آیا با ظهور، فرصتها پایان مییابد و باب توبه بسته میشود یا اینکه در برابر بشر، مجالهای افزونتر و افقهای بلندتری گشوده میگردد؟
چکيده دو دسته حديث به ظاهر متفاوت، در مورد مسئله توبه در عصر ظهور، وجود دارد. پارهاي از احاديث، دوران غيبت را عصر فرصتها و ظهور را زمان پايان يافتن فرصتها معرفي کردهاند که با آمدنش مجال توبه و بازگشت از گمراهان ستانده ميشود. اما تعداد ديگري از احاديث، عصر ظهور را دوران رشد و تربيت و زمان جبران ضعفهاي بشر میدانند. از اينرو، در آن زمان باب توبه همچنان باز و زمینه جبران کاستيها فراهم است. براي جمع ميان اين دو دسته روايت، ميتوان دسته دوم را به زمان آغازين ظهور ناظر دانست که امام مهدي(عج) به هدايت و روشنگري خواهند پرداخت؛ دسته اول به زماني اشاره دارد که آن حضرت پس از روشنگري، براي تصفيه جامعه بشري، دست به شمشير میبرند و قیام مسلحانه خود را آغاز ميکنند. هم چنان که میتوان موضوع دسته نخست را کساني دانست که عالمانه و عامدانه حقايق را انکار ميکنند و موضوع دستة دوم را کسانی که از سر جهل در ورطه گمراهي میافتند. اگر جمع يادشده پذيرفته نشود، ترجيح با دسته دوم روايات است؛ زیرا اين دسته افزون بر اينکه با ضابطه کلي توبهپذيري در قرآن همآهنگی دارد، از نظر کميت و اعتبار بسيار بيشتر از دسته نخست است. واژگان کليدي توبه، توبهپذيري، ظهور، هدايت، نشانههاي عذاب، درخواست توبه. مقدمه انحطاط اخلاق و رفتار بشر به پایینترین سطح ممکن، مهمترین شاخصه دوران آخرالزمان است. در این عصر بشر از خویشتن واقعیاش فرسنگها دور میشود و نسبت خود با باطن هستی و ارزشهای برآمده از آن را به فراموشی میسپارد. اثبات آشفتگی وضعیت انسان عصر غيبت و فاصله گرفتن او از مسير سعادت، با اینکه در روایات متعدد گزارش شده، به آیه و روایت نیاز ندارد؛ زیرا هم تاريخ عصر غيبت گواه آن است و هم همهروزه و هرلحظه میتوان مظاهر آن را در هر کوی و برزن به عیان مشاهده کرد. حال سؤال اساسي اين است كه اگر جمعيت انبوهي از انسانهاي عصر غيبت به ورطه تباهي فروميغلطند، سيره امام مهدي(عج) در مواجهه با آنها چيست و آن حضرت با اين جمعيت انبوه چه رفتاري خواهد داشت؟ آيا امام مهدي(عج) تربيت و پرورش را وجهه همت خود قرار خواهد داد و يا سياست تصفيه و پاكسازي را در پيش خواهد گرفت؟ بر اساس یک تلقی، امام مهدی(عج) با همت والای خود، به بشر خسته از خویش و ناامید از دیگران پناه میدهد و باغبانانه زمینههای شکوفاییاش را فراهم مینماید. تعلیم و تزکیه، اساسیترین رسالت امام مهدی(عج) و مهمترین شیوههای آن حضرت برای رسیدن به جامعه آرمانی است. بر این اساس، عصر ظهور، دوران رشد و تربیت بهشمار میآید و زمان جبران ضعفهای بشر و ترمیم شکستگیهای روان او خواهد بود. رسالت امام مهدی(عج) نه قلع و قمع آلودگان، بلکه ریشهکن کردن آلودگی است. او نمیآید تا بشر دور افتاده از مسیر حقیقت را از هستی ساقط کند و با حذف اصل پرستش مشکل را بهظاهر حل کند، بلکه میآید تا مهربانانه انسانهاي حيرتزده را به صراط مستقیم سعادت بازگرداند. در تلقی دیگر، عصر غیبت، عصر فرصتهاست. انسانها در این دوران باید بکوشند از سرمایه خدادادی به بهترین شکل بهره برند و در دریای بیکران فتنههای آخرالزمان، خود را به ساحل امن برسانند. با بهپایان رسیدن عصر غیبت، فرصتها نیز پایان مییابد و مجال بازگشت و جبران کاستیها از انسانها ستانده میشود و تنها کسانی سزاوار زندگی در دولت عدل مهدوی خواهند بود که از فرصتهای عصر غیبت به نحو شایسته بهره برده باشند. بر این اساس، ظهور امام مهدی(عج) نه بهمنزله آغاز علمآموزی بشر بلکه به مثابه پایان یافتن دوره تحصیل انسان خواهد بود و امام مهدی(عج) با ظهورش تنها کارنامهها را اعطا خواهد کرد و بر پیشانی حيرتزدگان گمراه، مهر مردودی خواهد زد و مدال قبولی بر سینه شایستگان خواهد آویخت. البته از آنجا که برای رشد و تکامل بشر نمیتوان حدی تعیین کرد، شایستگانی که اجازه زیستن در دولت کریمه مهدوی را دریافت کردهاند، در سایه رهنمودهای آن امام مهربان، مدارج کمال و ترقی را خواهند پیمود و هرکس به فراخور ظرفیت خود، از چشمهسار زلال امام خوبیها خواهد نوشید. مجال بهرهوری از این مواهب و زیستن در کنار مهدی(عج) و تنفس در فضای دولت مهدوی، جزای تلاشی است که در مسیر استفاده بهینه از فرصتهای عصر غیبت صورت میپذیرد. بر اساس تلقی یادشده، با ظهور امام مهدی(عج) فرصت تجدیدنظر در اعمال و کردار گذشته و بازگشت به طریق حقیقت پایان میپذیرد و به اصطلاح روایات، باب توبه بسته میشود. از میان دو دیدگاه یادشده، پارهای از روایات بهظاهر، دیدگاه دوم را تأیید میکنند. بر اساس این روایات، با ظهور امام مهدی(عج) باب توبه روی غیرمؤمنان بسته میشود و اظهار ندامت آنان نفعی در پی نخواهد داشت؛ همچنانکه بر اساس دستهای دیگر از روایات، در دوران حکومت عدل مهدوی سفره رشد و کمال در برابر بشریت گسترده است و همگان میتوانند از بیراهههایی که در عصر غیبت پیمودهاند، خارج شوند و در صراط سعادت گام نهند. فیض حضور در فضای عطرآگین حکومت مهدوی و بهرهمندی از مواهب آن، نصیب تمام کسانی است که بخواهند با آن حضرت همسو و همنوا باشند. بهراستی از میان این دو دیدگاه کدام درست است و کدام خطا؟ آیا با ظهور، فرصتها پایان مییابد و باب توبه بسته میشود یا اینکه در برابر بشر، مجالهای افزونتر و افقهای بلندتری گشوده میگردد؟ آیا امام مهدی(عج) میآید تا بشر دور افتاده از مسیر حقیقت را به راه بیاورد یا اینکه رسالت او تصفیه جامعه بشری و پیراستن جامعه انسانی از انسانهای منحرف است؟ این نوشتار میکوشد با جستار در متون دینی و تحلیل دادههای آن، به سؤالات پیشین پاسخ گوید و بر اساس موازین علمی، اندکی از ابهامات این مسئله بکاهد. اهمیت بحث انديشه مهدويت از جمله اعتقاداتي است كه در اسلام منزلت و مقامي اصيل و بنيادين دارد. كثرت آثار و روايات اين موضوع، وفاق فريقين بر آن و قابليت تأثيرگذاري اين انديشه بر حوزههاي مختلف حيات جمعي و فردي، از جمله دلايل اهميت اين انديشه بهشمار میآید. از اينرو سزاوار است در مورد تبيين عالمانه ابعاد مختلف اين انديشه و پژوهش زواياي گوناگون آن، اهتمام ويژه داشت تا در سايه اين اهتمام بتوان به تصويري شفاف از اين آموزه اصيل دست يافت. در سايه اين تصوير شفاف ميتوان افزون بر تبيين عقلاني اين انديشه، به شبهات و سؤالاتي كه در مورد اجزاي مختلف آن وجود دارد پاسخ گفت و از كجفهميها و سوءبرداشتهايي جلوگيري نمود كه احياناً ممكن است در اين خصوص صورت بگيرد. سيرت و سنت امام مهدي(عج) بهصورت تمام و مسئله توبهپذيري آن حضرت بهصورت خاص، از جمله ابعاد مهم اين انديشه است. ديدگاه بسته شدن باب توبه در زمان ظهور امام مهدي(عج)، از سويي امکان دارد انگيزه منتظران را براي اصلاح و خودسازي افزايش دهد، اما از سوي ديگر، ممکن است مايه هراس از امام مهدي(عج)، كاهش اشتياق منتظران به درك عصر ظهور و در نتيجه باعث كند شدن روند زمينهسازي و نيز گسترش احساس يأس و نوميدي به آينده گردد. از اينرو، نظر به وجود ريشههاي اين ديدگاه در پارهاي از روايات، سزاوار است درباره صحت و سقم اين ديدگاه تحقيقي جامع صورت پذيرد. افزون بر اين، از ميان دو ديدگاه توبهپذيري امام مهدي(عج) و بسته شدن باب توبه در عصر ظهور، اگر دیدگاه اول درست باشد، تبیین ناصواب بودن دیدگاه دوم بهمنظور پالایش احادیث مهدویت از خرافهها و زنگارها، ضرورت دارد. اگر دیدگاه دوم درست باشد، از سویی باید با طرح آن در جامعه، زنگها را به صدا درآورد و توجهها را جلب کرد تا انسانهای عصر غیبت پیش از تمام شدن فرصتها قدر آن را بدانند. از سوی دیگر، باید به این سؤال پاسخ داد که این دیدگاه چگونه با شخصیت عطوف و مهربان امام مهدی(عج) همخوانی دارد. بنابراین، برای صحت هریک از فرضیههای یادشده، کاوش و تحقیق در مورد آن مطلوب و بلکه ضروری است. ضابطه كلي توبه از منظر قرآن پيش از ورود به اصل بحث و تحليل روايات موافق و مخالف، لازم است به اجمال با ديدگاه قرآن در مورد توبه آشنا شويم که بيگمان اصل و ضابطهای كلي در باب توبه تلقي میشود و معياري براي تشخيص روايات صحيح از غيرصحيح است. بهعلاوه، با توجه به اين ضابطه كلي ميتوان به فهم صحيح روايات دست يافت و آنها را تفسير كرد. قرآن کریم در زمینه توبه و حقيقت آن، پاداش توبهكنندگان و جزاي كساني كه بدون توبه رخ در نقاب خاك ميكشند، فراوان سخن گفته است. آنچه با موضوع مورد نظر ما تناسب دارد، شرايط پذيرش توبه در قرآن است. در اين خصوص در قرآن دو دسته آيات وجود دارد: الف) تعدادي از آيات، بهصورت مطلق، به كساني كه از سوءكردار خود اظهار ندامت ميكنند، بشارت میدهد كه خداوند از رفتارهاي ناپسند آنان چشمپوشي مینماید و با آغوش باز از توبه آنان استقبال ميكند. از جمله این آيات میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ پس هركه بعد از ستمكردنش توبه كند و به صلاح آيد، خدا توبه او را ميپذيرد كه خدا آمرزنده مهربان است. 2. كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده كه هركس از شما به ناداني كار بدي كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد، پس وي آمرزنده مهربان است. 3. قُلْ یَا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو اي بندگان من كه بر خويشتن زيادهروي روا داشتهايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت خدا همه گناهان را ميآمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است. در پارهای از اين آيات، پذيرش توبه به انجام دادن اعمال صالح مشروط شده، اما به تعبير علامه طباطبايي اعمال صالح نه مقدّم توبه است و نه ركن آن، بلكه از نتایج توبه حقيقي بهشمار میآید، يعني توبه اگر حقيقي باشد، پذيرش آن هيچ شرطي ندارد و البته توبه حقيقي انجام دادن عمل صالح را نيز به دنبال دارد و قيد «اصلح» در اين آيات، به حقيقي بودن توبه ناظر است نه شرط آن. ب) در تعدادي ديگر از آيات قرآن كريم براي پذيرش توبه شرايطي قرار داده شده است که عبارتند از: 1. آشكار نشدن عذاب الهي، يعني براي كساني كه اهل عناد و تمرد بودهاند و به همين سبب مستحق عذاب الهي شدهاند، با آشكار شدن نشانههاي عذاب، زمان توبه پايان ميپذيرد و توبه افراد يادشده پذيرفته نخواهد شد: فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ * فَلَمْ یَكُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ؛ پس چون سختي [عذاب] را ديدند گفتند، فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك ميگردانيديم كافريم. ولي هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند، ديگر ايمانشان براي آنها سودي نداد. سنت خداست كه از [ديرباز] درباره بندگانش چنين جاري شده. به همين دليل، توبه فرعون هنگام نزول عذاب پذيرفته نشد: حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * آلآنَ وَقَدْ عَصَیتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؛ تا وقتي كه در شرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: ايمان آوردم كه هيچ معبودي جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويدهاند نيست و من از تسليم شدگانم. اكنون [وقت ایمان آوردن است؟] در حالي كه پيش از اين نافرماني ميكردي و از تباهكاران بودي؟ 