چكیده
خداوند اراده فرمود دین مبین خود را بر همۀ ادیان برتری بخشد، گرچه این حقیقت کافران و مشرکان را خوش نیاید. او همچنین اراده فرمود بر مستضعفان منت گذارد و آنان را وارث زمین و زمان قرار دهد، گرچه این امر بر مستکبران جهان سخت و تنگ آید. افزون بر این، سنت حتمی و تردیدناپذیر الهی بر این تعلق گرفته که با ظهور حجّتش، جهان را از عدل و قسط و احسان سرشار فرماید، پس از آنکه از جور و ستم و جفا مالامال گردیده است. از آن گذشته، مشیت الهی بر این است که امور مزبور همگی به صورت عادی و از راه متعارف _ و نه به طور مرموز یا اعجازگونه _ تحقق یابد. بدیهی است جریان این سنت و تحقق آن مشیت در جهان، مستلزم فراهم آمدن شرایط و اوضاع و احوال مناسب و متناسبی است که فرجام خوشش فرج اسلام و مسلمانان، آن هم با ظهور سرورآفرین و بهجتافزای امام زمان(عج) خواهد بود. در همین راستا میتوان گفت تربیت زمینهساز بیشترین سهم را در فراهم کردن آن شرایط و اوضاع مسرتزا و سرعت بخشیدن به تحقق این فرجام شیرین بر عهده دارد. تبیین اصول و الزامات چنین تربیتی دغدغۀ اصلی این نوشتار است. از اینرو اموری همچون مقام و منزلت آخرین پیشوای الهی انسان و جهان، عدالت جهانی، برترینها برای برترین پیشوای عصر و جهان در دورۀ آخرالزمان، رسالت خطیر نجات و سعادتمندی انسان، کمال نهایی بشر، تحولات شگرف فراروی انسان و جهان در عصر ظهور، حق تقوا، حق جهاد، تربیتزمینهساز با الهام از زیارت عاشورا و جایگاه اراده و مشیت الهی در اثربخشی تربیت زمینهساز، سرلوحۀ اندیشه و تدبیر برنامهریزان، مجریان و متصدیان تربیت زمینهساز قرار میگیرد. توجه به این امور اهمیت تربیت زمینهساز را در نظر مربیان صدچندان میکند. از این مضامین بلند و حیاتی که به نوعی حد نصاب لازم در فرایند تربیت زمینهساز به شمار میروند، اصول و الزامات دهگانۀ فوق، با محوریت: 1. جایگاه امام زمان(عج) و رسالت جهانی ایشان، 2. هنگامۀ ظهور و تحولات چشمگیر و فراگیر، 3. مسئولیت خطیر تربیت یافتگان عصر ظهور برای ورود به عصر ظهور، به روش توصیفی _ تحلیلی و با رویکرد اسنادی قابل استنباط و استخراج هستند.
واژگان کلیدی
اصول و الزامات و شاخصهای تربیت زمینهساز، منزلت شایستهترین پیشوای انسان و جهان، برترینها برای بهترین پیشوای صالحان، رسالت الهی و جهانشمول امام زمان(عج)، عصر ظهور و تحولات آن، دولت شایستگان.
مقدمه
تربیت زمینهساز عصر ظهور به مثابۀ بازپروری تمامی استعدادها و خلاقیتهای افراد و جوامعی است که با اعتقاد کامل، اشتیاق فراوان، به طور هدفمند و با بصیرت کافی منتظر ظهور کاملترین انسان و برجستهترین پیشوای جهان در دورۀ آخرالزمان هستند. آخرالزمان نیز به دورهای اطلاق میشود که بشر، پس از قرنهای متمادی و طولانی، تجربههای لازم را برای کمالیافتگی و سعادتمندی کسب کرده و شایستگی خود را از همۀ زوایا و جنبهها برای درک حضور و ولایت و زعامت آخرین پیشوای انسان و جهان که صاحب عصر است و امام زمان، احراز داشته باشد. اسلام عزیز به دورانی میاندیشد که شأنیت و شخصیت تربیت یافتگانش آنقدر بالا رود که لایق ظهور و شایستۀ همراهی و همگامی و خدمت به جوامع بشری در مقیاس جهانی باشند؛ رویدادی که تا آن زمان دنیا نمونهاش را به خود ندیده است.
در عصر ظهور، بناست از میان آحاد و جوامع انسانی، شیعیان _ آن هم خواصی از شیعیان _ همراه حضرت مهدی(عج) و در دولت ایشان فرمانروایان روی زمین و عالیرتبگان جهان باشند. بزرگی، بزرگواری، توانمندی، استعداد، شایستگی و خلاقیت، هر یک از این خواص با داشتههای چهل نفر برابری میکند. از آن گذشته، چنانكه از فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع) برمیآید، بناست جوانان تربیت یافته، پرهیزکار، برومند، از جان گذشته و پاکباختۀ امت اسلام با قوت تمام مسئولیت یاریرسانی به امام زمان(عج) و همراهی با ایشان را بر عهده گیرند
تا به پشتیبانی آن جوانان، حضرت قیام فرماید. بر این اساس، سالخوردگان در جمع یاران حضرت مهدی آنقدر اندکند که به تعبیر روایات همچون سرمه در چشم میمانند و نمک در توشه و طعام.
از همین بیان توصیفی و این گزارش روایی به دست میآید که شاخصهای تربیت انسانها برای عصر ظهور چقدر باید ظریف، لطیف، راهگشا و مؤثر باشند، به گونهای که تربیت یافتگان بتوانند از عهدۀ مسئولیتها و رشادتهای مورد نیاز آن عصر به خوبی برآیند و گام به گام با صاحب و سالار زمان و جهان همراهی کنند. تربیت زمینهساز باید به مثابۀ تربیت یک نفر برابر چهل نفر باشد تا غرض الهی از ظهور حاصل گردد و منویات خداوندی تحقق یابد. چنین تربیتی دارای اصول و الزاماتی است که بدون در نظر گرفتن آنها نتیجۀ شایستهای حاصل نخواهد گشت.
انجام رسالت خطیر تربیت زمینهساز بیش از همه مستلزم همت متعالی مربیان و متربیانی است که لحظه به لحظه خود را در انتظار و اشتیاق ظهور میبینند و درنگ و تسویف را در امر آمادهسازی خویش برای ظهور جایز نمیشمرند. هرچند اینان به شمارش اندکند، اما به قابلیتها فراوانند و کارهای بسیار مهم از آنان سر میزند. برای شکوه و عظمت اینان همین بس که با تمام وجود بناست در خدمت پیشوایی باشند که خود محور و قطب عالم است و تحققبخش آمال و آرمانهای پیامبران الهی و اوصیای ربانی آنان خواهد بود؛ همو که با ظهور و حضور نورانی و نویدبخش خود، انسانها و جهان را به فرجام شیرینشان رهنمون خواهد شد. این نتیجۀ استقرار دولت کریمۀ اهلالبیت(ع) است که هرگاه خداوند اراده فرماید و مشیتش بدان تعلق گیرد، آن دولت را ظاهر خواهد ساخت.
منظور از اصول و الزامات در این مقال، بایدهایی مستند به واقعیات و حقایق مرتبط با عصر ظهور و سازگار با روح حاکم بر آن عصر درخشان الهی است. واقعیات و حقایق مزبور منشأ انتزاع و استنباط و صدور و انشای اصول و الزامات تربیتی متناسب با آن هنگامۀ عظیم به شمار میروند. به عبارتی، اصول و الزامات تربیت زمینهساز در این نوشتار سلسلهای از بایدهای برجستۀ اخلاقی _ رفتاری و فرهنگی _ ارزشی است که در روند تربیت زمینهساز از نقش بسیار برجستهای برخوردارند. اماممحوری، عدالتمنشی، نجاتاندیشی، سعادتطلبی، کمالانگاری، تحولمداری، عاشوراگرایی و... از جمله اصول و الزاماتی هستند که مربیان این عرصه در گام نخست پیش از هر کس و پیش از هر اندیشه و اقدامی باید به آنها اذعان کنند تا بتوانند فراگیران را به تناسب و اقتضای آنها تربیت کنند. برای استخراج و استنباط هر یک از این اصول و الزامات کافی است به واقعیتهای حتمیالوقوع و تردیدناپذیری اشاره کرد که فلسفۀ انتظار فرج را تعریف و تبیین مینمایند و عصر و دوران ظهور را سرآمد همۀ عصرها و دورانها میسازند. مربیان و متربیان تربیت زمینهساز باید در همین راستا به اصول و الزامات دهگانهای كه شرحش در ادامه میآید توجهی ویژه مبذول دارند.
1. تربیت بر محور مهدویت و وجود امام زمان(عج)، برجستهترین شاخص تربیت زمینهساز
نگاه به مقام والای پیشوایی که برای او وجود خود را تربیت میکنیم و به یمن قدوم او دل و جان را آباد و مهیا میسازیم، با عنایت به برترینهایی که برای وی و ظهور مبارکش در نظر گرفته میشود بسیار شوقبرانگیز است. اولیا و مربیان از رهگذر عشق و علاقۀ وافری که نسبت به امام خویش در وجود خود احساس میکنند فرزندان و فراگیران خویش را به پاسداشت حریم عشق و ولایت او تربیت مینمایند. با وجود چنین رهبر و پیشوای عظیمالشأنی که بر قلۀ رفیع ولایت و هدایت خلق تکیه زده است، باید بر خود بالید و به ولایتمداری خویش مباهات کرد که به شکرانۀ الهی به پای چنین پیشوایی و برای چنین مقامی میخواهیم پرورانده شویم و بپرورانیم.
نگاه ما به امام خویش در تربیت زمینهساز به افقهای ویژهای دوخته میشود و مطالعۀ ما در این زمینه از زوایای گوناگونی چون آفاق دوگانۀ انسانی و ربانی یا ملکی و ملکوتی یا زمینی و آسمانی امام صورت میپذیرد. در افق انسانی یا ملکی و زمینی امام، باید به عواملی چون عوامل متعارف انسانی در محیط جسمانی و روانی و روحانی امام، غیبت و ظهور امام، آمال و آرزوهای امام، نیازمندیهای امام، سبک زندگی و معیشت روزمرۀ امام و سایر امور شخصی و شخصیتی که به ساحت انسانی امام مربوط میشود توجه کرد. در افق ربانی یا ملکوتی و آسمانی امام باید به عواملی چون ساماندهی امر فرج امام و تقدیر امور ایشان به مشیت و ارادۀ الهی، امام و بندگی خداوند، امام و خلافت الهی ایشان ، امام و امدادهای غیبی شامل حال ایشان، نقش فرشتگان و روحالقدس در محافظت و حراست و تأیید آن حضرت، امام و رفع هر گونه سلطه و اقتدار از ناحیۀ هر کسی و از جانب هر عاملی بر ایشان، امام و دریافت اذن خداوند بر جهاد با کفار و منافقین، و سرانجام، امام و تحقق منویات الهی و شکوفایی آرمانهای پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحان به دست با برکت و با کفایت ایشان و اموری از این دست توجه کرد.
به امامی میاندیشیم که از جمله عزیزترین عزیزان خداست؛ به سوی خداوند دعوت میکند و با تمام وجودش مظهر و تجلّی صفات کمال و جمال الهی است؛ گفتارش روایت آیات حکمت و عظمت و رحمت و رحمانیت و رحیمیت خداوندی است و بیانش ترجمان قدس و معنویت و صلابت و ایمان ربانی است. به امامی مینگریم که در فصل ظهور نورانیاش بر کل هستی ولایت دارد؛ جهان سراسر ظلم و جنایت را سرشار از عدل و داد میفرماید و به فرمان خداوند و به اذن او بر تمام جهان به عدالت تمام فرمان میراند. امام ما کسی است که تمامی انبیا و اوصیا و اولیا به وجود نازنینش بر خود میبالند و انتظار فرجش را بهترین و بافضیلتترین اعمال در پیشگاه خداوند میدانند و خدمت در رکابش را آرزوی دیرینۀ خود برمیشمارند. رهبر و پیشوای ما در هر زمان و مکان، در فصل غیبت و به هنگام ظهور و پس از آن شخصیت والاتباری است که بزرگواری چون پیامبر برگزیدۀ خداوند، حضرت عیسی بن مریم(ع) با مباهات تمام در نماز به او اقتدا و در جهاد مقدس او را همراهی میکند.
امام ما با داشتن چنین مقاماتی _ که بخش ناچیزی از عظمت بیمنتهای اوست _ به اذن خداوند بر زنده کردن مردگان بهخصوص مردگان روح و روان و درمان و شفای کران و کوران و لالان و معلولان بهویژه کران و کوران و لالان روحی و روانی تواناست. همو به اذن خداوند میتواند انواع و اقسام بیماریهای ظاهری و باطنی را شفا بخشد و کوردلان را بینادل و ناهشیاران را هشیار و خفتگان را بیدار، نااهلان را اهل و بیخردان را خردمند، مسلمانان را اهل ایمان و مؤمنان را روشنضمیر و قویدل فرماید. به امامی مباهات میکنیم که به عیار وجودش، ناشایستگان عیار شایستگی، نابهنجاران عیار هنجاری، کوردلان عیار بصیرت، بیخدایان عیار خدایی، ناراستان عیار راستی، ضعیفان عیار توانمندی و مستضعفان عیار سروری مییابند.
اکنون پرسش اصلی اینجاست که به پاس مقدم چنین امام همامی چگونه بپرورانیم و پرورانده شویم؟ به نظر میرسد باید منتهای شایستگیها را به کار گرفت تا شاید بتوان بخشی از حق آن بزرگوار را ادا نمود. به برکت چنین پیشوای راستینی باید از ناخالصیها و کجیها و هرگونه انحراف ریز یا درشتی مبرا شد، تا نشان لیاقت خدمت به دربارش را به دست آورد. از اینرو، باید به تربیت کاملتر و کارآمدتر اندیشید و از جنبۀ ثبوتی و اثباتی شایستگیهای لازم را دارا شد. برای تحقق این مهم باید به قله اندیشید؛ جایگاه رفیعی که برای امام در نظر گرفته میشود؛ امامی که چراغ فروزان هدایت بندگان خداوند است؛ خداوندی که بر اساس لطف و عنایت خویش به بندگان خود اجازت فرمود تا با تلاش و همت خود سهمی در زمینهسازی ظهور و هنگامۀ قیام حضرت امام مهدی(عج) ایفا کنند.
گفتنی است در الگو قرار دادن امام، هرگز نظر بر این نیست که کسی مثل و همانند امام بیندیشد و همچون ایشان رفتار کند. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نامۀ تنبیهی خود به عبدالله بنحنیف انصاری یادآور این نکته شد که شما نمیتوانید همچون من زندگی کنید و همانند من به قرص نان خشکی برای طعامتان بسازید و به تکهپارچهای برای پوششتان بسنده کنید. اما شما میتوانید امام خود را یاری رسانید، آن هم با پرهیزکاری، پاکدامنی، تلاش و محکمکاری . دربارۀ امام زمان نیز هرگز نمیتوان همچون مولا شد و همانند ایشان زیست و رفتار کرد، اما میتوان آن بزرگوار را با تقواپیشگی، خویشتنداری، پاکی، خلوص، ثبات، پایداری و محکمکاری یاری رساند.
2. عدالت منشی؛ عدالت جهانی و اهمیت جایگاه آن در تربیت زمینهساز روایات رسیده از ساحت اهلبیت(ع) در جریان رسالت جهانی امام زمان بر کمتر موضوع و مسئلهای همچون اجرا و استقرار عدالت روی زمین تأکید ورزیدهاند. قرآن نیز یکی از سرآمدترین انگیزههای بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتب آسمانی و میزان و غنیسازی زمین و منابع زمینی و زیرزمینی از جمله آهن را استقرار عدالت و قسط بر روی زمین و در میان نفوس انسانی دانسته است.
عدالت، روحی است که باید در خلق و خوی انسانها و در کالبد رفتار و حرکات و سکنات آنان دمیده شود تا به برکت چنین روحیهای ملکۀ عدالت در وجود آحاد بشر نهادینه گردد و آثار با برکت خود را در هر زمینه و مرتبط با هر موقعیتی در زندگی فردی و اجتماعی به ظهور برساند. به نظر میرسد قسط در واقع تقسیط دادهها و موهبتهای الهی در نظام آفرینش و جهان طبیعت میان انسانهاست، به گونهای که هر ذیحقی به حق مسلم خود برسد و هر مستحقی آنچه را شایسته و نیازمند است دریافت نماید. همۀ آحاد انسانی باید به اندازۀ ظرف وجودی خود دارای روحیۀ عدالت و عدلپروری گردند.
در حقیقت، عدالت یک حالت و وصف درونی است پیش از آنکه اقدامی بیرونی به شمار رود. شخص عادل کسی است که به ملکۀ عدالت دست یافته است، خواه فرصت و امکان عمل به عدالت و رفتار عادلانه را پیدا کند، خواه چنین فرصت و امکانی را به دست نیاورد. هرچه باشد، عدالت وصف درونی اوست که همیشه و در هر شرایط و احوالی آن را دارد و به وقت خود از آن استفاده میکند و به دیگران بهره میرساند. این در حالی است که قسط و قیام به قسط، رسالت کسانی است که علاوه بر شایستگیهای لازم در برخورداری از ملکۀ عدالت، از نعمت قدرت بر تصمیمگیری و توانایی بر اجرای عدالت و قیام به قسط نیز برخوردار هستند. در واقع، بهرهمندی از همان روحیۀ عدالت و عدلپروری است که زمینهساز تحقق قسط میان انسانها میگردد. به بیانی، عدل و روحیۀ عدالتپروری جنبۀ ثبوتی قیام به قسط است، در حالی که قسط و برپایی قسط، جنبۀ اثباتی عدالت به شمار میرود. تا عدالتی در وجود انسانها مفهوم و ارزش نیابد، قسطی بر روی زمین متحقق نمیشود و برپایی قسط و قیام به قسط بیجاست و تا قیام به قسط در جهان به ظهور نرسد، مفهوم و ارزش عدالت تجلی نمییابد. به تعبیری دیگر، قسط برونسازی همان روح عدالتپروری است که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد تا این برونسازی مفهوم و ارزش پیدا کند. آن خصلت ممتاز و برجستۀ عدل و اعتدال و تعادل درونی است که به قیام به قسط و برپایی آن میانجامد. در نگاه تمثیلی، عدالت به مثابۀ روغن سوخت و روشنایی چراغ است و قسط به مثابۀ فتیلهای که از این روغن ذخیره میگیرد و روشنایی میبخشد و گرمی و حرارت میدهد.
اکنون با توجه به مفهوم و برداشتی که از قسط و عدالت به دست آمد، به روشنی پیداست که تربیت زمینهساز تا چه اندازه باید در راستای پرورش روح عدالت و ایجاد ملکۀ عدل در نهاد نسل عصر ظهور گام بردارد. معنای بسنده کردن به کمتر از حد نصاب عدالت، مرگ قسط و عدالت است و در نتیجه به نقض غرض از ظهور منجی عالم بشریت میانجامد. چنانچه مربیان در این راستا موفق نباشند، زمینهای برای قیام به قسط و برپایی آن در سطح جهانی و در میان آحاد انسانی فراهم نخواهد شد. بدیهی است در این صورت هنوز ظهوری تحقق نیافته، غرض ظهور مخدوش میگردد.
پیشوای عادل به منظور ایجاد روحیۀ عدالت و اجرای همهجانبۀ قسط در میان جوامع بشری نیازمند کارگزاران و کارفرمایان و کاربران عادلی است که درست به مفاد دستورواحکام او در راستای تحقق عدالت فراگیر و همگانی و قسط همهجانبه و همهجایی
قیام میکنند. از آن گذشته، قسط و عدالت تنها از راه الگوبرداری و فرمانبرداری صرف از دیگران حاصل نمیگردد. قسط و عدالت خصلت و توانی است که فرد عادل قائم به قسط خود باید به حد کمال و تمام از آن دو بهرهمند باشد تا بتواند برای تحقق آنها میان انسانها اقدام کند.
