مقدمه ملاحمنگارى یا پیشگویى حوادث مهم، پیشینهاى به قدمت ادیان الهى دارد و در روایات اسلامى عنوان «ملاحم و فتن» از جایگاه ویژهاى برخوردار است. محدثان و مؤلفان مسلمان از قدیم به اين دو عنوان توجه داشتهاند و به صورتهاى مختلف، به آن پرداختهاند. برخى ذیل كتابهاى روایى خود، باب یا فصلى را به یكى از این عناوین اختصاص دادهاند و برخى كتابهاى مستقلى در این زمینه تألیف نمودهاند. مؤلفان شیعه غالباً از عنوان «ملاحم» استفاده كرده و حوادث آخرالزمان و نشانههاى ظهور را در كتابهایى با عنوان «الملاحم» آوردهاند. در فهرستهاى نجاشى و شیخ طوسى بیش از بیست كتابِ ملاحم نام برده شده كه تنها در دو مورد تعبیر «الفتن» وجود دارد: یكى الفتن و الملاحم جعفر بن محمد فزارى و دیگرى الفتن حسن بن على بن ابىحمزه بطائنى كه نجاشى پس از معرفي این كتاب توضیح مىدهد مقصود همان ملاحم است. به نظر مىرسد، عنوان «فتن» در میان اهلسنت و عنوان «ملاحم» در میان مؤلفان شیعه خصوصیتى داشته كه در انتخاب نام كتاب به آن توجه كردهاند. این خصوصیت را ميتوان ناشى از اختلاف دیدگاه شیعه و اهلسنت درباره نظام حاكم دانست؛ زیرا بيشتر قیامها كه عليه دستگاه خلافت شیعیان (به معناى عام)، صورت پذيرفته، از دیدگاه اهلسنت فتنه به شمار مىآيد. از آنچه گفته شد، در ميان عناوين كتابها دو استثنا به چشم مىخورد: یكى كتاب سید بن طاووس مشهور به ملاحم كه نام اصلى آن التشریف بالمنن فى التعریف بالفتن است و ديگري كتاب ملاحم ابنمنادي نام دارد. اما توجیه این نامگذاري روشن است؛ زیرا كتاب سید، بر سه كتاب فتن از اهلسنت به نامهاي الفتن ابنحماد، الفتن سلیلى و الفتن زكریا بن یحیى مشتمل است. از این رو، نام مجموعه را به روش آنان گزيده است. ابنمنادي نيز با توجه به آنكه شيعه نيست و شايد به دليل تأثيرپذيري از كتاب ملاحم دانيال، كتاب خود را به روش معمول شيعيان نامگذارى كرده است. از سوي ديگر، كلمه ملاحم، جمع «مَلحَمه» است و از دو ریشه گرفته ميشود، گرچه بازگشت هر دو ريشه به یك اصل است: یكى چسبندگى و ديگري گوشت. اگر از ریشه اول گرفته شود، به معناى سختى نبرد است كه در آن جنگجویان به همدیگر گلاویز مىشوند و اگر از ریشه دوم گرفته شود به معناى قتلگاه است، كنایه از اینكه گوشت بدن انسانها در آن مىریزد. در هر صورت مراد از ملحمه در اینجا، حوادث و جنگهاى خونیني است كه در آینده رخ مىدهد. بنابراین، ممكن است انتخاب نام ملاحم براى كتب شیعه در مقابل فتن، اشاره به فتنه نبودن ایستادگى در مقابل حاكمان غاصب و ظالم باشد كه در آن، انسانهاى مبارز كشته ميشوند. آنچه در پى مىآید، معرفى و نقد دو كتاب ملاحم است: یكى ملاحم ابنمنادى و دیگري كتاب دانیال يا ملحمه دانیال كه از منابع مهم ابنمنادى در كتاب ملاحم به شمار مىرود. درباره ابنمنادى ابوالحسین احمد بن جعفر بن محمد بن عبیدالله بن ابىداوود بغدادى معروف به ابنالمنادى (256ـ336 قمري) از محدثان مشهور اهلسنت به شمار مىرود. پدربزرگش ابوجعفر محمد بن عبیدالله نیز با همین شهرت (ابنمنادى) از رجال مشهور حدیث است. ابنعمّاد، جعفر بن محمد بن جعفر بن ابىداوود، عبیدالله را صاحب لقب «منادى» مىداند. بنابراین، جعفر دوم را در نسب ابنمنادى افزوده و عبیدالله را همان ابوداوود دانسته است. اما سخن وى درباره صاحب لقب منادى درست نیست؛ زیرا جدّ مؤلف نیز با همین عنوان شهرت دارد و باید این لقب را مربوط به اجداد بالاتر وى دانست. سمعانى ذیل عنوان منادى، یكى از صاحبان آن را محمد بن عبیدالله مىداند و در نتيجه این لقب مربوط به محمد، پدربزرگ مؤلف كتاب ملاحم است. وى همچنین گفته است منادى لقب كسى است كه اشیاء را براى فروختن یا پیداشدن صاحبش جار