اخلاق زمینهساز
فرامرز سهرابی
چکیدهدر پرتو آموزههای اخلاقی است که میتوان به صفات و خصلتهایی دست یافت، مجموعه رفتارهای خود را براساس آن استوار کرد و از زیست و زیباییهای اخلاقی برخوردار شد. آنانی که در سر سودای نصرت و یاری ولیّ خدا را دارند، باید از راه فرهنگ انتظار، معبری به سوی رفتاری ورعانه و محاسن اخلاق بگشایند؛ به گونهای که تمامی اعمال و رفتار آنان از رنگ و بوی انتظار برخوردار باشد و رفتار ورعانه و متخلّقانه او با رویکردی منتظرانه باشد. اینگونه است که میتوان از هماکنون در جرگه اصحاب و یاران درآمد و زمینهساز گردید؛ چنانکه فرمودهاند: «أَعِينُونَا بِالْوَرَعِ؛ ما را [در تحقق اهداف] با ورع، یاری نمایید.» (کلینی، 1365: ج2، 78، باب الورع، ح12) همچنین در همین راستاست که ارکان نصرت و یاری حجت خدا و تحقق اهدافش را در شکلگیری خصلت و صفات اخلاقی ورع، اجتهاد، عفت و سداد به نمایش گذاردهاند: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ». (شریف رضی، 1414ق: ج3، 70، نامه 45)
در این نوشتار در دو محور به دیدگاه استاد صفایی حائری دربارۀ اخلاق زمینهساز پرداخته شده است:
1. خصلتهای ورع، اجتهاد، عفت و سداد چگونه دستیافتنی است و در چه زمینهای میرویند؟
2. نصرت و یاری حجت الهی از طریق خصلتهای چهارگانه چه صورتها و جلوههایی دارد؟
مقدمه
تحقق آرمان بشری _ یعنی ظهور منجی _ نیازمند زمینههایی است که اخلاق زمینهساز یا خود مؤمنان آن را فراهم میسازنند، یا ظلم مملو آن را به دنبال میآورد. اگر مؤمنان به وظایف خویش عمل کنند و با فراهم ساختن کادر، نیرو، جاسازی و جایگزینی آنها زمینهها را آماده سازند، زمینهسازی برای ظهور شکل میگیرد. اما اگر به هر دلیل به وظایف خود در زمینهسازی عمل نکنند، سنت الهی معطل نمیماند و در بستر ظلم مملو، آنقدر تمحیص، تمییز و غربال تاریخی ادامه مییابد تا بشر به سطح و مرحله خواستن و اضطرار برسد و زمینهها فراهم شود. از اینرو مردم یا خود به مقام ادراک اضطرار به حجت میرسند، یا اینکه در بستر بلا خواهند رسید. در پرتو این تصفیه تاریخی است که تبیین صف و قتال تاریخی برای دو جبهه حق و باطل شکل میگیرد. یکی از مسائل بسیار کارآمد و اثربخش درباره زمینهسازی ظهور، موضوع اخلاق زمینهساز است. از اینرو برآنیم تا به اخلاق زمینهساز از منظر استاد صفایی پرداخته و مروری در فراخور فهم خویش داشته باشیم. علم اخلاق همان دانشی است که از ارزش صفات و رفتارهای اختیاری انسان و لازم بودن آنها برای انسان سخن میگوید (مصباح، 1382).
یک منتظر باید در سایه اخلاق منتظرانه بتواند از مجموعه محاسن و زیباییهای اخلاقی با رویکرد انتظار برخوردار شود تا بتواند در زمره زمینهسازان حضرت قرار گیرد؛ زیرا تنها در گرو زیباییها و محاسن اخلاق است که آدمی از خصلتها و صفات ارزشمند برخوردار میشود و بر اساس آن میتواند به یک منتظر، نیرویی آماده و یاوری کارآمد و اثربخش برای حضرت حجت(عج) تبدیل شود.
السلام علیك یا عین الحیاة؛ سلام بر چشمه زلال زندگی! زندگی آرمانی شیعه از چشمه زلال زندگی مهدوی سیراب میشود و سبک زندگی خویش را بر همان افق و مقیاس رقم میزند. در همین راستا همۀ پایههای فکری و رفتاری خویش را در تمامی عرصهها تثبیت و تحکیم میسازد و در مسیر همین افق و مقیاس است که با تربیت آرمانی خویش قلهها را درمینوردد و جامعه اسلامی را فراسوی آن رهنمون میگرداند؛ الشِّيعَةَ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ (کلینی، 1365: ج1: 369، باب التمحیص و الامتحان، ح6).
این قلههای بلند بدون اخلاق و سبک زندگی همتراز و متناسب آن دستیافتنی نیست. از همینروست که امام صادق(ع) میفرماید:
مَنْ سُرّه أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ؛ (نعمانی، 1397: 200، ب11، ح16)
هر كس مشتاق است كه در زمره ياران قائم ما قرار گیرد، بايد منتظر ظهور او باشد و پرهيزكارى پيشه سازد و داراى اخلاق نيكو باشد و بدينگونه انتظار آن روز را كشد.
آنان که میخواهند از هماکنون در جرگه اصحاب و یاران آن حضرت درآیند، پیوسته باید از آن چشمه زلال زندگی و سبک زندگی بیاشامند و در سایه انتظار، به حیاتی مهدوی دست یابند. اینگونه است که به رفتاری ورعانه و متخلّقانه همراه با رویکرد منتظرانه رو میآورند؛ چون یاری و نصرت او با توجه به اهداف آن حضرت و شرایط حاکم در دوران غیبت، اقتضائاتی ویژه را به دنبال میآورد و بدون این زمینهها و آمادگیها و رویکرد انتظار و بدون ورع و اخلاق منتظرانه، کار سامان نمییابد.
آنچه آدمی را جزء اصحاب و یاران حضرت قرار میدهد، فرهنگ انتظار و آمادگی است؛ انتظاری که باید تمامیّت رفتار او را پوشش دهد و به رفتار اخلاقی تمامعیاری برساند. در این صورت میتوان گفت فرهنگ انتظار به چنین رفتاری میانجامد؛ به گونهای که حتی رفتار اخلاقی منتظرانه میآفریند و آن را به ارمغان میآورد.
