موضوع آرمان شهر یا به عبارت بهشتی زمینی که در فضای آن بشر بتواند به تمامی خواسته ها و آرزوهایش دست یابد همواره موضوع بحث اندیشمندان بوده و دغدغه خاطر انسانها را در هر عصر و دوره ای فراهم نموده است. هر یک از مکاتب فکری و فلسفی شرقی و غربی جهان همواره در ارائه تصویری از شهری آرمانی ـ که در آن تمامی ایده آلهای آن مکتب به ظهور می رسند ـ کوشیده اند.
شهر آرمانی در فرهنگ غربی اتوپیا نام دارد. با وجود اختلاف اندک در ظاهر این شهرهای آرمانی، ساختار اصلی تمامی آنها مبتنی بر مدینۀ آرمانی افلاطون می باشد [1، ص 20]. دیدگاه تمامی خلق کنندگان اینگونه آرمان شهرها، تقریباً بدون استثنا، به دنبال آفریدن فضایی است که در آن از بندها و محدودیتهای زمانی و مکانی خبری نیست. موضوعاتی با عنوان ماوراءالطبیعه و یا مبداءالطبیعه وجود ندارد، در این گونه شهرها انسانها نمی میرند، و بدون ترس از مرگ، بیماری و یا هر حادثۀ ناخوشایند دیگری، می توانند با پرداختن به کامجویی، تا بی نهایت زمان از زندگی خویش لذت ببرند.
پنجره ای به شهر خدا
در نهانخانه دل هست مثالی ممتاز قصه شهر خداوند به رسم ایجاز
خشت خشتش همه در قبله حق سر به سجود ذاکر حضرت محبوب به نطق و آواز
پای هر سرو بقا نهر حقیقت جاری خانه پر نور و صفا صحن حیاتش دلباز
واعظ مسجد شهر است امامی عاشق پیر صاحبنظری دیده خدا از آغاز
از در و روزن آن بوی محبت آید مهربانی و مروت شده یار و همساز
گشته گل واسطه عشق خدا با انسان خارها کرده رهِ خانه دل فرش انداز
رخت بر بسته از این میکده حرف من و تو نابِ صهبای همه حرف گل است و گلناز
آسمان گشته مزین همه با لشگر نور حافظان حرم حق زِ جنودِ هماز
نام ایثار در این شهر بلند است و عزیز درسِ هر مدرسه کوشش به رهِ بی انباز
رنگ ها رنگ ندارد به بر رنگ خدا صبغه الله شده رنگِ قلوبِ همراز
نقل هر خانه خدا باشد و حرف انسان بر لب پیر و جوان قصه و شعرِ پرواز
بنده حضرت حقند حریفانِ قدر ندهد رخصت اگر، کس نکند خود ابراز
شهر توحید مرا خیل ملک کارگرند انبیائش همه بنا و خدایش مهر از
آرزوئیست به دل مانده شهادت ما را هست آوای خموش دل مردی جانباز