مىزند. خطیب بغدادى، ابوالحسين بن منادى را با اوصافى چون ثقه، امین، راستگو و پرهیزكار ستوده و گروهى از استادان حدیثى وى را نام برده است كه از آن جمله مىتوان به پدربزرگش محمد و ابوداوود سجستانى صاحب سنن اشاره كرد. وى همچنین داستانى نقل كرده كه نشان دهنده شدت توجه ابنمنادى به صداقت راویان است: ابوالحسن بن صلت گوید: وقتى براى شنیدن حدیث نزد ابنمنادى مىرفتیم، پیش از ورود، تعداد كسانى را كه قرار بود از درس او استفاده كنیم، اعلام مىكردیم. یك روز دو نفر به ما اضافه شدند و ما آنها را به حساب نیاوردیم. وقتى وارد شدیم و استاد متوجه این موضوع شد، از نقل حدیث خوددارى كرد. تصور كردیم براى او كارى پیش آمده است، اما وقتى از علت سؤال كردیم گفت: كسى كه در بیان تعداد افراد صداقت ندارد، در موضوعات مهمتر (مانند حدیث) هم امانتدار نخواهد بود. خطیب ميافزايد كه ابنمنادى در امور دینى خشك و سختگیر بود و به جهت اخلاق تندى كه داشت، روایات بسياري از او به جا نمانده است. با این همه، در منابع رجالى اهلسنت از او با عظمت یاد شده و در كتب روایى آنان، احادیث فراوانى از او وجود دارد. وي به علم رجال هم آشنا بوده و در موارد فراواني از جرح و تعديل راويان، سخن او نقل شده است. كتب رجالى شیعه از ابنمنادي یاد نكردهاند و توثیق یا تضعیفى درباره وى به چشم نميخورد. ابنندیم، ابوالحسین بن منادى را اهل رصافه بغداد و غالب آثار وي را در زمينه علوم قرآنى ياد كرده و نوشته است: در علوم گوناگون بیش از 120 اثر بر جاى گذاشت. تعداد آثار وى را تا چهارصد عدد هم نوشتهاند. اما امروزه جز كتاب الملاحم او در دسترس نیست. كتاب متشابه القرآن نیز تنها نسخه خطى از آثار بازمانده وى معرفى شده است. كتاب ملاحم چنانكه گفته شد، بر خلاف شیوه غالب محدثان اهلسنت كه در موضوع پیشگویىها از عنوان فتن استفاده مىكنند، كتاب ابنمنادى با عنوان الملاحم شهرت دارد. اما روشن نیست كه این نام را خود او برگزيده باشد. مهمتر اینكه چنین اثرى در فهرستهاى كهن و حتى متأخر به احمد بن منادى نسبت داده نشده است. گویا ابنبطريق، عالم شيعي قرن ششم، اولین كسي باشد كه از اين كتاب نام برده است. سيد بن طاووس ميگويد: يكي از علماي شيعه كتابي با عنوان كشف المخفي في مناقب المهدي نوشته و در آن 120 روايت درباره مهدي از طريق اهلسنت آورده كه از آن ميان، 43 حديث از كتاب ملاحم ابنمنادي است. ابنطاووس از مؤلف اين كتاب نامي نبرده، اما به اعتقاد برخي اين كتاب (كشف المخفي) از ابنبطريق (م 600 قمري) است كه روايات مهدويت را از ابنمنادي از طريق مسند ابنحنبل آورده است. وي در كتاب العمده روايتي از ملاحم ابنمنادي نقل ميكند كه در ملاحم موجود نيست. از اينجا ميتوان احتمال داد كه آنچه امروز به عنوان ملاحم ابنمنادي موجود است، نسخه اصلي آن نيست. در هر حال، با توجه به حنبلى بودن ابنمنادي، بیان روايات مهدويت از زبان وي جالب توجه است. آنگونه كه از مقدمه كتاب برمىآید، مؤلف آن را براى شخصى نوشته كه از سختىهاى روزگار گلهگزاري كرده و خوف آن مىرفته كه از مقام رضا و تسلیم فاصله بگیرد. ابنمنادى كتاب خود را به خوبى فصلبندى كرده و هر قسمت را به روشنى از بخش دیگر جدا نموده است. كتاب ملاحم از 47 باب به ترتیب در موضوعات زیر تشكيل شده است: ابتدا پس از اشاره به آیاتى از قرآن درباره حوادث آینده، روایتى را از امام صادق(علیه السلام) ذكر مىكند كه در آن، سؤالات «فیهس» یهودى از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پاسخ آن حضرت درباره تاریخ پادشاهان گذشته آورده شده است. باب چهارم به پیشگویىهاى «سُطیح» كاهن و ابواب پنجم و ششم به كتاب دانیال اختصاص دارد كه به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت. ابواب بعدى شامل احادیثي درباره حوادث و فتنههاى پس از پیامبر است. از باب يازدهم به علائم آخرالزمان پرداخته شده، به گونهاي كه در برخي از ابواب فقط به چند روایت كوتاه اشاره شده است. ذكر دجال، سفیانى، فتح قسطنطنیه، جنگ با ترك و بربر، مكانهاى امن، شورش زنگیان بصره و فتنه بغداد از جمله این روایات است. آنگاه دو باب (22 و 24) را به مهدى(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص داده و روایاتى درباره فاطمى بودن آن حضرت نقل كرده است. پس از آن در بابهاي 25ـ 34 به نشانههاى ظهور پرداخته و به تفصیل از دجال سخن گفته است. مؤلف در بخشى از باب 25، داستانى را از مقابله حسنى و سفیانى ذكر كرده كه گویا تصور وى از برخى احادیث اهلسنت است. این داستان كه به بیان مؤلف و بدون سند آورده شده، بر خلاف روایات مشهورى مينمايد كه سفیانى را مقابل مهدى(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مىداند. به نظر مىرسد، در اعتقاد ابنمنادى، حسنى یكى از مهدىهاست؛ زیرا گاه تعبیر «مهدى حسنى» و گاه «مهدى حسينى» را به كار مىبرد. این مطلب از داستان پیروزى حسنى بر سفیانى و به خصوص از عنوانى كه به باب 35 داده، كاملاً آشكار است. در باب 35 به نقل روایات مشهور «اثنىعشر ائمة خلیفة» از زبان رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ميپردازد و عنوان آن را «خلفاى پس از حسنى» قرار ميدهد. بنابراین، احمد بن منادى هم مانند دیگر دوستان سنىاش نتوانسته مفهوم و مصداق دوازده جانشینى را كه پیامبر فرموده، درك كند. به همین دلیل، در ادامه همان باب مىنویسد: هیچیك از استادان ما زمان خلافت این دوازده نفر قریشى را نمىدانند، اما از كتاب دانیال استفاده مىكنیم كه اینان پس از مرگ مهدى به حكومت خواهند رسید. در ادامه ابواب، به نشانههايى دیگر از قبیل دابه، یأجوج و مأجوج، طلوع خورشید از مغرب و قحطانى پرداخته شده است. مصحح كتاب نوشته كه ابنمنادى كتابش را به سه بخش (الفتن، الملاحم و الزیادات فى الفتن و الملاحم) تقسیم كرده است. از اين كتاب تنها يك نسخه باقي مانده كه به سال 1270 قمري بازميگردد. اعتبار كتاب ملاحم ابنمنادي با رويكردي غيرشيعي نوشته شده و راويان آن از راويان اهلسنت هستند. حتی در مواردي از كتاب مانند بابهاي چهارم و پنجم، تمامي روايات موقوف است و سند آن به معصوم نميرسد. طبيعي است چنين رواياتي كه از صحابه يا تابعين نقل شده و فقط سخن آنان را بيان ميكند، در ميان محدثان شيعه اعتباري ندارد. يكي از ملاكهاي تشخيص اعتبار كتاب، نقل ديگران از آن است. با آنكه محدثان اهلسنت و گاه شيعه از ابنمنادي فراوان ياد كرده و احاديث او را در كتب خود آوردهاند، به ندرت از كتاب ملاحم او نام بردهاند. حتی سيد بن طاووس كه از چنين كتابهايي نقل ميكرده، اين كتاب را در اختيار داشته و از آن حديثي نقل نكرده است. ديگر عالمان متقدم شيعه نيز از اين كتاب روايت نكردهاند. در مجموع بايد گفت آنچه از احاديث اين كتاب در منابع ديگر موجود است و قرينه بر صحت آن وجود دارد، پذيرفتني است و منفردات آن كه غالب روايات اين كتاب را تشكيل ميدهند، محل بررسي و تأمل است. ابنمنادي روايات را به سند خود از راويان متعدد نقل كرده و از منابع خود مگر كتاب دانيال نام نبرده است. از آنجا كه كتاب دانیال از مهمترین منابع ابنمنادى به شمار ميرود، در اینجا به تفصیل درباره آن سخن مىگوییم. كتاب (ملحمه) دانیال آنچه با عنوان كتاب دانیال شناخته شده و شهرت دارد، بخشى از عهد عتیق است. اما در منابع اسلامى گاه از كتابى سخن گفته مىشود كه درباره علوم غریبه مانند رمل و نجوم و پیشگویىهایى درباره آینده است و این مطالب غیر از آن مينمايد كه در تورات وجود دارد. به هر حال، نمىتوان ارتباط آن دو را با هم انكار نمود؛ زیرا آنچه در منابع اسلامى درباره آینده جهان و نشانههایى از آخرالزمان آمده، در بخش آخر كتاب دانیالِ عهد قدیم نيز اشارهاى بدان شده است. تمام كسانى كه از كتاب دانیال نقل كردهاند، آن را به دانیال نبى منسوب مىدانند. بنابراین، تشابه اسمى یا انتساب به شخصى همنامِ آن پیامبر در میان نیست. از این رو، نگاهى گذرا به زندگى نويسنده كتاب مىاندازیم: حضرت دانیال(علیه السلام)، از پیامبران بنىاسرائیل به شمار مىرود كه در قرن ششم پیش از میلاد مىزیسته است. بنا به روایت كتاب مقدس و منابع تاریخى، نبوكد نصر (بختنصر)، پادشاه بابل، عده بسياري از مردم مصر و فلسطین را به اسارت كشيد كه دانيال از جمله آنان بود. او خوابهاى پادشاه را تعبیر كرد و نزد او مقام یافت تا آنجا كه دشمنان بر او حسد بردند و دربارهاش سخنچینى كردند و بدین سبب، دانیال گرفتار زندان شد. حتى پادشاه درندگانى را به چاه یا گودالى فرستاد كه او در آن زندانى بود، اما آن درندگان به دانیال آسیبى نرساندند. شیخ صدوق روایت مىكند كه این پیامبر نود سال در دست نبوكد نصر اسیر بود و چون در رؤیا دید كه از سوى آسمان فرشتگانى به زمین مىآیند و در چاهى ميروند كه او زندانى است، از كرده خویش پشیمان شد و او را آزاد كرد و ضمن عذرخواهى، امر قضاوت را به او سپرد. پس از اسلام و هنگام فتح ایران كه ابوموسى اشعرى از منطقه شوش گذر مىكرد، به جسدى دست یافت كه وقتى از آن پرسيد، گفتند دانیال نبى است كه هرگاه قحطى شود، اهل بابل به آن توسل مىجویند تا باران ببارد. ابوموسى خبر كشف این جسد را به خلیفه وقت نوشت و عمر دستور داد آن را كفن و دفن كنند. بنا به گزارش ابناعثم، خلیفه از صحابه استمداد كرد و امیرالمؤمنین على(علیه السلام) تنها كسى بود كه از دانیال آگاهى داشت و عمر را در این موضوع راهنمایى كرد و فرمود آب نهر را بر قبر او جریان دهند تا دشمنانش به قبر دست نیابند. پيشينه در منابع اسلامى كه از كتاب دانیال نام برده مىشود، منبع و مصدرى براى آن ارائه نشده است. گفته مىشود كتاب دانیال را همراه با جسد او در شوش يافتهاند. مطرف بن مالك قُشیرى گوید: همراه ابوموسى اشعرى در فتح شوشتر حضور داشتم، وقتى جسد دانیال را یافتیم، بستههایى هم در كنار آن بود كه در یكى از آنها كتاب دانیال وجود داشت و آن را به شخصى مسیحى فروختیم. همچنین از مطرف بن عبداللّه گزارش شده كه گفت: در سفرى كه به بیتالمقدس رفته بودیم، كعبالاحبار را دیدیم كه در میان جمعى ایستاده و بزرگ یهودیان درباره علت اسلام آوردنش از او ميپرسد. كعب از ما خواست پاسخ او را بدهیم. شخصى از میان جمع ما كه بهترینِ ما به شمار مىرفت، كتابى را به گروه ارائه كرد كه آنان را تحت تأثیر قرار داد و باعث اسلام آوردنشان شد. او گفت این كتابِ دانیال است كه در روز فتح شوش به بيست درهم خریده است. این دو خبر ممكن است این تصور را ایجاد كنند كه كتاب دانیال در زمان كشف جسد او یعنى حدود سال 21 هجرى پیدا شده است، اما روایاتى نشان مىدهند كتاب دانیال پیش از آن هم شهرت داشته و افرادى آن را در اختیار داشتهاند. بر اساس برخى اخبار شیعى، ابوبكر و عمر با اطلاع از این كتاب دریافتهاند كه حكومت پیامبر اسلام جاودانى خواهد شد. از اینرو، به او پیوستند. در خبر دیگرى به نقل از جریر بن عبداللّه بجلى آمده است: رسول خدا مرا نزد ذوالكلاع فرستاد. هنگام برگشت از مأموریتم به راهبى برخورد كردم و از رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با او سخن گفتم. وى گفت: پیامبر شما هماكنون از دنیا رفت. گفتم از كجا مىدانى؟ گفت در كتاب دانیال مىنگریستم، دیدم كسى كه اوصاف پیامبر شما را دارد، در این زمان از دنیا مىرود. جریر مىگوید وقتى به مدینه بازگشتم، مطلب را درست یافتم. به این ترتیب، اگر گزارش كشف جسد دانیال و كتاب او را در عهد خلیفه دوم بپذیریم، خواهیم گفت آنچه در كنار جسد یافت شده، نسخهاى از كتاب دانیال بوده و این بدان معنا نیست كه كتاب، پیش از آن در دسترس نبوده است. ابنطاووس تصریح ميكند كه یهودیان آن را در اختیار داشتهاند. او همچنین مىگوید نسخهاى از كتاب دانیال را یافته، اما بیان نمىكند كه آن را از كجا و با چه مدرك و سندى به دست آورده و راویان آن چه كسانى هستند. بنابراین، روشن نیست كه اصل این كتاب از كجا آمده است. همچنين نميتوان اين كتاب را همان جزئى كه در كتاب مقدس آمده بدانیم؛ زیرا مطالبى كه از آن نقل مىشود، با آنچه در كتاب مقدس آمده متفاوت است. علاوه بر جایگاهى كه این كتاب نزد یهود و مسیحیت دارد و چنانكه گفته شده، مسیحیان نشانههایى براى تولد حضرت عیسى(علیه السلام) از آن كتاب در دست داشتهاند، در منابع اسلامى نیز مطالبى به كتاب دانیال نسبت داده مىشود كه روایات آن بررسى شدني است. البته اصل این آگاهىها نیز از منابع غیراسلامی سرچشمه ميگيرد. گفته شده شخصى در زمان خلیفه دوم از كتاب دانیال مطالبى بیان مىكرد كه چون به گوش خلیفه رسید، او را منع كرد و با اشاره به آیه «أحسن القصص» در قرآن گفت: آیا داستانى بهتر از آنچه قرآن مىگوید، یافت مىشود؟ هنگامى كه طبري خبر استمداد عمرو بن سعید والى اموى مدینه از عبدالله بن عمرو بن عاص را در موضوع ابنزبیر نقل مىكند، مىنویسد: عبدالله مدتى كه در مصر بوده، از كتابهاى دانیال آگاهى پیدا كرده بود و به همین دلیل، قریش او را عالم مىشمرد. اطلاع ولید بن یزید خلیفه اموى از سلطنت آینده بنىعباس به وسیله كتاب دانیال نمونه دیگرى از این مطلب است. در برخى كتب شیعه روایتى طولانى از امام صادق(علیه السلام) وجود دارد كه امام به نقل از كتاب دانیال، احكام نجومى روزهایى از ماه محرم را بیان مىكند. مهمترین اخبارى كه از كتاب دانیال نقل مىشود، درباره احوال آخرالزمان یا حكومت مهدى(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این میان، كهنترین منبعى كه بیشترین مطالب را درباره كتاب دانیال دربردارد، كتاب ملاحم ابنمنادى است. در ادامه در این موضوع بیشتر سخن خواهیم گفت. مطالب كتاب آنچه امروزه شهرت دارد و مكرر چاپ شده، كتاب تعبیر خواب دانیال است كه همراه تعبیرهاى ابنسیرین و گاه تعبیرهاى منسوب به امام ششم منتشر مىشود. اما آنچه با عنوان ملاحم دانیال امروزه در برخى كتابخانههاى معتبر مىتوان یافت (تا آنجا كه نگارنده جستوجو كرده)، دو نسخه زیر است: 1. ملحمه دانیال كه جزوهاى كوچك است و چند دهه قبل توسط چاپخانه حیدریه نجف اشرف به صورت سنگى منتشر شده و روى آن چنین نوشته است: «ملحمة دانیال المنسوبة الى دانیال النبى(علیه السلام)». این نسخه شناسه دیگرى ندارد و در آن نامى از مؤلف یا تنظیم كننده نیست. در ابتداى این كتاب چنين آمده است: دانیال، این مطالب را از كتابهایى كه آدم(علیه السلام) در غار به ودیعه نهاده بود، نقل كرده است. این كتاب در صندوقى بوده كه قفل آن سالى یكبار در روز عاشورا باز مىشده است. مطالب این نسخه درباره ماههاى سال و پیشگویىهاى نجومى است و اینكه اگر فلان ماه چه خصوصیاتى داشته باشد چه اتفاقاتى رخ خواهد داد. مثلاً در صفحه پنجم مىخوانیم: قال دانیال إن دخلت السنة یوم الأحد كان مولدها الأسد... و در صفحه 22: قال دانیال إن ولدت السنة بالمیزان و الزهرة لها من النواحى القبلة و أكثر بلاد الغرب فتشدّ ریاح السموم و یكثر الخسف و الزلازل. 