مقدمه: آنچه پیش روی شماست، ترجمه «الجزء الرابع: الإسخاتولوجيا، الکلام فی الآخره» از کتاب «نظام التعلیم فی علم اللاهوت القدیم» تألیف «القس جيمس أَنِس الامیرکانی» است که در 6 باب به آخرت شناسی مسیحی از نگاه یک نویسنده پروتستان میپردازد. مطالب این بخش کتاب که به صورت پرسش و پاسخ و به زبان عربی میباشد، به بیان مطالبی در مورد مرگ و وضعیت روح تا قیامت، بازگشت دوباره مسیح و سوابق تاریخی آن، رستاخیز عمومی، داوری نهایی و پایان جهان، بهشت و جهنّم، جاودانگی وضعیت عادلان و شریران اختصاص دارد که در این مجال سه باب مربوط به منجی گرایی و بازگشت دوبارة مسیح آورده شده است. مؤلف در باب اول کتاب می گوید:« موضوع این بخش اسکتولوژی(Eschatology)است که مرکب از دو کلمه یونانی به معنای کلام درباره آخرت(آخرت شناسی) یعنی اموری که به آیندة روح، پایان جهان، آمدن دوباره مسیح، رستاخیز، داوری، پاداش بهشتی عادلان و عذاب ابدی شریران مربوط است. این امر مهمی است که باید در آن تأمل کرد. چراکه جامعه مسیحی و کلیسا نه در این دنیا بلکه در جهان آینده که با مرگ و آمدن دوباره مسیح و رستاخیز و داوری شروع میشود، به کمال مطلوب میرسند. محور این بخش امور مربوط به روح و کلیسا و جهان آخرت است». در ترجمه آیات از کتاب مقدس ترجمة فارسی انتشارات ایلام، استفاده شده و در مواردی بسیار جزئی تغییرات اندکی به سلیقه مترجم رخ داده تا هم مفهوم واضح تر گردد و هم از پیچیدگی متن کاسته شود.
بازگشت دوباره مسیح و سوابق تاریخی آن س1) کتاب مقدس درباره بازگشت دوباره میسح چه میگوید؟ کتاب مقدس، تعلیم میدهد که پسر خدا بار دوم با شکوه حقیقی و خیرهکننده خواهد آمد. حوادثی که قبل از آمدن مسیح، اتفاق میافتد، عبارتند از: 1. انتشار انجیل در همه عالم و دعوت امتها و پیوستشان به کلیسای مسیحی. 2. برگشت یهود به دین مسیحیت و پیوستشان به قوم خدا بعد از پراکندگی و اسارت طولانی. 3. وقوع گمراهی و ارتداد عظیم در کلیسای مسیحی و ظهور دجال (ضد مسیح) و نابود کردنش. 4. ورود کلیسا به عصر جدید (از مدت آن، به هزار سال تعبیر شده است) که در آن دیانت انجیلی به همه عالم امتداد مییابد و بطور کامل بر قلوب انسانها مسلط میشود. شیطان به بند کشیده میشود و جهان از مکائد او آسوده میشود. 5. سکوت کوتاه مدت شیطان در پایان هزاره و جنگ شدید کلیسا با او و آمدن مسیح. * حوادثی که با آمدن مسیح اتفاق میافتد، عبارتند از: 1.قیامت (رستاخیز) 2.داوری نهایی 3. پایان دوران 4. ظهور ملکوت مسیح در حد کمالش یعنی ورود کلیسا در شکوه آسمانی خویش (رک: القواعد السنیه فی تفسیر الاسفار الالهیه ص 316-221). * برخی دلایل مرئی و با شکوه بودن آمدن دوباره مسیح: 1. تشابه اخبار دو آمدن اول و دوم که عبارات آنها شبیه هم است و چون اولی مشخص و منظور بود، آمدن دوباره اش هم، چنین است. 2. تصریح عبارات: اعمال1: 11، متی 31:25و30:24و64:26 ؛ لوقا 27:21 ؛1 تسالوکیان16:4؛ 2 تسالوکیان7:1 و10؛ عبرانیان 28:9 ؛ مکاشفه 1 :7. 3. با توجه به نتایج نسبت داده شده به این آمدن، باید مرئی باشد: همه قبایلِ زمین را صدا خواهد زد (متی 30:24)؛ مردگانِ کوچک و بزرگ را بر میخیزاند (مکاشفه20:12)؛ شریران به کوها و صخرهها میگویند: بر ما فرو ریزید و ما را مخفی نمایید (مکاشفه 16:6)؛ قدسیان در ابرها برای ملاقات پروردگار در هوا ربوده میشوند (1 تسالونیکیان17:4) و از روی آسمان و زمین گریخت (مکاشفه20: 11). 4. مفاد کلام مسیح درباره آمدنش آنچنانکه رسولان آن را فهمیده اند و معتقدند: او خواهد آمد، آمدنی با شکوه و آمدنش امری است که باید انتظار آن را کشید.(کولسیان3: 4 ؛ فیلیپیان1: 6 و 2: 16 و 3: 20 ؛ 1تسالوکیان 1: 10و 2: 19 و 3: 13 و 4: 5 و 5: 4 ؛ 2پطرس3: 3-10). * وقت آن آمدن با شکوه را مخلوقی نمی داند و تا واقع شدنش دانسته نخواهد شد (متی 36:24 ؛ اعمال1 :7 ). س2) چه حوادثی قبل از آمدن دوباره مسیح اتفاق میافتد؟ گفتار درباره این حوادث را در کتاب القواعد السنیه ص 316-319، آورده ایم و به همین خاطر در اینجا مختصرا ذکر میکنیم: 1. وعده انتشار عمومی انجیل با عبارات صریح کتاب مقدس (مزامیر72: 8و11و67: 7؛ اشعیا2: 2-4و49:4؛ داوران2: 44و45؛ ارمیا3: 17؛ حبقوق2: 14؛ متی13: 31-32و24: 14). 2. وعده بازگشت یهود به مسیحیت با عبارات صریح(هوشع3: 4و5؛ زکریا12: 10؛ متی23:39و...). 3. وقوع ارتداد بزرگ در کلیسای مسیحی و ظهور ضد مسیح و نابودیش برگرفته از کلام واضح پولس (2 تسالونیکیان 2: 1-10). پولس به آن دشمن بزرگ با القاب مختلفی مثل " انسان الخطیَّه" ؛ "پسر نابودی" ؛ "دشمن مسیح[دجال]" ؛" وحشی برخاسته از زمین با دو شاخ همانند گوسفند " ؛ "پیامبر دروغین" ؛ "زنازاده" و "بابل" اشاره کرده است.(1تیمائوس4: 10-3 ؛ 1یوحنا 4: 3؛ 2 یوحنا7 ؛ مکاشفه11:13و 1:17و5 و 2:18 و 20:19) برای آشنایی بیشتر با اشارات درست در الفاظ ضد مسیح و انسان الخطیه، ر.ک: کتاب القواعد السنیه بخش تفسیر اخبار رسولان (ص 238-257). 4. ورود کلیسا به عصر جدید و با شکوهی که از آن به هزاره یاد شده است، از عبارات روشن کتاب مقدس است (مکاشفه 20: 4-6). 5. کتاب مقدس به سکونت کوتاه مدت شیطان در پایان هزاره و جنگ شدید کلیسا و سپس آمدن عیسی اشاره دارد (مکاشفه 20: 7-10). س3) کلام صحیح در پیشگوییهای بازگشت یهود، چیست؟ ج) در عهد قدیم، یشگوییهای مشهوری درباره پراکندگی یهود و نپذیرفتنشان در عالم با وجود اینکه امت برگزیده هستند، و پیشگوییهای دیگری درباره بازگشت آنها و پذیرش دین حقیقی وجود دارد. در معنای پیشگوییهای بازگشت این امت، اختلافاتی وجود داد: بعضی میگویند: یهود حقیقتا به سرزمینهای قدیم خود یعنی سرزمین فلسطین باز میگردند و هیکل (معبد) را تجدید بنا میکنند و عبادتهای خاص خود را به صورت اصلیش انجام میدهند ولی برخی معتقدند که یهود به دیانت حقیقی برمیگردند یعنی به کلیسای مسیحی میپیوندند و به دیانت عهد جدید تمسک میکنند و عیسی را میپذیرند و به مسیح بودن او که در عهد قدیم وعده داده شده است، ایمان میآورند. (این مذهب درباره آینده و مفاد پیشگوییها قوم یهود صحیح است). 6 دلیل برای درستی این قول عبارتند از: 1) تفسیر روحانی این پیشگوییها که اشاره به بازگشت یهود به کلیسای مسیحی دارد، مطابق مقصود و تعالیم کتاب مقدس در جاهای دیگر است. 2) دیانت یهود، دینی رمز آلود است و امور زیادی در تاریخ قوم یهود و خصوصیات آن هم رمزی است ولی در نظام عهد جدید همه این رموز پایان یافت. 3) وجود نجات: رسولان خبری مبنی بر بازگشت یهود به فلسطین و تجدید دینشان نداده اند بلکه صریحا به بازگشت آنها به سوی خدا و قبول مسیح و پیوستشان در کلیسا بعد از دخول همه امتها خبر داده اند. 4) روح حاکم بر عهد جدید و تعلیم آن مبنی بر ابطال آداب یهودی برای همیشه و عدم پذیرش یهود اینکه بعد از آن قوم خاص خدا باشند. 5) تفسیر بعضی از پیشگوییهای مشابه عهد جدید در الفاظ و شکل و صورت تماما مؤید ما نحن فیه است. مانند: اعمال15: 14-18؛ رومیان 9: 25-33، 11 و 25-27 و غلاطیان 8:3. 6) تفسیر حرفی (حرف به حرف) مستلزم نتایج غیر قابل قبول و بعید الوقوع نزد هر مسیحی صاحب عقل سالم است. (ر.ک: القواعد السنیه ص322-342). س4) کلام صحیح دربارة ارتباط آمدن دوباره مسیح و هزاره چیست؟ آیا هزاره قبل از آمدن مسیح است یا بعد از آن؟ پیشگوییهای کتاب مقدس به صراحت بر امتداد دیانت مسیحی در همه عالم و غلبه آن بر همه دشمنان و موانع دلالت دارد تا آنجا که اجمالا قلوب انسانها را تسخیر میکند و این مدت با شکوه هزاره سال نامیده شده است (مکاشفه 20: 2-7). بعضی معتقدند که آمدن دوباره مسیح قبل از این مدت است یعنی این هزاره با آمدن دوبارة مسیح شروع میشود و مسیح پادشاه منظوری است که پایتختش در اورشلیم است. این عقیده مورد قبول همه مسیحیان نیست. قول صحیح این است که آمدن مسیح بعد از هزار سال و سکونت شیطان در انتهای عالم است که همراه با رستاخیز مردگان و داوری نهایی است. سپس این زمین آتش میگیرد و زمین و آسمان جدید، به وجود میآید. دلیل صحت این اعتقاد و بطلان عقیده قائلان به آمدن مسیح قبل از هزار سال که معروف به مذهب هزاره قبل هستند، مفصلا در کتاب القواعد السنیه، ص 343-374 آمده است. س5) تفسیر صحیح فرازهای 24و25 بشارت متی چیست؟ پیشگویی در این دو فراز از زبان مسیح بوده و از پیشگوییهای سرّی و رمز آلود است (القواعد السنیه ص389-392). هدف آن پیشگویی، خبر تخریب اورشلیم است. بنابر اینکه در این حادثه خصوصیتی رمزی اشاره به آمدن دوباره مسیح و داوری عمومی و نهایی در پایان جهان دارد (ص238و 294). شکی نیست در اینکه مسیح در این پیشگوییها به اصل ویرانی اورشلیم اشاره کرده که به دست رومیها اتفاق افتاد چرا که در آن حادثه اشاره ای رمز آلود به ویرانی عالم هنگام آمدن پایان مسیح است. (خلاصه الادله السنیه ص228-244). س6) تفسیر صحیح فراز 20:4 -10 در کتاب مکاشفه چیست؟ این آیات به غلبه عمومی انجیل در هزار سال و حبس شیطان در آن مدت با شکوه اشاره دارد و منظور از رستاخیز (قیامت) اول، بر پایی دیانت مسیحی در عالم است. (قواعد السنیه ص372-374).
رستاخیز عمومی (قیامت عامه) س1) تعلیم کتاب مقدس درباره قیامت چیست؟ اجساد همه انسانها در روز آخر هنگام آمدن دوباره مسیح، از خاک بر خواهد خواست و آن رستاخیز یا برای مجد و شکوه و سرافرازی است یا برای ذلت و خواری. کسانی که به امید نجات بوسیله مسیح مردند، اجسادشان در قربانی بزرگ به واسطه رستاخیز، شریک میشود و کسانی که در گناهانشان بمیرند، محکوم به مرگ ابدی هستند و اجسادشان شریک در این جزای هولناک است. قیامت یا برای زندگانی است یا برای داوری؛ کسانی که هنگام آمدن مسیح زنده هستند، اجسادشان به اشباح روحانی بدون مرگ و رستاخیز تبدیل میشود، از عباراتی که این اعتقاد را ثابت میکند، کلام یوحنا در انجیلش (5 :28و29)است که میگوید: ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبور میباشند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد؛ هرکه اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات و هرکه اعمال بد کرد برای قیامت داوری. (ونیز: اعمال 2: 25-34 و 13-34و 15:24؛ فیلیپیان 3: 21؛ 1تسالونیکیان4:14-16؛ رومیان 11:8و ...). س2) دلایل رستاخیز مسیح چیست و رابطه بین رستاخیز او و رستاخیز امتش چه میباشد؟ 1) پیشگویی مسیح به رستاخیز خود (یوحنا 2: 19-21؛ لوقا31:9 ). 2) گواهی رسولان مثل شهادت مسیح صریح است (لوقا 29:2؛ یوحنا 27:20 ؛ رومیان 4:6و5 ؛ افسیسیان 6:2 ؛ رومیان 11:8). 3) گواهی گروههایی از معاصران مسیح و مردم قرون اولیه بعد از عصر رسولان (رک: دلایل اثبات معجزه قیام مسیح؛ جلد اول ص361-364) به رابطه رستاخیز مسیح با رستاخیز امتش در رومیان 11:8 و23 اشاره شده است و ..... مواعید فدیه فقط برای روح نیست بلکه برای جسم هم میباشد و با توجه به اینکه مؤمن با مسیح در مرگش متحد است همچنان در رستاخیز هم با وی متحد است. ( 1تسالوکیان 14:4 و...). رسولان هم به رابطه بین رستاخیزمسیح و امتش تصریح دارند (فیلیپیان 21:3 و 1تسالوکیان 14:4 و 1یوحنا 2:3). س3) تعلیم کتاب مقدس در باب حقیقت جسد در رستاخیز چیست؟ 1) روحانی است (1قرنتیان 44:15)، بنابراین که باید به صورت جسد بشری باقی باشد چون مسیح برای شاگردانش بعد از رستاخیز به شکل انسان ظاهر شد و پیوسته در جسمش نشانه هایی مخصوص بود که قبل از مرگ هم داشت. بهتراست که بگوییم: جسم رستاخیز مشابه جسم زمینی است و علاوه بر آن شباهتها به شکوه روحانی آسمانی ممتاز میشود. 2) مثل جسد مسیح است (فیلیپیان 3: 21 و...) 3) با شکوهی است که تباهی و فساد نمی پذیرد و منزه از ذلت و خواری است. ابدی و صاحب قدرت عظیم است(1 قرنتیان 42:15-44 و 51-54) 4) مانند ملائکه است که زوجیت نمی پذیرد (متی 30:22) 5) تغییر میکند تا گوشت و خون نباشد (1 قرنتیان 50:15). مراد از اینکه جسد قیامت نیروی جدید کسب میکند، این است که نیروهایش تغییر بزرگی پیدا میکند تا بتوانیم به آسانی آنچه را که در این دنیا مقدور ما نبود، انجام دهیم. ما ضعف، نقص اعمال، کمبود و تنگی دایره حواس خود را در این دنیا به خوبی میدانیم ولی در حالیکه در این دنیا هستیم،کیفیت ازدیاد قوا و حواس خود را درآخرت نمیدانیم. بالاترین حد انتظار ما از حقیقت این امر، کمتر است چرا که آینده برای ما روشن نیست و با آزمایش آن را نشناخته ایم. شاید حواس جدید و قدرتمندتری برای ادراک امور خارجی و شناخت طبیعت و ذات آنها و بهره مندی از عجائب و جمال آنها برای ما پدید آید. شاید این قانون انتقالیِ کندِ خستهکننده که ما در آن محصور هستیم، عوض شود و ما قادر به انتقال با سرعت نور یا فکر از اول عالم هستی تا آخرش شویم. و دید محدود ما به دیدگان پر قدرتی تغیییر یابد. در این انتظارات شایسته مبالغه ای نیست چرا که مؤکدا میدانیم که آنچه خداوند برای دوستان خود آماده کرده است، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به فکر کسی خطور نکرده است. و آنچه درباره تشابه اجسام آینده با اجسام فعلی گفتیم (لوقا29:24؛ یوحنا 27:20 ؛ اعمال 5:9) متضمن امر گرانقدری است که ما به معرفت دوستانمان در آسمانها اکتفا نمی کنیم بلکه انبیاء و رسولان و مشاهیر تاریخ کلیسارا که اخبار آنها را شنیده و خوانده ایم، در حالیکه روی زمین هستیم، میشناسیم. آنچه این عقیده را تأیید میکند، عبارتند از: 1. این مطلب ذاتا ممکن است. اگر جسم آینده همان جسم کنونی و حاضر باشد چه مانعی دارد که این اتحاد متضمن اتحاد شکلی یعنی صفات ذاتی ظاهری نبوده و متضمن امور دیگری باشد. 2.حواریون، موسی و الیاس را بدلیل آنکه با عیسی روی کوه ظاهر شدند، فورا شناختند. 3. مجالست ما با ابراهیم و اسحاق و یعقوب در ملکوت آسمانها یعنی اینکه ما آنها را میشناسیم و اگر ما آنها را شناختیم، شکی نیست که دیگران را هم میشناسیم. 4. وعده داده شده ایم که جام سرور ما در آن هنگام پُر میشود ولی اگر هم نشینی مان در آسمان با کسانی که در زمین دوستشان داشتیم، قطع شود، فرح و خوشحالی ما تمام نمی گردد. انسان ألوف آفریده شده و ذاتش میل شدیدی به الفت دارد و چون انسان در آسمان خواهد ماند، ارجح این است که بر میل به الفتش در آنجا هم باقی باشد. ما درک نمی کنیم که خداوند چرا این اشتیاقات ظاهری را در قلوب امتش قرار داده است؛ اگر قصد نداشته که آنها را در آینده هم کفایت کند! داود وقتی که برای پسرش ندبه میکرد، میگفت: من به سوی او میروم و او به سوی من بر نمیگردد و قلوب محزون از آن روز تا الآن چنین احساسی دارند. 5.کتاب مقدس، صریحا تعلیم میدهد که انسان در زندگی آینده تمام قوای خویش را از جمله قوة ذاکره که از همه این قوا بزرگتر و عظیم تر است، در اختیار دارد. اگر ما فاقد این قوه باشیم این منافی کمال است و از گذشته اثری نزد ما باقی نمی ماند و در ما احساسی نسبت به گذشته خودمان مطلقا وجود ندارد و اگر وارد بهشت (آسمان) شویم، گویا مخلوقاتی جدیدی هستیم که چیزی از امتحانات گذشته به یاد نداریم. در این صورت تمام سرودهای آسمان تغییر میکند و میلی به شکرانه فداء و عنایات الاهی در این دنیا نداریم. پس باید بدانیم که قوة ذاکره نه تنها باقی میماند بلکه همانند سایر قوا تقویت هم میشود تا اخبار گذشته نزد ما همچون حوادث جاری حاضر و شناخته شود. پس اگر چنین باشد که در آسمان مردم اخبار زندگی زمینی خود را بدانند، مقتضی است که ارتباطات عاطفی و همه علاقهها و محبتهایی که مردم را در خانواده و اجتماع به یکدیگر پیوند میدهد، به یاد آورده شود. 6. اعتقاد به شناخت دوستان و آشنایان زمینی در زندگی آینده، اعتقاد همگانی بشر است. در عهدین امر مسلمی دانسته شده است که همه آباء هنگام مرگ میگفتند: نزد پدرانشان میروند و رسولان مؤمنین را چنین موعظه میکرده اند که برای اموات مثل کسانی که هیچ امیدی ندارند، محزون نشوید که آنها با همه کسانی که در پروردگارشان بمیرند، متحد میشوند. س4) رابطه جسد مدفون و جسمی که به پا میخیزد، چیست؟ در اینجا باید به دو سؤال متمایز توجه داشت: اولا اینکه آیا کتاب مقدس تعلیم میدهد که جسد قیامت همان جسدی باشد که در قبر گذاشته میشود؟ ثانیا این اتحاد چه مقوّماتی دارد؟ جواب سؤال اول: جسدی که در قیامت به خود میگیریم، عین همان جسدی است که اکنون در این دنیا داریم این مطلب آشکار است چرا که اتحاد در معنای رستاخیز متضمن است چون رستاخیز اعاده حیات به آن چیزی است که مرده بود و اعاده حیات چیز دیگری شبیه در طبیعتش نیست بلکه اقامه اصل یک چیز است. آنچه که قبلا به عنوان برهان بر رستاخیز اجساد آوردیم، مستلزم این است که آنچه اقامه میشود، عین جسم باشد. جسمی که پیشگویی وعده به دستاخیز و تغییرش داده شده است، همان جسم مرده است. جسد متواضع فاسد ما. رستاخیز ما شبیه رستاخیز مسیح است که شکی نیست که همان جسمی که بر صلیب رفت و در قبر گذاشته شد، از مردگان برخاست و گرنه رستاخیز نبود. این اتحاد همان جیزی است که مسیح کوشش نموده تا با نشان دادن دستان و پاهای سوراخ و پهلوی شکافته شده خود برای شاگردان مرددش، اثبات کند. در این موضوع اختلاف قابل توجهی نیست، آنچنانکه رستاخیز جسم از حقایق ایمان است، اتحاد جسم کنونی در آینده نیز این چنین مقبول است. دعای دفن شایع بین مؤمنان در همه عصرها، چنین است: "این جسد را به امید رستاخیز مبارک به قبر تسلیم میکنیم." جواب سؤال دوم: شرایط اتحاد به حسب اختلاف موارد متفاوت است؛ مثلا در مواد جامد همچون سنگ همیشه ماده و صورت با هم متحد هستند ولی اگر سنگ به پودر و خاک تبدیل شود، ماده همان است ولی صورت تغییر کرده است و بالطبع اتحاد هم از بین میرود. اتحاد دانهها و گیاهان ربطی به دوام ماده بر مقدار اصلی و شکلش ندارد. گیاه، اتحاد خود را در رشدش حفظ کرده و ماده اش زیاد میشود و صورتش تغییر مینماید..... اتحاد در موجودات زنده دقیق تر و متعالی تر از دیگر موجودات است چرا که انسان همان طفلی است که چندین سال قبل متولد شده است و پیوسته خودش در جوانی و بلوغ و پیری، خودش است ولی گاهی مادة جسم تغییر دائمی میکند تا جایی که ممکن است در هفت سال کاملا عوض شود و از جسم در انتهای این سالها ذرهای از ماده اصلی که در آغاز داشت، باقی نماند. وقتی انسان هفتاد سال زندگی کند، گویا ده شخص شده، چرا که مادة جسم ده مرتبه عوض شده است، پس وحدت در این انسان بدون وحدت ماده وجود داشته است. مقصود از گفتار درباره انواع اتحادهای متفاوت این نیست که به این وسیله حقیقت اتحاد موجود بین اجسادمان را هنگام مرگ و در قیامت، بیان کنیم چرا که این سرّی است که شناخته نمیشود و باید با تأسی به کتاب مقدس آن را ترک نمود بلکه مقصود ما این است که امکان اتحاد بین اجسام کنونی و آینده ما بیان شود. اگر به عدم علم خود به چیستیِ اقامه این اتحاد، ملتزم شویم، پس رستاخیزاجساد، امری مؤکد ولی خارج از دایره آزمایش بشری است و آنچه نتیجه میگیریم، این است که جسم قیامت عین جسم مرگ است کما اینکه جسمِ مرگ، همان جسم زمان ولادت است. س5) اشکال به پا خاستن عین جسد بعد از مرگ، چیست؟ اشکال: این مطلب بعید است چرا که جسد بعد از مرگ به عناصر اصلی اش تبدیل میشود و شاید بعد از آن جزئی از خاک شود که در گیاهانی که حیوانات میخورند و انسانها هم آن حیوانات را میخورند، داخل میشوند. به همین خاطر اجزاء اجساد مردگان مردم در اجساد زندگان وارد میشود، پس بازگشت اجساد با ذرات خودشان محال است.[شبیه شبهه آکل و مأکول] جواب: کتاب مقدس تعلیم نمیدهد که در قیامت همان ذرات بر میگردد، بلکه به ترجیح خلاف آن تصریح دارد با این کلام که: و آنچه میکاری، نه آن جسمی را که خواهد شد، میکاری بلکه دانهای مجرد خواه از گندم یا از دانههای دیگر لیکن خدا بر حسب ارده خود، آن را جسمی میدهد و به هریکی از تخمها جسم خودش را (1قرنتیان 37:15) دو جسم باید ارتباط داشته باشند، چنانکه پولس گفته است: زیرا که میباید این فاسد بی فسادی را بپوشد و این فانی به بقا آراسته گردد(1قرنتیان 53:15). در این موضوع باید از دو افراط و تفریط پرهیز کرد: 1) قول به رستاخیز ذرات اصلی و نه غیر آنها 2) قول به عدم وجود هیچ ارتباطی یعنی خداوند برای روح، جسد جدید دیگری خلق میکند که حقیقتا ارتباطی با جسد اول ندارد. بنابر آنچه که از گفتار پولس روشن میشود، رابطه در همان ذرّات مادی، عینا موجود نیست بلکه سیری شبیه خروج گیاه از بذرش میباشد، آنچنان که گفته شده است: «ای احمق! آنچه زراعت میکنی، زندگی نمی کند، اگر نمیرد و آنچه زراعت میکنی، جسمی نیست که خواهد شد، بلکه مجرد دانه است» بنابراین جسم مزروع هنگام مرگ، بذرِ جسمِ به پا خواسته هنگام رستاخیز است تا جایی که میتوان گفت: این مرده، نمرده است و از جسم کهنه، جسم نو خارج میشود. باب چهارم؛ داوری نهایی و پایان جهان س1) آیا کتاب مقدّس داوری نهایی را ثابت میکند؟ در این باره چه تعلیمی دارد؟ کتاب مقدس تعلیم میدهد که خداوند، زمانی را مقرر فرموده که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود(اعمال 17: 31). روشن میشود که انسانها در این عالم، تحت تسلط اخلاقی خدا هستند و چاره ای جز حکم کردن بر هر شخصی به اندازه استحقاقش نیست. فدیهشدگان بوسیله مسیح، خواه قبل از آمدن او یا بعدش، از حکم داوری به دلیل استحقاقِ نجات دهندهشان، نجات مییابند. *آنچه از کتاب مقدس درباره داوری نهایی میآموزیم، عبارتند از: 1. واقعه ای عینی است که در وقتی معین اتفاق میافتد و این مطلب از محبوس بودن ملائکه و انسانهای شریر تا روز داوری، فهمیده میشود (2 پطرس 4:2 و9) و آن امری است حتمی (اعمال25:24 ؛ عبرانیان 27:10) و حادثه ای بعد از مرگ است (عبرانیان 27:9) و بعد از قیامت (یوحنا29:25) . داوری نهایی از جمله حوادث هم زمان با پایان عالم مانند قیامت (رستاخیز) و آمدن عیسی است و همه این حوادث حقیقتا اتفاق خواهند افتاد (یوحنا28:5 ؛ 2 پطرس 10:3 ؛ 2 تسالونیکیان 7:1 و8). 2. در آن روز عدل الاهی کاملا ظاهر میشود و اسرار انسانها آشکار میشود؛ هر کسی بنابر اعمالش در این دنیا داوری میشود، و آن روز تجلّی داوری عادلانه خداست (لوقا2:12 و8و9و2؛ رومیان5:2 و2؛ کولسیان 10:5) . 3. این داوری هنگام آمدن دوباره مسیح و رستاخیز عامه خواهد بود، چنانچه از این فقرات روشن میشود: مَثَل کرکاس مزرعه (متی13: 37-43) و پیشگوییهای آمدن دوباره مسیح (متی31:25-46؛ 1قرنتیان 5:4 ؛ 2تسالونیکیان 7:1 -10و…) 4. داور، مسیح است آنچناکه گفت: پدر بر هیچ کس داوری نمیکند بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است (متی22:5 و23 و27)؛ پطرس میگوید: مسیح همان معین شده از سوی خداوند به عنوان داور زندگان و مردگان است (اعمال 34:1-43)؛ پولس میگوید: خدا، روزی را مقرر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود و به آن مردی که معین فرمود و همه را دلیل داد به این که او را از مردگان بخیزاند. (اعمال 31:17 ؛ 2 قرنتیان 10:5). 5. داوری بر همه مردم و ملائکة گناهانکار جاری میشود چرا که هر کسی به سبب اعمالش جزا داده میشود (رومیان6:2). همچنین درباره ملائکة گناهکار آمده است که خدا، آنها را به زنجیرهای ظلمت سپرد تا برای داوری نگاه داشته شوند (2 پطرس 4:2)، هنگام آمدن دوباره عیسی شیطان و ملائکةاشرار در هاویه انداخته میشوند. 6. قانون (معیار) داوری در آن روز شریعت الاهی است جز برای کسانی که از عطای مسیح سهمی دارند؛ کسانی که اسمهایشان در کتاب زندگی نوشته شده است و دلیل نجاتشان نه استحقاقشان است بلکه به این دلیل که اصحاب نیکی مسیح محسوب شده اند و با مسیح به واسطه ایمان در آمیخته و یکی شده اند یا به فوائد مرگ به انعامش، دست یافته اند (مکاشفه 12:20). همه کسانی که مسیح را پذیرفته اند، قدرت مییابند که فرزندان خدا شوند و همه آنان که او را خداوند نجات دهنده میدانند، نجات مییابد و همه آنانی که او را اکرام نکرده و بر او توکل ننمودند، هلاک میشوند، به همین جهت است که همه آنانکه انجیل و بشارت او را شنیده و نپذیرفتند نه فقط به خاطر مخالفتشان با شریعت الاهی بلکه به سبب گناه عظیمشان در ردّ مسیح که موجب داوری بزرگ است، محاکمه میشوند، چنانچه پولس میگوید: کسی که پروردگار، عیسی مسیح را دوست ندارد، پس باید عذاب شود. 7. داوری هر کسی به اندازه نور عطا شده به اوست؛ پس بنده ای که اراده مولای خویش را دانست و خود را مهیا نساخت تا به اراده او عمل نماید، تازیانه بسیار خواهد خورد اما آنکه نادانسته کارهای شایسته خوب کند، تازیانه کم خواهد خورد و به هرکسی که زیاد عطا شود، از وی مطالبه زیادتر گردد (لوقا47:12 و48). ناجیِ ما (مسیح) میگوید: به شما میگویم که در روز جزا حالت صور صیدون از شما سهلترخواهد بود (متی 22:11). پولس میگوید: امتها عذری ندارند زیرا هر چند خدا را شناختند ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند (رومیان 20:1و 21). کسانی که بدون شریعت گناه کنند، بیشریعت نیز هلاک شوند و آنانکه با شریعت گناه کنند، از شریعت برایشان حکم خواهد شد (رومیان 12:2). 8. در داوری، جزای نیکوکاران و بدکاران به صورت حتمی تعیین میشود و به جایگاه ابدیشان محکوم میشوند و این مطلب از کلمات ترسناک مسیح، روشن است: ایشان در عذابی جاودانی خواهند رفت اما عادلان به حیات جاودانی(متی 46:25). س2) کتاب مقدس درباره پایان دوران چه میگوید؟ آنچه در پی میآید، مشهورترین آیاتی است که بر پایان عالم دلالت میکند: * مزامیر25:102 و 26-» از قدیم بنیاد زمین را نهادی و آسمانها عمل دستهای توست. آنها فانی میشوند، لیکن تو باقی هستی و جمیع آنها مثل جامه مندرس خواهند شد و مثل ردا آنها را تبدیل خواهی کرد و مبدل خواهند شد. * اشعیا 6:51-» چشمان خود را به سوی آسمان برافرازید و پایین به سوی زمین نظر کنید زیرا آسمان مثل دود از هم خواهد پاشید و زمین مثل جامه مندرس خواهد گردید. *اشعیا 17:65-» زیرا اینک من آسمانی جدید و زمینی جدید خواهم آفرید و چیزهای پیشین به یاد نخواهد آمد و به خاطر نخواهد گذشت. * لوقا 33:21 -»آسمان و زمین زایل میشوند ولی سخنان من زایل نخواهند شد. *رومیان 19:8-21 -» زیرا که انتظار خلقت، منتظر ظهور پسران خدا میباشد. زیرا خلقت، مطیع بطالت شد نه به اراده خود بلکه به خاطر او که آن را مطیع گردانید به امیدی که خودِ خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت تا در آزادی جلال فرزندان خدا شریک شود. *2 پطرس 6:30و 7 و 10و 13 -» عالمی که آن وقت بود، در آب غرق شده، هلاک گشت ولی آسمان و زمین به همان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت مردم بی دین نگاه داشته شدهاند. لکن روز خداوند چون دزد خواهد آمد که در آن آسمانها به صدای عظیم زایل خواهد شد و عناصر سوخته شده از هم خواهند پاشید و زمین و کارهایی که در آن است، سوخته خواهد شد. ولی به حسب وعده او، منتظر آسمانهای جدید و زمین جدید هستیم که در آنها عدالت ساکن خواهد بود. *مکاشفه یوحنا 11:20 و 21: 1 -» و دیدم کسی را بر تختی بزرگ و سفید نشسته، از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آنها جایی یافت نشد. و دیدم آسمانی جدید و زمینی جدید چونکه آسمان اول و زمین اول درگذشت و دریا دیگر نمیباشد. س3) آیات کتاب مقدس درباره پایان دوران چه میگوید؟ 1. آسمان و زمین در پایان حقیقتا منحل میشوند، آنچنانکه از کلام پطرس چنین بر میآید : کسی که مواجه میشود بین نابودی عالم با طوفان و ویرانی پایانی با آتش؛ نابودی با طوفان حقیقتا اتفاق افتاد، پس ویرانی با آتش هم اتفاق خواهد افتاد حقیقتا.( 2 پطرس 6:3-13) * دلائل زیادی داریم که زمین در اول شعله آتش بود و برگشت آن به حالت قبل اگر خدا بخواهد آسان است. 2) ویرانی در این آیات، متلاشی شدن نیست چرا که سوختن جهان مستلزم متلاشی شدن عالم نیست بلکه از وضعیت عالم بعد از آن ویرانی با لفظ تجدید تعبیر شده است (متی28:19) و برگشت همه اشیاء (اعمال 21:3) و آزادی از عبودیت فساد (رومیان 21:8) و آسمان و زمین جدید (مکاشفه 1:21) . 3) تغییری که در روز پایانی اتفاق میافتد، در همه کائنات مادی نیست بلکه فقط در زمین و مربوط به عناصر جوی ماست به این دلیل که زوال همه این کائنات باعظمت هنگام داوری جنس بشری ساکن زمین که قطره ای در دریای اعمال الاهی است، قابل تصدیق نمیباشد. آنچه در کتاب مقدس آمده است، اختصاص به انسان دارد که زمین به واسطه گناه انسان ملعون شده و این لعنت هنگام اتمام فدیة انسان زائل میشود. مخلوقی که به خاطر بطالت گناه انسان ذلیل شد، زمین بود و آن مخلوقی است که از قیود فساد آزاد خواهد شد و بنابر کلام پطرس جهانی که با آب (طوفان) نابود شد، خودش با آتش نابود میشود (2پطرس 6:3-13). 4) نتیجة این تغییر ایجاد آسمانها و زمین جدید است، هرچند این مطلب در کتاب مقدس واضح نیست ولی نظر غالب این است که زمین جدید مسکن نیکو کاران میشود. و اگر این زمین جدید مسکن پاکان و تخت پادشاهی مسیح شد، نتیجه گرفته نمیشود که قدیسان در همین حدود زمینی محصور شوند (یوحنا2:14) بلکه میتوانیم بگوییم که پاکان قادرند به عوالم دیگر بروند و محصور در مکان واحدی نباشند (افسسیان1:1 ؛ کولسیان 20:1).