اسماعيل چراغی کوتيانی/گروه جامعه شناسی و مهدويت
اصلاح در روابط اجتماعی,ره آورد ظهور منجی
چکيده:انسان موجودی اجتماعی است که در پيوند با اجتماع زندگی می کند.هم از جامعه تاثير می پذيرد و هم بر جامعه پيرامون خود تاثيرگذار است.روابط اجتماعی,نقطه پيوند انسان با جامعه است.در روايات اسلامی بيان شده است که در روزگار پيش از ظهور امام مهدی(ع),روابط اجتماعی به تنش و ازهم گسيختگی دچار خواهد شد و زندگی اجتماعی بشر با چالش روبرو خواهد بود.گسست در روابط اجتماعی,کم فروغ شدن عواطف انسانی,شيوع کجروی های اجتماعی و ورود انگيزه های غير انسانی در روابط اجتماعی,چهره پيدای جامعه انسانی درآن روزگار خواهد بود.اما بر اساس آموزه های دينی, در واپسين سال های هستی و با ظهور امام مهدی(ع) تحولی اصلاح گرايانه در زندگی بشر ايجاد خواهد شد.در عصر ظهور امام زمان(ع) چهره روشن روابط اجتماعی ,بگونه ای شکل خواهد گرفت که فراهم آورنده منافع دنيوی و اخروی انسان خواهد بود.همبستگی اجتماعی شکل می گيرد,عواطف انسانی تقويت می شود.انگيزه ها انسانی و الهی می شود و کجروی های اجتماعی به چالش کشيده خواهد شد.
کليد واژه ها: اصلاح, روابط اجتماعی,همبستگی اجتماعی,عواطف انسانی,کجروی اجتماعی.
سپيده سخن
انديشمندان بزرگ جهان انسان را موجودي اجتماعي مي دانند،كه براي استمرار زندگاني خود ناگزير از همزيستي با انسانهاي ديگر است.افزون براين زندگي اجتماعي وروابط انساني به هويت وشخصيت افراد شكل داده وبستري مناسب براي شكوفايي استعدادهاي انساني را فراهم مي آورد. آدمي گرچه تنها به دنيا مي آيد و تنها از دنيا ميرود، در اين دنيا بيگمان در ارتباط با ديگران زندگي ميكند. بنابراين بزرگترين فصل كتاب زندگي او «رابطه با ديگران» است و در همين بخش است كه ممكن است ارزشهاي زيادي را خلق كند و پاس بدارد و يا چهرهاي زشت و ناپسند از اجتماع انسانها به نمايش گذارد.
آدمي در رابطه با ديگران است كه تصميم ميگيرد، حرف ميزند و اقدام ميكند. داد و ستد او و واكنش و موضعگيري او در برابر ديگران بخش زيادي از روابط او را تشكيل ميدهد. اگر اين بخش از زندگي آدمي مسيري درست و پسنديده يابد، بسياري از ارزشهاي الهي و انساني به تحقق پيوسته است. صداقت، امانتداري، ايثار، سخاوت، گذشت، حسن ظن و اعتماد به ديگران، تعاون، نصيحت و خيرخواهي و دهها فضيلت ديگر در همين عرصه خود را نشان ميدهد. با آمدن اين فضيلتها به عرصه روابط اجتماعي، جايي براي نفاق، خيانت، تنگ نظري،خودخواهي، انتقام، بددلي،بدگماني، خودمحوري و سوء نيت نمي ماند.
از سوي ديگر با صنعتي شدن جوامع وپيشرفت دستاوردهاي فني انسان وافزايش هرچه بيشتر تحرك اجتماعي،روابط اجتماعي انسانها كمرنگ تر مي شود.روابط اجتماعي انسانها كه درگذشته مبتني برارتباط چهره به چهره وصميمانه،پيوندهاي عاطفي نيرومند وپايدار بود.امروزه به روابطي رسمي،سرد و مبتني بر سودجويي وافزون خواهي وبدور از اخلاق انساني تبديل شده است.كه اين خود سبب ساز اخلال بیشتر در اين روابط شده است.
در رواياتي كه از پيشوايان ديني ما رسيده است،از رويدادهايي خبر داده شده است كه در واپسين سالهاي هستي اتفاق خواهد افتاد.از جمله آن رويدادها ظهور وبروز رفتارهايي است كه در سطح جامعه انساني ودر ساحت روابط اجتماعي رخ خواهد داد كه جامعه انساني را به نوعي از هم گسيختگي وهرج ومرج دچار خواهد ساخت به گونه اي كه انسانها از درنده خويي همنو عان خويش به ستوه آمده وآرزوي مرگ مي كنند.(1)البته در اين روايات به انسانها مژده داده شده است كه در انجامين سالهاي هستي مردي از خاندان پيامبر اسلام(ص) ظهور خواهد كرد وبه انقلاب و اصلاحاتي بزرگ دست خواهد زد. گستره اصلاحات او همه ابعاد حيات انساني را فرامی گيرد.از اقتصاد تا سياست واز فرهنگ تا اجتماع.از جمله اين اصلاحات،اصلاح در روابط اجتماعي انسانهاست.
دراين نوشتار در پي آن هستيم كه به چگونگي روابط اجتماعي در عصر پيش از ظهور اشاره كرده وبه اصلاحاتي كه در زمان ظهور بدست حضرت مهدي(ع) در اين ساحت از زندگي اجتماعي انسانها صورت مي گيرد،بپردازيم.
ضرورت و اهداف بحث از اصلاحات در حکومت حضرت
سوالی که در آغاز بحث به ذهن خواننده رسوخ می کند اين است که براستی چه ضرورتی دارد که به بحث از اصلاحات در عصر حضور امام زمان پرداخته شود؟چه انگيزه ای باعث می شود که ذهن و فکر خود را به اين مساله معطوف بداريم؟در پاسخ به اين پرسش ها به چند عامل مهم,اشاره می کنيم:
1) بی شک ظهور حکومت حضرت,ويژگی ها و پی آمدهايي دارد که اگر چه تمام آن در لا به لای آموزه های دينی بيان شده است و برخی از آنها نيز در عصر رسالت و عصر زمامداری اميرالمومنين(ع) مشاهده می شود اما ظهور روشن آنها در جامعه موعود تحقق خواهد يافت.شناخت اين ويژگی ها از نظر عقيده و ايمان و معرفت امام(ع) دارای اهميت است.زيرا روايت شده که :هرکسی بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد,به مرگ جاهليت مرده است.(2)
2)از نظر اسلام شناسی و شناخت نوع حکومت و چگونگی و اهداف حکومت در اسلام و ولايت حاکم و مسائل ديگر آگاهی روشنی به ذهن های پرسشگر ارائه می دهد..
3) جامعه اصلاح شده مهدوی ,جامعه و نظام کامل و نمونه اسلامی است.و الگو و معيار برای جوامع ديگر برای دستيابی به الگوی توسعه مادی و معنوی است.شناخت اين جامعه برای تعيين جهت و سمتی که جوامع بايد به سوی آن داشته باشند مفيد است.
4) شناخت ويژگی های آن جامعه موعود, منتظران را اميدوار کرده و به تلاش و کوشش برای رسيدن به آن ترغيب و تشويق می کند.
5)شناخت اين جامعه به استقامت فکر و اخلاق و رفتار انسان کمک می کند.روايات آن را اوج کمال بشری و نظام عدل الهی معرفی کرده اند. هرکس به آن معتقد است بايد به سوی آن گام بردارد و ويژگی های آن را در خود و جامعه متجلی سازد.بايد فاصله بسيار خود را با آن کم کرد و با تلاش به آن نزديک شد.بايد اخلاق و اعمالی را که با عضويت در چنان جامعه ای سازگار نيست و صاحب آنها از آن جامعه مطرود است,ترک کنيم.وخود را برای پذيرش و زندگی در چنين جامعه ای مهيا سازيم.
مفاهيم کليدی
اصلاح
اصلاح در لغت به معنایِ به سامان آوردن، سر و سامان دادن,آراستن,سازش دادن, نيكو كردن،آمده است.(3)در مواردي كه سازش دادن از آن استفاده مى شود هم در اصل بمعنى سر و سامان دادن و درست كردن خرابيهاى فيما بين متخاصمين است.در اصطلاح قرآنی به معنای چون آشتی دادن مردم از هم جدا شده(نساء/14),از ميان برداشتن تباهی و نادرستی در محيط اجتماعی(هود/88) بکار رفته است.در سنت نبوی نيز به پيروی از قرآن در همين معانی استفاده شده است(4)اين واژه نقطه مقابل افساد است که به معنای ايجاد نابسامانی است.اصلاح و افساد يکی از زوج های متضاد قرآنی است که بصورت مکرر درقرآن مطرح شده اند.منظور از زوج های متضاد,آن واژه های اعتقادی و اجتماعی است که دو به دو در برابر يکديگر قرار گرفته اند و به کمک يکديگر بهتر شناخته می شوند.مانند توحيد و شرک,ايمان و کفر,هدايت و ضلالت,عدل و ظلم,خير و شر,اطاعت و معصيت.برخی از اين زوج های متضاد,از آن جهت در کنار يکديگر مطرح می شوند که يکی با نفی و طرد ديگری جامه تحقق می پوشداصلاح و افساد از اين قبيل اند. (5)موارد استعمال اصلاح در قرآن نيز به يک سطح خاص اشاره ندارد بلکه گاه به رابطه ميان دو فرد (سطح خرد) و گاهی محيط خانوادگی(سطح ميانه) و گاه نيز محيط بزرگ اجتماعی(سطح کلان) را مورد توجه قرار داده است.از اين رو در قرآن همان گونه که به سامان بخشيدن به روابط فردی توجه شده,نسبت به اصلاح در روابط خانوادگی و نيز روابط اجتماعی انسان ها نيز,عنايت ويژه ای شده است.
