان‌ها و ميوه‏ها آزمايش مى‏کنيم و بشارت ده به استقامت‏کنندگان!
اصل آزمون بر پيش‌فرض‌هاي ياد شده استوار است. بدين‌سان اگر خداوند در آفرينش انسان هدفي دارد كه انسان بايد با تلاش خود به آن هدف برسد، اين كار جز با تربيت كه آموزش و تمرين است امكان نمی‌پذیرد و آزمون در هر آموزش و تمريني ضرورت دارد. بر اين اساس، اميرمؤمنان(ع) كسي را برکنار از آزمون نمي‌داند و اگر انساني دعا كند خداوند او را آزمون نكند، آن دعا را مستجاب نمي‌داند و مي‌فرمايد:
لا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ ـ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ ـ وَ لَكِنْ مَنِ‏ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ؛
فردى از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مى‏برم؛ زيرا کسى نيست که در فتنه‏اى نباشد، لکن آن‌که مى‏خواهد به خدا پناه برد، از آزمايش‏هاى گمراه کننده پناه ببرد.
بر اين اساس، اگر آزمون سنت الهي همگاني است و بعضي از ابزار‌هاي آن مبارزه و پي‌آمد‌هاي آن است، انسان‌ها بايد با تلاش خود وارد اين عرصه شوند و با كوشش خود از اين آزمون‌ها به سلامت بگذرند.
2. آياتي كه درگيري بين حق و باطل را تاريخي مي‌داند و تأكيد دارد مؤمنان صفوف خود را مشخص كنند. براي مثال:
الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّـهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً؛
کسانى که ايمان دارند، در راه خدا پيکار مى‏کنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت (بت و افراد طغيانگر). پس شما با ياران شيطان، پيکار کنيد (و از آنها نهراسيد!) زيرا که نقشة شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است.
با توجه به معنای طاغوت که عبارت است از «عن کل متعدّ و کلُ معبودٍ من دون الله» هرکه غیر خدا متجاوز به حقوق دیگران باشد و هرکس را که مردم بدون چون و چرا از او تبعیت کنند، طاغوت گویند.
امروز طاغوت‌های زیادی در سراسر جهان فعالیت می‌کنند و در مبارزه‌ای همه‌جانبه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا اندیشه الهی را نابود کنند. بنابراین، مؤمنان باید توجه داشته باشند که امروز نیز درگیری بین حق و باطل در همۀ ابعاد و در همه جا ادامه دارد و وظیفۀ دینی مؤمنان ایجاب می‌کند در این مبارزه شرکت کنند تا تلاش طاغوت‌ها را به نابودی بکشانند و این کاری است اختیاری و شدنی.
3. آياتي كه حمايت از محرومان را لازم مي داند. براي مثال:
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّـهِ وَالْمـُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِيراً؛
چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستم‌گران)تضعيف شده‏اند، پيکار نمى‏کنيد؟ همان افراد (ستم‌ديده‏اى) که مى‏گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مکه)، که اهلش ستم‌گرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما!
قرآن فرياد دل محرومان تاريخ را بیان می‌کند و امروز نيز ميليون‌ها انسان فریاد می‌زنند تا از دست ستم‌كاران نجات یابند. مؤمنان باید اين كار اختياري را انجام دهند تا با تضعيف ستم‌گران و تقويت جبهة محرومان، زمينة ظهور منجي را فراهم كنند.
4. بنابر آياتي، شرك بايد از روي زمين جمع شود و اين كار بايد به دست مؤمنان انجام گيرد. براي مثال:
وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِـحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَـهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى‏ لَـهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛
خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد که قطعاً آنان را حکم‌ران روى زمين خواهد کرد، همان‌گونه که به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را که براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل مى‏کند، آن‌چنان که تنها مرا مى‌پرستند و چيزى را شريک من نخواهند ساخت. و کسانى که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
حکومت با مجموعۀ امکانات و توانایی‌هایی که در اختیار دارد و تصمیماتی که دربارة دیگران می‌گیرد، نقشی برجسته و تعیین‌کننده در تأمین خوش‌بختی یا بدبختی مردم دارد. تا آن‌جا که به قدرت رسیدن فردی می‌تواند تمام مسائل جامعه را دگرگون سازد و به اندازه‌ای در مردم تأثیر گذارد که گویا مردم این زمان، آن مردم دوره پیش نیستند. امام علی(ع) دربارۀ نقش همه‌جانبة حکومت می‌فرماید:
إذا تَغَيَّرَالسُّلطانُ تَغَيَّرَالزَّمانُ؛
وقتي حاكم تغيير كند زمانه تغيير مي‌كند.
