مید آنکه عدالت اجتماعی در جامعه ایران به این درجه که امام علی در دوره حکومتش فرمود:
در کوفه به حدی عدالت برقرار شده که پایینترین طبقه اجتماعی و افراد کوفه به نان گندم و مسکن مناسب و نوشیدنی متعارف (آب فرات) دسترسی دارند.
و خود آن حضرت یک درجه پایینتر از مردم زندگی میکرد و نان جوین میخورد و میفرمود شاید در گستره حکومت من (از ماوراءالنهر تا آفریقا) افرادی باشند کمه در این حد زندگی میکنند و...
مقدمه
در شمارههاي پيشين از فصلنامه مشرق نقش دولتهاي استعماري روس و انگليس كه در بنيان بهائيت مورد بررسي قرارب گرفت در اين شماره بر آنيم كه نقش آمريكا در رشد و توسعه تشكيلاتي و جغرافيايي بهائيت را به اجمال و در حد يك مقاله كوتاه بازگو كنيم چه آنكه در برخي از آثار اين مسائل پراكنده مورد بررسي قرار گرفته كه تبيين و تحليل روشمند آن مطالب و اسناد يك ضرورت جهت آشنايي نسل جوان با توطئه خصمانه دشمنان اسلام ميباشد.
با رويكردي كه امريكا در قبال بهائيت از خود نشان ميدهد، شبيه رويكرد اين دولت درباره صهيونيسم بينالمللي در سرزمين اشغالی (فلسطین) میباشد این سیاست مشترک ما را بر آن میدارد که درباره اساس بهائیت و صهیونیسم تأمل کنیم که بهائیان همان صهیونیستهای سرزمین اسلامیاند، بهائيسم صهيونيسم اسلام و صهيونيسم يهود، غاصبان فلسطيناند، كه هر دو در نقطه مشترك و زير چتر حالت استعمارگران بوجود آمدهاند، امريكا چرا از اسرائيل و از بهائيت حمايت ميكند، آيا جوان غيور ايراني در اين رويدادها جهان پيرامون خود تأمل نميكند كه انگيزهاي سياستمداران كاخ سفيد در حمايت از اين آشوبگران در جهان چيست؟ روزي القاعده را حمايت و طالبان شبه نظامي از دل آن ميرويان و روزي صدام تكريتي را حمايت و تاريخ مصرفش را رعايت و روزي از بهائيت و رسميت يافتن آن در جهان ياوهسرايي ميكند و ... چرا؟
نگاهي به بنيان ايالات متحده آمريكا
از شكلگيري کشوری به نام آمريكا ديرزماني نگذشته، ساكنين اوليه اين سرزمين سرخپوستان بومي بودند كه زندگي كاملاً طبيعي داشتند كه با كشاورزي و كشت ذرت زندگي ميكردند و در آغاز استيلاي اروپاییان هيچ نوع بناي بزرگ معمور در اين منطقه (آمريكا) وجود نداشت، در عوض تعداد زيادي تپههای خاكي كوچكِ خاك ريزها و ديوارهاي گلين كشف شد كه سرخپوستان بيترديد آنها را به منظورهاي خاص ساخته بودند. از اينروي هيچ مؤلفهاي از تمدن در اين منطقه وجود نداشت، تنها آثار حيات در اين منطقه وجود سرخپوستان بومي بود با زندگي بسيار ساده و ابتدايي، كه به صورت قبايل منطقهاي زندگي ميكردند گريستف كلمپ اولين فردي بود كه از اروپائيان به اين سرزمين پا نهاد. پس از او، اروپائيان به اين قاره راه يافته و مهاجرت نمودند، اسپانيائيها؛ اولين اروپائياني بودند كه در اين قاره حضور يافتند در سال 1513 ميلادي سياح كاركشته اسپانيايي به جستجوي جزاير امريكا پرداخت. او در پي يافتن آب حيات يا جواني بود. بدين ترتيب اسپانياييها اولين مسافران گروهي به آمريكا بودند.
پس از اسپانيايي فرانسويها در اوايل قرن شانزده با حضور دريانوردان به شوق سياحت در اين سرزمين راه يافتند. بدين ترتيب با حضور فرانسويها قسمتي از خاك آمريكا، زير سلطه فرانسويها در آمد، برخي از سواحل كه هنوز كشف نشده بود توسط فرانسويها كشف گرديد. بدين ترتيب حضور اين استعمارگران در اين قاره تازه كشف شده به رقابت بين اين مهاجرين جهت تصرف خاك بيشتر گرديد، هلنديها نيز با كشتيهاي پرتغاليها در اين قاره اعجابانگيز راه يافتند، سوئديها نيز بوسيله مأموران كمپاني هلنديها در پي رسيدن به مستعمرهاي به اين قاره جديد راه يافتند، كمپاني سوئدي از كمپاني هند غربي امتياز گرفت و در اين قاره جاي پايي براي خود تدارك ديد.
انگليس نيز كه در اين قاره بوسيله دريانوران خود شناخت داشت، به اين قاره راه يافت و مستعمرات فراواني را به تصرف خود درآورد، كاليفرنيا و سانفرانسيسكو و ايالات ديگري تحت مستعمره انگليس درآمد. بدين ترتيب رقابت بين مليتهاي مختلف جهت سيطره به اين قاره بسيار حاصلخيز شروع شد و هر يك براي توسعه قلمرو خود با پايمال نمودن حقوق ساكنان اصلي اين قاره دست به تصرف در اين قاره زدند، صدها مهاجر انگليسي با عبور از اقيانوس اطلس در جزاير ايالات آمريكا مستقر شدند، انگليسيها جهت آسان نمودن افزايش جمعيت خود دختران زيادي را به اين منطقه هجرت دادند كه با ازدواج آنان با ديگر مهاجرين، نسل انگليسيها و بذر آنان در اين سرزمين پراكنده شد. (انگلیسیها از این سیاست در خاورمیانه نیز استفاده کرده و برای شاه اردن و برخی امیران عرب دادند تا نسل انگلیسی در منطقه به قدرت برسد و وارث کشورهای اسلامی شود)
بدين ترتيب انگليسيها به تأسيس تشكيلات مختلف در آمريكا اقدام كردند و بصورت نهادينه و بنيادين به توسعه نفوذ خود افزودند و سرزمين «نيوانگلند» را در اين قاره تشكيل دادند. مستعمرات انگليس از همه مليتها بيشتر بود.
بدين ترتيب مهاجران هيچيك از ساكنان را ذي حق ندانسته و معتقد بودند كه «وحشيها»واجد هيچ نوع حقوق قبلي از نظر مالكيت نيستند، لذا در صدد برآمدند تا مالكيت را تحت نظام قانوني درآورده و وجدان خويش را با تنظيم معاملاتي دروغين مبني بر فروش اراضي و ثبت آنها بر روي پوست آهو آلوده كنند. سرخپوستان نيز به جاي امضاء علامت يا انگشت زدند، اما آنان به هيچ وجه معامله را در نمييافتند و انديشه مالكيت و فروش دارايي غير منقول در تصورشان نميگنجيد.
آنها تصور ميكردند كه مهاجران در صدد استفاده از اين زمينها نه تصرف آن هستند.
بدين ترتيب، سرزمينی اشغال و نسلي كشته ميشد، و نسل ديگر جايگزين آن گرديده و زمينهاي آنان و اموالشان تصرف ميشد. از اينروي بنيان ايالات متحده بر چنين حقوقي استوار است كه استعمارگران اروپايي با اين اسباب در اين قاره مستقر گرديده و پس از قتل و خونريزي فراوان آمريكايي بوجود آوردند كه اكنون در هر جاي جهان ستم و ظلم ديده ميشود دستي در آن دارد.
اما بايد اين سئوال را از تاريخ پرسيد كه بر اساس آموزههاي تاريخي و سنتهاي حاكم بر تاريخ چنين بنياني ميتواند استوار باشد و در آينده جهان در فكر گستردن هژموني خود باشد. و در فکر توسعه سلطه خود بر جهان باشد. آيا كشوري كه بنيانهاي آن از نظر سنتهاي تاريخ نامشروع است، براي هميشه پابرجا و استوار خواهد ماند، آيا ظلمي كه بر انسانها در اين منطقه روا شده پا برجا خواهد ماند. اكنون سردمداران چنين كشوري، با ادعاهاي بزرگي در انديشه اداره جهان برآمده و از آنرو كه هيچگونه بنيان مشروعي ندارند و با بنيانهاي استعماري در صدد توسعه دموكراسي در جهان بر آمده و خونهاي بسياري را در خاورميانه و كشورهاي ديگر ريختهاند، از جهتگيريهاي خصمانه آمريكا عليه اديان الهي ميتوان به جهتگيري سردمداران اين كشور بر عليه اسلام اشاره كرد كه با هر عنواني مصداق دارد.
امپرياليسم زاييده تركيب افكار استعماري در قاره آمريكاست. كه با شعارهاي ديني در صدد مقابله است. سكولاريسم و دين زدايي، از جوامع انساني از ديگر بنيانهاي اين كشور نامشروع است.
بنيان و اساس اين سيستم حكومتي كه در آمريكا تشكيل شده با تجاوز و قتل و تعدي به حقوق انسانها و غصب سرزمين مردمان اصلي در اين قاره شكل گرفته و تشكيل دهندگان اين نوع از دولت، مجموعهاي از صاحبان كمپانيها و شركتهاي تجاري غير پايبند به حقوق انساني تكوين گرفته، از اين رو برنامههايي كه در اداره امور این كشور تدوين و اجرا ميشود همه بر اساس انديشه سلطهگرایی سودجويانه و بر محور ماترياليسم است و آنچه كه امروز جهان گرفتار آشوبهايي توسط سياست مسئولين اجرايي آمريكا ميگردد از اين مبناها نامشروع و غیرانسانی ناشي ميشود. و همين نوع تفكر است كه در صدد تصرف و حاكميت، سيستم خاص حكومتي بر تمام جهان است. در اين راستا براي توسعه قلمرو خود و دينزدايي از جوامع اسلامي، برنامههايي نظير از بين بردن بنيانهاي اديان الهي مثل اسلام مصمم گرديدهاند. حمايت اين دولت از بهائيت در همين راستا بوده است. تا دين اسلام و تشيع را با حمایت از انديشه جديد و آئین جديد دچار تزلزل و از بنيان تخريب كنند، انديشه سلفيگري با مطالعه دقيق آنها در بين اهل سنت براي محو اسلام تسنن مورد حمایت است و بهائيت در تشيع براي محو و تخریب انديشههاي ناب شیعی و در عين حال ايجاد اختلاف بين دو فرقه بزرگ از اهل اسلام ایجاد گردید.
نگاهی گذرا به روابط ایران و آمریکا:
آمريكاي جهانخوار و مستكبر از سوي امام خميني(رحمه الله) شيطان بزرگ ناميده شد، اين نامگذاري براي مستضغفان جهان و انسانهاي آزاده دلچسب بود كه در جهان معروف شد و تمام حركتهاي اين دولت طاغوتي را زير سؤال برد.
آمريكا در بدو ورودش به صحنه سياسي و روابط با ايران، با چهره مردم دوستي و حمايت از مردم و با فعاليتهاي فرهنگي و حمايتي بهداشتي و اقتصادي و از اين قبيل اقدامات، حضور خود را آغاز كرد، و نسبتاً چهره موجهي در ميان مردم در عهد قاجار يافت، و با اين حضور براي آينده سياسي ايران برنامهريز و تدابير اساسي مهيا كرد.
مردم ايران با اين دوره آشنايي چنداني با چهره آمريكا نداشتند، اما دولتهاي روس و انگليس براي مردم از ديرباز مزاحمتهاي سياسي و امنيتي فراواني ايجاد كرده بودند، روسها مدتها خاك ايران را اشغال و به ناامنيهاي اجتماعي در ايران و در تنشهاي سياسي دخيل بودند. غرب ايران از شهر و روستا مدتها جولانگاه روسيها بود، روزگاري كه روسها در شهرهاي ايران مراكز مذهبي و مساجد را جولانگاه و عرصه تاخت و تاز اسبهاي خود كرده بودند و آذوقههاي شهرها را غارت و به صرف نيروهاي نظامي روس و حزب و توده ميرساندند و مردم ايران در سختي و قحطي و فقر و بيماري گرفتار بودند، جنايات روسها در شهرهاي غربي تا مركز ايران گسترده بود كه دامنه آن در اين بحث مختصر نميگنجد.
انگليسيها نيز در سركوب مردم ايران و غارت ذخاير و منابع نفتي و معادن بدنامتر از روسها بودهاند، در چشم مردم ايران و در افكار اجتماعي منفورتر از روسها بودهاند، اين ذهنيت همواره در افكار اجتماعي، از اين دولت استعماري چهره دشمن براي ايرانيان ساخته بود، كه هيچگونه اعتمادسازي مربوطه با اين ذهنيت تاريخي به راحتي ممكن نبود.
واقعه مشروطه و انحراف مشروطه و جنبشهاي مربوطه به مشروطه و سركوب آنها توسط انگليسيها و مبارزه با نهضت آزاديخواهي مردم و ايجاد اختلافات و جنگهاي قومي و حزبي و ايجاد تنش بين مردم و روشنفكران مذهبي و غير مذهبي و افزايش گسلهاي قومي در ايران، سركوب جنبشهاي آزاديبخش و مبارزه و مخالف سياست بريتانيا در ايران، عواملي بوده كه سياستمداران ايران را به جهتي سوق داد كه دنبال متحدان ديگر با افكار جديد باشند، از آنرو كه سياستمداران هيچگونه استقلال فكري از خود نداشته و از جايگاه اجتماعي و معنويت و مشروعيت نيز محروم بودند، عدم اعتماد به مردم براي دولتهاي استبدادي رهآورد مثبتي غير از اين نميتوانست داشته باشد.