در این حدیث، رفتار ورعانه و متخلّقانه آمده است. اگر سؤال شود با آنکه موضوع ورع از مباحث اخلاقی است، چرا رفتار ورعانه و متخلّقانه را جداگانه فرموده است، خواهیم گفت شاید از آنرو باشد که رفتار ورعانه سرآغاز و سرآمد تمامی محاسن و آوردگاه آن است و به سبب اهمیتش بر آن تأکید شده و بدون رفتار ورعانه، محاسن اخلاقی شکل نمیگیرد؛ همچنان که امام رضا(ع) فرمود:
لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ؛ (صدوق، 1382: ج2، 60 - 61، ب35، ح5)
کسی که ورع نداشته باشد دین ندارد.
بنابراین بین انتظار و محاسن اخلاقی پیوندی وثیق نهفته است. فرهنگ انتظار باید به اخلاق و سبک زندگی نیکو و زیبا بینجامد و برای چنین اخلاق زیبا، چارهای جز رفتار ورعانه نخواهد بود. در این حدیث، بر قید «وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ» تأکید میشود که مقصود، تنها با رویکرد انتظار حاصل شدنی است؛ یعنی تنها با رفتار ورعانه، منتظرانه و اخلاق منتظرانه است که میتوانیم در شمار اصحاب او قرار گیریم.
با این بیان، از افق و مقیاس اخلاق منتظرانه سخن به میان میآید؛ یعنی تنها این سطح
از محاسن اخلاق میتواند افراد را در زمره اصحاب حضرت قرار دهد؛ زیرا با توجه به
اهداف بلندمدت و جهانی حضرت و با توجه به شرایط بسیار سخت عصر غیبت، بدون این
تراز از محاسن اخلاقی نمیتوان به آن افق بلند دست یافت و از زمینهسازان قرار گرفت. بنابراین، از اصحاب شدن و یاری حضرت با انتظار و رفتار اخلاقی پیوند میخورد؛ آن هم اخلاق منتظرانه. هر کس میخواهد از اصحاب حضرت باشد، باید منتظر باشد و صاحب رفتار اخلاق منتظرانه شود.
با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای پیچیده و گسترده انسان، اضطرار او به حجت در هدایت، بیّنات، فرقان، میزان، کتاب و فریضهها شکل میگیرد و به حجت امین و کریم روی میآورد تا حیاتی جدید در احساس، وهم و خیال، فکر، عقل و قلبش سر بردارد و با تلاوت آیهها و آموزش کتاب، حکمت، آزادی از بتها و زنجیرها و سنگینیها، او را به رشد و بلوغ و جهت عالیتر رساند.
اضطرار به حجت در این زمینه، انتظار ما از او را مشخص میکند که همان جهت دادن به نیروهای عظیم انسان است. انتظار ما از ولیّ هر اندازه سنگینتر، بیشتر و بنیادیتر باشد، به همان اندازه انتظار برای ولیّ و آمادهباش برای او بنیادی و عمیق میشود.
به اندازه انتظاری که از ولیّ داریم، باید برای او آماده شویم و زمینهسازی کنیم. اگر ضرورت ولایت را احساس کردهایم و حجت را برای تمامی زمین و تمام آدمها و نسلها میخواهیم، باید این ضرورت را به همه اینها منتقل کنیم، همگان را به مقام درک اضطرار به حجت برسانیم و برای این رهبری بزرگ، مهرههایی کارآمد بسازیم.
کسانی که از حجت تا این حد انتظار دارند، باید در تمامی ابعاد آماده شوند. باید از ابتدا حساب را روشن کنیم که برای چه کسانی و تا چه مرحلهای برنامه داریم تا آنکه مسئولیتها و زمینهسازیهای مناسب و مشخص داشته باشیم. نگاهی که برای همۀ نسلها تا سرحد عزت، خواهان فراغت و کوثر است، با نگاهی که تنها برای عدهای محدود تا سرحد قدرت، خواستار رفاه و نعمت است، متفاوت خواهد بود. بنابراین وقتی از حجت، انتظاری اینگونه و در این حد داریم، باید به همین اندازه، انتظار برای ولیّ داشته باشیم و با ورع، اجتهاد، عفت و سداد یاورش باشیم، برای او آماده شویم و زمینهسازی کنیم.
بایستههای انتظار و زمینهسازی
با نگاهی دوباره به ارکان مفهومی انتظار و زمینهسازی در پرتو کلام پاکان هستی، بهویژه بیان بلند امام رضا(ع) مینگریم و به اندیشه مینشینیم. سپس با توجه به آن وسعت و ارکان مفهومی، به دنبال شکل عمل خواهیم بود. آنگاه به تبیین و تحلیل شکل و روش نصرت و یاری ولیّ خدا و زمینهسازی برای او خواهیم پرداخت (نک: صفایی حائری، 1386).
عبدالحمید واسطی از امام باقر(ع) چنین نقل میکند:
قُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَكَ اللهُ! لَقَدْ تَرَكْنَا أَسْوَاقَنَا انْتِظَاراً لِهَذَا الْأَمْرِ. فَقَالَ(ع): يَا عَبْدَ الْحَمِيدِ! أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً؟ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا؛ (صدوق، 1382: ج2، 546، ب55، ح2)
به حضرت عرض کردم: اصلحک الله! ما بازارهای خود را به خاطر انتظار این امر رها ساختیم. حضرت فرمود: ای عبدالحمید، آیا کسی را دیدهای که خودش را به خاطر خدای متعال حبس کند و خداوند برای او گشایش قرار ندهد؟ آری، به خدا سوگند خداوند برای او گشایش قرار میدهد. خدا رحمت کند کسی را که خود را وقف ما سازد، خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا کند.
از این حدیث، نکات درخور توجهی به دست میآوریم:
1. ادبیات انتظار در فرهنگ اصحاب ائمه(ع) به معنای تلاش برای تحقق امر و حکومت معصوم بوده است: «ترکنا اسواقنا انتظار لهذا الامر» .
2. انتظار و آمادهسازی زمینههای حکومت معصوم از جایگاهی بلند برخوردار بوده و آثار و برکات خاص خود را دارد که گشایش از مشکلات را به دنبال خواهد داشت.
3. وسعت قلمرو مفهومی انتظار به گونهای است که موارد ذیل را دربر میگیرد:
الف) حبس نفس و وقف نفس در راه خدا؛ یک منتظر خودش را در راه خدا وقف میکند و از غیر او میگسلد. اینچنین تمام همت او تحقق حاکمیت خدا و حکومت معصوم میشود.
ب) احیای امر حجت خدا.
در واقع انتظار از دو رکن مفهومی حبس نفس و احیای امر تشکیل میشود که رکن مفهومی حبس نفس ناظر بر مبانی آن، و رکن مفهومی احیای امر ناظر بر هدف آن است (نک: صفایی حائری، 1386).
