كلمه «آرماگدون» كه به عربي (هرمجدون) خوانده ميشود، واژهاي است در اصل يوناني كه معناي لغوياش به معني نبرد نهايي حق و باطل (يا خير و شر) در آخرالزمان است. اين نبرد در محلي به همين نام، طبق آنچه در باب مكاشفات يوحنا در انجيل عهد جديد آمده است، رخ ميدهد و سرنوشت نهايي بشر به آن بستگي دارد. با همين نام فيلمهايي ساخته شده كه به نبرد فضاييها كه نماد شرند و زمينيها كه نماد خيرند، ميپردازد و به نوعي اين واقعه را تحريف ميكند. ميگويند سازمان سيا در پرونده حضرت مهدي، فقط عكس ايشان را كم دارد. در واقع آنها به اهميت ايشان براي مسلمانان پيبردهاند و حدس ميزنند كه اين واقعه نزديك است. بنابراين ميخواهند نوعي آمادگي در مردم خودشان ايجاد كنند و القا نمايند كه نيروي برتر در مقابله با اين واقعه، آمريكا و تكنولوژي اوست و در صورت وقوع اين امر، يك قهرمان آمريكايي دنيا را نجات خواهد داد. اين قهرمان حتي بر بلاياي طبيعي هم غلبه ميكند و در واقع از دست طبيعت هم كاري ساخته نيست تا جلوي تكنولوژي آمريكا بايستد. نشان دادن اين مسئله در فيلمها، غير از مرعوبكردن شرقيها و به ويژه مسلمانان در اين كه هرگز نميتوانند با اين قدرت برتر مبارزه كنند، موجب ميشود كه جهان سوم به نوعي در مقابل اين تكنولوژي منفعل شود و خلاقيت و توانايي خود را ناديده بگيرد و تنها، مصرفكننده تكنولوژي خارجي باشد و نه توليد كننده. چون غرب ميداند كه توليد كردن فكر، انديشه، و در نهايت فناوري منجر به قدرت گرفتن مسلمانان خواهد شد.
در هاليوود انواع آخرالزمانها به تصوير كشيده شده است. آقاي مجيد شاه حسيني در كتاب پيشگوييها و آخرالزمان گونههاي مختلف آن را به پنج گروه تقسيم كردهاند :
1. آخرالزمان تكنولوژيك: ساختههاي دست بشر روزي بر ضد او ميشورند و تكنولوژي دشمن خالقش خواهد شد. اين موضوع در اين فيلم ها به تصوير كشيده شده است : دكتر فرانكشتاين، ترميناتور و ماتريكس يك و دو. منجي در اين آثار معمولاً يك انسان دانا و شجاع (والبته آمريكايي!) است كه با شهامت و دانش خود، پيروانش را هدايت ميكند و دشمن را كه همان مخلوق اوست شكست ميدهد. دقت كنيد به نوع رهبري مورفيوس و نئو در ماتريكس. و اين كه نئو يا منجي خود يك تكنسين كامپيوتر است كه بر ضد ابركامپيوتر و فضاي مجازي قيام ميكند.
2. آخرالزمان طبيعي: بالاخره طبيعت كه مورد هجوم انسان قرار گرفته و انواع آلودگيهاي زيستي در آن پديد آمده است، عليه نسل بشر عصيان ميكند و وقايعي چون سيل، زلزله، گردباد و آتشفشانهاي عظيم يا برخورد شهاب سنگها را موجب ميشود، يا چون انسان در ژنتيك دستكاري كرده و در واقع در كار خدا دخالت نموده است، هيولاهاي ناشناخته قرون اوليه حيات بشر بر زمين پديدار ميشوند و انسان را محاصره ميكنند. در اينجا نيز منجي هماني است كه در بالا اشاره شد و البته ويژگي مهمش آمريكايي بودن اوست! مانند فيلمهاي برخورد عميق، آرماگدون، قله دانته، دنياي آب، گودزيلا، و پارك ژوراسيك.
3. آخرالزمان ديني: مهمترين رويكرد سينماي هاليوود است كه به دو شيوه مستقيم و غير مستقيم شرايط آخرالزماني را به تصوير ميكشد. در اين مورد نيروي شر، يا شيطان است با وسوسههايش، يا با حضور فيزيكياش، يا ضد مسيح (آنتي كرايست) يا دجال، كه در زمان خاصي از زندان خود رها ميشود و حيات بشر را تهديد مي كند. منجي نيز طبيعي است كه يك متدين( كشيش يا قديس) است كه سحر شيطان را باطل ميكند. (اين منجي هم آمريكايي است!) به فيلمهايي نظير جنگير يك و دو، طالع نحس، و پايان روزگار دقت كنيد.