2و3. گناه از سر عناد و لجاجت نباشد و نشانههاي مرگ آشكار نشود. اين دو شرط از اين آيه شريفه برداشت ميشوند كه به تعبير علامه طباطبايي در مقام بيان ضابطه كلي پذيرش و نپذیرفتن توبه است: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِكَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِیماً حَكِیماً * وَلَیسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیَئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا؛ توبه نزد خداوند تنها براي كساني است كه از روي ناداني مرتكب گناه ميشوند، سپس به زودي توبه ميكنند؛ اينانند كه خدا توبهشان را ميپذيرد و خدا داناي حكيم است؛ و توبه كساني كه گناه ميكنند تا وقتي كه مرگ يكي از ايشان دررسد ميگويند: اكنون توبه كردم، پذيرفته نيست و [نيز توبه] كساني كه در حال كفر ميميرند، پذيرفته نخواهد بود؛ آنانند كه برايشان عذابي دردناك آماده كردهايم. علامه طباطبايي در تفسير واژه «جهالة» كه شرط دوم پذيرش توبه است، مينويسد: جهالت در باب اعمال، انجام عمل است از روي هوا و هوس و غلبه شهوت و غضب، بدون عناد با حق؛ و از نشانههاي جهل اين است كه وقتي آتش شهوت و غضب كه او را وادار به گناه كرده بود، فروكش كند و يا مانعي پيدا نشود و نگذارد آن عمل زشت را انجام دهد و يا زمان بگذرد و يا دوران جواني به اتمام رسد و قواي بدني و مزاج ضعيف شود، جهالتش زایل شده و عالم ميشود و از كرده خود پشيمان ميشود؛ بهخلاف گناهي كه از روي عمد و عناد باشد؛ زيرا سبب صدور چنين گناهي، طغيان نيروها و عواطف و هواهاي نفساني نيست، بلكه چيزي است كه به آن خباثت باطن و پستي فطرت ميگويند و اين با فروكش كردن طغيان نيروها و هوا و هوسها، نه به سرعت و نه به كندي، از بين نميرود، بلكه مادامي كه صاحبش زنده است، اين حالت زشت نيز وجود دارد و هيچگاه صاحبش دستخوش پشيماني فوري نميشود، مگر اينكه خداوند بخواهد. البته مراد آيه اين نيست كه اگر معاندي از عناد خود برگشت و واقعاً توبه كرد توبهاش پذيرفته نيست، بلكه چنين شخصي اگر توبه كرد، معلوم ميشود گناه او از روي ناداني بوده و نه عناد. شرط ديگر پذيرش توبه اين است كه تا زمان مرگ به تأخير نيفتد. علامه طباطبایی در مورد شرط سوم مینویسد: منظور از «قریب» قبل از آشکار شدن نشانههای مرگ است؛ زیرا در آیه بعد آمده است: وَلَيسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يعْمَلُونَ السَّيئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا. در تأیید این مطلب که تا قبل از فرارسیدن مرگ توبة انسان پذیرفته میشود، میتوان به این روایت معتبر نیز تمسک جست. امام باقر یا امام صادق فرمودند: إنّ آدم قال یا ربّ سلّطت علیّ الشیطان و أجریته منّی مجری الدم فاجعل لی شیئاً، فقال یا آدم جعلت لک أنّ من همّ من ذریّتک سیّئة لم تکتب علیه فإن عملها کتبت علیه سیّئة و من همّ منهم بحسنة فإن لم یعملها کتبت له حسنة و إن هو عملها کتبت له عشرا.ً قال ربّ زدنی. قال یا جعلت لک أنّ عمل منهم سیّئة ثمّ استغفر غفرت له. قال یا ربّ زدنی. قال جعلت لهم التوبة و بسطت لهم التوبة حتّی تبلغ النفس هذه؛ آدم(ع) به خداوند عرض کرد: «بارخدایا، شیطان را بر من مسلط کردی و او را همچون خون در سرتاسر وجودم جریان بخشیدی. در مقابل برای من چیزی قرار ده.» خداوند فرمود: «برای تو این را قرار دادم که هریک از ذریهات قصد گناه کرد، بر او نوشته نمیشود و اگر مرتکب گناه شد، برایش نوشته میشود و اگر انجام دادن عمل نیکی را قصد کرد و آن را انجام نداد، برایش حسنهای مینویسم و اگر آن را انجام داد، برایش ده حسنه مینویسم.» آدم عرض کرد: «پروردگارا بیشتر کن.» خداوند فرمود: «برای تو این را قرار دادم که هرکدام از ذریه تو گناهی مرتکب شد و پس از آن طلب بخشش نمود، او را میبخشم.» آدم عرض کرد: «پروردگارا بیشتر کن.» خداوند فرمود: «برای آنها توبه را قرار دادم و سفره توبه را گستراندم تا زمانی که جان به اینجا (به گلو) برسد.» بنابراين، بر اساس آیات و روایت پیشگفته و روایات مشابه، حق توبه برای همه انسانها تا پیش از آشکار شدن نشانههای مرگ محفوظ است. اما توبه كساني كه تا پيش از آشكار شدن نشانههاي مرگ بر معصيت اصرار دارند و با ديدن نشانههاي مرگ اظهار ندامت ميكنند، سودي نخواهد داشت. با توضيحات يادشده روشن شد كه پذيرش توبه از نظر زماني به دو وقت محدود میشود: یکم. وقت آشكار شدن نشانههاي مرگ؛ دوم. وقت آشكار شدن نشانههاي عذاب. البته آشكار شدن نشانههاي عذاب، درواقع آشكار شدن نشانههاي مرگ است؛ زيرا فرود آمدن عذاب الهي مرگ عذابشوندگان را به دنبال خواهد داشت. به همين دليل، در آيات هفده و هجده سوره نساء كه ضابطه كلي پذيرش و رد توبه را بیان میکند، تنها مرگ، زمان پايان فرصت توبه شمرده شده است. سرّ پذيرفته نشدن توبه به هنگام آشكار شدن نشانههاي مرگ اين است كه توبه در چنين حالتي حقيقي نيست. توبه كسي كه با ديدن نشانههاي مرگ و فرشتگان عذابي كه براي قبض روح آمدهاند، با اينكه تا لحظاتي قبل بر هتك حرمتهاي الهي و تمرد و گردنكشي خود اصرار داشت، نه بهدليل پشيماني از گناه كه از سر اضطرار و وحشت از عذاب الهي و براي فرار از مجازات است. به همين دليل، به تعبير قرآن اگر به چنين افرادي فرصتي دوباره داده شود، به همان روش پيشين خود باز ميگردند. وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ؛ و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمىگردند. با اين توضيح روشن شد، ميان آيات مطلقي كه راه بازگشت به سوي خداوند مهربان را براي همگان باز ميداند و آن را به هيچ قيد و شرطي وابسته نميكند و آياتي كه پذيرش توبه را مشروط به انجام دادن آن پيش از آشكارشدن نشانههاي مرگ ميداند، هيچگونه منافاتي وجود ندارد؛ زیرا آيات دسته اول، به انابه و بازگشت حقيقي نظارت دارد و خداي رحمان و رحيم، بخشندهتر از آن است كه اگر كسي حقيقتاً از كرده خويش پشيمان باشد، براي او آغوش نگشايد و براي بازگشتش قيد و شرط قرار دهد. اما دسته دوم، بيان كننده مصاديقي از توبه است كه نه از سر ميل و اختيار و پشيماني واقعي از گناه بلكه از روي اضطرار و وحشت از عذاب الهي و بهمنظور فرار از مجازات است. حاصل سخن اينكه بر اساس آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت، ضابطه و اصل كلي در باب توبه اين است كه توبه حقيقي به هيچگونه قيدی مشروط نيست و بهجز زمان آشكار شدن نشانههاي مرگ كه البته توبه در چنين حالي حقيقي نيست، باب توبه براي همگان در همه مكانها و زمانها گشوده است. پس از روشن شدن ضابطه كلي پذيرش توبه، به سراغ روايات ميرويم. پارهاي از رواياتي كه سيماي عصر ظهور را ترسيم كردهاند، با اين ضابطه كلي همآهنگی دارند و دستهاي ديگر از احاديث، بهظاهر مخالف اين ضابطه كلي هستند. بنابراين، طبق ظاهر روايات در مورد مسئله توبه در عصر ظهور دو ديدگاه وجود دارد: الف) توبهپذیری امام مهدی(عج) توبهپذیری امام مهدی(عج)، اولين نظریهای است که در مورد سیره رفتاری آن حضرت با انسانهای منحرف وجود دارد. این نظریه را احادیث زیادی تأیید میکنند. دستهای از روایات به صراحت، از گسترده بودن خان توبه در عصر ظهور و توبهپذیری امام مهدی(عج) سخن میگویند و به وضوح فرضیه بسته بودن باب توبه را نفی میکنند؛ از جمله میتوان به سؤال عبدالحمید واسطی از امام باقر(ع) اشاره کرد: أصلحک الله إنّ هؤلاء المرجئة یقولون ما علینا نکون علی الذی نحن علیه حتّی إذا جاء ما تقولون کنّا نحن و أنتم سواء فقال: یا عبدالحمید صدقوا، من تاب تاب الله علیه و من أسرّ نفاقاً فلا یُرغم الله إلاّ بأنفه؛ این گروه مرجئه میگویند «بر ما از ناحیه اعتقاداتمان باکی نیست و چون آنچه شما میگویید رخ داد، ما و شما یکسان خواهیم بود.» امام باقر(ع) فرمودند: «ای عبدالحمید راست میگویند. کسی که توبه کند خداوند توبهاش را میپذیرد و کسی که نفاقش را پنهان سازد، تنها بینی او به خاک مالیده میشود.» در حدیث دیگری که مرحوم نعمانی آن را به سه سند مختلف که یکی از آنها معتبر است از بشير نبّال روایت میکند، امام باقر(ع) فرمودند: ویح هذه المرجئة إلی من یلجئون غداً إذا قام قائمنا؟ قلت: إنّهم یقولون: لو قد کان ذلک کنّا و أنتم فی العدل سواء. فقال: من تاب تاب الله علیه و من أسرّ نفاقاً فلایبعد الله غیره؛ وای بر این مرجئه! فردا که قائم ما قیام کند به که پناه خواهند برد؟ عرض کردم: «آنها میگویند اگر چنین واقعهای رخ دهد ما و شما در میزان عدالت یکسان خواهیم بود.» حضرت فرمودند: «هرکس توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد و هرکه نفاقش را پنهان سازد، خداوند تنها او را از رحمت خود دور سازد.» از روایات یادشده چند نکته استفاده میشود: 1. عدالت امام مهدی به اندیشه یا گرایش خاصی محدود نمیشود، بلکه فراگیر و همگانی است. 2. از نمودهای عدالت فراگیر مهدوی، گسترده بودن خان توبه در برابر همگان است. بر این اساس، در عصر ظهور برای غیرشیعیان نیز امکان اصلاح وضعیت نابهسامان گذشته وجود دارد. مطابق دستهای دیگر از روایات، دعوت حضرت مهدی(عج) فراگیر خواهد بود. بیگمان نفس دعوت بهمعنای وجود امکان دادن پاسخ مثبت در طرف مقابل است. اگر کسی نتواند دعوت را اجابت نماید، فراخواندن او لغو و بیهوده خواهد بود. فراخوانی بدون امکان اجابت مانند دعوت نابینا به دیدن و تشویق فلج به دویدن است. بر این اساس، اگر روایات، عموم انسانها، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را مشمول دعوت میدانند، لازمه آن امکان پاسخگویی و فراهم بودن زمینه و فرصت اجابت برای دعوتشدگان و در نتیجه باز بودن باب توبه است. روایات یادشده بدین قرارند: یکم. امام صادق(ع) در توصیف سپاهیان امام مهدی(عج) فرمودهاند: ... لا یأتون علی أهل دین إلاّ دعوهم الی الله و إلی الإسلام و الإقرار بمحمّد(ص) و التوحید و ولایتنا أهلالبیت فمن أجاب منهم و دخل فی الإسلام ترکوه؛ بر اهل هیچ آیینی وارد نمیشوند مگر اینکه آنها را به خداوند، اسلام، اقرار به رسالت حضرت محمد(ص)، توحید و ولایت ما اهلبیت دعوت میکنند. پس هرکه دعوت آنها را اجابت نماید و مسلمان شود را رها میکنند. دوم. از آن حضرت در حدیث دیگری، با سندي متفاوت چنین نقل شده است: لا یأتون علی أهل دین إلاّ دعوهم إلی الله و إلی الإسلام و إلی الإقرار بمحمّد(ص)؛ بر اهل هیچ آیینی وارد نمیشوند مگر اینکه آنها را به خداوند، اسلام و اقرار به رسالت حضرت محمد(ص) دعوت مینمایند. سوم. امام کاظم(ع) فرمودهاند: اذا خرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقة و أهل الردّة و الکفّار فی شرق الأرض و غربها فعرض علیهم الإسلام فمن أسلم طوعاً أمره بالصلاة و الزکاة...