ذکر اين نکته نيز شايان توجه است که مفاهيم صلاح و فساد, مفاهيمی بی وزن نيستند بلکه دارای بار ارزشی می باشند.بدين معنا که تعريف آنها جز با توجه به مبانی ارزشی هر جامعه,امکان پذير نمی باشد.از اين رو به صرف نيکو شمردن اصلاح و ناپسند تلقی کردن افساد,نمی توان به مصاديق آنها دست يافت.بلکه نخست بايد اهداف و ارزش های مطلوب هر جامعه را در نظر گرفت و در راستای آن مصاديق صلاح و فساد را معرفی نمود.در چنين نگرشی,حرکت به سوی هدف های مطلوب و مورد پذيرش جامعه,اصلاح شمرده می شود.خواه آن حرکت به تدريج و آرام و خواه به صورت جهشی و ناگهانی تحقق پذيرد.هرچند که در اصطلاح,تنها به حرکت نوع اول,اصلاح اطلاق می شود و حرکت نوع دوم,انقلاب ناميده می شود.(6)
جايگاه اصلاح طلبی در اسلام
اصلاح طلبی,يکی از ضروری ترين و روشن ترين آموزه های اسلامی است که بصورت تکليفی فردی و اجتماعی,تبيين گشته است و گستره آن هم مسائل فردی و اصلاح ميان افراد و هم سامان بخشيدن به روابط خانوادگی ونيز اصلاحات کلان اجتماعی را در بر می گيرد.در مسائل اجتماعی نيز اصلاحات اسلامی,همه ساحت های جامعه را فرا می گيرد,از محيط زيست و مسائل زندگی مردم و شهرها گرفته تا مسائل فرهنگی,تربيتی,اقتصادی و سياسی ومانند آن,همه در محورهای اصلاحی اسلام نهفته است.از نظر انسان دينی هيچ پديده يا رويدادی و يا فرد و گروهی,از قلمرو اصلاحات بيرون نيست.زيرا تعهد دينی و مسئوليت های الهی,انسان دين باور را برمی انگيزاند تا برای سامان بخشيدن به همه ساحت های حيات انسانی,تلاش کندو برای زدودن هر نابسامانی,ناهنجاری,واپس گرايي و تباهی و فساد,بکوشد.(7) به عبارت ديگر,گرايش به اصلاح و اصلاح طلبی يک منش اسلامی است و هر مسلمانی به حکم اين که مسلمان است,خواه ناخواه يک اصلاح طلب است و يا حداقل طرفدار اصلاح طلبی است.امام سجاد(ع) تلاش برای اصلاح را از جمله حقوق جامعه بر فرد دانسته اند.«وحقُّ اهلُ ملتک...تالّفهم و استصلاحهم»(8)« و حق هم کيشانت اطن است که... با آنها انس گيری و بدنبال اصلاح آنها باشی.
اساساً اصلاح طلبی در اسلام به عنوان شان و نقش پيامبری مطرح شده است.از اين رو در منظومه معرفتی اسلام از جايگاه ويژه ای برخوردار است.در اين نگاه کسانی که به سمت عملی ساختن محورهای کمال که والاترين آنها,معرفت به خداوند است,گام بردارند,مصلح شمرده می شوند.بدين جهت است که قرآن کريم,پيامبران را به عنوان الگوی کامل اصلاح طلبان واقعی,معرفی کرده است,چنان که از زبان حضرت شعيب چنين گزارش می دهد که«ان اريد الا الاصلاح ما استطعت ما توفيقی الا بالله عليه توکلت و اليه انيب»(هود/88)« من جز اصلاح – تا آن جايي که توانايي دارم - توفيق من جز به خدا نيست.بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم»انبيای الهی در مقام دعوت و ارشاد جوامع خود,مردم را به اصلاح دعوت و از افساد برحذر می داشتند.خطاب هاي چون« ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها»(اعراف/56) و« و لا تعثوا فی الارض مفسدين(بقره/60)و مانند آن(اعراف/74,هود/85,شعرا/183,عنکبوت/36) گويای اين مطلب است که در دعوت انبيا,اصلاح و افساد نقشی اساسی داشته است.و در مقابل,قرآن ادعای اصلاح طلبی منافقين را به شدت نکوهش می کند.و آنان را نه کوشای برای اصلاح که جويای فساد معرفی کرده است.«و اذا قيل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انا نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لکن لايشعرون(بقره/11)«زمانی که به آنها گفته می شود که در زمين فساد نکنيد,می گويند: ما بدنبال اصلاح هستيم.آگاه باشيد که آنها خودشان بدنبال فسادند واما درک نمی کنند.»
نکته ای که درپايان لازم است بيان شود اين است که اصلاح و فساد باهم هيچ گونه سازگاری ندارند.در هربخشی که فساد و نابسامانی وجود داشته باشد,صلاح وبسامانی امکان حضور و بروز نخواهد داشت,از اين رو در اسلام,دعوت به اصلاح گری در کنار مبارزه با مفاسد قرارمی گيرد.در آموزه های دينی,امر به معروف همواره در کنار نهی از منکر طرح می شود.که اين خود می تواند گويای اين معناباشد که هميشه مبارزه با فساد و نابسامانی پيش شرط اجرای هر گونه اصلاحات است.حضرت علی (ع) در اين خصوص می فرمايند:«لايحمل الناس علی الحقّ الاّ من ورّعهم عن الباطل»(9)مردمان را نمی تواند بر عمل به حق وادارد مگر کسی که آنان را از باطل(نادرستی ها) پرهيز دهد.
روابط اجتماعی
غالب انديشمندان, انسان را موجودی اجتماعی دانسته اند که بدون حضور و ظهور در جمع نمی تواند گوهر انسانی خود را بروز داده و شکوفا نمايد. بدون شک انسانها در همه جوامع به گونه های مختلف با هم در ارتباط هستند. اين کنش متقابل يا رابطه دو جانبه برای زندگی اجتماعی از اهميت انکارناپذيری در حيات انسانی برخوردارست بگونه ای که بدون آن هم فرد خواهد پژمرد و هم گروه وهم جامعه.جامعه شناسان واژه رابطه«relation» را در معنای عام آن که ناظربر ارتباط ميان اشخاص يا گروه هاست,بکار می برند.در اين معنا,رابطه به روابط خانوادگی يا خويشاوندی محدود نيست بلکه شامل همه روابطی است که در مدارس,مساجد,کارخانه ها,احزاب سياسی و باشگاه های ورزشی و بطور کلی در همه انواع گروه های نخستين و دومين,وجود دارد.(10)بر اين اساس روابط اجتماعی به هرگونه کنش متقابل و ارتباط دوجانبه يا چند جانبه ای که بين انسانها در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی وجود دارد,اطلاق می شود.اينگونه روابط در سه شکل ظهور وبروز خارجی پيدا می کنند:
1)رابطه از گذر پايگاه اجتماعی:اين نوع روابط به ارتباط موقعيت های اجتماعی ناظر است.و آن موقعيت نسبی پايگاه های اجتماعی افراد در مقايسه با يکديگر است. مثل رابطه کارفرما با کارگر,رابطه رئيس با زيردستان ومانند آن.
2)رابطه از گذر نقش اجتماعی:اين نوع روابط به کنش های متقابل کارکردی نظر دارد که وقتی اشخاص با هم نقش های اجتماعی شان را ايفا می کنند,بوجود مي آيد.مثلاَ در عرصه خانواده,رفتار دو جانبه زن و شوهر, پدر و مادر,پدر و فرزندو مادر و فرزند,از اين دسته اند.
3)رابطه از گذر فرايندهای اجتماعی:فرايندهای اجتماعی از تعداد محدودی صورت های اصلی و نوعی کنش های متقابل اجتماعی تشکيل می شوند که از گذر انبوهی از نقش های اجتماعی اشخاص بروز می يابند.فرايند اجتماعی چيزی بيش از ارتباط ميان دو پايگاه يا دو نقش اجتماعی است.در زبان جامعه شناختی,فرايندهای پايه عبارتند از :همکاری,همسازی,مانندگردی,تعارض,مخالفت و رقابت.وقتی دو شخص با هم همکاری يا مبارزه می کنند در فرايندی اجتماعی عمل می کنند که از يک طرف,چيزی بيش از روابط پايگاه هايشان است و از طرف ديگر,چيزی بيش از نقش های شان.( 11)
روابط اجتماعی پيش از ظهور
روايات دينی به ما گزارش داده اند که روابط اجتماعی در واپسين سال های پيش از ظهور امام زمان(ع) شکل ويژه ای به خود خواهند گرفت.سمت و سوی جريان روابط در آن روزگار بگونه ای است که نه تنها منافع و مصالح آخروی انسانها را تامين نمی کند,بلکه با منافع زندگی دنيايي و اجتماعی انسان نيز ناسازگار است.و زندگی بشر را به سويي راهبری می کند که جز گسست و ناپايداری و سرانجام نيستی و زوال جامعه را بدنبال نخواهد داشت.در اين بخش به شاخصه هايي از روابط اجتماعی در روزگار پيش از ظهور و ناهنجاری های ناشی از آن می پردازيم.
گسست اجتماعی
جامعه شناسان,همبستگی و انسجام اجتماعی را برای پايايي و پويايي سازمان اجتماعی ,ضرورتی انکارناپذير دانسته اند.روشن است که گسست بين گروه های اجتماعی و آحاد اعضا جامعه و وجود تفرقه و جدايي ميان آنها به استواری و پيشرفت جامعه آسيب رسانده و زمينه زوال و اضمحلال آن را به سرعت فراهم می آورد.