امام با توجه به نقش همه‌جانبۀ حكومت مي‌فرمايد اگر بناست جامعه اصلاح شود، بايد نخست ساختار حكومت و قدرت را اصلاح کرد:
فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إلّا بِصَلاحِ الْوُلاةُ؛
براي اصلاح مردم راهي جز اصلاح حاكمان نيست.
امروز حاكميت جهان در اختيار مشركان است و آنان با امكانات حكومتي كه در اختيار دارند، جامعة بشري را به فساد كشانده‌اند و راه اصلاح جامعة بشري تلاش براي تغيير حكومت‌هاست.
اين آيه به روشني دلالت مي‌كند كه مؤمنان بايد تلاش كنند تا حاكميت زمين را در اختيار بگيرند و اين كار اختياري است و در روايات زيادي بيان شده كه تأويل اين آيه در ظهور امام عصر(عج) اتفاق خواهد افتاد.
5. آياتي به مؤمنان گوش‌زد مي‌كند كه در مبارزه با مشركان نبايد كوتاه بيايند و تصور كنند كافران اهل صلح و هم‌زيستي مسالمت‌آميز هستند. مؤمنان بايد توجه داشته باشند كه كافران جز به نابودي آنان و دين آنان نمي‌انديشند:
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهـُمُ الْـحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى‏ يَأْتِيَ اللّـهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّـهَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؛
بسيارى از اهل کتاب، از روى حسد ـ که در وجود آنها ريشه دوانده ـ آرزو مى‏کردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال کفر باز گردانند، با این‌که حق براى آنها کاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو کنيد و گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد. خداوند بر هر چيزى تواناست.
وَلَنْ تَرْضَى‏ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى‏ حَتَّى‏ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّـهِ هُوَ الْـهُدَى‏ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّـهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ؛
هرگز يهود و نصارا از تو راضى نخواهند شد (تا به‌طور کامل، تسليم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروى کنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى است!» و اگر از هوا و هوس‌هاى آنان پيروى کنى، بعد از آن‌که آگاه شده‏اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ؛
اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاق‏افکنى و شعله‏ورساختنِ آتش کينه و عداوت است) اطاعت کنيد، شما را پس از ايمان، به کفر بازمى‏گردانند.
بر اساس آيات ياد شده مبارزه با ظالمان، حمايت از مظلومان و محرومان، تلاش براي نابودي شرك و كفر و گسترش توحيد و حاكميت دين خدا وظيفة مؤمنان است، در حالي كه همة اين كارها اموري اختياري است و اگر اين امور به صورت گسترده اتفاق بيفتد و مردم براي مبارزه جهاني آماده شوند، مقدمات ظهور منجي فراهم مي‌شود.
مباني روايي اختياري بودن ظهور
گذشته از آيات قرآن، روايات بسياري نيز بر اختياري بودن ظهور دلالت مي‌كند كه به چند محور كلي آنها اشاره مي‌شود. در هر محور تنها يك روايت می‌آید:
1. وجوب دعا براي امام: بسیاری از روايات بر وجوب دعا براي آن حضرت دلالت مي‌كنند. براي مثال، يونس بن عبدالرحمن مي‌گويد:
امام رضا(ع) دستور مي‌داد براي صاحب‌الامر دعا كنيم.
در توضيح اين روايات بايد گفت عوامل تأثيرگذار در جهان هستي دو قسم است:
یکم. مادي و محسوس: اين نوع عوامل از جهت ميزان تأثير، شرايط تأثير، زمان و مكان تأثير، از طريق حس و عقل قابل شناسايي هستند.
دوم. معنوي و غيرمحسوس: اين عوامل، تعداد، كيفيت، كميت، زمان و مكان و... تأثير آنها، تنها از طريق وحي قابل شناسايي است. دعا از اين عوامل است. قرآن يكي از عوامل معنوي را دعا مي‌داند. براي مثال:
قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامَاً؛
بگو پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد. شما (آيات خدا و پيامبران را) تکذيب کرديد و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!
بنابراين، باتوجه به تأثير دعا در مسائل، باید براي امام زمان(عج) دعا کرد و اگر دعا در پيدايی ظهور نقشي ندارد، چرا به آن دستور داده‌اند.
2. انتظار فرج بهترين كارها: در روايات بسياري انتظار فرج را برترين كارها خوانده‌اند. براي مثال، اميرمؤمنان(ع) فرمود:
منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند مأيوس نشويد. بدون ترديد برترين كار نزد خداوند انتظار فرج است.
در توضيح اين روايات بايد گفت با توجه به ريشۀ كلمۀ انتظار (نظر در اصل به معناي حركت دادن چشم براي شناخت چيزي است، ولي گاهي به معناي انديشيدن در يك مسئله و گاهي به معرفت به دست آمده بعد از تلاش فكري است) انتظار نيز به همين معناست: «نظرت الشيء و انتظرته بمعني.» بنابراين، انتظار فرج يعني تلاش براي تحقق آن. اين تلاش متوقف بر شناخت امام عصر(عج) و اهداف اوست.