2. «ملهمه»! دانیال كه به علامه مجلسى منسوب است و سالها قبل توسط كتابفروشى اسلامیه تهران به صورت سنگى چاپ شده است. مطالب این جزوه چیزى جز كتاب تفلیسى نیست كه از آن نام خواهیم برد؛ زیرا اولاً علامه مجلسى چنین كتابى نداشته و در بحارالأنوار یا الذریعه یا كتب دیگر كه از ملحمه دانیال نام برده شده، سخنى از اين تألیف نیست؛ ثانیاً فقط بر روى جلد از علامه مجلسى نام برده شده و در اثناى كتاب نامي از مؤلف وجود ندارد، بلكه در حاشیه صفحه نوشته است: «به قولى مؤلف نجیبالدین اصفهانى است»؛ ثالثاً در مقدمه این نسخه همان كلماتى كه آقابزرگ از مقدمه نسخه تفلیسى یاد كرده، آمده است. بررسى بیشتر نشان مىدهد كه علت انتساب این كتاب به علامه مجلسى آن است كه در حاشيه یكى از چاپهاى كتاب اختیارات علامه مجلسى، كه در موضوع نجوم نوشته شده، كتابى با عنوان اصول ملحمه آمده است كه در آخر كتاب از حاشیه به متن منتقل شده و بعدها به اعتبار كتاب اختیارات، به مرحوم مجلسى نسبت داده شده است. با مراجعه به این نسخه، این نكته هم روشن مىشود كه ملحمه دانیال بر خلاف تصورى كه از نام آن مىشود، در موضوع نجوم است و ارتباطى به پیشگویى یا ملاحم آخرالزمان ندارد. از سوى دیگر، فهرستنویسان كهن، نامى از كتاب دانیال نمىبرند. ابنندیم تنها از كتاب دانیالى كه جزء تورات است، نام برده و از كتاب دانيالي كه در منابع اسلامى آمده و از آن روایت مىكنند، نامى نمىبرد. فهرستنویسان متأخر مانند حاجىخلیفه و آقابزرگ از كتابى با عنوان ملحمه دانیال نام مىبرند كه تألیف كمالالدین ابراهیم بن حبیش تفلیسى (م629 قمري) پزشك و منجم است. این قدیمىترین كتابى است كه به طور مشخص به دانیال نبى نسبت داده مىشود و مطالب آن درباره نجوم است. در منابع كهن و معتبر شیعه مانند كتب اربعه یا مؤلفات بزرگان شیعه مانند شیخ مفید، از این كتاب و مطالب آن سخنى به چشم نمىخورد و آنچه هست، درباره سدههاى متأخر است. ابنطاووس (م 664 قمري) در كشف المحجّه مىنویسد: به كتاب دانیال دست یافتم كه خلاصه كتاب ملاحم است و آن اكنون نزد ماست. از عبارت سید استفاده مىشود كه دستكم خلاصهاي از كتاب دانیال نزد وى وجود داشته است. افندى صاحب ریاض العلماء در مطالبى كه خطاب به استادش علامه مجلسى نوشته و در خاتمه بحارالأنوار آمده، مىنویسد: از جمله كتابهایى كه خوب است به بحارالأنوار ملحق شود، كتاب ملاحم دانیال است كه سید بن طاووس در كشف المحجّه گفته آن را خلاصه كرده یا در كتابخانهاش دارد. سپس افندى ميافزايد كه این از جمله كتبى است كه من براى شما (مجلسى) خریدهام. با این حال گویا مرحوم مجلسى به اینگونه كتب چندان اعتمادى نداشته كه از آنها نقل نكرده است. وى پس از نقل روایتي درباره نجوم كه گفته شده امام صادق(علیه السلام) از كتاب دانیال نقل كرده، مىنویسد: در بعضى از كتابهاى كهن مطالب و اخبارى طولانى در موضوع ملاحم و احكام نجوم یافتم كه به دلیل عدم اعتماد بر اسناد، آنها را نقل نمىكنم، هرچند این اخبار از امام صادق(علیه السلام) یا دانیال روایت شده است. آقا بزرگ هم به نقل از مجلسى مىنویسد: كتاب دانیال به امام صادق(علیه السلام) مشهور است، با وجود اين من اعتماد چندانى به آن ندارم. غالباً هر كتابى پیشینهاى دارد كه سند اعتبار آن بوده و اهمیت كتاب وابسته به آن سابقه است. اینكه روایتگرانِ آن در طول قرنها چه كسانى بودهاند و یا نویسندگان از كجا مطالب آن را نقل كردهاند، نكاتى مهم درباره یك كتاب یا نوشته است. ابنمنادى درباره مصدر خود نسبت به این كتاب مىنویسد: این كتاب از بزرگان اهل كتاب شنیده شده و ایشان آن را جز به افراد مورد اعتماد نمىدادهاند؛ چون پیشگویىهاى مهمى در آن وجود دارد. اما این نویسنده كه گفتیم