همبستگی اجتماعی به معنای وحدت و اشتراک در ارزش ها,افکار,احساسات و رفتارهاست.در شرايط وفاق و وجود همبستگی اجتماعی بين افراد و گروه های مختلف اجتماعی يک حس همانندی و قرابت وجود دارد و پيوندهای عاطفی و دل مشغولی های مشترک آنها را به يکديگر پيوند می دهد.همبستگی اجتماعی را در سطوح مختلف درون گروهی و بين گروهی می توان بررسی کرد.بطور قطع در عرصه گروه,بدليل نوع رابطه بين اعضا و آگاهی افراد نسبت به نمادهای آن وحس تعلق گروهی که به رفتار جمعی نيز می انجامد,با همبستگی و همنوايي و همدلی عميق تری کواجه خواهيم بود.در اين حالت,حس وظيفه شناسی و مسئوليت متقابل در برابر اعضا ازيک سو و تطابق و همنوايي با عناصر وحدت بخش گروهی از سويي ديگر افزايش می يابد.(12)
روايات اسلامی در گزارش خود از عصر پيش از ظهور به وجود گسست اجتماعی در بين افراد و گروه های اجتماعی اذعان می کند.آن چه از روايات بدست می آيد اين است که مردم و اجتماعات پيش از ظهور در آتش تفرقه و جدايي می سوزند.و بشريت يکدل و يک سو نيستند.و همواره اکثريت جامعه در انديشه و عمل با يکديگر در تضاد و تنش و ناسازگاريند.حتی در جوامع اسلامی نيزبسبب اختلاف افکار و برداشت های متفاوت از دين,تضادهای فروانی پديد می آيد.صورت غالب در اين جوامع انسجام ظاهری و گسست و جدايي درونی و واقعی است.به عبارت صريح تر بايد گفت جامعه پيش از ظهور جامعه همبسته و منسجم و همگرا نيست.در ظاهر استوار و آراسته اند و به حيات خود ادامه می دهند اما در باطن,زيربنا جامعه از هم پاشيده و متزلزل است واز سستی و تلاشی در رنج است. نوع مردم در جوامع پيش از ظهور به جای همياری و همفکری به کوبيدن يکديگر مشغول گرديده و به نابودی همديگر کمر همت بسته اند.اميرالمومنين علی(ع) در توصيف جامعه گسل خورده و از هم گسيخته پيش از ظهور می فرمايند:«واسفاً من فعلات شيعتنا من بعد قرب مودتها اليوم کيف يستذل بعدی بعضها بعضا و کيف يقتل بعضها بعضا..کل حزب منهم اخذمنه بغصن اينما مال الغصن مال معه»(13)ای افسوس از رفتار شيعيان ما,پس از امروز که اين گونه به هم دوستی نزديک دارند؛چگونه پس از من برخی از آنان,برخی ديگر را خوار سازند.وبعضی,بعض ديگر را می کشند...هر دسته و گروه از آنان به شاخه ای در می آويزند و به هر سوی که شاخه بچرخد,آنان نيز می چرخند.در برخی روايات ديگر از امام حسين(ع) چنين وارد شده است که «لايکون الامر الذی تنتظرونه حتی يبرا بعضکم من بعض و يتفل بعضکم فی وجوه بعض ويشهد بعضکم علی بعض بالکفر و يلعن بعضکم بعضاً(14)امری (ظهور) را که انتظارش را داريد تحقق نخواهد يافت تاآن هنگام که از يکديگر بيزاری جوييد و آب دهان به روی يکديگربيندازيد و برخی از شما برخی ديگر را کافر خوانند و برخی ,برخی ديگر را لعنت کنند..امام باقر(ع) نيز تيرگی روابط اجتماعی و کنش های ناهنجار در جوامع پيش از ظهور را اين گونه توصيف می کنند:«لا يقوم القائم الا علی خوف شديد من الناس و زلزال وفتنه و بلا يصيب الناس...واختلاف شديد فی الناس و تشتت فی دينهم و تغيير فی حالهم حتی يتمنی المتمنی الموت صباحا و مساءاَُ من عظم ما يری من کلب الناس و اکلهم بعضهم بعضاَ.(15) قائم رستاخيز نمی کند مگر زمانی که ترسی شديد و زلزله و فتنه و بلايي بر مردم عارض می شود.... زمانی که مردم اختلاف شديدی پيدا می کند. در حالشان پراکندگی و در دين شان دگرگونی ايجاد می شود بگونه ای که آرزومندی - از درنده خويي مردم- و صبح و شام,مرگ را آرزو می کند. اين روايات ,چهره آشکار سازمان اجتماعی جامعه پيش از ظهور را برای ما گزارش می دهند.جامعه ای که از تشتت و پراکندگی فکری و کنشی رنج می برد و روابط اجتماعی در آن از هم گسيخته و اتحاد و يکپارچگی در آن جای خود را به تفرقه و جدايي,داده است.بر اساس اين گزارش ها درجوامع پيش از ظهور, گسست اجتماعی و تيرگی روابط اجتماعی بگونه ای در لايه های سازمان جامعه رسوخ می کند که افراد تابِ تحمل يکديگر را از دست داده و رفتارهايي را از خود بروز می دهند که شايسته شهروند جامعه انسانی و اسلامی نيست.دوری گزيدن از يکديگر,لعن و تکفير همديگر و اختلاف شديد در گفتار , رفتار و پندار به عنوان يک الگوی کنشی در جامعه برای خود جای باز کرده و اصل حاکم بر رفتارها خواهد بود.شايد علت عمده گسست در سازمان جوامع پيش از ظهور فقدان يک جهان بينی واحد و ارزش های ثابتی باشد که مورد قبول همگان قرار گرفته باشد.زيرا بر اساس روايات دينی, جهان بينی, آموزه ها و ارزش های اسلامی از جوامع پيش از ظهور رخت بربسته و اسلام به غربت پيشين خود در زمان جاهليت باز خواهد گشت.(16)
کم فروغ شدن عواطف انسانی
یکی از معیارهای مهم برای تشخيص جامعه انسانی ازگونه های ديگر اجتماعی زیستن در میان موجودات دیگر,وجود پيوندهای عميق وعواطف سرشارانسانی است. مراد ما از عواطف ,ميل هايي است که در رابطه با انسان ديگر به هم می رسد.مثل عاطفه پدر و مادر به فرزندان و بالعکس و يا کشش های گوناگون ما نسبت به انسان های ديگر. از سوی ديگر شاخص يک رابطه انسانی,شکل گيری آن بر اساس حق , عدالت و ارزش های انسانی است.در جوامعی که پيوند ميان انسانها با محوريت اين سه اصل شکل نگرفته باشد,رابطه انسانی به معنای دقيق کلمه,بوجود نيامده است.که در اصطلاح به آن روابط انسانی از هم گسيخته,اطلاق می کنيم.گسيختن پيوندهای انسانی از پديده های ويرانگر پيش از ظهور است.در اين برهه از زمان,پيوندهای اجتماعی بر محور حق و عدالت و ارزش های انسانی,نمی پرخد.بلکه ضابطه در اين پيوندهاخودخواهی,خودپسندی,ستم و بی توجهی به حقوق و ارزش های انسانی است.توضيح اينکه جامعه انسانی و اسلامی,يک جامعه اخلاق گراست که تک تک اعضايش خود را مسئول رعايت شئون انسانی و اداء حقوق يکديگر می دانند.در اين جامعه بايدها و نبايدهای رفتاری برای افراد تعريف شده است که همه خود را ملزم به رعايت آنها می دانند. در يک سو صداقت,صميميت,امانت داری,عفو,احسان,همکاری,انفاق,احترام متقابل و ..از جمله ارزش های اين جامعه اند که نماد قوت عواطف انسانی است,ودر سوی ديگر,نفاق,دشمنی,دروغ گويي,حسد,کينه توزی,برتری جويي,ستم و بی حرمتی به ديگر اعضا کنش هايي است که بيانگرگسست روابط اجتماعی و ضعف عواطف انسانی است که مورد نکوهش اسلام هستند..اين جامعه,آرمان شهر اسلام است.اما آنچه از روايات,در توصيف روزگار پيش از ظهوربدست می آيد؛اين است که پيوندها به گونه ای ظهور و بروز می يابد که نماينگر گسستی عميق در روابط اجتماعی انسان هاست.قطع روابط خويشاوندی,کم ارج شدن جايگاه پدر و مادر و بزگترها در نزد فرزندان و در مقابل بی توجهی به فرزندان و اعضا فروتر خانواده از سوی بزرگترها,عدم توجه به حقوق همسايه, دروغ گويي,کينه توزی و دشمنی,حسادت,رواج غيبت و بهتان و افترا..هر کدام گسلی بر روابط اجتماعی و عواطف انسانی است که در احاديث بيان شده است.که در ذيل به آنها اشاره می کنيم.
1)قطع رحم:صله رحم به معنای محبت و سلوک داشتن خویشان است که در اسلام به آنها توصيه و در زمره واجبات شمرده شده است. و قطع آن به معنای بی توجهی و گسست پيوند خويشاوندی است.آن چه از روايات استفاده می شود اين است که در روزگار پيش از ظهور,اين پديده در بين مردم بگونه ای شيوع می يابد که دست نياز خويشاوندان محتاج را نيز برنمی تابند:
الف)امام صادق می فرمايند:«رايتَ الارحامَ قد تقطعت» (17)«وقتی که ديدی که پيوندهای خويشاندی,گسسته گشته است .»
ب)پيامبر اسلام:«قيامت برپا نمی شود تا آن که زمانی فرا رسد که مردمی(از شدت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کنند و آنان را به پيوند خويشاوندی سوگند دهند تا بلکه به او کمک کنند,ولی چيزی به او نمی دهند(18)
2)بی حرمتی انسانها به يکديگر:در آموزه های دينی به اعضای جامعه اسلامی سفارش شده است که به يکديگر احترام گذاشته و از بی حرمتی به يکديگر اجتناب کنند.به بزرگتران توصيه می شود که به کوچکترها- خواه از حيث سن و يا از جهت پايگاه اجتماعی- احترام بگذارند و از کوچکترها می خواهد که در مقابل افراد بزرگتربا کرنش و تکريم رفتار کنند. مطالعه سيره عملی پيشوايان دين گواه بر اين است که آنها اين ارزش اسلامی و انسانی را در کنش های متقابلی با اعضا جامعه داشتد,بخوبی بکار می بستند.اما در جامعه پيش از ظهور اين ارزش اسلامی زيرپا نهاده می شود و افراد خود را ملزم به رعايت آن نمی دانند.پيامبر اسلام(ص) در توصيف آن زمانه چنين می فرمايد:« در آن روزگار,بزرگترها به زيردستان و کوچکترها,با مهربانی رفتار نمی کنند وقوی بر ضعيف ترحم نمی نمايد»(19)امام صادق (ع) در خصوص می فرمايند:«... رايتَ العقوق قدظهر واستُخِف بالوالدين»(20)« وقتی که…. ديدی عاق والدين آشکارگشته و جايگاه پدر ومادر سبک شمرده شده است.» فرايند حرمت زدايي از پدر و مادر تا بدان ميزان پيش خواهد رفت که پدر و مادر بدترين جايگاه را در نزد فرزند خواهند داشت و فرزند از بهتان زدن بر آنها نه تنها باکی ندارد بلکه خرسند نيز می باشد.(21) و اين نشان از افول و غروب چراغ عاطفه در نزد فرزندان آنان است.
3) بی توجهی به حقوق همسايگان: در اسلام درباره وجوب رعايت حقوق همسايه,سفارش های بسياری شده است.بگونه ای که پيامبر فرمودند که خداوند آنقدر مرا درباره همسايه سفرش کرد که گمان کردم هسايه از مسايه ارث می برد.(22)اين در حالی است که در جامعه پيش از ظهوربه سبب ضعيف شدن نيروی عواطف انسانی,افراد نه تنها برای همسايه خويش احترام قائل نمی شوند بلکه در آزار دادن وی تلاش می کنند.در روايات چنین آمده است که در آن روزگار« همسايه از همسايه خود ياری می طلبد و او را به حق خويشاوندی سوگند می دهد,اما به او کمک نمی کند.(23) امام صادق (ع) نيز در خصوص دوری جستن از آسيب های آخرالزمان به اين انحراف چنين اشاره می کنند:«..رايتَ الجار يوذی جاره و ليس له مانع(24)« زمانی که… ديدی همسايه,به همسايه اش آزار می رساند و هيچ مانعی برای او نيست..».
در اين جا ذکر اين نکته لازم است که از آن جا که در برخی روايات,روايات «الساعه» و« اشراط الساعه» به ظهور و نشانه های آن تفسير شده اند(25) ما نيز به ذکر اين روايات به عنوان گزارش از عصر پيش از ظهور,پرداخته ایم.
4)کينه توزی:دشمنی و کينه توزی را می توان از شاخصه های گسست در عواطف انسانی دانست که در جوامع پيش از ظهور,چيرگی خود را آشکار می کند.در آن روزگار آستانه تحمل مردمان آن قدر کم می شود که چشم ديدن يکديگر را نداشته و از يکديگر دوری می جويند.حالت مردم آن چنان دگرگون می شود که نسبت به يکديگر درنده خويي کرده و به آزار همديگر می پردازند و در چنين فضای پرکينه و عداوتی,آرزوی مرگ تنها راه نجات و رهايي پنداشته می شود.(26) ناگفته پيداست که کينه توزی که خود معلول بسياری از ناهنجاری ها در روابط اجتماعی است,پايه و مايه ای برای آسيب های اجتماعی ديگری خواهد بود که در روايات به آنها اشاره شده است.آسيب های چون,دروغ گويي,(27)حسادت,حرص,(28)افترا,غيبت و بهتان(29) بی حرمتی به انسانها(30).پيدايي هرکدام از اين نابهنجاری های اجتماعی که در زير سايه کينه توزی ظهور و بروز می يابند به معنای مرگ عواطف انسانی و اخلال در روابط اجتماعی است.