برخی از صفات شخصیتی را چهبسا بتوان از راه یادگیری و الگوبرداری از صاحبانش فراگرفت و به کار بست، هرچند در وجود و درون خود فرد نهادینه نگردیده باشند. مهارتهایی نظیر سخنوری، نویسندگی، هنرپیشگی، رسم و نقاشی، بافندگی و... از جمله امور تجربی هستند که با نگاه به صاحبان و برخوردارانش میتوان از آنان فراگرفت، الگوبرداری کرد و به کار بست. اما صفاتی چون نظم، ایمان، تقوا، صبر، شکر، توکل، بردباری و عدالت، از جمله اموری درونی هستند که تنها با نگاه به دارندگانش یا با الگوبرداری از احوال و رفتار آنان نمیتوان به کار بست، مادام که این صفات در وجود شخص نهادینه نگردیده باشند. این دسته از صفات حتماً باید ملکۀ فرد شوند تا در روح و روان جامعه نفوذ یافته، زمینۀ پیادهسازی در سطوح گوناگون را پیدا کنند. بدین بیان، تربیت برای قسط و عدالت، اسباب، وسایل و ساز و کارهای خاص خود را دارد و البته نیازمند حضور مربیان متخصص و چیرهدستی است که خود ارزش قسط و عدالت را یافتهاند و به احکام و الزامات قسط و عدالت پایبندند.
3. برترینها برای شایستهترین پیشوای عصر جهان در دورۀ آخرالزماندر تربیت مهدوی، شاخص تربیت قلۀ رفیعی است که تنها و تنها توسط امام زمان(عج) فتح گردیده است و کسی دیگر را جز ایشان یارای چنین فتح ظفرمندی نیست. در قلمرو این تربیت، توجه مربیان و فراگیران بیش از هر عاملی به وجود امامی است که با تمام ابهت و صلابت و درخشندگی و شایستگی بر مسند حاکمیت جهانی تکیه زده است و هیچ کسی را یارای گردنافرازی در برابر او نیست؛ پیشوای با شرافت و شایستهای که هر انسان شرافتمندی در پیشگاه باعظمت او خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته خاضع و تسلیم عظمت و شرافت و منزلت و آقایی و بزرگواری اوست.
صاحب عصر و زمان و امام جن و انسان در دورۀ آخرالزمان قدرتمندترین و در عین حال مهربانترین، داناترین و با این وجود بردبارترین، داراترین و با این وصف بخشندهترین، بلندمرتبهترین، ولی مردمیترین پیشوایی است که جهان به خود دیده و شنیده است.
او عادلترین، حکیمترین، پرهیزکارترین، بابصیرتترین، شکوهمندترین، متخصصترین، باعظمتترین، بزرگوارترین، خوشخلقترین و دلسوزترین فرمانفرما و فرمانروایی است که نمونهاش را بهجز در وجود سایر معصومان(ع) در وجود احدی از بهترینهای جهان نمیتوان یافت. دولت و سلطنت او نیز بدین منوال از پایندهترین، استوارترین، مقتدرترین، ارجمندترین، شکستناپذیرترین، آسیبناپذیرترین، جهانیترین، پرآوازهترین، باابهتترین، دوستداشتنیترین، آرامبخشترین، آسایشدهندهترین و مردمسالارترین دولت و سلطنتی است که از آغاز آفرینش تا فرجام آن میشود مشاهده کرد. کشور و کیان و مملکت او گستردهترین، پهناورترین، آبادترین، برخوردارترین، امنترین، مرفهترین، زیباترین، دانشپرورترین و عالمخیزترین کشور و کیان و مملکتی است که تا آن زمان در سطح جهان به منصۀ ظهور رسیده است. امت او داناترین، خردمندترین، بردبارترین، خوشخوترین، هشیارترین، روشنترین، ماهرترین، فعالترین، قویترین، فرمانبردارترین، مؤدبترین، متدینترین، وفادارترین، امینترین و معتدلترین امتی است که گواه همۀ امتها بوده و تاریخ جوامع و امم انتظار آن را میکشیده است. کارگزاران دولت او بانشاطترین، بشّاشترین، خوشخلقترین، خوشبرخوردترین، کارگشاترین، گرهگشاترین، امانتدارترین، وقتشناسترین، وظیفهشناسترین، کارآمدترین، همراهترین، قانعترین و خدمتگزارترین عوامل و نیروهایی هستند که میتوانند الگو و سرمشق همۀ دولتها و کارگزارن دولتی قرار گیرند. در یک کلام، اهل ایمان با انتظار فرج، ظهور دولتی را آرزو میکنند که ارجمند و باشکوه و شکتناپذیر است؛ دولتی که عزتبخش اسلام و مسلمانان و ذلتبخش نفاق و منافقان است. مؤمنان به انتظار دولتی نشستهاند که به برکت ظهورش و با افتخار تمام، در سایۀ لوای آن مردم را به جانب خداوند و فرمانبرداری از او فرا بخوانند و به راه درست خدا راهبریشان کنند. چنین دولت كریمه و حقی به مرحمت الهی کرامت و سعادت دنیا و آخرت را روزی اهل ایمان خواهد ساخت.
برترینهایی که گفته شد، در واقع رهین رشد و کمالات علمی دوران ظهور در سطوح متعالی تربیت، اخلاق، ادب، معرفت و دانش و فناوری است. به بیانی دیگر، تمامی پیشرفتهایی که در جوامع بشری در سطح کلان جهانی تا پیش از ظهور حضرت روی خواهد داد مستند به رشد و تعالی و تکامل بشر در همۀ موارد فوق است. این در صورتی است که تا پیش از ظهور امام زمان(عج) انسانها تنها به دو بخش از شعبههای بیست و هفتگانۀ دانش دست یازیدهاند. هنگامی که امام زمان ظهور فرماید، همۀ بیست و هفت جزء دانش از مکتب ایشان و به دست با کفایت آن بزرگوار در سطح جهان و میان انسانها انتشار خواهند یافت و به خدمت گرفته خواهند شد.
اکنون با توجه به همۀ برترینها و توصیفاتی که یادآور شدیم، باید دید چگونه تربیت شویم و تربیت کنیم تا در مسیر برخورداری از این برترینها، شایستۀ این برترینها شویم،
یا دستکم به آنها نزدیک گردیده، با آنها هممرز باشیم؟! تربیتی زمینهساز ظهور است که در نگاه نخست این برترینها و بالاترینها را در افق دید خود داشته باشد. تحقق و تجلی همۀ این برترینها باید چشمانداز روشن تربیت مهدوی باشد تا مربیان، آنی از نگاه به آن چشم برندارند و لحظهای از حرکت در سمت و سوی آن دیده برنتابند. اما اینکه چنین تربیتی نیازمند چه تدابیر و ساز و کارهایی است مبحث درخور توجهی است که نمیتوان از آن غافل ماند. با این وجود، مهمتر از آن پیگیری پاسخ این پرسش است که مربیان و متصدیان چنین تربیت زمینهسازی چه کسانی هستند و دارای چه ویژگیها، برجستگیها و امتیازاتی باید باشند؟
از آن گذشته، نیازمند این هستیم بدانیم چه کسانی را با چه ویژگیهای ذاتی و شخصیتی و فطری و طبیعی میتوان به تربیت مهدوی آراست تا به طور پویا و پایدار به مفاد و ملزومات آن تا زمان ظهور و پس از آن تا آخرین لحظۀ حیات خود در عصر ظهور پایبند و متعهد بمانند. آیا این مسئلهای است که میتوان به سادگی از کنار آن گذشت و به آسانی آن را نادیده انگاشت و بدون ایجاد سامانهای مطمئن و نویدبخش نسبت به آن غفلت ورزید؟ آیا اگر چنین مسئولیت و رسالت عظیم و خطیری بر عهدۀ غرب و نامسلمانان گذاشته شده بود، آنان بیخیال میشدند و به حال خود رهایش میساختند؟ اهل ایمان چه باید کنند که بیخیال این مسئله نشوند و بیامان و بیدرنگ درصدد کشف راهبردها و راهکارهای تربیت کارآمدی برآیند که به خوبی زمینهساز ظهور آن رسالت خطیر و سهمگین و آن دولت فاخر و ممتاز باشد؟
میبینید اکنون که سیاستمداران و کارگزاران فرهنگ و سیاست غرب چنین ایمانی ندارند، چگونه با هزاران ترفند و شیطنت، از جمله از راه تولید فیلم و سریال تلاش میکنند دکترین نجات و آخرالزمان و حتی مهدویت را به نفع سیاست و اغراض شیطانی خود مصادره نمایند. رسانههای اطلاعاتی بهویژه فضای سایبر شبانهروز در خدمت اهداف و اغراض شوم و ننگین کارگاههای سیاستپرداز غربی قرار دارند؛ چهبسا شاهد بسیاری از بیحرمتیهای سایبریک در حق ارزشها و مقدسات مهدوی بوده و هستیم. آیا میتوان در برابر این همه هجمههای رنگارنگ ساکت ماند و از شرافت و حیثیت امام زمان و آیین نجات مهدوی دفاع ننمود و از حریم مهدویت پاسداری نکرد؟ مگر نه این است که امت اسلام بهویژه شیعیان در زمینهسازی برای ظهور از هر ملت و ملیتی شایستهترند؟ چه جمعیت و مردمی سزاوارتر از شیعیان باید در مسیر زمینهسازی و هرچه نزدیکترسازی ظهورگام بردارند؟ تصدی این امر عظیم هم حق شیعیان است و هم تکلیف آنان. شیعه باید هم برای احقاق این حق الهی تلاش کند و هم حق چنین تکلیف سترگی را خوب ادا نماید.
از میان همۀ اقدامات خوب و مناسبی که باید در مسیر تربیت زمینهساز عهدهدار شد و مسئولیت آن را برای خدا و جلب رضای الهی پذیرفت و لوازمش را به جان خرید، بیش از همه رسالت خطیر تربیت زمینهساز جلوهگری میکند. تربیت زمینهساز در واقع تربیت در راستای ظهور شایستهترین منجی عالم و تحقق بخشیدن به آرمانهای مقدس و مبارک مهدوی است.
4. نجاتاندیشی و سعادتطلبی؛ جایگاه رسالت خطیر نجات و سعادتمندی انسان در تربیت زمینهسازتربیتیافتگان به تربیت مهدوی باید به چه چیزی جز به نجات جهان و انسان از شر کفر و گمراهی و شقاوت بیندیشند؟ آیا هرکسی را یارای اندیشیدن در این جایگاه است؟ بیگمان این رسالت بیاندازه مهم و حیاتی نیازمند عنایات خداوندی است؛ عنایاتی که به صورت آشکار و نهان، باید مبذول شود تا جوامع انسانی را از فضیلت خاص و توفیق مخصوص همراهی و همگامی با امام و پیشوایشان بهرهمند گرداند. انسان عصر ظهور نهتنها برای نیل به سعادت خود تلاش میکند، بلکه نسبت به سعادت دیگران نیز به شدت حساس است. او میداند که سعادت هر فردی از امت مهدوی به سعادت سایر افراد وابسته است و از اینرو در آن فضای نورانی یک نفر هم نباید مسیر شقاوت را بپیماید. هر کسی میکوشد برای اصلاح خود و دیگران گامهای جدی و مستحکمی بردارد.
در عصر ظهور آحاد مردم هرگز از یکدیگر غافل نمیمانند و نسبت به درد و رنج همدیگر حساس هستند و یار و غمخوار یکدیگرند. در آن جامعه ایثار، مواسات، وفاداری، شفقت، مهر، محبت، مودت، یکرنگی، صفا، صمیمیت، چارۀ درد بیچارگان کردن، همه و همه فلسفۀ خود را بازمییابند و در اندیشه، خیال، رفتار، منش و خلق و خوی افراد موج میزنند. اینها همه به برکت رسالت بزرگی است که مؤمنان عصر ظهور در مسیر تأمین سعادت خود و دیگران بر دوش خویش احساس میکنند.
اهتمام به رسالت نجات و سعادت آخرالزمانی ایجاب میکند هر کسی مسئولیت تربیت و سازندگی خود را بر عهده گیرد و به سختی تمام بکوشد لحظهای از امر خطیر تربیت خویش غافل نماند و در این راستا هرگز قصور نورزد. این رسالت به قدری مهم و معتبر است که تقریباً همۀ مکاتب و مذاهبی که در طول تاریخ تا این زمان به ظهور رسیدهاند ادعا میکنند رسالتشان نجات انسانهاست. این مسئله آنچنان بارز و اعتبارآفرین است که میبینیم دولت امریکا ملتهای عراق، افغانستان، سوریه و سایر کشورها و جوامع را مورد تهاجم بیرحمانه قرار میدهد و با قساوت تمام آنان را به خاک و خون میغلتاند و اموال، شرف، ناموس، حیثیت، دارایی، منابع و معادن این کشورها را به یغما میبرد و مغزهای متفکرشان را میرباید یا به جوخههای ترور میسپارد. با این وصف، دولتمردان امریکا با کمال بیشرمی بانگ برمیدارند که ما برای نجات این ملتها قیام کردهایم!
این مورد از نظر دور نمانده است كه جرجدبلیوبوشِ پسر، در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا در سال 2000 با اختلاف بسیار اندکی از رقیبش الگور پیشی گرفت و سرانجام با تصمیم نهایی دیوان عالی ایالات متحدۀ امریکا نظر هیئت الکترال را برای تأیید ریاست جمهوریاش جلب نمود (ویکیپدیا:جورجدبلیوبوش). در این شرایط بود كه کارپردازان سیاسی امریکا پیرو سیاست مزورانۀ منجیتراشی و جاسازی اندیشۀ دروغین نجات انسان و جهان، ترفندهای مرموز و کاملاً ویژهای دربارۀ معرفی جرجبوش به عنوان رئیسجمهور منجی به عمل آوردند. در نتیجه، حاکمیت سیاسی _ ایدئولوژیک امریکا بر اساس این ترفندها با بیاعتنایی به فاصلۀ اندک آرای دو رقیب، حکم به ریاست جمهوری بوش داد تا اهداف خود را در پس دکترین نجات به دست کسی که در تبلیغات گسترده، منجی بشر و جهان معرفی شده بود دنبال کند.
جورج بوش متدیست خودش نیز بر این باور و وهم بود که وی مسیح موعود است و به مثابۀ یک منجی برای نجات امریکا و جهان ظهور کرده است. در دور اول ریاست جمهوری بوش، امریکا نظر ناتو را برای عملیات گستردۀ نظامی در جهان اسلام از جمله در عراق و افغانستان به انگیزۀ نجات مردم این دو کشور و حاکمیت لیبرال _ دموکراسی در آنها جلب کرد. هدف اصلی تهاجم در نظر آتشافروزان جنگ، ایران اسلامی بود. امریکا در نظر داشت جنگ در عراق و افغانستان نوعی دستگرمی و آماده شدن برای تهاجم همهجانبه و از هر سو به ایران باشد. به روشنی، این هجمهها بنا بود زمینههای لازم را برای حملۀ گسترده به ایران فراهم سازد. عملیات نظامی و تهاجمهای تسلیحاتی علیه این کشورها تنظیم گردید، گرچه همۀ این لشکرکشیها با انگیزۀ نجات انسانها تدارک دیده شده بود.
در داخل امریکا نیز همزمان با این ترفندها و جنایتها، به اذهان مردم امریکا رفتهرفته القا شد که بوش منجی انسانهاست و اقدامات جنگافروزانۀ او درست و بجاست. حتی در مدارس ابتدایی، ذهنیت کودکان را به این اظهارات سخیف آغشته ساختند. در فیلم مستند اردوگاه مسیح، در یک مدرسۀ ابتدایی، خانم معلمی به نام بکیفیشر به کودکان درس معنویت و دعا میدهد و آداب دعا کردن به درگاه خداوند را به آنان میآموزد. در این اثنا که ذهنیت کودکان معصوم با مفهوم دعا و آداب دعا کردن آشنا میشود، یکی از همکاران فیشر به ناگاه تصویر مقوایی بزرگی از جرج بوش پسر را در مقابل کودکان قرار میدهد و به آنان چنین القاء میکند که هرچه تا به حال از خدا درخواست میکردید از جناب بوش بخواهید که این است آن منجی که جهان را نجات خواهد داد!
افزون بر این، غرب استعماری، در سه دهۀ اخیر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کوشیده است با تولید فیلمهای هالیودی دارای مضامین مرتبط با دکترین آخرالزمان و آیین نجات، همچنین با نشر و ترویج مکاتب و مذاهب و فرقههایی که هریک به گونهای سنگ نجات انسان و جهان در آخرالزمان را به سینه میزند، فهم و درک جهانی را به جانب غرب به مثابۀ عامل نجات جهان و انسان جلب کند.
اکنون با عنایت به مفهوم نجات و منجی و با توجه به سوءاستفادههای کلانی که از دکترین نجات میشود، باید آن را یکی از مدارهای تربیت زمینهساز قرار داد و شرایط و اوضاع و احوال تربیتی را بر اساس آن تنظیم کرد. بدیهی است کسانی که برای زمینهسازی در راستای نجات انسانها تربیت میشوند باید خود از جمله نجاتیافتگانی باشند که مراحل کمال انسانی را با تمام توان و با انگیزۀ عالی طی کرده باشند، وگرنه ذات نایافته از هستیبخش کیتواند که شود هستیبخش؟
پیامبران الهی همه عاشق نجات انسانها بودند. اوصیای آن بزرگواران از جمله اوصیای خاتم آنان نیز در راه نجات انسانها از هیچ کوشش و فداکاری و شهادتطلبی دریغ نمیکردند. با این وصف، انبیا و اوصیای آنان آگاه بودند که رسالتشان در راستای زمینهسازی برای ظهور منجی آخرالزمان است؛ منجی، همان پیشوایی که عصارۀ تمام پاکیها و سلالۀ همۀ پاکان است. آن برگزیدگان الهی به این رسالت خطیر نیز دلخوش داشتند و با کمال ارادت و اخلاص، به سهم خویش مجاهدت میورزیدند تا مسئولیت الهی خود را به سلامت به انجام رسانند و در این راه موفق بودند.
اکنون به پشتوانۀ مجاهدتهای همۀ بزرگوارانی که در اندیشۀ نجات انسانها عمر مبارک خویش را به پایان رساندند باید با تلاش و جدیت به همتی متعالی دست یافت و با عشق، ارادت و اخلاص به تربیت نسلی که بتواند یاور امام زمان در تحقق بخشیدن به آمال و آرزوهای ایشان باشد اهتمام ورزید.افزون بر این، همانگونه که در دعاها و زیارتنامهها آمده است، باید ملتمسانه از خدا خواست که ما را در زمرۀ نجات یافتگان حضرت مهدی قرار دهد؛ نجات یافتگانی که با کمال اخلاص در فرمانبرداری از مقام آن جناب کوشا هستند.
5. كمالانگاری؛ توجه به کمال بشر و ملزومات آن در تربیت زمینهسازمیان تربیت زمینهساز و توجه به کمال بشریت ملازمه و همبستگی مثبت برقرار است. هرچه بیشتر به نجات انسانها بیندیشیم کمال انسانها و ملزومات آن بیشتر جلوهگری مینماید. دوراندیشی مربیان ایجاب میکند آنان در تدارک تربیت زمینهساز هرگز از نیل تربیتیافتگان خود به کمال الهی و انسانی غفلت نورزند؛ چرا که بیتوجهی به این عنصر کلیدی تلاش آنان را ناکارآمد خواهد ساخت. دولت کریمۀ امام زمان(عج) به استواری مردان و زنانی استوار و برقرار میماند که در کمالیافتگی، گوی سبقت از اقران خود برده باشند.