3. پاداش فراوان منتظران: رواياتي كه دربارة پاداش منتظران آمده، پاداش آنان را چندين برابر پاداش رزمندگان بدر و اُحُد مي‌داند. براي مثال، رسول خدا(ص) خطاب به اصحابش فرمود: «مردمي بعد از شما مي‌‌‌‌‌‌آيند كه يك نفر آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». عرض كردند: اي رسول خدا! ما همراه شما در بدر و حنين جنگيده‌ايم و قرآن از ما تمجيد كرده است؟ رسول خدا(ص) فرمود: «اگر مسئوليت آنان به عهدة شما بيفتد، صبر آنان را نخواهيد داشت».
تشبيه ياران مهدي(عج) به رزمندگان صدر اسلام از دو جهت توجيه می‌پذیرد:
یکم. آن دوران، دوران غربت اسلام و مشركان و كافران براي نابودي اسلام و رسول خدا(ص) به صورت گسترده هجوم می‌آوردند. از كمي ياران رسول خدا(ص) و امكانات آنان، با كمي توجه به شرايط فعلي جهان مي‌تواند فهميد كه منتظران واقعي امام عصر(عج) دوران غربت و كمبود امكانات را در برابر كفر و شرك جهاني تجربه مي‌كنند.
دوم. آنان با انتخاب و اختيار خود مسلمان شده بودند و با انتخاب خود پا به عرصۀ مبارزه و جهاد گذاشته بودند و منتظران مهدي(عج) نيز همين ويژگي را دارند، ولي اجر چندين‌برابر ياران مهدي(عج) به دليل دشواري كار منتظران است؛ زيرا در صدر اسلام پيامبر(ص) حضور داشت و در بسياري از موارد امداد غيبي به كمك آنان مي‌آمد و كار را به نتيجه مي‌رساند، ولي منتظران ظهور از وجود پيامبر و امدادهاي غيبي آن‌چناني برخوردار نبودند.
بنابراين، گرچه تلاش براي فراهم كردن مقدمات ظهور كاري دشوار است، امري اختياري و شدني است.
4. دربارة زمان ظهور دو نوع روايات داريم:
یکم. رواياتي كه براي فرج، زمانی را مشخص کرده‌اند. برای مثال، ابوحمزه ثمالي مي‌‌گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمود: تا هفتاد گرفتاري است و بعد از گرفتاري گشايش است و هفتاد گذشت و ما گشايشي نديديم؟ حضرت فرمود:
اي ثابت! خداوند زمان اين امر را مشخص كرده بود، ولي چون حسين(ع) كشته شد، غضب خداوند بر اهل زمين شدت يافت و گشايش را به 140 به تأخير انداخت. ما هم آن را به شما گفتيم و شما هم افشا‌گري كرديد و اسرار آن افشا شد و خداوند آن را به تأخير انداخت و ديگر براي ما هم وقت آن را مشخص نكرده است.
از اين نوع روايات برمي‌آيد كه مقصود از فرج، فرج شيعه است، نه فرج بشريت؛ زیرا امام مي‌فرمايند چون حسين(ع) كشته شد تأخير افتاد و اين حكايت از اختياري بودن فرج است كه اگر مردم با امام حسين(ع) همراهي مي‌كردند و او را ياري مي‌كردند، فرج حاصل مي‌شد، ولي چون یاری نكردند، نتيجة اعمال آنها كار را به تأخير انداخت تا شرايط سرنگوني بني‌اميه در حدود 140 فراهم شد، ولي شيعيان اطلاعات را به نامحرمان دادند و آنان نيز وارد صحنه شدند و جريان‌ها را مديريت كردند و حوادث را به سمت دل‌خواه هدايت كردند و باز شيعه محروم ماند. از صدر و ذيل اين روايات برمي‌آيد كه هر نوع فرجي در شرايطي به دست می‌آید كه انسان‌ها آن شرايط را ايجاد کرده باشند.
شيخ طوسي اين نوع روايات را همانند رواياتي مي‌داند كه كم و زياد شدن عمر انسان‌ها را متناسب با عمل‌كرد آنها از ظلم و صله رحم یاد کرده و آنها را وابسته به شرايطي مي‌داند كه انسان‌ها پدید می‌آورند.
دوم. رواياتي كه از مشخص كردن زمان معين نهي مي‌كند و هركس زمان مشخصي را زمان ظهور مشخص كند، او را دروغ‌گو مي‌نامد و به مردم دستور مي‌دهد چنين شخصي را در اين ادعا تكذيب كنند. براي مثال امام صادق(ع) فرمود:
تعيين‌كنندگان زمان معين ظهور دروغ مي‌گويند. ما نه در گذشته زمان مشخصي را معين كرديم و نه در آينده زمان مشخصي را معين مي‌كنيم.
