تکیه میزنن به بارون شونههای سنگی من
آسمون خیلی حقیره واسهی دلتنگی من
چتر دستاتو که بستی لرزه افتاده به شونم
خیس میشه پلک خیابون وقتی از بارون میخونم
یاد اون روزا میافتم که تو خلوت خیابون
دست به دست هم میدادیم زیر چتر خیس بارون
اون روزا که با من و تو ناودونا غزل میخوندن
کاشکی خاطره نبودن کاشکی تا ابد میموندن
حالا خیس میشه خیابون هر جایی قدم میذارم
من یه ابر دل شکستم که تو تنهایی میبارم
نیستی و آسمونم رو ابرای تیره پوشونده
گریههای زیر بارون از غرورم باقی مونده