شيوع کجروی های اجتماعی
زندگی اجتماعی انسان,تحت حاکميت يک سری قواعد و هنجارهای اجتماعی است که برخی رفتار ها را مناسب و برخی را نامناسب تعريف می کنند روشن است که .سرپيچی از اين قواعد رفتار,همه کنش ها را دستخوش هرج و مرج واز هم گسيختگی می کند.که ما از آن به کجروی اجتماعی تعبير می کنيم.به عبارت ديگر کجروی اجتماعی عبارت است از ناهمنوايي با هنجار يا مجموعه هنجارهاي معينی که توسط تعداد قابل ملاحظه ای از مردم در اجتماع يا جامعه ای پذيرفته شده است.(31) هرجامعه ای، در فرایند جامعه پذیری ارزش ها و هنجارهای شایسته را به اعضا انتقال داده و ازآنان انتظار دارد که از این ارزش ها و قواعد کنش،پيروی کند؛اما همواره در هر جامعه ای عده ای یافت می شوند که پاره ای از اين ارزش ها و هنجارها را زيرپا نهاده و رعايت نمی کنند,جامعه افراد هماهنگ با ارزش ها را همنوا و افراد ناهماهنگ را ناهمنوا تعريف می کند.(32) با توجه به اين مقدمه روشن می شود که در جامعه اسلامی که ارزش ها و هنجارهای اسلام در آن حاکم است,معيار و ملاک همنوايي يا ناهمنوايي و به عبارت روشن تر انحراف يا عدم انحراف افراد در روابط اجتماعی شان , بايد بر اساس همين ارزش ها و هنجارها مورد سنجش و ارزيابی,قرار گيرد.آن چه از آموزه ای دينی درباره روزگار پيش از ظهور برداشت می شود اين است که در آن عصر, جوامع بشری ,با شيوع بهت انگيز کجروی های اجتماعی روبروست.و عمق گرايش به کجروی ها در آن روزگار به ميزانی است که بسياری از مردم در جامعه اسلامی , ارزش های اسلامی را ضد ارزش و ضد ارزش های اسلام را برای خود ارزش تلقی خواهند کرد.(33) در روایات به انواعی از کجروی که در جوامع پيش از ظهور، انتشار می یابد اشاره شده است.که از آن ميان می توان از کجروی هايي چون؛همجنس بازی(34)فحشا(35)بی عفتی و بی حجابی(36)قماربازی(37)رشوه خواری(38) مشروبات الکلی(39)سرقت و کم فروشی(40) نام برد.در ذيل به بررسی برخی از آنها می پردازيم.
1)همجنس بازی:(homosexuality)هم جنس بازی نمايشگر روابط جنسی بين دو يا چند تن از افراد همجنس است .از روايات استفاده می شود که در روزگار پيش از ظهورگرايش به تشکيل خانواده رو به افول نهاده و بجای آن زنان و مردان برای ارضای نيازهای جنسی خود به هم جنس بازی روی می آورند.محمد بن مسلم می گويد:به امام باقر(ع) گفتم:ای فرزند رسول خدا قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟فرمود:هنگامی که مردها خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان کنند.آنگاه که مردان [در ارضای نياز جنس خود] به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.(41)در براساس برخی روايات , فرايند گرايش به هم جنس بازی به ميزانی شدت و حدّت می يابد که مردان, مردان ديگری را که به زنان تمايل دارند,نکوهش می کنند.(42)
2)فحشا:فحشا را می توان به عنوان برآوردن خواهش های جنسی در برابر پول تعريف کرد. اما مراد ما در اين جا معنای گسترده تری است که شامل همه شيوه هايي است که از طريق آنها خواهش های جنسی بصورت نامشروع ارضا می شود.در روايات به بسياری از اين ناهنجاری ها اشاره شده است.از علی(ع) نقل شده است که:«در واپسين سال های هستی و نزديک برپايي قيامت – که بدترين زمان هاست – زنانی ظاهر می شوند که برهنه اند و خودنمايي می کنند.ازراه دين منحرفند. به فتنه و گناه و شهوترانی تمايل دارند.حرام را حلال می کنند و جای آنان در دوزخ است.»(43) ودر برخی روايات نيز وارد شده برخی از مردان از طريق عرضه زنان خود به عنوان کالاهای جنسی,ارتزاق می کنند.و يا بدن های خود را به عنوان کالای جنسی عرضه می کنند.(44).روايات دينی در گزارش خود از گسترش فحشا و روسپيگری به رواج زنا(45) و بدنبال آن زياد شدن فرزند نامشروع اشاره کرده و بر اين نکته اشاره کرده اند که برآيند آسيب های اجتماعی در روزگار پيش از ظهور به سست شدن نهاد خانواده و افزايش نرخ طلاق - که خود نوعی از کجروی در روابط اجتماعی است- منجر خواهد شد.(46) دسته ای از روايات نيز در گزارش خود از فراگيری فساد و فحشا در روزگار پيش از ظهوربر اين نکته تاکيد کرده اند که شيوع اين گونه انحرافات به ميزانی است که برای مردم عادی جلوه می کند و ديگر حساسيت چندانی به آن نشان نمی دهند.پيامبر اسلام(ص) در اين خصوص می فرمايند:«قيامت برپا نمی شود... تا آنکه زنی را در روز روشن وبطور آشکار[در پيش روی همگان از چنگ صاحبش] گرفته ,در وسط راه به او تعدی کنند ولی احدی اين کار را نکوهش نکند و از آن جلوگيری ننمايد؛بهترين آن مردم کسی است که می گويد:ای کاش کمی از وسط راه کنار می رفتی و کارت را انجام می دادی.(47).
3)سرقت:برای سرقت معانی مختلفی بيان شده است که می توان با ترکيب آنها سرقت را اينگونه تعريف کرد که ؛سرقت يعنی برداشتن چيزی از ديگری بدون اطلاع و رضايت او ؛که يا با زور گرفته می شود ويا با مکر و حيله.سرقت يکی از انحرافات بزرگ اجتماعی است که جوامع در دوره های مختلف تاريخی با آن دست به گريبان بوده اند.در عصر پيش از ظهور نيز اين آسيب بصورت گسترده و پيچيده ای در جوامع جريان خواهد داشت.سرقت و تجاوز به اموال ديگران بصورت های مختلفی نمود پيدا خواهد کرد.در برخی روايات که به توصيف روزگار پيش از ظهور پرداخته اند؛ به سرقت در قالب کم فروشی و رانت خواری اشاره شده است.(48) در آن دوران سياه ، گناهان بزرگى چون كاستن پيمانه ها و ترازوها و كم فروشى و حق مردم را پايمال كردن رواج دارد و اساس مبادلات و داد و ستدها , كاستى و كمى و تجاوز به حقوق ديگران استوار گرديده است ، و كار و تلاش و مبادله اى كه از غير اين راهها صورت گيرد نوعى زيان و ضرر و عقب ماندگى حساب مى شود. امام حسن عسكرى عليه السلام آن دوران را اينگونه ترسيم فرموده«:اغنيائهم يسرقون زاد الفقراء»(49)« اغنيا و توانگران جامعه ارزاق (وسائل معيشتى و امكانات زندگى ) بينوايان را مى ربايند.»
سرقت در اين حديث ، بى ترديد سرقتهاى رسمى كه جرمى جزايى و مدنى به حساب مى آيد نيست ، زيرا اينگونه دزدى ها با پايگاه اجتماعی سرمايه داران تناسب چندانی ندارد. بلکه منظور از اين سرقت ، سرقت با شيوه هاى مبادلاتى و ايجاد تورم مصنوعى ، رانت خواری, توزيع غير عادلانه و توليدهاى استثمارى و ظالمانه است كه حقوق اعضا فرودست جامعه ناديده گرفته مى شود.
4) ربا خواری و رشوه گيری: بر اساس گزارش روايات,در اثر تغيير ارزش های اسلامی ,جوامع پيش از ظهور به سوی نوعی سرمايه داری لجام گسیخته و پول پرستی افراطی گرايش پيدا خواهند کرد(50),بگونه ای که ملاک برتری در اين گونه جوامع تجمع ثروت و مال اندوزی است.(51) و روابط اجتماعی افراد بر اساس دارايي و ناداری, تنظيم و برقرار می گردد(52) در اين آشفته بازار ,افراد فرودست برای نيل به پايگاه اجتماعی بالا و يا دسترسی به منابع کمياب قدرت و ثروت ناگزيرند که به ربا و رشوه روی آورند تا بتوانند به حيات اجتماعی خود ادامه دهند. و از سوی ديگر سرمايه داران از اين فرصت برای افزايش ثروت خويش به رباخواری و رشوه گيری گرايش پيدا می کنند.علی(ع) در توصيف اين فضای مسموم می فرمايند:«نشانه دجال فرا رسيدن زمانی است که مردم ربا بخورند و رشوه بگيرند.(53)
در پايان بايد بر اين نکته تاکيد کنيم که شيوع انحرافات اجتماعی در روزگار پيش از ظهور هرگز به اين معنا نيست که مردم حق دارند بر مفاسد و انحرافات اجتماعی دامن زنند و خود را آلوده کرده و در گسترش آن تلاش کنند تا شرايط ظهور فراهم شود.بلکه بدان معناست که جامعه بر اساس هوسمندی جامعه و ترک آموزه های دينی و اخلاقی ناگزير به بدان سمت و سو حرکت می کند.وقتی در جامعه ای ارزش ها تغيير کند بی گمان هنجارهايي که بر اساس آن ارزش ها ساخته و پرداخته شده اند؛ فرو خواهند ريخت. در اين فرايند يا جامعه در اثر فقدان نظم ارزش و هنجاری دچار هرج و مرج خواهد شد و یا ارزش ها و هنجارهاي نوينی بر رفتار و کردار جامعه حاکم خواهد شد که پی آمد آن گسترش انحرافات خواهد بود.
انگيزه های غير انسانی در روابط اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است که نيازمند ايجاد پيوند با ديگران است.واگر اين پيوندها ايجاد نشود در برآوردن نيازهايش با مشکل روبرو خواهد شد.اما بی شک برآوردن نيازها تنها انگيزه در روابط اجتماعی نيست,بلکه انگيزه های متفاوتی می توان افراد را به ايجاد رابطه با همديگر برانگيزاند.انگيزه ها گاه بر اساس ملاک ها و معيار های عقلانی و انسانی است و گاه مايه وپايه آنها غير عقلانی و غير انسانی است.آن چه از روايات استفاده می شود اين است که انگيزه ها در روزگار پيش از ظهور,الهی و انسانی نيست.دوستی ها و محبت ها واقعی و خالص نيست,بلکه ملاک بسياری از پيوندها و دوستی ها مسائل پوچ و زودگذار و بی اهميت است.غالب پيوندها بر اساس دستيابی به عيش و نوش و لذّت و فساد و آلودگی است.و ابراز صميميت ها,از حدّ زبان فراتر نمی رود.اما به هنگامه نياز واقعی ,ياری دهندگان اندکند.علی (ع) در توصيف اين فضا می فرمايند:«...وتواخی الناس علی الفجور و تهاجروا علی الدين و تحابُّوا علی الکذب...واستُعمِلَتِ الموده باللسان و تشاجرواالناس بالقلوب..» (نهج البلاغه/خطبه 107)مردم با انگيزه گناه کاری با هم برادر می شوند.و در راه دين از يکديگر جدا می گردند.دوستی ها دروغين است....و دوستی به زبان و دشمنی مردم به دل هاست.»در چنين فضايي سخن از تعاون و تکافل اجتماعی امری گزاف است.جايي که به تعبير علی(ع)- در ادامه همین روایت - مردمان چون گرگ به دنبال دريدن يکديگرندروابط اجتماعی بر پايه ارزش ها و هنجارهای الهی شکل نمی گيرد.و گسيختگی روابط اجتماعی چهره غالب جامعه خواهد بود.