حبس نفس نظر به مبانی دارد؛ زیرا پس از معرفت خالق هستی و حبس و وقف تمامی موجودیت خود در راه او و گسستن از غیر او، رکن مبانی شکل میگیرد.
احیای امر نیز نظر به هدف دارد؛ زیرا پس از شناخت خالق هستی، او و حاکمیت او را میخواهد و همۀ سرمایههای خویش را در همین راستا هزینه میکند. تنها راه حاکمیت الهی، تحقق حکومت معصوم و احیای امر معصوم است. با توجه به این مبانی و اهداف است که در هر شرایط و در هر زمینه به شکل و روش کار خویش دست مییابیم. با این مبانی نمیتوان به جای معرفت، ایمان، سنت و تقوا به غرور ملی و امثال آن تکیه زد و در اهداف، به قدرت، رفاه، آزادی و امثال آن چشم دوخت که در غیر این صورت حیات و ممات محمدی را در نظر نگرفتهایم؛ یعنی بدون توجه به این مبانی و اهداف، نمیتوانیم خود را منتظر حجت خدا بدانیم و دست از بازار کشیدن را به رخ ولیّ خدا بکشانیم. دیگر آنکه با مبانی و اهداف محمدی و علوی نمیتوان چشم امید به فتوحات داشته باشیم؛ زیرا هر جریانی تنها با ریشههای خود میروید و بر پایههای خود میایستد (نک: همو).
انتظار و شکل عمل
در فرهنگ انتظار دو رکن مفهومی حبس نفس و احیای امر مورد توجه بود که این دو، مبانی و اهداف یک منتظر را به نمایش میگذاشت. حال برآنیم بدانیم آن کس که دغدغه و دلمشغولی انتظار را دارد، چگونه و با چه شکلی باید به میدان عمل وارد شود؟ شکل عمل او چگونه است؟ و به چه شکل میتواند برای ولیّ خدا زمینهساز باشد و او را نصرت و یاری نماید؟
با اندکی تأمل و درنگ به خطاب امیرالمؤمنین(ع) به عثمان بن حنیف _ فرماندار بصره _ شکل عمل و شیوه زمینهسازی برای حجت خدا روشن میشود و به رویکردی کارآمد و اثربخش درباره اخلاق زمینهساز دست خواهیم یافت.
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ. أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ. أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ؛ (شریف رضی، 1414: نامه 45)
آگاه باش هر مأمومی امام و پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گیرد [و تو باید به امام و پیشوای خود نگاه کنی]. بدان امام شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاهایش به دو قرص نان قناعت کرده است. آگاه باش که شما نمیتوانید اینچنین باشید و این زندگی را تحمل کنید، ولی مرا با ورع، و اجتهاد و عفّت و سداد یاری کنید.
حضرت به ارکان چهارگانه خصلتهای اخلاقی _ که میتواند نصرت و یاری او را فراهم سازد و زمینهساز برای حجت خدا شود _ به خوبی اشاره فرموده و شکل زمینهسازی برای ولیّ خدا را تبیین کرده است.
امیرالمؤمنین(ع) درباره حکم و حکومت معصوم میفرماید:
إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ؛ (همو: خ189)
همانا حکم و حکومت ما سخت و سختیآفرین است و کسی قدرت تحمل آن را ندارد، مگر آنکه در سایه عبودیت و ایمان قرار گرفته باشد و قلبش از عشق ممتحن سرشار شده و از آزمون، سربلند بیرون آمده باشد و همچنان سخن و حدیث ما را جز سینههای امانتپذیر و عقلهای بردبار فرا نگیرد.
تحقق چنین سقف بلند علوی و مهدوی بدون توجه به آن مبانی و اهداف یادشده و تولید اعوان و انصاری متناسب با آن، ممکن نخواهد شد و تنها با تربیت افرادی میسر میشود که نفس خود را برای ولیّ خدا حبس کرده و وقف او شدهاند و کار و هدفی جز احیای امر ندارند. آنان میتوانند ادعای منتظر بودن را داشته باشند و برای اینکه به این مقام دست یابند، باید از اخلاق و سبک زندگی دیگری برخوردار شوند؛ اخلاق و سبک زندگی در مقیاس و افق منتظرانه که این مهم سرآغازی به نام ورع دارد. ورع همان آوردگاه و آستانه ورودی اخلاق نیکو و زیباست.
امام باقر(ع) فرمود:
أَعِينُونَا بِالْوَرَعِ؛ (کلینی، 1365: ج2، 78، باب الورع، ح12)
ما را با ورع یاری کنید.
این دعوت تمامی پاکان هستی و از جمله دعوت امام زمان(ع) است. از اینرو کسانی که بخواهند از اصحاب و یاران حضرت و زمینهساز ظهور او شوند باید با رفتار ورعانه و محاسن اخلاق از هماکنون نصرت و یاری را آغاز کنند و پس از ظهور نیز در کنار حضرتش باشند.
قلب مؤمن اگر از مجموعه آلایندهها برحذر باشد و راه را بر آنان ببندد، از غیر گسسته
و به دلدار پیوسته است و تنها این قلب عاشق ممتحن است که میتواند وقف او شود و تنها احیای امر او و حاکمیت او را در سر داشته باشد. این خصلت اخلاقی و سبک زندگی میتواند زمینهساز شود.
عمل و رفتار ورعانه، آدمی را به اخلاق نیکو و زیبا رهنمون میسازد: «وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ». در این بیان، محاسن اخلاق منتظرانه به خوبی آشکار است؛ یعنی در آغاز باید از رفتار ورعانهای در مقیاس و افق منتظرانه برخوردار شد _ که دارای دو رکن حبس نفس و احیای امر است _ سپس به محاسن اخلاقی منتظرانه دست یافت. بلندای محاسن اخلاق منتظرانه به گونهای است که از شاخصهای چهارگانه ورع، اجتهاد، عفّت و سداد برخوردار است. اینگونه است که میتوان به نصرت و یاری امام زمان(ع) شتافت و زمینههایی برای حجت خدا فراهم کرد؛ آن هم در شرایط بسیار سخت عصر غیبت که شیطان، نفس، حرفهای مردم و جلوههای دنیا پیوسته دعوتهای پیدا و پنهان و بسیار فریبا دارند و هرچه به زمان ظهور نزدیک میشویم، تهاجم دشمنان چهارگانه آدمی اشتداد مییابد که با نگاهی گذرا به مجموعه روایات ناظر بر ملاحم الفتن، فضای روشن و آشکاری به دست خواهد آمد. بنابراین بدون واکسینهسازی با ارکان چهارگانه خصلتهای اخلاقی، سخن از زمینهسازی و زمینهسازان ولیّخدا، راه به جایی نخواهیم برد.
