افسانهها و قصههاي پريان در حقيقت داستان سير و دگرگوني و تعالي روان بشرند و نبرد او با نيروها و عواملي كه به نوعي زندگي او را تحت الشعاع قرار ميدادهاند. در افسانه هاست كه انسانها به كارزار ديوان و شرارتهايي ميروند كه حيات آنها را مورد تهديد قرار داده و موجوديتش را با بحران مواجه كردهاند. از همينجاست كه افسانهها انعكاس آرمانهاي متعالي هر قوم و ملتي ـ كه سازنده آن افسانهها بودهاند ـ بوده است. از اينجاست كه مخاطبان اين داستانها در هر دوره تاريخي با قهرمانان اين افسانهها همدل و همنوا ميشدهاند (و شدهاند) و آرزو ميكردند كهاي كاش در جايگاه آن پهلوانان قرار داشتند و به نبرد با آن قطبهاي شر و تباهي همت ميگمارند; به اين خاطر است كه افسانهها، عليرغم گذر ساليان طولاني، هنوز هم طرف توجه طيف وسيعي از مخاطبان است و به آنها اعطا ميكند. به همين بهانههاست كه بزرگترين شركتهاي توليد سينمايي هزينههاي هنگفتي جهت برگردان سينمايي اين گونه آثار متحمل شدهاند و ميشوند. در اين ميان هاليوود به لحاظ در اختيار داشتن حجم عظيمي از اين سرمايه، مبالغ كلاني جهت بازسازي داستانها و افسانههاي تاريخي، اسطورهاي و... هزينه ميكند. برگردانهاي پرخرج داستانهاي كتاب مقدس و...
در اين مختصر، نگارنده سعي خواهد كرد ضمن تحليل ارباب حلقهها: دو برج، نشان دهد كه 1 ـ تاثيرپذيري اثر از ادبيات آخرالزماني عهد عتيق تا كجاست؟ و 2ـ وجوهي در اثر قرار دارند كه بازتوليد گفتمان ضد انساني برخورد تمدنهاست.
در كتاب مقدس تصوير خاصي كه از آخرالزمان ارايه ميشود همراه است با صحنههاي جنگ و خونريزي كه در آن يهوه، فرزندان اسراييلي خود را بر تمام جهانيان ظفر ميدهد و ايشان را ارباب جهان ميگرداند. در اين تصويرسازي خاص، عناصري وجود دارند كه در آثار بسيار مهمي از فرآوردههاي هاليوود مورد استفاده قرار گرفتهاند. در متن عهد عتيق در كتاب يرئيل نبي با نمونهاي خاص از اين تصويرسازيها مواجه ميشويم. درآن كتاب مختصات نيروهاي شر و خصايص صالحان و ابرار بيان ميشود ; در اين كتاب ميخوانيم: " امتي قوي و بيشمار به زمين من (يهوه) هجوم ميآورند. دندانهاي ايشان دندانهاي شير است اضراس ايشان اضراس هژبر. تاكستان مرا ويران و انجيرهاي مرا خراب كرده و پوست آنها را بالكل كنده و بيرون انداختهاند. اي خداوند نزد تو تضرع ميكنم زيرا كه آتش، مرتعهاي صحرا را سوزانيده و شعله همه درختان را افروخته است." (باب اول / 19،7،6)
"در صهيون كرنا بنوازيد و در كره مقدس من صدا بلند كنيد، تمامي ساكنان زمين بلرزند زيرا روز خداوند ميآيد و نزديك است. روز تاريكي و ظلمت روز ابرها و ظلمت غليظ مثل فجر منبسط بر كوهها امتي عظيم و قوي كه مانند آن از ازل نبرد و بعد اين تا سالها و دهرهاي بسياري نخواهد برد. پيش روي ايشان آتش ميسوزانند و در عقب ايشان شعله شعله ملتهب ميگردد. پيش روي ايشان زمين مثل باغ عدن و در عقب ايشان بيابان باير است و از ايشان احدي رهايي نمييابد. منظر ايشان مثل