اصلاح روابط اجتماعی پس از ظهور
آن چه پيش از اين گفتيم,چهره گسل خرده و از هم گسيخته روابط اجتماعی در سال های پيش از ظهوربود.اما سوال مهم اين است که آيا روابط اجتماعی با اين چهره به هم ريخته تا چه زمانی پايدار خواهد بود؟آيا امکان دگرگونی و تحول و اصلاح آن وجود ندارد؟اگر دگرگونی ممکن است,کی ,چگونه و بدست چه کسی ايجاد خواهد شد؟عقيده ما اين است که وضعيت روابط اجتماعی دگرگون خواهد شد.اين چهره,ناسازگار با طبيعت بشر و زندگی اجتماعی اوست,از اين رو پايدار نخواهد ماند.اين دگرگونی ها با ظهور امام زمان(ع) صورت خواهد پذيرفت.و چهره زيباتری از روابط اجتماعی انسان ها که سازگار با طبيعت اوست,بوجود خواهد آمد.امام مهدی(ع) برای اصلاح روابط اجتماعی ابتدا از اصلاحات بنيادين يعنی اصلاح در بينش ها و گرايش ها ,تلاش خود را آغاز خواهند کرد. ودر مراحل بعد به کوشش های اصلاح گرايانه خود در مورد تک تک آسيب در روابط اجتماعی,خواهند پرداخت.ما در ذيل به هم به اصلاحات کلان و هم به اصلاحات موردی حضرت اشاره می کنيم:
اصلاح بينش ها
در فرهنگ اسلامی,عقل بگونه ای خاص تفسير شده است.درقاموس اسلام,عقل نيرويي است که انسان را به پرستش خداوند و کارهای نيکی که سبب ساز بهره مندی از نعمت های الهی است,فرا می خواند.«العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»(54)در اين انديشه,عقل سرمايه ای الهی است که خداوند به همه انسان ها ارزانی داشته تا در سايه سار آن ,هرآن چه مصلحت دنيايي و آخرتی او را تامين می کند,باز شناخته و از انديشه ها و کنش هايي که آينده او را به خطر می اندازد,خود را وارهاند.به گفته انديشمندان,فرق بين انسان و ساير حيوانات,نيروی تعقل و تفکر است.در جای جای قرآن نيز انسان ها ترغيب شده اند تا از اين نيروی خدادادی استفاده بهينه نمايند.اما سوگمندانه بايد گفت که در بسياری از انسان ها,اين نيرو تحت تاثير نيروهای شهوت و غضب از پرتوافکنی بازمانده و زمينه ای ايجاد می شود که انسانها در کنش های فردی و اجتماعی خود آن چنان که بايد,رفتار نکنند.در اين فرايند نيروی خرد آدمی در زير رسوبات فکری و خرافات و کنش های نادرست پنهان می شود و درک ناب و زلال انسانی بی فروغ می گردد و انسانها کجروی را در اثر کج انديشی آغاز می کنند.از اين رو برای جهت دهی درست به روابط اجتماعی بايد اصلاح را از خرد و انديشه آغاز کرد.بايد غبارهای شهوانی و هواهای نفسانی را که برچراغ عقل نشسته است,زدود تا در سايه نورافشانی آن به بازسازی الگوهای صحيح کنش های فردی و اجتماعی,دست يافت.انديشمندان« برای اصلاح يک اجتماع فاسد,نخست ايده و افکار و اعتقادات نادرست آنان را تغيير می دهند,زيرا تا انقلابی در افکار پيدا نشود,نمی توان انتظار اصلاحات عميق در جنبه های عملی داشت.»(55)علی(ع) اين روش اصلاح گرايانه را يکی از روش های پيامبران بزرگ الهی در اصلاح جوامع دانسته اند.«فبعث فيهم رسله و واتراليهم انبياءه ليستادوهم ميثاق فطرته و يثيروا لهم دفائن العقول.»(نهج البلاغه/خطبه1)« خداوند پيامبران خود را مبعوث کرد( و هراز چندگاه متناسب با خواسته های انسان)رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پيمان فطرت را از آنان باز جويند.....وتوانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند.»
در آموزه ای دينی وارد شده است که پس از ظهور نيز همين برنامه دنبال خواهد شد.چراغ عقل فروزان و غبارهای تيره از ساحت خرد انسانی زدود خواهد شد.به عبارت روشن تر يکی از برنامه های اصلاح گرايانه امام زمان(ع) در ساحت روابط اجتماعی, ارتقا سطح فکری انسان ها و روشن کردن چراغ عقل است تا در سايه سار آن بشر بتواند الگويي از روابط اجتماعی برای خود برگزيند که تامين کننده مصلحت دنيوی و اخروی او باشد.امام باقر(ع)در اين خصوص می فرمايند:«اذا قام قائمنا وضع يده علی رئوس العبادفجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم.(56)زمانی که قائم ما بپاخيزد,دست خويش را بر سربندگان خواهد کشيد کشيده و اينگونه ,انديشه آنان را جمع و اخلاقشان را تکامل می بخشد.»بشر امروز اگر از نيروی عقلانی خود بدرستی استفاده می کرد و ابرهای تيره را از آسمان آن می زدود,روابط اجتماعی اش بگونه ای ديگر رقم می خورد.ضعف روابط اجتماعی بشر پيش از ظهور را بايد در ضعف عقلانيت او دانست. از اين رو در تفسير ارزش ها نيز بدون همراهی انديشه قدم بر می دارند و عقلانيت را در عقلانيت ابزاری و دنيايي خلاصه می کنند.و بسی روشن است که دست عقلانيت ابزاری, کوتاه تر از آن است که به ساحت مصلحت های واقعی انسان دست يازد. اما پس از ظهور که خرد ناب انسانی جايگاه خود را باز می يابد ,الگوی روابط اجتماعی نيز شکل نوينی به خود خواهد گرفت. کنش ها بگونه ای سازمان می يابند که تامين کننده سعادت اين دنيايي و آخرتی انسان باشند. با رشد تربيت و تكامل عقل، كينه ها به محبت و دوستي تبديل ميشود و روابط اجتماعي براساس انسان دوستي شكل ميگيرد. در نتيجه، اخلاق نيكو در جامعه بشري گسترش مييابد
نکته ای که در پايان اين بخش شايسته است بيان شود اين است که از آن جايي که عقلانيت صحيح در سايه دينداری ممکن خواهد بود.جامعه اصلاح شده پس از ظهور جامعه ای ديندار و کنش هايش معطوف به ايمان به خدا و معاد خواهد بود.زيرا روشن است« برای اصلاح يک جامعه و نجات آن از آتش ظلم و ستم و ارتقای سطح عقلانيت انسان ها,تقويت پايه های ايمان به خدا و معاد دو شرط ضروری و اساسی است.چرا که بدون ايمان به خدا,احساس مسئوليت از وجود انسان برچيده می شود و بدون توجه به معاد,ترس از ميان خواهد رفت,وبه اين ترتيب اين دو پايه اعتقادی,پايه تمام اصلاحات اجتماعی است.»(57)
اصلاح گرايش ها
قرآن کريم يکی از برنامه های اصلاحی پيامبران خدا را تزکيه روح و روان انسانها دانسته و آن را مرحله آغازين و پيش شرط هرگونه اصلاح,معرفی کرده است.(آل عمران/164)زيرا در سايه سار تصفيه و پاکی روح است که رفتارها و کنش های انسانی,رنگ و بوی الهی به خود می گيرد.در روايات اسلامی نيز وارد شده است که سيره و سنت امام مهدی(ع),همان سيره و سنت رسول اعظم(ص) خواهد بود(58) از اينرو تربيت و پرورش روح انسان و توجه به اخلاق و فضايل معنوی از اساسی ترين برنامه های ظهور است.روشن است که يکی از ابعاد مهم وزيربنايی در ساختن جامعه عدالت گرا,راهيابی و نفوذِ عدالت در درون روح افراد و برقراری عدل و تعادل اخلاقی و تربيتی در ميان آحاد جامعه است.بدين جهت است که تربيت معنوی و تصحيح اخلاق افراد در حدّبالا و آرمانی در دوران ظهور به عنوان يکی از اساسی ترين اهداف اصلاحی,از سوی امام زمان پيگيری خواهد شد.شعارهای مهم امام -که از جمله آنها حق جويي و عدالت خواهی است- در پرتو تربيت درست و تصحيح اخلاق و برقراری تعادل باطنی به عمق انديشه و سويدایِ دل مردم نفوذ کرده و محور گرايش ها و گزينش های آنان قرار می گيرد.(59)
امام زمان بر اصلاح رفتارهای مردم جامعه پس از ظهور از اين نقطه زيربنايي- اصلاح در گرايش ها- تلاش خود را آغاز می کنند تا بتوانند ديگر الگوهای اصلاحی خود را بر اين بنيان,بنا نهند.زيرا انسانی که از بعد روحی و روانی رشد يافته باشد,برای پذيرش عدالت,حق طلبی,مهرورزی,ايثار و فداکاری و مسئوليت پذيری,از زمينه و ظرفيت بيشتری برخوردار خواهد بود.در روايات نيز به اين مساله اشاره شده است.به عنوان نمونه در برخی روايات وارد شده است که شهروندان جامعه مهدوی به يکديگر دروغ نمی گويند و بواسطه تلاش های اصلاحی گرايانه حضرت, دروغ از جامعه رخت برمی بندد.پيامبر اسلام(ص) می فرمايند:«به يمحق الله الکذب و يذهب الزمان الکَلِب(60) بدست مهدی(ع) خداوند دروغ گويي را(در روابط اجتماعی)محو می کند و روزگارِ آزمندی(سختی و فشار) را به سرمی آورد.با توجه به اين مطلب که دروغ گويي يکی از بزرگترين رذايل اخلاقی و سرمنشا بسياری از مشکلات و آسيب های فردی و اجتماعی است که به تيرگی و اخلال در روابط اجتماعی می انجامد.اهميت اصلاح در گرايش های اخلاقی در آرمان شهر مهدوی به روشنی هويدا می شود.آرمان شهر مهدوی در عين اينکه شهر عدالت, رفاه و امنيت است,محيطی برای ظهور و بروزِ فضايلِ بلند انسانی نيز هست.در آن محيط انسان های صالح تربيت می شوند تا جامعه ای آرمانی بنا نهاده شود.در آن فضا,انسان ها نه تنها به غنای اقتصادی بلکه به غنای روحی نيز دست می يابند.در کنار اتمام نعمت به اکمال اخلاق و فضايل انسانی نيز خواهند رسيد. پيامبر (ص) در وصف روزگار مهدي (ع) فرمود: ((و يجعل الله الغني في قلوب هذه الامة)).(61)«خداوند بينيازي و غنا را در دلهاي اين امت پديد آورد»حرص و آز ريشه بسياري از تجاوزها و ستمهاي مالي و غيرمالي است. عدالت مهدوي در عرصه تربيت، انسانها را از اين رذيله, پاك ساخته و به گوهر غنا و بي نيازي ميآرايد و بدينسان راه را براي بسياري از خوبيها و صفات نيك مي گشايد.