چنانکه گفته شد، تربیت برای نیل به برترینها، بهترینها و مهمترینها از جمله اهدافی است که در فرهنگ تربیت زمینهساز، بیش از حد مهم و حیاتی به نظر میرسد. کمال انسان هم به این است که بر اساس تربیت شایسته و بایسته تا آنجا که میسّر است به بهترینها و برترینها دست یابد. عصر ظهور عصر برترینها و بالاترینهاست؛ عصر برترین و بالاترین رفتار و منش؛ عصر بهترین شخصیتها برای بالاترین مسئولیتها و مهمترین رسالتها، متناسب با جایگاه نظام و دولت مهدوی. به بیانی دیگر، عصر امام زمان(عج) عصر کمال انسان و کمال تاریخ و زمین و زمان است. عصر مهدوی عصری است که همه چیز از جمله طبیعت و انسان و پیشرفت و بلندمرتبگی، همه و همه به اوج کمال خود میرسند. شایستگیهای هر چیز و هر موجودی بناست در این عصر به منصۀ ظهور برسد. این ارادۀ حتمی و محکم الهی است که به اذن خداوند تحقق خواهد یافت. در این عصر حتی زمین و آنچه روی زمین یا درون آن است کمال و شایستگیهای خود را بروز خواهد داد تا چه برسد به انسان که همۀ امور برای او تنظیم و مستقر شده است.
اما تا كنون حریم کمال انسان و تاریخ و جهان از دستبرد شبیخون فرهنگی غرب در امان نمانده است، تا جایی که عوامل فرهنگی غرب در تهاجم خود به فرهنگ و ارزشهای اسلام کوشیدهاند کمال مادی و معنوی تاریخ را به نفع فرهنگ غرب مصادره و تئوریزه کنند. به عنوان نمونه، به دیدگاه فرانسیس فوکویاما توجه فرمایید که به استناد اندیشۀ دیالکتیک هگل و در تکمیل آن تلاش کرده است ثابت کند در آستانۀ هزارۀ سوم میلادی، همه شاهد شکوفایی و کمال معنوی و مادی جهان و انسان خواهیم بود. فوکویاما بر این عقیده است که هگل فلسفۀ کمال مادی تاریخ را رقم زد و آن را توجیه و تأیید نمود. پس از آن تا زمان حاضر انسان در تدارک و تأمین کمال معنوی تاریخ بوده است. تاریخ بدین منوال با شکوفایی نظام لیبرال _ دموکراسی در غرب شاهد ظهور و بروز كمال معنوی خود است. لیبرال _ دمكراسی به سرکردگی غرب قدرتمندی چون امریکا بناست به مثابۀ جامع كمال مادی و معنوی تاریخ، فصلالخطاب همۀ نظامهای سیاسی و حکومتها در سطح و گسترۀ جهان باشد و سرمشق همۀ دولتها قرار گیرد. فوکویاما تأکید میکند که با رشد و توسعۀ اندیشۀ هگل و شکوفایی لیبرال _ دموکراسی در غرب و انتشار آن در جهان، تاریخ به فرجام و سرآمد مطلوب و در نتیجه به کمال مادی و معنوی خود رسیده است (نک: لاریجانی، 1374: 183 و 269 - 280).
این نمونهای از خروارها ترفندهای شیطانی است که توسط غرب تولید و ترویج میشود تا اذهان و افهام بشر از همهجا منصرف و به جانب غرب به اصطلاح لیبرال _ دموکرات منصرف گردند. این اندیشههای اهریمنی چندینبار تا کنون از جانب غرب استعمارگر با شیوههای گوناگون و فنون رنگارنگ بازتولید و بازسازی شده و به افکار عمومی جهانیان بیخبر تزریق گردیده است. اینها نشان میدهد که تا چه اندازه باید بابصیرت بود و هشیارانه عمل کرد، مبادا ذهن و خیال ما در هجمۀ فرهنگ و اندیشۀ غرب تخریب و تضییع شود. اکنون میفهمیم چرا معصومین(ع) این همه ما را از غفلت و درگیر شدن در اندیشه و رفتار بیگانگان برحذر داشته و نسبت به فتنههای بزرگ آخرالزمان هشدار دادهاند (برای مثال، نک: مجلسی، 1417: ج51، 68-70؛ کلینی، 1401: 58؛ ابنحماد، 1997: 28؛ مقری دانی، 208: 35).
در برابر تمام ترفندها و فتنههای ویرانگر، عصر ظهور را باید از سویی عصر شکست هیمنۀ شیطان و عصر ابطال همۀ فتنهها دانست و از سوی دیگر، عصر شکوفایی همۀ کمالات و برجستگیهای ممتاز انسان برشمرد. با توجه به چنین رویداد عظیم و بلندمرتبهای است که تربیت زمینهساز از هماکنون تا زمان ظهور باید کمالمحور باشد و در هر زمینه و با هر گرایش و به هر شیوهای به مراحلی کمتر از مرحلۀ کمالیافتگی بسنده نکند.
6. تحولمداری؛ تحولات شگرف فراروی انسان و جهان در عصر ظهور
تحولات جهانی در آستانۀ ظهور و پس از ظهور آنچنان چشمگیر و خیره کننده و بدون سابقه هستند که گویا جهان از نو تولد یافته است. فکر و اندیشه و هنر و معرفت انسانها نیز آنچنان بالنده و کمال یافته است که گویا انسانها از نو به دنیا آمدهاند. جهان آلوده به کفر و کافر، جهان مردهای بیش نیست. وقت ظهور که کفر و کافر از جهان رخت بربندد، زمین زندگیِ دوباره مییابد. در روایات مربوط به عصر مهدویت عباراتی به چشم میخورد که مضامینی چون بهار انسانها و خرمی دورانها، تولد دوباره، تجدید حیات، نوآوری، شکوفایی و نظایر آن را تداعی میکنند. این گزارهها و واژهها با مضامینی كه ترویج میكنند بیانگر این واقعیتند که با ظهور امام زمان(عج)، اسلام و قرآن و ارزشها و مسلمانی و زمین و زمان و مکان حیات دوباره مییابند.
تعبیر به حیات دوباره از این منظر است، که نمیتوان پیشینهای برای تحولات شگرفی که در اندیشه و سبک زندگی بشر روی زمین رخ میدهد پیدا کرد. هرچه هست به برکت سرآمدن فرج و ظهور و حضور حجت خدا بر روی زمین است. حضرت ولی عصر(عج) از این نظر که وجود مبارکش مظهر و تجلی اسم اعظم الهی است، تمام کمالات را داراست و از این رو مایۀ تأمین حیات معنوی و سرچشمۀ آب زندگانی و به بیانی حقیقت آب حیات هستند (نک: جوادی آملی، 1390: 117). با ظهور حضرت مهدی(عج)، اسلام از غربت دیرینۀ خود نجات مییابد و حقایقی از اسلام که تا آن زمان برای همه کس پوشیده مانده است آشکار میگردد و اسلام رنگ و روی تازه میگیرد تا آنجا که به خیال عدهای امام زمان(عج) دین جدیدی ارائه داده است! (همو: 265)
اساساً سیرۀ امام زمان(عج) بر این است که همچون جدّ بزرگوار خود با تمامی خرافهها و موهومپرستیها مبارزه کند و سنتهای جاهلی را که به نام اسلام رواج یافته و ساحت دین را مخدوش ساخته است ابطال فرماید و اسلام را به صورتی نو و طرحی جدید ارائه دهد. اسلام در عصر ظهور با شکل و طرح جدید خود از جذابیتهای ویژهای برخوردار است که هرگز نمیتوان نمونه و مثالی برایش در نظر گرفت (نک: همو).
با توجه به چنین برداشتهایی است که تربیت زمینهساز ظهور بسیار موضوعیت مییابد و حساسیت بالایی دارد. مگر میشود به یک چنین واقعیتهایی امیدوار بود، اما متناسب با ظهور و بروز آنها تدارکی ندید و برنامهای تنظیم نکرد؟ برنامههای تربیتی همیشه تابعی از اهداف و اغراض و مقاصد تربیتی هستند. مربیان بسته به اینکه چه هدفی را از تربیت انسانها دنبال میکنند، برای تربیت آنان برنامهریزی مینمایند. به عبارتی، برنامههای تربیتی درست باید در راستای تأمین اهداف تربیتی باشند. بدین ترتیب، هنگامی که بناست به استقبال ایام فرخنده و پرافتخاری برویم که زمین و زمان و انسان و جهان تازه میشوند، باید به فکر چاره بود و برای ورود به چنین ایام مبارکی خود را آماده ساخت و به منظور تحقق هرچه سریعتر چنین دوران خرم و بهاری، خویشتن را تربیت نمود. تربیتی بر این اساس زمینهساز است که روند تازه و سرآمدی را نسبت به همۀ روندهای جاری و متعارف آغاز کند و نتایج آن در تحقق منویات و مقاصد امام زمان(عج) مؤثر باشد. هنگامی که حضرت ظهور فرماید، دین مبین اسلام شاخ و برگ تازه میآورد. در این صورت، تمامی علفهای مزاحم و هرزی که در طول دوران غیبت کبرا به دامن اسلام چسبیدهاند ریشهکن گردیده، از تنۀ استوار اسلام ناب زدوده میشوند. به منظور پاسداری از درخت پاکیزۀ اسلام ناب محمدی(ص) در عصر ظهور، لازم است نسلی تربیت شوند که توانایی درک این موقعیت و توان و لیاقت و قابلیت حراست از چنین هنگامۀ عظیمی را داشته باشند. این امر میسر نمیشود مگر به مدد تربیتی که منتظران ظهور و فرج امام زمان متناسب با وضعیت و تربیت جدید به دست آوردهاند.
از همه گذشته، جوامع بشری پس از دوران متمادی تجربههای بیشمار، در انتخاب الگو و شیوۀ زندگی به نقطهای میرسند که احساس میکنند باید فضای تازهای را گشود و در هوای تازهای نفس کشید. به یمن ظهور و به برکت نفس قدسی امام زمان(عج) روح تازهای در کالبد جهان دمیده میشود، اسلام و قرآن از نو حیات و خرمی مییابند و به انسان و جهان حیات دوباره میبخشند. تربیت زمینهساز از یک منظر میخواهد زمینهساز و تحققبخش چنین عصر و هنگامۀ باعظمتی باشد؛ هنگامهای که صاحبش بهحق بهار خلایق و خرمی روزگاران است.
7. رعایت حقالتقوی؛ تربیت زمینهساز بر اساس تقوای گام به گام و فراگیردر نقطۀ مقابل دامها و گامهای شیطانی، آنچه مربیان تربیت زمینهساز باید از عهدۀ انجامش برآیند و فرگیران مستعد را به مفاد آن و به منظور تحقق ارزشهای برگرفته از آن تربیت کنند، عبارت است از تربیت به مفاد آیۀ قرآن که اهل ایمان را به رعایت حد اعلای تقوای الهی و پایداری بر اسلام و مسلمانی سفارش میفرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (آل عمران: 102)
حقالتقویٰ مراعات همۀ الزامات تقواپیشگی در تمامی احوال و شرایط و مناسبتهاست؛ تقوا در ارتباط با خداوند، تقوا در ارتباط با خود، تقوا در ارتباط با دیگران، تقوا در ارتباط با آفرینش و آفریدهها و اشیا وپدیدهها. از اهل ایمان خواسته شده است حق التقویٰ را _ آشکارا و نهان _ از همۀ جنبههای اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و... مراعات کنند.
حق التقویٰ شعار تقواپیشگی در همۀ ساحتها و از تمامی جنبههای زندگی است، بهگونهای که نهتنها اعمال و رفتار اعضا و جوارح را دربر میگیرد، بلکه مشتمل بر تقوا در ناحیۀ خیال، اندیشه، احساس، هیجانات، عواطف، امیال و آرزوها نیز هست. با این بیان، رعایت حق التقویٰ در کنار سایر اصول، حد نصاب لازم برای تربیت زمینهساز محسوب میگردد. قرآن در ادامۀ سفارش به حق التقویٰ، فرمان به اعتصام به حبل المتین الهی میدهد که به تعبیر روایات منظور همان توسل و چنگ زدن به ریسمان محکم و راستین قرآن و ولایت اهلالبیت(ع) است.
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ یُبَیُّنُ اللَّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ). (آل عمران: 103)
به طور قطع، رعایت تقوای الهی در ارتباط با خداوند، پیامبران، امامان و اولیای الهی، بهویژه نسبت به شخص و شخصیت حضرت ولیّعصر(عج) و خلافت و ولایت و حکومت جهانی آن حضرت از جمله مصادیق و موارد بارز و برجستۀ حق التقویٰ به شمار میرود. از همه مهمتر، آنگونه که از ادامۀ آیات قرآنی به دست میآید، پایبندی به دین حنیف اسلام با همۀ لوازم و آثار آن، همچنین چنگ زدن به حبل متین الهی _ به بیانی که گذشت _ همه در راستای نیل به حقیقت تقوا و زمینهسازی برای عصر ظهور، از لوازم روشن حق التقویٰ به شمار میروند.
8. التزام به حق الجهاد؛ تربیت زمینهساز تربیت مجاهدان راستین تحقق هنگامۀ عظیمی چون ظهور امام زمان(عج) بیش از هر عاملی در گرو همت والای مجاهدان راستین راه خداست؛ مجاهدانی که نهتنها از مال و جان و هستی خود که حتی از نام و نشان و اعتبار و تمامی آنچه رنگ خودی و خودپرستی دارد میگذرند تا رضای الهی را به دست آورند. اینان همواره در میدان جهاد اکبر، در جدال با هواهای نفسانی و امیال شیطانی، چه پیش از جهاد اصغر و مبارزۀ با دشمنان بیرونی و چه پس از آن، موفق و سربلند و پیروزند. اینان مورد تحسین و تجلیل پیامبرند که در گرامیداشتشان فرمود:
آفرین بر مردمی که جهاد کوچکتر را [با موفقیت] به انجام رساندند و [رسالت] جهاد بزرگتر همچنان بر دوششان باقی مانده است.
این مجاهدان سرافراز میتوانند از مصادیق بارز و مسلّم این آیه از قرآن باشند که فرمود:
(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ)؛ (بقره: 207)
و از میان مردم کسی هست که خویشتن را به بهای دریافت خشنودی خداوند [با وی] معامله کند و خداوند نسبت به بندگانش بسیار مهربان است.
این آیه در شأن حضرت علی(ع) و دربارۀ ایثار و فداکاری ایشان در لیلة المبیت نازل شده است (نک: سبحانى، 1374: 45 - 57؛ امینى، 1398: ج2، 49 - 47؛ غزالى، بیتا: ج3، 378؛ ابنجوزى، بیتا: 35؛ حاکم حسکانى، 1369: ج1، 123، ش4)، با این وصف شامل حال مجاهدانی نیز میتواند باشد که بسته به ظرفیت وجودی خود برای مجاهدت خویش جز رضای الهی منظور دیگری در سر نمیپرورانند. کسانی از مجاهدان راه خدا که به این مقام برسند، به مقامی که جز خدا را درک نکنند و جز به رضایت او نیندیشند، در حقیقت حق جهاد الهی را ادا کردهاند و به این سفارش قرآن پاسخ مثبت دادهاند که فرمود:
(وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّـاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَكُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَوةَ وَآتُوا الزَّكَوةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ). (حج: 78)
مترجمان قرآن کریم، «جاهدوا فی الله» را به مثابۀ «جاهدوا فی سبیل الله» برشمردهاند، گو اینکه در مقام ترجمۀ «فی الله» کلمۀ «سبیل» را مستتر دانستهاند. هر چه باشد تعبیر «فی الله» به جای «فی سبیل الله» تعبیر بسیار ظریفی است که هرگز نباید از این ظرافت و فلسفۀ آن غافل ماند. ظرافت چنین تعبیری در این است که بیانگر شدت تعلق خاطر مجاهدان راستین به خداوند بوده، ذوب شدن آنان در وجود خداوند را مورد تأکید و توجه قرار میدهد. پیرو برداشت از آیۀ بالا، این تعلق خاطر به خداوند در واقع شرط اساسی سرافرازی مجاهدان راستین خدا، راه ورود به ملیت و آیین حنیف پدر آیینهای الهی حضرت ابراهیم(ع)، معیار سنجش اعتبار مسلمانی مسلمانان به اسلام ابراهیمی، ملاک شأنیت گواه مردم دنیا واقع شدن و رمز پذیرش ولایت الهی و توفیق درک نصرت خداوندی به شمار میرود. در آیۀ فوق به این امور ویژه اشاره رفته است؛ اموری که با اصول و مقاصد تربیت زمینهساز نیز تناسب و سنخیت دارند و برای تدارک عصر ظهور بسیار حیاتی و مهم به نظر میرسند. در تربیت زمینهساز چنانچه حق جهاد در راه خدا آنچنان که شایسته و بایسته است ادا نشود، ثمرهای به بار نخواهد نشست و ظهور و فرجی به وقوع نخواهد پیوست. بدین ترتیب، یکی دیگر از حد نصابهای لازم در تربیت زمینهساز رعایت حق الجهاد و آمادهسازی تن و جان و روان برای معامله با خداوند است؛ حقیقتی که یاران و همراهان حضرت ولیّعصر(عج) به آن آراسته و پایبندند.
9. عاشوراگرایی؛ تربیت زمینهساز با الهام از زیارت عاشورا اگر کسی بخواهد با فرهنگ شیعه آشنا شود، لازم است به زیارت عاشورا مراجعه کند؛ چون زیارت عاشورا پیش از آنکه زیارتنامهای برای شیعه باشد، فرهنگ بسیار والا و راستین تشیع ناب است؛ زیارت عاشورا پیش از آنکه دفتری از حوادث باشد، دانشگاهی سرشار از ارزشها و فضیلتهای باشکوه و استوار است. برداشت از مکتب متعالی قرآن و اهلالبیت(ع) بدون توسل و توجه به زیارت عاشورا و بدون تمسک به فرهنگ عاشورایی ابتر و ناتمام است. در زیارت و فرهنگ عاشورا، روح و شور حسینی در جریان است و از اینرو چنین زیارتی مهد پرورش مرام، سیرت، خلق و خو، ادب، کمال، جلال و جمال حسینی بوده، هست و خواهد بود. زهی سعادت شیعیان که از برکات فراوان فرهنگ عاشورایی برخوردارند و از مضامین بلند آن بهره میبرند و در همۀ امور، بهویژه به هنگام تنگناها و در رویارویی با چالشها و بحرانها به مدد آن بهپا میخیزند و با الهام از آن، رسالت الهی خویش را در هر نقطهای از جهان و در هر قطعهای از زمین به انجام میرسانند!
از جمله مهمترین و در عین حال مخاطره انگیزترین رسالتهای شیعیان، فراهمسازی زمینهها برای تحقق عصر ظهور و به وقوع پیوستن فرج پیشوای منصور و ظفرمند زمین و زمان و راهبر و راهنمای خلق جهان، حضرت ولیّعصر(عج) است. همان گونه که یار و جاننثار حضرت سیدالشهدا(ع) بودن و زمینهسازی برای قیام الهی ایشان شرایط و لوازمی دارد، یار امام زمان(عج) بودن و وفاداری نسبت به ساحت قدسی آن بزرگوار و زمینهسازی برای ظهور آن حضرت نیز منوط به شرایط و لوازم ویژهای است که از زیارت عاشورا و سیرۀ حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفای ایشان الهام میگیرد. زیارت عاشورا هم از این جنبه مورد توجه و استناد است که همۀ این شرایط و لوازم را یکجا دربر دارد.