منظر اسبان است و مانند اسب سواران ميتازند. مثل جباران ميدوند، مثل مردان جنگي بر حصارها بر ميآيند و هر كدام به راه خود ميخرامد. از ميان حربهها هجوم ميآورند و صفهاي خود را نميشكنند. از حضور ايشان زمين متزلزل و آسمانها مرتعش ميشود. آفتاب و ماه سياه ميشوند و ستارگان نور خويش را باز ميدارند و خواهيد دانست كه من در ميان اسراييلم و من يهوه خداي شما هستم و ديگري نيست و قوم من خجل نخواهد شد تا ابدالاباد. و آيا تو را از (ميان) خون و آتش و ستونهاي دود در آسمان و زمين ظاهر خواهيم ساخت و واقع خواهد شد هر كه نام خداوند را بخواند نجات يابد، زيرا در كره صهيون و در اورشليم چنانكه خداوند گفته است بقيتي خواهد بود.)) (باب دوم / 32، 30، 27، 10، 8، 3، 2، 1)
))و خداوند از صهيون نعره ميزند و آواز خود را از اورشليم بلند ميكند و آسمان و زمين متزلزل ميشود اما خداوند ملجا قوم هود و ملاذ بنياسرائيل خواهد بود.)) (باب سوم / 16)
به اين تصوير سازيها منضم كنيد تصويرهاي ديگري را كه در كتاب حزقيال نبي ارايه ميشود داير بر اينكه او در روز پنجم سال 4 " روياهاي خدا را " ديده است. در اين كتاب در باب 43 / 4، 2 آمده است كه " و اينك جلال خداوند اسرائيل از طرف مشرق آمد و آواز او مثل صداي آبهاي بسيار بود و زمين از جلال او منور گرديد. پس جلال خداوند از راه دروازهاي كه رويش به سمت مشرق بود به خانه درآمد."
در اين فقرات مختصر از متن عهد عتيق به خوبي تصوير آخرالزمان يهودي مشهود است، در اين تصوير سازيها خونريزي و جنگ خشونت بار نهايت تاريخ تصوير ميشود .
در فيلم ارباب حلقهها: دو برج، كه ادامه قسمت اول اثرات اين تصويرسازيها به وضوح مشهودند و سازندگان اثر از آن بهره گرفتهاند تا حماسه افسانهاي ساخته شود.
در اثر ياد شده نحوه رنگآميزي صحنهها به خوبي حسي آخرالزماني را القا ميكند، صحنه هايي كه در آن رنگهاي شاد وجود ندارد و رنگي سرد بر محيط غالب و مسلط است. آسمان ابري است و همه جا دود و آتش مشتعل است. تمام عناصر بصري حكايت از پايان جهان تصوير شده در عهد عتيق دارند. مرگ و خونريزي و غم، محيط را فرا گرفته است.
و در اين ميان تنها نقطه امن بر روي زمين قلعهاي است استوار كه بر دامنه كوهي مرتفع بنا شده است ; تنها جاي امن جهان كه در آن نبردهايي ميان سپاهان خير و شر در ميگيرد. همانگونه كه در مرور آيات عهد عتيق گذشت، در تصوير سازي تورات،اورشليم و كوه صهيون آخرين سرزمينهاي جهان هستند (البته در آخرالزمان) و در آنجاست كه نبردهايي ميان فرزندان يهوه و دشمنانشان ـ كه بيشتر اعراب و مصريان هستند ـ درميگيرد و براي هميشه خدا بر فرزندانش منت نهاده و ايشان را بر لشكر شريران غالب و چيره ميكند. در اربابحلقهها هم كاركرد اين قلعه كاملا مشابه است با كاركردي كه اورشليم در متن كتاب مقدس به عهده دارد و كوهي كه قلعه بر آن استوار شده است. مشابه ديگري است از كوه صهيون كه در دامنه آن فرزندان يهوه بر دشمنانشان چيرگي ابدي پيدا ميكنند.
