«نجات» و «منجي» براي اديان موضوع هميشه مهم و جذابي است. با اين همه، شايد اديان تنها در همين دو نكته با هم يكداستان باشند و نه در تعريف و مؤلفههاي آن. از نگاه مسيحيان، انسان با توشهاي از گناه به زمين گام ميگذارد؛ زندگي او در اين طبيعت جسماني و فاسد ميراث ناميموني به شمار ميرود كه از نياي خود به ارث برده است. او هرگز نميتواند با تكيه بر قابليتهاي فردي خود و حتي با عمل به شريعت موسوي از اين وضعيت اسفبار رهايي يابد. به همين دليل، عيسي در نقش فرزند خدا و يا خودِ خدا و در كسوت يك انسان براي نجات آدمي از آن طبيعت فاسد به زمين آمده است و پس از آنكه بر صليب شد و به آسمان رفت، دوباره با همان نجاتبخشي بازخواهد گشت البته افزون بر آرمان تشكيل حكومت كه اتوپيايي بنياسرائيلي است.