عبدالرحمن بن كثير مي‌گويد: نزد امام صادق(ع) بودم، مهزم اسدي وارد شد و از امام پرسيد: فدايت شوم! آن‌چه منتظرش هستيد كي خواهد بود؟ خيلي طولاني شده است؟ فرمود:
اي مهزم! تعيين‌كنندگان زمان معين دروغ مي‌گويند؛ تعجيل‌كنندگان نابود مي‌شوند و آنان كه مطيع ما هستند نجات مي‌يابند.
با توجه به آيات قرآني و روايات اسلامي كه تحولات اجتماعي را نتيجۀ عمل‌كرد انسان مي‌داند، اين نوع روايات حكايت از آن دارد كه قيام جهاني زمان دقيق و مشخص ندارد، بلكه بر حصول شرايط و مقدمات حركتی گسترده جهاني متوقف است و پيدايی اين شرايط همان‌گونه كه پيش‌تر بيان شد، امري اختياري است. اين روايات به شدت از تعيين زمان دقيق نهي کرده‌اند و مدعيان ظهور را طرد نموده‌اند.
متأسفانه اگر جامعۀ اسلامي به همين روايات عمل مي‌كرد، هرازچندگاهي مدعيان مهدويت ظهور نمی‌کردند.
5. حرمت نام‌گذاري: روايات بسياري از بردن نام آن حضرت نهي مي‌كند و دستور مي‌دهد با اوصافي همانند مهدي، قائم و حجت از او ياد كنند تا مبادا شناخته و كشته شود. براي مثال ابوخالد كابلي مي‌گويد: بعد از شهادت امام زين‌العابدين(ع) بر امام باقر(ع) وارد شدم و عرض كردم: فدايت شوم! ارادت مرا به پدرت مي‌داني. حضرت فرمود: «راست مي‌گويي. با اين كلمات چه مي‌خواهي؟» عرض كردم: فدايت شوم! پدرت صاحب‌الامر را به‌گونه‌اي برايم وصف كرده است كه اگر او را در خيابان ببينم دستش را خواهم گرفت (كنايه از اين‌كه او را به درستي مي‌شناسم). حضرت دوباره فرمود: «با اين كلمات چه مي‌خواهي؟» عرض كردم: دلم مي‌خواهد نام او را براي من مشخص كنيد؟ حضرت فرمود: «اي ابوخالد! به خدا قسم سؤال دشواري از من پرسيده‌اي و اگر به كسي پاسخ اين سؤال را گفته بودم به تو هم مي‌گفتم. از مسئله‌اي از من پرسيده‌اي كه اگر فرزندان فاطمه(س) او را بشناسند، تحريك مي‌شوند تا او را قطعه قطعه كنند.»
از كلام امام باقر(ع) به روشني به دست مي‌آيد كه علت مخفي كردن نام آن حضرت براي حفاظت جان او در شرايطي است كه هنوز شرايط فراهم نشده و اگر شرايطي فراهم شود كه عده‌اي بتوانند حفاظت از جان او را به عهده گيرند، حرمت بردن نام او معنا نخواهد داشت. از اين جهت محدثان برجسته نيز در تحليل اين روايات حرمت را متوقف بر بروز مفسده كرده‌اند. براي مثال، شيخ حرّ عاملي با اين‌كه اين نوع روايات را در باب حرمت نام‌گذاري گردآوري كرده، در پايان روايات چنين تحليل مي‌كند: «نظر من اين است كه نهي از نام‌گذاري در موردي است كه ترس از لو رفتن آن حضرت و بروز مفسده باشد».
6. تأكيد بر مخفي كردن مكان: روايات بسياري از افشا کردن مكان زندگي آن حضرت نهي مي‌كنند. براي مثال، ابوعبدالله صالحي مي‌گويد: بعد از شهادت امام عسكري(ع) يكي از شيعيان از من خواست كه نام امام عصر(عج) و نشاني منزلش را برايش بيان مي‌كنم و من نيز در اين زمينه با حضرت مكاتبه كردم، پاسخ آمد: اگر اسم را به آنان بگويي، افشا مي‌كنند و اگر مكان را بدانند، نشان مي‌دهند».
تحليل اين روايات هم مانند روايات قبل است كه چون شرايط آماده نيست، اگر مكان او مشخص شود، او را خواهند كشت و فراهم شدن اين شرايط به‌ عهده منتظران است تا با تلاش خود، اين غربت را بزدايند و امنيت ظهور را برايش فراهم كنند.