شرایط و لوازم مزبور دارای مضامین بلندی است که در راستای تربیت زمینهساز از اعتبار و کارآمدی خاصی برخوردار است. از اینرو، زیارت عاشورا را باید بهترین الگو و کاملترین سند برای استنباط، تبیین و تفسیر ارکان اساسی تربیت زمینهساز دانست. چهبسا راز توصیه و تأکید حضرت ولیّعصر(عج) بر مداومت بر زیارت عاشورا به همین معنا و حقیقت برگردد. در این زیارت بلند مضامین، حقایق دوسویهای چون عاشورای حسینی و قیام مهدوی، غیبت و ظهور، شهادت و انتظار، حسینی بودن و مهدوی شدن با شکوه تمام در تجلی است. گو اینکه زیارت عاشورا پیشنیاز اصلی، بلکه اساسنامۀ تربیت زمینهساز است. در اینجا با مروری به زیارت عاشورا، به مهمترین موارد از این حقایق دوسویه اشاره میکنیم و تفصیل مطالب را به مجال دیگری وامیگذاریم. به بیانی روشنتر، روحیه، احساس، اندیشه و رفتار انسانهای تربیت یافته به تربیت مهدوی در پرتو زیارت فرهنگساز عاشورا با اوصاف و ویژگیهای زیر توصیف میگردد:
1. ولایتمداری نسبت به امام در سه محور: قلبی، زبانی، رفتاری؛
2. برائتجویی از دشمنان امام در سه محور: قلبی، زبانی، رفتاری؛
3. شهادتطلبی در راه تحقق آرمانهای امام؛
4. سلم و وفا با هر کس نسبت به امام تسلیم و وفادار است؛
5. جنگ و ستیز با هر کس با امام در جنگ و ستیز است؛
6. در آرزوی قیام در رکاب امام زمان(عج) برای خونخواهی خون سیدالشهدا(ع)؛
7. با گامهای راستین و استوار در پیروی از امام زمان(عج)؛
8. تمنای آبرومندی و وصول به مقام قرب و همجواری با امام؛
9. در اندیشۀ گزینش الگوی سبک زندگی با الهام از حیات و شهادت اهلالبیت(ع)؛
10. در انتظار فرجامی شایسته و شکوهمند برای پیروزی حق بر باطل و اعتلای حق و سرنگونی باطل.
موارد بالا و موارد دیگری از این دست، یک به یک باید در دستورالعمل مدرسان و مربیان و فراگیران تربیت زمینهساز قرار گرفته، مو به مو اجرا گردند و به مفاد آنها عمل شود تا نسلی متناسب با عصر ظهور پدید آید و هنگامۀ ظهور سعادتآفرین مهدوی فرا رسد.
10. باور راسخ به اراده و مشیت الهی؛ تربیت زمینهساز به انتخاب الهی پایانبخش و بسیار تعیین کننده و با اهمیت اینکه حکومت جهانی امام زمان(عج) به مثابۀ حاکمیت الهی در همۀ عرصهها و ساحتهای زندگی اینجهانی و آنجهانی بشری است. قلمرو تربیت زمینهساز نیز باید دستکم بخش وسیعی از این عرصهها و ساحتها را پوشش دهد. ما بر این باوریم که هرچند بسیاری از امکانات و لوازم تربیت زمینهساز در اختیار مربیان و متربیان قرار دارد، اما تجلی روح و مفاد و حقیقت تربیت زمینهساز هرگز با معیارهای انسانی قابل درک و سنجش و ارزیابی نیست. از اینرو، تحقیق و تحصیل آن در چارچوب خواست و تأمل و طرح و برنامۀ انسانی نمیگنجد. سرآمدن انتظار و فرا رسیدن هنگامۀ ظهور و تحقق امور و جریانهای وابسته به آن، همچون سایر سنن الهی از اول هم بنا نبوده در اختیار بشر قرار گیرد، بلکه از اساس مربوط به اراده و مشیت خداوندی است؛ اراده و مشیتی که ذهن بشر از درک آن کوتاه و ناتوان است. اموری چون امدادهای الهی و عنایات و الطاف ویژۀ خداوندی، همچنین جریانهایی که جز به قدرت یا کرامت و اعجاز الهی پدیدار نمیشوند، همه از جمله مواردی است که هیچ عامل انسانی یا طبیعی را یارای پرداختن به آنها نیست.
در مجموع، یک سلسله از افعال و اعمالی که مستقیماً به خود خداوند نسبت داده شده است، همه از حد و توان درک و فهم و توانایی بشر خارج است. اینکه وقت ظهور کی و چگونه خواهد بود، اینکه یاران حقیقی امام زمان(عج) و تربیتیافتگان عصر ظهور چه تعداد و چه کسانی خواهند بود و اینکه حضرت ولیّعصر(عج) به چه سبکی جهان را اداره خواهد فرمود و چگونه احکام و قوانین الهی را در گسترۀ جهانیاش اجرا خواهد کرد، همه از جمله امور و برنامههایی است که از ساحت و قلمرو درک و توانمندی انسانی فراتر است. اینکه خداوند هرگاه مشیتش تعلق گیرد ظهور تحقق مییابد، اینکه خداوند زمین را پربرکت میگرداند، اینکه نیروی هر انسان مؤمن پرهیزکار با نیروی چهل نفر یا بیشتر برابری کند، اینکه عقل و درک معرفت بشر بسیار بالا خواهد رفت، اینکه 25 رشتۀ علمی باقیمانده از 27 رشته به اراده و اذن خداوند به دست مبارک امام زمان(عج) رمزگشایی خواهد شد، اینکه بسیاری از راز و رمزهای عالم به تدبیر و خلاقیت ایشان آشکار خواهد شد و... همه بیانگر شگفتیهایی است که عقل بشر عادی به آن نمیرسد و ذهن قاصر انسانی از احاطۀ بر آن عاجز و درمانده است.
تجلی آثار و مظاهر تربیت زمینهساز نیز از جمله اموری است که مشیت الهی در آن تأثیر دارد؛ زیرا مشیت الهی نهتنها پایانبخش سلسلۀ اسباب و عوامل تربیت زمینهساز است، بلکه همچون روح در کالبد همۀ آنها سریان و جریان دارد. سنت الهی سبب و مسبب همۀ امور عالم را بر مدار توحید و ولایت الهی مستقر میسازد، به گونهای که هیچ امری پدید نمیآید، مگر بسته به اسباب و عواملی که آن اسباب و عوامل به جای خود به ارادۀ الهی و اذن و مشیت خداوندی سامان مییابند و سامانبخش امور مترتب بر خود هستند. از منظر توحیدی، این حقیقت بدین معناست که همۀ امور تنها و تنها به خواست و ارادۀ خداوند ایجاد میشوند و جریان مییابند. از آن گذشته، حتی کوچکترین تغییری در گوشهای از جهان رخ نمیدهد، مگر به مشیت و اذن الهی. این سنت حتمی و قانون خدشهناپذیر به نوبۀ خود مشتمل بر نکات بسیار دقیق و ظریفی است که درک و فهم آنها در تربیت روح و روان متفکران و خردمندان بسیار مؤثر است. به گزارههای زیر توجه فرمایید:
_ خداوند در تمامی صحنههای عالم حضور فعال و با اراده دارد.
_ افعال خداوند اصولمند و قانونمند است.
_ خداوند بر همۀ اسباب و عوامل اشراف و نظارت دارد.
_ خداوند سلسلۀ اسباب را با حکمت بالغۀ خویش تدبیر میکند.
_ خداوند هر سببی را متناسب با پیامدش به کار میبندد.
_ خداوند هرگز از تدبیر و ادارۀ امور و اسباب آنها غافل و عاجز نبوده و نخواهد بود.
اینها همه از جمله اموری است که نهتنها روح ایمان به خدا و توکل بر ذات اقدس او را در جسم و جان و روح و روان انسان میدمد و در برابر بحرانها و حوادث سهمگین به وی نوید و صیانت میبخشد، بلکه او را در برابر غرور و خودپسندی و خودپرستی قرنطینه و ضربهناپذیر میسازد. کسانی هستند که از روی تکبر و غرور، خود را همهکاره میدانند و برای خداوند هیچ نقش و ارزش وجودی قائل نیستند؛ این افراد خیال میکنند کیستند که این همه غرور دارند و جاه طلبند؟
به هر حال، انسان تربیت یافته برای عصر ظهور همواره خود را در محضر الهی و تحت اشراف و نظارت و اراده و تدبیر او میبیند و آنی حتی یک چشم به هم زدنی از یاد او غافل نمیماند. وی وجود و دارایی و هستیاش را عین الربط به خداوند میداند و هرگز نه برای خود، که برای هیچکس و هیچ موجودی استقلال وجودی قائل نیست. باورهای ایمانی و روحیۀ ربانی و توان جوارحی و جوانحی چنین شخصی مثالزدنی خواهد بود و وجود و رفتارش اسوۀ اهل ایمان و نسل منتظر قرار خواهد گرفت. او همواره با رعایت حق التقوی و با استعانت از خدا و توسل به اولیای الهی، در راه آن ذوالجلال و الإکرام بیوقفه تلاش میکند و خویشتن را به خدا وامیگذارد و ثمرات و نتایج مترتب بر حق الجهاد را از درگاه الهی مسئلت مینماید.
نتیجه
نسلهایی که برای امام زمان(عج) و تحقق اهداف متعالی و منویات عالیۀ ایشان خود را تربیت کردهاند، مجاهدان پاکبازی هستند که در هر دو عرصۀ پیکار بیامان با کفر و نفاق بیرونی و درونی مدال پرافتخار جهاد اصغر وجهاد اکبر را بر گردن خود آویزان کردهاند. اینان مشمول عنایات الهی و الطاف حضرت محمد مصطفی(ص) و ائمۀ هدیٰ(ع) قرار گرفتهاند و قطعاً ادعیۀ زاکیۀ آن بزرگواران شامل حالشان بوده است. آنان خود خواستهاند که چنین باشند و آرزو کردهاند که چنان گردند، خداوند نیز از توجه به آنان هرگز غافل نمانده است و الطاف بیکران خود و اولیای خویش را بر سر و روی آنان بارانده است. اینان کسانی هستند که خداوند نهتنها یک مرتبه، بلکه هر روز و نهتنها هر روز یک نوبت، بلکه روزی هفتاد مرتبه به آنان مینگرد و به وجودشان پیش روی ملائکه مباهات میورزد.
نسل عصر ظهور در شایستگیهای روحی و معنوی و روحانی یادآور یاران شیدا و باوفای جد بزرگوار امام زمان(عج) حضرت سیدالشهدا(ع) هستند. اینان هرگز و در هیچ شرایطی از راهی که برگزیدهاند بازنمیگردند و از حقیقتی که به آن پیوستهاند انحراف نمییابند. در مسیر حق هیچ سرزنش و ملامتی آنان را سست نمیسازد و از هیچ عاملی کمترین هراسی به دل راه نمیدهند. اینان پایداری و استواری را درس دادهاند و با قامت رسای خود همچنان پویا و پرتحرک در انجام رسالت الهی خود از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. اینان همچون کوهی راسخ و پابرجا هستند که در برابر تندبادهای ویرانگر و از جایبرکن هرگز حرکت و تزلزلی نخواهند داشت. اینان همچون ابرهای پرباد و متراکمی هستند که بر سرزمینهای تفتیده و خشکیده میبارند و همه جا را خرم و سرسبز میسازند. اینان بهسان چشمهساران جوشان و خروشانی هستند که کامهای تفتیده و تشنۀ خلایق را از زلال آب گوارای معرفت سیراب میگردانند. اینان کسانی هستند که جمجمههای خویش را به خداوند سپردهاند و در سر خویش هوایی جز هوای وصال او ندارند و به کسی جز او نمیاندیشند. اوصاف و ویژگیهای پرهیزکاران در زبان امیرمؤمنان(ع) در توصیف اینان به کار میآید و تعریف و تمجید قرآن و اهلالبیت(ع) از مؤمنان حقیقی در وجود اینان مصداق مییابد. جهان به یمن قدوم اینان آفریده شده است و انسانیت به گل وجود ایشان شرافت و کرامت یافته است و فرشتگان با زیارت اینان در درگاه خداوندی نسبت به پرسشی که در بدو آفرینش انسان کردهاند مجاب و قانع گشتهاند.
اگر چنین تربیتیافتگان زمینهسازی نمیبودند، ظهور و فرجی در میان نمیبود و ورقی به زمین و زمان و عالم امکان نمیخورد. اینان هستند که یک نفرشان برابر یک ملت است و از عهدۀ ادارۀ یک ملت به خوبی و شایستگی تمام برمیآید. بنا نبوده و نیست که حضرت بقیةالله الاعظم(عج) از راه اعجاز و کرامت جهان را اداره کنند. آنچه مقدر الهی است این است که جهان با امامت امام زمان(عج) به طور متعارف و با همراهی و کمک یاران باوفای ایشان اداره شود. تعداد اندک این یاران هرگز موجب نمیشود اکثریت جهان بر آنان مستولی شوند و عرصه را برایشان تنگ کنند. هنگامی که کارگزاران حضرت در جنبههای گوناگون ادارۀ جهان خود ساخته و خود پرداخته باشند، آحاد فراوانی را به تحرک و پویایی وامیدارند. گفته شده است: «الناس علی دین ملوکهم» (مجلسی، 1417: ج102، 7) انسانها نوعاً پیرو دین و کیش پادشاهان و بزرگان خود رفتار میکنند. پس بسته به اینکه خلق و خو و رفتار و رویۀ بزرگانشان چگونه باشد، مردم به تنظیم رفتار و رویه و خلق و خوی خود میپردازند. خوبی، هرچه باشد از انسانهای والامقام دارای شأن ویژه که سرزند خوبتر و شایستهتر است. بدی نیز هرچه باشد از انسانهای والامقام صاحب مکانت خاص که سر زند بدتر و ناشایستهتر است.
امام صادق(ع) برای شیعیان خویش به حکم شیعۀ جعفری بودن، مکانت و شرافت و جایگاه خاصی را منظور داشتهاند که به موجب آن پیروان حضرتش لازم است بیش از همه مراقب حرمت و شأنیت امام و رهبرشان باشند. این جایگاه از جمله عوامل ایجاد شأنیت و شخصیت است که به مفاد آن صاحب جایگاه باید بکوشد مبادا بر خلاف شأن و جایگاه ویژهای که از جهت انتسابش به امام دارا گردیده است اسباب بیحرمتی و بیاعتباری خود و امامش را فراهم سازد. تربیت زمینهساز ایجاب میکند رهروان تربیت یافته هرگز از حکم و مرام و منش أئمۀ هدی(ع) _ به ویژه امام زمان(عج) _ تخطی نورزند و همگام و ملازم با ایشان حرکت کنند و هیچگاه نه بر آنان پیشی گیرند و نه از آنان عقب افتند.
با این لحاظ، تربیت زمینهساز نیازمند نهاد فراگیر و گستردهای است که همچون یک دانشگاه عظیم و فاخر، با مدیریت منسجم و یکپارچه و انسجامبخش در همۀ ساحتهای فوق بر تربیت زمینهساز همت گمارد. چنانچه وجود چنین تشکل تربیتی میسر نباشد، گزینۀ بعدی این است که مراکز و نهادهای متعددی _ البته در ارتباط و انسجام فکری و علمی با یکدیگر _ از عهدۀ تربیت زمینهساز، هرکدام در یک یا چند ساحت ویژه برآیند. بدیهی است مفهوم این سخن این نیست که محصول تربیتی مراکز و نهادهای مزبور مستقیماً با عصر ظهور سر و کار مییابند و با زمان ظهور معاصرت خواهند داشت. چهبسا خدا میداند که نسلهای متمادی یکی پس از دیگری بیایند و هر نسلی حدی از کمالات مربوط به حقالتقوی را احراز نماید تا رفتهرفته آن نسلی که به عصر ظهور میانجامد آمادگیهای لازم را از هر جهت و از هر جنبه برای حضور در رکاب امام زمان(عج) و مجاهدت در جوار ایشان به دست آورد. هرچه باشد باید از هماکنون شروع کرد. گرچه ندانیم عصر ظهور کی و چگونه و چه زمانی خواهد بود!
تربیت زمینهساز در حقیقت زمینههای تحقق آن دسته از اهداف و آرمانهای الهی را که بناست با سرآمدن دوران انتظار، به استناد و برکت ظهور حضرت ولیّعصر(عج) و به دست مبارک ایشان به منصۀ ظهور برسد، فراهم میآورد. در این صورت اسلام ناب محمدی(ص) بر تمامی ادیان برتری خواهد یافت و مستضعفان وارث و فرمانروای زمین و زمان خواهند شد. با ظهور حضرت، فتنهها و فتنهگران از روی زمین برچیده خواهند شد و انحرافات اخلاقی و سیاسی و اعتقادی رنگ خواهند باخت و منحرفان یا هدایت خواهند شد و یا به هلاکت خواهند رسید. اینجاست که به اراده و امداد الهی خورشید عصر طلایی اسلام از افق ولایت و عدالت مهدوی طلوع خواهد کرد و روشنایی و فروغ جاودانهاش همۀ آفاق را درخواهد نوردید.
منابع
_ ابنجوزى، یوسف بن قزاوغلی، تذكرة خواص الامة فی خصائص الائمة، تهران، مكتبة النینوى الحدیثة، بیتا.
_ ابنحماد، ابوعبدالله نعیم، الفتن، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1997م.
_ ابنطاوس، رضیالدین ابیالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد، جمال الأسبوع لکمال العمل المشروع، قم، منشورات الشریف الرضی، 1361ش.
_ امینى (علّامه)، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالكتاب العربى، 1398ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی؛ موجود موعود، قم، مرکز نشر اسراء، 1390ش.
_ حاكم حسكانى، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل فی الآیات النازلة فی اهل البیت(ع)، تهران، مؤسسۀ چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369ش.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت، قم، انتشارات مهر، 1414ق.
_ راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسۀ امام مهدی(عج)، 1409ق.
_ سبحانى، جعفر، فروغ ولایت، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1374ش.
_ شریف رضی، محمد بن حسین بن موسی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، بیروت، دار الأسوه، 1415ق.
_ صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(عج)، قم، نشر سپهر، 1421ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، الخصال، تصحیح: علىاكبر غفاری، قم، انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، 1362ش.
، عیون أخبار الرضا(ع)، ترجمه: عبدالحسین رضایی و محمدباقر ساعدی، تصحیح: علىاكبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، 1396ق _ الف.
کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1396ق _ ب.
_ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، قم، انتشارات زائر، 1380ش.
_ طبرسی نوری، حسین، النجم الثاقب فی احوال الإمام الحجة الغائب(عج)، بیروت، دار القول الثابت، 1415ق.
_ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تعلیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1390ق.
_ طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن بن علی، مصباح المتجهد و سلاح المتعبد، تهران، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1418ق.
_ عروسى حویزى، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، 1370ش.
_ عسكری، ابیهلال حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزاء من کتاب السید نورالدین الجزائری، تحقیق: بیتالله بیات زنجانی، قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1389ش.
_ غزالى، محمد بن محمد، احیاءعلوم الدین، بیروت، دارالهادی، بیتا.
_ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، بیجا، بینا، بیتا.
_ کلینی، ابیجعفر محمد بن علی یعقوب بن اسحاق، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، بیروت، دار صعب _ دارالتعارف، 1401ق.
_ لاریجانی، محمدجواد، کاوشهای نظری در سیاست خارجی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1417ق.
_ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
_ مفید، عبدالله محمد بن نعمان، الإختصاص، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1418ق.
_ مقرّی دانی، ابو عمرو عثمان بن سعید، السنن الواردة فی الفتن و غوائلها و الساعة و أشراطها، تحقیق: رضاء الله المبارکفوری، ریاض، دار العاصمة، 2008م.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق.