بنابراين عدالت مهدوي در عرصه روابط فرد با ديگران، ضامن اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است و اين از مهمترين و ارزشمندترين آثار عدالت است.امام زمان پيش و بيش از هر چيزی به اصلاح اخلاق و گرايش ها می پردازند و همچون جد بزرگوارشان مکارم اخلاق را گسترش خواهند داد.ذکر اين نکته نيز شايسته بيان است که اصلاح و بهسازی گرايش های انسانی,فرآورده فربه شدن عقل و انديشه و حيات دوباره خردورزی است که آن نيز با ظهور امام زمان,به منصه ظهور خواهد رسيد.در برخی روايات به اين نکته مهم اشاره شده است.امام باقر(ع) در اين خصوص می فرمايند:«وقتی قائم ما,رستاخيز کند؛ دستش را بر سر بندگان کشيده و اينگونه ,انديشه آنان را جمع و اخلاقشان را تکامل می بخشد.»(62)
همبستگی اجتماعی ره آورد ظهور
عمده ترين کارکرد دين,ايجاد وحدت و همبستگی اجتماعی است.اميل دورکيم در تعريف خود از دين به نقش دين در ايجاد همبستگی گروهی اشاره می کند.وی دين را نظام يکپارچه ای از عقائد و رفتارهای معطوف به امور مقدس می داند که تمام پيروان پای بند به عقائد و رفتارهای دينی را در يک اجتماع اخلاقی واحد هماهنگ و متحد می سازد.استنلی ايتزن يکی از کارکردها و پيآمدهای مهم گروه برخوردار از ميراث و عقائد دينی مشترک را,وحدت می داند.در واقع مومنان از طريق تعقيب ارزش های مشترک ,اجتناب از گناهان,پيروی از عقائد دينی و پاس داری از شعائر و نمادهای دينی,متحد و منسجم می شوند.(63).
در آموزه های اسلامی بر همبستگی و اتحاد جامعه اسلامی تاکيد بسيار شده است.درقرآن به جامعه اسلامی سفارش شده است که اختلاف و تفرقه را کنار گذاشته و به ريسمان محکم الهی درآويزند.(103/آل عمران) و از سوی ديگرمردم را به اطاعت از پيامبر فراخوانده , از تفرقه و جدايي برحذر داشته و آن را عامل سستی و از بين رفتن قدرت جامعه اسلامی بيان می کند.(انفال/103)
شکی نيست که برای تشکيل يک جامعه يکپارچه و همگرا,هميشه وجود يک جهان بينی يگانه و ارزش های ثابت و مورد پذيرش همگی اعضا جامعه,يک ضرورت انکارناپذير است.جهان بينی های متعدد و متضاد و ارزش های پراکنده و مخالف ,به يقين عامل تفرقه و دوگانگی است.زيرا جهان بينی و ارزش ها,زيربنای تفکر و انديشه و تفکر نيز خود عامل محرک در کنش های اجتماعی است.انسان ها غالباً آنگونه که می انديشند,رفتار می کنند.از اين رو اختلاف در جهان بينی زمينه ساز کنش های ناهماهنگ در روابط اجتماعی است.در نتيجه برای برقراری همبستگی اجتماعی و انسجام در روابط اجتماعی,وجود جهان بينی و ارزش های مقبول,امری ضروری است.
يکی از اموری که پس از ظهور نياز به اصلاح دارد,و امام زمان به آن همت می گمارند, حوزه همبستگی و همگرايي فکری وکنشی اعضا جامعه است.زيرا پيش نياز هرگونه اصلاح,هماهنگ کردن انديشه و مرام مردم و اتحاد روحی آنان است.اگر دل ها از هم جدا و فکرها گسيخته و پراکنده باشد,آغاز به اصلاح,اگر نگوييم محال,امری همنوای با شکست خواهد بود.از اين رو امام زمان برای ايجاد وفاق اجتماعی تلاش خواهند کرد. و به اصلاح گری در اين حوزه از حيات انسانی همت خواهندگذارد.در آموزه های دينی به اين بعد از ابعاد اصلاحی امام زمان اشاره های بسياری شده است که به برخی از آنها اشاره می کنيم:
1)در دعای امام علی (ع) درباره آن حضرت چنين آمده است:«واجمع به شمل الامه»(64)«وپراکندگی امت را با او جمع فرما»
2)امام صادق(ع):خداوند بوسيله او بين دل های پراکنده و مخالف يکديگر ائتلاف می بخشد.(65)
3)در برخی دعاهايي که برای زيارت امام زمان وارد شده است چنين می خوانيم:«السلام علی المهدی الذی وعدالله عزَّ و جلَّ به الامم ان يجمع به الکلم و يلُمَّ به الشعث»(66)«سلام بر مهدی که خداوند وعده داده است که بوسيله او همبستگی بوجود آورده و پراکندگی را برطرف کند.» در دعای افتتاح نيز همين مضمون را با عبارتی ديگر چنين می خوانيم: :«اللهم المُم به شعثنا و اشعب به صدعنا»(67)«خدايا بواسطه مهدی پراکندگی ما را, به همبستگی مبدل کن و از هم گسيختگی ما را التيام بخش»
4)«عن علی بن ابی طالب(ع)قال:قلتُ:يا رسول الله ا مِنّا آل محمد المهدی ام من غيرنا؟فقال رسول الله(ص)لا,بل منّا.يختم الله به الدين کما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن کما انقذوا من الشرک و بنا يولف الله بين قلوبهم بعد عداوه الفتنه اخواناً کما الّف بينهم بعد عداوه الشرک اخواناً فی دينهم.»(68)علی(ع) فرمود:به پيامبر(ص) گفتم:آيا مهدی از ما آل محمد است يا از غير ما؟فرمود:نه,بلکه از ماست.خداوند دين را بدست او ختم می کند چنان که بوسيله ما ,آغاز کرد.و بواسطه ما مردم از فتنه ها نجات می يابند همانگونه که از شرک نجات يافتند و بوسيله ما خداوند پس از دشمنی فتنه ها و آزمايش های سخت,دل هايشان را با هم الفت می دهد همانطور که پس از دشمنی شرک,آنان را برادر دينی قرار داد.
5)امام حسين نيز وقتی وضعيت جامعه از هم پاشيده و از هم گسيخته دوران پيش از ظهور را توصيف کردند,در جواب راوی که پرسيده بود:آيا هيچ خير و خوبی در آن زمان وجود نخواهد داشت؟فرمودند:«الخيرکلّه فی ذلک الزمان يقوم قائمنا و يدفع ذلک کلّه» (69)همه خوبی ها در آن زمان است زيرا قيام کننده ما(مهدی(ع)) خواهد آمد و همه (ناهنجاری ها ) را اصلاح خواهد کرد.
نکته ای که در پايان اين بخش شايان ذکر است,اين است که راهکار حضرت مهدی(ع) برای ايجاد همبستگی در روابط اجتماعی و محو تفرقه و جدايي,گسترش يک جهان بينی واحد و ارزش های يگانه بر اساس آموزه های اصيل اسلام است.در دوران پس از ظهور جهان بينی يکپارچه ای بر جهان حاکم می گردد و الگوهای رفتاری جامعه نيز به تبع آن جهان بينی,يکپارچه و منسجم خواهد بود.يکرنگی و يگانگی واقعی در انديشه و کنش پديدار خواهد شد. امام زمان(ع)همبستگی واقعی را بر اساس اصول توحيد و ايدئولوژی اسلامی پی ريزی کرده و همه بشريت را زيرپرچم خداپرستی جمع خواهند نمود.علی(ع) در توصيف اين منظره زيبا به مالک بن حمزه می گويند:...در اين زمان قائم ما قيام می کند و همه را بريک مرام و عقيده گرد می آورد(70) و امام صادق(ع) نيز اينگونه توصيف می کنند که:«فوالله يا مفضل ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف و يکون الدين کلّه واحداً کما قال جلّ ذکره انَّ الدين عندالله الاسلام»(71)پس سوگند بخدا ای مفضل که اختلاف از ملت ها و اديان برداشته می شود و دين يگانه می شود؛همانگونه که خداوند فرمود:همانا دين در نزد خدا اسلام است.
تقويت عواطف انسانی
جامعه ای که ازضعف عواطف انسانی در رنج است؛جامعه ای بی روح و بی محتواست که سرانجامش نيستی و نابودی است.جامعه ای که در آن دروغ ,کينه,نفاق,حسد,افترا و بهتان, و بی توجهی به ارزش های انسانی درآن متبلور باشد,نمی تواند جامعه ای پايدار و پويا باشد.ودر يک کلام می توان گفت که جامعه بی عاطفه و احساس,جامعه ای در شان نام انسان نيست.جامعه وقتی جامعه انسانی است که نمودهای فطرت الهی و عواطف انسانی در آن ظهور و بروز روشنی داشته باشد.وگرنه اطلاق عنوان جامعه انسانی بر آن جز گزافه چيزی نخواهد بود.از اين رو در آرمان شهر مهدوی که جامعه ای در قد و قامت واقعی نام و شان انسان الهی است,عاطفه و احساسات پاک انسانی,نمود روشن و آشکاری خواهد يافت.و تمام رذايلی که غبار کينه و دشمنی را بر دلها می پراکنند,از جامعه رخت برخواهند بست.و به تعبير روايات,کينه ها از سينه ها زدوده خواهد شد.(72)در جامعه اصلاح شده پس از ظهور,روابط و عواطف انسانی بر محورِحق و عدالت و ارزش های والای انسانی,بازسازی خواهد شد و همچنانکه پيش از اين گفتيم,حق جويي و عدالت خواهی در پرتو تربيت درست و بهينه سازی اخلاق,امری ممکن و ميسرخواهد بود.بدين جهت امام زمان(ع) برای تقويت عواطف انسانی,به تقويت اخلاق عمومی جامعه در روابط اجتماعی,همت خواهند گمارد.در آرمان شهر مهدوی ديگر از کينه توزی و دروغ گويي و بی حرمتی ,خبری نيست.و شهروندان جامعه انسانی,وظيفه خود را نسبت به خود,خدا و ديگران,بازخواهند شناخت.در اين روزگار آن چه نمود دارد,مهرورزی,مهربانی,انس,صفا و صميميت و احيا ارزش های انسانی و الهی در تمام ساحت های حيات بشری است.در آموزه ای دينی به اين جنبه از اصلاحات امام زمان نيز اشاره شده است که در ذيل به برخی از آنها اشاره می کنيم:
در برخی از روايات قيام امام زمان به بعثت پيامبر اعظم(ص) تشبيه شده است که با ظهور خود دل ها و قلب های دور افتاده از يکديگر را به هم نزديک کرده و صفا و صميميت را در بين اعضا جامعه گسترش خواهند داد.در اين خصوص پيامبر اسلام(ص) چنين می فرمايند:« و به يولِّف الله قلوبهم من بعد عداوه الفتنه کما الّفَ الله بين قلوبهم بنا بعد عداوه الکفر»(73)«خداوند بوسيله امام زمان (ع) دل هايشان را پس از دشمنی به هم نزديک می کند همان گونه که بوسيله ما دشمنی دوران کفر و جهالت را از ميان برداشت.»در دعای افتتاح نيز چنين می خوانيم:«اشفِ به صدورنا و اَذهب به غيظ قلوبنا»(74)« بوسيله مهدی,سينه های ما را شفا ده و خشم دلهای ما را بزدای»در روايات امام حسين نيز که پيش از اين خوانديم؛حضرت پس از برشمردن نابهنجاری های روزگار پيش از ظهور و اشاره به سردی عواطف انسانی در آن زمان,در پاسخ شخصی که از ايشان می پرسد:پس در آن زمان هيچ خير و خوبی وجود ندارد؟به تلاش اصلاح گرايانه امام مهدی(ع) در بعد روابط اجتماعی و عواطف انسانی اشاره کرده و می فرمايند:« الخير کلّه فی ذلک الزمان,يخرج المهدی فيرفع ذلک»(75)«تمام خير و خوبی در آن روزگار است,زيرا مهدی ظهور می کند و همه آن[ناهنجاری ها] را برطرف می کند.