7. محافظان حضرت: بنابر رواياتي آن حضرت در زمان غيبت محافظاني دارد كه از او مراقبت مي‌كنند. براي مثال، ابوبصير مي‌گويد: امام صادق(ع) فرمود:
به ناچار صاحب‌الامر غيبت مي‌كند و ناگزير در زمان غيبتش گوشه‌گيري مي‌كند؛ چه خوب منزلي است مدينه و با وجود سي نفر وحشتي نيست.
مجلسي در توضيح اين روايت مي‌فرمايد: «مقصود اين است كه آن حضرت غالبأ در مدينه و اطراف آن زندگي مي‌كند و هميشه سي نفر از نزديكانش از او حفاظت مي‌كنند و اگر يكي از آنان بميرد، ديگري جانشین او مي‌شود».
اين نوع روايات نيز به روشني نشان مي‌دهد كه علت غيبت، فراهم نبودن شرايطی از جمله امنيت است كه آن حضرت را تهديد مي‌كند و انسان‌ها بايد آن امنيت را فراهم كنند.
8. گناهان، مانع رؤيت: رواياتي از حضرت صاحب‌الامر علت ديده نشدن آن حضرت را اعمال شیعیان بيان کرده است. براي مثال:
و اگر شيعيان كه خداوند به آنان توفيق اطاعتش را عطا كند، در وفا به پيماني كه بر عهدة آنان است، هم‌دل بودند، هرگز ديدار ما با آنان به تأخير نمي‌افتاد و سعادت ديدن ما زودتر برايشان فراهم مي‌شد. آن‌چه آنان را از ما دور مي‌كند، گزارش‌هايي است كه از آنان به ما مي‌رسد كه دوست نداريم و از آنان انتظار نداريم.
اين روايت به روشني حكايت مي‌كند از موانع ظهور، گناهان انسان‌ها، خصوص شيعيان و به تعبير ديگر عمل‌كرد انسان‌هاست.
9. ويژگي‌هاي ياران حضرت: روايات فراواني دربارة ياران مهدي(عج)، صفات و ويژگي‌هاي آنان آمده است كه حكايت از تلاش و توان‌مندي‌هاي خاص آنان در آن قيام جهاني دارد. براي مثال امام باقر(ع) فرمود: روزي جمعي از اصحاب رسول خدا(ص) نزدش حضور داشتند. آن حضرت دوبار فرمود: «خدايا برادرانم را برسان!» اصحاب گفتند: اي رسول خدا! مگر ما برادرانت نيستيم؟ فرمود: «نه، شما اصحاب من هستيد؛ برادرانم مردمي هستند كه در آخرالزمان با اين‌كه مرا نديده‌اند، ايمان مي‌آورند. خداوند اسامي آنان و پدرانشان را قبل از اين‌كه به دنيا بيايند به من آموزش داده است. هریک از آنان در دين‌داري مقاوم‌تر است از كسي كه در شب ظلماني دستش را به چوب خارناك از بالا به پایين بكشد، يا همانند كسي است كه دستش را بر پارة آتش فروزان نهاده باشد. آنان چراغ‌هاي تاريكي هستند. خداوند آنان را از هر فتنه سخت و دشواري نجات خواهد داد».
بنابر اين روايات نيز ويژگي‌ مهم ياران مهدي(عج) مقاومت در برابر انحرافات و پاي‌بندي به ديانت است كه اين نيز كاري اختياري است و تا چنين ياراني حضور نيابند، ظهوري اتفاق نخواهد افتاد. 313 نفر که روايات آنان را ياران مهدي(عج) خوانده‌اند، با ويژگي‌هاي ياد شده هستند كه با آشكار شدن نخستین نشانة آن قيام جهاني كه نداي آسماني است، در كعبه گرد او جمع مي‌شوند.
ياران مهدي(عج) در روايت ديگري اين‌گونه معرفي شده‌اند: بارالها! درود فرست بر كساني كه آنان را پناهگاه مهدي(عج) و سلاح و دژ محكم و همدم او قرار داده‌اي؛ آنان كه اهل و عيال را به فراموشی سپرده‌اند (كنايه از اين‌كه زن و فرزند مانع انجام وظايف شرعي و مانع عشق آنان به مهدي(عج) نشده‌اند).
آنان كه از وطن خود بيرون رفته‌اند (كنايه از اين‌كه براي حمايت از مهدي(عج) ترك وطن كرده و خود را به كعبه رسانده‌اند).
آنان كه رخت‌خواب نرم را رها كرده‌اند (كنايه از اين‌كه اهل شب‌زنده‌داري و مناجات با خدا هستند و شب را تا صبح در بستر نمي‌خوابند).