پایگاههای خبری و اطلاعرسانی
_ پایگاه اطلاعرسانی حوزه:hazah.net
_ پایگاه خبری آیندۀ روشن: fnews.ir
_ شیعه آنلاین: Shie-online
_ ستاد زیارت وزارت علوم و تحقیقات و فناوری: zaaer.ir
_ مرکز جهانی اطلاعرسانی آلالبیت(ع): al-shia.org , Aalulbayt.org
_ ویکیپدیا: fa.wikipedia.org
_ همشهری آنلاین: Hamshahrionline
خداوند اراده فرمود دین مبین خود را بر همۀ ادیان برتری بخشد، گرچه این حقیقت کافران و مشرکان را خوش نیاید. او همچنین اراده فرمود بر مستضعفان منت گذارد و آنان را وارث زمین و زمان قرار دهد، گرچه این امر بر مستکبران جهان سخت و تنگ آید. افزون بر این، سنت حتمی و تردیدناپذیر الهی بر این تعلق گرفته که با ظهور حجّتش، جهان را از عدل و قسط و احسان سرشار فرماید، پس از آنکه از جور و ستم و جفا مالامال گردیده است. از آن گذشته، مشیت الهی بر این است که امور مزبور همگی به صورت عادی و از راه متعارف _ و نه به طور مرموز یا اعجازگونه _ تحقق یابد. بدیهی است جریان این سنت و تحقق آن مشیت در جهان، مستلزم فراهم آمدن شرایط و اوضاع و احوال مناسب و متناسبی است که فرجام خوشش فرج اسلام و مسلمانان، آن هم با ظهور سرورآفرین و بهجتافزای امام زمان(عج) خواهد بود. در همین راستا میتوان گفت تربیت زمینهساز بیشترین سهم را در فراهم کردن آن شرایط و اوضاع مسرتزا و سرعت بخشیدن به تحقق این فرجام شیرین بر عهده دارد. تبیین اصول و الزامات چنین تربیتی دغدغۀ اصلی این نوشتار است. از اینرو اموری همچون مقام و منزلت آخرین پیشوای الهی انسان و جهان، عدالت جهانی، برترینها برای برترین پیشوای عصر و جهان در دورۀ آخرالزمان، رسالت خطیر نجات و سعادتمندی انسان، کمال نهایی بشر، تحولات شگرف فراروی انسان و جهان در عصر ظهور، حق تقوا، حق جهاد، تربیتزمینهساز با الهام از زیارت عاشورا و جایگاه اراده و مشیت الهی در اثربخشی تربیت زمینهساز، سرلوحۀ اندیشه و تدبیر برنامهریزان، مجریان و متصدیان تربیت زمینهساز قرار میگیرد. توجه به این امور اهمیت تربیت زمینهساز را در نظر مربیان صدچندان میکند. از این مضامین بلند و حیاتی که به نوعی حد نصاب لازم در فرایند تربیت زمینهساز به شمار میروند، اصول و الزامات دهگانۀ فوق، با محوریت: 1. جایگاه امام زمان(عج) و رسالت جهانی ایشان، 2. هنگامۀ ظهور و تحولات چشمگیر و فراگیر، 3. مسئولیت خطیر تربیت یافتگان عصر ظهور برای ورود به عصر ظهور، به روش توصیفی _ تحلیلی و با رویکرد اسنادی قابل استنباط و استخراج هستند.
واژگان کلیدی
اصول و الزامات و شاخصهای تربیت زمینهساز، منزلت شایستهترین پیشوای انسان و جهان، برترینها برای بهترین پیشوای صالحان، رسالت الهی و جهانشمول امام زمان(عج)، عصر ظهور و تحولات آن، دولت شایستگان.
مقدمه
تربیت زمینهساز عصر ظهور به مثابۀ بازپروری تمامی استعدادها و خلاقیتهای افراد و جوامعی است که با اعتقاد کامل، اشتیاق فراوان، به طور هدفمند و با بصیرت کافی منتظر ظهور کاملترین انسان و برجستهترین پیشوای جهان در دورۀ آخرالزمان هستند. آخرالزمان نیز به دورهای اطلاق میشود که بشر، پس از قرنهای متمادی و طولانی، تجربههای لازم را برای کمالیافتگی و سعادتمندی کسب کرده و شایستگی خود را از همۀ زوایا و جنبهها برای درک حضور و ولایت و زعامت آخرین پیشوای انسان و جهان که صاحب عصر است و امام زمان، احراز داشته باشد. اسلام عزیز به دورانی میاندیشد که شأنیت و شخصیت تربیت یافتگانش آنقدر بالا رود که لایق ظهور و شایستۀ همراهی و همگامی و خدمت به جوامع بشری در مقیاس جهانی باشند؛ رویدادی که تا آن زمان دنیا نمونهاش را به خود ندیده است.
در عصر ظهور، بناست از میان آحاد و جوامع انسانی، شیعیان _ آن هم خواصی از شیعیان _ همراه حضرت مهدی(عج) و در دولت ایشان فرمانروایان روی زمین و عالیرتبگان جهان باشند. بزرگی، بزرگواری، توانمندی، استعداد، شایستگی و خلاقیت، هر یک از این خواص با داشتههای چهل نفر برابری میکند. از آن گذشته، چنانكه از فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع) برمیآید، بناست جوانان تربیت یافته، پرهیزکار، برومند، از جان گذشته و پاکباختۀ امت اسلام با قوت تمام مسئولیت یاریرسانی به امام زمان(عج) و همراهی با ایشان را بر عهده گیرند
تا به پشتیبانی آن جوانان، حضرت قیام فرماید. بر این اساس، سالخوردگان در جمع یاران حضرت مهدی آنقدر اندکند که به تعبیر روایات همچون سرمه در چشم میمانند و نمک در توشه و طعام.
از همین بیان توصیفی و این گزارش روایی به دست میآید که شاخصهای تربیت انسانها برای عصر ظهور چقدر باید ظریف، لطیف، راهگشا و مؤثر باشند، به گونهای که تربیت یافتگان بتوانند از عهدۀ مسئولیتها و رشادتهای مورد نیاز آن عصر به خوبی برآیند و گام به گام با صاحب و سالار زمان و جهان همراهی کنند. تربیت زمینهساز باید به مثابۀ تربیت یک نفر برابر چهل نفر باشد تا غرض الهی از ظهور حاصل گردد و منویات خداوندی تحقق یابد. چنین تربیتی دارای اصول و الزاماتی است که بدون در نظر گرفتن آنها نتیجۀ شایستهای حاصل نخواهد گشت.
انجام رسالت خطیر تربیت زمینهساز بیش از همه مستلزم همت متعالی مربیان و متربیانی است که لحظه به لحظه خود را در انتظار و اشتیاق ظهور میبینند و درنگ و تسویف را در امر آمادهسازی خویش برای ظهور جایز نمیشمرند. هرچند اینان به شمارش اندکند، اما به قابلیتها فراوانند و کارهای بسیار مهم از آنان سر میزند. برای شکوه و عظمت اینان همین بس که با تمام وجود بناست در خدمت پیشوایی باشند که خود محور و قطب عالم است و تحققبخش آمال و آرمانهای پیامبران الهی و اوصیای ربانی آنان خواهد بود؛ همو که با ظهور و حضور نورانی و نویدبخش خود، انسانها و جهان را به فرجام شیرینشان رهنمون خواهد شد. این نتیجۀ استقرار دولت کریمۀ اهلالبیت(ع) است که هرگاه خداوند اراده فرماید و مشیتش بدان تعلق گیرد، آن دولت را ظاهر خواهد ساخت.
منظور از اصول و الزامات در این مقال، بایدهایی مستند به واقعیات و حقایق مرتبط با عصر ظهور و سازگار با روح حاکم بر آن عصر درخشان الهی است. واقعیات و حقایق مزبور منشأ انتزاع و استنباط و صدور و انشای اصول و الزامات تربیتی متناسب با آن هنگامۀ عظیم به شمار میروند. به عبارتی، اصول و الزامات تربیت زمینهساز در این نوشتار سلسلهای از بایدهای برجستۀ اخلاقی _ رفتاری و فرهنگی _ ارزشی است که در روند تربیت زمینهساز از نقش بسیار برجستهای برخوردارند. اماممحوری، عدالتمنشی، نجاتاندیشی، سعادتطلبی، کمالانگاری، تحولمداری، عاشوراگرایی و... از جمله اصول و الزاماتی هستند که مربیان این عرصه در گام نخست پیش از هر کس و پیش از هر اندیشه و اقدامی باید به آنها اذعان کنند تا بتوانند فراگیران را به تناسب و اقتضای آنها تربیت کنند. برای استخراج و استنباط هر یک از این اصول و الزامات کافی است به واقعیتهای حتمیالوقوع و تردیدناپذیری اشاره کرد که فلسفۀ انتظار فرج را تعریف و تبیین مینمایند و عصر و دوران ظهور را سرآمد همۀ عصرها و دورانها میسازند. مربیان و متربیان تربیت زمینهساز باید در همین راستا به اصول و الزامات دهگانهای كه شرحش در ادامه میآید توجهی ویژه مبذول دارند.
1. تربیت بر محور مهدویت و وجود امام زمان(عج)، برجستهترین شاخص تربیت زمینهساز
نگاه به مقام والای پیشوایی که برای او وجود خود را تربیت میکنیم و به یمن قدوم او دل و جان را آباد و مهیا میسازیم، با عنایت به برترینهایی که برای وی و ظهور مبارکش در نظر گرفته میشود بسیار شوقبرانگیز است. اولیا و مربیان از رهگذر عشق و علاقۀ وافری که نسبت به امام خویش در وجود خود احساس میکنند فرزندان و فراگیران خویش را به پاسداشت حریم عشق و ولایت او تربیت مینمایند. با وجود چنین رهبر و پیشوای عظیمالشأنی که بر قلۀ رفیع ولایت و هدایت خلق تکیه زده است، باید بر خود بالید و به ولایتمداری خویش مباهات کرد که به شکرانۀ الهی به پای چنین پیشوایی و برای چنین مقامی میخواهیم پرورانده شویم و بپرورانیم.
نگاه ما به امام خویش در تربیت زمینهساز به افقهای ویژهای دوخته میشود و مطالعۀ ما در این زمینه از زوایای گوناگونی چون آفاق دوگانۀ انسانی و ربانی یا ملکی و ملکوتی یا زمینی و آسمانی امام صورت میپذیرد. در افق انسانی یا ملکی و زمینی امام، باید به عواملی چون عوامل متعارف انسانی در محیط جسمانی و روانی و روحانی امام، غیبت و ظهور امام، آمال و آرزوهای امام، نیازمندیهای امام، سبک زندگی و معیشت روزمرۀ امام و سایر امور شخصی و شخصیتی که به ساحت انسانی امام مربوط میشود توجه کرد. در افق ربانی یا ملکوتی و آسمانی امام باید به عواملی چون ساماندهی امر فرج امام و تقدیر امور ایشان به مشیت و ارادۀ الهی، امام و بندگی خداوند، امام و خلافت الهی ایشان ، امام و امدادهای غیبی شامل حال ایشان، نقش فرشتگان و روحالقدس در محافظت و حراست و تأیید آن حضرت، امام و رفع هر گونه سلطه و اقتدار از ناحیۀ هر کسی و از جانب هر عاملی بر ایشان، امام و دریافت اذن خداوند بر جهاد با کفار و منافقین، و سرانجام، امام و تحقق منویات الهی و شکوفایی آرمانهای پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحان به دست با برکت و با کفایت ایشان و اموری از این دست توجه کرد.
به امامی میاندیشیم که از جمله عزیزترین عزیزان خداست؛ به سوی خداوند دعوت میکند و با تمام وجودش مظهر و تجلّی صفات کمال و جمال الهی است؛ گفتارش روایت آیات حکمت و عظمت و رحمت و رحمانیت و رحیمیت خداوندی است و بیانش ترجمان قدس و معنویت و صلابت و ایمان ربانی است. به امامی مینگریم که در فصل ظهور نورانیاش بر کل هستی ولایت دارد؛ جهان سراسر ظلم و جنایت را سرشار از عدل و داد میفرماید و به فرمان خداوند و به اذن او بر تمام جهان به عدالت تمام فرمان میراند. امام ما کسی است که تمامی انبیا و اوصیا و اولیا به وجود نازنینش بر خود میبالند و انتظار فرجش را بهترین و بافضیلتترین اعمال در پیشگاه خداوند میدانند و خدمت در رکابش را آرزوی دیرینۀ خود برمیشمارند. رهبر و پیشوای ما در هر زمان و مکان، در فصل غیبت و به هنگام ظهور و پس از آن شخصیت والاتباری است که بزرگواری چون پیامبر برگزیدۀ خداوند، حضرت عیسی بن مریم(ع) با مباهات تمام در نماز به او اقتدا و در جهاد مقدس او را همراهی میکند.
امام ما با داشتن چنین مقاماتی _ که بخش ناچیزی از عظمت بیمنتهای اوست _ به اذن خداوند بر زنده کردن مردگان بهخصوص مردگان روح و روان و درمان و شفای کران و کوران و لالان و معلولان بهویژه کران و کوران و لالان روحی و روانی تواناست. همو به اذن خداوند میتواند انواع و اقسام بیماریهای ظاهری و باطنی را شفا بخشد و کوردلان را بینادل و ناهشیاران را هشیار و خفتگان را بیدار، نااهلان را اهل و بیخردان را خردمند، مسلمانان را اهل ایمان و مؤمنان را روشنضمیر و قویدل فرماید. به امامی مباهات میکنیم که به عیار وجودش، ناشایستگان عیار شایستگی، نابهنجاران عیار هنجاری، کوردلان عیار بصیرت، بیخدایان عیار خدایی، ناراستان عیار راستی، ضعیفان عیار توانمندی و مستضعفان عیار سروری مییابند.
اکنون پرسش اصلی اینجاست که به پاس مقدم چنین امام همامی چگونه بپرورانیم و پرورانده شویم؟ به نظر میرسد باید منتهای شایستگیها را به کار گرفت تا شاید بتوان بخشی از حق آن بزرگوار را ادا نمود. به برکت چنین پیشوای راستینی باید از ناخالصیها و کجیها و هرگونه انحراف ریز یا درشتی مبرا شد، تا نشان لیاقت خدمت به دربارش را به دست آورد. از اینرو، باید به تربیت کاملتر و کارآمدتر اندیشید و از جنبۀ ثبوتی و اثباتی شایستگیهای لازم را دارا شد. برای تحقق این مهم باید به قله اندیشید؛ جایگاه رفیعی که برای امام در نظر گرفته میشود؛ امامی که چراغ فروزان هدایت بندگان خداوند است؛ خداوندی که بر اساس لطف و عنایت خویش به بندگان خود اجازت فرمود تا با تلاش و همت خود سهمی در زمینهسازی ظهور و هنگامۀ قیام حضرت امام مهدی(عج) ایفا کنند.
گفتنی است در الگو قرار دادن امام، هرگز نظر بر این نیست که کسی مثل و همانند امام بیندیشد و همچون ایشان رفتار کند. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نامۀ تنبیهی خود به عبدالله بنحنیف انصاری یادآور این نکته شد که شما نمیتوانید همچون من زندگی کنید و همانند من به قرص نان خشکی برای طعامتان بسازید و به تکهپارچهای برای پوششتان بسنده کنید. اما شما میتوانید امام خود را یاری رسانید، آن هم با پرهیزکاری، پاکدامنی، تلاش و محکمکاری . دربارۀ امام زمان نیز هرگز نمیتوان همچون مولا شد و همانند ایشان زیست و رفتار کرد، اما میتوان آن بزرگوار را با تقواپیشگی، خویشتنداری، پاکی، خلوص، ثبات، پایداری و محکمکاری یاری رساند.
2. عدالت منشی؛ عدالت جهانی و اهمیت جایگاه آن در تربیت زمینهساز روایات رسیده از ساحت اهلبیت(ع) در جریان رسالت جهانی امام زمان بر کمتر موضوع و مسئلهای همچون اجرا و استقرار عدالت روی زمین تأکید ورزیدهاند. قرآن نیز یکی از سرآمدترین انگیزههای بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتب آسمانی و میزان و غنیسازی زمین و منابع زمینی و زیرزمینی از جمله آهن را استقرار عدالت و قسط بر روی زمین و در میان نفوس انسانی دانسته است.
عدالت، روحی است که باید در خلق و خوی انسانها و در کالبد رفتار و حرکات و سکنات آنان دمیده شود تا به برکت چنین روحیهای ملکۀ عدالت در وجود آحاد بشر نهادینه گردد و آثار با برکت خود را در هر زمینه و مرتبط با هر موقعیتی در زندگی فردی و اجتماعی به ظهور برساند. به نظر میرسد قسط در واقع تقسیط دادهها و موهبتهای الهی در نظام آفرینش و جهان طبیعت میان انسانهاست، به گونهای که هر ذیحقی به حق مسلم خود برسد و هر مستحقی آنچه را شایسته و نیازمند است دریافت نماید. همۀ آحاد انسانی باید به اندازۀ ظرف وجودی خود دارای روحیۀ عدالت و عدلپروری گردند.
در حقیقت، عدالت یک حالت و وصف درونی است پیش از آنکه اقدامی بیرونی به شمار رود. شخص عادل کسی است که به ملکۀ عدالت دست یافته است، خواه فرصت و امکان عمل به عدالت و رفتار عادلانه را پیدا کند، خواه چنین فرصت و امکانی را به دست نیاورد. هرچه باشد، عدالت وصف درونی اوست که همیشه و در هر شرایط و احوالی آن را دارد و به وقت خود از آن استفاده میکند و به دیگران بهره میرساند. این در حالی است که قسط و قیام به قسط، رسالت کسانی است که علاوه بر شایستگیهای لازم در برخورداری از ملکۀ عدالت، از نعمت قدرت بر تصمیمگیری و توانایی بر اجرای عدالت و قیام به قسط نیز برخوردار هستند. در واقع، بهرهمندی از همان روحیۀ عدالت و عدلپروری است که زمینهساز تحقق قسط میان انسانها میگردد. به بیانی، عدل و روحیۀ عدالتپروری جنبۀ ثبوتی قیام به قسط است، در حالی که قسط و برپایی قسط، جنبۀ اثباتی عدالت به شمار میرود. تا عدالتی در وجود انسانها مفهوم و ارزش نیابد، قسطی بر روی زمین متحقق نمیشود و برپایی قسط و قیام به قسط بیجاست و تا قیام به قسط در جهان به ظهور نرسد، مفهوم و ارزش عدالت تجلی نمییابد. به تعبیری دیگر، قسط برونسازی همان روح عدالتپروری است که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد تا این برونسازی مفهوم و ارزش پیدا کند. آن خصلت ممتاز و برجستۀ عدل و اعتدال و تعادل درونی است که به قیام به قسط و برپایی آن میانجامد. در نگاه تمثیلی، عدالت به مثابۀ روغن سوخت و روشنایی چراغ است و قسط به مثابۀ فتیلهای که از این روغن ذخیره میگیرد و روشنایی میبخشد و گرمی و حرارت میدهد.
اکنون با توجه به مفهوم و برداشتی که از قسط و عدالت به دست آمد، به روشنی پیداست که تربیت زمینهساز تا چه اندازه باید در راستای پرورش روح عدالت و ایجاد ملکۀ عدل در نهاد نسل عصر ظهور گام بردارد. معنای بسنده کردن به کمتر از حد نصاب عدالت، مرگ قسط و عدالت است و در نتیجه به نقض غرض از ظهور منجی عالم بشریت میانجامد. چنانچه مربیان در این راستا موفق نباشند، زمینهای برای قیام به قسط و برپایی آن در سطح جهانی و در میان آحاد انسانی فراهم نخواهد شد. بدیهی است در این صورت هنوز ظهوری تحقق نیافته، غرض ظهور مخدوش میگردد.
پیشوای عادل به منظور ایجاد روحیۀ عدالت و اجرای همهجانبۀ قسط در میان جوامع بشری نیازمند کارگزاران و کارفرمایان و کاربران عادلی است که درست به مفاد دستورواحکام او در راستای تحقق عدالت فراگیر و همگانی و قسط همهجانبه و همهجایی
قیام میکنند. از آن گذشته، قسط و عدالت تنها از راه الگوبرداری و فرمانبرداری صرف از دیگران حاصل نمیگردد. قسط و عدالت خصلت و توانی است که فرد عادل قائم به قسط خود باید به حد کمال و تمام از آن دو بهرهمند باشد تا بتواند برای تحقق آنها میان انسانها اقدام کند.