دولت قاجاريه از آنروز كه مشروعيت و مقبوليت مردمي و قبيلهاي و ايلي خود را از دست داد و به حمايت روسها متكي شد، كشور ايران از نظر اقتدار سياسي وابسته به بيگانگان گرديد روشن بود كه وابستگي اقتدار به بيگانه به نوعي ايران را به ميدان رقابت و مشاركت دولتهاي خارجي وابسته ميكرد. در اين ميان دولتي ميتوانست به اين ميدان رقابت پاي بگذارد كه از عهده رقابت قدرتي مثل روس برآيد، اين دولت از دول اروپايي، مثل دولت فرانسه و انگليس يا ايتاليا و آلمان و ... ميتوانست باشد، چون دولت عثماني در اين دوره به حدي گرفتار تجزيه و تنش و ضعف شده بود كه ميتوانست مثل گذشته براي ايران مخاطره جدي داشته باشد. از اينرو انگليس با چهرهاي استعماري و غارتگري و چپاول در خاورميانه حضور يافت و دول غربي ديگر در غرب جهان اسلام به توسعه مستعمرات پرداختند. علماي بزرگ شيعه در مبارزات عليه استعمارگران پيشگام بودند. چنانكه در رهبري مشروطه ايران و كاستن از قدرت استبداد پيشگام شدند. انگليس و روس در ابتداي كار مشروطه با نفوذ و رفتارهاي جاسوسانه در بين مشروطهخواهان ايجاد اختلاف كردند، چون ديدند با مشروطهخواهي پايههاي نفوذ استبداد سست ميگردد و دولتهاي دستنشانده از بين ميرود كه بيشتر وابسته به روسها بود، در اين برهه انگليس مايل به استمرار استبداد قاجاري وابسته به روس نبود لذا بهتر بود تا وابستگي به انگليس را بيشتر از روس كند، از اينرو انگليس در انحلال و يا ضعف دولت قاجار تلاش ميكرد و در اين راستا از مشروطه به ظاهر حمايت كرد، روند مردمسالاري در ايران با مشروطه آغاز شده بود و هرچه اين روند در رشد بود، سايه استبداد كمرنگ ميشد، و اين روند به سود انگليس بود تا در چهره دموكراسيخواهي دولتي وابسته به او در ايران ايجاد شود، و آنها با شناسایی فردی از بین قزاقها مهره خود را آماده کرده بودند، از اینرو در به قدرت رسيدن رضاخان انگليسيها نقش اساسي بازي كردند، با اين هدف بود كه در مشروطه انگليسيها موج سواري كرده و در بين اجتماعات و اعتراضات مردم و قيامها وارد شدند. تا مشروطه را به سود خود منحرف نمایند.
در اين گيرودار مبارزات بود كه آمريكا در ايران حضور داشت و با دو رقيب قدرتمند و ذي نفوذ با تجربه مواجه شد، او بايد سياستي اتخاذ كند كه بتواند جاي پاي مناسبي در ميان مردم باز كند و پايگاه مردمي مناسب تأمين نمايد. دخالتهاي سياسي روسها و انگليسيها مردم را خسته و اين زمينه را براي آنان مناسبتر فراهم كرد. لذا در اين دوره حضور آمريكا با اين تز و دكترين آغاز ميشود. (مردم دوستی و توسعه خدمات و رفاهی و بهداشتی) اگر تاريخ روابط متقابل ايران با آمريكا مورد بازكاوي قرار گيرد، از حركت گام به گام آمريكائيها براي توسعه نفوذشان در ايران واقف شده و راز رشد سريع اين روند روشنتر میشود.
قدرت آمريكا در روابط بينالملل و سياست جهاني پس از جنگ دوم جهاني رو به تزايد بود، دول اروپايي كه در كشمكش و نزاع بر سر تقسيم قلمرو امپراطور عثماني و توسعه مستعمرات خود و تجزيه عثماني و قسمتهايي از خاك ايران، و مواجه با مبارزات جنبشهاي استقلالطلب در كشورهاي اسلامي، قدرتشان رو به تحليل بود از آنرو فرصت خوبي براي ظهور قدرت نوين امپرياليسمي بوجود آمد، اين قدرت تنها آمريكا ميتوانست ميباشد كه در هيچ يك از اين درگيريها و تنشها وارد نشده بود، آمريكا از نظر وجودي و هويت نهاد نويني از قدرتهاي اروپايي بود، فكر تشكيل آمريكا و بنيانهاي شكلگيري آن از نظر فيزيولوژي و فكري زاييده مهاجرين انگليسي و فرانسوي و دیگر اروپاییان و دزدان دریایی بود، در واقع آمريكا امپرياليسم و استعمار جديد و زاييده استعمار كهن بود كه ميتوانست ميراث دار تمام استعمارگران باشد. ظهور فكر امپرياليسم جهانی با چهره جديد و بنيانهاي دموكراسي و ليبراليسم سرمايهداري حيات نوين جبهه مقابل ايدئولوژي اسلامي بود، كه مبارزه با اسلام و تجزيه كشورهاي اسلامي و غارت و چپاول را دنبال ميكرد. اگرچه انگليس و روس و ديگر كشورهاي استعماري به کلی از صحنه بينالملل حذف نگرديدند، اما همچون گذشته به خاطر بروز مشكلات اقتصادي داخلي و مشكلاتي كه در كشورهاي اشغال شده براي آنها بوجود آمد، نميتوانستند آشكارا نقش داشته باشند، انگليس در ميان همه اين كشورها فعاليتهاي خود را بيش از پيش به پشت پرده و خفا در غالبهاي نفوذ در مراكز مهم و جاسوسيهاي مرموز و سري تغيير شكل داد، و به كلي از دخالتهاي استعماري دست برنداشت، آمريكا در واقع رقيب جدّي نقشآفرين براي انگليس به جاي روسها بود، از طرفي بروز جنگ سرد و حالت رقابت تسليحاتي بين اين قدرتها. از طرفي رقابت ايدئولوژيكي كمونيستي با امپرياليستي نيز در جهان رو به افزايش نهاده بود، از آنرو كه در كشورهاي اسلامي انديشههاي نويني در نوع مبارزات ايجاد گرديد و گرايش به يكي از دو قطب فكري و اقتصادي جهت سازماندهي ساختار سياسي و اقتصادي كشورهاي رها شده از قدرت يكدست عثماني بيرون رفته و به دنبال راه حل جهت تنظيم امور سياسي و اقتصادي بودند.
ساختار قدرت آنها به لحاظ فقدان الگوي مناسب در جهان اسلام ضروري بود يا بر اساس تكيه بر قدرت و انديشه ساختار غرب و امپرياليسم شكل بگيرد و در حلقه كشورهاي سرمايهداري مادي قرار بگيرند يا بر اساس ساختار انديشه شرقي كمونيسم، هويت خود را بازيافته و ساختارهاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي را سامان دهند.
در جهاني كه كشورهاي اسلامي از لحاظ وحدت و تمركز يك آسيب جدي ديده و نخبگان سياسي و فرهنگي آنان نيز بيشتر در حيطه اين دو نوع ساختار فكري و اقتصادي و سياسي تربيت يافته و ترقي خود را ناگزير از اين دو قطب ميگرفتند، گرايش به شرق يا گرايش به غرب تنها الگوي شكلگيري كشورهاي جديد بود، اين فضاي جهاني خود زمينهاي بود براي ايجاد رقابت بين بلوك شرق و غرب تا با ايجاد جذابيت از طريق تبليغات و نفوذ در ميان جوانان تحصيل كرده كه در آينده سرنوشت كشورها را به دست ميگرفتند وابسته و مدافع و طرفدار يكي از ايندو قطب قرار بگيرند، و غالباً نيز اينگونه بود، در اين ميان از كشورهاي اسلامي افرادي اصلاحطلب و مصلح و نوانديش برخاستند كه اصرار بر احياي قدرت از دست رفته گذشته بودند كه اين گزينه به هيچ سوي امكانپذير نبود، تا ديگر بار قدرت، عباسيان يا عثماني بر جهان اسلام برگردد، از اينروي بايد فكر نويني انديشيد تا از دست استعمار رها شد، جنبشهاي مسلحانه كشورهاي اسلامي وضعيت چاره موقت و فيزيكي بود اما عجولانه و شتابزده كه حاصل چندان چشمگيري نداشت.
چون استعمارگران در مبارزات خود و گسترش انديشه و فرهنگ خود از ابزار فرهنگي گسترده برخوردار و از آنها سود میبردند، دوره سركوب خشونتبار آنها تبديل به استيلاي فرهنگي بيشتر شده بود. پس از اينكه آنها در كشورهاي اسلامي جايگزين حضور خود قدرتهاي وابسته تشكيل دادند در صدد تغيير فرهنگ كشورهاي اسلامي با ابزارهاي لازم و لکن بومی آغاز كردند، حركت آنها در اين روند بسيار ماهرانه و حساب شده بود، براي اجراي طرحهاي خود ابتدا در كشورهاي مورد نظر، نيازهاي طرحهاي خود را القا و ايجاد كردند و پس از ايجاد اين زمينهها و عبور از اين مرحله، ايجاد احساس نياز كه از سوي دولتها و ملتها، با استفاده از ابزار مناسب و تكنولوژي مرحله بعدي حضور فرهنگ غرب و امپرياليسم در كشورهاي اسلامي در غالب فناوري بود كه طرفداران فراواني از كشورهاي اسلام و روشنفكران را به خود جذب كرده و با اين نيروي فكري داخلي، فرهنگي غرب با هزينه كمتر در جهان اسلام جايگزين ميشد، در اين ميان آمريكا با قدرت تكنولوژي قويتري از رقباي ديگر در مناطق مختلف به تأسيس پايگاهها دست زده و حضور خود را گسترش ميداد، اكنون رقيب جدي انگليس آمريكا بود، اما آنچه آنها را در يك جبهه مشترك قرار ميداد ظهور انديشههاي كمونيسم بود كه در برخي از كشورهاي عربي جاي پايي براي نفوذ و جذب جوانان پيدا كرده بود.
خاورميانه در دوره استعمار كهن محل تاخت و تاز نيروهای نظامي بود، اما اكنون تاخت و تاز نظامي و حضور سربازان متجاوز استعماري جاي خود را به تاخت و تاز و تهاجم فكري و فرهنگي داده تا بلكه هويت معنوي و سرمايه اصلي كه مايه همبستگي كشورهاي اسلامي است را از ميان برداشته و با اهداف خود هماهنگ و اين كشورها را از نظر قلمرو و فيزيولوژي فكري و جغرافيايي ضميمه خود كند، خاورميانه مهد تمدنها و سرچشمه علوم و انديشهها محل تاخت و تاز انديشههاي كمونيستي و امپرياليسيتي گردید و مراكز علمي تحصيلي اسلامي در حال انقراض و مراكز جديد تحصيلي كه از سوي غرب و شرق مورد حمايت هستند تأسيس ميشوند و یا جوانان مسلمان در دانشگاههای غرب تربیت مییابند، و فرهنگ اسلامي در اين كشورها با شبهات عديدهاي افكار جوانان را به بحران کشید تا اسلام و عقايد اسلامي را از ذهن آنها زدوده و به مثابه يك فرهنگ پوسيده نمايانده ميشد و فرهنگ جديد جاي آنرا میگرفت، تغيير فرهنگ، مساوي بود با وابستگي هويتي خاورميانه و كشورهاي اسلامي به غرب يا شرق، اين دو بلوك قدرت، كه به رهبري ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي شكلگرفته بود. در انديشه و افكار جهاني تبليغ شده و بسياري از قدرتهاي منطقهاي براي اينكه از غافله اين موج عقب نيفتند، وابستگي خود را به يكي از اين دو بلوك اعلام ميكردند. كشورهايي نظير سوریه، مصر و عراق و در قارهاي ديگر مثل آمريكا، كوبا و در آسيا، چين و ... از اقمار فكري شوروي محسوب شده و از حمايتهاي آنان برخوردار بودند، كشورهايي نظير هندوستان و ... نيز در حال به دست آوردن استقلال سياسي و بازيابي خود از انگلیس بودند، در اين ميان ظهور رهبران استقلالطلب در هر كشوري فراهم شد و توانست كشور خود را از هر لحاظ احيا و سرپا نگهدارد. كشوري مثل هندوستان با جنبشهاي مبارز عليرغم تجزيه به چند كشور توانست، در ميان كشورهاي ديگر سر برآورد، كشورهاي خاورميانه مانند مصر و ... نيز براي موقت از رهبران كارآمدي برخوردار شدند، اتحاديههاي بينالمللي مانند اروپا و پيمانهاي مختلف مثل ناتو و سنتو شكل ميگيرد. در مقابل اين اتحاديهها، اتحاديهاي كه خود را مستقل از آنان مينماياند با عنوان عدم تعهد شكل گرفت، جنگ سرد استمرار داشت آمريكا و شوروي در حال تجهيز نيروهاي خود به انواع سلاحها و رقابت علمي و فناوري پنهان بودند، علوم فضايي نیز در حال رشد بوده و برخي از كرات كه فراتر از زمين با رقابت علمی کشف شد.
آمريكا نيز در فناوري و قدرت اقتصادي پيشرفت وسيع به دست آورد و اروپا مطيع و همپيمان او گرديد، در مقابل، بلوك شرق و كمونيسم، كمربند امنيتي در مقابل، بلوك شرق و كمونيسم، كمربند امنيتي در مقابل نفوذ كمونيسم از سوي غرب ايجاد شد، همه اين جهتگيريهاي سياسي و اقتصادي بيشتر براي نابودي هويت اسلامي در كشورهاي اسلامي انجام ميگرفت، جنبشهاي بيداري و بيدارگر در كشورهاي اسلامي نيز ساكت نبودند بلكه فعاليت خود را جهت حفظ هويت اسلامي انجام ميداد؛ رهبري اين جنبشها به دست علماي اسلام بود.
در ميان اهلسنت و در ميان تشيع، رهبران اسلامی با الهام از مكتب اسلام اهل بيت، بيدارتر و پيشگامتر و موفقتر عمل ميكردند و در استعمارستيزي پيشرو و رهبراني آگاه بودند، و در اين بعد براي علماي اهلسنت و ديگر فرق اسلامي الهامبخش نهضت عراق، نهضتهاي شيعي لبنان به رهبري شرفالدين و امام موسي صدر و جنبشهاي علماي شيعي در نقاط ديگر در برابر فزونخواهي استعمارگران، از عواملي بود كه سردمدار استعمار جهان را بر عليه روحانيت تحريك كند، چه زمينهاي براي ايجاد تنش و چالش در ميان شيعه از تنور آماده روس و انگليس بهتر بود، و اين تنور گرم بهائيت بود كه ميتوانست، براي آمريكا همان نقش را ايفا كند كه سالها براي روس و انگليس بازي كرده بود، براي رهبران بهائيت تفاوتي نداشت كه بر سر سفره چه كسي باشند آمريكا، انگليس، روس و ديگران، آنچه براي آنها مهم بود پشتپا زدن به وطن و نوكري اجانب بود چنانكه عبدالبهاء صريحاً درباره وطن اظهار عقيده كرده:
نبايد كسي افتخار كند كه وطن خود را دوست دارد.