آنان كه تجارت را رها كرده و به معیشت خود ضرر رسانده‌اند (كنايه از اين‌كه در پي ثروت‌اندوزي نيستند و از زندگي دنيا به حداقل اكتفا كرده‌اند).
آنان كه در محافل حضور ندارند با اين‌كه در شهر هستند (كنايه از اين‌كه در شب‌نشيني‌ها مجالس آلوده به گنا‌‌هان از قبيل غيبت، تهمت، سوءظن، بدبيني و... حضور ندارند و در رفتار و آمد با ديگران احتياط مي‌كنند).
آنان كه با هم‌فكران بيگانه هم‌پيمان شده‌اند. (كنايه از اين‌كه آن‌چه بدان توجه می‌کنند وحدت هدف و تلاش براي فراهم كردن مقدمات ظهور مهدي(عج) است. با هركس كه چنين هدفي را داشته باشد، هم‌پيمان مي‌شوند، گرچه از اقوام و نزديكان آنان نباشند).
آنان كه با نزديكان مانع هدفشان مخالفت مي‌كنند (كنايه از آن‌كه آن‌چه در زندگي آنان اهميت دارد، مقصد آنان است كه همان ظهور مهدي موعود(عج) است و اگر نزديك‌ترين افرادشان هم با اين كار مخالف باشند از آنان جدا می‌شوند و راه خود را ادامه مي‌دهند).
آنان كه بعد از تفرقه و بيگانگي هم‌پيمان شده‌اند (كنايه از اين‌كه اينان گرچه در جامعه حضور داشتند، ولي چون هم‌ديگر را نمي‌شناختند، با هم بيگانه و نيروهاي پراكنده‌اي بودند، ولي بعد از آشنايي با هم متحد شدند).
آنان كه ابزار رسيدن به دنياي پست را قطع كرده‌اند (كنايه از اين‌كه براي رسيدن به دنيا از وسایل نامشروع و ذلت‌آور استفاده نمي‌كنند).
همة این ويژگي‌ها اموري اختياري هستند كه بايد انسان‌ها با تلاش خود آنها را كسب كنند.
10. روايات هشداري: برخی روايات از حركت‌هاي گروهي و مسلّحانه و عَلَني نهي مي‌كند و شيعيان را از شركت در اين نوع قيام‌ها بازمي‌دارد. براي مثال، ابوبكر حضرمي مي‌گويد:
در دوراني كه قيام عباسيان با پرچم‌هاي سياه از طرف خراسان آغاز شده بود، من و ابان بن تغلب به حضور امام صادق(ع) رسيديم و عرض كرديم وظيفه چيست؟ فرمود: در خانه‌هايتان بنشينيد، هرگاه ديديد ما با محوريت مردي وحدت داشتيم، مسلحانه به سوي ما بياييد.
اين نوع روايات در پی بيان مسئوليت نداشتن شيعيان نيست، بلكه در مقام آگاهي دادن به آنان است تا ابزار دست دشمنان قرار نگيرند و دشمن از آنان سوء‌استفاده نكند؛ زيرا مدعيان مهدويت در طول تاريخ با سوء‌استفاده از فرهنگ مهدويت عده‌اي را فريب داده‌اند. دشمنان گاه اين حركت‌ها را براي شناسايي نيروهاي آماده و با انگيزة قيام عليه قدرت‌ها طراحي می‌کردند تا پس از شناسايي آنان را متلاشي كنند. اين نوع حركت‌ها دو اثر مهم براي قدرت‌هاي سلطه‌گر دارد:
یکم. دشمنان بالفعل و آماده را شناسايي و نابود ‌كنند؛
دوم. دشمنان بالقوه و كساني را كه آمادة پيوستن به اين نوع حركت‌ها هستند، مأيوس مي‌كنند تا هرگز عليه آنان قيام نكنند و با خاموش‌كردن نور اميد در دل منتظران دشمنان بالقوه را نيز خنثا ‌كنند. امام باقر(ع) ضمن مثلي بسيار زيبا اين واقعيت را چنين بيان مي‌نمايد: «هر كس از ما اهل‌بيت قبل از قيام قائم به‌پا خيزد، همانند جوجه گنجشگي خواهد بود كه اگر قبل از موعد پرواز كند، در دام گرفتار ‌شود و كودكان با آن بازي ‌كنند».
مَثَل بسيار زيباي امام به اين‌كه كودكان با آن بازي مي‌كنند، حكايت از آن دارد كه اين نيروها ابزار دست دشمنان خواهند شد.
مباني كلامي اختياري بودن ظهور
قبل از بررسي علل غيبت از نظر كلامي توجه به چند نكته بايسته است:
1. تعريف لطف: آن‌چه بنده را به اطاعت خداوند نزديك و از گناه دور كند، لطف است.