ورع و اجتهاد
ورع حالت و خصلتی است که حاجز و مانع از انجام معصیت و گناه میشود؛ همچنان که در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است:
اللَّهُمَّ أَعْطِنِي ... وَرَعا يَحْجُزُنِي عَنْ مَعَاصِيكَ؛ (قمی، 1389: دعای ابوحمزه ثمالی)
خدایا، به من ورعی عطا کن که از گناهت باز دارد.
با خصلت ورع، اجتناب و کنارهگیری از معاصی و محرمات و شبهات میّسر میشود. دربارۀ ورع روایاتی فراوان آمده که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم (نک: محمدی ریشهری، 1416: ج4، 3508 - 3512):
_ الْوَرَعُ يَحْجُزُ عَنِ ارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ؛
_ الْوَرَعُ اجْتِنَابٌ؛
_ أَصْلُ الْوَرَعِ تَجَنُّبُ الْآثَامِ وَ التَّنَزُّهُ عَنِ الْحَرَامِ؛
_ لَا وَرَعَ كَالْكَف؛
_ عَلَيْكَ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ خَيْرُ صِيَانَةٍ؛
_ لَا مَعْقِلَ أَحْرَزُ مِنَ الْوَرَعِ؛
_ الْوَرَعُ جُنَّةٌ؛
_ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ؛
_ أَفْضَلُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ؛
_ رَأْسُ الدِّینِ الْوَرَع؛
_ عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ الدِّينُ الَّذِي نُلَازِمُهُ وَ نَدِينُ اللهَ بِهِ وَ نُرِيدُهُ مِمَّنْ يُوَالِينَا؛
_ عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللهِ إِلَّا بِالْوَرَعِ؛
_ الْوَرَعُ أَسَاسُ التَّقْوَى.
انسانها وقتی به چیزی عشق میورزند، به همان اندازه خوف و هراس از دست دادنش را دارند. از اینرو این عشق و ترس، حالت و خصلت ورع و اجتهاد را در وجود آدمی شکل میدهد و این دو حالت یکدیگر را متعادل میسازند. یک عاشق اگر فارغ از حالت ورع باشد، بیمهابا دست به جهاد و کوشش زده و به هر راهی روانه میشود و در هر مسیری گام میزند. اما با داشتن خصلت و حالت ورع و ترس از دست دادن مطلوب و معشوق خویش در او حالت حذر شکل میگیرد و دیگر نمیتواند بیمهابا و سر به هوا گام بردارد و در هر مسیری گام زند؛ همچنان که در گل و لای، حساب شده راه میرود و در میدان مین و برخورد با سیم برق با حذر برخورد میکند (نک: صفایی حائری، 1386).
در روایات فراوانی از ما ورع و اجتهاد را خواستهاند؛ همانند روایت امام صادق(ع) که فرمود:
كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَوةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ؛ (حر عاملی، 1414: ج15، 246، کتاب جهاد با نفس، ب21، ح13)
مردم را با غیر زبانتان (با کردارتان) بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند؛ زیرا این امور آنان را به سوی حق فرا میخواند.
آن حضرت در روایتی دیگر میفرماید:
لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِيهِ؛ (محمدی ریشهری، 1416: ج1، 459)
هر کوششی که بدون ورع باشد سودبخش نخواهد بود.
بنابراین، این دو حالت یکدیگر را به تعادل میرسانند و کسی که میخواهد ولیّ خدا را یاری کند، تمامی گامهایش حساب شده برداشته میشود و همراه با ترس و حذر است و او در هر عمل و تلاش خود حساب نیّت، سنّت و اهمیّت را خواهد داشت.
عفّت
انسان در مناسبات مختلف زندگی خود پیوسته با رفتار و اعمالی سر و کار دارد که مورد تهاجم آسیبها و آفتهای گوناگون واقع میشود. آفتها و آلودگیها نیز گاهی از شبهات است و گاهی از شهوات.
آفتهای گوناگون شهوات _ که از پشتوانه غضب آدمی برخوردارند _ پیوسته در کمین انسانها هستند؛ بهویژه آنجا که شهوات، محبوب هم شده باشند و توجیه و تزئین را با خود به همراه داشته باشند: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ (آلعمران: 14). رفتار و اقدام انسان گاهی براساس نیازش شکل میگیرد؛ در این صورت با اندک امکانی تأمین شدنی است. در مرحله دیگر، رفتار آدمی به سبب رفع نیازش نیست، بلکه به دنبال هوس است و نیاز جای خود را با شهوت و خواهش عوض میکند. این مرحله نیز دو حالت دارد:
1. اگرچه انسان به خواهش تن داده است، ولی به خود حق نمیدهد؛
2. انسان به شهوات و خواهش تن داده است و به خودش حق میدهد.
این شهوات محبوب برای او توجیه و زینت داده میشود و با این توجیه و زینتِ منافع خود است که حتی به آدمکشی دست میآلاید.
حالت و خصلت اخلاقی عفّت، همان پاکی و مصونیّت بخش از این آسیبها و
آفتهای شهوات غضبآلوده و شبهات است و بدون این حالت عفّت و پاکی نمیتوان پا به عرصه عمل گذارد.
سداد
خصلت و حالت سداد همان ویژگیای است که تمامی شکافها و خلأها را میپوشاند و کاستیها و بایستهها را در نظر میگیرد. با وجود سِداد منتظران سعی و تلاش خود را برای تسدید شکاف به کار میگیرند و کسریها را پر میکنند و با توجه به اهمیتها و الویتها دست به کار میشوند.
سخن در این است که این خصلتهای ورع، اجتهاد، عفّت و سداد برای کسانی که میخواهند به نصرت و یاری ولیّ خدا بشتابند، چگونه دستیافتنی است و در چه زمینهای میرویند؟ سخن دیگر آن است که کمک و نصرت حجت خدا چه صورتها و جلوههایی دارد؟
بنابراین باید به دو نکته بپردازیم:
1. این ورع، اجتهاد، عفّت و سداد چگونه دستیافتنی است؟
2. «اعینونی» _ که حضرت فرمودند _ و کمک به ولیّ، چه صورتها و جلوههایی دارد؟
چگونگی دستیابی به خصلتهای چهارگانه
تبیین و تحلیل زمینههای رویش خصلت ورع
ورع چگونه دستیافتنی میشود و در چه زمینهای میروید؟
خصلت ورع با توجه به سه موضوع شکل میگیرد:
1. ورع با توجه به حرمت و حضور حق شکل میگیرد.
وقتی انسان بداند با هر رفتار و حرکتش بهشت و جهنمی فراهم میشود، همۀ رفتارش حساب شده خواهد شد؛ چون آموخته است:
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ؛ (شریف رضی، 1414: ج1، 49، خطبه 16)
آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است.
کسی که فراسویش بهشت و جهنم است نمیتواند بیکار باشد یا دست به هر کاری بزند. او پیوسته متناسب با بهشت و جهنم، و همراه با ورع و حذر در حال اجتهاد و تلاش است و میداند هر تلاش او آفریدگار بهشت یا جهنم خواهد بود.
2. این خصلت با توجه به ایمان و محبّت خداوند پدید میآید.
ایمان و عشق به خدا میتواند خصلت ورع و حذر و دقت در تمامی کارها را به همراه آورد:
الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلهِ؛ (بقره: 165)
آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا [از مشركان نسبت به معبودهاشان] شديدتر است.
کسانی که ایمان آوردهاند از اوج علاقه و شدّت محبّت به خداوند برخوردارند و همین
عشق و محبت، همواره آنان را دلواپس و مضطرب نگاه میدارد که آیا رفتار و حرکاتشان مورد پسند محبوب بوده است یا نه؟! از اینرو حالت ورع در آنان شکل میگیرد و با دقت و حذر حرکت میکنند.
3. حالت ورع با توجه به نظامها و سنتهایی که پرندهها را به ما بازمیگردانند
شکل میگیرد:
وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً. (اسراء: 13)
و کارنامه هر انسانی را به گردنش آویختهایم و روز قیامت برای او نامهای _ که آن را گشوده میبیند _ بیرون میآوریم.
انسان باید بداند که در هستی قانونمندیها و نظامهایی وجود دارد که نمیشود به آنها بیتوجه بود و طبق دلخواه و هوس خود رفتار کرد. در این هستی، گذشته، حال و آینده در یک جریان مرتبط تأثیر و تأثرند. انسان میبیند که پرندهها و کارهای گذشتهاش گردنگیر او شدهاند: أَلْزَمْنَاهُ طَائرَِهُ فىِ عُنُقِهِ و در مجموعهای منسجم چون کتابی بر او عرضه شدهاند که در این مجموعه، آثار و نتایج رفتارش و شعاع کردارش گسترده شده و به دیدار آن روی آورده است؛ کِتَاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً. از اینروست که انسان به خوبی مییابد به هر جا نمیتواند قدم بگذارد و هر رفتار و گفتاری را بیحساب انجام دهد و پیوسته با ورع و ترس و حذر مناسبات زندگی و سبک زندگی خویش را سامان میدهد.
امام صادق(ع) درباره ورع میفرماید:
إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ لِجَمِيعِ أَمْرِنَا مُتَّبِعاً مُرِيداً أَلَا وَ إِنَّ مِنِ اتِّبَاعِ أَمْرِنَا وَ إِرَادَتِهِ الْوَرَعَ فَتَزَيَّنُوا بِهِ يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ وَ كِيدُوا أَعْدَاءَنَا بِهِ يَنْعَشْكُمُ اللهُ؛ (حر عاملی، 1414: ج15، 243، کتاب جهاد با نفس، باب 21، ح1)
ما مردی را مؤمن نمیشماریم مگر اینکه تمامی امر ما را پیروی کند و بخواهد. آگاه باشید که از جمله پیروی امر ما و خواستن امر ما ورع و پارسایی است؛ پس خود را با پارسایی زینت دهید تا خداوند رحمتش را شامل حالتان کند و دشمنان ما را به وسیله پارسایی فریب دهید تا خداوند شما را بلندمرتبه گرداند.
امام هادی(ع) در ادامه حدیثی فرموده است:
... وَ أَكْمِدُوا عَدُوَّكُمْ بِالْوَرَعِ؛ (همو)
... و دشمنانتان را با ورع و پارسایی افسردهخاطر سازید.
از این دو حدیث درمییابیم که دشمنان انسی و جنی شیعه همواره به دنبال آلودهسازی ایشان بودهاند تا از این راه بتوانند به اهداف شوم خود دست یابند. هدف دشمن کنار گذاشتن پاکان هستی و محروم ساختن مردم از حاکمیت الهی از طریق ایشان است تا اینکه مردم را از عبودیت الهی منصرف ساخته و عبودیت خود را جایگزین کند.
داستان تاریخ بشر همان داستان تاریخی عبودیت جبهه رحمان و جبهه شیطان است که هر یک دعوتگر به سوی عبودیت خویشاند و هر یک برای دعوت خود راهبردی ویژه دارند. راهبرد جبهه رحمانی، «سالمسازی قلوب» انسانهاست که اگر انسان از قلب سالم برخوردار باشد متناسب با بافت و ساخت وجودیاش به دنبال حاکمیت توحید و ولایت خواهد بود و آن را میخواهد، نه اینکه تنها بشناسد.
راهبرد جبهه شیطانی، «ناسالمسازی» است و با توسعه و تعمیق امراض در قلوب بشری، مسیر ایشان را از عبودیت حق منحرف ساخته و جاده عبودیت خویش را هموار میسازد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ... فَتَرَى الَّذِینَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ. (مائده: 50 - 51)
ایمان آوردگان، زمانی ولایت یهود و نصارا را میپذیرند که در قلوبشان مرض شکل گرفته باشد و این امراض قلبی به گونهای کارآمد و اثربخش است که آنان را با سرعت به سوی باطل میکشاند و در میانشان مستقر میسازد و از آنان و از خودشان میگرداند. از اینرو راهبرد پاکسازی رحمانی و راهبرد آلودهسازی شیطانی در مصاف هم بوده و هست، تا آنجا که مقالات و سفارشهای بسیاری توسط استراتژیستهای استکباری درباره راهبرد آلودهسازی برای زمینگیر کردن و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی به چشم میخورد. بنابراین بیجهت نیست که به ورع، پاکسازی و سالمسازی، این همه اصرار شده و بر آن پافشاری میگردد.
در روایت امام صادق(ع) سخن از شاخص ایمان و مرد مؤمن به میان آمده است. در این بیان، مرد مؤمن آن است که جمیع حکم و حکومت معصوم را تبعیّت کند و از روی انتخاب و اراده و میل نیز خواستار آن باشد. بر این اساس مؤمن آن است که بر تمام مبانی و اهداف معصوم نگاهی جامع دارد و تابع و مرید آن طرح جامع معصوم باشد. مؤمن کسی است که جمیع امر معصوم را پیروی میکند و آن را اراده کرده و میخواهد. او در حوزه تبعیّت و پیروی و همچنان در حوزه اراده و خواستن در هیچیک، از جمیع امر معصوم کوتاه نمیآید و دچار تبعّض در تبعیت و تبعیض در اراده و خواستن نمیشود.
با این نگاه، حضرت به یک مورد از جمیع امر معصوم _ که ورع باشد _ اشاره میفرماید و در توضیح آثار ورع فرموده است که خود را به ورع زینت بخشید تا مشمول رحمت خداوند متعال گردید و دشمنان ما را به وسیله ورع کید کنید تا خداوند شما را بلندمرتبه گرداند. از اینجا معلوم میشود که چگونه ورع و پاکسازی اسباب جلب رحمت الهی را به دنبال میآورد و از طرف دیگر، چگونه بینی دشمن را خاکمال میسازد؛ دشمنی که میخواهد از راهبرد آلودهسازی بهره گیرد و زمینههای عبودیت خود را جادهسازی کند.
اشاره امام صادق(ع) به ورع از میان موارد گوناگون جمیع امر معصوم، از جایگاه ویژه آن حکایت دارد که با توجه به ذکر دو اثر آن، این جایگاه ویژه به خوبی تبیین میشود.
تبیین و تحلیل زمینههای رویش خصلت اجتهاد
اجتهاد چگونه دست یافتنی میشود و در چه زمینهای میروید؟
وقتی انسان فرصت محدود عمر خویش را با توان و بایستههایی که در این مدت کوتاه باید انجام دهد محاسبه کند، از اهمال و تنبلی رها شده و به شکل دیگری از اجتهاد و تلاش روی خواهد آورد.
باید توجه داشت که فرصت کوتاه و محدود، جایگاه مناسب و نسبت توان و عمل زمینههای اجتهاد و تلاش را فراهم میسازد.
1. نوع انسانها وقتی در کارهایشان از فرصت محدود و مهلتهای مشخص برخوردار باشند تلاش و کوشش بیشتری از خود به نمایش میگذارند. با این رویکرد است که انسان به تمرکز دست مییابد؛ چون میداند عمر به مثابه ابر بهاری به سرعت در گذر است و باید رویکرد «اغتنم الفرص» را جدی بگیرد و از تمامی فرصتها کام ستاند.
2. هر اجتهاد و تلاش، تاریخ و جغرافیای متناسب خود را برمیتابد و هر تلاشی در جایگاه مناسب زمانی و مکانی خود میتواند کارآمد و اثربخش باشد. در غیر این صورت تلاش، بیثمر و بیهوده خواهد بود؛ همچنان که حرکت و قیام توّابین چون در زمان و مکان مناسب خود _ که باید در روز عاشورا در نینوا رقم میخورد و به یاری «وتر مَوْتور» و تنهای تنها گذارده شده میشتافتند _ صورت نگرفت، حرکتی بیحاصل و بیثمر بود. اگر گروه توابین در نینوا و در رکاب حسین مظلوم(ع) به حرکت درمیآمد، تاریخ به گونهای دیگر رقم میخورد.
3. انسان در برابر تلاشهای خود گرفتار آسیب توجه به حجم عمل خویش شده و در نتیجه آفتهای غرور، قناعت و احتکار در جهد و تلاش، او را تهدید میکند. در این صورت گرفتار استقلال شر و استکثار خیر خواهد شد. او بدیهای خود را اندک و خوبیهای خویش را فراوان میشمرد و این از آفتهای بسیار بزرگ اخلاقی است که آدمی را به هبوط و سقوط میکشاند. اما هر عمل را: الف) با میزان توان خویش میسنجد که در این صورت داستان دیگری خواهد شد؛ زیرا وَأَن لَّیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم: 39). نسبت هر عمل را باید با میزان توان افراد و میزان سعی آنان سنجید. هر کس به میزان توانی که دارد باید تلاش کند. در اینجا جای هیچ احتکاری نیست، وگرنه از او نمیخرند و نمیپذیرند؛ ب) هر عمل را باید با عاملان دیگر سنجید که دیگران برای دنیای هیچ و پوچ خود چگونه اجتهاد و کوشش دارند و برای باطل خود چگونه ایثار میکنند و ما برای حق چگونه اهمال و احتکار و سستی داریم؛ ج) اگر هر عمل و کوشش خود را با عملهای عاشقانه و مطلوب خود بسنجیم، وضعیت به گونهای دیگر خواهد بود.
امام صادق(ع) در حدیثی بسیار دلنشین میفرماید:
فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَهُ، فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ؛ (کلینی، 1365: کتاب الایمان و الکفر، باب الکتمان، ح5)
همانا هر کس از شما برای مطلوبی که دارد با لطافت و ظرافت به دنبال چارهجویی میشتابد تا حاجتش برآورده شود. پس نسبت به حاجت من هم با لطافت چارهجویی کنید، همچنان که نسبت به حوایج خود با لطافت و ظرافت چارهجویی میکنید [و به نتیجه هم میرسید].
اگر ما آنگونه که در حوایج خود کوشا هستیم به همان اندازه به تحقق اهداف امام زمان(ع) توجه داشته باشیم و تلاش کنیم، اوضاع به گونهای دیگر میشود و چه بسا زمینههای آن ظهور موفور السرور زودتر فراهم گردد.
با توجه به این نکات است که میتوان اجتهاد و تلاش خویش را در مسیر زمینهسازی ظهور رهبری و مدیریت کنیم، این خصلت اخلاقی را در این راستا بارور سازیم و نظامنامه برونرفت از تنبلی فردی و اجتماعی را سامان دهیم.
تبیین و تحلیل زمینههای رویش خصلت عفّت
عفت چگونه دستیافتنی است و در چه زمینهای میروید؟
آلودگیهایی که به پاکسازی نیاز دارند دو گونه هستند:
يَتَعَرَّضُ لَنَا بِالشَّهَوَاتِ، وَ يَنْصِبُ لَنَا بِالشُّبُهَاتِ؛ (زینالعابدین(ع)، 1418: دعای 25)
[شیطان] همواره از طریق شهوات متعرّض ما میگردد و پیوسته شبهات را نصبالعین ما قرار میدهد.
1. آلودگیهایی که از شبهات فراهم میشوند؛
2. آلودگیهایی که از شهوات سر میکشند.