قدیمىترین راوى تفصیلى اخبار ملاحم از دانیال است، هیچگونه سند معتبر یا مصدر و پیشینهاى براى گفتههاى خود بیان نمىكند. مهمترین بخشى كه ابنمنادى از كتاب دانیال نقل مىكند، روایتى 36 صفحهاى است كه وى سند آن را اینگونه ذكر مىكند: به من خبر داد ابوسلیمان عبدالله بن جریر جوالیقى و گفت: مردى از اهل كتاب كه معروف به جمعآورى ملاحم است، به او خبر داده است. این تمامى سندى است كه ابنمنادى درباره خبرى مفصل از كتاب دانیال ارائه مىكند. نيز هيچ دليلي بر صحت و استناد كتاب ملحمه (یا ملهمه!) دانیال وجود ندارد، بلكه در آن مطالبى آمده كه نشان مىدهد انتساب آن به دانیال نبى درست نیست. در نسخه چاپ نجف به این چند كلمه بسنده شده كه «ملحمة دانیال من الكتب الجلیلة الصادقه» در پشت برگه اول هم از سید نعمتالله جزایرى اینچنین نقل شده كه: این نشانههایى است كه خداوند براى پیامبرش دانیال بیان كرده و ما آن را تجربه كرده و درست یافتهایم و این خود دلیل بر صحت مطالب آن است. در ميان كتاب هم تعبیراتى به كار رفته كه انتساب آن با چنین اسناد و مداركى به دانیال (شش قرن پیش از میلاد) كاملاً غیر علمى است. بنابر آنچه گفته شد، مطالبى كه ابنمنادى در كتاب خود به نقل از دانیال نبى آورده و آن را وحى الهى معرفى مىكند، علاوه بر نداشتن منبع و سندى اعتنا و اعتمادپذير، مطالبى داستانگونه است كه گویا قصهپردازان قرون اولیه آن را ساخته و پرداخته و نام كتاب دانیال بر آن نهادهاند. در بغداد مردى بود كه به «دانیالى» شهرت داشت و مدعى بود كه كتابهاى قدیمى دارد. او آن كتابها را به دانیال پیامبر نسبت مىداد. دانيالي كتابهایى شبیه خط كهنه مىنوشت و در آنها با رموز و اشارات نام افراد را با آنچه به آن امید داشتند، مىآورد و در بین درباریان موقعیتى پیدا كرده بود. مورخان نمونهاى از حیلههاى او را به منظور وزارت رسیدن یكى از دوستانش گزارش كردهاند. ابنمنادى و كتاب دانیال مطالب موجود در نسخه ملحمه دانیال، هیچ شباهتى به آنچه ابنمنادى در كتابش نقل كرده، ندارد. ابنمنادى دو فصل از كتاب خود را (بیش از پنجاه صفحه) به موضوع كتاب دانیال اختصاص داده است؛ ابتدا درباره اعتبار كتاب دانیال و سپس پیشگویىهاى آن درباره نشانههاى آخرالزمان و مهدى(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) سخن مىگوید. اخبارى كه وى در موضوع اهمیت و اعتبار كتاب دانیال ذكر كرده، از صحابه یا تابعین است و در این میان كعبالاحبار جایگاه ویژهاى دارد. در منابع دیگر هم وقتى از كتاب دانیال سخن در میان است، نام كعب بیش از دیگران به چشم مىخورد. روشن نیست این همه نام بردن از كعب در این موضوع بر اعتبار كتاب دانیال مىافزاید، یا از آن مىكاهد. چون كعبالاحبار (نامش كعب بن ماتع، اهل یمن و از قبیله حمیر) در زمان پیامبر موقعیتى نداشته، بلكه در عهد خلیفه دوم اسلام آورده و به مدینه آمده و در نزد خلیفه دوم جایگاه عظیمى یافته است. به گفته ابن ابىالحدید، كعب از امیرمؤمنان(علیه السلام) روىگردان بوده و آن حضرت او را دروغگو مىخوانده است. كعبالاحبار قرنها مورد وثوق و اطمینان مسلمانان بوده و نقلهایش كتابهاى تفسیرى و تاریخى را پر كرده است. با وجود اين، امروزه حتى عالمان اهلسنت نيز درباره گفتههاي او تردید دارند. كعب از كسانى به شمار ميرود كه به وارد كردن اخبار یهود (اسرائیلیات) در اسلام شهرت دارد. نمونهاى از این مطلب را طبرى در موضوع خلقت خورشید و ماه آورده و نوشته است: ابنعباس از گفته كعب خشمگین شد و سه مرتبه گفت: «كعب دروغ گفته است... . این مطلب از یهودیان است كه او مىخواهد در اسلام وارد كند.» در بخش دیگرى كه ابنمنادى، مؤلف حنبلى الملاحم، از كتاب دانیال آورده، با