2. وجوب لطف بر خداوند: اين وجوب بدين دلیل است كه بر اساس پيش‌فرض‌هاي بيان شده، با توجه به اين‌كه خداوند حكيم است و در آفرينش انسان هدفي دارد و شناخت هدف براي انسان بدون كمك خداوند امكان ندارد، بر خداوند لازم است مقدمات رسيدن انسان به هدف خلقت را برايش فراهم كند.
3. نصب امام لطف است: وجود امام از ابزار هدايت انسان بعد از پيامبر است. از اين جهت، نصب امام بر خداوند لازم است. از طرفي اين لطف وقتي كامل خواهد شد كه مديريت جامعه در اختيار امام باشد. خواجه نصير‌الدين طوسي اين قاعده را چنين تحليل مي‌كند:
وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا؛
وجود امام لطفي است و مديريت او لطف ديگري است و عامل عدم حضور او ما هستيم.
علامه حلّي در تحليل اين عبارت مي‌گويد:
آن‌چه بر خداوند واجب است، آفرينش امام و آموزش علوم به او و فراهم كردن زمينة شناسايي او و معرفي به مردم است و اين كار را خداوند انجام داده و آن‌چه بر امام واجب است، پذيرش امامت و تحمل مشكلات امامت است كه امام اين كار را انجام داده و آن‌چه بر خلق واجب است، ياري كردن امام و اجرا كردن دستورات اوست كه مردم اين كار را انجام نداده‌اند. بنابراين، عدم تحقق لطف كامل به علت مردم است نه خدا و امام.
بنابراين، عامل تداوم غيبت همكاري نكردن مردم است كه كاري اختياري است و تا اين عامل به همكاري تبديل نشود، ظهور اتفاق نخواهد افتاد.
همكاري نكردن مردم ابعاد گسترده‌اي دارد كه يكي از آنها تلاش گستردة مخالفان آن حضرت براي كشتن اوست. انديشه‌ورزان شيعه اين عامل را قوي‌ترين عامل غيبت مي‌دانند. براي مثال، شيخ مفيد عامل غيبت را ترس از كشته شدن مي‌داند.
سيد مرتضي در اين‌باره مي‌گويد:
مانع حقيقي از ظهور حضرت به نظر ما اين است كه خداوند به او اعلام كرده است كه اگر ظاهر شود كشته مي‌شود.
شيخ طوسي در اين زمينه چنين سخن مي‌گويد:
از چيزهايي كه ما قطع داريم، علت غيبت امام، ترس از كشته شدن به دست ستم‌گران و مانع شدن آنان از مديريت جامعه است كه خداوند به او واگذار كرده است. بنابراين، وقتي بين او و هدف او مانع ايجاد كردند، او ديگر وظيفه‌ا‌ي براي قيام ندارد و وقتي از جانش ترسيد پنهان شدن بر او واجب مي‌شود كه پيامبر اسلام(ص) نيز مدتي در شعب و مدتي در غار پنهان شد و اين پنهان شدن وجهي جز جلوگيري از خطر‌هاي متوجه او نداشت.
اولويت‌بندي‌ها
هر پديده‌اي در انديشة ديني ارزشی خاص دارد. به تعبير ديگر، اشيا طبقه‌بندي مي‌شوند و رعايت اين طبقه‌بندي كه همان اولويت‌ها باشد، الزامي است. امام علي(ع) اولويت‌ها را چنين بيان مي‌كند:
هرگاه گرفتاري پيش‌آمد، اموالتان را فداي جانتان كنيد و در صورت تعارض (بين جان و دين)، جانتان را فداي دينتان كنيد.
بر اين اساس، تقيه اصلی ضروري در انديشة شيعه مطرح است، به‌گونه‌اي كه امام صادق(ع) فرمود:
تقيه جزو دين من و دين پدرانم است و كسي كه تقيه نمي‌كند ايمانش كامل نيست.
تقيه اقسامي دارد: در مواردي واجب نفسي است و در مواردي واجب مقدمي. امام خميني(ره) وجوب تقيه براي حفظ جان را وجوب مقّدمي مي‌داند.
تا آن‌گاه كه شرايط بحراني است، تقيه نيز ادامه دارد و با تغيير شرايط، وظيفه نيز تغيير مي‌كند.