باید آلودگیهای شبهات را با جریان معرفتبخش بیّناتی که قدر، استمرار و ارتباطهای گسترده انسان را به تفسیر میکشاند رصد کرد و کنترل نمود. به نظر میرسد بیشتر مواقع شیطان از طریق آلودهسازی در حوزه شهوات، زمینههای توسعه و تعمیق شبهات را فراهم میسازد. شاید از همین جهت باشد که حضرت ابتدا «يَتَعَرَّضُ لَنَا بِالشَّهَوَاتِ» و سپس «وَ يَنْصِبُ لَنَا بِالشُّبُهَات» را فرموده است. شیطان با آلودهسازی از طریق شهوات تمامی ابزار ادراکات را از صحت عمل و ادراکات صحیح و سالم بازمیدارد و انحراف در حوزه ادراکات و معارف را بسترسازی میکند و شبهات را مطرح و نهادینهسازی مینماید.
آلودگی شهوات را باید با موارد ذیل کنترل کرد:
1. با عشقی بزرگتر: انسان همیشه کمها را فدای زیادتر میکند. زمانی میفهمد غیر از خدا همه نقصان هستند و از آدمی تنقیص کرده و میکاهند، از غیر او میرهند و به او میپیوندند و کسانی که این عشق بزرگ را یافتهاند بیشترین و شدیدترین عشق را برای او میگذارند. در مناجات شعبانیه میخوانیم:
إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ؛
خدایا، من توان گذشت و انتقال از معاصی و کششهای آلوده ندارم، مگر آنکه تو من را با عشق بزرگتر خودت بیدارم سازی.
2. انسانها باید با تأمین مناسب، به نیازهای خویش پاسخی مناسب دهند. دقت شود که پاسخ باید در حد برطرف شدن نیاز باشد؛ زیرا پس از نیاز دو مرحله میل و هوس نیز وجود دارد. پاسخ به نیاز، امری طبیعی و معقول و شرعی است که در شرع مقدس اسلامی آداب و احکام ویژه خود را دارد. خارج از آن میشود میل که شاید از مباحات به شمار آید، ولی هیچ ضرورتی ندارد. اما خارج از این دو، داخل هوس میشود که بسیار خطرناک و سرآغاز سقوط و هلاکت آدمی است.
3. با اشتغال کامل: فرصتهای خالی و بیکاری کانون فساد و فرصتی برای شیطان به شمار میآیند. در روایات میخوانیم: «الْمُؤْمِنُ مَشْغُولٌ». در بعضی روایات نیز آمده است که فکر را مشغول کن، پیش از آنکه شما را مشغول سازد و... . بنابراین انسان نمیتواند در حال خلأ باشد. اگر به کار درست مشغول نشود، درگیر کارهای نادرست خواهد شد. از اینرو باید پیوسته مشغول بود. قرآن کریم نیز میفرماید:
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ؛ (شرح: 7)
پس چون فراغت و آسایش یافتی بکوش و آرام نگیر.
4. با ایجاد فراموشی و برکناری از صحنهها و فضاهای تحریککننده: صحنهها و محیط آلوده در ایجاد آلودگیها بسیار مؤثرند. در داستان حضرت یوسف(ع) مشاهده میشود که ایشان دو کار را با هم انجام داد: الف) فرمود: «معاذالله» و به خدا پناه برد؛ ب) از صحنه و فضای آلوده گریخت. از همینروست که شرع مقدس، از خلوت دو نامحرم منع کرده است.
5. با یادآوری از کسانی که مؤثر، محترم و دلنشیناند: یاد بزرگانی که در عرصه جهاد اکبر قهرمانانه پیروز میدان بودهاند، به غیرت و همّت آدمی جانی دوباره میبخشد و گامهای سست و خمود او را به راه سلوک میکشاند. همچنین دل سپردن به سخنان واعظان رهرو، دلنشین و اثربخش است و از آلودگیها مصونیت بخشیده و او را به راه میکشاند. اینگونه است که با خصلت عفّت زمینههای لازم برای زمینهسازان ظهور فراهم میشود تا یار و یاوری آماده و یاورساز برای آن عزیز باشند.
تبیین و تحلیل زمینههای رویش خصلت سداد
سداد چگونه دستیافتنی میشود و در چه زمینهای میروید؟
بسیار پیش میآید که پس از فعالیتها و تلاشهای فراوان، انسان با حاصل مطلوبی روبهرو نمیشود. اینجاست که افراد به فکر فرو میروند که مشکل کار در کجاست و میپرسند نکند کیسه سوراخ و مشک پاره است؟! بنابراین اگر رخنهها و شکافها را نبسته باشیم، تلاشها هرز میروند و حاصلی نمیماند و تنها کسانی که اهل سداد هستند میتوانند از زحمات بهرهمند شوند. حال باید ببینیم چه کسانی اهل سداد هستند؟
1. کسانی که محاسبه مستمر و جمعبندی مداوم و پیوسته دارند. انسانها همیشه در جادههای هموار در حال حرکت نیستند. زندگی پر از فراز و نشیب و چالشهاست و آفتها و آسیبهای سر راه هم فراوان هستند که هر کدام میتوانند شکافها و رخنهها بیافرینند. با این حساب نمیتوان بدون محاسبه مستمر و جمعبندی پیوسته به راه خود ادامه داد. امام صادق(ع) فرمود:
لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ؛ (حر عاملی، 1414: ج16، 95، باب وجوب محاسبه نفس، ح1)
هر کس که پیوسته خود را روزانه محاسبه نکند و از خودش حساب نکشد از ما نیست.
زیرا حرکت بدون محاسبه مستمر به بیحاصلی میانجامد و به بیراهه میکشاند و کسی که در بیراهه افتاده باشد چگونه میتواند از زمره پاکان هستی باشد؟
2. کسانی که به مجموعه نیازها و کارها مینگرند و کارها را از دم دست شروع نمیکنند. اقدام به هر کاری باید براساس نگاهی جامعنگرانه صورت پذیرد. باید نقاط قوت و
ضعف دیده شود و به دنبال جبران کاستیها و کسریها بود. در غیر این صورت ممکن
است هزینههای انسانی و مالی، صرف بایستهها نشود و ضرر و زیان به بار آید و کاری مؤثر انجام نگیرد.
در واقع برای دستیابی خصلت سداد، تمامی خصلتهای ورع، اجتهاد و عفّت را باید به کار گرفت؛ زیرا اهل سداد باید خود مسدّد باشد و تمامی کسریهایش را پر کرده باشد. این نیز شدنی نیست، مگر آنکه همۀ خصلتها _ یعنی ورع، اجتهاد و عفّت _ را در گستره وجودیاش پرورانده باشد و مسدّد شده و از اهل سداد قرار گیرد. بنابراین باید توجه داشت که وجود مُسدّد وجودی است که خود شکاف و کسری ندارد و اهل سداد کسانی هستند که شکاف و کسریها را پر میکنند و کمبودها را میآورند (صفایی حائری، 1388: 220).
پس از آنکه خصلتهای ورع، اجتهاد، عفّت و سداد در وجود افراد رویش یافتند و مسدّد شدند، نوبت آن میرسد که چگونه میتوانیم ورع و اجتهاد را در فرد و عفّت را در روابط و سداد را در متن جامعه توسعه و تعمیق دهیم.
در مقام نخست در پی آن بودیم که تمامی خصلتهای چهارگانه را در خود فراهم سازیم و زمینههای رویش آن را به وجود آوریم. پس از آن برآنیم بدانیم که چگونه میتوان با این توانمندیهای به وجود آمده در خود، حجت خدا را یاری کنیم و نصرت و یاری او چه صورتها و جلوههایی دارد.
به بیان دیگر، کسانی که میخواهند به یاری حجت خدا بشتابند، در ابتدای امر باید آسیبها و دردهای خویش را درمان کرده و با خصلتهای چهارگانه، آفتها را زدوده باشند تا بتوانند توان لازم را برای یاری او داشته باشند؛ همچنان که حضرت امیر(ع) میفرماید:
أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ؛ (شریف رضی، 1414: خطبه 121)
مىخواهم خود را با شما درمان كنم و درد من شماييد، چونان كه كسى بخواهد خار را به خار از تن برون كند.
جلوهها و صورتهای یاری ولیّ خدا
پس از آنکه افراد، با چهار خصلت یادشده مسدّد شدند، میتوانند با صورتها و جلوههای زیر به یاری و کمک حجت الهی بشتابند:
1. اعانت ولیّ در تمرین مهارتها برای خود؛
2. اعانت ولیّ در ایجاد مقتضی و زمینه در دیگران؛
3. اعانت ولیّ از طریق برداشتن موانع در جمع.
فرد منتظر _ که درصدد نصرت و یاری حجّت خداست _ با تمرین مستمر خود در محورهای چهارگانه خصلت اخلاقی مسدّد میگردد و در دیگران و جامعه پایههای حکومت مهدوی را فراهم میسازد و آسیب و موانع تحقق اهداف پاکان هستی را برمیدارد. یک منتظر توجه دارد که در دو جا میتواند مقتضی و مانع تحقق اهداف حکومت مهدوی باشد:
1. مقتضی و مانع در آدمها؛
2. مقتضی و مانع در حالتها.
1. وجود مقتضی و مانع در آدمها
وجود مقتضی در آدمها به این معناست که یک منتظر باید مهرههای کارآمد را تولید و سامان دهد و با فرایند تولید مهرهها و جاسازی آنها در جایگاه مناسب آرمان «وَ نُصْرَتِي لَکُمْ مُعَدَّة» (قمی، 1389: زیارت جامعه کبیره) را پاس میدارد. وجود مانع در آدمها یعنی باید مهرههای مزاحم را خنثیسازی و محاصره کند.
2. مقتضی و مانع در حالتها
وجود مقتضی در حالتها یعنی اینکه منتظر باید در خود، دیگران و جامعه تحمل حاکمیت الهی و مهدوی را توسعه و تعمیق داده و فرهنگ ایثار را پایهگذاری نماید؛ همچنان که در سوره انسان آمده است که باید در حدّ ایثار تلاش کرد و توقع مزد و سپاس نیز نباید داشت، بلکه پیوسته همراه دو ترس نیز باید بود:
الف) ترس از ذنب و تقصیر: وَيَخَافُونَ يَوْماً... (انسان: 7).
ب) ترس از هدف یَخَافُونَ رَبَّهُم... (نحل: 50) و دوری راه که میفرماید:
آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ. (شریف رضی، 1414: خطبه 121)
وجود مانع در حالتها یعنی اینکه منتظر باید حالتهای آفتخیز، توقعها، شهوات و غضبها را از خود، دیگران و جامعه دور کند.
اینچنین صورتها و جلوههای نصرت و یاری حجت الهی شکل میگیرد و جریان مییابد.
نتیجه
فرایند شکلگیری اخلاق زمینهساز از دیدگاه مرحوم استاد صفایی پس از ادراک اضطرار به حجّت، اینگونه سامان مییابد:
با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای پیچیده و گسترده انسان، اضطرار ما به حجت در هدایت، بیّنات، فرقان، میزان، کتاب و فریضهها شکل میگیرد و انسان به حجت امین و کریم روی میآورد تا حیاتی جدید در حسّ و احساس، وهم و خیال، فکر، عقل و قلب انسان سر بردارد و او را به رشد و بلوغ و جهت عالیتر بکشاند. اضطرار به حجت در این زمینه، افق انتظار ما را از آن حضرت مشخص میکند که همان جهت دادن به نیروهای عظیم انسان است. باید توجه داشت که هر اندازه انتظار ما از ولیّ سنگینتر، زیادتر و بنیادیتر باشد، ناچار به همان اندازه انتظار برای ولیّ و آمادگی برای او بنیادی و عمیق میشود.
به اندازه انتظاری که از حجت خدا داریم، باید برای او آماده شویم و زمینهسازی کنیم و باید برای این رهبری بزرگ جهانی مهرههایی کارآمد بسازیم که در تمامی ابعاد، آماده باشند. همچنین باید با خصلتهای چهارگانه ورع، اجتهاد، عفّت و سداد زیرساختهای اخلاقی و رفتاری مهرهها را مستحکم ساخته و برای او بسترها و زمینهها را فراهم کنیم.
منابع
_ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، 1414ق.
_ زینالعابدین(ع)، امام علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، قم، انتشارات الهادی، چاپ اول، 1418ق.
_ شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، 1382ش.
_ صفایی حائری، علی، مشکلات حکومت دینی، قم، انتشارات لیلة القدر، چاپ اول، 1388ش.
_ صفایی حائری، علی، وارثان عاشورا، قم، انتشارات لیلة القدر، چاپ سوم، 1386ش.
_ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ترجمه: مهدی الهی قمشهای، قم، نشر اجود، چاپ اول، 1389ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365ش.
_ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1416ق.
_ مصباح، مجتبی، بنیاد اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1382ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.