؛ چون قائم(عج) ظهور کند، اسلام را بر یهود، نصارا، ستارهپرستان، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب زمین عرضه میکند. پس کسیکه با اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات دستور میدهد... . افزون بر روایات یادشده، در سخنرانی آغازین امام مهدی(عج) که در مسجدالحرام انجام میگیرد نیز عنصر دعوت به وضوح نمایان است. تعدادی از احادیثی که این سخنرانی را بیان کردهاند بدین قرارند: امام باقر(ع) در روایت معتبری فرموده است: یا أیها الناس إنّا نستنصر الله فمن أجابنا من الناس... فأنشد الله من سمع کلامی الیوم لمّا بلّغ الشاهد منکم الغائب... و أسألکم بحقّ الله... إلاّ أعَنتمونا و مَنَعتمونا ممَن یظلمنا؛ ای مردم، ما از خداوند یاری میجوییم. چه کسی از مردم ما را یاری میکند؟... کسی را که امروز سخن مرا میشنود به خداوند سوگند میدهم که سخن مرا به غایبان برساند... شما را به خداوند سوگند میدهم... که ما را یاری کنید و از ما در برابر ستمگران دفاع نمایید! آن حضرت در روایت دیگری سخنرانی امام مهدی(عج) را بدین قرار گزارش فرموده است: ... ألا أنّا نستنصر الله الیوم و کلّ مسلم؛ ما امروز از خداوند و هر مسلمانی یاری میجوییم. امام صادق(ع) نیز در اینباره فرمودهاند: إذا أذن الله تعالی للقائم فی الخروج صعد المنبر فدعی الناس إلی نفسه؛ چون خداوند متعال به قائم اجازه دهد، آن حضرت بر فراز منبر رفته، همه مردم را به سوی خویش دعوت میکند. امام باقر(ع) نیز فرمودهاند: فیدعو الناس إلی کتاب الله و سنّة نبیّه(ص)؛ پس مردم را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش(ص) فرا میخواند. تعدادی دیگر از روایات، از فراخوانی عمومی امام مهدی(عج) نه در سخنرانی آغازین بلکه در مسیر حرکت، سخن گفتهاند. برای نمونه، امام باقر(ع) فرمودند: ثمّ ینطلق حتّی ینزل الشقرة فیبلغه إنّهم قد قتلوا عامله فیرجع إلیهم فیقتلهم...ثمّ ینطلق یدعو الناس إلی کتاب الله و سنّة نبیّه و الولایة لعلیّ بن ابیطالب(ع)؛ سپس حرکت کرده به شقره میرسد. به او گزارش میرسد که آنها کارگزارش را کشتهاند پس به سوی آنها حرکت کرده، قاتلان را میکشد... و مردم را به کتاب خداوند، سنت پیامبرش و ولایت علی بن ابیطالب فرامیخواند. آن حضرت در حدیث دیگری فرمودهاند: ثمّ یسیر نحو المدینة فیبلغه أنّ عامله قتل فیرجع الیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک ثمّ ینطلق فیدعو الناس بین المسجدین إلی کتاب الله و سنّة نبیّه...؛ سپس به سمت مدینه حرکت میکند. به آن حضرت گزارش میرسد که کارگزارش کشته شده است، آن حضرت به سوی آنها بازگشته، قاتلان را میکشد و جز این نمیکند. پس باز میگردد و مردم را میان دو مسجد، به کتاب خدا و سنت رسولش فرامیخواند. امام صادق(ع) نیز در روایت دیگری اهتمام امام مهدی(عج) به دعوت را اینگونه تشریح فرموده است: ما من معجزة من معجزات الأنبیاء و الأوصیاء إلاّ و یظهر الله تبارک و تعالی مثلها فی ید قائمنا لاتمام الحجّة علی الاعداء؛ هیچیک از معجزات پیامبران و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند برای تمام شدن حجت بر دشمنان مثل آن را بر دستان قائم ما(عج) جاری میسازد. در توضیح روایات یادشده، توجه به چند نکته لازم است: 1. بهجز روایات اول که به همگانی بودن دعوت امام مهدی(عج) تصریح داشتند، در روایات اخیر از دعوتشدگان با واژههایی چون «الناس» تعبیر شده بود که عمومیت آن آشکار است. اگر خطاب امام مهدی(عج) را به همه جهانیان بدانیم، مطلوب ما یعنی بسته نبودن باب توبه برای همگان، ثابت میشود؛ همچنانکه اگر مخاطب این احادیث را حاضران در مسجدالحرام بدانیم که سخنرانی آن حضرت را «مشافهة» میشنوند، حداقل بخشی از مطلوب ما ثابت میگردد؛ زیرا طبیعتاً حاضران در مسجدالحرام را نمیتوان در شیعیان منحصر دانست و بیگمان در آن زمان نیز همچون زمانهای دیگر عموم مسلمانان با عقاید و افکار مختلف حضور خواهند داشت و امام(ع) خطاب به همة آنان سخن خواهند گفت. 2. آنچه مهم است و مطلوب ما را ثابت میکند، اصل دعوت و فراخوان عمومی امام مهدی(عج) است، اما تعدادی از روایات (روایت هشتم و نهم) به دعوت امام(عج) در مسیر حرکت جهانی خود اشاره داشتند. منحصر نبودن فراخوان عمومی امام(عج) به آغاز ظهور، نشان میدهد که فرصت توبه و بازگشت به مسیر سعادت، علاوهبر دوران آغازین ظهور، در بخشهای دیگری از آن نیز محفوظ است. بر این اساس، نمیتوان آغاز ظهور را پایان فرصتها و بسته شدن باب توبه دانست. 3. از آخرین روایات که بر استفاده امام مهدی(عج) از معجزات در امر دعوت و هدایت دلالت داشت نیز میتوان دریافت که با ظهور آن حضرت فرصتها پایان نمییابند و باب توبه بسته نمیشود وگرنه نیازی به نشان دادن معجزه نبود. نشان دادن معجزات به این منظور است که آنان که از فطرتهایی پاک و عقلهایی سلیم برخوردارند، به راه آیند و آنانی که بر عناد و لجاجت اصرار دارند، در پیشگاه خداوند سبحان عذری نداشته باشند. افزون بر روایات یادشده که همه انسانها را مخاطب دعوت امام مهدی(عج) میدانست، در تعدادی از احادیث، به روشني نام افراد یا گروههای خاص آمده است که مشمول دعوت مهدوی قرار میگیرند؛ در حالیکه به دلالت روایات فرضیه بسته شدن باب توبه، این افراد و گروهها فرصت توبه و اصلاح نخواهند داشت. افراد یادشده بدین قرارند: ـ ناصبیها امام باقر(ع) در روایت معتبری فرمودند: إذا قام القائم عرض الایمان علی کلّ ناصب فإن دخل فیه بحقیقة و إلاّ ضرب عنقه أو یؤدّی الجزیة کما یؤدّيها الیوم أهل الذمّة؛ چون قائم(عج) قیام کند، ایمان را به تمام ناصبیها عرضه نماید. پس اگر واقعاً آن را پذیرفتند [در امانند] وگرنه آنها را گردن میزند، مگر اینکه مانند اهلذمه که امروز جزیه میدهند، جزیه بپردازند. ـ سفیانی آن حضرت در اینباره فرمودهاند: ثمّ یقول لأصحابه سیروا إلی هذه الطاغیة فیدعوه إلی کتاب الله و سنّة نبیّه(ص)؛ امام مهدی(عج) به اصحابش میفرماید: به سوی این یاغی (سفیانی) حرکت کنید. پس او را به کتاب خدا و سنت پیامبرش(ص) دعوت میکند. امام باقر(ع) در حدیث دیگری فرمودند: إذا بلغ السفیانی أنّ القائم قد توجّه إلیه من ناحیة الکوفة یتجرّد بخیله حتّی یلقی القائم فیخرج فیقول أخرجوا إلیّ ابن عمّی فیخرج علیه السفیانی فیکلّمه القائم(ع) فیجیء السفیانی فیبایعه؛ چون به سفیانی خبر میرسد که قائم(عج) از کوفه به سویش حرکت نموده، با سپاهیانش بهسوی آن حضرت حرکت میکند و به ایشان میرسد. امام مهدی(عج) میفرماید: پسر عمویم را نزد من آورید. سفیانی نزد امام(عج) حاضر میشود و امام مهدی(عج) با او به گفتوگو میپردازد و در نتیجه سفیانی با آن حضرت بیعت میکند. امام صادق(ع) نیز میفرماید: یقدم القائم(ع) حتّی یأتی النجف فیخرج إلیه من الکوفة جیش السفیانیّ و أصحابه و الناس معه و ذلک یوم الأربعاء فیدعوهم و یناشدهم حقّه؛ چون قائم(عج) به نجف آمد، سپاهیان سفیانی در روز چهارشنبه به همراه یارانش و مردم از سمت کوفه به سوی آن حضرت حرکت میکنند، امام مهدی(عج) آنها را دعوت مینماید و آنها را به حق خود سوگند میدهد. وقتی امام مهدی(عج) از سفیانی دعوت میکند، که سرسختترین دشمنان و رهبر منسجمترین و گستردهترین جبهه بر ضد آن حضرت است، چگونه میتوان باور کرد بر میلیونها انسان بیگناهی که غالباً انحراف مرام و مسلکشان بر اثر موانع ناخواسته است، راه سعادت بسته باشد و امام مهدی(عج) از آنها دعوت نکند و اگر خود پیشقدم شوند و اظهار انابه کنند آنان را نپذیرد؟ روایت صحیح دیگری که مسئله دعوت انسانها به حقیقت و توجه امام مهدی(عج) به هدایت و ارشاد آنها و اشتیاق و اصرار آن حضرت به تحقیق این مهم را به شکلی برجستهتر و شفافتر طرح کرده و رسالت امام مهدی(عج) را، نه پیراستن جهان از کژیها با قتلعام گمراهان که بنا کردن دنیایی از معنویت از طریق ارشاد و هدایت و شکوفا کردن ظرفیتها و استعدادهای آدمیان میداند، حدیث امام باقر(ع) است که در تفسیر آیه شریفه عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيٍْ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُون * الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنْ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمْ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ، فرمودند: یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یعنی النبیّ(ص) و الوصیّ و القائم. یأمرهم بالمعروف اذا قام. و ینهاهم عن المنکر و المنکر من أنکر فضل الامام و جحده. و یحلّ لهم الطیّبات أخذ العلم من أهله. و یحرّم علیهم الخبائث و الخبائث قول من خالف. و یضع عنهم إصرهم و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الامام و الأغلال التی کانت علیهم و الأغلال ما کانوا یقولون ممّا لم یکونو اُمروا به من ترک فضل الامام فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم إصرهم و الإصر الذنب و هی الآصار ثمّ نسبهم فقال: فالذین آمنوا به یعنی بالإمام. و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذی اُنزل معه أولئک هم المفلحون؛ «او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند» یعنی پیامبر، وصی و قائم را؛ قائم چون قیام کرد «آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد» و کار ناپسند انکار فضل امام است. «و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال میگرداند» یعنی گرفتن علم از اهلش را. «و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام میگرداند» یعنی سخن مخالفان را. «و از [دوش] آنان قید را برمیدارد» یعنی گناهانی که پیش از شناخت فضل امام مرتکب شده بودند. «و بندهایی که بر ایشان بوده است»، بندها همان اعتقادات آنهاست که بدانها امر نشده بودند، یعنی ترک فضل امام. پس چون به فضل امام معرفت یافتند، بندها را از دوش آنها برمیدارد و منظور از بند، همان گناهان است. سپس آنها را توصیف کرده، فرمود: «کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریاش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند. بر اساس این فرمایش امام باقر(ع) امر به معروف، نهی از منکر، گشودن درهای علم راستین، هشدار به اندیشههای فاسد، زدودن زنگارهای گناه و باز کردن غل و زنجیر قلبها، تحفههایی است که امام مهدی(عج) برای یهود و مسیحیت آخرالزمان به ارمغان میآورد. این روایت صحیحالسند باب توبه را بر اهلکتاب گشوده میداند و رسالت امام مهدی(عج) در مواجهه با اهلکتاب را نه قلع و قمع که تربیت و پرورش بهشمار میآورد؛ آنهم پرورشی که در حد دعوت به نیکیها و هشدار به پلشتیها محدود نمیشود، بلکه با ایجاد زمینههای رشد از یکسو و زدودن موانع تکامل از سوی دیگر، همراه است. امام مهدی(عج) افزون بر اینها، طبیبانه زخمهای جانها را مرهم مینهد و باغبانانه روح و روان انسان را از حصار خار و خاشاک و غل و زنجیرهای عقاید، افکار و عادات و رسوم ناپسند رها میسازد. به گواهی آیات یادشده و حدیث امام باقر(ع) این همه مشروط به پیروی از آن پیشوای فرزانه است که به بهرهمندی از رحمت ویژه الهی خواهد انجامید؛ همچنانکه اهلکتاب در سایه ایمان به آن امام مهربان، بزرگداشت و نصرت او و پیروی از نوری که با آن حضرت است، به رستگاری واقعی دست خواهند یافت. بهراستی چه بسیار است تفاوت این دیدگاه با دیدگاهی که ظهور امام مهدی(عج) را به نهاده شدن قفل بر درگاه توبه و اصلاح تفسیر میکند. گروه دیگری از روایات که به وضوح به بطلان اندیشه بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی(عج) دلالت دارند، احادیثی هستند که به ثمر نشستن تلاشهای امام مهدی(عج) در امر هدایت و گرایش پیروان ادیان و مذاهب انحرافی به آیین اسلام ناب دلالت دارند. امام باقر(ع) در روایت معتبری در تفسیر آیه شریفه إعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ فرمودند: یحییها الله عزّوجلّ بالقائم(ع) بعد موتها، یعنی بموتها کفر أهلها و الکافر میّت؛ خداوند بزرگمرتبه زمین را پس از مرگ آن بهوسیله قائم(عج) زنده خواهد کرد. منظور از مرگ زمین کفر اهل آن است و کافر مرده به حساب میآید. بر اساس تفسیر امام باقر(ع) مرگ زمین بهمعنای کفر اهل آن است و طبیعتاً احیای آن نیز به ایمان آوردن اهل آن خواهد بود. و احیاء زمین توسط امام مهدی(عج) بهمعنای اتخاذ تدابیری است که به مؤمن شدن کافران بینجامد. این روایت، افزون بر اینکه به دعوت کافران به پذیرش آیین حق دلالت دارد و نشاندهنده گشوده بودن شاهراه سعادت در برابر گمشدگان وادی ضلالت است، از این حقیقت نیز پرده برمیدارد که کافران به دعوت امام(ع) پاسخ مثبت میدهند و مردگان با دم مسیحایی مقتدای مسیح زنده میشوند. مضمون یادشده را این روایات تأیید میکنند: ـ امام علي(ع) فرمودند: یدین له عرض البلاد و طولها لا یبقی کافر إلاّ آمن و لا طالح إلاّ صلح؛ عالم در برابر او تسلیم میشود؛ کافری نمیماند مگر اینکه ایمان میآورد و بدکاری نمیماند مگر اینکه به نیکیها رو میآورد. ـ امام باقر(ع) فرمودند: فلا یبقی یهودیّ و لا نصرانیّ و لا أحد ممّن یعبد غیر الله إلاّ آمن به و صدّقه و یکون الملّة واحدة ملّة الإسلام؛ هیچ یهود و نصرانی باقی نمیماند مگر اینکه به او ایمان میآورند و تصدیقش میکند و در آن روزگار تنها دین، دین اسلام خواهد بود. ـ آن حضرت در جای دیگری میفرمایند: إنّ عیسی ینزل قبل یوم القیامة فلا یبقی أهل ملّة یهودیّ أو نصرانیّ إلاّ آمن به قبل موته و یصلّی خلف المهدیّ؛ عیسی پیش از قیامت از آسمان فرود میآید. پس هیچ یهودی و نصرانی باقی نمیماند، مگر اینکه پیش از مرگش به او ایمان میآورد و عیسی(ع) پشت سر مهدی(عج) نماز میگزارد. ـ و نیز فرمودند: یکون أن لا یبقی أحد إلاّ أقرّ بمحمّد(ص)؛ کسی باقی نمیماند مگر اینکه به [حضرت] محمد(ص) ایمان میآورد. ـ امام صادق(ع) نیز چنین فرمودند: اذا خرج القائم(ع) خرج من هذا الأمر من کان یری أنّه من أهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس و القمر؛ چون قائم(ع) قیام کند، از این عقیده کسانی که گمان میرفت اهل آنند خارج میشوند و کسانی همچون پرستندگان خورشید و ماه به آن میگروند. محتواي مشترك مجموعه روايات یادشده همنوا با ضابطه كلي توبه اين است كه در عصر ظهور زمينه توبه و تغيير مسير براي تمامي تبهكاران و منحرفان فراهم خواهد بود و شاهراه سعادت در برابر مجموعه بشريت همچنان باز و هموار است. ب) درخواست نکردن توبه توسط امام مهدی(عج) پیش از طرح تفصیلی مستندات دیدگاهی که به بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی(عج) معتقد است، تذکر این نکته خالی از فایده نیست که تعدادی از احادیث بر این مطلب دلالت دارند که امام مهدی(عج) از مجرمان و منحرفان درخواست توبه نمیکند. این دسته از روایات، از روایاتی که به بسته شدن باب توبه دلالت میکنند، لحنی ملایمتر دارند. البته روشن است که میان درخواست توبه نکردن و نپذیرفتن توبه تفاوت زیادی وجود دارد. توضیح اینکه طبیعتاً در عصر ظهور، عکسالعمل منحرفان در برابر امام مهدی(عج) شکلهای متفاوتی خواهد داشت. عدهای بهصورت خودجوش از کردههای خود پشیمان میشوند و خاضعانه در برابر حضرت اظهار ندامت میکنند، اما گروهی دیگر که به بلوغ و رشد دسته اول نرسیدهاند، برای توبه پیشقدم نمیشوند. از اینرو نیازمند دعوت به توبهاند و چهبسا با این دعوت قدم در وادی انابه بگذارند. بر اساس روایات مورد اشاره، امام مهدی(عج) از گروه دوم برای توبه دعوت نمیکند. اما این روایات در مورد پذیرش یا رد توبه افرادی که برای اظهار پشیمانی پیشقدم میشوند، سکوت اختیار کرده است. بنابراین، این روایات نفیکننده توبهپذیری حضرت نیستند. همچنانکه گذشت، دو دیدگاه یادشده با یکدیگر متفاوتند، اما درخواست توبه نکردن، درجه نازلة نپذیرفتن توبه بهشمار میآید. بنابراین، بجاست در آغاز مستندات این دیدگاه نیز بررسی و نقد شوند. روایاتی که بر مطلب فوق دلالت میکنند، بدین قرارند: یکم. امام باقر(ع) میفرماید: یقوم القائم بأمر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه إلاّ السیف لا یستتیب أحداً و لا یأخذه فی الله لومة لائم؛ قائم(عج) به امری نو، کتابی تازه و قضایی جدید قیام خواهد کرد [و] بر عرب سخت خواهد گرفت. او را کاری جز با شمشیر نیست؛ از کسی درخواست توبه نمیکند و در کار خداوند از ملامت هیچ ملامتکنندهای باک ندارد. دوم. آن حضرت در جايي دیگر فرمودند: یقوم بأمر جدید و سنّة جدیدة و قضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه إلاّ القتل و لا یستتیب أحداً و لا تأخذه فی الله لومة لائم؛ او به امری نو، سنتی جدید و قضایی تازه قیام میکند؛ بر عرب سخت خواهد گرفت؛ کار او جز کشتن نیست؛ از کسی درخواست توبه نمیکند و در کار خداوند از ملامت هیچ ملامتکنندهای باک ندارد. سوم. باز آن حضرت فرمودند: إنّ رسولالله(ص) سار فی اُمّته بالمنّ کان یتألّف الناس و القائم یسیر بالقتل بذاک اُمر فی الکتاب الذی معه أن یسیر بالقتل و لا یستتیب أحداً ویل لمن ناواه؛ همانا پیامبر خدا(ص) همراه با بخشش در میان امت خود رفتار میکرد و مردم را به خود جذب مینمود، ولی سیره قائم(عج) کشتن است؛ زیرا در کتابی که به همراه دارد مأمور شده است که به کشتار رفتار نماید و از کسی طلب توبه نمیکند. وای بر کسی که با او به دشمنی برخیزد! واژه «لا یستتیب» که برخی از مترجمان گمان کردهاند، بهمعنای «توبه نمیپذیرد» نیست، بلکه بهمعنای «درخواست توبه نمیکند» است. در کتابهای صحاح، لسان العرب و قاموس المحیط در ترجمه واژه استتابه آمده است: «سأله أن یتوب»، یعنی درخواست توبه کرد. در تاج العروس نیز آمده: «إستتابه عرض علیه التوبة»؛ استتابه یعنی توبه را بر او عرضه کرد. در سند روایتهای اول و سوم، محمد بن حسان رازی و محمد بن علی کوفی وجود دارند. نجاشی در توصیف محمد بن حسان مینویسد: روایات وی پسنديده و ناپسند است و از ضعفا بسیار روایت میکند. ابنغضائری نیز او را ضعیف میداند. نجاشی در توصیف محمد بن علی کوفی مینویسد: بسیار ضعیف و فاسدالعقیده است و در هیچ چیز به او اعتماد نمیشود. شیخ طوسی نیز به نقل از فضل بن شاذان، محمد بن علی را از همه دروغپردازان مشهورتر میداند؛ همچنانکه دو راوی از روایات حدیث دوم توثیق نشدهاند. نفر اول یوسف بن کلیب است که در کتب رجالی نامی از او به میان نیامده و به اصطلاح مهمل است و نفر دوم حسن بن علی بن ابیحمزه بهشمار میآید که نجاشی او را از سران واقفه بهشمار آورده و به نقل از علی بن حسن بن فضال او را ضعیف میداند. شیخ طوسی نیز به نقل از علی بن حسن بن فضال او را «کذاب ملعون» خوانده است. علاوهبر ضعف سندی روایاتی که بر دیدگاه مورد بحث دلالت داشتند، این روایات با احادیث زیادی نیز در تعارض است که تفصیل آن در بررسی دیدگاه دوم بیان خواهد شد. از اینرو دیدگاه یادشده فاقد مستند معتبر و مردود است. روایاتی که در قیاس با دسته اول مضمونی تندتر دارند و بر بسته شدن باب توبه هنگام ظهور امام مهدی(عج) دلالت دارند، بدین قرارند: یکم. امام صادق(ع) در تفسیر آیه مبارکه يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًا فرمودند: الآیات هم الأئمّة و الآیة المنتظرة هو القائم فیومئذٍ لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل قیامه بالسیف و إن آمنت بمن تقدمه من آبائه؛ نشانهها همان ائمهاند و نشانهای که انتظارش میرود قائم(عج) است؛ پس در آن روز ایمان کسی که پیش از قیام به شمشیر قائم(عج) ایمان نیاورده، برایش نفعی ندارد، اگرچه به پدران او ایمان داشته باشد. دوم. امام صادق(ع) در تفسیر آیه یادشده فرمودند: یعنی خروج القائم المنتظر منّا ثمّ قال: یا ابابصیر، طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره أولئک أولیاء الله الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون؛ منظور [از نشانههای پروردگار كه با آمدن آن باب توبه بسته ميشود]، خروج قائم ماست که انتظارش را میکشند. اي ابابصير، خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در حال غيبتش، انتظارش را ميكشند و در زمان ظهورش از او اطاعت میکنند! آنها اولیای خداوند هستند که نه هراسی دارند و نه اندوهی. سوم. امام صادق(ع) در تفسیر آیه مبارکه قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لاَ يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ، فرمودند: یوم الفتح یوم تفتح الدنیا علی القائم لا ینفع أحداً تقرب بالایمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمناً و بهذا الفتح موقناً فذلک الذی ینفعه إیمانه و یعظّم عندالله قدره و شأنه؛ روز فتح، روزی است که دنیا برای قائم(عج) فتح میشود. در این روز ایمان کسی که بخواهد بهوسیله ایمان به آن حضرت تقرب جوید، در صورتی که پیش از این مؤمن نباشد و به این فتح یقین نداشته باشد، برایش نفعی ندارد و شخصی که از پیش مؤمن بوده و به فتح او یقین داشته، ایمان برایش نفع خواهد داشت و قدر و منزلتش نزد خداوند بزرگ خواهد بود. چهارم. در توقیع امام مهدی(عج) به شیخ مفید چنین آمده است: فإنّ أمرنا بغتة فجأة حین لا تنفعه توبة و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبة؛ همانا امر ما ناگهانی است؛ زمانی که توبه سودی نبخشد و پشیمانی بر گناه او را از عقاب ما نجات ندهد. علاوه بر روایات یادشده که مضمونی عام دارند، دو حدیث دیگر بر نپذیرفته نشدن توبه گروهی خاص و در حالتی ویژه دلالت دارند. این دو روایت بدین قرارند: ـ امام باقر(ع) فرمودند: ... فإذا جاء إلی البیداء یخرج الیه جیش السفیانیّ فیأمر الله الأرض فتأخذ بأقدامهم و هو قوله وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ یعنی القائم من آل محمد وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ ـ الی قوله ـ وَ حِیلَ بَینَهُم وَ بَینی مَا یَشتَهُون یعنی أن لا یعذّبوا كَمَا فُعِلَ بِأَشْياعِهِم مِّن قَبْلُ یعنی من کان قبلهم من المکذّبین هلکوا إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ؛ چون امام مهدی(عج) به سرزمین بیداء رسد، سپاه سفیانی به سوی او حرکت میکند. پس خداوند به زمین دستور داده، زمین آنها را در خود فرو میبرد و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «و ای کاش میدیدی هنگامی را که [کافران] وحشتزدهاند [آنجا که راهِ] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمدهاند و میگویند: به او ایمان آوردیم.» یعنی به قائم از خاندان محمد(ص). «چگونه از جایی [چنین] دور، دست یافتن [به ایمان] برای آنان میسر است؟» تا آنجا که میفرماید: «و میان آنان و میان آنچه [به آرزو] میخواستند حایلی قرار میگیرد»، یعنی آرزو میکردند عذاب نشوند. «همانگونه که از دیرباز با امثال ایشان چنین رفت» یعنی تکذیبکنندگانی که پیش از آنان بودند و هلاک شدند «آنها [نیز] در دودلی سختی بودند». ـ آن حضرت در حديثي ديگر فرمودند: یخرج القائم فیسیر حتّی یمرّ بمرّ فیبلغه أنّ عامله قد قتل فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک شیئاً ثمّ ینطلق فیدعوا الناس حتّی ینتهی الی البیداء فیخرج جیشان للسفیانیّ فیأمر الله عزّوجلّ الأرض أن تأخذ بأقدامهم و هو قوله عزّوجلّ: وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ یعنی بقیام القائم وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ یعنی بقیام (قائم) آل محمد(ص) وَيقْذِفُونَ بِالْغَيبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ * وَحِيلَ بَينَهُمْ وَبَينَ مَا يشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْياعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ؛ قائم(عج) خارج میشود تا اینکه به سرزمین مرّ میرسد. به او گزارش میدهند که کارگزارش کشته شده است. آن حضرت به سوی آنها بازگشته، تنها قاتلان را میکشد و باز میگردد. سپس مردم را دعوت میکند تا اینکه به سرزمین بیداء میرسد. در این حال دو سپاه از سفیانی به سوی آن حضرت حرکت میکنند و خداوند به زمین دستور میدهد که آنها را در خود فرو برد و این همان سخن خداوند است که فرموده: «و ای کاش میدیدی هنگامی را که [کافران] وحشتزدهاند [آنجا که راهِ] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمدهاند و میگویند به او ایمان آوردیم.» یعنی به قیام قائم(عج). «و حال آنکه پیش از این او را منکر شدند.» یعنی قیام قائم از خاندان محمد(ص) را منکر گشتند. «و از جایی دور به نادیده [تیر تهمت] میافکندند و میان آنها و میان آنچه [به آرزو] میخواستند، حایلی قرار میگیرد، همان گونه که از دیرباز با امثال ایشان چنین رفت؛ زیرا آنها [نیز] در دو دلی سختی بودند.» دو روایت اخیر بر پذیرفته نشدن اظهار ندامت لشکر سفیانی به هنگام نزول عذاب الهی دلالت دارند و این مضمون یعنی بسته شدن باب توبه به هنگام نزول عذاب، با ضابطه كلي در باب توبه همآهنگ است. از اينرو، این دو روایت با چهار روایت نخست که بر پذیرفته نشدن توبه با ظهور امام مهدی(عج) و بدون نزول عذاب الهی دلالت میکردند، تفاوت دارند و نمیتوان آنها را در زمره یکدیگر بهحساب آورد. بر این اساس، از پذیرش بسته شدن باب توبه با تحقق خسف بیداء نمیتوان بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی(عج) را نتیجه گرفت. بررسی سندی روایات در میان چهار روایت نخست، آخرین روایت، توقیع منسوب به امام مهدی(عج) برای شیخ مفید است. نخستین شخصی که به تفصیل این توقیع را آورده، علامه طبرسی از علمای قرن ششم قمری است. وی مینویسد: به گفته آورندة این توقیع که در روزهای پایانی ماه صفر سال 416 قمری به دست شیخ مفید رسیده، وی آن را از ناحیهای متصل به سرزمین حجاز آورده است. در ادامه، علیرغم فاصله حدود دو قرن که میان مرحوم طبرسی و شیخ مفید وجود دارد، ایشان بدون اشاره به سند خود به این توقیع، متن آن را ذکر مینماید. در مورد روایت سوم باید گفت اين روايت از كتاب تأويل الآيات الظاهره في فضائل العترة الطاهره نوشته سيدشرفالدين استرآبادي از علماي قرن دهم است. وي اين حديث را از كتاب ما نزل في القرآن في اهلالبيت نوشته محمد بن عباس معروف به ابنحجام روايت ميكند. افزون بر اينكه طريق مرحوم استرآبادي به كتاب ابنحجام بر ما روشن نيست. محمد بن سنان، از راویان این حدیث، تضعیف شده است. بنابراين، این روایت ضعیف و فاقد استناد است. عالمان علم رجال به وثاقت تمامی راویان روایت دوم بهجز علی بن ابیحمزه بطائنی و المظفر جعفر بن المظفر العلوی و علي بن محمد بن شجاع تصریح کردهاند. روایت یونس بن عبدالرحمن که از اجلای اصحاب امامیه بهشمار میآید از علی بن ابیحمزه که از استوانههاي واقفيه است، نشان میدهد که این روایت به پیش از دوران انحراف فکری او مربوط میشود. از اینرو بهنظر میرسد به روایت علی بن ابیحمزه نمیتوان خدشهای وارد کرد. جعفر بن المظفر نيز علیرغم اینکه از مشایخ شیخ صدوق بهشمار میآید، توثیق صریحی درباره او وارد نشده است. اما برمبنای بزرگانی چون علامه مامقانی از ترحم و ترضی شیخ صدوق میتوان حسن حال ایشان را دریافت، با وجود این، مشكل عمده اين روايت علي بن محمد بن شجاع بهشمار میآید كه توثيق نشده است. اما روایت اول، شیخ صدوق با دو سند مختلف از حسن بن محبوب از علی بن رئاب از امام صادق(ع) نقل نموده است. در سند اول احمد بن زیاد بن جعفر حمدانی، علی بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم، محمد بن ابیعمیر و حسن بن محبوب قرار گرفتهاند. در سند دوم، علی بن حسین بن بابویه [صدوق اول]، سعد بن عبدالله، محمد بن الحسین بن ابیخطاب و حسن بن محبوب قرار دارند. این روایت به هر دو طریق آن اعتبار دارد و به وثاقت تمامی راویان آن تصریح شده است. از آنچه گذشت روشن شد که از مجموعه چهار روایت یادشده، روایت اول بیتردید سندی معتبر دارد، اما روایتهای دوم، سوم و چهارم از نظر سندی معتبر نیستند. پس از بررسي سند روايات، نوبت بررسي محتوای روایات يادشده و کیفیت دلالت آنها بر فرضیه مورد بحث است. در توضیح محتوای این روایات تذکر چند نکته لازم است: الف) دو حدیث یادشده در تفسیر این آیه شریفه هستند: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً؛ روزی که پارهای از نشانههای پروردگارت [پدید] آید، کسیکه قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود بهدست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمیبخشد. بر اساس این آیه مبارکه، با آشکار شدن برخی از نشانههای الهی، ایمان دو گروه پذیرفته نمیشود و به تعبیر دیگر باب توبه بر دو گروه بسته میشود: اول کسانی که پیش از آشکار شدن بعضی از نشانههای الهی مؤمن نبودهاند اما با آشکار شدن آنها اظهار ایمان میکنند؛ دوم، عدهای که پیش از هویدا شدن بعضی از نشانههای الهی مؤمن بودهاند، اما در کارنامه عملشان عمل خیری ثبت نشده است. ایمان چنین افرادی نیز با ظهور برخی از نشانههای الهی نفعی در پی نخواهد داشت. حال سؤال اساسی این است که این نشانههای الهی که با ظاهر شدنشان باب توبه بسته میشود، چه چیزهایی هستند؟ در پاسخ به این سؤال، هم میتوان از آیات قرآن بهره گرفت و هم از روایات. علامه طباطبایی بر اساس تفسیر قرآن به قرآن برای «بعض آیات ربک» این سه مصداق را ذکر کرده است: 1. نشانهای که همراه با تبدل نشئه حیات باشد مانند مرگ؛ 2. نشانهای که همراه با استقرار ملکه کفر و انکار در نفوس باشد بهگونهای که نتوانند پذیرای حق شوند؛ 3. عذاب الهی. روایات برای این واژه مصادیق دیگری همچون طلوع خورشید از مغرب، خروج «دابّة الأرض» و... نیز ذکر کردهاند. افزون بر موارد یادشده، بر اساس دو روایت پیشین که از امام صادق(ع) نقل شد، امام مهدی(عج) یکی از مصادیق «بعض آیات ربّک» است که با ظهور ایشان باب توبه بسته خواهد شد. ب) در روایت نخست به متعلق ایمان تصریح نگشته، یعنی به صراحت بیان نشده است که با ظهور امام مهدی(عج) ایمان به چهچیزی پذیرفته نمیشود: ایمان به خدا، به رسول، به امام مهدی(عج) و یا... «لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل قیامه بالسیف» اما افزون بر دلالت سیاق به قرینه ذیل روایت «و إن آمنت بمن تقدّمه من آبائه» متعلق ایمان در صدر روایت امام مهدی(عج) است؛ زیرا وقتی گفته میشود، ایمان کسی که ایمان نداشته اگرچه به پدران امام مهدی(عج) مؤمن بوده با ظهور ایشان فایدهای ندارد، منظور ایمان نداشتن به چیزی است که با ایمان به پدران امام مهدی(عج) جمع شدنی است و بیترديد ایمان نداشتن به خدا و رسول(ص) را نمیتوان با ایمان به پدران امام مهدی(عج) جمع کرد و معقول نيست کسی به پدران امام مهدی(عج) ایمان داشته باشد، اما به خداوند و رسولش مؤمن نباشد. بنابراین، امام مهدی(عج) متعلق ایمان در این روایت است؛ یعنی با ظهور آن حضرت ایمان آوردن به ایشان برای کسی که پیش از ظهور به آن جناب ایمان نداشته، اگرچه به پدران آن حضرت ایمان داشته باشد، نفعی نخواهد داشت. بر این اساس، با ظهور امام مهدی(عج) باب توبه و رجوع بر دو گروه بسته خواهد شد: اول، کسانیکه به آن حضرت ایمان نداشتهاند، اگرچه به پدران آن حضرت ایمان داشته و امامت و وصایت آنها را پذیرفته باشند. دوم، کسانی که به امامت و وصایت آن حضرت مؤمن بودهاند، اما بر اساس این ایمان رفتار نیکی از آنها سر نزده است. بر اساس تفسیر یادشده، شیعیانی که به امامت آن حضرت معتقد بودهاند و در پرونده عملشان، هم اعمال نیک و هم رفتارهای ناپسند وجود داشته و به تعبیر قرآن خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيّئًا هستند، مشمول این روایت نیستند و توبه آنها در زمان ظهور پذیرفته خواهد شد. در نتیجه، با ظهور امام مهدی باب توبه بر سه دسته بسته خواهد شد: 1. غیرمسلمانان؛ 2. غیرشیعیان؛ 3. شیعیانی که از آنها عمل نیکی سر نزده است. در حديث دوم، به خلاف حديث اول كه متعلق ايمان در قياس با قرآن توسعه داده شده بود، در برابر متعلق ايمان سكوت شده، از اين جهت متعلق ايمان در اين حديث، همان متعلق ايمان در آيه، مباركه خواهد بود و ظاهراً متعلق ايمان در آيه خداوند متعال است كه البته ايمان به خداوند بدون ايمان به معاد و نبوت معنا ندارد. بنابراين، طبق اين حديث، با ظهور امام مهدي(عج) ايمان كافران و مؤمنان غيرعامل سودي نخواهد بخشيد. معناي روايت طبق توضيح يادشده بدينصورت خواهد بود: روزي كه پارهاي از نشانههاي پروردگارت بيايد يعني قائم منتظر خروج كند، كسي كه قبلاً به خداوند ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نميبخشد. تفاوت اين روايت با روايت پيشين در مؤمنان غيرشيعه است كه طبق حديث اول اظهار ايمان چنين افرادي با ظهور امام مهدي(عج) نفعي نخواهد داشت. اما طبق حديث دوم، براي اين گروه به شرط اينكه در پرونده اعمالشان عمل نيك نيز داشته باشند، همچنان باب ايمان گشوده خواهد بود؛ زیرا اين گروه نه از کافران هستند و نه از مؤمنان غيرعامل. حديث سوم نيز به حديث دوم میماند، اما آيهاي كه اين حديث در تفسير آن وارد شده، به کافران ناظر است نه مؤمنان غيرعامل. بر اين اساس، طبق روايت سوم با ظهور امام مهدي(عج) باب توبه تنها بر کافران بسته خواهد شد و ايمان آنها سود نخواهد بخشيد. در حديث چهارم، از فايده نبخشيدن ايمان سخن گفته نشده تا از متعلق ايمان گفتوگو كنيم، بلكه به تصريح اين روايت، با ظهور امام مهدي(عج) توبه سودي نخواهد بخشيد و البته گناه در اين روايت مطلق است و تمام گناهان از جمله كفر و شرك را شامل ميشود. بر اين اساس، از مجموع روايات يادشده، هر چهار حديث در نپذيرفتهشدن ايمان كافران اتفاقنظر دارند. حديثهاي اول، دوم و چهارم بر اين مطلب، سودنبخشيدن ايمان مؤمنان غيرعامل را نيز افزودهاند. افزون بر اين، حديث اول مضمونی اختصاصي دارد كه به پذيرفته نشدن ايمان مؤمنان غيرشيعه برمیگردد. حديث چهارم نيز مضمونی اختصاصي دارد كه عبارت است از سودنبخشيدن توبه، اگرچه شخص گناهكار، شيعهاي باشد كه اعمال نيك نيز داشته است. در نتيجه به جز مضمون اختصاصي حديث آخر كه به دليل ضعف سند معتبر نيست، دیگر مضامين صرفنظر از اشكالاتي كه خواهد آمد، به دليل تكرار مضمون وثاقت روايت آن، پذيرفتني هستند. ج) نکته دیگری که تبیین آن ما را در فهم هرچه بیشتر معنای حدیث یاری میدهد، مفهوم پذیرفته نشدن ایمان و یا به تعبیر ما بسته شدن باب توبه است. همچنانکه گذشت، دو روایت نخست در تفسیر این آیه کریمه هستند: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً. [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد. در این آیه شریفه، علیرغم تصریح به اینکه با هویدا شدن برخی از نشانههای الهی، باب توبه بر غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل بسته میشود، به این مسئله تصریح نشده که سرانجام این افراد چه میشود. اما علیرغم این نبود تصریح و با وجود اینکه بسته شدن باب توبه و نزول عذاب عقلاً با یکدیگر تفاوت دارند، در این آیه بسته شدن باب توبه، با نزول عذاب و کنده شدن ریشه غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل تلازم دارد. به تعبیر دیگر، وقتی قرآن از بیاثر شدن اظهار ایمان سخن میگوید، بدین معنا نیست که افراد یادشده به زندگی طبیعی خود ادامه میدهند، اما توبه آنان پذیرفته نمیشود؛ زیرا این آیه در مقام تهدید نازل شده است و پذیرفته نشدن ایمان کسانی که به مبدأ و معاد اعتقادی ندارند، برای آنها تهدید محسوب نمیشود. بر این اساس، وقتی قرآن میفرماید، با هویدا شدن برخی از نشانههای الهی، ایمان غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل نفعی در پی ندارد، منظور این است که با آشکار شدن این نشانهها، عذاب الهی نازل خواهد گشت و ریشه آنها را از زمین بر خواهد کند. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: آنچه در این آیه ذکر شده است (آمدن ملائکه، آمدن ربّ و هویدا شدن برخی از نشانههای الهی)، اموری هستند که به دنبال ندارند مگر قضاوت حتمی و حکم قطعی خداوند را به اینکه آنان را از بین برده و زمین را از لوث وجودشان پاک سازد. همچنانکه روايت سوم در تفسير اين آيه شريفه آمده كه بسته شدن باب توبه و فرستاده شدن عذاب را در کنار یکدیگر ذکر كرده است: قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ؛ بگو روز پیروزی، ایمان کسانی که کافر شدهاند، سود نمیبخشد و آنان مهلت نمییابند. بر این اساس، طبق روايات يادشده، ظهور امام مهدی(عج) از مصادیق «بعض آیات ربّک» است و «يوم الفتح» نيز به روز ظهور آن حضرت تفسير شده است. بنابراین، با ظهور آن حضرت ایمان غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل نفعی در پی نخواهد داشت و عذاب الهی که به دست سپاهیان امام مهدی(عج) جاری میشود، آنها را فرا خواهد گرفت. د) در برابر فرضيه بستهشدن باب توبه با ظهور امام مهدي(عج) اين مسئله وجود دارد که بر اساس آیات قرآن کریم، سخنان پیشوایان معصوم و اصل عقلی «قبح عقاب بلابیان»، قهر الهی کسی را فرا نخواهد گرفت مگر پس از آشکار شدن حقیقت، تمام شدن حجت و سرپیچی از سر عناد و لجاجت. قرآن کریم در اینباره ميفرمايد: وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا؛ و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمیپردازیم. و در جای دیگر ميفرمايد: وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً؛ و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابی هلاک میکردیم، قطعاً میگفتند: «پروردگارا، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی؟». بر این اساس، به شرطی میتوان ظهور امام مهدی(عج) را پایان فرصت معتقدان به ادیان منسوخ و نحلههای انحرافی دانست که در عصر غیبت با رسیدن پیام اسلام راستین به سرتاسر جهان، حجت بر انسانهای سرتاسر گیتی تمام شده باشد. حال آیا تحقق چنین امری امکانپذیر است و به راستی پیش از ظهور، حجت بر جهانیان تمام میشود؟ در پاسخ به اين سؤال میتوان گفت: نظر به جهش فوقالعاده فناوری اطلاعات، نفوذ رسانههای جمعی در سراسر جهان و افزایش چشمگیر اقبال عمومی به بهرهبرداری از این فنآوری از یک سو، و آغاز نهضت علمی در دنیای اسلام و شکلگیری تفکر لزوم بهرهوری از فرصتهای مناسبی که در عصر انفجار اطلاعات برای ترویج و تبیین معارف ناب اسلامی فراهم آمده از سوی دیگر، اصل امکانپذیر بودن رسیدن پیام اسلام به سرتاسر گیتی و تمام شدن حجت بر همة انسانها در آیندهای نزدیک را نمیتوان بعید شمرد؛ بهويژه اینکه هر روز در حوزه فنآوری اطلاعات، خلق و تولید پدیدههای شگرفی را شاهد هستیم که امر ارتباط و دستیابی به اطلاعات را سریعتر و سهلتر مینماید. این توسعه و روند روبه رشد، آنقدر سریع است که به راستی نمیتوان برای آیندة آن تصور خاصی داشت و چهبسا در آیندهای بسیار نزدیک، با تولید ابزارهای جدید بتوان امر ارتباط و تبادل اطلاعات را به شکلی سامان داد که امروز در تخیل ما نمیگنجد. بر این اساس، واقعیتهای دنیای امروز امکان ثبوتی شنیده شدن صدای اسلام ناب توسط تکتک انسانها در سرتاسر گیتی و در نتیجه تمام شدن حجت بر آنها را نفی نمیکند. افزون بر این، در تعدادی از احادیث از تحقق یافتن این آرمان در آخرالزمان سخن گفته شده است. این احادیث اگر از نظر سندی خدشهپذير باشند که البته کاوش درباره آن را باید به جای دیگر حواله داد، باز هم همان امکان ثبوتی برای اثبات دعوای ما کافی خواهد بود. از جمله روایات یادشده این سخن امام صادق(ع) است: ستخلو کوفة من المؤمنین و یأزر عنها العلم کما تأزر الحیّة فی جحرها ثم یظهر العلم ببلدة یقال لها قمّ و تصیر معدناً للعلم و الفضل حتّی لا یبقی فی الأرض مستضعف فی الدین حتّی المخدّرات فی الحجال و ذلک عند قرب ظهور قائمنا فیجعل الله قمّ و أهله قائمین مقام الحجّة و لولا ذلک لساخت الأرض بأهلها و لم یبق فی الأرض حجّة فیفیض العلم منه إلی سائر البلاد فی المشرق و المغرب فتتمّ حجّة الله علی الخلق حتّی لا یبقی أحد علی الأرض لم یبلغ إلیه الدین و العلم ثمّ یظهر القائم(ع) و یسیر سبباً لنقمة الله و سخطه علی العباد لأنّ الله لا ینتقم من العباد إلاّ بعد إنکارهم حجّة؛ به زودی کوفه از مؤمنان خالی میگردد و علم از آن پنهان میشود، آنگونه که مار در سوراخش پنهان میگردد. سپس علم در شهری به نام قم ظاهر میشود و اين شهر کانون دانش و فضل شده، چنان دنیا را با معارف آشنا میکند که در روی زمین مستضعفی در دین باقی نمیماند؛ حتی زنها در حجلهها. این نزدیک ظهور قائم ماست. پس خداوند قم و اهل آن را جانشین حجت خدا قرار میدهد که اگر چنین نشود، زمین اهل خود را فرو میبرد و حجتی باقی نمیماند. آنگاه دانش از قم به ديگر مناطق از مشرق تا مغرب گسترش مییابد و حجت خداوند بر خلق تمام میگردد تا اینکه روی کرة زمین کسی نباشد که دین و دانش به او نرسیده باشد و آنگاه قائم(عج) آشکار میشود و خشم و غضب خداوند را بر مردم جاری میسازد؛ چون خداوند از بندگان انتقام نمیگیرد مگر پس از اینکه حجت را انکار کنند. آنچه گذشت بيان نظريه بستهشدن باب توبه با ظهور امام مهدي(عج) بود كه مستندات آن همراه با بررسي سندي آن ذكر گشت و تلاش شد اين نظريه به بهترين صورت ممكن بيان شود. اكنون نوبت نقد و بررسي اين ديدگاه ميرسد: عليرغم اينكه تعدادي از روايات فرضيه بسته شدن باب توبه را با ظهور امام مهدي(عج) تأييد ميکنند، بسياري از ادله آن را تضعيف مينمايند. ادله يادشده بدينقرارند: 1. تعداد وسيعي از روايات كه بر بازبودن باب توبه در عصر ظهور دلالت داشتند. اين روايات كه به تفصيل در فرضيه اول ذكر شدند، به صراحت با نظريه بستهشدن باب توبه در عصر ظهور در تعارضند. 2. اين فرضيه با آيات و رواياتي كه ضابطه كلي پذيرش و نپذيرفتن توبه را بيان كردهاند و بر اساس آنها حق بازگشت براي همگان تا پيش از نزول عذاب الهي و آشكار شدن نشانههاي مرگ محفوظ است، در تعارض هستند. براي حل تعارض يادشده، ميتوان مدعي تخصيص شد، يعني از حكم عام باقيبودن فرصت توبه و پذيرش ايمان تا زمان آشكار شدن نشانههاي عذاب و مرگ، انسانهاي عصر ظهور را مستثنا دانست. اما اين آيات در مقام بيان ضابطه كلي شرايط پذيرش توبهاند، يعني بيانكننده معيارهايي هستند كه تمام موارد پذيرش يا نپذيرفتن توبه را پوشش ميدهند. از اينرو، به اصطلاح اين آيات از تخصيص ابا دارند و اصولاً براي اين ادعا نميتوان توجيهي معقول و منطقي ارائه كرد كه براي انسانهاي همه زمانها فرصت توبه و اصلاح تا زمان مرگ محفوظ است، اما انسانهايي كه عصر ظهور را درك ميكنند، از اين حق محروم هستند. شايد به همين دليل علامه طباطبايي عليرغم اينكه در مورد بستهشدن باب توبه تا طلوع خورشيد از مغرب نظر مثبت دارد، بسته شدن توبه تا ظهور امام مهدي(عج) را غيرواضح ميداند. 3. اشكال ديگر فرضيه مورد بحث اين است كه با رواياتي در تعارض است كه بر بسته شدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب دلالت دارند. توضيح اينكه در بسياري از روایات که در منابع دستاول شیعه و اهلسنت آمده، در آخرالزمان خورشید از مغرب طلوع ميکند و با تحقق این پدیده، ایمانِ ایمانآورندگان نفعی نخواهد داشت و به اصطلاح باب توبه بسته خواهد شد. از جمله امام باقر(ع) در این خصوص فرمودهاند: بعث الله محمّداً(ص) بخمسة أسیاف؛ ثلاثة منها شاهرة لا تغمد إلی أن تضع الحرب أوزارها و لن تضع الحرب أوزارها حتّی تطلع الشمس من مغربها فإذا طلعت الشمس من مغربها أمن الناس کلّهم فی ذلک الیوم فیومئذ لاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًا. خداوند محمد(ص) را با پنج شمشیر برانگیخت که سه تای آن کشیده شد و به نیام نخواهد رفت تا اینکه جنگ پایان یابد؛ و جنگ پایان نمییابد تا اینکه خورشید از مغرب طلوع کند؛ و چون خورشید از مغرب طلوع کند تمام مردم در آن روز ایمان آورند و در آن روز « كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد». مسلم نيشابوري نیز از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت کرده است: ثلاث إذا أخرجن لاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًا طلوع الشمس من مغربها و الدجّال و دابّةالأرض؛ سه چیزند که با خروج آنها «ایمان آوردن کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان خود به دست نیاورده، به حالش سود نمیبخشد»: طلوع خورشید از مغرب، خروج دجال و دابّة الأرض. علامه طباطبايي در اينباره مينويسد: احاديث طلوع خورشيد از مغرب كه جداً فراوان هستند را شيعيان از ائمه و اهلسنت از تعداد زيادي از صحابه روايت كردهاند. گرچه مضمون آنها داراي اختلافات فاحشي است و نظريههاي علمي امروز هم منكر اين مطلب نيستند كه ممكن است مسير حركت زمين تغيير يافته و حركت شرقي آن تبديل به حركت غربي شود و يا قطبها جاي خود را عوض كرده و قطب شمالي جنوبي شود و بالعكس. اين تغيير و تحول ميتواند تدريجي باشد، همچنانكه رصدهاي فلكي آن را تأييد ميكنند؛ و میتواند ناگهاني و در اثر يك حادثه جوي باشد. البته اگر ما طلوع خورشيد از مغرب را رمزي كه به سرّي از اسرار اشاره دارد، تفسير نكنيم. بيان تعارض ظاهری این دو دسته روایت به این صورت است که اولاً به دلایلی که در جای خود تبیین شده است، ظهور امام مهدی(عج) با طلوع خورشید از مغرب تفاوت دارد و این دو را نمیتوان یک پدیده دانست. ثانیاً ظهور امام مهدی(عج) پیش از طلوع خورشید از مغرب تحقق خواهد یافت؛ زيرا طلوع خورشید از مغرب از نشانههای قیامت است. بر این اساس، اگر در آخرالزمان با ظهور امام مهدی(عج) باب توبه بسته شود، با طلوع خورشید از مغرب دیگر جایی برای بسته شدن باب توبه باقی نخواهد ماند و اگر برای انسانهای آخرالزمان تا زمان طلوع خورشید از مغرب، فرصت بازگشت و اصلاح محفوظ باشد، بهطور طبیعي با ظهور امام مهدی(عج) که پیش از آن تحقق یافته، باب توبه بسته نشده است. از این رو بسته شدن باب توبه هم با ظهور و هم با طلوع خورشید از مغرب پذيرفتني نيست. براي جمع میان این دو دسته روایات ميتوان گفت که با ظهور امام مهدی(عج) باب توبه بر منحرفان بسته میشود، پس از آن برای انسانهایی که دوران حکومت امام مهدی(عج) و رجعت ائمه را درک میکنند، جریان تکلیف و ثواب و عقاب بهصورت عادی باز میگردد و بار دیگر در آستانه قیامت و با طلوع خورشید از مغرب، از انسانهای منحرف مجال بازگشت ستانده میشود. اما پذیرش مطالب یادشده بدین معناست که وضعيت انسانهایی که در عصر غیبت میزیستهاند و امام معصوم را درک نکرده و از تربیت و هدایت او بهصورت ظاهری بهره نبردهاند، از وضعيت کسانی که در دوران ظهور و رجعت متولد ميشوند و زندگی میکنند، سختتر باشد و بر گروه اول به دلیل انحراف با ظهور امام مهدی(عج) باب توبه بسته شود. اما انسانهای دوران ظهور و رجعت که امام معصوم را در کنار خود میبینند و میتوانند بهطور مستقیم از چشمهسار فیض او بنوشند، اگر از سر عناد در ورطه تباهی غلطیدند، همچنان از مجال توبه و بازگشت برخوردارند و چنین مطلبی پذيرفتني نیست. بر این اساس، احادیثی که طلوع خورشید از مغرب را عامل بسته شدن باب توبه میدانند نیز با روایاتی که ظهور امام مهدی(عج) را زمان بسته شدن باب توبه ذکر ميکنند، در تعارض هستند. 4. نقد پایانی ما بر تئوری موردنظر این است که بسته شدن باب توبه با رفع تکلیف تلازم دارد؛ زیرا پذیرفتنی نیست که از یکسو، کسی به انجام دادن اوامر الهی و ترک محرمات، از جمله توبه و اصلاح گذشته خود مکلف باشد و از سوی دیگر توبه او پذيرفته نشود. از جمله قراينی که بر تلازم بسته شدن باب توبه و پایان یافتن زمان تکلیف دلالت دارند، این نکته است که سرّ پذیرفته نشدن توبه در موارد مشابه مانند آشکار شدن نشانههای مرگ و نزول عذاب الهی، این است که ایمانی که در اين حالت اظهار میشود، از سر اضطرار و بدون اراده است و به همین دلیل ارزش ندارد و با خروج انسان از حالت اختیار و اراده، دوران تکلیف نیز پایان مییابد. علامه طبرسی در تفسیر آیه 158 سوره انعام مینویسد: «روزی که برخی از نشانههای پروردگارت بیاید» نشانههایی است که آنها را به معرفت مجبور میکند و با آمدنش تکلیف زايل میشود [و] «کسی که قبلاً ایمان نیاورده، ایمانآوردنش سودی نمیبخشد»؛ زیرا با ظهور نشانههای قیامت، باب توبه بسته میشود و خداوند همگان را به معرفت خودش مجبور میکند. علامه طباطبایی نیز در تفسير آيات هفده و هجده سوره نساء مینویسد: توبه بازگشت بنده به بندگی خداوند است و توبه خداوند متعال نیز پذیرش این بازگشت است و عبودیت تحقق نخواهد یافت مگر با حیات دنیوی که ظرف اختیار و محل اطاعت و معصیت است و با آشکار شدن نشانههای مرگ اختیاری که سرمنشأ اطاعت یا معصیتی شود، وجود نخواهد داشت. حاصل سخن اینکه بسته شدن باب توبه با رفع تکلیف تلازم دارد و اگر در زمان ظهور باب توبه بسته شود، باید از کسانی که مجال توبه را از دست میدهند، تکلیف ساقط باشد. از سوي ديگر، به گواهي تعدادی از احادیث، غیرشیعيان که باب توبه بر آنها بسته شده و تکلیف از آنها ساقط گشته، در دوران میانی حکومت امام مهدی(عج) حضور دارند. یعنی تعداد کثیری از انسانهای عصر ظهور علیرغم اینکه تکلیف از آنها ساقط شده، همچنان سالها به زندگی طبیعی خود ادامه میدهند. در حالی که بر اساس اصول مسلم شریعت، انسانها تا زمانی که بهصورت طبیعی در قید حیات هستند، به انجام دادن فرایض و ترک محرمات مکلف و مأمور خواهند بود. بر این اساس، اگر روایات از وجود انسانهای فاجر و غیرشیعه در دوران میانی حاکمیت امام مهدی(عج) سخن میگویند، پس با ظهور آن حضرت باب توبه بر آنها بسته نشده است. روايات يادشده بدين قرارند: 1. امام صادق(ع) در روایت صحیحهای فرمودند: کلّ ما فی أیدی شیعتنا من الأرض فهم فیه محلّلون حتّی یقوم قائمنا فیَجبِیَهم طسق ما کان فی أیدیهم و یترک الأرض فی أیدیهم و أمّا ما کان فی أیدی غیرهم فإنّ کسبهم من الأرض حرام علیهم حتّی یقوم قائمنا فیأخذ الأرض من أیدیهم و یخرجهم صغرة؛ تمام زمینهایی که در دست شیعیان ما قرار دارد، بر آنها حلال است تا اینکه قائم ما(عج) قیام کند؛ پس او مالیات زمینها را از آنها میگیرد و زمین را در دستشان باقی میگذارد. اما کسب و کار بر روی زمینهایی که در دست غیرشیعیان قرار دارد، بر آنها حرام است تا اینکه قائم ما قیام کند. پس او زمینها را پس گرفته، آنها را ذلیلانه اخراج میکند. امام باقر(ع) نیز در روایت معتبری فرمودند: ... الأرض کلّها لنا فمن أحیا أرضاً من المسلمین فلیعمرها و لیؤد خراجها إلی الإمام من أهلبیتی و له ما أکل منها... حتّی یظهر القائم من أهلبیتی بالسیف فیحویها و یمنعها و یخرجهم منها کما حواها رسولالله(ص) و منعها إلاّ ما کان فی أیدی شیعتنا؛ ... تمام زمین برای ماست؛ پس هر مسلمانی که زمینی را احیا کرد، باید آن را آباد کند و مالیاتش را به امام از خاندان من بدهد و بهرههایی که از آن میبرد، بر او حلال است... تا اینکه قائم از خاندان من با شمشیر قیام کند. او زمینها را باز پس گرفته، آنها را از زمینها اخراج میکند؛ همچنانکه پیامبر خدا(ص) چنین کرد، مگر آنچه در دست شیعیان ما باشد. این احادیث به نحوه مواجهة امام مهدی(عج) با شیعیان در زمان تثبیت حکومت ناظر هستند؛ زيرا سامان دادن امور اقتصادی جامعه، باز پس گرفتن زمینهای غصب شده و اخذ مالیات و عوارض برای حکومت بیثباتی که قدرت و صلابت ندارد و به توانمندی و استحکام دست نيافته، نه امکان دارد و نه اولویت. بر این اساس، روایات یادشده، به آغاز نهضت جهانی امام مهدی(عج) ناظر نیستند، بلکه گزارشگر اقدامات امام مهدی(عج) پس از ثبات حکومتند. در نتیجه این احادیث بر وجود غیرشیعه، حداقل در بخشهایی از دوران ثبات حکومت امام مهدی(عج)، دلالت دارند و از اینرو نمیتوان ظهور امام مهدي(عج) را زمان بستهشدن باب توبه و زمان ريشهكن شدن منحرفان دانست. پیامبر اکرم(ص) نیز ميفرمايند: یجمع عیسی(ع) الکتب من أنطاکیّة حتّی یحکم بین أهل المشرق و المغرب و یحکم بین أهل التوراة فی توراتهم و أهل الإنجیل فی إنجیلهم و أهل الزبور فی زبورهم و اهل الفرقان بفرقانهم؛ و عیسی(ع) کتابهای آسمانی را از انطاکیه جمعآوری میکند تا اینکه میان اهل مشرق و مغرب بهوسیله آنها حکم نمايد و میان اهلتورات، به توراتشان و میان اهلانجیل، به انجیلشان و میان اهلزبور، به زبورشان و میان اهلقرآن به قرآنشان حکم ميکند. امام باقر(ع) نیز فرمودند: إنّما سمّی المهدیّ مهدیِّاً لانه یهدی إلی أمر خفیّ و یستخرج التوراة و سائر کتب الله عزّوجلّ من غار بأنطاکیة و یحکم بین أهل التوراة بالتوراة و بین أهل الإنجیل بالإنجیل و بین أهل الزبور بالزبور و بین أهل القرآن بالقرآن؛ همانا مهدی، مهدی نامیده شده است، چون به امر پنهان هدایت میکند و تورات و ديگر کتابهای الهی را از غاری در انطاکیه بیرون میآورد و میان اهلتورات، به تورات و میان اهلانجیل، به انجیل و میان اهلزبور، به زبور و میان اهلقرآن، به قرآن حکم میکند. این دو روایت نیز بر وجود غیرمسلمانان در دوران تثبیت حاکمیت امام مهدی(عج) دلالت دارند؛ زيرا داوری میان اهل مشرق و مغرب، يعني وجود حکومتی که شرق و غرب عالم را فرا گرفته است؛ همچنانکه داوری آن حضرت در میان معتقدان به ادیان ديگر تنها در سایه تشکیل حکومتی فراگیر امکانپذیر خواهد بود که همگان به احکام آن گردن نهند. از آنچه گذشت روشن ميشود كه در مورد ظهور امام مهدي(عج) دو ديدگاه وجود دارد: طبق ديدگاه اول كه از مضموني همآهنگ با ضابطه كلي باب توبه برخوردار است، با ظهور امام مهدي(عج) گام نهادن در مسير سعادت و جبران كاستيها همچنان براي بشر دورافتاده از حقيقت جهان، وجود دارد. ديدگاه دوم، ظهور آن حضرت را باعث بستهشدن باب توبه و پايان يافتن فرصتها ميداند. اين دو ديدگاه كه در رويات معتبر وجود دارند، با يكديگر در تعارضند و مضمون هركدام نفيكننده مضمون ديگري است. حال براي حل تعارض اين دو دسته روايات چه بايد كرد؟ براي حل اين تعارض دو راه وجود دارد: 1. در حديث اول كه در مقايسه با سه روايت ديگر بهترين اسناد را دارد، چنين آمده است: ايمان كساني كه پيش از قيام به شمشير امام مهدي(عج) ايمان نياوردهاند و يا در ايمانشان خيري كسب نكردهاند، سودي نخواهد بخشيد. اين حديث را ميتوان چنين توضيح داد كه ميان مرحله ظهور امام مهدي(عج) و مرحله قيام به شمشير آن حضرت، تفاوت وجود دارد و مرحله ظهور كه زمان روشنگري و هدايت است، بر مرحله قيام مسلحانه تقدم دارد تا هلاك شدگان با دليلي روشن هلاك گردند و زنده شدگان با دليلي واضح زنده بمانند: ليُهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ ويحْيى مَنْ حَيَّ عَن بَيّنَةٍ. تا كسى كه [بايد] هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد، و كسى كه [بايد] زنده شود، با دليلى واضح زنده بماند. بر اين اساس، در مرحله روشنگري، تمام تلاش امام مهدي(عج) بر دعوت و هدايت متمركز خواهد شد و پايان اين مرحله، آغاز صفبندي و جدايي پيروان حق از باطل و رويارويي اين دو جبهه است. در اين مرحله آن حضرت دست به قبضه شمشير خواهند برد. ممكن است تعدادي از كساني كه تا پيش از شروع اين مرحله بر باطل خود اصرار داشتند و از ايمان سر باز ميزدند و يا درخت ايمانشان خشك و بيثمر بود، با ديدن برق شمشير مجازات امام مهدي(عج) اظهار ايمان كنند. اين ايمان غيرواقعي، تظاهر به ايمان و براي فرار از مجازات خواهد بود؛ زيرا در عصر ظهور و در مرحله هدايت و روشنگري تمام شرايط و زمينهها براي فهم حقيقت و گرايش به آن مهيا خواهد بود و اصرار بر باطل، با وجود چنين زمينههايي و چرخش ناگهاني و اظهار ايمان و ندامت با مشاهده برق شمشير مجازات امام مهدي(عج)، تصنعي بودن اين چرخش و تغيير موضع و حقيقي نبودن ايمان و توبه را نشان ميدهد. البته روشن است كه بسته شدن باب تظاهر به ايمان و توبه و پذيرفته نشدن ايمان و توبه ظاهري از ويژگيهاي عصر ظهور امام مهدي(عج) و در مرحله قيام شمشير است؛ زيرا از عصر پيامبر اكرم(ص) تا پايان دوران غيبت با كساني كه اظهار اسلام و ايمان كنند، به مانند مسلمانان رفتار خواهد شد و جان و مالشان ايمن خواهد بود. افزون بر روايت يادشده، دلايل ديگري بر اين مطلب نيز ميتوان اقامه نمود؛ از جمله در حديث معتبري از امام باقر(ع) چنين نقل شده است: ويح هذه المرجئة إلي من يلجئون غداً إذا قام قائمنا. قلت إنّهم يقولون لو قد كان ذلك كنّا و أنتم في العدل سواء فقال من تاب تاب الله عليه و من أسرّ نفاقاً فلا يبعد الله غيره؛ واي بر اين مرجئه! فردا كه قائم ما قيام كند به كه پناه خواهند برد. [راوي گويد:] عرض كردم آنها ميگويند اگر چنين واقعهاي رخ دهد، ما و شما در ميزان عدالت يكسان خواهيم بود. حضرت فرمودند: هركس توبه كند، خداوند توبهاش را ميپذيرد و هركه نفاقش را پنهان سازد، خداوند تنها او را از رحمت خود دور ميکند. علامه طباطبايي نيز پس از بيان فلسفه وجوب جهاد كه در واقع دفاع از حق حيات انسانيت محسوب ميگردد و شرك به خداوند، هلاك انسانيت و مرگ فطرت است، مينويسد: و از اينجاست كه هر خردمند هوشياري متوجه ميشود كه سزاوار است اسلام براي پاكسازي زمين از لوث مطلق شرك و خالص ساختن ايمان براي خداوند سبحان، حكمي دفاعي داشته باشد؛ زيرا اين آياتي كه گذشت در مورد جهاد، براي از بين بردن شرك علني و بتپرستي و اعلاي كلمه حق بر كلمه اهلكتاب و وادار ساختن آنها بر پرداخت جزيه بود. با اينكه در آيات جهاد با افراد يادشده آمده است كه اينها به خدا و رسولش ايمان ندارند و به اين حق اعتقاد ندارند. پس اينها اگرچه به ظاهر موحدند، ولي در حقيقت مشركند و شرك خود را پنهان ميسازند و دفاع از حق فطري انسانيت، ايجاب ميكند كه آنان بر دين حق وادار شوند و قرآن كريم هرچند بهصورت صريح، حكمي درباره اين دفاع بيان نكرده، ليكن به پيروزي مؤمنان بر دشمنان وعده داده و اين وعده محقق نميشود مگر با وجود امر به چنين جهادي، يعني جهاد براي توحيد خالص. خداوند فرموده است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ اوست كسي كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد تا آن را بر هرچه دين است فايق گرداند هرچند مشركان را ناخوش آيد. و ظاهرتر از آن، اين آيه است: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ؛ و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. و صريحتر از آن اين آيه است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يعْبُدُونَنِي لا يشْرِكُونَ بِي شَيئًا؛ خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همانگونه كه كساني را كه پيش او آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هركس پس از آن به كفر گرايد، آنانند كه نافرمانند. و اين سخن خداوند «يعبدونني» يعني عبادت خالصانه از روي ايمان حقيقي به قرينه اين كلام خداوند: «لا يشركون بي شيئا» با اينكه خداوند بعضي ايمانها را شرك ميداند: وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ؛ و بيشترشان به خدا ايمان نميآورند جز اينكه [با او چيزي را] شريك گيرند. و اين وعده خداوند است به اينكه زمين تصفيهشده و خالص در اختيار مؤمنين قرار ميگيرد، روزي كه در آن به حقيقت غيرخداوند پرستش نشود. اگر بر اساس توضيحات يادشده بپذيريم كه بسته شدن باب توبه به دوران قيام به شمشير و نه مرحله هدايت و روشنگري مربوط ميشود، تعارض از ميان روايات رخت برخواهد بست و اشكالات ديدگاه بستهشدن باب توبه پاسخ مناسب خواهند يافت؛ زيرا: 1. مجموعه احاديثي كه بر گشوده بودن باب توبه در عصر ظهور و تلاش امام مهدي(عج) براي هدايت انسانها دلالت داشتند، به مرحله روشنگري و هدايت ناظر هستند؛ در حالي كه بسته شدن باب توبه به مرحله قيام به شمشير مربوط است. پس ميان اين دو دسته روايت تعارض وجود ندارد. 2. بر اساس ضابطه كلي در باب توبه، توبه حقيقي بدون هيچ قيد و شرطي پذيرفته ميشود و دليل اينكه با آشكار شدن نشانههاي عذاب الهي و مرگ، فرصت توبه پايان مييابد، واقعي نبودن توبه است. رواياتي كه بر بستهشدن باب توبه در عصر ظهور دلالت دارند، با اين معيار كلي همآهنگ هستند؛ زيرا شمشير مجازات امام مهدي(عج) از مصاديق عذاب الهي است كه طبق ضابطه كلي با آشكار شدن نشانههاي آن، توبه پذيرفته نميشود و دليل پذيرفته نشدن ايمان و توبه در حال قرارگرفتن در چنين وضعيتي، تصنعي و ظاهري بودن آن است. 3. در پاسخ به اشكال سومي كه به ديدگاه بسته شدن باب توبه شد، ميتوان گفت كه اين اشكال بر اين پايه استوار بود كه بسته شدن باب توبه بر انسانهاي منحرف عصر غيبت كه از هدايتهاي امام ظاهر بيبهرهاند مستلزم بدتر بودن وضعيت آنها از انسانهاي عصر ظهور است كه از روشنگريهاي امام ظاهر بهرهمند هستند؛ در حالي كه طبق تفسيري كه براي حل تعارض گفته شد، بسته شدن باب توبه ظاهري و تصنعي براي كساني است كه حضور امام را درك كردهاند و از هدايتهاي او بهرهمند شدهاند. افزون بر اينكه بر قوم عاد، ثمود و با آشكار شدن نشانههاي عذاب الهي باب توبه بسته شد و آنها مشمول عذاب الهي شدند و اين مطلب با بستهشدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب هيچ تعارضي ندارد. بنابراين، ميان بسته شدن باب توبه بر ستمگران و كافران با قيام بر شمشير امام مهدي(عج) كه مايه عذاب و نعمت الهي است و بسته شدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب هم هيچ منافاتي وجود نخواهد داشت. 4. اشكال چهارم را نيز ميتوان چنين پاسخ داد كه حضور غيرشيعيان در دولت امام مهدي(عج)، به مرحله روشنگري و هدايت مربوط ميشود نه مرحله قيام به شمشير. آنچه براي حل تعارض گفته شد، تفسيري ديگر از نخستين حديث از چهار حديثي بود كه بر بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدي(عج) دلالت ميكردند و از ميان اين چهار روايت، تنها در حديث نخست بسته شدن باب توبه مربوط به دوران قيام به شمشير امام مهدي(عج) دانسته شده بود و روايات ديگر از اين نكته خالي بودند. ميتوانيم با معيار قراردادن حديث نخست كه سندي بهتر از ديگر روايات دارد و از باب حمل مطلق بر مقيد، روايات ديگر را نيز بر همين معنا حمل نماييم. تذكر اين نكته ضروري است كه از بسته شدن باب توبه در دوران قيام به شمشير امام مهدي(عج) نبايد خونريزي و خشونتطلبي آن حضرت را نتيجه گرفت؛ زيرا اولاً همچنان كه در جاي خود ثابت شده است، در سايه تلاشهاي بيوقفه امام مهدي(عج) و ياران مخلص آن حضرت در دوران روشنگري و هدايت، اكثريت جامعه جهاني كه از فطرتهاي پاك و حقجو برخوردارند، دعوت امام مهدي(عج) را لبيك ميگويند و مشتاقانه از سرچشمه زلال هدايتهاي ايشان خواهند نوشيد. تعبيراتي همچون: «لا يبقي كافر إلاّ آمن و لا طالح إلاّ صلح؛ كافري نميماند مگر اينكه ايمان ميآورد و بدكاري نميماند مگر اينكه به نيكيها روميکند.» اين وضعيت عمومي و فراگير را ثابت ميکنند. ثانياً بسته شدن باب توبه به اقليتي از جامعه جهاني مربوط ميشود كه عليرغم وجود زمينههاي مناسب براي بهرهمندي از هدايتهاي امام مهدي(عج) لجوجانه حقيقت را انكار ميكنند و عليرغم مكنونات قلب خود، به ايمان و توبه تظاهر مينمايند. آشكار است كه نبود برخورد كوبنده با چنين افراد پليدي که جناثت باطن و پلیدی سرشت آنها را ميتوان از لجاجت و تمردي دريافت كه در برابر حقيقت دارند. در درازمدت، ثمري جز متزلزل شدن پايههاي حكومت مهدوي نخواهند داشت؛ سرنوشتي كه تمام حكومتهاي عادلانه تاريخ به جهت مهيا نبودن زمينههاي برخورد قاطع با خطر نفاق، دچار آن شدند. به راستي آيا پذيرفته نشدن توبه ظاهري و ساختگي تعدادي حقگريز، یا رها كردن آنها و تباهشدن جامعه سالم فضليتمداري كه كعبه آمال تمام انبيا و اوليا بوده و تمام حقطلبان عالم براي تحققش لحظهشماري كردهاند، حكيمانه است؟ 2. دومین راه برای حل تعارض روایات یاده شده این است که بگوییم دو روایات نخستي که بر بسته شدن باب توبه دلالت میکردند و يكي از آنها اعتبار داشت، در مقام تفسیر این آیه شریفه بودند: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًا؛ [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد. بیگمان اگر قرآن از بسته شدن باب توبه برای مشاهدهکنندگان برخی از آیات الهی سخن میگوید، منظور کسانی نیستند که به دلیل جهل به حقیقت و به تعبیر دقیقتر استضعاف، به مرام باطلی دل بستهاند و یا مسیر باطلی را پیمودهاند، بلکه موضوع آیه، ويژه کسانی است که پس از تمام شدن حجت و آشکار گشتن حقیقت، از سر عناد و گردنکشی بر آیین انحرافی خود اصرار میورزند و در وادی نیکي قدم نمیگذارند. بر این اساس، روایتی که در تفسیر این آیه وارد شده است نیز تنها به کسانی برميگردد که با وجود آگاهی از حقانیت امام مهدی(عج)، آن حضرت را انکار مینمایند و یا در ورطه رفتارهای ناشایست فرومیغلطند. در نتیجه با ظهور امام مهدی(عج). باب توبه تنها بر غیرشیعیانی بسته میشود که در عصر غیبت، حقانیت امام مهدی(عج) را بسان آفتاب ببیند اما از سر عناد از آن روی بر بتابند. شیعیان آگاهی که در عصر غیبت میزیند اما بر صحیفه اعمال خود رفتار نیکی ثبت نميکنند، نيز چنين هستند. این عده که جز اندکی از جمعیت انبوه عصر غیبت نیستند، شایستگی زیستن در دولت کریمه مهدوی را نخواهند داشت اما افرادي که نه لجوجانه بلکه جاهلانه به امام مهدی(عج) باور ندارند و یا به رفتارهای ناشایست آلودهاند، همچنان میتوانند با تغییر مسیر و جبران گذشته، از چشمهسار زلال فیوضات مهدوی بنوشند. نتیجه اگر راهحلهايي که برای جمع میان این دو دسته از روایات بیان گشت، پذیرفته شود، تعارضی که میان آنها به چشم میخورد، برطرف خواهد شد و هر دو دسته از روایات، ملتزم خواهند بود. اما اگر راهحل یادشده پذیرفته نشود و تعارض میان آنها پابرجا باشد، ترجیح با روایاتی است که باب توبه را در عصر ظهور همچنان مفتوح میدانند و علم روایات بستهشدن باب توبه را باید به اهل آن واگذار كرد؛ زیرا فرضیه بسته شدن باب توبه را تنها سه روایت غیرمعتبر و یک روایت معتبر تأیید میکنند، اما فرضیه مقابل را علاوه بر همآهنگي با معيار توبهپذيري در قرآن، پنج دسته از روایات نيز تأیید مینمايند: روایاتی که به توبهپذیری امام مهدی(عج) تصریح داشتند؛ رواياتي كه از دعوت عموم انسانها توسط امام مهدی(عج) سخن میگفتند؛ روایاتی که بر پاسخ مثبت انسانها به این دعوت دلالت داشتند؛ روایات طلوع خورشید از مغرب و روایاتی که از وجود غيرشعيان در دوران مياني حكومت مهدوي سخن میگفتند. این دسته که بر دهها روایت مشتمل بود، هم به لحاظ کثرت روایات و هم به لحاظ اشتمال بر تعداد بیشتری از احادیث معتبر، بر روایات فرضیه بسته شدن باب توبه ترجیح دارند. منابع 1. قرآن كريم. 2. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة النشر الاسلامي. 3. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، چاپ چهارم، دارالکتب الاسلاميه، 1365. 4. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، مکتبة الصدوق، تهران. 5. شيخ طوسي، الفهرست، چاپ اول، مؤسسة النشر الفقاهه، 1417. 6. نجاشي، رجال، چاپ پنجم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416. 7. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم، 1413. 8. شوشتری، محمّدتقی، قاموس الرجال، چاپ سوم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1425. 9. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، چاپ اول، مؤسسة آلالبیت، 1423. 10. حسنبن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، چاپ اوّل، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1370 هـ . 11. محمّدبن حسن بن صفار، بصائر الدرجات، مؤسسة الاعلمی، تهران، 1362. 12. عیاشی، تفسیر العیاشی، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران. 13. شیخ طوسی، رجال، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415. 14. شیخ مفید، الارشاد، دارالمفید. 15. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403. 16. کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، چاپ اوّل، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411. 17. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405. 18. قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر قمی، چاپ سوم، مؤسسة دارالکتب، قم، 1404. 19. جوهری، الصحاح، چاپ چهارم، دارالعلم للملایین، بیروت، 1407. 20. ابن منظور، لسان العرب، چاپ اوّل، ادب الحوزة، 1405. 21. فیروز آبادی، القاموس المحیط، بیتا. 22. زبیدی، تاج العروس، المکتبة الحیاة، بیروت. 23. علامه حلی، خلاصة الاقوال، چاپ دوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1381. 24. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، مؤسسة آلالبیت، قم، 1404. 25. شرفالدین استرآبادی، تأویل الایات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، چاپ اوّل، مدرسة الامام المهدی، قم، 1366. 26. طبرسی، الاحتجاج، دارالنعمان. 27. شیخ صدوق، التوحید، جماعة المدرسین، قم، 1387. 28. مسلم نیشابوری، الصحیح مسلم، دارالفکر، بیروت. 29. طبرسی، مجمعالبیان، چاپ اوّل، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1415. 30. بروجردی، علی، طرائف المقال، چاپ اوّل، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1410.