با هر قیمتي كه تمام شود، به قيمت تخريب تمدين ديرين و غارت سرمايههاي ملي و يا به قيمت خون هزاران جوان و هدم عقايد مذهبي ميليونها مسلمان، آنها در اين قرن براي امپرياليسم مبدل به تز و دكترين مبارزه با اسلام شده بودند. بهائيان اين شعار استعمار را كه دلبستگي به وطن را ضد ارزش تلقي كرده و آنرا نميپسنديدند، از كودكي به فرزندان خود القاء ميكردند، آيتي معتقد است كه عبدالبهاء بيشتر به غربيان و استعمارگران متماميل و با انديشههاي آنان سازگار بود و اين انديشه را (دل كندن از وطن) به نام بهاء ترويج ميداد در حاليكه اين نوع افكار او، تزريق استعماري بود. چنانگه در روايات اسلامي آمده است كه وطندوستي و عشق به وطن از اجزاء ايمان و اركان ايمان است، آنها با طرح چنين شعاري ميخواستند با تمام ارزشهاي ديني و انديشههاي ناب اسلامي به مبارزه برخيزند و تمام زمينههاي علاقه به حفظ ميهن و ساير مسائل فطري را از انسانها و مسلمانان بازگيرند، هدف از طرح این شعار، را در دو چيز اساسي ميتوان خلاصه كرد:
1. مبارزه با شعار وطن دوستي مسلمانان كه از فرهنگ اسلام اقتباس شده بود.
2. مبارزه با حس مليگرايي، حسن وطندوستي، که يك حس فطري است و همه انسانها به وطن خود عشق ميورزند و اين عشق در انساني ميتواند، حس غرور و دفاع و وابستگي و نوعي هويت ايجاد كرده و براي حفظ آن هويت، انسان، سرمايهگذاري و هزينه داشته باشد.
استعمارگران در مقابله با جنبشهاي اسلامي و ملي با اين شكل مواجه شدند كه يكي از عوامل انسجام بين ملتها حس وطندوستي و علاقه به آب و خاك است، كه قوميتها را در كنار هم جهت حفظ منافع ملي مشترك متحد ميكند، از اينروي براي برچيدن چنين عواطف و احساسات ملی كه به مرور زمان قابل تغییر است، برنامهريزي و بر روي آن كاركرده و دنبال نتيجه بودند، لذا از زبان استعمار (بهائيت) اين شعارها را در جامعه ترويج ميدادند تا به عنوان يك فرهنگ تلقي شده و جايگزين، ارزش ديني و ملي شود.
استعمارگران با اين برنامهها اهداف مختلف و سياستهاي ديگري را پيگيري ميكردند. بريدن عرق و عواطف و احساس و وابستگي به ميهن يكي از عوامل و مؤلفههاي رواني است كه انسان را براي دفاع از خاك و وطن ملي به جوشش و خروش فرا ميخواند. استعمارگران كه با جنبشهاي آزاديخواه و جنبشهاي بزرگ تدافعي و ضد استعماري در كشورهاي جهان سوم خصوصاً در كشورهاي اسلامي مواجه گرديدند. از اینرو جنبشهاي وابسته به خود كه از آموزههاي سرمايهداري بنيان ميگرفت بوجود آورند، و بر آن اساس این جنبشها اساس سوابق مذهبي اين كشورها را نيز به چالش بکشد، جنبشهاي دست ساخته خود را لعاب و رنگي ديني نيز دادند. اديان نوظهور و مذاهب و فرقههاي نوساخته از اين دست در آسيا و كشورهاي آفريقايي، مستعمره شده كم نبود، از اينروي جنبش فكري سلفي وهابيت نيز از برخي وجوه با جنبش بهائيت مشتركات فراواني دارد جريان وهابيت تمام مسلمانان را تكفير و تنها راه درست را در چهارچوب انديشههاي وهابيت منحصر ميداند.
بهائيت نيز تمام اديان را منسوخ خصوصاً دين اسلام را خاتمه يافته بهائيت را جايگزين آن اعلام کرد و رهبران بهائيت ستيز خاصي با مسلمانان و عليالخصوص شيعيان شروع کردند، از اينروي بهائيت با برنامههای هدفدار بسيار گسترده توسط استعمارگران بوجود آمده، و مورد حمايت جدی كشورهاي مختلف استعماري در اشكال مختلف استعمار بوده است، حمايتي كه استعمار كهنه از آن داشت با حمايت استعمار نو تناقض و تباين ندارد بلكه حمايتهاي استعمار نوين، با توجه به تغييرات زماني و جغرافيايي و سياسي كشورهاي مورد نظر، متغير و متناسب با آنهاست.
تلاشهايي كه استعمار درباره بهائيت در اين دوره انجام میدهد در غالب رسميت دادن و تلاش براي رسمي كردن اين ؟؟ انحرافی در كشورهايي نظير انگليس و آمريكا و... بوده، حمایت از بهائيت تا حدي براي آنان مهم است كه در سطوح مختلف بينالملل خواستار رسميت بخشيدن به اين حزب سیاسی و فکری شدهاند. اين حمايت استعماري جهت نهادينه كردن بهائيت در سراسر دنيا حاكي از آن دارد كه بهائيت به همان ميزان براي آنان حائز اهميت است كه صهيونيستها از آن برخوردارند، آمريكا به هيچ قيمتي و لو به قيمت متلاشي شدن و انحطاط ايالات متحده حاضر به ترك حمايت از دولت غاصب در غالب كشور اسرائيل نيست.
بر همين اساس است كه هر دوي اين طرز تفكرات را در يك جغرافيا و فيزيولوژي خاص جاي دادهاند، امروز آنچه آمريكا درباره صهيونيسم و دفاع از او سرمايهگذاري ميكند. براي بهائيت نيز همين همت را دارد، از لحاظ سود بردن و استفاده اهرمي نيز از هر دوي اين ايدئولوژيها در ضربه زدن به ماهيت اسلام بهرهمند ميشود. آمریکاییها امروز به صراحت از توطئههای خود جهت ضربه زدن و نابودی تشیع پرده برداشته و از بودجههایی که در این راه تصویب کردهاند سخن میگویند.
نيمنگاهي به رابطه ايران و آمريكا
آغاز روابط ايران با آمريكا از تاريخ 1248 ق بوده که با اعزام وزير مختار آمريكا ويليام بنجامين در 1302 به دربار ناصرالدين شاه بصورت دیپلماتیک شروع شد، كه اين رابطه با نوسان و فراز و فرود و سلطه يكجانبه آمريكا با پيگيري منافع كشور متبوعش تا تاريخ 19/1/1359 استمرار يافت و با تسخير سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام به سلطه همه جانبه اين كشور به ايران خاتمه داد. و این پیروزی دیگری پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که در سایه رهبری امام خمینی (ره) به ملت ایران رسید.
هيئتهاي مذهبي پيشگامان حضور آمريكا در ايران
قبل از شروع روابط رسمي آمريكاييها با ايران آنها نيز مثل اروپائيان در پي جاي پاي كوچك بودند كه در پوشش مذهبي و با حضور ميسيونهاي مذهبي اين هدف را پي گرفتند، بدين ترتيب اولين گروه با نام «جمعيت مبشرين پرتستاني آمريكا با هدف مطالعه در احوال مسيحيان آذربايجان به ايران قدم گذاشتند آنها در سال 1204 هجري شمسي به غرب ايران آمده و طي مطالعاتي جامع درباره ايران به آمريكا مراجعه كردند و پس از آن كشيش آمريكايي ديگري به نام پركتینز با اطلاعات و اختيارات بيشتر به ايران گسيل شد و به دنبال او تعداد كشيشان در ايران زياد شد و با پوشش تأمين مدرسه و تدريس زبان و فنون نوين نفوذ خود را آغاز كردند. از راه بسترهای فرهنگی و زمینههای تعلیم و تربیت که اساسیترین رفتار استعماری آمریکا بود.
فعاليت آنان «گروههاي مذهبي» با واقعه ظهور باب و قلع و قمع با بيان در زمان ناصرالدين شاه براي مدتي متوقف شد و پس از مدتي كوتاه فعاليت آنها شورع گرديد. در جريان مشروطه كشيش آمريكايي «هوراد باسكرويل» كه معلم مدرسه آمريكايي بود به قتل رسيد.
چنانكه از اين گزارشات بر ميآيد آنها كار خود را در غالب فعاليت مذهبي و تحقيقي و در لباس فرهنگي شروع كرده و تأسيس مدرسه اقدام كرده و در كنار مشروطهخواهان نيز قرار گرفتهاند.
از اينروي پيشينه رابطه ايران و آمريكا به دوره قاجار ميرسد. در اواخر دولت قاجار پس از اينكه دولتهاي روس و انگليس به ایران و اقتدار سیاسی صدمات جبرانناپذيري وارد کردند سیاستمداران مصمم شدند دست به دامن آمريكا شوند. ملكالشعرا بهار در اين باره مينويسد:
... ايراني دريافته است كه بايد جل و كليم خود را به توسط سرمايه دولت آمريكاي شمالي از آب بيرون كشد و مصلحت خود را در آن ديده است كه با همدستي دولت «اتازوني» خود را از گرداب فقر كه پياپي او را در آن هل ميدهند نجات دهد.
در آن دوره آمريكاييها در ايران و جهان سياستي در پیش گرفتند تا وانمود كنند كه در فكر اصلاح و نجات ملتها و جامعه ايراني هستند از آنرو مرحوم بهار كه در اين دوره ميزيست، اين جهتگيري را مثبت تلقي ميكند غافل از اینکه ايرانيان براي نجات از سلطه انگليسي به دام آمريكا گرفتار شدند، و رقابت بين دولت روس و انگليس به تدريج جای خود را به رقابت و تنش سياسي بين آمريكا و انگليس داد، با احساس نيازي كه از سوي سياست مداران ايران به سوي آمريكا وجود داشت، آمريكا نيز با اقدامات به ظاهر مثبت در ایران، اعتمادسازي مطمئن ايجاد كرده بود.
مسئله استقراض از آمريكا و قبل از آن واگذاري امتياز نفت شمال ايران و استخراج آن توسط كمپانيهای آمريكايي آغازين حركتهاي اقتصادي در بين روابط ايران و آمريكا ميتواند تلقي شود این روند ابتدا براي انگليس بسيار غيرقابل تحمل بود، تا حضور رقيب ديگري در ايران كه براي او يك گنجي بود كه به آن دست يافته بود تجربه کند. اين تعامل در زمان نخستوزيري قوامالسلطنه بود كه آمريكا توانست امتياز استخراج كليه معادن نفت شمال ايران را با تصويب مجلس مربوطه به دست آورد.
در اين عرصه آمريكا دقيقاً در جايگاه روسيه قرار گرفت و از طرف روسيه مورد اعتراض واقع شد.
بنابراين براي ايجاد روابط بين آمريكا و ايران در ابتداي راه دو معترض جدي وجود دارد كه كار آمريكا را مشكل مينمايد، هر دو دولت متبوع به اعتراض علني روي آوردند، چون منافع هر دو توسط رفيب جديد به چالش كشيده شد. در سال 1300 شمسي ملت ايران با جهتگيري مثبت حزب دموكرات از اين پيمان نفتي با آمريكا در شمال حمايت كرد.
با اين تحولات به خوبي روشن است كه ايران چون طعمهاي چرب ميماند كه توسط چند شغال مورد منازعه و مخاصمه واقع شده و ملت و دولت ايران نيز در شرايطي قرار دارند كه تحت ظلم و سيطره استعمار انگليس و روس به دولتي چون آمريكا پناه ميبرند. اين فرصت براي آمريكا بستر بسيار مناسبي جهت بسط سلطه و توسعه سياستها و برنامههاي خود است.
مرحله ديگر از روابط ايران و آمريكا كه از موضع منفعلانه بود، استقراض ايران از بانكهاي آمريكايي كه در 31 خرداد 1302 در مجلس مطرح و طي مواد و لوايح قانوني تصويب گرديده است. حضور دكتر ميليسپو در رأس دارائي ايران و سوابق به ظاهر پسنديده او در ميان مردم ايران در اين دوره دولت آمريكا را دولتي دوستدار ترقي ايران و دلسوز و خدمتگذار شناسانده بود وي كه توانسته بود در امور مالي ايران نظم خاصي ايجاد و به هرج و مرج خاتمه دهد. عدهاي در مجلس ايران به همراهي رضاخان بر اساس تكيهاي كه بر انگليسيها داشتند با وي مخالفت ميكردند چنانكه ملكالشعراء ميگويد:
... دكتر را تضعيف كند و نه هم از ترس افكار عمومي كه كاملاً حامي دكتر (ميليسپو) بود.
در اين دوره مردم وعدهاي تصور ميكردند كه آمريكا منجي ملتهاست؛ چنانکه مصریها خیال میکردند ناپلئون منجی آنهاست لذا گرايش به سوي آمريكا در ايران نسبتاً عمومي بود.
اما روابط ايران با آمريكا با كشته شدن كنسول آمريكا در ايران (رابرت ايم بري) به سردي گراييد و شركت آمريكايي به علت فقدان امنيت لازم تعطيل شد.
رابطه آمريكا با بهائيان (آشكار و پنهان)
اولين حضور رسمي نماينده آمريكا در ايران از زمان مورگان شوستر آمريكايي است. اما پيش از آن بين آمريكا و ايران روابط تجاري برقرار بود. جكسن درباره علاقه دولت آمريكا به بنيان بهائيت (باب) چنين اظهار ميدارد:
هنوز از بازار تبريز پر دور نشدهايم كه به ميدان بزرگي ميرسيم و اين ميدان از نظر ما اهميت خاصي دارد اما نه به سبب دكانهاي اسلحهسازي و تفنگسازي وقورخانه دولتي و زندان و اصطبلهاي سلطنتي و بيوتات وليعهد، بلكه به جهت آنكه اين ميدان محل اعدام باب در 9 ژوئيه 1850 (مطابق 27 شعبان 1266 بوده است.
او باب را چنين توصيف تجليلآميزي ميكند:
... وي (باب) از مصلحان مذهبي ايران است، ابن داعي مذهبي گرم رو و معلم اخلاق كه نام اصليش ميرزا علي محمد است در حدود 1820 ميلادي (1235 يا 1236 قمري) در شيراز متولد شد. نخست راه و رسم سوداگري به وي آموختند اما پس از آنكه به زيارت كربلا رفت و سپس مكه رفت آيين تازه آورد و آتش دين جديد چنان جان و دلش را برافروخت كه از آن پس حيات خود را وقف ترويج كيش خود كرد. در حدود سال 1844 ميلادي (1260 قمري) كه به زادگاه خويش بازگشت لقب «باب» بر خود نهاد يعني دري كه به جهان گشوده ميگردد. آراء ديني او تا حدي التقاطي است. همچنين متمايل به وحدت وجود و عرفان است و عواملي از مذهب «غنوسيه يا گنوستيسم» (از اديان قرون اول و دوم قبل از ميلاد... و اعتقاد به دو مبدأ خير و شر) در آن مشاهده ميشود در اين آيين حكمت عملي و اخلاق را مقامي والاست و آزاديخواهي در اين كيش به حديست كه متضمن مراحلي براي نيل به آزادي زنان ميباشد ... .