نكته جالب توجه ديگر اين است كه جادوگر نيك ـ كه با هيبت خاص خود و عصاي خاصترش تداعيگر موساي كذايي است كه در ده فرمان دميل تصوير شده بود ـ به آراگون وعده ميدهد كه نصرت و فتوح در روز پنجم از جنب مشرق خواهد رسيد. در مرور بر آيات عهد عتيق ديديم كه حزقيال نبي هم در روز پنجم از سال چهارم روياهاي خدا را مشاهده كرده است و هم از جانب مشرق بوده است كه (خدا) يهوه آمده و زمين را از جلالش منور كرده است. به اين ترتيب جلال و شكوه يهوه و فيض او و نصرتش از جانب مشرق است كه در ميرسد و روياهاي حزقيال نبي هم در روز پنجم به وقوع پيوسته است.
نكته مورد تامل بعدي ويژگيها و خصايص سپاهيان شر است. در اين اثر لشگريان شر جانوراني هستند كه دندانهايشان چونان دندانهاي درندگان است و جز به ويراني و نابودي نميانديشند، صفهايشان منظم است و يكسره مشغول دويدنند و هيچ خستگي نميشناسند. در فرازهاي برگزيده كتاب يوئيل خوانديم كه جز خصايص لشگريان شر و اهريمن، دندانهاي چون شير برنده و خستگي ناپذيرشان و ميل آنها به ويران كردن باغها و آبادانيها و تبديل آنهاست به خرابهها و ويرانهها.
نكته بعد ويژگي سرزمينهايي است كه هر كدام از دو قطب خير و شر در آن به سر ميبرند. در اثر، نيروهاي خير در سرزمينهاي آباد و داير زندگي ميكنند و زندگيشان توام است با لذت و راحتي و نيروهاي شر در سرزمينهاي خشك لميزرع كه پوشيده شده است از آتش و دود، سكني دارند.
با توجه به اين تصوير سازيهاي خاص گمان نميرود كه شكي در بهرهگيري سازندگان اثر از تصوير سازيهاي مخوف و دهشتناك كتاب مقدس باقي مانده باشد. اين نكته فينفسه امري مذموم نيست اما نكته اساسي ديگر آن است كه اين تصويرسازيها در راستاي اغراض و اميال سياسي خاص مورد استفاده قرار گرفته است و آن ارايه تصويري هر چه دهشتناكتر و ترسناكتر از جهان شرق و به خصوص جهان اسلام است.
در فيلم، در سكانسي كه فرودو همراه دوستش به سمت برج سياه در حركتند، با گروهي پياده نظام روبهرو ميشوند كه با فيلهايي عظيمالجثه در حال گذر از جادهاند ميباشند. هيبت خاص اين پياده نظام با آن لباسهاي خاص تداعيگر شرقيان است، انسانهايي كه در خدمت قدرت ويرانگرند و توسط انسانهايي از نژاد آنگلوساكون قتل عام ميشوند. اين نشانه به خوبي وجه نگاه شرق ستيزانه سازندگان اثر را بروز ميدهد. مورد ديگر خصوصيات اخلاقي و ظاهر دو قطب خير و شر است (جادوگر سفيد پوش و جادوگر خاكستري). در سكانسي كه دختر تئودن به آراگون توضيح ميدهد كه چرا نسبت به فراگيري شمشيرزني رغبت به خرج داده است، نكته خاصي از زبان او خارج ميشود كه تامل ما را ميطلبد. او به آراگون ميگويد: حاضر نيست خود را وسيله هوا و هوسراني پيرمردي قرار دهد و مرگ را بر آنچنان زندگي اي ترجيح ميدهد.