اشاره به خلافت معتمد عباسى و حاكمانِ پس از او، به تفصیل درباره ظهور سفیانى كه نامش را عنبسة بن هند دانسته و مقابله او با حسنى، سخن گفته شده است. مطالبى كه در اینجا درباره سفیانى و حسنى بیان شده، در روایات شیعه و حتى در منابع عامه به ندرت یافت مىشود و یا اصلاً وجود ندارد. سید بن طاووس هم بنا به شیوه معمول خود به خصوص در كتاب ملاحم (التشریف بالمنن) كه از منابع عامه فراوان نقل مىكند، مطالبى از كتاب دانیال گزارش كرده است. در كتاب عقد الدرر نیز كه مؤلف آن (سلمى شافعى)، تقریباً معاصر سید به شمار ميرود، مطالبى منسوب به این كتاب وجود دارد.
فهرست منابع قرآن كریم؛ كتاب مقدس؛ اخبار الدولة العباسیة؛ مؤلف مجهول قرن سوم؛ تحقیق عبد العزیز الدورى و عبد الجبار المطلبى بیروت: دارالطلیعه، 1391ق؛ الاقبال؛ الانساب، عبدالكريم بن محمد السمعاني، بيروت: دارالجنان، 1408؛ انساب الاَشراف؛ احمد بن یحیى البلاذرى (م 279)، تحقیق سهیل زكّار و ریاض زركلى؛ بیروت: دارالفكر، 1417 ق؛ بحارالأنوار؛ علامه محمدباقر مجلسى، بیروت: داراحیاءالتراث العربى، 1403 ق؛ البدء والتاریخ؛ مطهر بن طاهر المقدسی؛ بیروت: دار صادر، 1903 م؛ تاریخ الطبرى (تاریخ الاُمم و الملوك) محمد بن جَریر طبرى (م 310)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم؛ بیروت: دارالتراث العربى، بىتا؛ تاریخ بغداد، احمد بن على خطیب بغدادى، (م 462)، تحقیق مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1417؛ التشريف بالمنن (الملاحم)؛ سيد بن طاووس، تحقيق مؤسسه صاحب الامر، اصفهان، گلبهار، 1416. الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، قم، مدرسه امام مهدى؛ الذریعة الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى (م 1389)، بیروت، دار الأضواء، 1403؛ رجال النجاشي، تحقيق النائيني، بيروت: دارالاضواء، 1408؛ سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبى(م 748)، تحقیق شعیب الارناوؤط، مؤسسة الرساله، 1413؛ شذرات الذهب، ابنعماد الحنبلي، بيروت: دار ابنكثير، 1406؛ شرح نهج البلاغه،عبد الحمید ابن ابىالحدید (م 656)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الكتب العربیه، 1378؛ طبقات المنابله، ابن ابييعلي، الطرائف، سيد ابنطاووس، قم: بينا، 1399. العمده، ابنبطريق، قم: جامعه مدرسين، 1407. فتح الباری بشرح صحیح البخاری؛ احمد بن على العسقلانى(م 852)؛ تحقیق بن باز، بیروت: دارالفكر، 1411 ق؛ الفتوح، احمد بن اعثم، (م 314)، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ فتوح البلدان، احمدبن یحیى بلاذرى (م 279)، قاهره، مكتبة لجنة البیان العربى، 1379؛ الفهرست، ابنندیم، محمد بن اسحاق (م 385)، تحقیق رضا تجدد؛ كتابخانه سيد ابنطاووس، اتان كولبرك، ترجمه قرائي / جعفريان، كتابخانه مرعشي، قم 1371. كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، مصطفى بن عبدالله حاجى خلیفه (م 1067)، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1413؛ كشف المحجه، سید بن طاووس، نجف، حیدریه، 1375ق؛ كمالالدین و تمامالنعمه؛ ابوجعفر محمد بن على ابنبابویه (شیخ صدوق، م 381) تحقیق علىاكبر غفارى قم: جامعه مدرسین، 1405ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ علی بن الحسین المسعودی ؛ تحقیق محمد محیی الدین ؛ بیروت: دارالفكر 1409؛ المصنف، ابن ابىشیبه (م 235)، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دارالفكر، 1409؛ المصنف؛ عبدالرزاق بن همام صنعانى(م 211)؛ تحقیق اعظمى؛ بیروت: منشورات المجلس العلمى، 1392 ق؛ الملاحم، ابنالمنادى احمد بن جعفر، تحقیق العُقیلى قم: دارالسیره، 1418 ق.