برخی از صفات شخصیتی را چهبسا بتوان از راه یادگیری و الگوبرداری از صاحبانش فراگرفت و به کار بست، هرچند در وجود و درون خود فرد نهادینه نگردیده باشند. مهارتهایی نظیر سخنوری، نویسندگی، هنرپیشگی، رسم و نقاشی، بافندگی و... از جمله امور تجربی هستند که با نگاه به صاحبان و برخوردارانش میتوان از آنان فراگرفت، الگوبرداری کرد و به کار بست. اما صفاتی چون نظم، ایمان، تقوا، صبر، شکر، توکل، بردباری و عدالت، از جمله اموری درونی هستند که تنها با نگاه به دارندگانش یا با الگوبرداری از احوال و رفتار آنان نمیتوان به کار بست، مادام که این صفات در وجود شخص نهادینه نگردیده باشند. این دسته از صفات حتماً باید ملکۀ فرد شوند تا در روح و روان جامعه نفوذ یافته، زمینۀ پیادهسازی در سطوح گوناگون را پیدا کنند. بدین بیان، تربیت برای قسط و عدالت، اسباب، وسایل و ساز و کارهای خاص خود را دارد و البته نیازمند حضور مربیان متخصص و چیرهدستی است که خود ارزش قسط و عدالت را یافتهاند و به احکام و الزامات قسط و عدالت پایبندند.
3. برترینها برای شایستهترین پیشوای عصر جهان در دورۀ آخرالزماندر تربیت مهدوی، شاخص تربیت قلۀ رفیعی است که تنها و تنها توسط امام زمان(عج) فتح گردیده است و کسی دیگر را جز ایشان یارای چنین فتح ظفرمندی نیست. در قلمرو این تربیت، توجه مربیان و فراگیران بیش از هر عاملی به وجود امامی است که با تمام ابهت و صلابت و درخشندگی و شایستگی بر مسند حاکمیت جهانی تکیه زده است و هیچ کسی را یارای گردنافرازی در برابر او نیست؛ پیشوای با شرافت و شایستهای که هر انسان شرافتمندی در پیشگاه باعظمت او خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته خاضع و تسلیم عظمت و شرافت و منزلت و آقایی و بزرگواری اوست.
صاحب عصر و زمان و امام جن و انسان در دورۀ آخرالزمان قدرتمندترین و در عین حال مهربانترین، داناترین و با این وجود بردبارترین، داراترین و با این وصف بخشندهترین، بلندمرتبهترین، ولی مردمیترین پیشوایی است که جهان به خود دیده و شنیده است.
او عادلترین، حکیمترین، پرهیزکارترین، بابصیرتترین، شکوهمندترین، متخصصترین، باعظمتترین، بزرگوارترین، خوشخلقترین و دلسوزترین فرمانفرما و فرمانروایی است که نمونهاش را بهجز در وجود سایر معصومان(ع) در وجود احدی از بهترینهای جهان نمیتوان یافت. دولت و سلطنت او نیز بدین منوال از پایندهترین، استوارترین، مقتدرترین، ارجمندترین، شکستناپذیرترین، آسیبناپذیرترین، جهانیترین، پرآوازهترین، باابهتترین، دوستداشتنیترین، آرامبخشترین، آسایشدهندهترین و مردمسالارترین دولت و سلطنتی است که از آغاز آفرینش تا فرجام آن میشود مشاهده کرد. کشور و کیان و مملکت او گستردهترین، پهناورترین، آبادترین، برخوردارترین، امنترین، مرفهترین، زیباترین، دانشپرورترین و عالمخیزترین کشور و کیان و مملکتی است که تا آن زمان در سطح جهان به منصۀ ظهور رسیده است. امت او داناترین، خردمندترین، بردبارترین، خوشخوترین، هشیارترین، روشنترین، ماهرترین، فعالترین، قویترین، فرمانبردارترین، مؤدبترین، متدینترین، وفادارترین، امینترین و معتدلترین امتی است که گواه همۀ امتها بوده و تاریخ جوامع و امم انتظار آن را میکشیده است. کارگزاران دولت او بانشاطترین، بشّاشترین، خوشخلقترین، خوشبرخوردترین، کارگشاترین، گرهگشاترین، امانتدارترین، وقتشناسترین، وظیفهشناسترین، کارآمدترین، همراهترین، قانعترین و خدمتگزارترین عوامل و نیروهایی هستند که میتوانند الگو و سرمشق همۀ دولتها و کارگزارن دولتی قرار گیرند. در یک کلام، اهل ایمان با انتظار فرج، ظهور دولتی را آرزو میکنند که ارجمند و باشکوه و شکتناپذیر است؛ دولتی که عزتبخش اسلام و مسلمانان و ذلتبخش نفاق و منافقان است. مؤمنان به انتظار دولتی نشستهاند که به برکت ظهورش و با افتخار تمام، در سایۀ لوای آن مردم را به جانب خداوند و فرمانبرداری از او فرا بخوانند و به راه درست خدا راهبریشان کنند. چنین دولت كریمه و حقی به مرحمت الهی کرامت و سعادت دنیا و آخرت را روزی اهل ایمان خواهد ساخت.
برترینهایی که گفته شد، در واقع رهین رشد و کمالات علمی دوران ظهور در سطوح متعالی تربیت، اخلاق، ادب، معرفت و دانش و فناوری است. به بیانی دیگر، تمامی پیشرفتهایی که در جوامع بشری در سطح کلان جهانی تا پیش از ظهور حضرت روی خواهد داد مستند به رشد و تعالی و تکامل بشر در همۀ موارد فوق است. این در صورتی است که تا پیش از ظهور امام زمان(عج) انسانها تنها به دو بخش از شعبههای بیست و هفتگانۀ دانش دست یازیدهاند. هنگامی که امام زمان ظهور فرماید، همۀ بیست و هفت جزء دانش از مکتب ایشان و به دست با کفایت آن بزرگوار در سطح جهان و میان انسانها انتشار خواهند یافت و به خدمت گرفته خواهند شد.
اکنون با توجه به همۀ برترینها و توصیفاتی که یادآور شدیم، باید دید چگونه تربیت شویم و تربیت کنیم تا در مسیر برخورداری از این برترینها، شایستۀ این برترینها شویم،
یا دستکم به آنها نزدیک گردیده، با آنها هممرز باشیم؟! تربیتی زمینهساز ظهور است که در نگاه نخست این برترینها و بالاترینها را در افق دید خود داشته باشد. تحقق و تجلی همۀ این برترینها باید چشمانداز روشن تربیت مهدوی باشد تا مربیان، آنی از نگاه به آن چشم برندارند و لحظهای از حرکت در سمت و سوی آن دیده برنتابند. اما اینکه چنین تربیتی نیازمند چه تدابیر و ساز و کارهایی است مبحث درخور توجهی است که نمیتوان از آن غافل ماند. با این وجود، مهمتر از آن پیگیری پاسخ این پرسش است که مربیان و متصدیان چنین تربیت زمینهسازی چه کسانی هستند و دارای چه ویژگیها، برجستگیها و امتیازاتی باید باشند؟
از آن گذشته، نیازمند این هستیم بدانیم چه کسانی را با چه ویژگیهای ذاتی و شخصیتی و فطری و طبیعی میتوان به تربیت مهدوی آراست تا به طور پویا و پایدار به مفاد و ملزومات آن تا زمان ظهور و پس از آن تا آخرین لحظۀ حیات خود در عصر ظهور پایبند و متعهد بمانند. آیا این مسئلهای است که میتوان به سادگی از کنار آن گذشت و به آسانی آن را نادیده انگاشت و بدون ایجاد سامانهای مطمئن و نویدبخش نسبت به آن غفلت ورزید؟ آیا اگر چنین مسئولیت و رسالت عظیم و خطیری بر عهدۀ غرب و نامسلمانان گذاشته شده بود، آنان بیخیال میشدند و به حال خود رهایش میساختند؟ اهل ایمان چه باید کنند که بیخیال این مسئله نشوند و بیامان و بیدرنگ درصدد کشف راهبردها و راهکارهای تربیت کارآمدی برآیند که به خوبی زمینهساز ظهور آن رسالت خطیر و سهمگین و آن دولت فاخر و ممتاز باشد؟
میبینید اکنون که سیاستمداران و کارگزاران فرهنگ و سیاست غرب چنین ایمانی ندارند، چگونه با هزاران ترفند و شیطنت، از جمله از راه تولید فیلم و سریال تلاش میکنند دکترین نجات و آخرالزمان و حتی مهدویت را به نفع سیاست و اغراض شیطانی خود مصادره نمایند. رسانههای اطلاعاتی بهویژه فضای سایبر شبانهروز در خدمت اهداف و اغراض شوم و ننگین کارگاههای سیاستپرداز غربی قرار دارند؛ چهبسا شاهد بسیاری از بیحرمتیهای سایبریک در حق ارزشها و مقدسات مهدوی بوده و هستیم. آیا میتوان در برابر این همه هجمههای رنگارنگ ساکت ماند و از شرافت و حیثیت امام زمان و آیین نجات مهدوی دفاع ننمود و از حریم مهدویت پاسداری نکرد؟ مگر نه این است که امت اسلام بهویژه شیعیان در زمینهسازی برای ظهور از هر ملت و ملیتی شایستهترند؟ چه جمعیت و مردمی سزاوارتر از شیعیان باید در مسیر زمینهسازی و هرچه نزدیکترسازی ظهورگام بردارند؟ تصدی این امر عظیم هم حق شیعیان است و هم تکلیف آنان. شیعه باید هم برای احقاق این حق الهی تلاش کند و هم حق چنین تکلیف سترگی را خوب ادا نماید.
از میان همۀ اقدامات خوب و مناسبی که باید در مسیر تربیت زمینهساز عهدهدار شد و مسئولیت آن را برای خدا و جلب رضای الهی پذیرفت و لوازمش را به جان خرید، بیش از همه رسالت خطیر تربیت زمینهساز جلوهگری میکند. تربیت زمینهساز در واقع تربیت در راستای ظهور شایستهترین منجی عالم و تحقق بخشیدن به آرمانهای مقدس و مبارک مهدوی است.
4. نجاتاندیشی و سعادتطلبی؛ جایگاه رسالت خطیر نجات و سعادتمندی انسان در تربیت زمینهسازتربیتیافتگان به تربیت مهدوی باید به چه چیزی جز به نجات جهان و انسان از شر کفر و گمراهی و شقاوت بیندیشند؟ آیا هرکسی را یارای اندیشیدن در این جایگاه است؟ بیگمان این رسالت بیاندازه مهم و حیاتی نیازمند عنایات خداوندی است؛ عنایاتی که به صورت آشکار و نهان، باید مبذول شود تا جوامع انسانی را از فضیلت خاص و توفیق مخصوص همراهی و همگامی با امام و پیشوایشان بهرهمند گرداند. انسان عصر ظهور نهتنها برای نیل به سعادت خود تلاش میکند، بلکه نسبت به سعادت دیگران نیز به شدت حساس است. او میداند که سعادت هر فردی از امت مهدوی به سعادت سایر افراد وابسته است و از اینرو در آن فضای نورانی یک نفر هم نباید مسیر شقاوت را بپیماید. هر کسی میکوشد برای اصلاح خود و دیگران گامهای جدی و مستحکمی بردارد.
در عصر ظهور آحاد مردم هرگز از یکدیگر غافل نمیمانند و نسبت به درد و رنج همدیگر حساس هستند و یار و غمخوار یکدیگرند. در آن جامعه ایثار، مواسات، وفاداری، شفقت، مهر، محبت، مودت، یکرنگی، صفا، صمیمیت، چارۀ درد بیچارگان کردن، همه و همه فلسفۀ خود را بازمییابند و در اندیشه، خیال، رفتار، منش و خلق و خوی افراد موج میزنند. اینها همه به برکت رسالت بزرگی است که مؤمنان عصر ظهور در مسیر تأمین سعادت خود و دیگران بر دوش خویش احساس میکنند.
اهتمام به رسالت نجات و سعادت آخرالزمانی ایجاب میکند هر کسی مسئولیت تربیت و سازندگی خود را بر عهده گیرد و به سختی تمام بکوشد لحظهای از امر خطیر تربیت خویش غافل نماند و در این راستا هرگز قصور نورزد. این رسالت به قدری مهم و معتبر است که تقریباً همۀ مکاتب و مذاهبی که در طول تاریخ تا این زمان به ظهور رسیدهاند ادعا میکنند رسالتشان نجات انسانهاست. این مسئله آنچنان بارز و اعتبارآفرین است که میبینیم دولت امریکا ملتهای عراق، افغانستان، سوریه و سایر کشورها و جوامع را مورد تهاجم بیرحمانه قرار میدهد و با قساوت تمام آنان را به خاک و خون میغلتاند و اموال، شرف، ناموس، حیثیت، دارایی، منابع و معادن این کشورها را به یغما میبرد و مغزهای متفکرشان را میرباید یا به جوخههای ترور میسپارد. با این وصف، دولتمردان امریکا با کمال بیشرمی بانگ برمیدارند که ما برای نجات این ملتها قیام کردهایم!
این مورد از نظر دور نمانده است كه جرجدبلیوبوشِ پسر، در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا در سال 2000 با اختلاف بسیار اندکی از رقیبش الگور پیشی گرفت و سرانجام با تصمیم نهایی دیوان عالی ایالات متحدۀ امریکا نظر هیئت الکترال را برای تأیید ریاست جمهوریاش جلب نمود (ویکیپدیا:جورجدبلیوبوش). در این شرایط بود كه کارپردازان سیاسی امریکا پیرو سیاست مزورانۀ منجیتراشی و جاسازی اندیشۀ دروغین نجات انسان و جهان، ترفندهای مرموز و کاملاً ویژهای دربارۀ معرفی جرجبوش به عنوان رئیسجمهور منجی به عمل آوردند. در نتیجه، حاکمیت سیاسی _ ایدئولوژیک امریکا بر اساس این ترفندها با بیاعتنایی به فاصلۀ اندک آرای دو رقیب، حکم به ریاست جمهوری بوش داد تا اهداف خود را در پس دکترین نجات به دست کسی که در تبلیغات گسترده، منجی بشر و جهان معرفی شده بود دنبال کند.
جورج بوش متدیست خودش نیز بر این باور و وهم بود که وی مسیح موعود است و به مثابۀ یک منجی برای نجات امریکا و جهان ظهور کرده است. در دور اول ریاست جمهوری بوش، امریکا نظر ناتو را برای عملیات گستردۀ نظامی در جهان اسلام از جمله در عراق و افغانستان به انگیزۀ نجات مردم این دو کشور و حاکمیت لیبرال _ دموکراسی در آنها جلب کرد. هدف اصلی تهاجم در نظر آتشافروزان جنگ، ایران اسلامی بود. امریکا در نظر داشت جنگ در عراق و افغانستان نوعی دستگرمی و آماده شدن برای تهاجم همهجانبه و از هر سو به ایران باشد. به روشنی، این هجمهها بنا بود زمینههای لازم را برای حملۀ گسترده به ایران فراهم سازد. عملیات نظامی و تهاجمهای تسلیحاتی علیه این کشورها تنظیم گردید، گرچه همۀ این لشکرکشیها با انگیزۀ نجات انسانها تدارک دیده شده بود.
در داخل امریکا نیز همزمان با این ترفندها و جنایتها، به اذهان مردم امریکا رفتهرفته القا شد که بوش منجی انسانهاست و اقدامات جنگافروزانۀ او درست و بجاست. حتی در مدارس ابتدایی، ذهنیت کودکان را به این اظهارات سخیف آغشته ساختند. در فیلم مستند اردوگاه مسیح، در یک مدرسۀ ابتدایی، خانم معلمی به نام بکیفیشر به کودکان درس معنویت و دعا میدهد و آداب دعا کردن به درگاه خداوند را به آنان میآموزد. در این اثنا که ذهنیت کودکان معصوم با مفهوم دعا و آداب دعا کردن آشنا میشود، یکی از همکاران فیشر به ناگاه تصویر مقوایی بزرگی از جرج بوش پسر را در مقابل کودکان قرار میدهد و به آنان چنین القاء میکند که هرچه تا به حال از خدا درخواست میکردید از جناب بوش بخواهید که این است آن منجی که جهان را نجات خواهد داد!
افزون بر این، غرب استعماری، در سه دهۀ اخیر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کوشیده است با تولید فیلمهای هالیودی دارای مضامین مرتبط با دکترین آخرالزمان و آیین نجات، همچنین با نشر و ترویج مکاتب و مذاهب و فرقههایی که هریک به گونهای سنگ نجات انسان و جهان در آخرالزمان را به سینه میزند، فهم و درک جهانی را به جانب غرب به مثابۀ عامل نجات جهان و انسان جلب کند.
اکنون با عنایت به مفهوم نجات و منجی و با توجه به سوءاستفادههای کلانی که از دکترین نجات میشود، باید آن را یکی از مدارهای تربیت زمینهساز قرار داد و شرایط و اوضاع و احوال تربیتی را بر اساس آن تنظیم کرد. بدیهی است کسانی که برای زمینهسازی در راستای نجات انسانها تربیت میشوند باید خود از جمله نجاتیافتگانی باشند که مراحل کمال انسانی را با تمام توان و با انگیزۀ عالی طی کرده باشند، وگرنه ذات نایافته از هستیبخش کیتواند که شود هستیبخش؟
پیامبران الهی همه عاشق نجات انسانها بودند. اوصیای آن بزرگواران از جمله اوصیای خاتم آنان نیز در راه نجات انسانها از هیچ کوشش و فداکاری و شهادتطلبی دریغ نمیکردند. با این وصف، انبیا و اوصیای آنان آگاه بودند که رسالتشان در راستای زمینهسازی برای ظهور منجی آخرالزمان است؛ منجی، همان پیشوایی که عصارۀ تمام پاکیها و سلالۀ همۀ پاکان است. آن برگزیدگان الهی به این رسالت خطیر نیز دلخوش داشتند و با کمال ارادت و اخلاص، به سهم خویش مجاهدت میورزیدند تا مسئولیت الهی خود را به سلامت به انجام رسانند و در این راه موفق بودند.
اکنون به پشتوانۀ مجاهدتهای همۀ بزرگوارانی که در اندیشۀ نجات انسانها عمر مبارک خویش را به پایان رساندند باید با تلاش و جدیت به همتی متعالی دست یافت و با عشق، ارادت و اخلاص به تربیت نسلی که بتواند یاور امام زمان در تحقق بخشیدن به آمال و آرزوهای ایشان باشد اهتمام ورزید.افزون بر این، همانگونه که در دعاها و زیارتنامهها آمده است، باید ملتمسانه از خدا خواست که ما را در زمرۀ نجات یافتگان حضرت مهدی قرار دهد؛ نجات یافتگانی که با کمال اخلاص در فرمانبرداری از مقام آن جناب کوشا هستند.
5. كمالانگاری؛ توجه به کمال بشر و ملزومات آن در تربیت زمینهسازمیان تربیت زمینهساز و توجه به کمال بشریت ملازمه و همبستگی مثبت برقرار است. هرچه بیشتر به نجات انسانها بیندیشیم کمال انسانها و ملزومات آن بیشتر جلوهگری مینماید. دوراندیشی مربیان ایجاب میکند آنان در تدارک تربیت زمینهساز هرگز از نیل تربیتیافتگان خود به کمال الهی و انسانی غفلت نورزند؛ چرا که بیتوجهی به این عنصر کلیدی تلاش آنان را ناکارآمد خواهد ساخت. دولت کریمۀ امام زمان(عج) به استواری مردان و زنانی استوار و برقرار میماند که در کمالیافتگی، گوی سبقت از اقران خود برده باشند.