در ادامه وي از گسترش فراوان بابيگيري سخن گفته كه ظاهراً مقصودش از بابيگيري در اين دوره همان بهاييگري است چون گسترش بهائیت بیشتر از بابیت بود:
در واقع بابيگري منحصر به ايران نيست كه بلكه باب در بينالنهرين و روسيه و مصر و هندوستان پيرواني دارد حتي در آمريكا بابياني هستند كه برخي از آنان به تبليغ مراسم خود كوشيدهاند.
وي در اثر خود بارها از باب به عنوان مصلح ديني ياد ميكند كه مايه شگفتي است كه تعريف وي از اصلاح چيست؟ آيا آتشهاي فتنه در سراسر ايران كه در دوره بابيت ايجاد شد، اصلاحطلبي بود؟ جكسون از آشوبهاي دوره قاجار و فتنههايي كه در شهرهاي ايران از شرق تا غرب و مركز ايران بر اثر اين انحراف بوجود آمد و برادركشي و خونريزي درگرفت بيخبر نيست، اما اين آشوب اجتماعي و مسبب آن را به عنوان يك مصلح يا د و از ديدن ميدان اعلام او در تبريز با اهميت خاص ياد ميكند و از آموزههاي انحرافي آنان به عنوان اصلاحات ياد ميكند، ديد مثبتي كه آمريكا نسبت به باب داشت، چنانكه آمريكائيان در اين دوره فعاليت خود را به خاطر بحراني شدن وضع ايران متوقف كرده بودند و آنگونه كه روسها و انگليس از نزديك دستي بر آتش تنور باب گرفته بودند آنها چنين كنشي درباره باب به ظاهر از خود نشان ندادند.
ويليامز جكسون در كتاب خود ياد ميكند كه اكنون دين «باب» جهاني شد و بسياري از آنان در آمريكا حضور دارند. بر اساس گزارشات ديگر در سال 1318 قمري بابيان (بهائیان) در ايالت شيكاگو فعاليت خود را آغاز كردهاند و در همين دوران دهها هزار بابي يا بهايي در آمريكا حضور داشتند و با حمايت خاص دولت آمريكا و در پناه آنان به ترويج اساس بهائيت ميپرداختند.
بهائيان آمريكا كه تحت حمايت دولت آمريكا بودند، به دستور ميرزا حسینعلي در امر وقف املاك و بناهاي خود به نام بهائيت تلاش فراواني داشتند و هدايايي جهت تشويق مردم و جذب آنان به بهائيت و گسترش بهائيت وقف، و در اختيار رهبران بهائي ميگذاشتند تا محافل بهاييها در سراسر دنيا با پول و ثروتهاي هنگفت شناسانده شود، نمايندگان رهبر بهائيان تمام زمينهها و مقدمات اين حركت امپرياليسمي را پيگيري ميكردند، همانطور كه شناسايي و ثبت بهائيت ابتدا از آمريكا آغاز شد در به رسميت شناختن موقوفات بهايي نيز آمريكا پيشقدم شد بود؛ بدين ترتيب آمريكا در تأمين نيازهاي مالي اين فرقه پيشدستي كرد بر همين اساس، بهائيان آمريكا موفق شدند در مدت كوتاهي عوارض و مالياتهاي موقوفات بهائيان را لغو كرده و حتي تسهيلات و مساعدتهاي عمدهاي در اختيار آنان بگذارند تا صرفاً به امور بهائيت رسيدگي و در نشر آن در قاره آمريكا ياري و مساعدت كرده باشند، قبول و شناسايي اوقاف بهائيان و موقوفات آنان در اسناد و اوراق رسمي سالهاي 1928 تا 1942 به تصويب ايالات متحده رسيد و عملي گرديد به موجب موافقتنامه و قرارهايي كه در سالهاي فوق به تصويب فرمانداران محلي ايالت رسيد، موقوفات بهائيان متعلق به «محفل مركزي بهائيان آمريكا» و يا به نامهاي ديگر مثل «رفقاي جامعه بهائيت» ثبت شد. شوقي رباني مينويسد:
در سنين اخير بر توسعه موقوفات مليه و تشييد اركان جوامع امريه كمك شايان نموده است در رتبه ثاني اوقاف محلي است كه مكمل اوقاف مليه محسوب و آن نيز حائز اهميت ميباشد... در نتيجه تسجيل محافل روحانيه محليه به صورت شرعي و قانوني تأسيس و در ممالك مختلف شرق و غرب به احسن وجه محفوظ شده است.
حمايت رسمي آمريكا از تمول و ثروتمندی بهائيان به منظور توسعه اين فرقه در تمام دنيا انجام ميگرفت، اين حمايت جهت بنيان اساسي و شكلگيري اوليه از سوي آمريكا حساب شده و برنامهريزي شده بود.
مجموعه موقوفات بهائيان در آمريكا تا سال 1950 به اين ترتيب بوده كه پس از آن تا سال 2000 چندين برابر افزايش يافته و درآمد حاصله از آن در نشر بهائيت و حمايت از بهائيان جديدالورود و ساير امور بهائيت از مسائل فرهنگي تا مسائل ريز اقتصادي امور بهائيان را شامل ميشود.
آمار مراكز مربوط در آمريكا با قيمتهاي تقريبی تا سال 1950:
ـ مشرق الاذكار 91/2381512 دلار
ـ خطيرة القدس 42/25536 دلار
ـ گرين عكا 73/126718دلار
ـ املاك ويلهلم 00/79000دلار
ـ مدرسه كايزويل 00/48500 دلار
ـ مدرسه بينالملل 00/51500 دلار
ـ مدرسه ايالات مركزي 00/64700 دلار
ـ خانه ويلسن 00/7000دلار.
مراكز ديگري كه در آمريكا وجود دارد و قيمتگذاري نشده كه در آنها انواع فعاليتها انجام ميشود.
1. مشرقالاذكار در ايالات مختلف
2. معبد
3. منازل متولي مشرقالاذكارها و باغهاي اطراف، حطيرةالقدس
4- دفاتر محفل رهبران محلي بهائيت، دفاتر و تشكيلات مربوطه به امور اداري آنها
5- دفاتر نشرياتي آثار
6- مدارس انبوهي كه در ايالات مختلف تأسيس كرده و تملك نمودهاند، و از سطوح ابتدايي تا حد دبيرستان در آنها تعليمات ميدهند. بدين ترتيب آمار و ارقام آن مراكز تا كنون (سال 2008) رو به افزايش بوده و مطلقاً فعاليتهاي آنها نيز به شكل گسترده و پيچيده و با توجه به فناوريهاي روزآمد در آمريكا ايجاد شده و در فراتر از مرزهاي آمريكا خصوصاً در كشورهاي اسلامي در حال افزايش است چنانكه مطبوعات و گزارشات رسيده در ايران حاكي است در شهرهاي مختلف جنوبي فعاليتشان افزايش يافته است. در تعدادي از مبلغين فرقه ضاله بهائيت با سوء استفاده از مشكلات اقتصادي برخي از جوانان به آنها در شركتهاي و بنگاههاي اقتصادي متعلق به خود كار ميگيرند در اين بنگاهها علاوه بر اينكه از توان اين جوانان در رسيدن به اهداف مالي خود استفاده ميكنند. تبليغ عقايد انحرافي فرقه بهائيت پرداخته و از اين افراد براي حضور در كلاسهاي طرح روحي خود دعوت مينمايند. گفتني است به دنبال پيامهاي مكرر بيتالعدل و تأكيد مصرانه سران تشكيلات بهائي در ايران در خصوص ضرورت تبليغ اين فرقه عناصر بهايي تلاش گستردهاي براي جذب جوانان ايراني آغاز كرده و در اين راستا از هيچ اقدامي فروگذار نميكند، آنان تا به اين حد، پيش رفتهاند كه ازدواج با محارم را كه در مرام آنها بود به شدت اكنون ترويج ميكنند.
رابطه پنهاني آمريكا با بهائيت بر اساس اسناد مكشوفه از لانه جاسوسي تأمل برانگيز است. از آن رو كه بهائيان مورد حمايت جاسوسهاي آمريكا نيز بودهاند ـ يكي از سفيران آمريكا درباره جلب رضايت بهائيان چنين مينويسد:
ما از پرايور خواستهايم كه از رهبران بهائيان بپرسد كه در صورت امكان چه اقدامات حفاظتي ما ميتوانيم براي آنها به انجام برسانيم و ميترسيد (جاسوسان) همه شما درباره مسأله بهائيت فعاليت خوبي كرده كه قابل تقدير است به همكاران ايراني (جاسوسان) اطلاع بدهيد كه ما از آنها (بهائيان) حمايت ميكنيم.
پرايور ظاهراً از كشيشهاي كليسا بوده كه وابسته به صهيونيستهاي آمريكا كه نقش مهمي در رابطه با بهائيان در ايران و دولت آمريكا داشته است. سفيران آمريكا در ايران در گزارشات خود تأكيد كردهاند كه نقش وي (جاسوسي) بايستي مخفي باشد. كسروي در بهاييگري ميگويد:
... ميگويند جمال مبارك فرموده جنگ دینها یکی میشود و جنگ را حرام کرده و ... مانند سخن بهاء (ميرزا حسينعلي) را ما امروز از وزير خارج آمريكا ميشنويم. اين وزير خارجه ميگويد پس از جنگ بايد همه دينها يكي باشد ... .
آمريكائيان به مسخره بودن ادعاهاي بهائيان و بطلان آن واقف بودند، اما اين مسئله را حربه قوي براي شكستن ايران ميدانستند، و بهائيان را انسانهاي زبون و پستي ديده بودند كه بوسيله آنها به هر جنايتي ميتوان دست زد، از اين رو در ترويج بهائيت در آمريكا نيز استقبال ميكردند، چنانكه سابقالذكر شد كه آنها اجازه تأسيس مشرقالاذكار را در آمريكا دادند و موقوفاتي در اختيار بهائيان قرار دادند، عبدالبها در اين باره گفته:
از جمله ... عجيبه ... اين است كه مشرقالاذكار در قلب آمريكا بنيان میگردد ملاحظه كنيد كه امرالله به چه در قوت يافته كه خانمی فرنگي، گيس خويش را فداي مشرقالاذكار مينمايد.
آمريكائيها در ترويج بهائيت نيز قدمهاي جمعي برداشتند؛ از جمله بسياري از سران بهائيت كه آمريكايي بودند مانند ماكسول به همراه عدهای به تبليغ بهائيت به دستور عبدالبها حركت كرد و به قول خودشان پرچم الهي را در اقصي نقاط عالم به اهتزاز برآورد ... .
بدين ترتيب دست آمريكا در حمايت از بهائيت با تأمل در اسناد بيشتر نمايان ميگردد. که تفصیل آن بزودی در کتابی تحت عنوان آمریکا و بهائیت انشاءالله منتشر خواهد شد.
وابستگي تشكيلات بهائيت به آمريكا
آنچه درباره بهائیت تأمل برانگیز است، تشکیلات گسترده است که براساس حمایت مالی و فکری بیگانگان روز به روز در حال گسترش و انجام بوده.
مهمترين مركز تشكيلات سازمان يافته بهائيت از آمريكا سربرآورده و در اين كشور با اجازه سياستمداران آن فعاليت جهاني و بينالمللي دارد، مركز آنان نيز موسوم به «مهد امرالله» است. دومين مشرقالاذكار وسيع و مجهز آنان نيز در شهر شيكاگوي آمريكا توسط عباس افندي تأسیس شده. جمعیت بهائيان در آمريكا براساسا بزرگنمایی خودشان، گزارش شده، حدود دويست هزار نفر اكثر اعضاي بيتالعدل آمريكايي هستند در حاليكه يك سوم جمعيت بهائيان در آمريكا ساكن اند، بيتالعدل كه از نام شعارهاي اسلامي و شيعي گرفته شده و جهت تخريب وجهه عدالت مهدوي با اهداف خاص به كار ميرود، از سوي آمريكاييها اداره ميشود و تمام سياستهاي كلان فرهنگي و تشكيلاتي بهائيت و برنامههاي آنها در ميان كشورها از سوي اين مركز كه ما نام آن را بيتالفساد و بيتالشيطان مينهيم انجام ميگيرد. از آنرو که نتیجه تلاش آنها از آمال و آرمانهای شیطان بزرگ است.
اين تشكيلات يك تشكيلات كاملاً امپرياليسمي است، كه در خدمت سايتهاي آمريكاست، كه در اين تشكيلات وابسته كارهايي جاسوسي براي دولت آمريكا برنامهريزي و به نام مرام بهائيت در كشورهاي ديگر اعلام ميشود، سازمانهاي مثل سيا، موساد و ... جاسوسهاي خود را از این تشكيلات به خدمت ميگيرند و اين مراكز به آموزش آنها ميپردازند. و به كشورهاي ديگر ارسال ميكنند.
رهبري بهائيان در دوره عباس افندي كاملاً مطيع سياستهاي آمريكا بود و از آنها تقديس ميكرد او در نطقهاي خود به صراحت آمريكا را كه مركز تشكيلات بهائيت است مركز حق و مركز تابش انوار ميداند، او در زمان رژيم گذشته ايران را كه پايگاه بهائيت بود بهترين اقمار آمريكا ميداند و دولت آمريكا را بهترين اسباب كاشف ثروتهاي معدني ايراني برشمرده و وابستگي خود را به اين دولت كاملاً امپرياليسمي با وفاداري خاص اعلام ميدارد. در دوران ارتباط ايران با آمريكا شوستر آمريکايي توسط يكي از بزرگان محفل بهائيت به ايران معرفي شد و در ايران حضور يافت، كه حكايت از پيوند بسيار دیرینبهائيت با دولت آمريكا دارد، و كارهاي جاسوسی بهائيان براي امپرياليسم از اينجا واضحتر و نمايانتر ديده ميشود و هم او بود كه پاي كمپانيهاي نفتي آمريكا را به ايران باز كرد و شوستر را در ايران به منصب تصدي دوائر گمرك راهنمايي و مشغول نمود، در ورود وي به ايران از او استقبال شاياني توسط بهائيان به عمل آمد و دلبستگي اين فرقه به آمريكا آشكارتر شد. بهائيان در وطنفروشي و امپرياليسم همچون منافقان پس از انقلاب كم نگذاشتند حتي در ترور برخي از شخصيتها و ايجاد آشوبهاي قومی نيز بيدخالت نيستند، و اكنون به عنوان بهترين حربه براي استعمارگران مبدل شدهاند كه در انحرافات فرهنگي و ابتذال جوانان و همكاري با كمپانيهاي توليدات محصولات فرهنگي منحرف همكاري نزديك دارند.
مسئول بلند پايه از سران بهائيت به عنوان پيامبر تعبير آورده و در استصمار آنها جهت استفاده ابزاري، در اهداف استعماري بسيار سود بردهاند ـ روزولت ضمن گراميداشت حضور افندي در آمريكا حمايت ضمني خود را از اين تشكيلات به صراحت اعلام كرده، وزير دارايي وقت درباره افندي گفت:
احساس كردم در حضور يكي از انبياء هستم، در حضور مسيح يا پدر آسمانيم.
همسر شوقي آمريكايي و يكي از اعضاي رهبري بهائيت در آمريكا بود از بدنه تشكيلاتي دولت آمريكا محسوب ميشد و در خدمت بهائيان قرار داشت، و در پيشبرد اهداف بهائيت با رهبران آمريكايي مرتبط بود.
جاسوسی بهائيان براي امپرياليسيم و آمريكا خبري است كه تازگي ندارد به طوريكه در مطبوعات بهائيان نيز شواهد و گواهيهاي معتبري بر اين امر وجود دارد. امام خمینی (ره) پیش از این چهره آنها سخن گفته «... بهائیها یک مذهب نیستند یک حزب هستند یک حزبی که در سابق ... اینها هم جاسوسند...». امام بهائیت را با تودهایها مقایسه کرده و آنها را مورد حمایت شوروی سابق و بهائیان مورد حمایت شدید آمریکا میدانست. این گفتار امام راحل بسیار درست و واقعگرایانه است از آنرو که بهائیت با امپریالیسم پیوند خورده است.
عبدالكريم ايادي، پزشك مخصوص شاه (محمدرضا) از جاسوسان سيا در ايران بود. بر اساس اظهارات عدهاي از بهائيان نادم ايران پس از انقلاب كه خود را احرار ناميدند، ايادي پزشك شاه را جاسوس سيا معرفي نمودند كه شاه را با خواستههاي آمريكا به هر طرف كه بنا بود ميراند و مأمور آمريكا بر سر شاه بود كه در صورت تخطي از دستورات آمريكا به قتل برسد، و اين پزشك مأمور اين عمل بود.
امروز آمريكا پاتوق و تفرجگاه امن بهائيان و سران بهائيت است و سرزميني كه به نام اسرائيل در قلب عالم اسلام جعل شده پايگاه اول بهائيان و شهر مقدس آنهاست، كه آمريكا با تمام توان از اين منطقه حفاظت كرده و صهيونيسم ها را مسلح نموده به سلاحهاي نوين و ابزارهاي مختلف رسانهاي و فرهنگي و تكنولوژي تا از حريم بهائيت و آرمانهاي جهان امپرياليسم دفاع كنند، آنچه امروز آمريكا را در سازمانهاي بينالملل بر استفاده از حق وتو و تحريم و تصويب قوانين بينالملل عليه برخي از كشورها از جمله ايران بر ميانگيزد، تنها دفاع از موجودیت صهيونيسم نيست بلكه در کنار آن دفاع از بهائيسم كه صهيونيسمي ديگر است، انيگزه مهمتر از دفاع صهيونيسم براي امريكا شده، و هدف از تشكيل كشور اسرائيل نيز انگيزه اوليه آمريكا جهت مركزيت دادن به بهائيت بود، چنانكه قبل از تشكيل و حضور و مهاجرت يهوديان به فلسطين، بهائيان ايران و نقاط ديگر جهان و رهبران بهائي به اين سرزمين منتقل شدند و مورد حمايت انگليس و آمريكا قرار گرفتند، قلب تپنده خاورميانه مقر معابد جعلي و مقدسنمايي بهائيان شد. و اين نوع حركت آمريكا براي دفاع از حقوق بهائيان در ايران جهتدار بود. چه در دوره پهلوي و چه پس از انقلاب اين حمايتها استمرار داشت، عجب نيست كه يهوديان و زردشتيان ايران بيشتر به بهائيت روي آوردند و قبل از آن در خراسان و نواحي ديگر تظاهر به اسلام نمودند و مسلمان شدند و پس از تظاهر به مسلماني به بهائيسم گراييدند و اين يك نوع طرفند و حيله و دامگستري بود جهت تخريب روحيه مسلمانان و شيعيان كه چه ميزان مسلمان در آن واحد، بهائي شدند، بزرگنمايي و تبليغ امپرياليسمي اينگونه در كشورهاي اسلامي خود را نشان ميدهد. پشت اين دسيسهها دست امپرياليسم ديده ميشود از آنرو كه حمايتهاي مادي كلان و هزينههاي گزاف بيشمار در حساب بهائيان ايران در بانكها وجود داشت كه از موقوفات آمريكا براي بهائيان به دست ميآمد.
غارت آثار باستانی ایران توسط بهائیان به آمریکا:
آمريكا از بهائيان در ايران و افراد با نفوذ آنان كه اهرم كاري آمريكا بودند بسيار سود ميبرد از جمله غارت مواريث ارزشمند باستاني و انتقال آنها به آمريكا با سهولت و به نام افرادي كه براي آمريكا نوكري ميكردند، مانند نبيلالدوله كه كارهاي او زبان فردي مثل تقيزاده را گشوده كه عليقلي خان (نبيلالدوله) به اين و آن بنوشت كه عتيقهجات را به اينجا (آمريكا) بياورند ... .
ديروز اگر بابيت براي روس و انگليس به عنوان ابزار جهت توسعه سلطه گرديد و آنها براي تأمين منافع خود و گرفتن امتيازات و تصرف خاك ايران و غارت نفت و شيلات ايران و ساير معادن از آن حربه شوم به قيمت خونهاي بسياري ايرانيان ساده دل استفاده كردند كه امروز بهائيت حربهاي شده بر عليه جهان اسلام در دست آمريكا و امپرياليسم جهاني كه در توسعه آن به تمام كشورها تلاش اساسي و بنيادين انجام ميگردد.
با توسعه نفوذ بهائيت و جذب جوانان به اين فرقه تخريب فرهنگي و پوچ كردن عقايد نونهالان هدف مهم آمريكا جهت خالي كردن آينده ايران از نيروهاي كارآمد جوان است، چنانكه انگليس فراموش خانه را همزمان با بابيت تأسيس نمود و فرقهاي به نام يزيديه در عراق ايجاد كرد كه با بهائيت مشتركات فراواني دارد، و فرقهاي مناسب براي هر يك از نقاط حساس جهان اسلام ساخت يا از اوهام و ساختههاي فكري افراد منحرف و هوسران حمايت كرد و آن نطفه فاسد را تربيت و تبديل به درخت تنومند نمود تا بحرانهاي فكري پايدار در هر منطقه براي ايجاد گسلها و تفاوتها باشد.
آمريكا نيز امروز با حربه قرار دادن بهائيت جوانان را جذب فراموش خانه و فراماسيونري ديگري ميكند، اما ابزارهاي آنها پيشرفتهتر و مجهزتر از استعمار كهن است.
امروز جوانان شيعه و جوانان همه فرقههاي اسلام در معرض دام خطرناك و جهنمي امپرياليسم با جاذبههاي مختلفي از پول تا مسائل شهوتانگيز و غريزي قرار دارد، آمريكا سردمدار سرتاپا مسلح و دشمن درجه يك اسلام با تمام ابزارها به نبرد آمده و كانالهاي قدرت جهاني را نيز در دست گرفته از سازمان ملل تا بانك جهاني او با اين ابزارهاي قانوني به ظاهر بشردوستانه به فريب جوانان و افكار پرداخته و عليه اسلام خاصه كشور ايران و انقلاب اسلامي توطئههاي پي در پي ميچيند.
براي هر خردمندي امروز اين سئوال مطرح است كه آمريكا چرا اين همه از دولت اشغالگر و مرزهاي آن حفاظت و نسبت به آن حساسيت دارد غافل از آنكه تمام مكر و حيلهها و ابزارهاي توسعهطلبي و فزونخواهي آمريكا و ديگر شركاي او در اين منطقه فتنهانگيزي ميكنند، كه مصاديق ظاهر آن صهيونيسمها ولي مصداق مهم آن بهائيت است كه در قلب اسرائيل لانه عنكبوتي دارد، از آنرو كه اعضاي تشكيلات «بيتالشيطان» بهائيت آمريكايي هستند ولي مقر مركزي آن در اسرائيل است، از اين فرآيند ميتوان نتيجه گرفت كه امروز دولت آمريكا با بهائيت و صهيونيسم پيوند و عهدي پايدار بسته تا با تمام توان بر عليه ارزشهاي اسلامي بتازند و از گسترش اسلام خصوصاً شيعه اثني عشري به هر قيمتي كه بر آنها تمام شود جلوگيري نمايند. در برخی از کشوهرا در صدد نابودی کامل شیعه برآمدهاند در عراق با قتل و کشتار شیعه در شهر صدر و... . در کشورهای نظیر هندوستان بهائیت با پشتیبانی آمریکا در جذب جوانان شیعه موقعیت داشته و جمعیت شیعه هندوستان در کاهش روزافزون است، که هیچ برنامهای برای حفظ شیعه در هندوستان نیست در حالیکه فرقه بهائیت و وهابیت با پول نفت سرشار و دلار آمریکا تمام مساجد را تعمیر و در جذب شیعیان موفق بودهاند و هیچ برنامهای برای جذب شیعه و حفظ شیعه از سوی کشورهای شیعی ارائه نمیشود، برنامهای که بتواند آثار شیعه را در هندوستان حفظ کند بلکه تمام آنها در معرض نابودی قرار گرفتهاند.
اگر نقشه و طرح پنهاني و از پيش تعيين شده هم نداشته باشند، در عمل موضعگيري آنها با اين جهت در حركت بود.
رشد بهائيت و استعمار نوين (آمريكا)
بهائيت با جريان استعمار در اشكال نوين و ديرين آن پيوند ناگسستني داشته، تاريخ نشان ميدهد، بنيان و شكلگيري اين فرقه از اساس (بابيت) اگرچه بر بستر اجتماعي ايراني و بر روي لجنزار فقر فرهنگي و اجتماعي و فاصله طبقاتي و بيعدالتي دوران استبداد و استعمارزده بوده، اما پس از شكلگيري و آغاز شورشهاي اجتماعي از سوي استعمارگران مورد حمايت بوده، رهبران بهائيت در آغاز پيدايش وابسته به روسها و مدتها براي انگليسها و پس از اينكه آمريكا در جهان به عنوان قدرت استعماري و حامي بزرگ امپرياليسم بوده به سوی آن خریده و با اين دولت پيمان دوستی بسته و در خدمت اهداف آنها قرار گرفت. پس از جنگ جهاني آمريكا به خاطر عدم دخالت در اين جنگ، قدرتنمايي نمود و به همين خاطر بود كه بهائيت نيز كه حامي اصلي امپرياليسم گراييد در سال 1319 ده سال پس از جلوس ميرزا عباس در مسند ربوبيت بهائيان به دنبال جاي پايي در آمريكا بود، تا به ثروت آمريكا نزديك شود. آمريكا نيز وي را همسو با اهداف خود تشخيص دادند، در اين ميان ميرزا عباس به دنبال فردي بود كه با زبان آمريكاييها آشنا باشد.
ابراهيم خيراله مبلغي بود اهل شام كه زبان انگليسي را به خوبي میدانست و تحصيلات غربي نيز داشت، او با فقر و محروميت نياز شديد به حمايت مادي داشت بهائيان در كمين اينگونه افراد بودند، با شناخت افراد او را به مرام بهائيت دعوت كردند، چون زمينه فقر در او برجسته بود از پيشنهاد استقبال نمود و بهايي شد، پيشنهاد ميرزا عباس افندي به آمريكا سفر كرد مأموريت او تبليغ آئين بهائيت در آمريكا بود كه مردمش پايبندي چنداني به رسميّت نداشتند (چنانكه آغاز نوشته اشاره شد اكثر شكلدهندگان و بنيانگذاران آمريكا سارقان و لااباليهاي اروپا بودند كه هيچگونه تعهدي در قبال دين رسميت نداشتند). بنابراين ميرزا عباس با گسيل شامي منتظر بود كه مرام او در آمريكا از استقبال شاياني برخوردار باشد، ابراهيم خيراله نيز چون عقيده راستين به بهائيت نداشت و تنها از شدت فقر پناه برده بود به دامن بهائيت، در آمريكا به دنبال خوشگذراني افتاد به همراه او و همسر خيراله نيز در اين سفر بود. و تعهد داشتند با همكاري همسرش كه زني زيبا بود در جلب جوانان به بهائيت و با استفاده از احكام بهائيت به ترويج بپردازند، خيراله اين دام را براي گرفتن پول از آنها چيده بود ولي در آمريكا عملاً هرگز درباره اطاعت از آنها و دادن اختيار و آزادي ارتباط به همسرش جهت جلب جوانان عمل نكرد و بهائيان از اين كار مطلع شده و در فكر قطع حقوق و مستمری او برآمدند، و از عمل او پرده برداشتند كه خيراله از زنش به سود تبليغ جريان بهائيت استفاده نكرده، تابلو شدن اين قضیه بيشتر به زیان ميرزا عباس و هوادارانش شد. بر تمام مردم پيرامون و اديان ديگر روشن شد كه سران مرام بهائيت چقدر رفتارهای ضداخلاقی دارند و شئون خانوادگي را رعایت نکرده و ناموسفروشي را ترويج ميكنند و به وسيله ناموس فروشي در راه ترويج آن ميكوشد، كاري كه حتي برخي از چهارپايان نیز... از آن ابا دارند، آري اين است، مرامي كه امپرياليسيم از آن حمايت ميكند و بدين وسيله در صدد حريمشكني اخلاقي از خانواده است. به همين لحاظ است كه در جامعه آمريكاي اين عصر كه حامي بهائيت و مرام بهائيان است دوران بحران ابوت و خانواده رسيده است و بسياري از خانوادهها و جوانان در امريكا هستند كه نميدانند پدر آنها كيست، و همين افرادند كه در نسلكشيها و قتل و غارت در عراق و افغانستان و... شركت ميكنند چون انسانی که بنیان داشته باشد هرگز در قتل کودکان بیگناه شرکت نمیکند، اين معضل بزرگ آمريكاييهاست. بهائيت با اين افكار انحرافي كه خود را رسوا نموده در مقام مبارزه با حريم خانواده است كه در اسلام مورد تأكيد فراوان است، بسياري از آيات قرآن اطاعت و احترام پدر و مادر را جهت حفظ حريم خانوادهها تقديس نموده و همرديف با توحيد شمرده است و پس از نفي شرك از خداوند به احترام والدين سفارش كرده. از اینروی به نیم تمام شعارهای مطرح شده از سوی بهائیان در مقابل ارزشها و هنجارهای اسلامی مطرح شده.