اما سوالی مهم در اين جا رخ می نماياند که اصولاً عواطف انسانی مربوط به درون و فطرت انسان هستند و ما دگرگونی چندانی نمی توانيم در آنها ايجاد کنيم پس چگونه حضرت مهدی(ع) به اصلاح اين گونه امورخواهند پرداخت؟پاسخ اين است که مشکل اساسی در روابط اجتماعی به معنای عام و بروز عواطف انسانی بصورت خاص,فقدان عدالت در روابط است.اصول عدالت در پاره ای از کليات امور برای بشر شناخته شده است اما در بيشترمسائل بطور دقيق حد و مرز عدل برای عموم,مشخص نيست.وهمين عدم شفافيت معنا و مفهوم و مصاديق عدالت,مشکلات عمده ای را برای بشر بوجود آورده است.برای اجرای عدالت و ظهور و بروز رفتاری آن در عرصه روابط اجتماعی,شناخت دقيق و مشخص از مفهوم عدالت و حدود آن امری لازم و ضروری است.(76) در کلام امام رضا(ع) به همين موضوع اشاره رفته است که در دوران ظهور,ميزان و معيار شناخت عدالت مشخص می گردد و بدست بشر داده می شود و همگان از اصول و فروع عدل در روابط اجتماعی و فردی آگاه می گردند.ودر اين عدالت روشن و شفاف,زندگی بشر از هرگونه ظلم پاک گشته و ديگر کسی به ديگری ظلم نخواهد کرد.يطهر به(القائم)الارض من کل جور و يقدسها من کل ظلم...فاذا خرج وضع ميزان العدل بين الناس فلايظلم احداً احداً(77)« خداوند بواسطه مهدی(ع) زمين را از ظلم و ستم پاک می کند.....زمانی که قيام کند ترازوی عدات را بين مردم قرارمی دهد تا دگر کسی به کسی ظلم نکند.» وروشن است که وقتی معياری برای داوری درباره کنش ها وجود داشته باشد و با بروز اندک مشکلی ,کنش ها مورد بررسی عادلانه قرار گيرد و حقوق همگان محترم باشد, ديگر جايي برای تضاد و تنش و کينه و دشمنی وجود نخواهد داشت.در جامعه عدل محور همه وظيفه خود را نسبت به خدا,خود و ديگران می شناسند و خود را متعهد به رعايت حقوق ديگران می دانند.چيرگی اين فضای عدالت محور زمينه ای را ايجاد می کند تا قلب ها به هم نزديک شده و سبب ساز تحکيم روابط اجتماعی و عواطف انسانی شوند.شايد کلام عميق فاطمه زهرا(س) در توصيف عدالت ناظر به همين مطلب باشد.ايشان می فرمايند«فجعل الله......العدل تنسيفاً للقلوب»(78) و خداوندعدالت را مايه پيوند يافتن قلب قرار داد.» انسان ها در فضای تيره تبعيض و بی عدالتی,دل هايشان از هم می گسلد و کينه توزی و دشمنی و تنش در ميان شان رسوخ می کند.اما در جامعه عدل محوری که انسان ها از فساد و تبعيض و بی عدالتی در رنج نيستند, برای درگيری و تضاد خود که سبب ساز گسست روابط اجتماعی و سردی عواطف انسانی است, زمينه ای مهيا نخواهد نشد.از اين رو در عصر مالامال از عدالت ظهورحق خواهی و حق پرستی,برادری و برابری و مهربانی ,انس,صفا و صميميت,چهره روشن روابط اجتماعی خواهد بود.در حيات مهدوي، جايي براي كينه و دشمني در قلوب مردم نمي ماند و وقتي كينه از دلها رفت، بهانه اي براي خيانت، خودخواهي، انتقام، بدگماني و... نخواهد بود و اخلاق مردم اخلاق محمدي و علوي و مهدوی خواهد شد.
اصلاح کجروی های اجتماعی و ريشه های آن
آن چه از روايات دينی استفاده می شود اين است که امام زمان (ع) در مقابل همه کجروی های اجتماعی خواهند ايستاد و به اصلاح آنها همت می گذارند.امام حسن(ع) در جايگاه توصيف تلاش امام زمان(ع) در آسيب زدايي از ساحت جوامع پيش از ظهورمی فرمايند« خداوند در آخرالزمان ......مردی را برمی انگيزاند که همه انسان های کافر را مومن و همه کجروان را اصلاح می کند»(79)در جای جای دعای ندبه نيز به اين بعد از تلاش های امام عصر(ع) تصريح شده است.«اين المنتظر لاقامه الامت و العوج.... اين طامس آثارالزيغ و الاهواءاين قاطع حبائل الکذب والافترا ين مبيدُ العتاه و المرده»(80)« کجاست مردی که برای راست کردن کجی و نادرستی, انتظارش کشيده می شود....کجاست محوکننده آثار انحرافات و هواپرستی,کجاست قطع کننده رشته های دروغ و افترا,کجاست نابود کننده متکبران و(متمردان) سرکشان.»
کجروی های اجتماعی از بعد منشا, را می توان به گروه های مختلف تقسيم کرد. ريشه برخی از انحرافات اجتماعی فقر و بينوايي است.بگونه ای که بسياری از افراد کجرو صرفا به همين دليل دست به هنجارشکنی می زنند.آسيب هايي چون دزدی, رشوه دهی,رباخواری را می توان در اين دسته جای داد. منشا برخی ديگر از آسيب های اجتماعی بی تعهدی نسبت به بنيان های اخلاقی , هنجارها و ارزش های دينی جامعه و شهوترانی و هواپرستی است. انحرافات جنسی را می توان از اين جمله آسيب های اجتماعی برشمرد.به هر حال به همين دليل که ريشه بسياری از کجروی های اجتماعی متفاوت است, نوع برخورد اصلاح گرايانه امام زمان (ع) نيز با هرکدام از انحرافات اجتماعی, متفاوت خواهد بود.
همان گونه که پيش از اين گفتيم ,يکی از عوامل زمينه ساز کجروی های اجتماعی در زمينه اقتصادی و مالی,فقر و نداری است.از اين رو يکی از برنامه ريزی های امام زمان(ع) برای مقابله با اين گونه انحرافات اجتماعی, فقرسوزی و تلاش برای محو آن از ساحت جامعه است. از اين رو نخست ريشه های فقر را يافته وبه قطع آنان همت می گمارد.روشن است که ريشه فقر چند چيز می توان باشد؛عدم توان بر کار و فعاليت,تن پروری وراحت طلبی برخی انسانها و يا غارت اموال توسط برخی سودجويان اقتصادی است که بصورت ربا,احتکار,چپاول و رانت خواری,نمود پيدا می کند. بدين جهت .مبارزه امام زمان(ع)با فقرو ريشه های آن که سبب ساز ظهور برخی کجروی ها در ساحت روابط اجتماعی بشر شده است؛چند سويه خواهد بود.از يک طرف زمينه کار و تلاش را برای همه فراهم می کنند و از سوی ديگر با تشويق مردم به کار و تلاش و فعاليت های مثبت اقتصادی(81) به مبارزه با انحرافات اجتماعی می پردازند.و از سوی سوم به همه اعضای جامعه سفارش می کنند که در ياری رسانی به اقشار آسيب پذير جامعه,کوشش نمايند و خود نيز نخستين گام را در ياری نيازمندان برمی دارد. در اين خصوص در روايت چنين می خوانيم که« حضرت مهدی(ع) مال را می بخشد,بر کارگزاران سخت می گيرد و با بينوايان مهربان است.»(82)اما مهمترين راهبرد حضرت برای ريشه کن کردن پايه های کجروی های اجتماعی در حوزه مسائل مالی,مبارزه با مفسدان اجتماعی به عنوان زمينه سازان واقعی کجروی های اجتماعی است.از آن جا که برخی افراد سودجو و فرصت طلب با سوء استفاده از دارايي ها و پايگاه اجتماعی و اقتدار ناشی از آنها و فرصت های اطلاعاتی(رانت) که دراختيار شان است به چپاول سرمايه های عمومی و يغماگری پرداخته واز اين طريق به رشد کجروی ها ی اجتماعی دامن می زنند,راهبرد امام زمان برای مبارزه ,خلع يد آنان از دست يازی به اموال عمومی است.در عصر او پول و مال در ميان مردم چون خون در بدن جامعه در جريان است.او از انباشت ثروت در دست عده ای خاص جلوگيری کرده و تلاش می کندبا به حرکت در آوردن آن برای عموم مردم کار و برای جامعه تعادل و توازن پديد آورد.(83)در آرمان شهر مهدوی رانت خواری و استفاده های شخصی از اموال عمومی , که باعث فربه شدن فاصله های طبقاتی و زياد شدن شکاف ميان فقير و غنی از بين خواهد رفت.در روايات از اين مساله اين گونه تعبير شده است که« اذا قام القائم اضمحلت القطائع فلا قطائع»(84)زمانی که قائم رستاخيز کند, قطائع(رانت ها) از بين می روند.با اين گونه اصلاحات است که امام زمان(ع) رفاه و رونق اقتصادی را به جامعه پس از ظهور هديه خواهند داد که به تعبير روايات چنين رفاه و رونقی در طول تاريخ زندگی بشر بی نظير است(85) و البته مهمتر از اين رفاه مادی, بی نيازی قلبی است که خداوند در سايه اصلاحات امام زمان(ع) در دل انسان ها ايجاد خواهد کرد بگونه ای که مردم ديگر گرايشی به مال اندوزی نخواهند داشت(86)و در سايه سار اين بی نيازی مادی و معنوی است که اعضا جامعه انسانی آراسته به فضايل و پيراسته از رذايل اخلاقی گشته و اين آغازی است بر پايان دادن به ناهنجاری ها و کجروی های اجتماعی در حوزه امور مربوط به اقتصاد.