اين نكته از اين حيث قابل تامل است كه در فيلم هيچ نشانه بصري اي مبني بر شهوتراني و شهوت پرستي ساحر پير قطب شر ارايه نميشود و تنها به همين جمله بسنده ميگردد، حال اگر چهره خاص اين ساحر را (محاسن بلند و چهرهاي كاملا مثبت و موجه) با اين جمله و نشانههاي قبل جمع كنيم، اين نكته دستگيرمان ميشود كه سازندگان اثر در ارايه اين شخصيت نگاه خاصي را دنبال نمودهاند و آن بدنام كردن اعراب به طور عام و مسلمانان به طور خاص است. به اين ترتيب چهرهاي كه از ايشان ارايه ميشود، چهرهاي است وحشي و درندهخو، ضد حيات و آباداني و صلح و شهوت پرست و زنباره. سازدگان اثر با بيانصافي تمام چهره موجهي ميسازند تا به خوبي تداعي گر مسلمانان و شمايل خاص رهبران معنويشان باشد و آنرا چنان كثيف و پليد جلوه ميدهند كه مخاطب نسبت به وجود ذرهاي نيكي و خير در او نااميد و بدگمان ميشود.
نكته جالب توجه ديگر كه ما را مجاب ميكند، اثر، تنها به خوان ش صرف يك افسانه اكتفا نكرده است و از نشانههاي موجود جهت منفي جلوه دادن مسلمانان را داشته است، خصوصيت سرزمينهايي است كه نيروهاي به اصطلاح شر در آن زندگي ميكنند. سرزميني خشك و سوزان، بدون وجود هيچگونه سرسبزي و آباداني و پوشيده شده از دود و آتش كه به خوبي تداعي كننده زمينهاي خاورميانه است كه در آن به سبب شرايط اقليمي خاص، بيابانها و صحراها بر آبادانيها غلبه دارد و حلقههاي چاههاي نفت، با هيبت خاص خود بر روي اين سرزمينها بنا شدهاند. با اين توجهات به خوبي مشهود است كه عناصر و نشانههاي بصري، ارجاعي جز اين جهان شرق به طور عام و مسلمانان و اعراب به طور خاص، ندارند. اين اثر در نهايت مبدل به اثري ميشود كه در آن هجمه و انكار اساسي نسبت به جهان شرق و جهان اسلام صورتبندي بصري شده است و تصاوير مخوف و دهشتناك، هر چه بيشتر به كار گرفته ميشوند تا مخاطبان را نسبت به مردم جهان شرق و به خصوص مسلمانان بدگمان نموده و اين تفكر و تلقي را هرچه بيشتر نهادينه كنند كه جنگ و نبرد نهايي آخرالزمان، تنها و تنها ميان شرق اسلامي كه مخالف آزادي و حيات انساني است با غرب، مدافع آباداني و حيات انساني درخواهد گرفت و در اين كاروزار نصرت و فتح از آن جهان غرب است. چون يهوهاي آنها را امداد خواهد كرد و برگزيدگي آنها را متحقق خواهد ساخت .
اين اثر با صرف هزينهاي كلان تهيه شده است و صرف اين هزينه كلان نيز توسط نهادي مانند هاليوود نميتواند ـ در جهاني كه اقتصاد و سياست پيوندي بسيار تعيين كننده با هم يافتهاند ـ بدون وجود غرضورزيهاي خاص و تمايلات سياسي و صرفا جهت سرگرمي به كار رفته باشد. با اين ملاحظات به خوبي ديدگاه جنگ طلبانه و صهيونيستي سازندگان اثر به رخ كشيده ميشود و رويكرد خاص هاليوود به افسانهها و اساطير، شهود، صورتبندي بصري مييابد.
پي نوشت
تمامي ارجاعات به متن كتاب مقدس برگرفته از چاپ انجمن انتشار كتاب مقدس است.
ــ مسلم است كه مقصود از سرزمين يهوه همان اورشليم است كه بر روي كره صهيون بنا نهاده شده است.
ــ به طور نمونه در كتابي كه يك محقق آمريكايي نوشته است، ميتوان نفوذ اين تلقي آخرالزماني يهودي را در ميان شهروندان عامي آمريكايي سراغ گرفت .