در مسئلة حضور امام در مديريت جامعه، خواست و حمايت مردم ضروري است. اگر مردم از حضور و مديريت او حمايت نكنند، او وظيفه‌اي ندارد و به محض اين‌كه مردم اعلام آمادگي كردند، امام وظيفه دارد که حضور یابد. امام علي(ع) سكوت 25 ساله و غيبت مديريتي جامعه را به همكاري نكردن مردم نسبت مي‌‌دهد. براي مثال مي‌فرمايد:
أَمَا وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَها فُلانٌ وَإِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنهَا مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحَی، يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ، وَلا يَرْقَی إِلَيَّ الطَّيْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً، وَطَوَيْتُ عَنْهَا کَشْحاً. وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ، أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ، يَهْرَمُ فيهَا الکَبيرُ وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ، وَيَکْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی يَلْقَی رَبَّهُ! فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی، فَصَبَرتُ وَفي الْعَيْنِ قَذًی، وَفي الـحَلْقِ شَجاً؛
آگاه باشيد! به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه‏اى بر تن کرد و نيک مى‏دانست که پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب. سيل‌ها از من فرومى‏ريزد و پرنده را ياراى پرواز به قلة رفيع من نيست. پس ميان خود و خلافت پرده‏اى آويختم و از آن چشم پوشيدم و به ديگرسو گشتم و رخ برتافتم. در انديشه شدم که با دست شکسته بتازم يا بر آن فضاى ظلمانى شکيبايى ورزم؛ فضايى که بزرگ‌سالان در آن سال‌خورده شوند و خردسالان به پيرى رسند و مؤمن، هم‌چنان رنج کشد تا به لقاى پروردگارش نايل آيد. ديدم که شکيبايى در آن حالت خردمندانه‏تر است و من طريق شکيبايى گزيدم، در حالى که همانند کسى بودم که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلويش مانده باشد. مى‏ديدم که ميراث من به غارت مى‏رود.
هم‌چنین امام علي(ع) حضور در عرصة مديريت جامعه را معلول اعلام آمادگي مردم مي‌داند و مي‌فرمايد:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحـَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحـُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِها، وَلَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ!
اگر انبوه آن جماعت نمى‏بود، يا گرد آمدن ياران حجت را بر من تمام نمى‏کرد و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگى ستم‌کاران و گرسنگى ستم‌کشان خاموشى نگزينند، افسارش را بر گردنش مى‏افکندم و رهايش مى‏کردم و در پايان با آن همان مى‏کردم که در آغاز کرده بودم و مى‏ديديد که دنياى شما در نزد من از عطسة ماده‌بزى هم کم‌ارج‏تر است.
مبناي كلامي اختياري بودن ظهور اين است كه در كلام شيعه قيام براي امامت جامعه در صورت وجود شرايط بر امام واجب است و از جملة اين شرايط، آمادگي مردم است كه امري اختياري به شمار می‌رود.
امام خميني(ره) فقيه و دين‌شناسی بود که همة روايات دربارة قيام جهاني را ديده بود. با اين حال، او يك‌تنه قيام را شروع كرد و با عدۀ كمي از ياران خود توانست مقدمات سرنگوني حكومت را فراهم كند و به دنبال آن حكومتي بر اساس انديشة ديني ايجاد كرد كه اين حركت خود منشأ تحولاتي بزرگ در دنيا شده است. گرچه دشمنان دين و طاغوتيان نيز در طول اين دوران، تلاش زيادي براي نابودي آن انجام داده‌اند، تنها به دليل مقاومت مردم همۀ اين تلاش‌ها شكست خورده است. چه كسي را مي‌توان يافت كه حركت امام خميني(ره) را اختياري نداند؟ كيست كه بتواند نقش مردم را در پيدايی اين حركت مهم انكار كند؟
بنابراين، اگر در هريك از كشورهاي اسلامي يك خميني حركت كند و مردم نقش‌آفريني كنند، ديري نخواهد گذاشت كه مقدمات حركت جهاني فراهم خواهد شد. مي‌توان گفت 313نفر هستۀ اوّلية ياران مهدي(عج) كساني همانند امام خميني(ره) با بينش صحيح و اراده‌اي پولادين خواهند بود كه با تلاش خود به الگوهاي منطقه‌اي تبديل خواهند شد و رفته‌رفته مقدمات ظهور را فراهم خواهند كرد.
نتيجه
از بررسي آيات قرآن به دست مي‌آيد كه انسان مسئول رفتار خود و حوادثي است كه پيرامون او مي‌گذرد و هرگونه تغيير و دگرگوني در زندگي در جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند، معلول عمل‌كرد انسان است. ظهور منجي نيز پديده‌اي به شمار می‌رود كه در جامعة بشري اتفاق خواهد افتاد و از اين قاعده مستثنا نيست. تا آن هنگام که جامعة جهاني براي آن تحول آماده نشود و انسان‌هاي فداكار پيدا نشوند تا با فداكاري زمينة آن تحول را فراهم كنند، آن تحول اتفاق نخواهد افتاد. بنابراين، عدم وقوع ظهور را مي‌توان معلول فراهم نشدن مقدمات ظهور، حضور نداشتن ياران مخلص و آماده نبودن مردم دانست.
https://ayandehroshan.ir/vdcbuabaprhbg.iur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما