مقدمه بشر همواره مشتاق دانستن آینده، سرنوشت و حوادث تلخ و شیرینی بوده که در آينده برايش پيش ميآيد. بازار طالعبینان و فالگیران به دليل همین میل همگانی رونق ميگيرد. این آیندهبینی را به آسمانی و زمینی میتوان تقسیم کرد؛ چرا که آیندهبینان یا الهی و آسمانیاند و ریشه در وحی دارند، و یا آن كه شیطانی و زمینیاند كه از وحی بريدهاند. بیگمان، در میان این دو گروه، آیندهبینان زمینی تنها سوداگراني هستند که ساده لوحی بیخردان به بازارشان رونق بخشیده است، اما آیندهنگران آسمانی و الهی از آن جا که از افقی بالاتر به هستی مینگرند، گذشته، حال و آینده برایشان تفاوت نمیکند و خبررساني آنان از آینده به همان اندازه راست و حقیقت است که خبر دادنشان از حال و گذشته. وعده ظهور موعود، در میان حوادث مختلفی که آیندهبینان آسمانی پیشبینی کردهاند، از برجستهترین آنهاست. این حادثه آن قدر اهميت دارد که نشانهها و حوادث پیش از آن نیز برای مردم بازگو شده است. و از همین رو، بخش عمدهای از منابع حدیثی مهدویت، احادیث «علائم الظهور» است که اهمیت بسيار و آثار مثبت و منفی آن را بر زندگی فردی و جمعی مسلمانان نشان ميدهد. در روایات برخي از نشانههای ظهور، برجستهتر طرح شدهاند که جایگاه ویژه آنها را در میان ديگر نشانههاي ظهور مينمايد. «سفياني» يكي از نشانههاست كه روايات فراواني درباره او در مقایسه با ديگر نشانههای ظهور وجود دارد؛ روايات درباره سفياني، متواتر است پرسشهاي فراواني درباره این شخصیت وجود دارد، از جمله اين كه: سفیانی کیست؟ شخصیت او مثبت است یا منفی؟ کِی و کجا قیام خواهد کرد؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟ سیر اقدامات او چگونه است؟ فاصله قیام او با ظهور چقدر است؟ و... این چنين پرسشهايی، محور کتاب حاضر را تشکیل دادهاند، و ما کوشیدهایم در حدّ توان خود، براساس روایات به آنها پاسخ گوییم. افزون بر آنچه گذشت، دلایل دیگری نیز بررسی موضوع سفیانی را ضرورت بخشیده است، از جمله: 1. در روایات از علایم حتمی شمرده شده است. 2. چنان که خواهد آمد، یکی از اساسیترین اهداف قیام سفیانی، حمله به مناطق شیعهنشین و کشتار شیعیان است. تأثير این رخداد عظیم در کیان تشیع و تهدیدی که از ناحیه سفیانی متوجه شیعیان جهان میشود، بررسی ابعاد این ماجرا و آگاهی از زوایای مختلف آن را ضروری مینماید. 3. از دیگر دلایلی که تحقیق درباره این موضوع را ضروری مینماید،گستردگی ابعاد این رخداد نسبت به سایر علایم ظهور است؛ نشانههایی چون: ندای آسمانی، کشته شدن نفس زکیّه، خسف بیداء و...، حوادثی محدود به شمار ميروند که در زمان اندکی رخ میدهند و به پایان میرسند، اما قیام سفیانی حادثهاي ساده و محدود نیست؛ تأثير آن بر معادلات جهانی و تحولات اساسی در دنیای اسلام، تلاش در جهت جلوگیری از قیام امام مهدی عليهالسلام و اعلان جنگ علنی بر ضدّ آن حضرت، بخشی از ابعاد این رخداد پر اهمیت است. 4. اهتمام پیشوایان دینی به این نشانه، از دیگر عواملی است که بررسی آن را ضروری مینماید. طرح این موضوع در احادیث پیامبر اکرم صلياللهعليهوآله، امام علی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام مهدی عليهالسلام آن هم در حدود یکصد روایت، نشان از این اهتمام دارد. و به همین دلیل، نعمانی، حدیثشناس بزرگ، در اثر گرانسنگ الغیبۀ که از مهمترین و کهنترین منابع احادیث مهدویت است، باب مستقلی را به این علامت اختصاص داده است. دلایل پیش گفته، به همراه عطش روزافزون جامعه نسبت به شناخت معارف اصیل و به دور از خرافات مهدویت، انگیزهای شد تا نویسنده، موضوع سفیانی را به شکلی اصولی و براساس ضوابط و معیارهای مربوط، بررسی نماید. نویسنده، در این نوشتار کوشیده است كه تمام روایات این موضوع را از نظر سند بررسی کند و در مقام قضاوت، به روایات معتبر استناد جوید. تعدد روایات، گزارش آنها در منابع دست اوّل حدیثی و ديگر قرينههايي که باعث وثوق به روایت میشوند نیز ملاکهای دیگری بودهاند که در قضاوت به آنها اعتماد شده است. در این کتاب، تلاش شده كه با اعتماد به روایات معتبر و اطمینانآور، تصویری کامل، منسجم و معقول از سفیانی و رخدادهای مربوط به او ارائه شود. کمترین نتیجه این تلاش، این است که محققان خواهند توانست در خصوص موضوع سفیانی، مطالب مستند را از مطالب غیر مستند تمیز بدهند و در مقام قضاوت و تحلیل، از استناد به مطالب غیر مستند بپرهیزند. پیراسته شدن چهره این موضوع از خرافات و سخنان بیپایه از دیگر ثمرههاي این نوشتار است. به امید این که اندیشمندان، این تحقیق را تکمیل کنند.
تعریف علایم ظهور: «علامۀ» در لغت عرب به معنای نشانه است. بنابراین منظور از علایم ظهور، نشانههایی است که نزدیک شدن ظهور را نشان میدهند. با تحلیل ماهیت علایم ظهور، در مییابیم که علایم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببی و مسببی ندارند (علت و سبب تحقق ظهور نیستند) بلکه تنها جنبه اعلام و کاشفیت دارند، یعنی تحقق آنها کاشف از این واقعیت است که ظهور نزدیک شده است. به تعبیر دیگر نشانههای ظهور، رخدادهایی هستند برای اعلام عمومی نزدیک شدن ظهور و ایجاد آمادگی روانی مردم برای استقبال از ظهور مهدی موعود عليهالسلام. فوايد علایم ظهور علایم ظهور، بخش عمدهای از روایات مهدویت را به خود اختصاص داده است. اهتمام پیشوایان دینی به طرح این موضوع و توجه دادن مسلمانان به این حقیقت، نشان از اهمیت فوقالعاده و آثار مثبت آن در هدایت و سعادت فردی و جمعی مسلمانان دارد؛ به اختصار برخی از این آثار مثبت را میآوریم: 1. علایم ظهور، نشانههای نزدیک شدن فرج آل محمد صلياللهعليهوآله است. بنابراین، با تحقق هر یک از آنها، نور امید در دلهای مومنان پرفروغتر میشود، و بر اثر آن، مقاومت آنان در برابر سختیها دو چندان میشود، و گذر از مسیر پرتلاطم دوران غیبت بر ایشان آسانتر میشود. 2. با تحقق هر یک از نشانههای ظهور که نزدیک شدن ظهور را بشارت میدهد، مومنان خود را برای درک آن روز بزرگ و همراهی و همکاری با امام مهدی عليهالسلام آمادهتر میکنند، و حرکت صلاح و اصلاحشان، شتاب بیشتری مییابد. 3. علایم ظهور، افزون بر خاصیت تبشیری آن، میتواند هشداری برای منحرفان باشد. بیشک، فتنههای دوران آخرالزمان، بسیاری از مسلمانان را در کام خود فرو خواهد کشید و به لغزش و انحراف آنان خواهد انجامید. تحقق نشانههای ظهور که نویدبخش پایان یافتن تباهیها و کژیهاست، برای این دسته از مسلمانان مایه هشدار خواهد بود تا گذشته خود را جبران کنند، و برای درک فیض همراهی با موعود آخرالزمان مهیا شوند. 4. وعده ظهور مهدی موعود عليهالسلام و رخ دادن نشانههای ظهور، از یک منبع سرچشمه میگیرند، و با تحقق یافتن نشانههای ظهور میتوان به صداقت و راستی آن منبع پی برد. آشکار شدن راستی سرچشمه این وعدهها، ایمان مومنان به اصل تحقق ظهور را عمیقتر و استوارتر خواهد کرد، و شک و تردید را از دل انسانهای سست ایمان، خواهد زدود. 5. علایم ظهور، حوادث آینده بشریت است، و برخی از آنها، تأثير مستقیمی بر سعادت و شقاوت انسانها ميگذارد. با آگاهی از این نشانهها میتوان برای مواجهه با این پدیدهها به شکل مناسب برنامهریزی کرد. 6. از دیگر آثار مثبت دانستن علایم ظهور، شناخت متمهدیان و مدعیان دروغین مهدویت است، چرا که با شناخت نشانههای واقعی ظهور، به سادگی میتوان به دروغ بودن ادعاهاي کسانی که پیش از تحقق نشانهها، ادعاي مهدويت دارند،پیبرد. 7. «این علامات فی نفسه جنبه تشریفاتی دارد؛ خداوند به وسیله آنها تجلیلی از مقام آن حضرت مینماید، چنانکه از مقام خاتمالانبیاء به نظیر این علامات تجلیل نمود. پس ظهور این علامات دالّ است بر عظمت آن حضرت و اهمیت مقاصد و آرمانهای او.» علایم ظهور و بدا علایم ظهور به چندين اعتبار میتوان تقسیمبندی كرد؛ از جمله میتوان آنها را به علایم عادی و علایم معجزه آسا، علایمی که در طول تاریخ رخ دادهاند و علایمی که تاکنون اتفاق نیفتاده و... تقسیم کرد. یکی از مهمترین و معروفترین این تقسیمات، که از روایات برگرفته شده، تقسیم نشانههای ظهور به علایم حتمی و علایم غیر حتمی است. براي نمونه، امام باقر عليهالسلام در حدیثی فرمودهاند: «إن من الامور أمورا موقوفة و ُامورا محتومة. و أن السفیاني من المحتوم الذی لابدّمنه»؛ برخی از امور موقوف و مشروطاند و برخی محتوم و تغییر ناپذير، و سفیانی از علایم حتمی است که بیتردید رخ خواهد داد. امام صادق عليهالسلام نیز در این خصوص فرمودهاند: «من الامر محتوم، و منه ما لیس بمحتوم و من المحتوم خروج السفیانی فی رجب»؛ برخی از امور محتوم و تغییر ناپذيرند و برخیشان غیر محتوم است. قیام سفیانی در ماه رجب، از علایم حتمی است. علایم غیر حتمی یا موقوف، چنان كه از ظاهر آن بر میآید، نشانههایی است که رخ دادن آنها قطعی نیست بلکه برای تحقق آنها باید شرایط لازم محقق شود و مانعی نیز در مسیر تحقق آنها ایجاد نشود. اما حتمی بودن علایم حتمی، به چه معناست؟ آیا این علایم ناگزير تحقق مییابند، یا این که در آنها نیز احتمال بدا وجود دارد، و در نتیجه آيا ممکن است كه علایم حتمی نیز مانند نشانههای غیر حتمی تحقق نیابند؟ و اگر این دیدگاه درست باشد، چگونه میتوان به آنها علایم حتمی گفت؟ در این جا اندکی پیرامون این موضوع كاوش خواهیم کرد. گفتني است که سوالهای پیشگفته، درباره تمامی علایم حتمی طرحشدني است، اما از آن جا که موضوع کتاب درباره سفیانی است، در این جا تنها از حتمیت و یا عدم حتمیت سفیانی سخن خواهیم گفت، والبته غالب دلایلی که آورده ميشود، عمومیت دارند و ديگر علایم حتمی را نيز دربرميگيرند. درباره موضوع یادشده، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به تفصیل ذکر میشود: 1. دیدگاه عدم وقوع بدا براساس این دیدگاه، بدا در علایم حتمی امکان عقلي دارد، اما تحقق خارجی پیدا نخواهد کرد. به تعبیر دیگر، این دیدگاه منکر امکان بدا در علایم حتمی نیست، بلکه تحقق خارجی بدا را نفی میکند. مستند این دیدگاه، روایات معتبر متعددی است که با روایات متعدد غیر معتبر نيز تایید میشود. در این روایات، به حتمی بودن قیام سفیانی تصریح شده؛ از جمله، در روايتي امام صادق عليهالسلام فرمودند:
«السفیانی من المحتوم و خروجه فی رجب» ؛ سفیانی از علایم حتمی است و قیام او در ماه رجب خواهد بود. در روایت دیگری ابوحمزه ثمالی از امام صادق عليهالسلام ميپرسد: «أن أبا جعفر عليهالسلام کان یقول: أن خروج السفیانی من المحتوم. قال لی: نعم...» امام باقرعليهالسلام پیوسته میفرمود: قیام سفیانی از علایم حتمی است. امام صادق عليهالسلام فرمودند: آری همین طور است... روایات یاد شده، به دلایل زیر بر عدم وقوع بدا در این رخداد دلالت دارند: الف. در این روایات بر حتمی بودن قیام سفیانی تصریح شده است؛ دست برداشتن از این مضمون، خلاف ظاهر مينمايد و نیازمند دلیل است. ب. از تقابل میان علایم موقوف و حتمی که در برخی از روایات آمده، برميآيد که سفیانی از دایره علایم موقوف، خارج است. بنابراین، حمل محتوم بر آنچه احتمال بدا در آن راه دارد، وارد کردن علایم محتوم به دایره علایم موقوف است كه بر خلاف ظاهر روایات است. بلکه نتیجه این سخن، لغو بودن تقسیم بندی علایم به حتمی و غیر حتمی است. ج. امام باقر عليهالسلام در تفسیر آیه ﴿ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده﴾ فرمودند: «أنهما أجلان: أجل محتوم و اجل موقوف. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لایکون غیره. قال: و ما الموقوف؟ قال: الذی لله فیه المشیۀ. قال حمران: انی لارجو أن یکون أجل السفیانی من الموقوف! فقال أبوجعفرعليهالسلام: لا والله أنه لمن المحتوم». آنهادو اجلاند: اجل محتوم و تغییرناپذير و اجل موقوف و مشروط. حمران پرسید: اجل محتوم چیست؟ فرمود: اجلی که جز آن نخواهد شد. حمران عرض کرد: اجل موقوف و مشروط چیست؟ فرمود: آنچه اراده خداوند در آن راه دارد و قابل تقدیم و تاخیر و برطرف شدن است. حمران عرض کرد: امیدوارم قیام سفیانی از علایم موقوف و مشروطي باشد که بدا در آن راه دارد! امام فرمودند: به خدا سوگند که چنین نیست، او از علایم حتمی است. در این روایت، امام عليهالسلام اجل مسمّا را به اجل محتوم تفسیر کردهاند، و سپس سفیانی را جزو محتومها دانستهاند. با مراجعه به تفسیر این آیه، روشن میشود که اجل مسمّا، اجلی است که تغییری در آن راه ندارد. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: ... از آنچه گذشت، آشکار شد که اجل دو نوع است: اجل مبهم و اجل مسمّا و معین در نزد خداوند. قسم اخیر اجلی است که تغییر نمیپذیرد، زیرا مقید به «عنده» است و خداوند فرموده است: ﴿و ما عندالله باق﴾. (نحل 92)؛ «و آنچه نزد خداوند است باقی میماند.» و این همان اجل محتوم است که تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد. خداوند میفرماید: ﴿... إذا جاء أجلهم فلایستاخرون ساعۀ ولایستقدمون﴾. (یونس 49). نسبت اجل مسمّا به اجل غیر مسمّا، نسبت مطلق منجز است به مشروط معلق. از این رو، ممکن است مشروط معلق به سبب عدم تحقق شرطی که بر آن معلق شده، محقق نشود؛ به خلاف آنچه مطلق و منجز است که راهی به عدم تحققش نیست. با تدبر در آیات گذشته و با توجه به ﴿... لکل اجل کتاب، یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب﴾ (رعد 93)،این نکته آشکار میشود که اجل مسمّا، اجلی است که در امالکتاب قرار دارد و اجل غیر مسمّا، اجلی است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است ـ به زودی به اين نكته خواهيم پرداخت که ام الکتاب، بر حوادث عالم خارج انطباق پذير خواهد بود. از آن جهت که حوادث مستند به اسباب تامه هستند و از اسباب خود تخلف نمیکنند؛ و لوح محو و اثبات انطباقپذير حوادث است از آن جهت که حوادث مستند به علل ناقصه هستند، علل ناقصهای که ما از آنها به مقتضیات تعبیر میکنیم و گاهی موانعی در راه تأثير مقتضیات پدید میآید و از تأثير آنها جلوگیری میکند. د. عصر حکومت امویان و عباسیان، از دشوارترین دورههای حیات شیعیان بوده است. به سادگي ميتوان، عمق فشار حاكمان آن دوره را بر جمعيت اندك شیعيان از کتابهای تاریخ فهميد. شيعيان، در این عصر پر از وحشت و ارعاب، بسيار به امید و آرامش نیاز داشتند تا در سایه آن بتوانند اندکی از فشار محیط برهند. براین اساس، اگر سفیانی که تهدیدکننده کیان تشیع است، امری غیر حتمی باشد و احتمال بدا در آن برود، پیشوایان دینی میتوانستند با طرح احتمال بدا در آن، اندکی از نگرانی شیعيان را برطرف نمایند. اما اصرار امامان معصوم عليهمالسلام بر حتمی بودن خروج سفیانی، آن هم در دورانی که شیعه نیازمند آرامش و امید به آینده است، نشان از آن دارد که این رخداد بدون تردید اتفاق خواهد افتاد، و از این رو، شیعیان باید خود را برای رويارويي با آن آماده كنند. 2. دیدگاه امکان بدا در علایم حتمی مقصود از امکان بدا در این دیدگاه تنها امکان عقلی بدا نیست؛ چرا که در این صورت با دیدگاه اول تفاوتی نخواهد داشت. بلکه مقصود امکان وقوعی بدا است؛ یعنی افزون بر امکان عقلی بدا، در متن واقع و خارج نیز ممكن است كه علایم حتمی تحقق پیدا نکنند، و همین نکته منشا تفاوت این دیدگاه با دیدگاه اول خواهد بود. برای نظریه امکان بدا در نشانههای حتمی ظهور، دلایلی آورده شده یا ممكن است آورده شود که ما به تفصیل آنها را برمیشماریم: دلیل اول: روایات الف. «عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری قال: کنا عند أبی جعفر محمد بن علی الرضا عليهالسلام فجری ذکر السفیانی و ما جاء فی الروایۀ من أنَّ أمره من المحتوم. فقلت لأبی جعفر عليهالسلام: هل یبدولله فی المحتوم؟ قال: نعم. قلنا له: فنخاف أن یبدولله فی القائم، فقال: أنّ القائم من المیعاد والله لایخلف المیعاد»؛ ابوهاشم میگوید: نزد امام جواد عليهالسلام بودیم. از سفیانی و روایاتی که بر آن اساس قیام او حتمی خواهد بود، سخن به میان آمد. به حضرت عرض کردم: آیا خداوند در حتمیها هم بدا روا میدارد؟ فرمود: آری. عرض کردیم: میترسیم در ظهور قائم نیز بدا روا دارد! فرمود: قیام قائم عليهالسلام از وعدههای الهی است و خداوند خلف وعده نمیکند. یکی از طرفداران این دیدگاه مینویسد: گويا در آن اخبار، محتوم به معناي تغيير ناپذير نيست، بلکه چه بسا مراد مرتبهای است از تاکید در آن که منافاتی با تغییر در مرحلهای از انحای وجود آن نداشته باشد. نقد و بررسی: به استدلال فوق پاسخهای مختلفی داده شده است؛ از جمله نويسنده مکیال المکارم میگوید: 1. تغییر پذير دانستن تمام علایم ظهور، با روایات بسیار بلکه متواتر، که به حتمی تبدیل ناپذيري برخی از علایم تصریح دارند، منافات دارد. 2. تغییر تمام علایم، مستلزم نقض غرض خواهد بود، و خداوند محال است كه نقض غرض كند؛ زیرا غرض و منظور از قرار دادن علایم و نشانهها، آن است که مردم به وسیله آنها امام غایب خود را بشناسند و از هر کسی که به دروغ ادعای امامت ميکند، پیروی ننمایند. پس هرگاه تمام نشانهها تغییر کند و هیچ یک از آنها برای مردم آشکار نگردد، نقض غرض لازم میآید و خداوند محال است غرضش را نقض كند. 3. هيچ گونه شاهد و مؤيدي برحمل محتوم بر نوعی تاکید و انصراف آن از معنای حقیقی محتوم، وجود ندارد. به پاسخهای پیشین میتوان دو پاسخ دیگر را افزود: 4. سند روایت یاد شده، ضعیف است. بنابراین، روایاتی که بر حتمی بودن قیام سفیانی دلالت دارند، معارضی نخواهند داشت. 5.این روایت، خبر واحد است، و روایاتی که قیام سفیانی را از علايم حتمی میدانند، مستفیض و بلکه نزدیک به تواتر هستند. براین اساس، اگر روایت یاد شده معتبر هم باشد، باز به علت تعارض آن با مجموعهای از روایات ـ که روایات معتبر را نیز دربردارد ـ باید آن را کنار نهاد؛ چرا که براساس ضوابط علم اصول، یکی از مرجحات باب تعارض، شهرت روایی است. حلّ تعارض ظاهری این روایت با روایاتی که سفیانی را از حتمیات میشمارند، راه دیگری نیز دارد که خواهد آمد. ب: امام باقر عليهالسلام در تفسیر آیه ﴿ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده﴾ فرمودند: «انهما أجلان: أجل محتوم و أجل موقوف. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لله فیه المشیة. قال حمران: إنّی لارجو أن یکون أجل السفیانی من الموقوف. فقال أبوجعفر عليهالسلام: لا والله إنّه لمن المحتوم»؛ آنها دو اجلاند: اجل محتوم و اجل موقوف. حمران پرسید: اجل محتوم چیست؟ حضرت فرمود: آنچه اراده خداوند به آن تعلق گرفته است. حمران گفت: من امید دارم سفیانی از علايم موقوف باشد. امام فرمود: به خدا سوگند كه چنين نيست، او از حتمیات است. برخی با استناد به روایت یاد شده، بدا در حتمیات را ممکن شمردهاند؛ به این توضیح که: امام عليهالسلام در این روایت، اجل محتوم را از اجلهایی دانستهاند که وابسته به اراده و مشیت خداوند است (الذی لله فیه المشیۀ). بنابراین، ممكن است خداوند اراده تحقق آن را بنماید و ممكن است اراده بدا در آن باره كند. نقد استدلال فوق: روایتی که به آن استدلال شده، از کتاب الغیبه نعمانی است. البته همين روايت، در کتاب شریف بحارالانوار از کتاب الغیبه نعمانی به شکل دیگری نقل شده است. متن روایت طبق نقل علامه مجلسی که در بحارالانوار، چنین است: «عن أبی جعفر محمد بن علی عليهالسلام فی قوله تعالی: ﴿فقضی أجلا و أجل مسمی عنده﴾ قال: إنهما أجلان: أجل محتوم و أجل موقوف. قال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لایکون غیره. قال: و ما الموقوف؟ قال: هو الذی فیه المشیة. قال حمران: إنّی لأرجوا أن یکون أجل السفیانی من الموقوف. فقال أبوجعفر عليهالسلام: لاوالله إنّه من المحتوم»؛ امام باقرعليهالسلام در تفسير آيه ﴿ فقضی أجلا و أجل مسمی عنده﴾ فرمودند: آنها دو اجلاند: اجل محتوم و تغییر ناپذير و اجل موقوف و مشروط. حمران عرض كرد: اجل محتوم چیست؟ فرمود: اجلی که جز آن نخواهد شد. حمران پرسيد: اجل موقوف و مشروط چیست؟ فرمود: آنچه اراده خداوند در آن راه دارد و قابل تقدیم و تاخیر و برطرف شدن است. حمران عرض کرد: امیدوارم قیام سفیانی از علایم موقوف و مشروط باشد. امام فرمود: به خدا سوگند چنین نیست، او از علایم حتمی است. آشکار است که طبق این روایت، جمله «هوالذی فیه المشیۀ» تفسیر اجل موقوف است، نه اجل محتوم. بنابراین، سفیانی از اجلهایی نیست که تقدیم و تاخیر پذيرد و برطرف شدني باشد. بلکه از اجلهایی است که جز آن نخواهد شد. و البته از آن جا که علامه مجلسی نسخه شناس شايستهاي بوده است، به نسخهای که او از آن حدیث یاد شده را نقل کرده، بیشتر میتوان اعتماد کرد. و یا دست كم، احتمال صحت آن نیز وجود دارد. «و إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال». دلیل دوم: بدا ممکن است حتمیت سفیانی و ديگر نشانههای حتمی ظهور، به سبب مخالفت آن با اصل بدا که خاستگاه قرآنی دارد و جزو عقاید شیعه است، نَفی شود. برای نظریه فوق چنین میتوان استدلال کرد که: اعتقاد به حتمی بودن سفیانی به معنای نفی احتمال بدا و بسته بودن دست خداوند در تغییر آن است. با این که براساس آیات قرآن، دست خداوند باز است و خداوند میتواند در همه مقدرات تغییر و تبدیل ایجاد؛ کند چنان که میفرماید: ﴿یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ُامّ الکتاب﴾ ؛ خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند و اصل کتاب نزد اوست. نقد و بررسی: ما نیز بر این باوریم که براساس اصل بدا، احتمال تغییر و تبدیل در مقدرات وجود دارد، اما احتمال تغییر همیشه مستلزم تغییر نیست. به بیان دیگر، ما نیز امکان عقلی بدا را در باب علایم حتمی ظهور نفی نمیکنیم، و ميگوييم که تغییر این حوادث به دليل فقدان شرایط یا وجود موانع، محال نیست، اما طبق گزارش پیشوایان معصوم عليهمالسلام که به حوادث آینده آگاهاند، از آنجا که همه شرایط این پدیدهها فراهم میشود و مانعی نیز سدّ راهشان نخواهد شد، آن امکان عقلی در حد امکان باقی میماند و لباس واقعیت به خود نمیپوشد؛ چرا که لازم نیست هر امر ممکنی تحقق بیابد. با توجه به آنچه گذشت، میتوان میان دو دسته از روایات پیش گفته آشتی برقرار کرد، به این توضیح که: طبق اصل بدا، دست خداوند برای تغییر و دگرگونی مقدرات بسته نیست و کسی او را بر انجام مقدرات مجبور نکرده است و او میتواند به هر شکلی که اراده ميفرماید مقدرات را تغییر دهد. ما نیز معتقد نیستیم که خداوند برای تحقق واقعه سفیانی مجبور است، بلکه او میتواند به اراده خود از این واقعه جلوگیری نماید. لیکن براساس روایات که حتمی بودن قیام سفیانی را گزارش میدهند، خداوند با اراده و اختیار خود حتما به این حادثه جامه عمل خواهد پوشاند. روایتی هم که بر امکان وقوع بدا در سفیانی دلالت میکند، تنها به مجبور نبودن خداوند و باز بودن دست او در تغییر واقعه سفیانی دلالت دارد. اما در پاسخ این سوال که خداوند از روی اراده و اختیار چه خواهد كرد، بايد گفت كه بنابر روایاتي كه بر حتمیت سفیانی دلالت ميكنند، خداوند با اراده و میل خود آن را تحقق خواهد بخشید. دلیل سوم: همیشگی بودن احتمال ظهور براساس برخی روایات، انتظار فرج آل محمد صلياللهعليهوآله را نمیتوان به زمان خاصی منحصر نمود، بلکه در همه وقت، احتمال ظهور وجود دارد و مومنان باید پیوسته در هر صبح و شام، چشم به راه مهدی موعود باشند. امام باقر عليهالسلام فرمودند: «توقعوا هذاالامر صباحاً و مساءا»؛ هر صبح و شام منتظر این امر (ظهور) باشید. دلالت این روایات را بر امکان بدا در نشانههای حتمی، بدین شکل میتوان تبیین کرد: از سویی، رخ دادن علایم یاد شده پیش از ظهور، حتمی و قطعی است و تا این علایم تحقق نیابند، ظهور رخ نخواهد داد، و از سوی دیگر، تحقق این علایم به زمان نیاز دارد. در نتیجه، انتظار ظهور در هر صبح و شام عملا غیر ممکن خواهد بود، چرا که با عدم تحقق علایم، امیدی به ظهور در هر وقت نمیتوان داشت. در صورتی که براساس روایات پیش گفته، در هر لحظه باید چشم به راه ظهور بود. پس باید گفت که در نشانههای حتمی نيز بدا امکان دارد تا از آن روي، ظهور، هر لحظه امکان داشته باشد و انتظارش هم ممکن گردد. استدلال فوق، به ويژه با توجه به روایاتی که خروج سفیانی را چند ماه و کشته شدن نفس زکیه را پانزده شب پیش از ظهور میداند ، قوت بیشتری خواهد یافت. دلیل چهارم: ناگهانی بودن ظهور براساس تعدادی از روایات ، ظهور امام مهدی عليهالسلام به شکل ناگهانی و در زمانی که انتظار آن نمیرود، رخ خواهد داد. روایات مشابهی نیز وجود دارد که طبق آنها، امر فرج آل محمد صلياللهعليهوآله در یک شب اصلاح خواهد شد. این روایات هم مانند روایات دلیل سوم و به همان بیان بر امکان بدا در علایم حتمی دلالت دارند. امام رضا عليهالسلام از پیامبر صلياللهعليهوآله نقل کردهاند که آن حضرت فرمود: «مثله کمثل الساعة التی لایجلیها لوقتها إلا هو... لا یأتیکم إلا بغتۀ»؛ ظهور همچون قیامت است که آن را در زمان خودش فقط خداوند ظاهر میسازد... جز این نیست که به طور ناگهانی برایتان رخ خواهد داد. حضرت امام جواد عليهالسلام نیز فرمودند: «... ان الله تبارک و تعالی لیصلح له أمره فی لیلۀ کما أصلح أمر کلیمه موسی علیه السلام»؛ ... خداوند متعال امر فرج او (امام مهدی عليهالسلام) را در یک شب اصلاح میکند چنانکه امر موسی کلیم الله را در یک شب اصلاح فرمود. نقد استدلال سوم و چهارم: در معنای احادیث یاد شده دو احتمال وجود دارد: 1. همیشه و در همه حال، احتمال ظهور و قیام جهانی امام مهدی عليهالسلام وجود دارد، و پیوسته باید چشم به راه فرج آل محمد صلياللهعليهوآله بود. امر ظهور ممكن است كه در يك شب اصلاح و امضا شده و به صورت ناگهانی اتفاق افتد. 2. انتظار همیشگی ظهور و اصلاح امر حضرت در یک شب و ناگهانی بودن قیام جهانی آن حضرت، کنایه از سرعت شکل گرفتن این حادثه است. براساس این احتمال، سرعت شکل گرفتن ظهور و تحقق آن در زمانی که انتظار آن نمیرود، به معنای نفی علایم نیست. بلکه علایم حتمی نیز که متصل به ظهورند، به سرعت و در زمانی که انتظارش نمیرود، تحقق مییابند و ظهور، بلافاصله پس از آن، رخ میدهد. به دیگر بیان، مراد از واژه «امر» و امثال آن که در این روایات آمده (توقعوا هذا الامر صباحا و مساءا و...) خصوص حادثه ظهور به معنای خاص آن، یعنی اعلان حرکت جهانی حضرت پس از آمدن به مسجدالحرام و تکیه کردن به کعبه نیست؛ بلکه منظور فرایند ظهور است که شامل علایم حتمی متصل به ظهور نیز میشود. براین اساس، مفاد روایات یاد شده این است که فرایند ظهور ـ که شامل حوادث و رخدادهای متعددی است، مانند: نشانههای حتمی متصل به آن، سپس حرکت امام مهدی عليهالسلام به سمت مکه، و پس از آن، اعلان جهانی قیام و بیعت با یاران و... ـ که در روایات از آن با تعبیر این «امر» یاد شده، در زمانی رخ میدهد که انتظارش نمیرود و مومنان باید پیوسته در انتظار تحقق این مجموعه حوادث باشند. یکی از نویسندگان معاصر که خود بر این باور است که بدا در علایم حتمی امکان دارد، در این باره مینویسد: ... راه حل مساله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علایم آن، دفعی و ناگهانی بدانیم. این احتمال را حتی اگر قائل به بدا در مورد علایم ظهور بشویم، نمیتوانیم مردود بدانیم؛ زیرا وقتی چیزی بدا پذیر باشد، نمیتوان گفت که لزوما واقع نمیشود. امکان بدا غیر از وقوع بدا است. ما در بحث از علایم ظهور، امکان بدا را در مورد آن اثبات میکنیم، نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین، چه بسا در برخی از علایم، چه حتمی و چه غیر حتمی، بدا صورت نگیرد، ولی در عین حال، ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانههای ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این صورت، هم میتوانیم قائل به وقوع بعضی از علایم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم... . به هر حال، اگر وقوع علامتی از علایم، بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمیسازد. مثلا درباره کشته شدن نفس زکیه که جزء علایم حتمی ظهور دانسته شده است، از امام صادق عليهالسلام روایت شده که این حادثه پانزده شب با ظهور فاصله دارد. این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، به ناگهانی بودن آن لطمهای نمیزند. اگر واقعا چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر میشمارند... . بنابراین، وقوع همه علایم یا بعضی از آنها با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع میباشد. اگر ما از میان دو معنای یاد شده، بپذیریم که ظهور روایات در معنای اول است، ناچاریم از این ظهور دست برداریم و روایات را به معنای دوم بگیریم، زیرا براساس استدلال گذشته (اینکه امکان بدا غیر از وقوع بداست) روایات باید به گونهای معنا شوند که با عدم وقوع بدا نیز سازگار باشند، و تنها معنای دوم با عدم وقوع بدا سازگار است. پس حتی اگر دیدگاه امکان بدا را هم بپذیریم، باز روایات را جز به معنای دوم نمیتوان حمل کرد. افزون بر آنچه گذشت، به دلیل سوم (توقعوا هذا الامر صباحا و مساءا) پاسخ دیگری نیز میتوان ارائه کرد به این توضیح که:همیشه در انتظار چیزی بودن، با امکان وقوع آن در هر زمان ملازمت ندارد، بلکه حتی با علم به عدم وقوع آن نیز سازگاری دارد؛ مانند کسی که میداند محبوبش یک سال دیگر از سفر برمیگردد، اما اشتیاق، انتظار و چشم به راهی او از همین حالا آغاز ميشود. به همین دلیل است که منتظران حقیقی امام مهدی عليهالسلام پیشوایان معصوم عليهمالسلام بودهاند با این که میدانستهاند این رخداد پر برکت، در زمان حیاتشان اتفاق نمیافتد. در پایان گفتني است که: آنچه براساس روایات از حتمیات برشمرده ميشود، اصل ظهور سفیانی است، اما سایر خصوصیات این موضوع و از جمله فاصله آن تا ظهور از حتميات نیست و احتمال تحقق بدا در آنها میرود.
علایم ظهور؛ نماد یا حقیقت از موضوعات اساسی دیگری که در بحث علایم ظهور قابل طرح و بررسی است، واقعی یا نمادین و رمزی بودن نشانههای ظهور است. تفاوت دو دیدگاه یاد شده این است که: دیدگاهی که نشانههای ظهور را واقعی و غیر نمادین میداند، براساس ظاهر روایاتِ این موضوع قضاوت میکند و علایم مذکور در روایات را اشاره به پدیدههای دیگری نمیداند. در مقابل، دیدگاهی که به نمادین و رمزی بودن نشانههای ظهور معتقد است، هر کدام از علایم را به نوعی کنایهاي ميداند از پدیدههای متفاوت با آنچه از ظاهر روایات برمیآید. ما كسي را نيافتيم كه اين ديدگاه را به شكل عام بپذيرد، اما این دیدگاه دست كم نسبت به برخی از علایم ظهور مانند دجال مطرح شده است. براین اساس ما نیز باید پیش از شروع بحث سفیانی دیدگاه خود را در این باب تبیین نماییم. البته از آنجا که قضاوت درباره این موضوع نسبت به هرکدام از علایم، نیازمند بررسی مستقل آنهاست و این از حوزه کتاب حاضر فراتر است، بنابراین، در اینجا تنها به نمادین یا واقعی بودن سفیانی ميپردازيم، البته غالب معیارهایی که در اینجا ذکر میشوند، عمومیت دارند و به سایر علایم ظهور نيز تسرّی ميپذيرند. چنان كه گذشت، پرسشي اساسی در مورد سفیانی مطرح است: که آيا لفظ «سفیانی» که در روایات متعددی از آن سخن به میان آمده، واژهای رمزی و نمادین است، یا این که واقعی است و اشاره به یک شخصیت انسانی دارد؟ بدون تردید، پاسخ به این سؤال نقش بسزایی در فهم روایات این موضوع خواهد داشت. و با انتخاب هر یک از گزینههای این پاسخ، برداشت ما از روایات تفاوتی بسيار خواهد داشت. بنابراین، بجاست كه در ابتدا اندکی این موضوع را بررسی نماییم. دربارۀ موضوع یاد شده، دو فرضیه را میتوان ارائه کرد: 1. واژه سفیانی نمادین است: نماد دانستن سفیانی میتواند به این معنا باشد که سفیانی یک جریان فکری و فرهنگی است. این جریان انحرافی که در درون دنیای اسلام شکل گرفته، با اندیشه مهدویت و ارزشهای مربوط به آن در تعارض است. براساس فرضیۀ یاد شده سفیانی شخصیتی انسانی نخواهد داشت. مانند این دیدگاه دربارۀ دجال ارائه شده كه براساس آن، دجال نه یک شخصیت انسانی، بلکه تمدن مادی حاکم بر دنیای آخرالزمان دانسته شده است. نقد فرضیه اوّل: دیدگاه یادشده به دلایل مختلفی باطل است، از جمله: 1. سمبلیک گرفتن سفیانی با روایات متعددی در تعارض است، از جمله: الف. مجموعه روایاتی که نام سفیانی را ذکر کردهاند؛ ب. مجموعه روایاتی که به نسب سفیانی پرداختهاند؛ ج. مجموعه روایاتی که وضعیت ظاهری و ویژگیهای جسمانی سفیانی را ترسیم کردهاند. روایات یاد شده ـ که در میان آنها احادیث معتبر نیز یافت میشود ـ همگی دارای این مضمون مشترک هستند که سفیانی یک انسان است. امام صادق عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «أنک لو رأیت السفیانی لرأیت أخبث الناس... و قد بلغ من خبثه أنه یدفن اُم ولد له مخافۀ ان تدل علیه»؛ تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردمان را دیدهای.... خباثت او به اندازهای است که مادر فرزندش را زنده زنده دفن میکند از ترس این که مبادا مکان او را گزارش دهد. نتیجه نمادین دانستن سفیانی، کنار نهادن مجموعههای روایی یاد شده، خواهد شد. پس برای اين كه چنين نشود باید سفیانی را یک انسان و نه واژهای سمبلیک بدانیم. 2ـ نمادین دانستن سفیانی با ظاهر روایات متعددی مخالفت دارد؛ توضیح این که: برای سمبلیک گرفتن سفیانی باید: الف. مجموعه روایاتی را که از دین سفیانی خبر دادهاند ـ و عموماً او را مسلمان معرفی کردهاند ـ علیرغم ظهور آنها در انسان بودن سفیانی، بر این معنا حمل کرد که: منظور شکلگیری این جریان فرهنگی انحرافی، در دنیای اسلام است. ب. در توجیه مجموعه روایاتی که از مکان و زمان قیام سفیانی به مانند یک شخص معین سخن گفتهاند، باید گفت كه: این روایات، به خاستگاه این جریان فرهنگی و محل پیدایش آن، اشاره دارند. ج. مجموعه روایاتی را که از حمله او به عراق، مدینه و مکه سخن گفتهاند، باید کنایه از گسترش این فرهنگ در مناطق یاد شده، دانست. د. مجموعه روایاتی را که از کشته شدن سفیانی سخن میگویند، باید به ریشهکن شدن این جریان فرهنگی انحرافی، تفسیر کرد و... در حالی که بنابر ظاهر روایات، سفیانی انساني است با نامی مشخص، از خاندانی معین و با ویژگیهای جسمانی خاص که به دین خاصی اعتقاد دارد و در زمان و مکان معینی قیام ميكند و به کشورهای مختلفی يورش ميبرد و... کنایی گرفتن تمامی روایات یاد شده، خلاف ظاهر روایات است. 3. سمبلیک گرفتن سفیانی، زمانی امکان دارد که پذیرفتن ظاهر روایاتی که خصوصیات و ویژگیهای او را بیان کردهاند، ممکن نباشد. در حالی که این روایات، خالی از هر گونه مطلب خلاف عقل و خارقالعاده است. از اینرو، دلیلی بر نپذیرفتن ظاهر روایات ـ که او را یک شخص معرفی کردهاند ـ وجود ندارد. 2ـ سفیانی انسان است: برای اثبات فرضیۀ دوم که سفیانی را یک انسان میداند، میتوان به آنچه در نقد فرضیۀ اول گذشت، تمسک جست. تصریح روایات به نام و نسب و وضعیت ظاهری سفیانی که جز با انسان دانستن وی فهميده نميشود، ظهور سایر روایات این باب در انسان بودن سفیانی و فقدان دلیل بر نپذیرفتن این ظهورات، دلایلی هستند که فرضیۀ دوم را اثبات میکنند.
سفیانی؛ شخصی یا نوعی پس از اثبات انسان بودن سفیانی باید به این سؤال پاسخ داده شود که سفیانیِ مورد نظر روایات شخصی است یا نوعی؟ شخصی دانستن سفیانی به این معناست که: واژه سفیانی به یک شخص معینی اشاره دارد. براساس این دیدگاه، اطلاق واژه سفیانی به شخصیت مورد نظر، هم میتواند به دلیل انتساب او به خاندان ابوسفیان باشد و هم به دليل برخورداری از ویژگیها و خلقوخوی ابوسفیان. در برابر دیدگاه فوق، برخی براین باورند که سفیانی یک شخص معین نیست، بلکه این واژه به شخصیتهایی اطلاق میشود که در برابر حق خروج کردهاند و دارای ویژگیهای ابوسفیاناند . براین اساس، این احتمال وجود دارد که: در طول تاریخ، سفیانیهای مختلفی ظهور کرده و یا ظهور کنند و البته یکی از آنها سفیانیای است که در برابر امام مهدی عليهالسلام صف خواهد کشید. براساس دیدگاه یاد شده، اطلاق واژۀ سفیانی بر چنین انسانهایی به دلیل برخورداری از خلق و خوی ابوسفیان خواهد بود، و نه لزوماً انتساب به خاندان ابوسفیان. ما این دیدگاه را به نظریۀ «سفیانی نوعی» تعبیر میکنیم. به نظر میرسد، با تأملی کوتاه در مجموعه روایات مربوط به سفیانی بهسادگی میتوان به این نتیجه رسيد که: سفیانی آخرالزمان یک نفر بیشتر نیست؛ چرا که روایاتی که نام و نسب و ویژگیهای ظاهری او را برشمردهاند و زمان و مکان قیام و حوادث مربوط به آن را تشریح کردهاند، همگی با واژه «السفیانی» به یک سفیانی اشاره میکنند. بنابر این که در هیچ یک از سخنان امامان معصوم عليهمالسلام درباره حوادث مربوط به سفیانی، نیامده است که اولین سفیانی این چنین است و یا آخرین سفیانی فلان ویژگی را دارد، بلکه در همه روایات با واژه «السفیانی» از سفیانی تعبیر شده، و از سوی دیگر در هيچ يك از مواردی که اصحاب ائمه عليهمالسلام از ویژگیها و جزئیات قیام سفیانی از ائمه عليهمالسلام سوال کردهاند، ايشان سفیانی را مقید به اوّل یا آخر یا امثال این قیود نکردهاند، ميتوان فهميد که: براساس ارتکاز اصحاب ائمه عليهمالسلام سفیانی مورد نظر روایات یک نفر بیشتر نبوده و پیشوایان دینی نیز خصوصیات و ویژگیهای همان یک نفر را بیان کردهاند. اما در مجموعه احادیثی که از پیشوایان معصوم عليهمالسلام به دست ما رسیده، به سه حدیث دست یافتیم که بر متعدد بودن سفیانی دلالت میکنند: 1. ابن حماد به سند خود از پیامبر صلياللهعليهوآله نقل میکند: «خروج السفیانی بعد تسع و ثلاثین» قیام سفیانی پس از 39 سال خواهد بود. از آن جا که بدون تردید در آخرالزمان نیز یک سفیانی قیام میکند بنابراین روایت یاد شده به تعدد سفیانی دلالت میکند. 2ـ در کتاب التشریف بالمنن از الفتن سلیلی به شکل مرسل نقل شده است که امام علی عليهالسلام پس از ذکر فتنههای آینده فرمودند: «أولها السفیانی و آخرها السفیانی فقیل له: و ما السفیانی والسفیانی؟ فقال: السفیانی صاحب هجر والسفیانی صاحب الشام». آغاز آن فتنهها سفیانی است و آخر آن سفیانی. پرسیده شد: این دو سفیانی کیستند؟ حضرت فرمود: یکی هجری است و دیگری شامی. 3ـ امام سجاد عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «... إنّ أمر القائم حتم من الله و أمر السفیانی حتم من الله و لایکون قائم إلا بسفیانی» ... ظهور از ناحیۀ خداوند قطعی است و خروج سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی است. در برابر هر قیام کنندهای، یک سفیانی وجود دارد. از میان سه روایت یاد شده، دو روایت اول ضعیف و اعتماد ناپذيرند، اما به جهت اعتبار روایت سوم، نمیتوان از آن صرفنظر کرد. با وجود اين به نظر میرسد كه این روایت با روایاتی که سفیانی را مشخص میدانند، هیچ گونه تعارضی ندارد و هر دو دسته آنها را میتوان پذيرفت؛ چرا که براساس دسته دوم روایات، در برابر هر قائم به حقی یک سفیانی وجود دارد. عموم این روایات، شامل آخرین قائم به حق یعنی امام مهدی عليهالسلام نیز میشود. بنابراین، در برابر آن حضرت نیز یک سفیانی به ستیز و مخاصمت برخواهد خواست. و روایات دستۀ اول ویژگیها و سیر اقدامات این سفیانی را برشمردهاند. بنابراین در عین حال که نوعیبودن سفیانی پذیرفته میشود، از ظاهر روایاتی که ویژگیها و اقدامات یک سفیانی ( دشمن امام مهدی عليهالسلام ) سخن گفتهاند رويگردانده نميشود.
فصل اوّل: اوصاف شخصی سفیانی
نام سفیانی: در روایات متعددی که از سفیانی و حوادث مربوط به او سخن به میان آمده ، در مقام اشاره به این شخصیت، بیشتر از دو واژه «سفیانی» و «ابنآکلهالاکباد» (پسر زن جگرخوار) استفاده شده است. واژه دوم که کمتر به كار رفته، بدون تردید نام حقیقی شخص مورد نظر ما نیست، بلکه به نسب او اشاره دارد. واژه اوّل نیز نام حقیقی این شخص نیست؛ چرا که از یکسو، این واژه از «سفیان» و «یا»ی نسبت ترکیب شده است که اشاره به انتساب او به خاندان ابوسفیان است، و نميتوان منسوب (لفظی که برای بیان نسبت به کار میرود) را نام حقیقی شخص، دانست، و از سوی دیگر، در برخی از روایات از امام معصوم عليهمالسلام درباره نام سفیانی سؤال شده است. این روایت گرچه از نظر سند ضعیف باشد، از آن فهمیده میشود که براساس فهم راوی این حدیث، سفیانی نام شخص موردنظر نبوده است. درباره نام سفیانی سه روایت از پیشوایان دینی به دست ما رسیده است: یک روایت او را «حرب» و روایت دیگر او را «عنبسة» و روایت سوم او را «عثمان» معرفی کرده است. امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «یخرج أبیآکلۀالاکباد من الوادی الیابس... اسمه عثمان و أبوه عنبسۀ»؛ فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام میکند... نامش عثمان و فرزند عنبسه است. ضعف این روایات از یکسو، تأیید نشدن آنها به کمک قراین و شواهد از سوی دیگر، و تعارض آنها با یکدیگر، باعث بی اعتمادی به این روایات میشود، و در نتیجه ما نمیتوانیم درباره نام سفیانی به صورت قاطعانه قضاوت کنیم. شاید دلیل اینکه در روایات از نام او کمتر سخن به میان آمده، این باشدکه دانستن نام او چندان ثمری دربرندارد؛ چرا که او به هر نامی باشد، همنامهای فراوانی خواهد داشت و دانستن نام او به شناسایی او کمک نخواهد کرد. آنچه مهم است و در شناسایی او تأثير دارد، اقدامات او و حوادث مربوط به اوست. از همینرو، پیشوایان دینی بیشتر به تبیین اقدامات او پرداختهاند. عبدالله بن ابیمنصور گوید: از امام صادق عليهالسلام پرسیدم که نام سفیانی چیست؟ حضرت فرمودند: «و ما تصنع باسمه إذا ملک کور الشام الخمس: دمشق، حمص، فلسطین، الاردن و قنسرین، فتوقعوا عند ذلک الفرج»؛ با نام او چکار داری؟ وقتی او مناطق پنجگانه شام شامل: دمشق، حِمص، فلسطین، اردن و قنّسرین را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.
نسب سفیانی روایات به چهار شکل به ظاهر متفاوت، از نسب سفیانی سخن گفتهاند: 1. سفیانی از قریش است: امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «... و یکون بالوادی الیابس عدۀ عدیدۀ، فیقولون له: یا هذا، ما یحل لک أن تضیع الاسلام... فیقول: لست بصاحبکم. فیقولون: ألست من قریش... و یخرج راغباً فی الاموال»؛ ... در سرزمین خشک، تعداد اندکی نزد سفیانی ميروند و به او میگویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوی... او میگوید: من امیر شما نیستم. آنها میپرسند: آیا تو از قریش نیستی... و او به طمع به چنگ آوردن ثروت خروج میکند. 2. سفیانی از بنیامیه است: «... قال الاحنف من أی قوم السفیانی؟ قال امیرالمؤمنین علیهالسلام: هو من بنی اُمیّۀ...»؛ ... یکی از اصحاب امام علی عليهالسلام به نام احنف از آن حضرت پرسید: سفیانی از کدام قبیله است؟ امام علی فرمود: او از بنیامیه است... . 3. سفیانی از نسل ابوسفیان است: از جمله امام سجاد عليهالسلام دراینباره فرمودهاند: «... و هو من ولد عتبۀ بن ابیسفیان...»؛ ... او از نسل عتبه بن ابوسفیان است... . 4. سفیانی از نسل زن جگرخوار است: از جمله امام صادق عليهالسلام فرمودهاند:
«یخرج ابنآکلۀالاکباد من الوادی الیابس...»؛ پسر زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام میکند... . در این چهاردسته روایات، الفاظی که نسب او را بیان میکنند، به ظاهر اختلاف دارند، اما همگی به یک حقیقت اشاره دارند؛ چرا که ابوسفیان از قریش و از خاندان بنیامیه و زن جگرخوار نیز لقب همسر اوست. براین اساس، همه روایات اتفاق دارند که سفیانی از نسل ابوسفیان است. تعدد این روایات از یکسو، و گزارش شدن آنها در منابع دست اول حدیثی از سوی دیگر، موجب اطمینان به مضمون آنها میشود. از اینرو میتوان این مطلب را پذيرفت که سفیانی از نسل ابوسفیان است؛ چنان که شهرت او به سفیانی و نسبت او به ابوسفیان ـ که در روایات متواتری آمده است ـ میتواند مؤید این مطلب یاد شده باشد. در پایان، این تذکر ضروری است که دانستن نسب سفیانی به خودی خود ثمری ندارد؛ چرا که غالب مردم، به جز سادات، اطلاعی از پدران و اجداد پیشین خود ندارند. سفیانی هم از این قاعده مستثنا نیست، و در صورتی که سفیانی خود از این موضوع مطلع باشد، دیگران از آن بیاطلاعاند. بنابراین، تبیین نسب او توسط اهل بیت عليهمالسلام تأثيری در شناسایی شخص او نخواهد داشت. پس علت پرداختن روایات به نسب او چیست؟ شاید علت طرح موضوع نسب سفیانی، توجه دادن افکار مسلمانان به این واقعیت باشد که روش سفیانی همان روش ابوسفیان است و همچنانکه ابوسفیان تمام تلاش خود را برای مقابله با پیامبر اکرم صلياللهعليهوآله به کار گرفت، او نیز برای شکست دادن امام مهدی عليهالسلام به هر کاری دست خواهد زد. پس مردمان عصر ظهور باید به این واقعیت توجه داشته باشند و از همکاری و همراهی با او بپرهیزند. امام صادق عليهالسلام در این خصوص فرمودهاند: «إنا و آل أبی سفیان أهل بیتین تعادینا فی الله: قلنا صدق الله و قالوا کذب الله، قاتل أبوسفیان رسول الله صلياللهعليهوآله و قاتل معاویۀ علی بن ابیطالب عليهالسلام و قاتل یزید بن معاویۀ الحسین بن علی عليهالسلام و السفیانی یقاتل القائم»؛ ما و خاندان ابوسفیان، دو خانواده هستیم که به جهت خداوند با یکدیگر دشمنی کردیم. ما خداوند را تصدیق کردیم و آنها تکذیبش کردند. ابوسفیان با پیامبر جنگید و معاویه با علی بن ابیطالب عليهالسلام و یزید با حسین بن علی عليهالسلام. سفیانی نیز با قائم عليهالسلام خواهد جنگید.
ویژگیهای بدنی سفیانی برای اینکه شناسایی سفیانی بهسادگی امکانپذیر باشد، در تعدادی از روایات، ویژگیهای چهره و قیافۀ او نیز بیان شده است. این ویژگیها بدین قرار است: أزرَق= کبود چشم اعور= شبیه یک چشم وحش الوجه= دارای صورت وحشتانگیز اشقر = سرخ و سفید آن که سرخی بر سفیدیاش غالب باشد احمر= سرخروی جدری= آبلهرو ضخم الهامة = بزرگسر ربعة= میانهبالا از جمله امام علی عليهالسلام در توصیف او فرمودهاند: «یخرج ابن آکلۀ الاکباد من الوادی الیابس و هو رجل ربعۀ، وحش الوجه، ضخم الهامۀ بوجهه أثر جدریّ إذا رأیته حسبته أعور...»؛ فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام میکند. او مردی میانه بالا، با صورتی وحشتانگیز، درشت سر و آبلهروست. اگر او را ببینی گمان میبری یک چشم است... . از میان روایاتی که این ویژگیها را بیان کردهاند، تنها حدیثی معتبر است که او را سرخروی مایل به سفید و کبود چشم معرفی میکند. امام صادق عليهالسلام در این روایت معتبر فرمودهاند: «أنک لو رأیت السفیانی لرأیت أخبث الناس، أشقر، أحمر، أزرق...»؛ تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردم را دیدهای. او سرخروی مایل به سفیدی و کبود چشم است ... .
دین سفیانی راویانی را که به دین سفیانی پرداختهاند، به سه دسته میتوان تقسیم کرد: 1. سفیانی نصرانی است: امام علی عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «... و خروج السفیانی برایۀ خضراء و صلیب من ذهب»؛ ... و خروج سفیانی با پرچمی سبز و صلیبی از طلاست» 2. سفیانی در ابتدا مسلمان است، ولی به نصرانیت میگرود: امام صادق عليهالسلام فرمودهاند: «و یذهب إلی الروم لدفع الملک الخراسانی و یرجع منها متنصراً»؛ او برای از میان بردن حکومت خراسانی به روم میرود و در حالی که به نصرانیت گرویده است از آنجا باز میگردد. 3ـ سفیانی، مسلمان است: امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «... و یکون بالوادی الیابس عدۀ عدیدۀ فیقولون له یا هذا ما یحل لک أن تضیّع الاسلام أما تری ما الناس فیه من الهوان والفتن فاتق الله واخرج أما تنصر دینک...»؛ ... در سرزمین خشک تعداد اندکی نزد سفیانی ميروند و به او میگویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوی، آیا ذلت مردم و فتنههایی که آنان را فراگرفته، نمیبینی؟ از خدا بترس و خروج کن، آیا دینت را یاری نمیکنی؟... . امام باقر عليهالسلام نیز فرمودهاند: «السفیانی... لم یعبدالله قطّ و لم یر مکۀ و لاالمدینۀ قطّ...»؛ سفیانی ... خدا را هرگز عبادت نکرده و هیچگاه مکه و مدینه را ندیده است... . روایت اول تصریح به مسلمان بودن او دارد، و در روایت دوم حقیقت اسلام از او نفی شده است، اما از ظاهر آن نمیتوان استفاده کرد که او مسلمان (مسلمان شناسنامهای) نیست. افزون بر آن، ندیدن مکه و مدینه برای غیر مسلمان مذمت نیست. بنابراین، از آنجا که در روایت یاد شده در مقام تنقیص و مذمت او به ندیدن مکه و مدینه اشاره شده است، میتوان فهميد كه او مسلمان است. آغاز قیام او از شام و بالا گرفتن کار او در آنجا که کشوری اسلامی است، میتواند قرینه و شاهدی بر اسلام ظاهری او باشد. در میان چهار حدیث یاد شده که ما بدان دست یافتیم، میتوان با حدیث دوم، میان این روایات آشتی برقرار کرد. یعنی سفیانی در ابتدا، به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیان میگرود. انگیزه این گرایش میتواند بهرهگیری از امکانات غرب در رویارویی با حرکت امام مهدی عليهالسلام باشد. به هر حال، از آنجا که روایات یاد شده از اسناد معتبری برخوردار نیستند، ما نمیتوانیم درباره دین سفیانی به نظر قاطعانهای دست یابیم. البته درباره گرایشهای دینی سفیانی، یک مطلب قطعی وجود دارد، و آن عناد و تعصب شدید او بر ضد شیعیان است که در روایات معتبر گزارش شده است و در بخشهای بعد، به آن خواهيم پرداخت.
فصل دوم: ویژگیهای قیام
زمان قیام سفیانی اكنون، پس از آشنایی اجمالی با شخصیت سفیانی، نوبت به آن رسیده که پیرامون قیام او که مهمترین بخش از زندگی سفیانی است، كندوكاو کنیم. قلمرو وسيع جغرافیاییاي که این جنبش آن را فرا ميگيرد و به آن آسیب میرساند از یک سو، و تلاش در مسیر ممانعت از حرکت جهانی امام مهدی عليهالسلام که زیباترین فراز زندگی بشریت است از سوی دیگر، به حادثۀ قیام سفیانی اهمیتی فوقالعاده ميبخشد. طرح وسیع و دامنهدار این حادثه در سخنان پیشوایان دینی و اهتمام امامان معصوم عليهمالسلام به توجه دادن انديشه مؤمنان به مسأله جنبش سفیانی را در این راستا میتوان تحلیل و ارزیابی کرد. براین اساس، شایسته است كه ابعاد مختلف این حادثه (زمان قیام، مکان قیام، اهداف قیام و...) را بررسی نماییم: بدون تردید، برای قیام سفیانی، سال مشخصی را نمیتوان تعیین کرد؛ چرا که به دلیل پیوستگی این حادثه با ظهور امام مهدی عليهالسلام، تعیین زمان برای آن به تعیین وقت برای ظهور امام مهدی عليهالسلام خواهد انجامید، اما زمان این رخداد از برخی جهات تعیین شده است؛ از جمله: روایات متعددی ماه رجب را زمان آغاز این حرکت ضدّ ارزشی نام بردهاند. برخی از این روایات متعدد، معتبر به شمار ميروند، و افزون بر آن، مضموني یکسان دارند كه خلاف آن روایت نشده است. امام صادق عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «إنّ أمر السفیانی من الأمر المحتوم و خروجه فی رجب»؛ حرکت سفیانی از نشانههای حتمی و قطعی است و در ماه رجب روی خواهد داد. آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند: «السفیانی لابدّمنه، و لا یخرج الّا فی رجب»؛ سفیانی به یقین قیام خواهد کرد و قیامش جز در ماه رجب نخواهد بود. زمان قیام سفیانی از جهت دیگری نیز به نوعی تعیین شده است و آن، هم زمان بودن آن با حرکت یمانی است؛ همان مرد یمنی که به انگیزه اصلاح و مقابله با فساد، جنبش خود را آغاز میکند و در برخی از روایات از او تمجید شده است. هم زمان بودن حرکت سفیانی با قیام یمانی در سه روایت گزارش شده است. از جمله امام صادق عليهالسلام فرمودهاند: «الیمانی والسفیانی کفرسی رهان»؛ یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقهاند. در روایت چهارمی، قیام سفیانی پس از قیام مردی از صنعا (پایتخت یمن) دانسته شده است. تعدد این روایات و نیز گزارش آنها در منابع دست اول حدیثی، موجب اطمینان به مضمون آنها میشود. از اینرو، به همزمان بودن حرکت سفیانی با قیام یمانی نیز میتوان رأی داد. از دیگر رخدادهای هم زمان با حرکت سفیانی، قیام خراسانی است. امام باقر عليهالسلام در اینباره فرمودهاند: «خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنۀ واحدۀ، فی شهر واحد، فی یوم واحد.»؛ قیام سفیانی، یمانی و خراسانی، در یک سال، یک ماه و یک روز خواهد بود. حدیث یاد شده از امام صادق عليهالسلام نیز روایت شده است. در روایت معتبر دیگری از هم زمانی حرکت پرچمهای خراسانی با حرکت سفیانی سخن به میان آمده است. پرچمهای خراسانی ظاهراً به خراسانی مذکور و همراهان او اشاره دارد. براین اساس، گرچه به اطمینان نمیتوان مدعی شد که حرکت سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه است، تلاقی این دو قیام دستكم در بخشی از زمان، یقینی خواهد بود. امام باقر عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «... و یبعث السفیانی جیشاً إلی الکوفۀ وعدتهم سبعون ألفاً... فبیناهم کذلک إذ اقبلت رایات من قبل خراسان و تطوی المنازل طیّاً حثیثاً و معهم نفر من اصحاب القائم»؛ ... سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به سوی کوفه گسیل میدارد... در این حال ( که لشکر سفیانی در حال قتل و غارت کوفیان است) پرچمهایی از خراسان حرکت ميكنند و به سرعت منازل را ميگذرانند در میان آنها برخی از اصحاب قائم عليهالسلام نیز حضور دارند. در روایتی از حرکت شیصبانی، پیش از قیام سفیانی سخن به میان آمده است. روایت یاد شده، خبر واحد است و سند معتبری نیز ندارد. بنابراین، به مضمون آن نمیتوان اعتماد کرد.
مکان قیام سفیانی درباره مکانی که سفیانی حرکت خود را از آنجا آغاز میکند، سه دسته روایت وجود دارد: 1. روایاتی که قیام او را از سرزمین شام میدانند؛ از جمله امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «... تخرج بالشام ثلاث رایات: الاصهب والابقع والسفیانی...»؛ ... سپس از شام سه پرچم برافراشته میشود: پرچم اصهب، ابقع و سفیانی... . 2. روایاتی که حرکت او را از وادی یابس (سرزمین خشک) میداند؛ از جمله امام سجاد عليهالسلام فرمودهاند: «ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس»؛ سپس سفیانی ملعون از سرزمین خشک قیام میکند. 3. روایتی که به قیام او از ناحیه مغرب اشاره کردهاند؛ امام باقر عليهالسلام در روایتی فرمودهاند: «... یخرج علیهم الخراسانی والسفیانی. هذا من المشرق و هذا من المغرب...»؛ ... خراسانی و سفیانی به آنها یورش میبرند. یکی از مشرق، دیگری از مغرب... . محتوای روایتی که حرکت او را از مغرب میداند، منافاتی با سایر روایات ندارد؛ چرا که شام از نظر جغرافیایی در غرب عراق قرار دارد و محتمل است که مخاطب این روایت، شیعیان عراق بودهاند. بنابراین، روایت یاد شده به جهت جغرافیاییِ سرزمین شام اشاره دارد. محتوای دسته دوم روایات نیز با دسته اول هماهنگ است؛ چرا که وادی یابس از مناطق سرزمین شام است. امام علی عليهالسلام در اینباره فرمودهاند: «السفیانی ... یخرج من ناحیۀ مدینۀ دمشق فی واد یقال له وادی الیابس»؛ سفیانی... از منطقهای از شهر دمشق قیام میکند؛ از سرزمینی که به آن وادی یابس گویند. بنابراین، مجموع روایات در این که محل خروج سفیانی سرزمین شام است، اتفاق نظر دارند. تعدد روایات یاد شده، و گزارش آنها در منابع دست اوّل حدیثی، موجب اطمینان به مضمون آنها (قیام سفیانی از سرزمین شام) میشود.
اهداف سفیانی درباره انگیزه سفیانی، علاوه بر ارضای غریزه قدرت طلبی و سلطه جویی که در طبیعت چنین انسان جنایتکار و پلیدی است، دو احتمال وجود دارد که این دو را میتوان از نوع اقدامات او به دست آورد: 1.کشتار شیعیان: در روایات متعددی ـ که در بخشهای آینده خواهد آمد ـ به این انگیزه اشاره شده است. امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «... فإنّ حنقه و شرهه إنّما هی علی شیعتنا...»؛ ... خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها بر کشتن آنها حریص است... . کشتار شیعیان و اقدامات خشن و بیرحمانه سفیانی در سرزمینهای شیعهنشین، میتواند دستكم به یکی از این دو انگیزه باشد: الف. تعصبات کور مذهبی که براساس آن، شیعه فرقهای کافر، بدعتگذار و منحرف تلقی میشود. ب. از آنجا که تفکر شیعی یکی از جدّیترین موانع در مقابل منافع استکبار جهانی است و مقاومت جدّی در برابر زیادهخواهیهای آنان از این تفکر نشأت میگیرد، و از سوی دیگر، این تفکر در حال گسترش به سایر مناطق دنیاست، حرکت سفیانی به تحریک دنیای استکبار شکل میگیرد، تا این مانع بزرگ برداشته شود. این تحلیل در میان روایات معتبر شاهدی ندارد، اما روایت ضعیفی که به رفتن سفیانی به سمت روم، برای مقابله با حرکت خراسانی، و آمدن او از آنجا اشاره دارد، میتواند مؤیّد این فرضیه باشد؛ امام صادق عليهالسلام در این باره فرمودند: «و یذهب الی الروم لدفع الملک الخراسانی و یرجع منها متنصراً فی عنقه صلیب»؛ او برای مقابله با حکومت خراسانی به روم میرود و در حالی که به نصرانیت گرویده و صلیبی از طلا بر گردن دارد، از آنجا باز میگردد. اگر ما انگیزه اصلی سفیانی را مقابله با شیعیان بدانیم، حمله او به عراق پیش از حمله به مکه و مدینه، کاملاً معقول و موجه خواهد بود. 2.جلوگیری از نهضت جهانی امام مهدی عليهالسلام: فرضیه دوم این است که انگیزه سفیانی از قیام، پیشگیری از شکلگیری نهضت امام مهدی عليهالسلام است. براین اساس، باید به این سؤال پاسخ داد که اگر انگیزه اصلی او پیشگیری از حرکت جهانی امام مهدی عليهالسلام است، او از کجا به نزدیک بودن زمان ظهور پی برده است؟ به سؤال یاد شده دو پاسخ میتوان داد: الف. با خبر شدن سفیانی از نزدیک شدن زمان ظهور، به این دلیل است که امام مهدی عليهالسلام اندکی پیش از ظهور، به صورت نیمه علنی، فعالیتهايی محدود ميكنند. عوامل اطلاعاتی سفیانی از حضور نیمهعلنی امام عليهالسلام در میان مردم با خبر ميشوند و سفیانی برای دستگیری و قتل حضرت، حرکت خود را آغاز میکند. فعالیت نیمهعلنی امام مهدی عليهالسلام پیش از ظهور، در تعدادی از روایات ، که برخی از آنها معتبرند؛ گزارش شده است؛ از جمله امام باقر عليهالسلام در حدیث معتبری در اینباره فرمودهاند: «و یبعث السفیانی بعثاً إلی المدینۀ. فینفر المهدی منها إلی مکۀ، فیبلغ أمیر جیش السفیانی أن المهدی قد أخرج إلی مکۀ...»؛ سفیانی سپاهی را به مدینه میفرستد. مهدی از آنجا ميگريزد و به مکه میرود. به امیر سپاه سفیانی گزارش میرسد که مهدی به مکه رفته است... . روایت یاد شده به قرینه ذیل آن، از حوادث پیش از ظهور گزارش میدهد، و با صراحت، به اطلاع یافتن سفیانی از حضور امام مهدی عليهالسلام در مدینه پیش از ظهور، و در نتیجه، به فعالیتهای حداقل نیمه علنی امام مهدی عليهالسلام دلالت دارد. براساس تحلیل یاد شده، حمله سفیانی به عراق، ممكن است به منظور درهمکوبیدن شیعیانی باشد که در آینده نزدیک، سپاهیان و همراهان امام مهدی عليهالسلام خواهند بود. ب. قیام سفیانی برای مقابله با حرکت امام مهدی عليهالسلام نه به دلیل علم او به ظهور نیمه علنی امام عليهالسلام بلکه تنها به دليل احتمال نزدیک بودن ظهور است. شیوع زمزمههای نزدیک بودن ظهور منجی در میان تمامی انسانهای معتقد به موعود آخرالزمان (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) از یکسو، و عظمت تهدیدی که از ناحیه امام مهدی عليهالسلام متوجه جبهه کفر میشود از سوی دیگر، سفیانی را بر آن میدارد تا به انگیزه ممانعت از حرکت جهانی آن حضرت و به گمان خود، آن را پیش از تحقق در نطفه خفه كند. او با این انگیزه، حرکت خود را آغاز میکند و به کشتار شیعیاني ميپردازد که سپاهیان مهدی موعودند. وی پس از آغاز قیام و حمله به عراق، به منظور کنترل حجاز که محل شروع حرکت جهانی مهدی موعود عليهالسلام است، درصدد تصرف حجاز برمیآید و سپاهی را به سوی عربستان گسیل میدارد. در برابر هر یک از دو تحلیل یاد شده، این سؤال بی پاسخ میماند که: اگر تحلیل اول درست باشد و سفیانی از ظهور نیمه علنی امام مهدی عليهالسلام آگاه باشد، باید سفیانی در ابتدا به سمت حجاز و نه عراق یورش برد؛ در حالی که براساس روایات ـ که به زودی خواهد آمد ـ او پیش از حمله به حجاز، به عراق یورش خواهد برد. و اگر تحلیل دوم درست باشد و سفیانی از فعالیتهای نیمه علنی امام عليهالسلام آگاه نباشد، او باید پس از حمله به عراق به مکه (محل آغاز حرکت امام مهدی عليهالسلام )، یورش برد؛ در حالی که روایات ـ چنان که به زودی میآید ـ از حمله او به مدینه پیش از مکه گزارش میدهند. ج. با جمع میان فرضیههای یاد شده، میتوان تحلیل سومی نیز ارائه کرد که از دو تحلیل پیشین، معقولتر و با روایات هماهنگتر است. به این توضیح که: سفیانی براي کشتار شیعیان و پیشگیری از نشر فرهنگ شیعی با هدف مقابله با حرکت احتمالی امام مهدی عليهالسلام قیام خود را آغاز میکند و به عراق که از مراکز مهم شیعه و در آینده مرکز حکومت جهانی امام مهدی عليهالسلام است، حمله میکند. پس از حمله به عراق، از حضور حضرت مهدی عليهالسلام در مدینه اطلاع مییابد، و به همین دلیل، برای دستگیری و قتل آن حضرت سپاهی را به مدینه گسیل میدارد، و با حرکت امام عليهالسلام به سوی مکه، وی نیز سپاه خود را به جانب مکه میفرستد.
چگونگی قیام سفیانی درباره این موضوع که به قدرت رسیدن سفیانی در شام با کودتاست و یا براساس قوانین رایج در آن سرزمین، اظهارنظر قطعی نمیتوان کرد. اما شواهدی وجود دارد که کودتایی بودن این حرکت را تایید میکند، از جمله: 1. روایاتی که بر درگیری سفیانی با دیگر مدعیان حکومت و پیروز شدن او دلالت دارد ؛ چنان که امام باقر عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «... فأوّل أرض تخرب أرض الشام، ثم یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات: رایۀ الاصهب، و رایۀ الابقع، ورایۀ السفیانی. فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی و من تبعه ثم یقتل الاصهب...»؛ ... اولین سرزمینی که خراب میشود، شام است. در این هنگام سه پرچم با یکدیگر به نزاع برمیخیزند: پرچم اصهب و ابقع و سفیانی. سفیانی با ابقع مواجه ميشود، با یکدیگر میجنگند. سفیانی او و یارانش را میکشد، و پس از آن اصهب را میکشد... . 2. روایتی که بر خروج او از شام و سپس خضوع مردم در برابر او دلالت دارد. بدون تردید خضوعِ پس از به قدرت رسیدن، نشان از آن دارد که چنین حکومتی براساس خواست مردم شکل نگرفته است. امام علی عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «... یخرج بالشام فینقاد له أهل الشام الاطوائف من المقیمین علی الحق یعصمهم الله من الخروج معه...»؛ ... او در شام قیام میکند، پس شامیان از او اطاعت میکنند، مگر گروهی از کسانی که بر عقیده حق پای میفشارند و بر آن استوار هستند که خداوند آنها را از همراهی با او حفظ میکند... . 3. روایت معتبری که بر پنهانکاری فوقالعاده سفیانی و زندگی مخفیانه او دلالت دارد. انتخاب این شیوه زندگی، میتواند قرینهای بر به قدرت رسیدن او از طریق نامشروع باشد. امام صادق عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «... و قد بلغ من خبثه أنّه یدفن اّم ولد له و هی حیۀ مخافۀ أن تدل علیه...»؛ ...خباثت او به حدّی است که مادر فرزندش را زنده زنده دفن میکند، از ترس این که مکان او را گزارش دهد... . 4ـ روایت معتبری که برآشفتگی اوضاع شام در زمان به قدرت رسیدن سفیانی دلالت دارد، که با وجود چنین اوضاع آشفتهای، انتخاب رهبر به شکل دموکراتیک بعید مینماید. امام باقر عليهالسلام دراین باره فرمودهاند: «... فتلک السنۀ یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کل أرض من ناحیۀ المغرب فأوّل أرض تخرب أرض الشام...»؛ ... ای جابر، در آن سال در تمام سرزمينهاي ناحیه مغرب اختلاف فراوانی خواهد افتاد، و اوّلین سرزمینی که ویران میشود، شام است... .
پیوستگی قیام سفیانی با ظهور امام مهدی عليهالسلام از موضوعات اساسی مربوط به حرکت سفیانی، فاصله زمانی آن با ظهور امام مهدی عليهالسلام است. روایات متعددی بر پیوستگی و نزدیکی این دو حادثه مهم دلالت میکنند. روایات یادشده عبارتاند از: 1. روایاتی که ظهور در پیوستگی این دو رخداد دارند، از جمله: امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «لایکون ما ترجون حتی یخطب السفیانی علی أعوادها فإذا کان ذلک انحدر علیکم قائم آل محمد من قبل الحجاز»؛ آنچه انتظارش را میکشید، رخ نخواهد داد تا این که سفیانی بر منبر خطبه بخواند. وقتی چنین شد قائم آل محمد صلياللهعليهوآله از سمت حجاز با شتاب به سوی شما میآید. آن حضرت در روایت دیگری در پاسخ سوال از سفیانی فرمودند: «و أنّی لکم بالسفیانی حتی یخرج قبله الشیصبانی... فتوقعوا بعد ذلک السفیانی و خروج القائم»؛ ممکن نخواهد بود شما سفیانی را درک کنید مگر این که پیش از او شیصبانی قیام کند... پس از آن منتظر سفیانی و ظهور قائم عليهالسلام باشید. 2. روایاتی که شیعیان را به حرکت و یا حرکت به سمت مکه پس از خروج سفیانی دعوت کرده است، از جمله: امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری میفرمایند: «کفی بالسفیانی نقمۀ لکم من عدوّکم ... من أراد منهم أن یخرج، یخرج إلی المدینۀ أو إلی مکۀ أو إلی بعض البلدان. ثم قال: ما تصنعون بالمدینۀ و إنّما یقصد جیش الفاسق إلیها و لکن علیکم بمکۀ فانها مجمعکم...»؛ سفیانی برای عذاب دشمنان شما بس است... شیعیانی که میخواهند از دست سفیانی بگریزند به مدینه یا مکه یا دیگر شهرها بروند. سپس فرمودند: به مدینه نروید؛ زیرا سپاه مرد فاسق (سفیانی) به آن جا حمله خواهد کرد، بلکه بر شما باد به مکه؛ چرا که آنجا محل اجتماع شماست. امام صادق عليهالسلام نیز در حدیث معتبری فرمودند: «إذا کان رجب فاقبلوا علی اسم الله عزوجل و إن أحببتم أن تتأخّروا إلی شعبان فلاضیر و إن أحببتم أن تصوموا فی أهالیکم فلعلّ ذلک أن یکون أقوی و کفاکم بالسفیانی علامۀ»؛ چون رجب فرارسید با نام خدا حرکت کنید. اگر خواستید تا شعبان صبر کنید، مانعی ندارد، و باز اگر مایل بودید ماه رمضان را در نزد خانواده خود باشید، شاید برایتان بهتر باشد، و سفیانی به عنوان علامتي برای شما، بس خواهد بود. در این روایات به ظهور امام مهدی عليهالسلام تصریح نشده است، لیکن بیگمان سفارش شیعیان به حرکت به سوی مکه، آنهم بلافاصله پس از خروج سفیانی که از نشانههای ظهور است، و تذکر این نکته که: آنجا محل اجتماع شماست، اشاره به چیزی نيست جز حادثۀ ظهور که در مکه رخ خواهد داد. 3. روایاتی که شیعیان را به حرکت به سوی اهل بیت عليهمالسلام پس از خروج سفیانی دعوت کرده است، از جمله: امام صادق عليهالسلام در روايت معتبري فرمودهاند: «یا سدیر الزم بیتک و کن حلساً من احلاسه، واسکن ما سکن اللیل والنهار. فاذا بلغک ان السفیانی قد خرج، فارحل الینا و لو علی رجلک»؛ ای سدیر، از خانهات بیرون نیا و چون گلیمی از گلیمهای خانه باش و تا شب و روز آرام است تو نیز ساکت باش. همینکه خبر قیام سفیانی به تو رسید، به سمت ما کوچ کن، گرچه با پای پیاده باشی. آن حضرت در حدیث دیگری فرمودند: «لاتبرح الارض یا فضل حتی یخرج السفیانی، فإذا خرج السفیانی فأجیبوا إلینا [ یقولها ثلاثاً ] و هو من المحتوم»؛ ای فضل، از جایت حرکت نکن تا اینکه سفیانی قیام کند. هنگامی که او قیام کرد، دعوت ما را پاسخ دهید [ این جمله را سه بار تکرار فرمودند] چرا که او از علایم حتمی است. این روایات به وضوح بر این مطلب دلالت دارند که پس از قیام سفیانی ـ که از علایم ظهور امام مهدی عليهالسلام است ـ مردی از اهلبیت عليهمالسلام در میان مردم حضور دارد. این مرد بدون تردید کسی جز امام مهدی عليهالسلام نمیتواند باشد. 4. روايت خسف بيداء: اين احاديث همان طور كه خواهد آمد ـ به فرو رفتن سپاه سفياني در سرزمين بيداء اشاره دارند، و از آنجا كه بر اساس روايات معتبر، اين حادثه با ظهور امام مهدي عليهالسلام همزمان است، در نتيجه اين روايت نيز بر پيوستگي قيام سفياني و ظهور امام مهدي عليهالسلام دلالت ميكنند 5. روایاتی که بر درگیری سفیانی با امام مهدی عليهالسلام و یا کشته شدن وی به دست آن حضرت دلالت دارند. این روایات نیز دلیل دیگری بر پیوستگی و قرب زمانی این دو رخداد مهم است ـ تفصیل این روایات در بخشهای آینده خواهد آمد. 6. روایاتی که به پیوستگی این دو حادثه تصریح دارد: امام باقرعليهالسلام در حديث معتبري پس از اشاره به جنگهاي سفياني و حمله او به كوفه و مدينه و فرو رفتن سپاه او در سرزمين بيداء فرمودهاند: «... و القائم يومئذٍ بمكة قد اسند ظهره الي الكعبة ...»؛ ... و قائم عليهالسلام در آن روز در مكه است و به كعبه تكيه كرده و ... . امام صادق عليهالسلام در حديثي در پاسخ به اين سؤال كه فرج شيعيان شما كي خواهد بود فرمودهاند: «... و ظهر السفياني و اقبل اليماني و تحرك الحسنيّ... و يستأذن الله في ظهوره فيطّلع علي ذلك بعض مواليه فيأتي الحسنيّ فيخبره الخبر فيبتدره الحسنيّ الي الخروج فيثبّ عليه اهل مكّة و يقتلونه و يبعثون برأسه الي الشاميّ فيظهر عند ذلك صاحب هذا الامر»؛ ... وقتي كه سفياني ظهور كند و يماني آشكار شود و حسني جنبش خود را آغاز نمايد... و مهدي عليهالسلام از خداوند درباره ظهورش اجازه ميخواهد پس يكي از مواليان آن حضرت از اين موضوع آگاه ميشود و نزد حسني آمده و او را از خبر آگاه ميكند و حسني در قيام بر آن حضرت پيشدستي ميكند، پس مردم مكه بر او شوريده و او را به قتل ميرسانند و سرش را نزد شامي ميفرستند، پس در اين هنگام صاحب اين امر ظهور ميكند. اين روايت از همزماني ظهور با جنبش شامي خبر ميدهد. شامي ياد شده به دو دليل همان سفياني است. دليل اول ساير رواياتي است كه آغاز قيام سفياني را از شام ميداند و بر اين اساس ناميدن سفياني به شامي توجيهپذير است. دليل دوم صد روايت است كه به قيام سفياني تصريح كرده و نامي از شامي نبرده است و در ادامه به فرستادن سر حسني براي شامي اشاره شده است كه اين نشاندهنده اين است كه شامي همان سفياني است. آن حضرت در حديث ديگري فرمودهاند: «السفیانی والقائم فی سنۀ»؛ حرکت سفیانی و ظهور قائم عليهالسلام در یک سال است. سند روایت فوق ضعیف است، و به همین دلیل، ما آن را در انتها آوردیم. اما از آنجا که محتوای آن را روایات پیش گفته تأیید میکنند، به صدور آن از معصوم میتوان اطمینان حاصل کرد. بنابراین، براساس این روایت و سایر روایات پیش گفته، به پیوستگی حرکت سفیانی و حرکت امام مهدی عليهالسلام میتوان رأی داد. فاصله زمانی این دو حادثه در بخشهای آینده روشن خواهد شد.
فصل سوم: سیر قیام سفیانی
تثبیت موقعیت: سفیانی پس از قیام، به تثبیت موقعیت خود و سرکوب مخالفان و سایر رقبا خواهد پرداخت. روایتی، مخالفان سفیانی را حسنی، اموّی و قیسی نام برده است. در روایت دیگری، منصور یمانی، و در سه روایت، ابقع، و در روایتی، اصهب از مخالفان سفیانی برشمرده شدهاند که همگی در جنگ با سفیانی شکست خواهند خورد. امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «... ثم یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات: رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع و رایۀ السفیانی، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی و من تبعه ثم یقتل الاصهب...»؛ ... در این هنگام سه پرچم با یکدیگر به نزاع برمیخیزند: پرچم ابقع و اصهب و سفیانی. سفیانی با ابقع مواجه ميشود و با یکدیگر میجنگند، و سفیانی او و یارانش را میکشد. پس از آن اصهب را میکشد... . به جز روایت معتبر یاد شده که از درگیری سفیانی با ابقع و اصهب گزارش میدهد، سایر روایات علاوه بر اینکه خبر واحدند، اسناد معتبری نیز ندارند. بنابراین، به محتوای آنها نمیتوان اطمینان کرد. سفیانی پس از سرکوبی مخالفان و تثبیت موقعیت خود، پنج سرزمین را تصرف خواهد کرد. امام صادق عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «السفیانی من المحتوم... فإذا ملک الکورالخمس ملک تسعۀ أشهر...»؛ سفیانی از علایم حتمی و قطعی است... چون مناطق پنجگانه را تصرف کرد، نُه ماه حکم خواهد راند... . آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند: «أن السفیانی یملک بعد ظهوره علی الکور الخمس حمل امرأۀ...»؛ سفیانی پس از تصرف کردن مناطق پنجگانه، به مدت حمل زن ( نُه ماه) حکم خواهد راند... . مضمون فوق را روایت دیگری نیز تأیید میکند. امام صادق عليهالسلام در حدیث دیگری مناطق پنجگانۀ یاد شده را نام بردهاند: «... إذا ملک کور الشام الخمس: دمشق، حمص و فلسطین و الاردن و قِنّسرین فتوقعوا عند ذلک الفرج...»؛ ...چون سفیانی مناطق پنجگانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قِنّسرین را تصرف کرد، منتظر فرج باشید... . روایت دیگری نیز مضمون فوق را تأیید میکند. اما این دو روایت سند معتبری ندارند. بنابراين، سفیانی برای سرکوبی شیعیان و ممانعت از حرکت امام مهدی عليهالسلام از شام، قیام خود را آغاز ميكند، و پس از سرکوبی رقیبان، پنج سرزمين را تصرف خواهد کرد ـ در ادامه سير اقدامات سفياني را پي ميگيريم.
نبرد قرقیسیا سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد. از اینرو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار ميشود. در میانۀ راه، در منطقهای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند. در تعدادی از احادیث، پیشوایان دینی از جنگ قرقیسیا خبر دادهاند. امام صادق عليهالسلام در حدیثی فرمودهاند: «ان لله مائدۀ [مأدبۀ] بقرقیسیاء یطلع مطلع من السماء فینادی: یا طیر السماء و یا سباع الارض، هلمّوا إلی الشبع من لحوم الجبارین!»؛ برای خداوند در قرقیسیا سفرهای [غذایی] است. از آسمان ندا دهندهای آشکار ميشود و آواز میدهد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید برای سیر شدن از گوشت ستمگران! روایتی، دو گروه درگير این جنگ را، فرزندان عباس و مروانی خوانده است ، اما چهار حدیث دیگر سفیانی را یکی از طرفهای درگیری میدانند، از جمله حضرت علی عليهالسلام فرمودهاند: «یظهر السفیانی علی الشام ثم یکون بینهم وقعۀ بقرقیسیا حتی تشبع طیر السماء و سباع الارض من جیفهم...»؛ سفیانی بر شام غلبه میکند. سپس میان آنها در منطقه قرقیسیا جنگی درخواهد گرفت. در آن جنگ، آن قدر کشته میشوند که پرندگان آسمان و درندگان زمین از مردارشان سیر میشوند.... . از میان روایات یاد شده، تنها این حدیثِ امام باقر عليهالسلام از سند معتبری برخوردار است: «... و یمرّ جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها فیقتل من الجبارین مأۀ ألف...»؛ ... سپاه سفیانی به قرقیسیا میرسد. در آنجا نبردی درميگيرد و از ستمگران صدهزار نفر کشته میشوند... . از میان این روایات، به حدیثی که طرفهای درگیر جنگ قرقیسیا را فرزندان عباس و مروانی برميشمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با دیگر روایات، نمیتوان اعتماد کرد. اما براساس روایت معتبر پیش گفته و سایر روایاتی که مؤید این حدیثاند، به چند مطلب میتوان قاطعانه نظر داد: 1. نبرد قرقیسیا واقع خواهد؛ 2. یکی از متخاصمین، سفیانی است؛ 3. دو طرف درگیری، اهل باطلاند؛ 4. این نبرد، تلفات انسانی فراوانی بر جای خواهد گذاشت؛ 5 ـ سپاه سفیانی، علیرغم تلفات سنگین، پیروز این نبرد است. روایات به انگیزه این نبرد اشاره نکردهاند، اما این احتمال وجود دارد که نبرد یاد شده به دليل مقاومت حاکمان آن سرزمين در برابر زیادهخواهیهای سفیانی باشد؛ چرا که سفیانی برای رسیدن به کوفه، تمام مسیر شام تا کوفه را تصرف خواهد كرد. در روایات از طرفِ دیگر نبردِ قرقیسیا نیز سخنی به میان نیامده است. هم چنان که گذشت، از روايات ياد شده تنها بر روش حق نبودن دو گروه متخاصم را ميتوان فهميد. در روایت معتبر دیگری امام باقر عليهالسلام فرمودهاند: «... کفی بالسفیانی نقمۀ لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم. مع أن الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرین بعد خروجه لم یکن علیکم بأس حتی یقتل خلقاً کثیراً دونکم...»؛ ... سفیانی برای عذاب دشمنان شما بس است، و او برای شما یکی از علامات است. وقتی این مرد فاسق قیام کرد، باکی بر شما نیست که یک یا دو ماه درنگ کنید تا این که او تعداد زیادی از غیر شما را بکشد... . این روایت، هر چند به نبرد قرقیسیا تصریح نكرده است، به قرینه سایر روایات به احتمال زیاد درباره جنگ یادشده خواهد بود و براین اساس، از این روایت فهمیده میشود که: طرفِ دیگرِ این نبرد نیز از دشمنان شیعه است.
حمله به عراق درباره این که سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به چه اقدامی دست خواهد زد، دو دسته روایت وجود دارد. براساس ظاهر برخی از روایات، سفیانی به صورت هم زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد. پیامبر اکرم صلياللهعليهوآله در اینباره فرمودهاند: «... خرج علیهم السفیانی من الوادی الیابس... فیبعث جیشین جیشاً إلی المشرق و جیشاً إلی المدینۀ...»؛ ... سفیانی از سرزمین خشک قیام میکند... او سپاهی را به مشرق (عراق) و سپاهی را به مدینه گسیل میدارد... . اما دسته دیگری از احادیث به یورش سفیانی به عراق و سپس به حجاز دلالت دارند، از جمله امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری پس از اشاره به جنگ قرقیسیا فرمودهاند: »... و یبعث السفیانی جیشاً الی الکوفۀ و...»؛ ... و سفیانی سپاهی را به کوفه گسیل میدارد... . و در ادامه، جریان حمله سفیانی به مدینه را تشریح فرمودهاند. به قرینه روایات دسته دوم، روایات دسته اوّل تنها درباره اصل حملۀ سفیانی به حجاز و عراق است، نه بیان تقدّم یا تأخّر زمانی آنها. یورش سفیانی به کوفه در روایات متعددی گزارش شده است. در بیشتر این روایات، از حمله سفیانی به کوفه سخن به میان آمده است، اما بدون تردید مقصود از کوفه سرزمينهاي شیعهنشین عراق است. چنانکه برخی از احادیث بر این مطلب تصریح کردهاند. از جمله امام باقرعليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «ثم لا یکون له همۀ الّا الاقبال نحو العراق...»؛ سپس سفیانی هدفی جز رفتن به سوی عراق ندارد... . البته کوفه كه یکی از کهنترین مناطق شیعهنشین و نیز مرکز حکومت امام مهدی عليهالسلام است، در نظر سفیانی جایگاه ویژهای خواهد داشت، و از اینرو، آماج حملات بیشتری قرار خواهد گرفت. در احادیث متعددی از کشتار هولناک مردم این سرزمین به دست سپاه سفیانی گزارش شده است، از جمله امام باقر عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «... یبعث السفیانی جیشاً إلی الکوفۀ وعدّتهم سبعون ألفاً، فیصیبون من أهل الکوفۀ قتلاً و صلباً و سبیاً...»؛ ... سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل میدارد. آنها برخی از اهل کوفه را میکشند، برخی را به دار میآویزند و برخی را اسیر میکنند... . امام باقر عليهالسلام در روایت معتبر دیگری با اشاره به در امان ماندن بانوان از شرّ سپاه سفیانی، به شیعیان سفارش فرمودهاند که خود را از چشمان سپاه سفیانی مخفی دارند و سپس به سمت مکه روانه شوند: «... یتغیّب الرجال منکم عنه فإنّ حنقه و شرهه إنّما هی علی شیعتنا و أما النساء فلیس علیهنّ بأس إنشاءالله تعالی. قیل: فإلی أين مخرج الرجال و یهربون منه؟ فقال: من أراد منهم أن یخرج یخرج إلی المدینۀ أو إلی مکۀ أو إلی بعض البلدان. ثم قال: ما تصنعون بالمدینۀ و إنّما یقصد جیش الفاسق إلیها و لکن علیکم بمکۀ فإنّها مجمعکم...»؛ ... مردان شما خود را از او مخفی کنند؛ زیرا خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها بر کشتن آنها حریص است. اما به زنان انشاءالله آسیبی نمیرسد. پرسیده شد: مردان به کجا فرار کنند؟ فرمودند: کسانی که میخواهند به جایی بروند به مدینه یا مکه یا بعضی از شهرهای دیگر بروند. سپس فرمودند: در مدینه چکار دارید ـ به مدینه نروید ـ چرا که سپاه فاسق قصد آنجا را میکند. بر شما باد رفتن به مکه. آن جا محل اجتماع شماست... . مضمون فوق را روایات دیگری نیز تأیید میکنند. در روایات، از مقاومت حاکمیت عراق در برابر سپاه سفیانی، سخنی به میان نیامده است. این مطلب میتواند معلول آشفتگی سرزمین عراق و فقدان حاکمیت مقتدر باشد، و البته تنها در یک روایت که سند معتبری دارد، از درگیری گروهی اندک با سپاه سفیانی گزارش شده است. امام باقر عليهالسلام فرمودهاند: «... ثم یخرج رجل من موالی أهل الکوفۀ فی ضعفاء فیقتله أمیر جیش السفیانی بین الحیرۀ و الکوفۀ...»؛ ... سپس مردی از موالی اهل کوفه همراه با تعدادی اندک در برابر سفیانی قیام میکند، و فرمانده لشکر سفیانی، او را میان حیره و کوفه میکشد... . این احتمال نیز وجود دارد که نبرد قرقیسیا میان حاکمیت عراق و سپاه سفیانی باشد. انگیزه حمله سفیانی به عراق را پیش از این بيان کردیم.
حمله به مدینه سفیانی پس از حمله به کوفه و تصرف آن، از حضور امام مهدی عليهالسلام در مدینه مطلع میشود، از اینرو، برای دستگیری آن حضرت سپاهی را به سمت مدینه گسیل میدارد. سپاه سفیانی برای دستگیری و کشتن حضرت، عده زیادی را دستگیر میکند و به قتل میرساند. امام علی عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «... و یبعث بجیش إلی المدینۀ فیأخذون من قدروا علیه من آل محمد صلياللهعليهوآله و یقتل من بنی هاشم رجال و نساء فعند ذلک یهرب المهدی والمبیض من المدینۀ إلی مکۀ»؛ ... سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد و آنها کسانی از خاندان پیامبر صلياللهعليهوآله را که بتوانند دستگیر میکنند و از بنی هاشم مردان و زنان فراوانی را میکشند. در این هنگام مهدی و مبیض به سمت مکه می گریزند. اما امام مهدی عليهالسلام به صورت مخفیانه ميگريزد و به سمت مکه حرکت میکند. امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «... و یبعث السفیانی بعثاً إلی المدینۀ فینفر المهدی منها إلی مکۀ فیبلغ أمیر جیش السفیانی أنّ المهدی قد خرج الی مکۀ...»؛ ... و سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد. مهدی عليهالسلام از آن جا به سمت مکه میگریزد. به فرمانده سپاه سفیانی گزارش میرسد که مهدی به سمت مکه رفته است... . هم چنین در روایات از مقاومت حاکمیت منطقه حجاز در برابر سپاه سفیانی سخنی به میان نیامده است. این مطلب میتواند به جهت فقدان حاکمیت مقتدر در سرزمین حجاز باشد، همچنان که میتواند معلول توافق حاکمان حجاز و سفیانی برای کشتار شیعیان و دستگیری امام مهدی عليهالسلام باشد.
سفیانی و جامعه بینالملل در پایان این بخش باید به این سؤال اساسی پاسخ دهیم که: آنچه تاکنون گذشت، مانند قیام سفیانی و حمله او به کشورهای مختلف و تصرف مناطق مختلف جهان و...، همگی با فرهنگ و شرایط دوران گذشته تناسب دارد، اما امروزه که با تشکیل سازمانهای بینالمللی، قوانین جهانی تصویب شده است و تمام کشورها خود را ملزم به رعایت آن میدانند و با تخلف کشوری از این قوانین و مقررات، فشار بینالمللی او را به رعایت قوانین وادار میکند، چگونه ممکن است یک تن در کشوری قیام کند و چند کشور را به تصرف خود درآورد و جامعه جهانی در برابر او واکنشی نشان ندهد؟ به سوال یاد شده پاسخهای مختلفی میتوان داد، از جمله: 1. عدم واکنش جامعه جهانی، به این دلیل میتواند باشد که به فاصله چند ماه پس از قیام سفیانی، ظهور امام مهدی عليهالسلام رخ میدهد و پیش از آنکه جامعه جهانی بتواند برای واکنش مناسب تصمیمی بگیرد و اقدامی بکند، با رخ دادن حادثۀ ظهور معادلات جهانی تغییر میکند. 2. روایات متعددی از آشفتگی جهان در آستانۀ ظهور گزارش دادهاند . جنگهای خانمانسوز و درگیریهای خونین، کشورهای مختلف را به خود مشغول خواهد کرد و توان انسانی و نظامی کشورهای درگیر را به شدت کاهش خواهد داد. سازمانهای جهانی در این فضا قدرتی برای واکنش در برابر سفیانی نخواهند داشت. امام صادق عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «قدّام القائم موتان: موت أحمر و موت أبیض حتی یذهب من کل سبعۀ خمسۀ. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون»؛ پیش از قیام قائم عليهالسلام دو مرگ پدید خواهد آمد: مرگ سرخ و مرگ سفید، تا آنجا که از هر هفت تن، پنج تن بمیرند. منظور از مرگ سرخ، کشته شدن با شمشیر است و مراد از مرگ سفید، شیوع طاعون و وباست. آن حضرت در روایت معتبر دیگری فرمودهاند: «لا یکون هذا الامر حتی یذهب ثلثا الناس فقیل له: إذا ذهب ثلثا الناس فمن یبقی؟ فقال: أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقی؟»؛ این امر (ظهور) رخ نخواهد داد مگر هنگامی که یک سوم مردم از بین بروند. سوال شد: اگر یک سوم مردم از میان بروند چه کسی باقی میماند؟ حضرت فرمودند: آیا دوست ندارید از یک سوم باقی مانده باشید؟ 3. التزام و تعهد نسبت به قوانین بینالمللی، به علت مصالحی است که به کشورهای متعهد برمیگردد. از این رو، اگر کشوری در خود توانایی سیطره بر دنیا را بیابد، هرگز دور نخواهد بود که بر تمام قوانین بینالمللی و تعهدات خود پشت پا بزند. نمونه بارز این واقعیت رژیم مستبد امریکاست که با حمله به عراق، تمام مقررات بینالمللی را زیر پا گذاشت. بنابراین وجود روح استکباری به همراه توان نظامی میتواند هر کشوری را نسبت به قوانین بینالمللی بی اعتنا کند. 4. امکان دارد که اقدامات سفیانی، ظاهری کاملاً قانونی و هماهنگ با قوانین بینالمللی داشته باشد و او براساس موافقتنامههایی که با کشورهای مربوط امضا کرده است، برای سرکوبی جریانی خاص وارد عمل شود، چنانکه ما این احتمال را در حمله او به حجاز مطرح کردیم. 5. شاید عدم واکنش جامعه جهانی در برابر سفیانی، به این دلیل باشد که اقدامات سفیانی، همچون کشتار شیعیان، با اهداف و منافع کشورهای با نفوذ و اقتدار همسو باشد و از این رو، سازمانهای بینالمللی نه تنها رغبتی به جلوگیری از اقدامات او نخواهند داشت، بلکه ممکن است او را تأیید هم بکنند.
خسف بیداء یکی از مهمترین بخشهای حرکت سفیانی، حادثه «خسف بیداء» است. «خسف» به معنای فرو رفتن است و «بیداء» سرزمینی است میان مکه و مدینه . واقعه خسف بیداء از علایم حتمی ظهور است. امام صادق عليهالسلام در این خصوص فرمودهاند: «من المحتوم الذی لابدّان یکون قبل القائم خروج السفیانی و خسف بالبیداء...»؛ از علایم حتمی که به ناچار پیش از قیام قائم عليهالسلام اتفاق خواهد افتاد، قیام سفیانی و فرو رفتن در زمین بیداء است... . در حدیث دیگری نقل شده که وقتی از امام صادق عليهالسلام سؤال شد: آیا سفیانی از علایم حتمی است؟ فرمودند: «نعم، و قتل نفس الزکیۀ من المحتوم، والقائم من المحتوم و خسف بالبیداء من المحتوم...»؛ بله، و کشته شدن نفس زکیه نیز حتمی است، قائم نیز حتمی است. خسف بیداء نیز حتمی است... . سند روایات یاد شده ضعیف است، اما از آن جا که محتوای آنها در روایات معتبر ذکر شده و انگیزهای برای اضافه کردن خسف بیداء به این روایات نمیتواند وجود داشته باشد، بنابراین، به مضمون آنها (حتمي بودن خسف بيداء) میتوان مطمئن شد. در میان احادیثی که علایم حتمی ظهور را برشمردهاند، جز در دو روایت یاد شده، نامی از خسف بیداء به میان نیامده است. البته این عدم ذکر، ضرری به حتمی بودن خسف بیداء نخواهد زد؛ چرا که اوّلاً این دو دسته روایت (روایاتی که سایر علایم حتمی را برشمردهاند و روایاتی که خسف بیداء را هم از علايم حتمی شمردهاند) مثبتین هستند؛ یعنی هر کدام بخشی از واقعیت را بیان میکنند و یکدیگر را نفی نمیکنند، و ثانیاً عدم ذکر خسف بیداء در زمرۀ علايم حتمی، میتواند به جهت مندرج بودن آن در ضمن حادثۀ سفیانی باشد؛ چرا که خسف بیداء از حوادث مربوط به سفیانی است كه با توجه به اشاره شدن به اصل آن حادثه، از فروعات آن صرفنظر شده است. به هر تقدير خسف بیداء که در روایات متعددی از آن سخن به میان آمده، بدین معناست که سفیانی پس از آنکه از حرکت امام مهدی عليهالسلام از مدینه به سوی مکه اطلاع مییابد، خود در مقرّ فرماندهی باقی میماند و سپاهی را برای دستگیری آن حضرت به سمت مکه گسیل میدارد. از آنجا که دستیابی سپاه سفیانی به امام مهدی عليهالسلام نتیجهای جز کشته شدن حضرت و ناتمام ماندن حرکت اصلاحی بزرگ او ندارد و ارادۀ خداوند بر تحقق این آرمان تعلق گرفته است، هنگامی که سپاه وی به سرزمین بیداء ميرسد، زمین شکافته ميشود و تمامی سپاه را در خود فرو میبرد. این حادثه معجزهآسا برای محافظت از جهان حضرت مهدی عليهالسلام و تحقق وعده الهی است. امام باقر عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «فیبلغ أمیر جیش السفیانی أن المهدی قد خرج إلی مکۀ، فیبعث جیشاً علی أثره فلایدرکه حتی یدخل مکۀ... فینزل أمیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا بیداء أبیدی القوم فیخسف بهم...»؛ به فرمانده لشکر سفیانی گزارش میرسد که مهدی عليهالسلام به سمت مکه حرکت کرده است. او سپاهی را به دنبال آن حضرت روانه میکند. آنها به وی دست نمییابند و مهدی عليهالسلام داخل مکه میشود... فرمانده سپاه سفیانی با سپاهش در بیداء فرود میآید. در این هنگام، ندا دهندهای از آسمان ندا میدهد: ای زمینِ بیداء، اینان را نابود کن. سپس زمین آنها را در خود فرو میبرد... . در چند روایت، از زنده ماندن یک یا دو یا سه تن از لشکر سفیانی سخن به میان آمده است. زندهماندگان رسالت بازگو کردن این حادثه را به انجام خواهند رساند. در روایت معتبر پیشین آمده است: «... فلا یفلت منهم الا ثلاثۀ نفر...»؛ ... جز سه تن، کسی دیگری از خسف و فرورفتن در زمین نجات نیابد... . در مورد زمان وقوع این حادثه، علاوه بر روایاتی که به اصل تحقق این حادثه پرداختهاند و زمانی را برای آن معین نکردهاند، سه دسته روایت وجود دارد: 1. روایاتی که تأخّر خسف بیداء را از ظهور گزارش دادهاند. از جمله امام باقر عليهالسلام در حدیث معتبری فرمودهاند: «... هم و الله أصحاب القائم عليهالسلام یجتمعون والله إلیه فی ساعۀ واحدۀ، فإذا جاء إلی البیداء یخرج إلیه جیش السفیانی، فیأمر الله الارض فتأخذ أقدامهم...»؛ ... به خدا سوگند که آنها یاران قائم عليهالسلام هستند که در یک زمان نزد او جمع شوند. وقتی امام مهدی عليهالسلام به سرزمین بیداء برسد، سپاه سفیانی به سوی او حرکت میکند. چون سپاه او به سرزمین بیداء برسد، خداوند به آن زمین دستور میدهد که آنها را بگیرد و زمین پاهای آنها را در خود فرو میبرد... . 2. احادیثی که خسف بیداء را پیش از ظهور میدانند. این روایات را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: الف. روایاتی که به تقدم خسف تصریح کردهاند. از جمله امام باقر عليهالسلام فرمودهاند: «... و تقبل الجیش حتی إذا نزلوا البیداء... خسف بهم... فیقوم القائم بین الرکن والمقام...»؛ ... سپاه سفیانی پیش میرود تا آن که در سرزمین بیداء فرود آیند... در این هنگام، در زمین فرو برده شوند... سپس قائم عليهالسلام میان رکن و مقام بپا خیزد ... . ب. روایاتی که خسف بیداء را جزو علایم ظهور میشمارند، از جمله محمد بن صامت میگوید: از امام صادق عليهالسلام پرسیدم: پیش از رخ دادن این امر علامتی نیست؟ حضرت فرمودند: بله. پرسیدم: آن علامت چیست؟ حضرت فرمودند: «هلاک العباسی... والخسف بالبیداء»؛ هلاک شدن عباسی و ... و خسف بیداء. 3ـ با این حال، برخی روایات از همزمان بودن این دو حادثه گزارش میدهند. امام باقر عليهالسلام در روایت معتبری پس از اشاره به خسف بیداء فرمودهاند: «... والقائم یومئذٍ بمکۀ قد اسند ظهره الی الکعبۀ...»؛ ... قائم عليهالسلام در آن روز در مکه است و به کعبه تکیه داده و... . به نظر میرسد که میتوان با روایات اخیر، میان اخبار گذشته آشتی برقرار کرد؛ به این توضیح که: از آن جا که این دو حادثه هم زمان با هم روی میدهند. راویان احادیث در نقل روایات مربوط به این موضوع، برخی حادثه اوّل را مقدم کردهاند و برخی حادثه دوم را. با انتقال این احادیث به روایان دیگر و نقل به معنا شدن احادیث، اندک اندک از تقدم و تأخر این دو حادثه در عبارت احادیث، تقدم تأخر زمانی آنها برداشت و منعکس شده است. برخی بر این باورند که: میان ظهور امام مهدی عليهالسلام و قیام آن حضرت، تفاوت و فاصله زمانی وجود دارد. براساس این دیدگاه، اگر درست باشد، میتوان روایات مربوط به خسف را به شکل دیگری نیز جمع کرد، به این توضیح که: روایاتی که به تأخر خسف اشاره دارند، درباره تأخر خسف از ظهورند، و روایاتی که از تقدم خسف سخن میگویند، به تقدم خسف به قیام اشاره دارند، و منظور احادیثی که همزمانی این دو حادثه را بیان کردهاند، همزمانی عرفی است که با اندکی تقدم یا تأخر نیز سازگار است. براین اساس، حادثۀ خسف بیداء در همان روز قیام و ساعاتی پیش از قیام رخ خواهد داد. این حادثه با وجود آن که از ظهور متأخر است، بر قیام نیز تقدم دارد و با نگاه عرفی و بدون دقت عقلی، همزمان با قیام است.
نبرد امام مهدی عليهالسلام با سفیانی بدون تردید یکی از مهمترین اهداف قیام امام مهدی عليهالسلام، ایجاد حکومت عدل جهانی و ریشهکن کردن جرثومههای فساد و ستمگری است. از این رو، طبیعی است که میان آن حضرت و سپاه سفیانی که در مناطق مختلف جهان، مانند: شام، عراق، حجاز و... حضور دارند، درگیریهایی رخ ميدهد. بدین جهت، وقوع نبرد میان سپاه امام مهدی عليهالسلام و سفیانی، بدون استناد به احادیث اثباتپذير خواهد بود. با این حال، روایات متعددی نیز به این مطلب تصریح کردهاند. از جمله امام علی عليهالسلام در این باره فرمودهاند: «اذا التقی السفیانی والمهدی للقتال، یومئذٍ یسمع صوت من السماء: ألا إن أولیاء الله أصحاب فلان؛ یعنی المهدی»؛ چون سفیانی و مهدی عليهالسلام برای نبرد رو در روی یکدیگر قرار گیرند، این ندا از آسمان به گوش میرسد، بدانید که یاران مهدی عليهالسلام اولیای خدا هستند. روایات یاد شده از درگیری سپاه امام مهدی عليهالسلام و سفیانی در نواحي مختلف جهان گزارش دادهاند. با توجه به روایاتی که از تصرف این نواحي توسط سفیانی خبر میدهد و با در نظر گرفتن هدف امام مهدی عليهالسلام که زدودن تمامی نمادهای ستمگری در سرتاسر دنیاست، چنین نبردهایی طبیعتاً وجود خواهد داشت. البته پیش از آغاز این درگیریها، حضرت مهدی عليهالسلام براساس رسالت الهی خود، حجت را بر سفیانی و پیروانش تمام خواهد کرد و آنها را به پذیرش حق و فرمانبرداری از خود فراخواهد خواند. امام صادق عليهالسلام در روایتی فرمودهاند: «... فیدعوهم ویناشدهم حقّه و یخبرهم أنّه مظلوم مقهور و یقول: من حاجّنی فی الله فأنا أولی الناس بالله...»؛ ... امام مهدی عليهالسلام آنها را دعوت و حق خود را به آنان یادآوری میکند، و به آنان خبر میدهد که او مظلوم است و حقش به زور غصب شده است، و میفرماید: کسی که با من درباره خدا محاجّه کند، من سزاوارترین و نزدیکترین مردم به خدایم... . اما سفیانی از اطاعت آن حضرت سرپیچی میکند. حضرت مهدی عليهالسلام نیز برای پاک کردن جهان از لوث وجود او، اقدام خواهد کرد. در برخی از روایات، پذیرش اطاعت امام از سوی سفیانی و بیعت کردن او با امام مهدی عليهالسلام و سپس پشیمانی او از این عمل (به تحریک نزدیکان) گزارش شده است. امام باقر عليهالسلام فرمودهاند: «... فیقول: أخرجوا إلیّ ابن عمّی، فیخرج علیه السفیانی فیکلّمه القائم علیهالسلام فیجیئ السفیانی فیبایعه ثم ینصرف إلی أصحابه فیقولون له: ما صنعت؟ فیقول: أسلمت و بابعت. فیقولون له: قبّح الله رأیک... فیستقیله فیقاتله...»؛ ... حضرت مهدی عليهالسلام میفرماید: پسرعمویم را نزد من بیاورید. سپس سفیانی نزد آن حضرت ميآيد و امام با او سخنی میگوید. سپس سفیانی با حضرت بیعت ميكند و به سوی یارانش باز میگردد. از او میپرسند: چه کردی؟ میگوید: تسلیم شدم و بیعت کردم. میگویند: خداوند رأیت را از حق و صواب دور گرداند! ... پس او از آن حضرت میخواهد که بیعتش را از او بردارد و آن را ملغی کند. سپس با او میجنگد... . البته روایات یاد شده، سندهاي پذيرفتني ندارند.
فرجام سفیانی بدون تردید در حکومت فضیلت محور امام مهدی عليهالسلام، دیو صفتانی چون سفیانی، مجالی برای تحرک و فعالیت نخواهند داشت، بنابراین، پس از آن که امام مهدی عليهالسلام او را به صلاح و سعادت دعوت کرد و او دعوت امام را بی پاسخ گذاشت، امام عليهالسلام چارهای جز قطع ریشههای این جرثومه فساد نخواهد داشت. از این رو، طبیعی است که سرانجامی جز هلاکت در انتظار سفیانی نباشد. در مورد کشته شدن سفیانی دو دسته روایت وجود دارد: 1. روایاتی که بر کشته شدن او به دست امام مهدی عليهالسلام دلالت میکنند. از جمله امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «... یهلک الله أصحاب السفیانی کلهم ولایبقی علی الارض غیره وحده فیأخذه المهدی عليهالسلام فیذبحه...»؛ ... خداوند تمام سپاه سفیانی را نابود میکند و هیچکسی از آنها جز سفیانی، روی زمین باقی نمیماند. در این حال، مهدی عليهالسلام او را میگیرد و گردن میزند... . امام باقر عليهالسلام نیز در اینباره فرمودهاند: «... و یأخذ السفیانی أسیراً فینطلق به و یذبحه بیده...»؛ ... سفیانی را در حالي كه اسیر شده نزد حضرت مهدی عليهالسلام میآورند و آن حضرت سفیانی را گردن ميزند... . 2. روایاتی که از کشته شدن او به دست سپاه امام مهدی عليهالسلام گزارش میدهند، از جمله امام علی عليهالسلام فرمودهاند: «فیؤتی بالسفیانی أسیراً فیأمر به فیذبح علی باب الرحبۀ...»؛ سفیانی را اسیر ميكنند، نزد امام مهدی عليهالسلام میآورند. آن حضرت دستور قتل او را صادر میکند و او نزد باب الرحبۀ کشته میشود... . امام باقر عليهالسلام نیز در این خصوص فرمودهاند: «... ثم یقول هذا رجل قد خلع طاعتی فیأمر به عند ذلک فیذبح علی بلاطۀ ایلیا...»؛ ... سپس امام مهدی عليهالسلام میفرماید: این مرد ـ سفیانی ـ از اطاعت من سر بر تافته. آن حضرت دستور قتل او را صادر میکند و او بر سنگ بیتالمقدس گردن زده میشود... . تعدد روایات این موضوع، موجب اطمینان به مضمون آنها میشود. بنابراین، ضعف روایات آن تأثيری در اصل مسأله نخواهد داشت. نسبت دادن کشتن سفیانی را به امام مهدی عليهالسلام میتوان مجازی دانست؛ به سبب اینکه، دستور قتل سفیانی از آن حضرت صادر میشود و لشکر آن حضرت، سفیانی را میکشد.
مدت اقدامات سفیانی مجموعۀ اقدامات سفیانی از آغاز حرکت تا زمان کشته شدن او پانزده ماه به طول میانجامد. شش ماه آن برای تصرف سرزمينهاي مورد نظر وی، صرف میشود. امام صادق عليهالسلام در روایت معتبری فرمودهاند: «السفیانی من المحتوم... من أوّل خروجه إلی آخره خمسۀ عشر شهراً، ستۀ أشهر یقاتل فیها...»؛ سفیانی از علایم حتمی و قطعی است... از ابتدای حرکت او تا آخر کارش، پانزده ماه به طول میانجامد. شش ماه آن را به جنگ و نبرد میگذراند... . در این مورد که او بر مناطق تحت تصرفش چند ماه حکم میراند، دو دسته روایت وجود دارد؛ برخی روایات زمان حکمرانی وی را نُه ماه معین کردهاند، از جمله امام صادق عليهالسلام در ادامۀ روایت سابق فرمودهاند: «فإذا ملک الکور الخمس ملک تسعۀ أشهر و لم یزد علیها یوماً»؛ چون سرزمينهاي پنجگانه را به تصرف خود درآورد، نه ماه و نه یک روز بیشتر، بر آنها حکم میراند. آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند: «إذا استولی السفیانی علی الکور الخمس فعدّوا له تسعۀ أشهر»؛ چون سفیانی به مناطق پنجگانه، سیطره یافت، برایش نه ماه بشمارید. روایت دیگری، زمان حکومت او را هشت ماه میداند. ابو منصور بجلی، در ضمن روایتی میگوید: از امام صادق عليهالسلام پرسیدم: سفیانی نُه ماه بر سرزمينهاي پنجگانه حکم میراند؟ حضرت فرمودند: «لا ولکن یملک ثمانیۀ أشهر لایزید یوماً»؛ خیر. او هشت ماه و نه یک روز بیشتر، حکم میراند. از میان دو دسته روایات یاد شده، روایات دسته دوم از نظر سند ضعیف و اعتماد ناپذيرند، اما در میان دستۀ اوّل حدیث معتبر نیز وجود دارد. از امام صادق عليهالسلام در روایت دیگری اینچنین نقل شده است: «إنّ السفیانی یملک بعد ظهوره علی الکور الخمس حمل امرأۀ. ثم قال علیه السلام: استغفرالله حمل جمل»؛ سفیانی پس از سیطره بر سرزمينهاي پنجگانه به اندازه حمل زن ( نه ماه) حکم میراند. سپس فرمودند: از خداوند استغفار میکنم بلکه به اندازه حمل جمل (شتر) حکم میراند. این روایت نیز به دليل ضعف سند، نمیتواند با روایات دسته اوّل تعارض کند.