از اين روي با تأمل در احكام و شعارهاي بهائيت و انديشه امپرياليسم كه اصالت را به سودمحوري و نفي ابعاد روحي انسان و بنيانهاي معنوي كه در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته به خوبي ميتوان فهميد كه آنها در فكر نفي ارزشهاي اسلام و در رده مبارزه با آن كه حريم خانواده و ناموس دوستي و غيرت و دفاع از عرض و آبرو، برنامههايي از پيش طراحي و به نام آداب و رسوم و احكام بهائيت در غالب آموزههاي خود آوردهاند. در مرام امپرياليسم هيچ حريمي براي خانواده و حفظ اساس و اصالت آن وجود ندارد آزادي همجنسبازي از جمله شعارهاي اين انديشه است كه آنرا به صورت قانون درآورده و از آن حمايت ميكنند كه كاملاً مغاير با اصول انساني است. اما در كشورهاي غربي ترويج ميشود، بهائيت نيز با اين برنامههاي ضد ارزشي موافق و در رفتار بسياري از بهائيان مثل هويدا از اين انحرافات گزارش شده كه در اسلام اين اعمال حرام و مجازات و كيفر بسيار سخت به اين ناهنجاريها در نظر گرفته شده است.
آمريكا حامي بهائي است كه انحرافات اخلاقي ضد اسلامي در آن به وضوح وجود دارد و هنجارهای دینی در آن به زیر سؤال رفته.
پس از عدم همكاري شامي با ميرزاعباس، وي براي تبليغ بهائيت در آمريكا فردي ديگر را در نظر گرفت كه وفادار به او و مرام بهائيت باشد، وي ميرزا اسداله اصفهاني بود كه همراه خاندان بهائيش عزم سفر به آمريكا نمود و به محض رسيدن به آمريكا در پي كسب منافع خود از طريق ديگر شد و به جاي تبليغ مردم به بهائيت، به كار ديگر پرداخت، عدم پايبندي ميرزا اسداله و امثال او به بهائيت در حدي كه رغبت تبليغ آنرا نداشتند از يوچي اين مرام حكايت دارد كه اين افراد به قصد مطامع مادي در اين راه قدم برداشتهاند، ميرزا اسداله نيز در آمريكا به پرده برداشتن از رسواييهاي اخلاقي بزرگان بهائيت پرداخت و خود را از اين گروه بريد و قطع ارتباط كرد. آنچه رهبران بهایی به دنبال آن بودند از عهده افرادی که کمترین تعصب و غیرت نسبت به ناموس و خانواده داشتند برنمیآمد، از اینروی آنها هموراه به دنبال بیبندوبارترین افراد بودند که از ناموس خود نیز در راه بهائیت بگذرد، و بیغیرتی آشکار ولا ابالیگری شدید داشته باشد چنانکه تمام سران بهائی چنین بودند که ذکر این مسائل از این مجال بیرون است.
ميرزا عباس پس از او (میرزا اسداله) دلسرد از نفوذ در ميان مردم آمريكا نشد و افراد ديگر را براي تبليغ مرام خود به آمريكا فرستاد. ميرزا حسن خراساني و ميرزا عبدالكريم تهراني دو تن از پيروان او بودند كه مأموريت يافتند به آمريكا بروند كه پس از آنها خودش نيز عازم آمريكا شد. اين زمان اميد بهائيان از روسيه كاملاً قطع شده بود.
بهائيت با طرح شعارهاي امپرياليسم و آمريكا كاملاً همنوا و از ديرباز ترويج دهنده و بلندگوي شعارهاي استعماري است علاوه بر تخريب بنيان خانواده به تحريم و تخريب شعارهاي مليگرايانه است كه از عناصر مهم وحدت و انسجام ملي است، از جمله عرق وطندوستي و علاقه به خاك كه در اسلام نيز از علائم ايمان شمرده شده است (حب الوطن من الايمان) بهاء در اظهار وفاداري به امپرياليسم مردم را دعوت به ترك تعصبات ترابيه (آب و خاك و مليت) فرا ميخواند، و با اين هدف مقدمهساز حذف مليت از ملتها است كه مساوي با حذف احساسات پاكي است كه انسان را به دفاع از ميهن فراميخواند و بر ميانگيزد.
امروز با توجه به شعارهاي امپرياليستي كه در جهانيسازي و طرح دهكده جهاني که آمریکا ارباب آن باشد اين اهداف استعماري به راحتي قابل درك است، كه غرب به رهبري آمريكا با اين ابزار گسترده فرهنگي در مقام رواج فرهنگ يكدست غرب به جهان و برچيدن فرهنگهاي ديگر از جمله اسلام است و براي اين منظور از هربهها و اهرمهاي فراواني بهره ميبرد، سران بهائيت از ديرباز با آنان همنوا بودهاند. جهان وطني همين شعار است كه در زبان آنها گذاشتهاند. بهائيت پيشگامان پذيرش شعارهاي امپرياليسم هستند. هانتینگتون در ارائه نظریه برخورد تمدنها به برخی از شعارهای دهکده جهانی که بیارتباط با افکار بهائیان نیست اشاره کرده که از حلقوم امپریالیسم دیکته شده است.
افندي در سفري كه به آمريكا كرد و فريفته قدرت و ثروت آمريكا شد و پس از ناكامي در استفاده از فرستادگانش، سخنراني نسبتاً مهمي در ميهماني آمريكائيها ايراد كرد و چنين گفت:
امشب من نهايت سرور را دارم كه در همچو مجمع و محفلي وارد شدم من شرقي هستم الحمدالله در مجلس غرب حاضر شدم و جمعي ميبينم كه در روي آنان نور انسانيت در نهايت جلوه و ظهور است. و اين مجلس را داير بر امن ميگويم كه ممكن است ملت شرق و غرب متحد شوند و ارتباط تام به ميان آمريكا و ايران حاصل گردد.
افندي در حضوري كه در آمريكا داشت (سال 1911) خود در جايگاه نماينده شرق كه مفتخر به حضور در غرب شده ميبيند، و در اين حال گويي صاحب ايران و مالك شرق یا نماینده دولت ایران است كه آمريكائيان را تشويق به حضور در ايران مينمايد، اين وقايع، زماني روي ميداد كه پايگاه و جايگاه و اميد آنها كاملاً از روسيه قطع شد و فعاليت آنها در اقمار شوروي سابق منع شد و شرقالاذكارشان تعطيل گرديد و به سرعت خود را به دامن امپرياليسم بزرگ و قدرتمند رساندند كه رقيبي براي روسيه از لحاظ ايدئولوژي و تسليحات نظامي و ... كه ميتوانست براي بهائيت آشيانه خوب باشد. از اينروي افندي به هر قيمتي بود خود را به آمريكا رساند و وطنفروشي خود را به آنها اعلام كردند، وي براي آمريكائيان خودشيرينيهاي جالبي كرده و ايران را كشوري سرشار از معادن غني كه براي غارت آمريكا بسيار مناسب است معرفي ميكند، او ثروتهاي ايران را براي آمريكائيان رو میكند، وي در اين سفر مقدمات حضور بهائيان در آمريكا و پيوند ناگسستني بهائيت را با آمريكا رقم ميزند.
رفتار او در قبال ايران امروز شبيه رفتار منافقان گريخته از ايران است كه دولت آمريكا را به زعم خود ترغيب به حمله به ايران ميكردند چنانكه همين آروزها را صهيونيستها نيز از آمريكا دارند، كه آمريكا به ايران حمله و ايران نيز مانند عراق و فلسطين و افغانستان جولانگاه صهيونيستها باشد و زمينهاي ايران را خريداري كنند و مردم عراق را قتل عام و مزارع آنها را مالك شوند، صهيونيستها در عراق نيز مثل فلسطين رخنه كرده و اكنون در فكر تصرف زمينهاي حاصلخيز و بينظير اين كشور هستند و از اين لحاظ كشتار مردم عراق خصوصاً شيعيان در عراق امروز با حساب و برنامهريزي انجام ميگيرد و مردم عراق از اين توطئههاي پشت پرده بيخبرند و روزانه دهها نفر از مردم مسلمان منطقه در افغانستان و عراق و فلسطين و ساير كشورها قتل و عام ميشوند و جمعيتشان كم ميشود. رهبران شیعیان و شیعیان باید هشیار باشند تا مثل مردم فلسطین آوارده نگردند آنچه در فلسطین امروز رخ میدهد از دیروز برنامهریزی شده است.
اخيراً در فلسطين اشغالي فيلمي توسط دو يهودي ساكن فلسطين ساخته شده به نام «بهائيان در حياط خلوت من» كه يك مستند افشاگرانه از سر و سرّ بهائيان است كه در پوشش مذهبي و ماسك مذهبنمايي و انساندوستانه مدرن، نقش پنهان و كاملاً حسابشده در سيستم سياسي و نظامي جهان دارند. معلوم نيست انگيزه سازندگان فيلم از تهيه اين برنامه چه بوده است، سالهاست كه بهائيت در قلب فلسطين اشغالي جاي گرفته كه مركز فتنه عليه مسلمانان است كه در محیط سری كامل و پشت ميلههاي آهنين قرار گرفته و در طراحيهايي كه صهيونيسم بر عليه اسلام دارد نقش دارند، از آن رو، اين منطقه براي طرح توطئهها و طرحها از همه جاي دنيا حتي از كاخ سفيد نيز مناسبتر است، چون سالهاست بهترين مأمن بهائيان شد.
حمايت آمريكا از موجوديت اين منطقه در قلب عالم اسلام بيحساب و كتاب نيست، اين منطقه مركز تمام آشوبهاي جهاني و توطئههاي بينالمللي شده، پايگاه استعمار از ديرباز از اين منطقه شروع شده و به مناطق ديگر نفوذ كرده است. امروز صهيونيسم و بهائيت در چتر حمايتي آمريكا در يك پوشش و لباس مدرن با شيوههاي نوين هر روز دامهاي جديدي بر عليه مسلمانان و جهان اسلام ميچيند، و در اكثر كشورهاي جهان، براي بهائيت امكانات مادي فراهم نموده و در جذب جوانان، تلاش ميكند.
استمرار حمايتهاي آمريكا از بهائيت
حمايتهاي آمريكا از تشكيلات و تبليغات فرقه بهائيت در تمام جهان چيزي نيست كه از انظار پوشيده باشد، از آنرو كه مهمترين مركز تشكيلات بهائي از حيث سرمايه و ابزارهاي ارتباطي و تكنولوژي در آمريكا مستقر و از آمريكا پشتيباني ميشود، اگرچه از نظر فكري و بنياني محل استقرار اين حزب امپرياليستي مذهبنما در فلسطين اشغالي است، اما از جهت ثروتاندوزی و كسب درآمد، و توسعه قلمرو سرمايهداري از آمريكا، نيرو و توان لازم را كسب كرده و به ادله حيات اميدوار است، اكنون شركتها و املاك و كمپانيها و مراكز توليدي و كارخانجات و باغات و مزارع بزرگ بهائيت به عنوان يكي از شاخههاي امپرياليسم است كه از سوي آمريكا و انديشه حاكم بر سياست آمريكا و كاخ سفيد مديريت ميشود و افراد نفوذي و جاسوسهاي پرورش يافته در دامن اين انديشه در حساسترين نهادها و مراكز اسلامي نفوذ كرده و فعاليت فرهنگي حسابشده را در تمام ابعاد زندگي مسلمانان از لحاظ تخريبي انجام ميدهند. چنانكه اكنون معروف شده يكي از مسئولين تشكيلات خودگردان فلسطين پس از ياسر عرفات كه پست كليدي اين حزب و نهاد مهم و رسمي فلسطين را تصاحب كرده، وابسته به بهائيت و از اين فرقه و حزب ميباشد:
... پايگاه خبري عرب تايمز با انتشار گزارشي تحقيقي از ريشه بهايي و عقايد صهيونيستي محمود عباس ملقب به «ابومازن» رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين پرده برداشت.
از آن رو كه ريشه بهائيت در فلسطين به گذشته ديرين و عهد عثماني ميرسد و قبل از اينكه فكر تشكيل دولت غاصب صهيونيستي عملي شود بهائيت در فلسطين مستقر و زمينهاي فراواني در اين سرزمين تصاحب كرده بود و به تبليغ و جذب نيرو و شناسايي افراد جهت توسعه نفوذ و قدرت سياسي فعاليت داشت، دور از واقع نخواهد بود كه از افرادي چون ابومازن وابسته بهائيان باشد، نفاق و دو رويي از ويژگيهاي ديرين سران و پيروان ديرين بهائيت است، چنانكه معروف است ميرزا عبدالبهاء با وجود ادعاي الوهيت و خدايي در مراسم عبادي مسلمانان شركت ميكرد و تظاهر به ديانت اسلام مينمود. سياستمداران آمريكا هر يك به نوبه خود، از بهائيان و سران آنها تا اين حد حمايت كردهاند كه به تصدي مسئوليتهاي بزرگ راه يابند، سابقه خاندان هويدا در بهائيت و ريشه او در وابستگي به اين فرقه بر اساس اسناد معتبر به اثبات رسيده كه وي سالها در مهمترين اركان سياسي ايران تا پيروزي انقلاب اسلامي نقش كليدي داشت و از ترويج اين فرقه در ايران با ابزارهاي متعدد حمايت ميكرد.
سرقت آثار باستانی ایران توسط بهائیان
آمريكا سرقت آثار باستاني توسط بهائيان و انتقال به آمريكا از بهائيت به عنوان، اهرمی جهت غارت آثار تاريخي و باستاني حمايتهاي آشكار نموده و آنرا به عنوان يك سلسله تشكيلات منظم در سراسر دنيا از شبه قاره هند و آسيا و آفريقا و قاره آمريكا و اقصا نقاط اروپا و ماوراءالنهر (آسياي ميانه) تا جايي كه در روستاهاي دورافتاده و محروم نقاط مختلف دنيا، مورد پشتيباني مادي قرار ميدهد، در ايران با استفاده از حضور آنان اشياء عتيقه مستقيم و يا غير مستقيم با همكاري افراد بهائی شناسايي و سرقت ميگرديد، هر جا نياز بود كه افراد بهايي اين موارد را شناسايي و با پول جهودان مستقر در ايران كه وابسته به صهيونيست بودند خريداري میشد، افراد وابسته به بهائيان در ايران به سرقت اشياء عتيقه و انتقال آن به آمريكا بر اساس اسناد دست داشتهاند، صبحي كه از برگشتگان و از عناصر كليدي بهائيان و از نزديكان عبدالبهاء بود از اين سرقتها با اسناد سخن گفته كه هيچ ترديدي را براي انديشهوران باقي نميگذارد. او مينويسد:
... خوب يادم هست كه از روزگار پيش يكي از جهودان بهائي با يكديگر همدست شدند و به راه افتادند و در هر جا كه نشانهاي از روزگار باستاني بود يا ميدزديدند يا به بهاي ارزان ميخريدند يكي در ميان آنها بود كه كار نخستينش درزيگري بود و در خيابان لالهزار دكان داشت كه هنوز برادر و فرزندش هستند، اين مرد چنان در اين كار (دزدي اشياء عتيقه) بيباك شد كه روزي در بيبيزبيده (امامزاده) دري ديد كه از چند صد سال پيش بود شبانه در را كند ... .
در روزنامههاي آن روز اين مطلب گزارش شد، صبحي در ادامه مينويسد:
همين آدم از ايران متواري شد و من در اين ايام در حيفا و فلسطين پيش عبدالبهاء بودم ديدم خود را به پيش عبدالبها رساند و خود را به روي پاي عبدالبهاء انداخت و خاك پايش را بوسيد و ... .
وي گزارش ميدهد كه تقيزاده ميگفت يكي از دفترهاي باستاني (دیوانهای بزرگ) كه در دست دو سه تن بود به بيرون كشور بردهاند يك بخش از آن در ايران است.
از نخست وزير در اين باره کمک خواستیم كه آن را (قسمت سرقت شده) بخرند پس از بررسي روشن شد كه آنرا هم به در بردهاند و در آمريكا به بهاي هفتاد هزار دلار فروختهاند، همه اين كارها ناستوده با دست اينهاست (بهائيان) ولي در بررسيها و گزارشها نمينويسند كه اين كار از كي سرزده كه بهائي و پيرو شوقي؛ اگر مينوشتند ميديديد كه نود درصد (90%) اين پليديهاي از آن گروه است.
ظاهراً الواح و آثار باستاني كه اخيراً در آمريكا فروخته شد و دولت ايران نتوانست آنها را استرداد كند، توسط بهائيان صهيونيسم از ايران به سرقت رفته بود كه مورد حمايت دولت آمريكا نيز بود، موزههاي انگليس پاريس روسيه و آمريكا و هلند و ایتالیا ساير كشورهاي غربي مملو از اشياء باستاني گران قيمت است كه از ايران غارت گرديده، كه اگر نگوييم همه آنها، يقين ميتوان گفت كه دو سوم آنها توسط بهائيان يا با همكاري آنها با يهوديان ضدايراني و وابسته به امپرياليسم از ايران خارج گرديد و بيشتر اين چپاولها در دوران سياه استبداد پهلويها انجام گرفته.
درسي به جوانان
1. جوانان ايران زمين اكنون بايد از اين گذشته درس بگيرند، و هوشياری خود را در معرض اين غارتگران هويت قرار ندهند.
2. امپرياليسم اكنون به شيوههاي نوين از جمله دينسازي و مسلكهاي روحينما و عرفانگرا، به چپاول فرهنگ و جوانان و هويت بالقوه آنان آمده است.
3. غارت و چپاول ملتها توسط امپرياليسم از هويت تاريخي آنان شروع شده و اكنون مرحله نوين آن هويت روحي و فرهنگي است، جوانان بيدار ايران اسلامي با هوشياري و ذكاوت در مقابل اين نغمههاي شوم مبارزه كنند.
4. آنان امروز از طريق سايتها و شبكههاي ماهوارهاي گسترده براي اين منظور دام گسترانيدهاند و در مقابل دامهايشان اندكي عرق ديني و ملي بايد داشت و از حالت تدافعي و انفعالي خارج شده و به حالت تهاجمي سنگر گرفت.
5. ابزاري كه ما شيعيان به بركت فرهنگ اهلبيت داريم گيراتر و در دلها نفوذ كننده تو از تمام ابزارهاست، با الهام از فرهنگ اهل بيت و با استفاده از تكنولوژي و بستری كه خودشان فراهم كردهاند به اهداف آنها يورش فرهنگي و با آنها از طريق گفتگوهاي منطقی با وبلاگ و ايميل و ... ارتباط برقرار نموده و از هويت ملي و مذهبي اصيل خود دفاع كنيم.
6. وقتي در حالت مغلوبیت و انفعال و دفاعي قرار گيرد، هميشه اضطراب و نگرانی بر او مسلط است و بيتدبيري و ناچاري و تسليم و سازش و سركوب شدن تنها راه است.
7. در حالت تهاجمي است كه دشمن به دنبال تدابير و راهحل ميگردد و در اين راه به اهرمها و برنامهها ميانديشيد و پتانسيل و توان تهاجمي را تبديل به پتانسيل دفاعي مينمايد و در اين فرصت است كه شما فرصت پيشروي در خاكريزها و سنگرهاي فكري او را خواهيد داشت. از نظر فکری و فرهنگی نیز مناسب است مسئولین امر به حالت تهاجمی در مرزهای فرهنگی دشمن نفوذ و یورش برند.
8. اكنون بر فرهنگمداران اين راهكارها را توصيه و جهت رسيدن به اين منويات جوانان را دريابند و براي آنان زمينههایی را فراهم نمايند و آنان را به انواع سلاحهاي فكري و چاشنیهاي پرتوان كه عبارت از مكتب اهلبيت و قرآن است مجهز نمايند و در اين راه از حوزههاي علمي اصيل مدد گيرند.
9. دانشاندوزان حوزوي و مراكز معنوی حوزه بايد بدانند كه بهترين فرصت، اكنون به بركت نظام مقدس و به رهبري بينظير حضرت آيةا... خامنهاي (مدظله) براي فعاليتهای فرهنگی مهیا شده، که شاید این فرصتها دگر باره به سراغ ما نیاید، پس شما مسلح به چند سلاح مهم شده تا جوانان را تقويت نمایید.
بهترين سلاح مبارزه با انحرافات فكري جهان امروز
1. آشنايي به زبانهاي مهم دنيا و مكالمه با اين زبانها و ترجمه آثار بزرگان به زبانهاي ديگر.
2. شناخت دقيق مكتب اهلبيت و آشنايي با شيوهاي تحليل عقلي و معرفي روزآمد مكتب اهلبيت. كه تنها راه نجات بشريت از اين گردابها، اين پناهگاه است.
3. سلاح ديگر كه در اين كار مؤثرترين عنصر است سلاح تهذيب نفس و تقوا و پاكدامني و دوري جستن از گرايش به اشرافيگري و ثروتاندوزي است. كه اين گرايش در هر كس باشد به روحيه امپرياليستي است. و با روحیه امپریالیستی نمیشود مدعی پیروی از اهل بیت را کرد.
و با اين روحيه هرگز نميتوان به مبارزه با امپرياليسيم جهاني رفت، روحيه رفاهزدگي و انس با ماديات، خصوصاً علاقهمندي و وابستگي به اين مسائل با سيره نبوي و مكتب اهل بيت در منافات است، زندگي طلبهها بايد به سوي سيره امام مهدي و با آن همسان شود، وگرنه با روح امپرياليستي و عشق به ماديات نميتوان با امپرياليسم مبارزه كرد. امروز مهمترين عامل و عنصر انتظار و بسط فرهنگ اهلبيت و مهدوي حركت به سوي زندگي بيآلايش، ساده است كه زندگي مهدي چنان خواهد بود، از اين رو وقتي خواستههاي انساني تنزل يافت، زمينههاي عدالت فراهم خواهد شد و امپرياليسم نيز با اين گرايش عميق شكست خواهد خورد.
البته منظور از دوركردن از ثروتگرايي و رفاه، نابودي سرمايهها و مقابله با توليد و صنعت و تكنولوژي نيست كه اين خلاف آموزههای اسلام است، بلكه منظور پاك شدن از افراط در ثروتاندوزي است كه ديگران را از حداقل زندگي نيز محروم ميكند، انباشت ثروت، به منزله جمع خون حيات جامعه، در يك رگ و خشكاندن رگهاي ديگر است، كه اسلام و سيره اهلبيت با اين انديشه در تضاد است و اين همان انديشه امپرياليستی و سرمايهداري است.
سياستهاي آمريكا در حمايت از بهائيت پس از انقلاب اسلامي:
پس از پيروزي انقلاب اسلامي بسياري از معادلات جهاني امپرياليسم و برنامهها و طرحها آنان در تمام دنيا به هم خورد را با چالش جدي مواجه ديدند. خاورميانه و ثروتهاي انبوه و سرشار آن از جمله نفت و ساير معادن و ذخاير ثروت، با بيداري ملتها از چپاول و دستيازي امپرياليسم بيرون رفت، و منافع بيگانگان به مخاطره افتاد.
دولت آمريكا، منافع خود را در ايران كه قدرتمندترين و استراتژيترين نقطه خاورميان بود از دست رفته ديد و با تندي خشم ملت ايران مواجه گرديد، سياستهاي خود را در قبال ملت انقلابي ايران تغيير و به براندازي و شكست دادن انقلاب اسلامي طرحريزي كرد و با شعارهاي فريبانه بشردوستانه و حقوق بشر به ادعاهاي واهي بر عليه ايران پرداخت از جمله مهمترين مؤلفههاي سياسي آمريكا در سطح بينالمللي حمايت آشكار از فرقه گمراه بهائيت در ايران بود كه با عنوان تضيع حقوق اقليتهاي ديني و حمايت از حقوق بشر، از بهائيان كه مزدوران وابسته به آمريكا بودند، حمايت جدي نمود، حمايت دولت و سياستمداران كاخ سفيد از اين فرقه، تا جايي براي آمريكا مهم شد كه در سخنرانيهاي بينالمللي و در سطح سازمان ملل و شوراي امنيت اين پشتيباني را مطرح كرد و هر جا دولت ايران به قصد استفاده از امكانات جهاني و ... روابط ديپلماتي برقرار كرد، آمريكا با اين عنوان «تضييع حقوق بهائيان» در ايران از پيشرفت كار جمهوري اسلامي ممانعت به عمل آورد و كارشكني كرد، اگرچه در ايران بسياري از بهائيان به اسلام برگشته و از اين مرام بريده شدند اما آمريكا با حمايتهاي فريبنده و گسترده مادي و سياسي روند رشد برگشت بهائيان به دامن اسلام و پيوستن به انقلاب اسلامي را متوقف نمود و عدهاي را به خارج از ايران فراخوانده و از فروپاشي كامل اين فريبخوردگان و نهاد بهائيت جلوگيري نمود، از جمله اين سياستهاي حمايتي طرح رسميت دادن به فرقه بهائيت در ايران به عنوان يكي از مذاهب رسمي بود كه با حمايت گسترده و لا ينقطع مراكز صهيونيستي در اروپا پيگيري ميشد و كشورهاي عضو دائم سازمان امنيت نيز از اين طرح آمريكائي حمايت كردند.
در همين راستا، كنگره آمريكا بارها مصوباتي در حمايت از فرقه بهائيت ايران تصويب نموده و اين حمايتهاي امپرياليسمي با پشتوانه بودجههاي كلان مردم آمريكا از انحرافات اجتماعي، در ماندگاري اين فرقه تأثير فراوان دارد، اگرچه از نظر فكري اين فرقه گرفتار معضلات و مشكلات عديدهاي است، و اكثر پيروان آن به اين مرام به عنوان يك مرام سياسي عاري از هرگونه معنويت و عقايد استوار مينگرند، و به اين حقيقت رسيدهاند كه فرقه بهائيت و سران آن به عنوان سوداگران ثروتاندوزي هستند، و همكاري آنها با آمريكا و مجامع صهيونيستي مسلم شده، از اين رو به اين جريان به عنوان يك دين نمينگرند بلكه يك جريان ضد انساني و چهره واقعي آن بر همگان روشن گشته و با همه فعاليتشان با ثروتها و سرمايههاي كلان پوچي مدعاهاي سران بهائيت و انحرافات اخلاقيشان روشن گرديده و بعيد نيست كه امپرياليسيم نيز به همين نتيجه رسيده و به همين لحاظ از فرقههاي به ظاهر اسلامي چون وهابيت كه در مركز و در امالقراي اسلام قرار دارد حمايت ميكند و جهتگيري و سرمايهگذاري خود را به تدريج به اين سو كشيده است و با اين حربه به سراغ تخريب اسلام و شيعه آمده آنان به خوبي واقفند كه هر حربه و ابزاري در كارسازي و بهرهمندي مربوط به دورهاي خاص است و همانطوري كه بابيت، پس از مدتي تبديل به بهائيت شد و هر فرقهاي كه دستساز آنها بود در منطقه خاص و زمان خاص نتيجه داد و پس از انقضاي آن و پايان تاريخ مصرفش ديگر كاربرد ندارد يا لااقل كاربرد وسيع و نتيجه گسترده ندارد، كه در سايه آن بتوان به هدفها رسيد، از اين رو در دامن استعمارگران هميشه فرقهسازيهاي نوين بر عليه اسلام و ساير اديان داشتهاند، به گزارش برخی از مطبوعات چنانكه در انگليس نهادي با عنوان «شوراي مسلمانان سابق بريتانيا» روز پنجشنبه توسط تعدادي از كمونيستهاي ايرانيتبار در لندن آغاز به كار كرد به گزارش ايرنا در نشست اعلام راهاندازي اين تشكيلات كه در ساختمان پورتيكوليس هاوس متعلق به پارلمان انگليس برگزار شد چند نفر از مؤسسان اين شورا به همراه نمايندگان چند سازمان اومانيستي و سكولار انگليسي شركت داشتند در اين نشست چند تن از فعالان كمونيستي و فمنيستي مقيم كشورهاي اسكانديناوي حضور داشتند ... و فردي به نام مريم نمازي حامي سلمان رشدي در اين انجمن سخنراني كرد... استعمارگران اينگونه به فرقهسازيها دامن ميزنند، و با حمايتهاي تشكيلاتي در ترويج و توسعه آنها تلاش ميكنند.