چنانکه گفته شد، تربیت برای نیل به برترینها، بهترینها و مهمترینها از جمله اهدافی است که در فرهنگ تربیت زمینهساز، بیش از حد مهم و حیاتی به نظر میرسد. کمال انسان هم به این است که بر اساس تربیت شایسته و بایسته تا آنجا که میسّر است به بهترینها و برترینها دست یابد. عصر ظهور عصر برترینها و بالاترینهاست؛ عصر برترین و بالاترین رفتار و منش؛ عصر بهترین شخصیتها برای بالاترین مسئولیتها و مهمترین رسالتها، متناسب با جایگاه نظام و دولت مهدوی. به بیانی دیگر، عصر امام زمان(عج) عصر کمال انسان و کمال تاریخ و زمین و زمان است. عصر مهدوی عصری است که همه چیز از جمله طبیعت و انسان و پیشرفت و بلندمرتبگی، همه و همه به اوج کمال خود میرسند. شایستگیهای هر چیز و هر موجودی بناست در این عصر به منصۀ ظهور برسد. این ارادۀ حتمی و محکم الهی است که به اذن خداوند تحقق خواهد یافت. در این عصر حتی زمین و آنچه روی زمین یا درون آن است کمال و شایستگیهای خود را بروز خواهد داد تا چه برسد به انسان که همۀ امور برای او تنظیم و مستقر شده است.
اما تا كنون حریم کمال انسان و تاریخ و جهان از دستبرد شبیخون فرهنگی غرب در امان نمانده است، تا جایی که عوامل فرهنگی غرب در تهاجم خود به فرهنگ و ارزشهای اسلام کوشیدهاند کمال مادی و معنوی تاریخ را به نفع فرهنگ غرب مصادره و تئوریزه کنند. به عنوان نمونه، به دیدگاه فرانسیس فوکویاما توجه فرمایید که به استناد اندیشۀ دیالکتیک هگل و در تکمیل آن تلاش کرده است ثابت کند در آستانۀ هزارۀ سوم میلادی، همه شاهد شکوفایی و کمال معنوی و مادی جهان و انسان خواهیم بود. فوکویاما بر این عقیده است که هگل فلسفۀ کمال مادی تاریخ را رقم زد و آن را توجیه و تأیید نمود. پس از آن تا زمان حاضر انسان در تدارک و تأمین کمال معنوی تاریخ بوده است. تاریخ بدین منوال با شکوفایی نظام لیبرال _ دموکراسی در غرب شاهد ظهور و بروز كمال معنوی خود است. لیبرال _ دمكراسی به سرکردگی غرب قدرتمندی چون امریکا بناست به مثابۀ جامع كمال مادی و معنوی تاریخ، فصلالخطاب همۀ نظامهای سیاسی و حکومتها در سطح و گسترۀ جهان باشد و سرمشق همۀ دولتها قرار گیرد. فوکویاما تأکید میکند که با رشد و توسعۀ اندیشۀ هگل و شکوفایی لیبرال _ دموکراسی در غرب و انتشار آن در جهان، تاریخ به فرجام و سرآمد مطلوب و در نتیجه به کمال مادی و معنوی خود رسیده است (نک: لاریجانی، 1374: 183 و 269 - 280).
این نمونهای از خروارها ترفندهای شیطانی است که توسط غرب تولید و ترویج میشود تا اذهان و افهام بشر از همهجا منصرف و به جانب غرب به اصطلاح لیبرال _ دموکرات منصرف گردند. این اندیشههای اهریمنی چندینبار تا کنون از جانب غرب استعمارگر با شیوههای گوناگون و فنون رنگارنگ بازتولید و بازسازی شده و به افکار عمومی جهانیان بیخبر تزریق گردیده است. اینها نشان میدهد که تا چه اندازه باید بابصیرت بود و هشیارانه عمل کرد، مبادا ذهن و خیال ما در هجمۀ فرهنگ و اندیشۀ غرب تخریب و تضییع شود. اکنون میفهمیم چرا معصومین(ع) این همه ما را از غفلت و درگیر شدن در اندیشه و رفتار بیگانگان برحذر داشته و نسبت به فتنههای بزرگ آخرالزمان هشدار دادهاند (برای مثال، نک: مجلسی، 1417: ج51، 68-70؛ کلینی، 1401: 58؛ ابنحماد، 1997: 28؛ مقری دانی، 208: 35).
در برابر تمام ترفندها و فتنههای ویرانگر، عصر ظهور را باید از سویی عصر شکست هیمنۀ شیطان و عصر ابطال همۀ فتنهها دانست و از سوی دیگر، عصر شکوفایی همۀ کمالات و برجستگیهای ممتاز انسان برشمرد. با توجه به چنین رویداد عظیم و بلندمرتبهای است که تربیت زمینهساز از هماکنون تا زمان ظهور باید کمالمحور باشد و در هر زمینه و با هر گرایش و به هر شیوهای به مراحلی کمتر از مرحلۀ کمالیافتگی بسنده نکند.
6. تحولمداری؛ تحولات شگرف فراروی انسان و جهان در عصر ظهور
تحولات جهانی در آستانۀ ظهور و پس از ظهور آنچنان چشمگیر و خیره کننده و بدون سابقه هستند که گویا جهان از نو تولد یافته است. فکر و اندیشه و هنر و معرفت انسانها نیز آنچنان بالنده و کمال یافته است که گویا انسانها از نو به دنیا آمدهاند. جهان آلوده به کفر و کافر، جهان مردهای بیش نیست. وقت ظهور که کفر و کافر از جهان رخت بربندد، زمین زندگیِ دوباره مییابد. در روایات مربوط به عصر مهدویت عباراتی به چشم میخورد که مضامینی چون بهار انسانها و خرمی دورانها، تولد دوباره، تجدید حیات، نوآوری، شکوفایی و نظایر آن را تداعی میکنند. این گزارهها و واژهها با مضامینی كه ترویج میكنند بیانگر این واقعیتند که با ظهور امام زمان(عج)، اسلام و قرآن و ارزشها و مسلمانی و زمین و زمان و مکان حیات دوباره مییابند.
تعبیر به حیات دوباره از این منظر است، که نمیتوان پیشینهای برای تحولات شگرفی که در اندیشه و سبک زندگی بشر روی زمین رخ میدهد پیدا کرد. هرچه هست به برکت سرآمدن فرج و ظهور و حضور حجت خدا بر روی زمین است. حضرت ولی عصر(عج) از این نظر که وجود مبارکش مظهر و تجلی اسم اعظم الهی است، تمام کمالات را داراست و از این رو مایۀ تأمین حیات معنوی و سرچشمۀ آب زندگانی و به بیانی حقیقت آب حیات هستند (نک: جوادی آملی، 1390: 117). با ظهور حضرت مهدی(عج)، اسلام از غربت دیرینۀ خود نجات مییابد و حقایقی از اسلام که تا آن زمان برای همه کس پوشیده مانده است آشکار میگردد و اسلام رنگ و روی تازه میگیرد تا آنجا که به خیال عدهای امام زمان(عج) دین جدیدی ارائه داده است! (همو: 265)
اساساً سیرۀ امام زمان(عج) بر این است که همچون جدّ بزرگوار خود با تمامی خرافهها و موهومپرستیها مبارزه کند و سنتهای جاهلی را که به نام اسلام رواج یافته و ساحت دین را مخدوش ساخته است ابطال فرماید و اسلام را به صورتی نو و طرحی جدید ارائه دهد. اسلام در عصر ظهور با شکل و طرح جدید خود از جذابیتهای ویژهای برخوردار است که هرگز نمیتوان نمونه و مثالی برایش در نظر گرفت (نک: همو).
با توجه به چنین برداشتهایی است که تربیت زمینهساز ظهور بسیار موضوعیت مییابد و حساسیت بالایی دارد. مگر میشود به یک چنین واقعیتهایی امیدوار بود، اما متناسب با ظهور و بروز آنها تدارکی ندید و برنامهای تنظیم نکرد؟ برنامههای تربیتی همیشه تابعی از اهداف و اغراض و مقاصد تربیتی هستند. مربیان بسته به اینکه چه هدفی را از تربیت انسانها دنبال میکنند، برای تربیت آنان برنامهریزی مینمایند. به عبارتی، برنامههای تربیتی درست باید در راستای تأمین اهداف تربیتی باشند. بدین ترتیب، هنگامی که بناست به استقبال ایام فرخنده و پرافتخاری برویم که زمین و زمان و انسان و جهان تازه میشوند، باید به فکر چاره بود و برای ورود به چنین ایام مبارکی خود را آماده ساخت و به منظور تحقق هرچه سریعتر چنین دوران خرم و بهاری، خویشتن را تربیت نمود. تربیتی بر این اساس زمینهساز است که روند تازه و سرآمدی را نسبت به همۀ روندهای جاری و متعارف آغاز کند و نتایج آن در تحقق منویات و مقاصد امام زمان(عج) مؤثر باشد. هنگامی که حضرت ظهور فرماید، دین مبین اسلام شاخ و برگ تازه میآورد. در این صورت، تمامی علفهای مزاحم و هرزی که در طول دوران غیبت کبرا به دامن اسلام چسبیدهاند ریشهکن گردیده، از تنۀ استوار اسلام ناب زدوده میشوند. به منظور پاسداری از درخت پاکیزۀ اسلام ناب محمدی(ص) در عصر ظهور، لازم است نسلی تربیت شوند که توانایی درک این موقعیت و توان و لیاقت و قابلیت حراست از چنین هنگامۀ عظیمی را داشته باشند. این امر میسر نمیشود مگر به مدد تربیتی که منتظران ظهور و فرج امام زمان متناسب با وضعیت و تربیت جدید به دست آوردهاند.
از همه گذشته، جوامع بشری پس از دوران متمادی تجربههای بیشمار، در انتخاب الگو و شیوۀ زندگی به نقطهای میرسند که احساس میکنند باید فضای تازهای را گشود و در هوای تازهای نفس کشید. به یمن ظهور و به برکت نفس قدسی امام زمان(عج) روح تازهای در کالبد جهان دمیده میشود، اسلام و قرآن از نو حیات و خرمی مییابند و به انسان و جهان حیات دوباره میبخشند. تربیت زمینهساز از یک منظر میخواهد زمینهساز و تحققبخش چنین عصر و هنگامۀ باعظمتی باشد؛ هنگامهای که صاحبش بهحق بهار خلایق و خرمی روزگاران است.
7. رعایت حقالتقوی؛ تربیت زمینهساز بر اساس تقوای گام به گام و فراگیردر نقطۀ مقابل دامها و گامهای شیطانی، آنچه مربیان تربیت زمینهساز باید از عهدۀ انجامش برآیند و فرگیران مستعد را به مفاد آن و به منظور تحقق ارزشهای برگرفته از آن تربیت کنند، عبارت است از تربیت به مفاد آیۀ قرآن که اهل ایمان را به رعایت حد اعلای تقوای الهی و پایداری بر اسلام و مسلمانی سفارش میفرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (آل عمران: 102)
حقالتقویٰ مراعات همۀ الزامات تقواپیشگی در تمامی احوال و شرایط و مناسبتهاست؛ تقوا در ارتباط با خداوند، تقوا در ارتباط با خود، تقوا در ارتباط با دیگران، تقوا در ارتباط با آفرینش و آفریدهها و اشیا وپدیدهها. از اهل ایمان خواسته شده است حق التقویٰ را _ آشکارا و نهان _ از همۀ جنبههای اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و... مراعات کنند.
حق التقویٰ شعار تقواپیشگی در همۀ ساحتها و از تمامی جنبههای زندگی است، بهگونهای که نهتنها اعمال و رفتار اعضا و جوارح را دربر میگیرد، بلکه مشتمل بر تقوا در ناحیۀ خیال، اندیشه، احساس، هیجانات، عواطف، امیال و آرزوها نیز هست. با این بیان، رعایت حق التقویٰ در کنار سایر اصول، حد نصاب لازم برای تربیت زمینهساز محسوب میگردد. قرآن در ادامۀ سفارش به حق التقویٰ، فرمان به اعتصام به حبل المتین الهی میدهد که به تعبیر روایات منظور همان توسل و چنگ زدن به ریسمان محکم و راستین قرآن و ولایت اهلالبیت(ع) است.
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ یُبَیُّنُ اللَّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ). (آل عمران: 103)
به طور قطع، رعایت تقوای الهی در ارتباط با خداوند، پیامبران، امامان و اولیای الهی، بهویژه نسبت به شخص و شخصیت حضرت ولیّعصر(عج) و خلافت و ولایت و حکومت جهانی آن حضرت از جمله مصادیق و موارد بارز و برجستۀ حق التقویٰ به شمار میرود. از همه مهمتر، آنگونه که از ادامۀ آیات قرآنی به دست میآید، پایبندی به دین حنیف اسلام با همۀ لوازم و آثار آن، همچنین چنگ زدن به حبل متین الهی _ به بیانی که گذشت _ همه در راستای نیل به حقیقت تقوا و زمینهسازی برای عصر ظهور، از لوازم روشن حق التقویٰ به شمار میروند.
8. التزام به حق الجهاد؛ تربیت زمینهساز تربیت مجاهدان راستین تحقق هنگامۀ عظیمی چون ظهور امام زمان(عج) بیش از هر عاملی در گرو همت والای مجاهدان راستین راه خداست؛ مجاهدانی که نهتنها از مال و جان و هستی خود که حتی از نام و نشان و اعتبار و تمامی آنچه رنگ خودی و خودپرستی دارد میگذرند تا رضای الهی را به دست آورند. اینان همواره در میدان جهاد اکبر، در جدال با هواهای نفسانی و امیال شیطانی، چه پیش از جهاد اصغر و مبارزۀ با دشمنان بیرونی و چه پس از آن، موفق و سربلند و پیروزند. اینان مورد تحسین و تجلیل پیامبرند که در گرامیداشتشان فرمود:
آفرین بر مردمی که جهاد کوچکتر را [با موفقیت] به انجام رساندند و [رسالت] جهاد بزرگتر همچنان بر دوششان باقی مانده است.
این مجاهدان سرافراز میتوانند از مصادیق بارز و مسلّم این آیه از قرآن باشند که فرمود:
(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ)؛ (بقره: 207)
و از میان مردم کسی هست که خویشتن را به بهای دریافت خشنودی خداوند [با وی] معامله کند و خداوند نسبت به بندگانش بسیار مهربان است.
این آیه در شأن حضرت علی(ع) و دربارۀ ایثار و فداکاری ایشان در لیلة المبیت نازل شده است (نک: سبحانى، 1374: 45 - 57؛ امینى، 1398: ج2، 49 - 47؛ غزالى، بیتا: ج3، 378؛ ابنجوزى، بیتا: 35؛ حاکم حسکانى، 1369: ج1، 123، ش4)، با این وصف شامل حال مجاهدانی نیز میتواند باشد که بسته به ظرفیت وجودی خود برای مجاهدت خویش جز رضای الهی منظور دیگری در سر نمیپرورانند. کسانی از مجاهدان راه خدا که به این مقام برسند، به مقامی که جز خدا را درک نکنند و جز به رضایت او نیندیشند، در حقیقت حق جهاد الهی را ادا کردهاند و به این سفارش قرآن پاسخ مثبت دادهاند که فرمود:
(وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّـاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَكُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَوةَ وَآتُوا الزَّكَوةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ). (حج: 78)
مترجمان قرآن کریم، «جاهدوا فی الله» را به مثابۀ «جاهدوا فی سبیل الله» برشمردهاند، گو اینکه در مقام ترجمۀ «فی الله» کلمۀ «سبیل» را مستتر دانستهاند. هر چه باشد تعبیر «فی الله» به جای «فی سبیل الله» تعبیر بسیار ظریفی است که هرگز نباید از این ظرافت و فلسفۀ آن غافل ماند. ظرافت چنین تعبیری در این است که بیانگر شدت تعلق خاطر مجاهدان راستین به خداوند بوده، ذوب شدن آنان در وجود خداوند را مورد تأکید و توجه قرار میدهد. پیرو برداشت از آیۀ بالا، این تعلق خاطر به خداوند در واقع شرط اساسی سرافرازی مجاهدان راستین خدا، راه ورود به ملیت و آیین حنیف پدر آیینهای الهی حضرت ابراهیم(ع)، معیار سنجش اعتبار مسلمانی مسلمانان به اسلام ابراهیمی، ملاک شأنیت گواه مردم دنیا واقع شدن و رمز پذیرش ولایت الهی و توفیق درک نصرت خداوندی به شمار میرود. در آیۀ فوق به این امور ویژه اشاره رفته است؛ اموری که با اصول و مقاصد تربیت زمینهساز نیز تناسب و سنخیت دارند و برای تدارک عصر ظهور بسیار حیاتی و مهم به نظر میرسند. در تربیت زمینهساز چنانچه حق جهاد در راه خدا آنچنان که شایسته و بایسته است ادا نشود، ثمرهای به بار نخواهد نشست و ظهور و فرجی به وقوع نخواهد پیوست. بدین ترتیب، یکی دیگر از حد نصابهای لازم در تربیت زمینهساز رعایت حق الجهاد و آمادهسازی تن و جان و روان برای معامله با خداوند است؛ حقیقتی که یاران و همراهان حضرت ولیّعصر(عج) به آن آراسته و پایبندند.
9. عاشوراگرایی؛ تربیت زمینهساز با الهام از زیارت عاشورا اگر کسی بخواهد با فرهنگ شیعه آشنا شود، لازم است به زیارت عاشورا مراجعه کند؛ چون زیارت عاشورا پیش از آنکه زیارتنامهای برای شیعه باشد، فرهنگ بسیار والا و راستین تشیع ناب است؛ زیارت عاشورا پیش از آنکه دفتری از حوادث باشد، دانشگاهی سرشار از ارزشها و فضیلتهای باشکوه و استوار است. برداشت از مکتب متعالی قرآن و اهلالبیت(ع) بدون توسل و توجه به زیارت عاشورا و بدون تمسک به فرهنگ عاشورایی ابتر و ناتمام است. در زیارت و فرهنگ عاشورا، روح و شور حسینی در جریان است و از اینرو چنین زیارتی مهد پرورش مرام، سیرت، خلق و خو، ادب، کمال، جلال و جمال حسینی بوده، هست و خواهد بود. زهی سعادت شیعیان که از برکات فراوان فرهنگ عاشورایی برخوردارند و از مضامین بلند آن بهره میبرند و در همۀ امور، بهویژه به هنگام تنگناها و در رویارویی با چالشها و بحرانها به مدد آن بهپا میخیزند و با الهام از آن، رسالت الهی خویش را در هر نقطهای از جهان و در هر قطعهای از زمین به انجام میرسانند!
از جمله مهمترین و در عین حال مخاطره انگیزترین رسالتهای شیعیان، فراهمسازی زمینهها برای تحقق عصر ظهور و به وقوع پیوستن فرج پیشوای منصور و ظفرمند زمین و زمان و راهبر و راهنمای خلق جهان، حضرت ولیّعصر(عج) است. همان گونه که یار و جاننثار حضرت سیدالشهدا(ع) بودن و زمینهسازی برای قیام الهی ایشان شرایط و لوازمی دارد، یار امام زمان(عج) بودن و وفاداری نسبت به ساحت قدسی آن بزرگوار و زمینهسازی برای ظهور آن حضرت نیز منوط به شرایط و لوازم ویژهای است که از زیارت عاشورا و سیرۀ حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفای ایشان الهام میگیرد. زیارت عاشورا هم از این جنبه مورد توجه و استناد است که همۀ این شرایط و لوازم را یکجا دربر دارد.
شرایط و لوازم مزبور دارای مضامین بلندی است که در راستای تربیت زمینهساز از اعتبار و کارآمدی خاصی برخوردار است. از اینرو، زیارت عاشورا را باید بهترین الگو و کاملترین سند برای استنباط، تبیین و تفسیر ارکان اساسی تربیت زمینهساز دانست. چهبسا راز توصیه و تأکید حضرت ولیّعصر(عج) بر مداومت بر زیارت عاشورا به همین معنا و حقیقت برگردد. در این زیارت بلند مضامین، حقایق دوسویهای چون عاشورای حسینی و قیام مهدوی، غیبت و ظهور، شهادت و انتظار، حسینی بودن و مهدوی شدن با شکوه تمام در تجلی است. گو اینکه زیارت عاشورا پیشنیاز اصلی، بلکه اساسنامۀ تربیت زمینهساز است. در اینجا با مروری به زیارت عاشورا، به مهمترین موارد از این حقایق دوسویه اشاره میکنیم و تفصیل مطالب را به مجال دیگری وامیگذاریم. به بیانی روشنتر، روحیه، احساس، اندیشه و رفتار انسانهای تربیت یافته به تربیت مهدوی در پرتو زیارت فرهنگساز عاشورا با اوصاف و ویژگیهای زیر توصیف میگردد:
1. ولایتمداری نسبت به امام در سه محور: قلبی، زبانی، رفتاری؛
2. برائتجویی از دشمنان امام در سه محور: قلبی، زبانی، رفتاری؛
3. شهادتطلبی در راه تحقق آرمانهای امام؛
4. سلم و وفا با هر کس نسبت به امام تسلیم و وفادار است؛
5. جنگ و ستیز با هر کس با امام در جنگ و ستیز است؛
6. در آرزوی قیام در رکاب امام زمان(عج) برای خونخواهی خون سیدالشهدا(ع)؛
7. با گامهای راستین و استوار در پیروی از امام زمان(عج)؛
8. تمنای آبرومندی و وصول به مقام قرب و همجواری با امام؛
9. در اندیشۀ گزینش الگوی سبک زندگی با الهام از حیات و شهادت اهلالبیت(ع)؛
10. در انتظار فرجامی شایسته و شکوهمند برای پیروزی حق بر باطل و اعتلای حق و سرنگونی باطل.
موارد بالا و موارد دیگری از این دست، یک به یک باید در دستورالعمل مدرسان و مربیان و فراگیران تربیت زمینهساز قرار گرفته، مو به مو اجرا گردند و به مفاد آنها عمل شود تا نسلی متناسب با عصر ظهور پدید آید و هنگامۀ ظهور سعادتآفرین مهدوی فرا رسد.
10. باور راسخ به اراده و مشیت الهی؛ تربیت زمینهساز به انتخاب الهی پایانبخش و بسیار تعیین کننده و با اهمیت اینکه حکومت جهانی امام زمان(عج) به مثابۀ حاکمیت الهی در همۀ عرصهها و ساحتهای زندگی اینجهانی و آنجهانی بشری است. قلمرو تربیت زمینهساز نیز باید دستکم بخش وسیعی از این عرصهها و ساحتها را پوشش دهد. ما بر این باوریم که هرچند بسیاری از امکانات و لوازم تربیت زمینهساز در اختیار مربیان و متربیان قرار دارد، اما تجلی روح و مفاد و حقیقت تربیت زمینهساز هرگز با معیارهای انسانی قابل درک و سنجش و ارزیابی نیست. از اینرو، تحقیق و تحصیل آن در چارچوب خواست و تأمل و طرح و برنامۀ انسانی نمیگنجد. سرآمدن انتظار و فرا رسیدن هنگامۀ ظهور و تحقق امور و جریانهای وابسته به آن، همچون سایر سنن الهی از اول هم بنا نبوده در اختیار بشر قرار گیرد، بلکه از اساس مربوط به اراده و مشیت خداوندی است؛ اراده و مشیتی که ذهن بشر از درک آن کوتاه و ناتوان است. اموری چون امدادهای الهی و عنایات و الطاف ویژۀ خداوندی، همچنین جریانهایی که جز به قدرت یا کرامت و اعجاز الهی پدیدار نمیشوند، همه از جمله مواردی است که هیچ عامل انسانی یا طبیعی را یارای پرداختن به آنها نیست.
در مجموع، یک سلسله از افعال و اعمالی که مستقیماً به خود خداوند نسبت داده شده است، همه از حد و توان درک و فهم و توانایی بشر خارج است. اینکه وقت ظهور کی و چگونه خواهد بود، اینکه یاران حقیقی امام زمان(عج) و تربیتیافتگان عصر ظهور چه تعداد و چه کسانی خواهند بود و اینکه حضرت ولیّعصر(عج) به چه سبکی جهان را اداره خواهد فرمود و چگونه احکام و قوانین الهی را در گسترۀ جهانیاش اجرا خواهد کرد، همه از جمله امور و برنامههایی است که از ساحت و قلمرو درک و توانمندی انسانی فراتر است. اینکه خداوند هرگاه مشیتش تعلق گیرد ظهور تحقق مییابد، اینکه خداوند زمین را پربرکت میگرداند، اینکه نیروی هر انسان مؤمن پرهیزکار با نیروی چهل نفر یا بیشتر برابری کند، اینکه عقل و درک معرفت بشر بسیار بالا خواهد رفت، اینکه 25 رشتۀ علمی باقیمانده از 27 رشته به اراده و اذن خداوند به دست مبارک امام زمان(عج) رمزگشایی خواهد شد، اینکه بسیاری از راز و رمزهای عالم به تدبیر و خلاقیت ایشان آشکار خواهد شد و... همه بیانگر شگفتیهایی است که عقل بشر عادی به آن نمیرسد و ذهن قاصر انسانی از احاطۀ بر آن عاجز و درمانده است.
تجلی آثار و مظاهر تربیت زمینهساز نیز از جمله اموری است که مشیت الهی در آن تأثیر دارد؛ زیرا مشیت الهی نهتنها پایانبخش سلسلۀ اسباب و عوامل تربیت زمینهساز است، بلکه همچون روح در کالبد همۀ آنها سریان و جریان دارد. سنت الهی سبب و مسبب همۀ امور عالم را بر مدار توحید و ولایت الهی مستقر میسازد، به گونهای که هیچ امری پدید نمیآید، مگر بسته به اسباب و عواملی که آن اسباب و عوامل به جای خود به ارادۀ الهی و اذن و مشیت خداوندی سامان مییابند و سامانبخش امور مترتب بر خود هستند. از منظر توحیدی، این حقیقت بدین معناست که همۀ امور تنها و تنها به خواست و ارادۀ خداوند ایجاد میشوند و جریان مییابند. از آن گذشته، حتی کوچکترین تغییری در گوشهای از جهان رخ نمیدهد، مگر به مشیت و اذن الهی. این سنت حتمی و قانون خدشهناپذیر به نوبۀ خود مشتمل بر نکات بسیار دقیق و ظریفی است که درک و فهم آنها در تربیت روح و روان متفکران و خردمندان بسیار مؤثر است. به گزارههای زیر توجه فرمایید:
_ خداوند در تمامی صحنههای عالم حضور فعال و با اراده دارد.
_ افعال خداوند اصولمند و قانونمند است.
_ خداوند بر همۀ اسباب و عوامل اشراف و نظارت دارد.
_ خداوند سلسلۀ اسباب را با حکمت بالغۀ خویش تدبیر میکند.
_ خداوند هر سببی را متناسب با پیامدش به کار میبندد.
_ خداوند هرگز از تدبیر و ادارۀ امور و اسباب آنها غافل و عاجز نبوده و نخواهد بود.
اینها همه از جمله اموری است که نهتنها روح ایمان به خدا و توکل بر ذات اقدس او را در جسم و جان و روح و روان انسان میدمد و در برابر بحرانها و حوادث سهمگین به وی نوید و صیانت میبخشد، بلکه او را در برابر غرور و خودپسندی و خودپرستی قرنطینه و ضربهناپذیر میسازد. کسانی هستند که از روی تکبر و غرور، خود را همهکاره میدانند و برای خداوند هیچ نقش و ارزش وجودی قائل نیستند؛ این افراد خیال میکنند کیستند که این همه غرور دارند و جاه طلبند؟
به هر حال، انسان تربیت یافته برای عصر ظهور همواره خود را در محضر الهی و تحت اشراف و نظارت و اراده و تدبیر او میبیند و آنی حتی یک چشم به هم زدنی از یاد او غافل نمیماند. وی وجود و دارایی و هستیاش را عین الربط به خداوند میداند و هرگز نه برای خود، که برای هیچکس و هیچ موجودی استقلال وجودی قائل نیست. باورهای ایمانی و روحیۀ ربانی و توان جوارحی و جوانحی چنین شخصی مثالزدنی خواهد بود و وجود و رفتارش اسوۀ اهل ایمان و نسل منتظر قرار خواهد گرفت. او همواره با رعایت حق التقوی و با استعانت از خدا و توسل به اولیای الهی، در راه آن ذوالجلال و الإکرام بیوقفه تلاش میکند و خویشتن را به خدا وامیگذارد و ثمرات و نتایج مترتب بر حق الجهاد را از درگاه الهی مسئلت مینماید.
نتیجه
نسلهایی که برای امام زمان(عج) و تحقق اهداف متعالی و منویات عالیۀ ایشان خود را تربیت کردهاند، مجاهدان پاکبازی هستند که در هر دو عرصۀ پیکار بیامان با کفر و نفاق بیرونی و درونی مدال پرافتخار جهاد اصغر وجهاد اکبر را بر گردن خود آویزان کردهاند. اینان مشمول عنایات الهی و الطاف حضرت محمد مصطفی(ص) و ائمۀ هدیٰ(ع) قرار گرفتهاند و قطعاً ادعیۀ زاکیۀ آن بزرگواران شامل حالشان بوده است. آنان خود خواستهاند که چنین باشند و آرزو کردهاند که چنان گردند، خداوند نیز از توجه به آنان هرگز غافل نمانده است و الطاف بیکران خود و اولیای خویش را بر سر و روی آنان بارانده است. اینان کسانی هستند که خداوند نهتنها یک مرتبه، بلکه هر روز و نهتنها هر روز یک نوبت، بلکه روزی هفتاد مرتبه به آنان مینگرد و به وجودشان پیش روی ملائکه مباهات میورزد.
نسل عصر ظهور در شایستگیهای روحی و معنوی و روحانی یادآور یاران شیدا و باوفای جد بزرگوار امام زمان(عج) حضرت سیدالشهدا(ع) هستند. اینان هرگز و در هیچ شرایطی از راهی که برگزیدهاند بازنمیگردند و از حقیقتی که به آن پیوستهاند انحراف نمییابند. در مسیر حق هیچ سرزنش و ملامتی آنان را سست نمیسازد و از هیچ عاملی کمترین هراسی به دل راه نمیدهند. اینان پایداری و استواری را درس دادهاند و با قامت رسای خود همچنان پویا و پرتحرک در انجام رسالت الهی خود از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. اینان همچون کوهی راسخ و پابرجا هستند که در برابر تندبادهای ویرانگر و از جایبرکن هرگز حرکت و تزلزلی نخواهند داشت. اینان همچون ابرهای پرباد و متراکمی هستند که بر سرزمینهای تفتیده و خشکیده میبارند و همه جا را خرم و سرسبز میسازند. اینان بهسان چشمهساران جوشان و خروشانی هستند که کامهای تفتیده و تشنۀ خلایق را از زلال آب گوارای معرفت سیراب میگردانند. اینان کسانی هستند که جمجمههای خویش را به خداوند سپردهاند و در سر خویش هوایی جز هوای وصال او ندارند و به کسی جز او نمیاندیشند. اوصاف و ویژگیهای پرهیزکاران در زبان امیرمؤمنان(ع) در توصیف اینان به کار میآید و تعریف و تمجید قرآن و اهلالبیت(ع) از مؤمنان حقیقی در وجود اینان مصداق مییابد. جهان به یمن قدوم اینان آفریده شده است و انسانیت به گل وجود ایشان شرافت و کرامت یافته است و فرشتگان با زیارت اینان در درگاه خداوندی نسبت به پرسشی که در بدو آفرینش انسان کردهاند مجاب و قانع گشتهاند.
اگر چنین تربیتیافتگان زمینهسازی نمیبودند، ظهور و فرجی در میان نمیبود و ورقی به زمین و زمان و عالم امکان نمیخورد. اینان هستند که یک نفرشان برابر یک ملت است و از عهدۀ ادارۀ یک ملت به خوبی و شایستگی تمام برمیآید. بنا نبوده و نیست که حضرت بقیةالله الاعظم(عج) از راه اعجاز و کرامت جهان را اداره کنند. آنچه مقدر الهی است این است که جهان با امامت امام زمان(عج) به طور متعارف و با همراهی و کمک یاران باوفای ایشان اداره شود. تعداد اندک این یاران هرگز موجب نمیشود اکثریت جهان بر آنان مستولی شوند و عرصه را برایشان تنگ کنند. هنگامی که کارگزاران حضرت در جنبههای گوناگون ادارۀ جهان خود ساخته و خود پرداخته باشند، آحاد فراوانی را به تحرک و پویایی وامیدارند. گفته شده است: «الناس علی دین ملوکهم» (مجلسی، 1417: ج102، 7) انسانها نوعاً پیرو دین و کیش پادشاهان و بزرگان خود رفتار میکنند. پس بسته به اینکه خلق و خو و رفتار و رویۀ بزرگانشان چگونه باشد، مردم به تنظیم رفتار و رویه و خلق و خوی خود میپردازند. خوبی، هرچه باشد از انسانهای والامقام دارای شأن ویژه که سرزند خوبتر و شایستهتر است. بدی نیز هرچه باشد از انسانهای والامقام صاحب مکانت خاص که سر زند بدتر و ناشایستهتر است.
امام صادق(ع) برای شیعیان خویش به حکم شیعۀ جعفری بودن، مکانت و شرافت و جایگاه خاصی را منظور داشتهاند که به موجب آن پیروان حضرتش لازم است بیش از همه مراقب حرمت و شأنیت امام و رهبرشان باشند. این جایگاه از جمله عوامل ایجاد شأنیت و شخصیت است که به مفاد آن صاحب جایگاه باید بکوشد مبادا بر خلاف شأن و جایگاه ویژهای که از جهت انتسابش به امام دارا گردیده است اسباب بیحرمتی و بیاعتباری خود و امامش را فراهم سازد. تربیت زمینهساز ایجاب میکند رهروان تربیت یافته هرگز از حکم و مرام و منش أئمۀ هدی(ع) _ به ویژه امام زمان(عج) _ تخطی نورزند و همگام و ملازم با ایشان حرکت کنند و هیچگاه نه بر آنان پیشی گیرند و نه از آنان عقب افتند.
با این لحاظ، تربیت زمینهساز نیازمند نهاد فراگیر و گستردهای است که همچون یک دانشگاه عظیم و فاخر، با مدیریت منسجم و یکپارچه و انسجامبخش در همۀ ساحتهای فوق بر تربیت زمینهساز همت گمارد. چنانچه وجود چنین تشکل تربیتی میسر نباشد، گزینۀ بعدی این است که مراکز و نهادهای متعددی _ البته در ارتباط و انسجام فکری و علمی با یکدیگر _ از عهدۀ تربیت زمینهساز، هرکدام در یک یا چند ساحت ویژه برآیند. بدیهی است مفهوم این سخن این نیست که محصول تربیتی مراکز و نهادهای مزبور مستقیماً با عصر ظهور سر و کار مییابند و با زمان ظهور معاصرت خواهند داشت. چهبسا خدا میداند که نسلهای متمادی یکی پس از دیگری بیایند و هر نسلی حدی از کمالات مربوط به حقالتقوی را احراز نماید تا رفتهرفته آن نسلی که به عصر ظهور میانجامد آمادگیهای لازم را از هر جهت و از هر جنبه برای حضور در رکاب امام زمان(عج) و مجاهدت در جوار ایشان به دست آورد. هرچه باشد باید از هماکنون شروع کرد. گرچه ندانیم عصر ظهور کی و چگونه و چه زمانی خواهد بود!
تربیت زمینهساز در حقیقت زمینههای تحقق آن دسته از اهداف و آرمانهای الهی را که بناست با سرآمدن دوران انتظار، به استناد و برکت ظهور حضرت ولیّعصر(عج) و به دست مبارک ایشان به منصۀ ظهور برسد، فراهم میآورد. در این صورت اسلام ناب محمدی(ص) بر تمامی ادیان برتری خواهد یافت و مستضعفان وارث و فرمانروای زمین و زمان خواهند شد. با ظهور حضرت، فتنهها و فتنهگران از روی زمین برچیده خواهند شد و انحرافات اخلاقی و سیاسی و اعتقادی رنگ خواهند باخت و منحرفان یا هدایت خواهند شد و یا به هلاکت خواهند رسید. اینجاست که به اراده و امداد الهی خورشید عصر طلایی اسلام از افق ولایت و عدالت مهدوی طلوع خواهد کرد و روشنایی و فروغ جاودانهاش همۀ آفاق را درخواهد نوردید.
منابع
_ ابنجوزى، یوسف بن قزاوغلی، تذكرة خواص الامة فی خصائص الائمة، تهران، مكتبة النینوى الحدیثة، بیتا.
_ ابنحماد، ابوعبدالله نعیم، الفتن، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1997م.
_ ابنطاوس، رضیالدین ابیالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد، جمال الأسبوع لکمال العمل المشروع، قم، منشورات الشریف الرضی، 1361ش.
_ امینى (علّامه)، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالكتاب العربى، 1398ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی؛ موجود موعود، قم، مرکز نشر اسراء، 1390ش.
_ حاكم حسكانى، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل فی الآیات النازلة فی اهل البیت(ع)، تهران، مؤسسۀ چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369ش.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت، قم، انتشارات مهر، 1414ق.
_ راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسۀ امام مهدی(عج)، 1409ق.
_ سبحانى، جعفر، فروغ ولایت، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1374ش.
_ شریف رضی، محمد بن حسین بن موسی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، بیروت، دار الأسوه، 1415ق.
_ صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(عج)، قم، نشر سپهر، 1421ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، الخصال، تصحیح: علىاكبر غفاری، قم، انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، 1362ش.
، عیون أخبار الرضا(ع)، ترجمه: عبدالحسین رضایی و محمدباقر ساعدی، تصحیح: علىاكبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، 1396ق _ الف.
کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1396ق _ ب.
_ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، قم، انتشارات زائر، 1380ش.
_ طبرسی نوری، حسین، النجم الثاقب فی احوال الإمام الحجة الغائب(عج)، بیروت، دار القول الثابت، 1415ق.
_ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تعلیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1390ق.
_ طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن بن علی، مصباح المتجهد و سلاح المتعبد، تهران، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1418ق.
_ عروسى حویزى، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، 1370ش.
_ عسكری، ابیهلال حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزاء من کتاب السید نورالدین الجزائری، تحقیق: بیتالله بیات زنجانی، قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1389ش.
_ غزالى، محمد بن محمد، احیاءعلوم الدین، بیروت، دارالهادی، بیتا.
_ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، بیجا، بینا، بیتا.
_ کلینی، ابیجعفر محمد بن علی یعقوب بن اسحاق، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، بیروت، دار صعب _ دارالتعارف، 1401ق.
_ لاریجانی، محمدجواد، کاوشهای نظری در سیاست خارجی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1417ق.
_ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
_ مفید، عبدالله محمد بن نعمان، الإختصاص، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1418ق.
_ مقرّی دانی، ابو عمرو عثمان بن سعید، السنن الواردة فی الفتن و غوائلها و الساعة و أشراطها، تحقیق: رضاء الله المبارکفوری، ریاض، دار العاصمة، 2008م.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق.
پایگاههای خبری و اطلاعرسانی
_ پایگاه اطلاعرسانی حوزه:hazah.net
_ پایگاه خبری آیندۀ روشن: fnews.ir
_ شیعه آنلاین: Shie-online
_ ستاد زیارت وزارت علوم و تحقیقات و فناوری: zaaer.ir
_ مرکز جهانی اطلاعرسانی آلالبیت(ع): al-shia.org , Aalulbayt.org
_ ویکیپدیا: fa.wikipedia.org
_ همشهری آنلاین: Hamshahrionline