4. آخرالزمان علمي ـ تخيلي: در اين روش، سينماگران واقعيت و خيال را با هم تلفيق كرده و به مقصود خود ميرسند. نيروهاي شر همان فضاييها هستند كه از آنسوي كهكشان و از اعماق تاريك فضا به زمين حمله ور ميشوند و منجي در اينجا نيز با دانش و شجاعت خود مهاجمان فضايي را از بين مي برد. (يك آمريكايي!) مانند مجموعه فيلمهاي بيگانه، روز استقلال، عنصر پنجم، و مجموعه جنگ ستارگان.
5. آخرالزمان اسطورهاي يا افسانهاي : اين نوع اخيراً بسيار مورد توجه هاليوود قرار گرفته و انواع فيلمهاي توليد شده در اينباره نشان دهنده نوعي علاقه هاليوود به طرح آن است. سري سه گانه ارباب حلقهها، و سري فيلمهاي هري پاتر كه اكنون فيلمها و كتابهاي آن بسيار پرفروش شده و سود سرشاري را نصيب سازندگان آمريكايي كرده، از اين گونه است. از ديگر فيلمهاي اينگونه ميتوان موميايي، بازگشت موميايي، عقرب شاه، جادوگر مرلين، و.... را نام برد. در اين فيلمها يك هيولاي ناديده يا جادوگري وحشتناك و افسانهاي زندگي انسانها را تهديد ميكند و منجي و يارانش بايد به سرزمين اسرار آميز اين هيولا سفر كنند و با زيركي و توانايي خود با او بجنگند، زيرا او را فقط با سلاحهاي اسرارآميز و جادويي مثل خودش مي توان از ميان برداشت. سرانجام هم با كشف يك طلسم يا ابزاري سحرآميز (نگاه كنيد به حلقه در ارباب حلقه ها يا هنر جادوگري هري پاتر) نماد شر و بدي از بين مي رود.
محتواي تمام اين فيلمها برگرفته از آموزه هاي مسيحيت و يهوديت است و در آنها نشانههاي فراوان از اين آموزه ها به چشم ميخورد. در 95 درصد اين فيلمها منجي يك آمريكايي خوب است كه يا مسيحي است يا يهودي. آدمهاي بد ماجرا هم يا شرقي هستند يا مسلمان، يا يك شرقي مسلمان و عمدتاً هم از نژاد عرب. (نگاه كنيد به يكي از فيلمهاي اخير كه در آن يك هواپيما رباي تبهكار، مسلماني است از تبار عرب و با نامي عربي و وسط هواپيما هم نماز ميخواند، با بازي ديويد ساچت، همان بازيگر معروف نقش پوآرو كه وي را در سريال پوآرو كه از تلويزيون خودمان هم پخش شد، ديدهايد! ) بد نيست نگاهي به فيلمهاي مطرح و پرفروشي كه اين آخرالزمان را تبليغ مي كنند بيندازيم: ماتريكس يك و دو و سه: حتماً فيلم را با آن جلوههاي ويژه اعجابآورش ديدهايد. نئو منجي است و آشنايي با مورفيوس، رهبر يك گروه مخفي كه فضاي مجازي را كشف كردهاند و ميخواهند مردم را از آن آگاه كنند، او را به سوي وظيفة اصلياش كه نجات مردم و سرزمين زايان است، رهنمون ميكند. زايان همان تغيير يافتة انگليسي كلمة صهيون خودمان است كه اكنون در اخبارمان ميگوييم صهيونيستها يا زايانيستها. زايان به عنوان شهر آرماني و مدينه فاضلهاي مطرح ميشود كه همه بايد به آنجا بيايند و به رستگاري و خوشبختي برسند. (آموزههاي يهودي)
اطرافيان و ياران مورفيوس هم دقيقاً به تعداد و خصوصيات حواريون عيسي هستند. (آموزههاي مسيحي) خود مورفيوس نيز خداي تجسم يافته است، زيرا يهود و مسيحيت معتقدند خدا ميتواند مجسم شود. چنانچه در انجيل يوحنا آمده است كه : خدا كلمه بود، و كلمه جسم شد، و نزد ما ساكن گرديد و خدا پدر عيسي است. نماد اتاق 303 در طبقه سوم ساختمان هم نشانگر تثليث است. اينها از موارد عرفي يا مذهبياند. ترينيتي نيز در اين فيلم به نوعي با حضرت مريم ارتباط پيدا ميكند.
ارباب حلقهها : در اين فيلم منجي فرودو است. از نژاد پستتر هابيت كه به همراهي يارانش بر سارومان كه نمايانگر شر و پليدي است، ميجنگد. اين شخصيت به هيچ وجه كامل نيست ـ كامل از لحاظ انساني و نه پرداخت آن در فيلمنامه ـ او بدون اشتباه نيست. خيلي جاها وسوسه ميشود كه حلقه را براي خودش بردارد و قدرت آن را به دست آورد. يك شخصيت خاكستري مايل به سفيد كه لازم نيست هيچ خطايي نكند. دقت كنيد كه منجي آمريكايي چه خصوصياتي دارد. البته غير از بار فرهنگي و اعتقادي نبرد آرماگدون، اين فيلمهاي جادوگري جديد را از لحاظ اجتماعي هم ميتوان بررسي كرد. در دنياي تكنولوژيزده و به شدت علمي غرب كه خشكي و بي روحي را هم به دنبال دارد، رخ دادن معجزه، وجود موجودات افسانهاي و ناميرا و با قابليتهاي جادويي براي مردم يك جامعه خيلي جذاب مي شود. در مورد هري پاتر هم همين طور است.
هري پاتر : يكي از سينماگران غربي درباره پديدة هري پاتر گفته است : هري پاتر قرار است مسئلة پيچيدة فردا (بخوانيد آينده) را براي ما و كشورهايي كه به آنها در حال توسعه ميگويند، حل كند (منجي غرب) اين طوري مصائب مشتركي بين نوجوانان خودمان و بقيه پيدا ميكنيم و ما هم ميتوانيم دقيقتر دربارة ايدههايمان ( بخوانيد مباني فكري و نظري مان) با يك زبان بين المللي (همان تصويري كه اشاره شد و سينما) حرف بزنيم.
هري پاتر خود يك جادوگر است، اما نه يك جادوگر منفي و ظالم مانند «لرد ولدمورت» كه دشمن اوست. او نوجواني است با ويژگي معمولي همه نوجوانهاي دنيا كه تنها تفاوتش اين است كه به مدرسه جادوگري هاگوارتز ميرود. اين شخصيت بدون مرز است. چون با وجود همة تفاوتهاي فرهنگي بين كشورها، مدرسهها در سرتاسر دنيا يك قوانين ثابت دارند. با فيلمهاي ارباب حلقهها و هري پاتر، جهاني سازي خيلي راحت تر اتفاق ميافتد.
ميبينيد كه منجي مورد نظر آنها هيچ شباهتي به منجي ما ندارد. سعي دارند كسي را به اين عنوان معرفي كنند و ذهن مردم را غرق در آن كنند كه ديگر لزومي نداشته باشد به مسئلة انتظار به درستي بينديشد. آن وقت ما چه كردهايم؟ انتظار را و ظهور منجي خود را چقدر در فيلمهايمان به تصوير كشيدهايم؟ مي توانيد بشمريد!
يك راهكار به گفته «دكتر بلخاري»، در دانشگاه براي دانشجويان هنر ما به ويژه سينما كه يك هنر صنعت كاملاً وارداتي است، فقط آموزههاي غربي و تكنولوژي آنها تدريس ميشود. بنابراين دانشجويان، تكنيك را از غرب ميگيرند. تا اين جا مشكلي نيست، اما غرب به قدري در اين زمينه عميق كار كرده است كه تنها عده كمي ميتوانند فقط تكنيك را بگيرند و محتوا را نگيرند.
بايد كساني كه به اين عرصه پا ميگذارند، قبل از آن خودسازي فرهنگي، ملي و ديني كرده باشند تا تحت تاثير آن تكنولوژي و روحش قرار نگيرند و مرعوب آن نشوند. دكتر بلخاري در اينباره پيشنهاد خوبي دارد : بايد يك تيم متخصص حوزوي، محورهاي مهم و محتوا را از منابع اصيل اسلامي استخراج كند و تيم متعهد ديگري كه دست اندركار هنر و سينماست اين معنا را به تصوير بكشد. تاريخ و تجربه نشان داده است كه تلفيق تعهد و تخصص بسيار كارساز است.
يك خبر جالب! حتماً شنيدهايد كه جناب «بنلادن» كمي تا قسمتي ادعاي مهدويت كرده است و خود را منجي جهان اسلام مي پندارد! اين خبر را بگذاريد كنار اين يكي كه طبق مقاله بولتن خبري «جي دو» كه يك سرويس خبري به روز است و به بررسي موضوعات امنيتي و اطلاعاتي ميپردازد و تنها براي مشتركيناش ارسال ميشود (به تاريخ نه فروردين 83): برخي از بازداشت شدگان زندان گوانتانامو، به بازجويان گفتهاند كه به اين علت به تشكيلات القاعده پيوسته اند كه تصور ميكردهاند بن لادن همان مهدي منتظر است. و يك خبر ديگر، اينكه يكي از امامان جماعت عراق بعد از آزادي از دست آمريكاييها گفته است: افسران آمريكايي به دنبال مهدي موعود ميگردند و از من در مورد او و محل اقامتش سؤال مي كردند. منتظر ساخت فيلم هايي هاليوودي كه به نوعي به اين اخبار مربوط شوند، باشيد