با اين همه آمريكا امروز با سياست جهانخوارانه خود را در مقام رياست جهان تصور كردهو سياستهاي امپرياليستي خود را با انواع برنامهها و حربهها به اجرا مي گذارد، روزي با حربه حقوق بشر و گاهي با حربه مقابله با تروريسم و يا با حربه مبارزه با گسترش تسليحات كشتار جمعي كه با هر يك از آنها توانست قسمتي از خاك خاورميانه را به آشوب بكشاند، با طرح مبارزه با تروريسم به افغانستان حمله و اين كشور را به اشغال خود آورد با طرح شعار مبارزه با سلاحهاي كشتار جمعي به عراق حمله كرد و اين كشور را به ويرانهاي تبديل كرد كه روزانه صدها نفر از انسانهاي بيگناه در خون غلطيده و قتل و عام ميشوند. آمريكا با حضور در اين كشورها به پايداري بحران از طريق اختلاف بين قوميتها و فرقهها دامن ميزند، و در اين منطقه استراتژيكي به غارت و چپاول نفت و ساير منابع فرهنگي عراق كه سرزمين كهن و ديرين است ميپرازد.
اكنون سالهاست، به بهانه مبارزه با گسترش تسليحات هستهاي شعار تازه و ديگري بر عليه جمهوري اسلامي سر داده و در صدد همراه كردن كشورهاي جهان با اهداف خود جهت آشوب نظامي ديگر در خاورميانه است.
بر اين اساس و با توجه به سوابق سوء و ناپسند سران فرقه بهائيت آيا كشوري چون آمريكا، حمايت از اين حزب سياسي چه اهدافي را در پي دارد كه با نقاب دفاع از حقوق بشر و حق اقليتهاي ديني از آن ياد ميكند.
فعاليت بهائيان در سطح كشور با حمايت آمريكا و ...
در ايران شهريههايي كه ردپايي از صهيونيستها ديده ميشود بهائيان فعاليت دارند، و يكي از شيوههاي كاري بهائيان تحت نظر امپرياليسم خبري بزرگنمايي از جمعيت و رشد روزافزون است در سايت جهاني امروز آماري گزاف از درصد جمعيتي آنان به نقل از منابع بهائيان اعلام شده كه در صورت درست بودن، يك بزرگ را در برابر مسئولان فرهنگي كشور قرار ميدهد كه با اين انحراف فكري و اجتماعي مقابله نمايند، سيديهاي تبليغي بهائيت همراه با تصاوير محرك و موهن عليه ارزشهاي اسلامي در يكي از شهرهاي ايران به صورت گسترده در ميان مردم اين شهر پخش شده، اين سيديها هخاوي 1200 كتاب از آثار منحرف بهائيت بوده.
فعاليتهاي بهائيت و رشد درصد جمعيتي آنها در ايران
بهائيان پس از انقلاب اسلامي همواره سعي دارند از طريق رسانههاي غربي آمار خود را در ايران رو به افزايش نشان دهند، اما با توجه به مشكلات اجتماعي و اخلاقي كه در بين جوانان و نوجوانان شيوع يافته و تحت تأثير نرمافزارهاي مبتذل رو به افزايش است، روند رشد آنها ميتواند روند گسترش و شيوع فرقههاي انحرافي را بالا نشان دهد، بيشتر جوانان يهودي و مسيحي و زرتشتي در برخي از شهرها به جمع بهائيان ميپيوندند از ميان جوانان ساير مذاهب نيز با وجود زمينههاي انحرافات اجتماعي و عدم كنترل حساب شده و دائم نيز تمايل به اين فرقه ديده ميشود. برخي از جوانان مسلمان را كه فاقد آگاهيهاي لازم از مخاطرات اين تمايلاتاند احتمال جذب در هر نوعي محفل هست. در برخي از سايتها و گاهي از زبان بعضي از مسئولين دلسوز فرهنگي راجعبه تبليغ شديد و گسترده بهائيت در شهرهاي مختلف از جمله شهرهايي كه سابقه ديرين بابيت و بهائيت در آنها بوده و يا يهوديان صهيونيسم در آنجا سكونت داشته، اشاره كرده و خطرات آن را به مسئولين گوشزد نمودهاند كه اميد است، مراكز امنيتي كشور درباره اين مسائل جديت داشته باشند، علاوه بر اين نهادها، نهادهاي آموزشي و مراكز تبليغي نيز عهدهدار مسئوليت سنگين در اين باره هستند، سنين جواني و نوجواني موقعيتي است كه لغزش در آنها فراوان و برخي از غرايز ذاتي انسان در غليان بوده و احتمال كجروي و اغفال در اين شرايط 60% بيش از ديگر دورههای سنی است، اين دوره از سن دورهاي است كه انسان خارج از اعتدال روحي است، در هر صورت، منصور برزگر عضو هيئت مديره اتحاديه تشكلهاي قرآني در يكي از مطبوعات رسمي از فعاليت شديد بهائيان در شيراز خبر داده كه هيچ اقدام جدي در قبال آنان صورت نگرفته، وي محل تجمع آنان را كه به اغفال جوانان روي آوردهاند شهرك ولي عصر شيراز ميداند، كه به روشهاي گوناگون مثل تأسيس آرايشگاههاي رايگان براي جوانان و برگزاري جلسات شبنشيني و ترويج ازدواج با محارم (خواهر و برادر) راهاندازي سوپر ماركتهاي مختلف و ارائه خدمات رايگان و تخفيف عمده در ارائه محصولات و ... تبليغات خود را در استان فارس آغاز كرده. معلوم نيست در اين فعاليتهاي مرموز چقدر از جوانان جذب اينها شده و چقدر فعاليت آنها طولاني بوده كه اكنون آشكار شده و به روزنامهها كشيده شده است. علاوه بر آنچه در سايت جهان امروز گزارش شده مبني بر اينكه در سال 75، 25% جمعيت ايران را بهائيان تشكيل و اكنون اين آمار 37% رسيده درست باشد بايد آسيبهاي فرهنگي در ميان جوانان جدي گرفته شود بر اساس برخي از آمار تعداد آنان قبل از 75 در ايران 40هزار نفر بوده اما بيتالعدل واقع در آمريكا و سرزمينهاي اشغالي تعداد آمار بهائيان ايران 300 هزار نفر اعلام شده. (اگرچه این آمارها مبالغهآمیز و ساختگی است)
در صورت دقيق بودن اين آمار هشداري است كه مسئولان آمار و فرهنگي ايران كه كنترل جمعيت را درباره شيعيان اعمال و در رسانهها تبلیغ كردهاند که نتیجه منفی آن امروز در مدارس ابتدايي بوضوح دیده میشود که در سطوح ابتدايي تعداد دانشآموزان كمتر از عدد انگشتان است. (مناطق شيعهنشين) اما در مناطق دیگر ایران مثل غرب (کردستان) و شرقی و سیستان و بلوچستان و مرز شرقی آمار جمعیتی رو به افزایش است. با توجه به کنترل جمعیت در استانهای مرکزی ایران و شهرهای شیعهنشین رشد جمعیت شیعه متوقف شده و جمیعت مذاهب و فرقههای دیگر از جمله بهائیان رو به افزایش بود هست. از اینرو افزایش جمعیت تعداد آنان در ایران شاید جدی باشد، و از طرفی اگر دولت برای جوانان برنامههای مفید و سالم نداشته باشد جذب انجمنهای منحرف با سیمای عرفان کاذب و هنر و امثال آن خواهند شد، که در تمام شهرها دارای شیعههای فراوان با مجوز رسمی ارشاد فعال بوده و خانههای وب و سایر جاذبهها در جذب کودکان موفقتر از مراکز فرهنگی رسمی عمل کردهاند به کانونهای فرهنگی زیر نظر سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات در برنامههای خود باید تجدید نظر کنند، کانونهای وابسته به مساجد و کلاسهای تابستانی نباید منفعل باشند بلکه با استفاده از کانونها و پایگاههای بسیج طلاب که تحت حمایت سپاه پاسداران است از نظر فرهنگی تقویت و دارای برنامههای تابستانی گسترده شوند تا از جذب و اغفال کودکان و نوجوانان و جوانان به مراکز انحرافی جلوگیری شود. دفتر تبلیغات بایسته است به جای تولید کتاب و چاپ سرمایهگذاری نهادینه و منسجم در راه تبلیغ برنامهریزی کند، و آسیبهای اجتماعی را شناسایی و براساس آن به تبلیغ رویکرد جدی نشان دهد، سازمان تبلیغات به جای چاپ تکراری برخی کتابها و موازیکاری به امر تبلیغ بپردازد.
در آینده جهان جمعیت از عناصر مهم تعیین کننده است، چنانکه غربیها از رشد جمعیت مسلمانان در غرب و اروپا و روند رشد اسلام نگران بوده و برای تبعات آن در فکر برنامهریزی هستند، دولت ایران نیز اکنون باید به این مقوله توجه کند که جمیعت شیعه غالباً در دو کشور عراق و ایران سکونت دارند با کشتاری که در عراق توسط آمریکا به راه افتاده اکثریت شیعه به اقلیت مبدل شده در ایران نیز روند رشد جمیعتهای دیگر و سایر فرقهها و ادیان بیش از گذشته نگرانکننده است. از سویی رشد جمعیتی فرقههای گمراهی چون بهائیت خطر روزافزون خواهد داشت که باید با تدبیر فرهنگی و سیاسی از این مسائل نیز آگاهی و در قبال آن برنامههای لازم مدنظر مسئولان باشد.
نتیجه و راهکارها
در پایان به این نتیجه میرسیم که سیاستمداران کاخ سفید پس از اینکه به حمایت از بهائیت پرداخته و در گسترش و توسعه تشکیلات و کمیت جمعیتی آن کوشیدهاند و برای این منظور از انواع اهرمهای فرهنگی و اقتصادی و تجاری بهره جسته و همنوا با سایر همگرایان فکری در غرب (مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و کانادا و...) به پشتیبانی از صهیونیسم و بهائیت در منطقه خاورمیانه جهت در هم شکستن عظمت و شکوه دین اسلام از هیچ کوششی کوتاهی نکردهاند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی آنان بسیاری از ریشههای انحرافات فکری در ایران را نابود شده دیده و به حمایت از رسوبهای فکری امپریالیسم در ایران پرداختند بهائیت از مصادیق بارز آن بود که تولد و موجودیت خود را در دامن استعمارگران دیده و غیر از امپریالیسم و استعمار و منافع ضد انسانی آنها هویتی نمیتوان برای آن پیدا کرد. اکنون باید به راهکارهایی در قبال حمایت آمریکا از بهائیت اندیشه کرد تا از دام افتادن جوانان در سایه حمایت امپریالیسم و استکبار جهانی مقابله کرد و برای مقابله تنها حرکت فرهنگی صیانت بخش کافی نبوده بلکه اهرمهای توسعه این افکار شوم باید شناخته شده و برای مداوای این دردها از راهکارها و درمانهای همسنخ استفاده کرد، ابزارهای مهم توسعه این حزب سیاسی دیننما در جهان عبارت است از:
1. رسانههای دولتی گسترده اعم از ماهواره و اینترنت و نرمافزارهای مربوطه.
2. فقر و آسیبهای اجتماعی و سیاسی... که در فرآیندهای نابرابر اقتصادی و بهرهمندی نابرابر از امکانات و اطلاعات ملی بر جوامع خصوصاً جوامع اسلامی سایه تاریک انداخته.
3. کمتوجهی به جوانان و عدم درک درست از خواسته و تمایلات روحی و عدم تعدیل و ارضای و کنترل غرایز درونی و حیوانی آنان از راههای مختلف مشروع و قانونی مهار کنند و التیام بخش.
4. پدیده فقر و محرومیت و استضعاف مهمترین بستر آسیبپذیری انسان در برابر اندیشههاست.
5. امپریالیسم جهانی از این بستر بهترین استفادههای سیاسی و فرهنگی را برده و جوامع را از نظری فرهنگی واژگون و تهی از اقتدار تمدنسازانه نموده است، غارتی که در آفریقا توسط امپریالیسم صورت گرفته رگهای حیاتی این قاره را قرنها بیخون و شریان حیات نموده به نحوی که کشورهای آفریقایی هنوز پس از نیم قرن فاصله از دوری استعمار، هویت خود را باز نیافتهاند.
6. مسئولان اقتصادی باید دریابند که ایران کشوری غنی از مواد و ذخایر معدنی فراوان و گوناگون است که باید به نوعی مدیریت شود تا منافع آن به صورت عادلانه در بین تمام اقشار جامعه خصوصاً محرومین و مستضعفین تقسیم شود، تا فقر بهانه جذب جوانان به سوی طعمههای چربین امپریالیسم نشود. برچیده شدن فقر در اسلام از آمال همه بزرگان دین اسلام بوده چنانکه امیرمؤمنان فرمود: اگر فقر برای من مجسم شود او را خواهم کشت. و گسترش اسلام در جهان پس رسیدن به مرحله غنی و بینیازی میسر شده مسئولان باید به این گزینهها و مؤلفهها توجه ویژه نموده و برای تمامی جوانان شرایط برخورداری از مسکن مناسب و خانواده و همسر و شغل مناسب را فراهم آورند تا بدین وسیله دامهای فریبنده استعمار و امپریالیسم برچیده شده و از توان جوانان ایران زمین که در هوش و فتانت و سابقه درخشان علمی شهرهاند، در پیشبرد مکتب اهل بیت، استفاده نمایند.
اگر نیازهای مادی انسان و غرایز روحی او از راههای قانونی و مشروع تأمین شود نه در حدی که به مرحله افراط برسد بلکه در حد رفع نیاز ضروری، برای انحرافات فکری زمینه و گرایش کمتر خواهد شد در این صورت هرگز به آن وسیله تخریب درونی عقاید و فرهنگ میسر نخواهد شد.
امید آنکه عدالت اجتماعی در جامعه ایران به این درجه که امام علی در دوره حکومتش فرمود:
در کوفه به حدی عدالت برقرار شده که پایینترین طبقه اجتماعی و افراد کوفه به نان گندم و مسکن مناسب و نوشیدنی متعارف (آب فرات) دسترسی دارند.
و خود آن حضرت یک درجه پایینتر از مردم زندگی میکرد و نان جوین میخورد و میفرمود شاید در گستره حکومت من (از ماوراءالنهر تا آفریقا) افرادی باشند کمه در این حد زندگی میکنند و...