در حوزه کجروی های جنسی و مفاسد اخلاقی نيز برخورد اصلاح گرايانه امام زمان دو گونه خواهد بود. از آن جا که يکی از عوامل مهم در شکل گيری کنش های انحرافی افراد , ضعف جامعه پذيری است ,امام زمان(ع) در گام نخست تلاش می کنند تا اعضا را نسبت به آموزه های دينی آشنا نموده و به و آنان را از حيث دينی جامعه پذير نمايند.از اين رو به تصحيح اخلاق و گرايش های رفتاری افراد می پردازند.برای اين منظور دگرگونی و تحول را از انديشه آغاز می کنند.زيرا منشا بسياری از کجروی های اجتماعی جهل و نادانی و ناقص بودن نگرش مردم به زندگی است.امام با فربه نمودن عقلانيت و انحراف زدايي از انديشه و خردکه سبب ساز انحراف رفتاری است,به مبارزه فرهنگی با عوامل و ريشه های کجروی های جنسی و مفاسد اخلاقی – که مايه و پايه اخلال در روابط اجتماعی است- خواهند پرداخت.از اين رو در جای جای سيره رفتاری خويش بر اين تغييير نگرش, تاکيد خواهند نمود.يکی از مواردی که حضرت با نگاهی فرهنگی به مبارزه با ناهنجاری های اخلاقی پرداخته اند,مفاد پيمان نامه ای است که حضرت با ياران خود می بندند.در بندهايي از اين پيمان نامه امام زمان از ياران خود پيمان می گيرد که از انحرافات جنسی چون: زنا و لواط بپرهيزند و حريم های خصوصی افراد را پاس دارند .(87)
در گام بعدی مبارزه امام زمان با هنجارشکنان و کسانی که حدود و قوانين الهی را زيرپا می گذارند آغاز می شود.بدون شک در هرجامعه ,افرادی وجود دارند که به ارزش ها و هنجارهای مورد قبول جامعه احترام نگذاشته و به ناهمنوايي با جامعه اقدام می کنند و از اين طريق به روابط اجتماعی آسيب وارد می کنند.برخورد قاطع با اين گونه اعضای ناهمنوا,به ايجاد تعادل در جامعه ياری می رساند و افرادرا به رعايت حقوق ديگر شهروندان ترغيب می کند.يکی از عوامل مهم گسترش ناهنجاری های اخلاقی و انحرافات جنسی,عدم اجرای حدود و قوانين الهی است.اهميت اجرای اين حدود تا بدان جاست که قرآن حکمی مانند قصاص را به عنوان يک قانون حيات بخش معرفی می کند(بقره/179).از اين رو يکی از راهکارهای اصلاح گرايانه امام زمان(ع)برای جلوگيری از اين گونه انحرافات,توجه ويژه به اقامه حدود الهی است. حضرت با اجرای اين قوانين حيات بخش به روابط اجتماعی سامان داده و آنها را از گزند آسب ها می رهانند.در دعاهايي که از پيشوايان دينی به ما رسيده است به اين جنبه از شخصيت اصلاحگر امام زمان اشاره شده است.در دعايي چنين می خوانيم که«و اقم به الحدود المعطله و الاحکام المهمله» خدايا بواسطه مهدی(ع) حدود ترک شده و احکام رها شده را ,برپا دار.(88)از امام صادق(ع) نيز نقل شده است که در زمان امام زمان حدود الهی اجرا می گردد(89).امام زمان با ارائه دو راهبرد فرهنگی و اجرای حدود الهی ,روابط اجتماعی را در مسير درست آن جای خواهند داد.
تعاون اجتماعی
بر اساس آموزه های دينی,حقّ و تکليف دو روی يک سکه اند بدين معنا که از يک سو همه بر گردن يکديگر حقّ دارند واز سوی ديگر در قبال همديگر مسئول ومکلَّف هستند.(90) از اين رو اسلام در طرحی نوين پس از شکل گيری جامعه اسلامی در مدينه الرسول,همه مسلمانان را برادر معرفی کرده (حجرات/10)و از مسلمانان خواست که دو به دو با يکديگر عقد اخوت و برادری بخوانند.اعلام اخوت اسلامی طرح يک شعار بی محتوا نبود بلکه ناظر به واقعيت های زندگی اجتماعی بود که اسلام با واقع بينی و ژرف نگری خود ,شهروند جامعه اسلامی را به آن ترغيب کرد.زيرا انسان موجودی اجتماعی است که بدون ياری گرفتن از ديگران نمی تواند بسياری از نيازهای خود را برآورده کند.از اين رو اسلام برای سامان دهی به اين نياز,اعضا جامعه اسلامی را به تعاون و تکافل اجتماعی توصيه می کند. هر چند اين الگوی کامل پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) کم کم کمرنگ شده و در روزگار پيش از ظهور,از جامعه انسانی رخت برخواهد بست؛اما در روزگار پس از ظهور و حضور امام زمان(ع) دوباره احيا و اصلاح خواهد شد,بگونه ای که چهره غالب در روابط اجتماعی, برابری و برادری است. اين برادری به ميزانی است که فرد در برابر برادر دينی خود احساس تعهد و مسئوليت می کندو فقر و ناداری و مشکلات او را پذيرا باشد.روايات ضمن نکوهش الگوهای ناقص برادری در دوره پيش از ظهور,به الگوی کامل آن در روزگار حکومت امام زمان(ع) اشاره کرده اند. عده ای از شيعيان خدمت امام باقر(ع) آمدند و گفتند عده ما در کوفه زياد است اگر شما هر فرمانی بدهی اطاعت خواهند کرد.(به عبارتی از امام خواستند که قيام کنند.)امام(ع)فرمودند:آيا چنين است که اگر يکی از آنان نيازی داشته باشد ,بيايد و آن چه نياز دارد از جيب ديگری بردارد؟گفتند:نه.امام (ع) فرمود:پس اين گروه( که در راه دادن مال به يکديگر اين گونه بخل می ورزند)برای دادن خون خويش( در را اصلاح جامعه)بخيل تر خواهند بود.آنگاه حضرت فرمود:مردم هم اکنون آسوده اند(در حال توقف حرکت تربيت اسلام بسر می برند)از مردم همسر می گيريم,از يکديگر ارث می بريم,حدود الهی را اقامه می کنيم,امانت را باز می گردانيم.(يعنی زندگی مردم در همين حدّ است)اما به هنگام رستاخيز قائم,آن چه هست,همترازی(مزامله) است.تا آن جا که هرکس,هرچه نياز داشته باشد از جيب ديگری بدون هيچ مانعی, برمی دارد .(91) مزامله به معنای رفاقت و دوستی خاص و بی پيرايه است.اين الگو را می توان متعالی ترين الگو در روابط اجتماعی دانست.الگويي نوين که در آن انسان از محدود خواسته های شخصی و بستگی های مادی بگذرد و محبت و دوستی خالص معيار در پيوندهای اجتماعی گردد.
نتيجه گيری:امام زمان(ع) در تلاش برای اصلاح روابط اجتماعی ,ابتدا و بصورت بنيادين به اصلاح انديشه انسان ها همت خواهند گماشت .از آن جا که انديشه انسان ها در جهت گيری های رفتاری آنها تاثيرگذار است؛با اصلاح خرد و بينش افراد به رفتارهای بهنجار و گرايش های درست آنها در روابط اجتماعی,شکل خواهند داد.زندگی در آن روزگار بر اساس تربيت است.در عصر او مردم آن گونه رشد و پرورش خواهند يافت که رسول خدا(ص) اصحاب ويژه خود را می پروراندند.در چنين جامعه ای که عقلانيت دراوج است و اخلاق اسلامی به همه کنش ها رنگ و بوی الهی داده است,روابط اجتماعی پايدار,عواطف انسانی قوی ,انگيزه ها خدايي و جامعه مصون از کجروی و فساد خواهد بود.
پی نوشت
1)النعمانی,محمدبن ابراهيم,الغيبه,تحقيق:علی اکبر غفاری,تهران:مکتبه الصدوق,بی تا.ص235.
2) همان,ص 130.
3)عميد,حسن,فرهنگ عميد,تهران:موسسه اتشارات اميرکبير,ص180.
4)صدر حاج سيد جوادی,احمد,وديگران,دايره المعارف تشيع,ج3,تهران:سازمان دايره المعارف تشيع,1368,ص229.
5)مطهری,مرتضی,بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخير, تهران:صدرا,1367,ص6.
6)مصباح يزدی,محمدتقی,اصلاحات؛ ريشه ها و تيشه ها,قم:موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی,1382,ص13.
7)حکيمی,محمد,اصلاحات,تهران:نشر فرهنگ اسلامی,1381,ص7-8.
8)الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,الخصال,تصحيح علی اکبرغفاری,قم:منشورات جامعه المدرسين فی الحوزه العلميه,بی تا,ص570.
9)الحر العاملی,محمدبن الحسن,الوسائل الشيعه,ج18,تصحيح محمد الرازی,بيروت:دارالاحياء التراث العربی,ص155.
10) نيک گهر,عبدالحسين,مبانی جامعه شناسی, تهران:رايزن,1369,ص159.
11) همان,ص160-161.
12)افروغ,عماد,فرهنگ شناسی و حقوق فرهنگی, تهران: فرهنگ دانش,1379,ص33.
13)مجلسی,محمدباقر,بحارالانوار,ج51,بيروت:موسسه الوفاء,بی تا,ص122.
14) النعمانی,محمدبن ابراهيم,پيشين,206.
15)همان,ص235.
16)همان،ص321.
17)مجلسی,محمدباقر,پيشين,ج52,ص256.
18)طبسی,نجم الدين,نشانه ای از دولت موعود,قم:بوستان کتاب,1385,ص35.
19) مجلسی,محمدباقر,پيشين,ج52,ص380.
20)همان,ص259.
21)صافی گلپايگانی,لطف الله,منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر,تهران:منشورات مکتبه الصدراء,بی تا,ص431.
22) مجلسی,محمدباقر,پيشين,ج71,ص94.
23) طبسی,نجم الدين,پيشين,ص35.
24) مجلسی,محمدباقر,پيشين,ج52,ص256.
25)همان,ج51,ص49.
26) النعمانی,محمدبن ابراهيم,پيشين,ص235.
27) ) مجلسی,محمدباقر,پيشين,ج52,ص193.
28) الطبرسی,ابی محمد حسن بن فضل,مکارم الاخلاق,بيروت:منشورات الشريفغ الرضی,1392ق,ص450.
29) صافی گلپايگانی,لطف الله,پيشين,ص424.
30)همان,ص 433.
31) گيدنز،آنتونی،جامعه شناسی،ترجمه منوچهر صبوری._ تهران:نشر نی،1376,ص149.
32)ستوده, هدايت الله,آسيب شناسی اجتماعی؛جامعه شناسی انحرافات,تهران:آوای نور,1376,ص31.
33) ) صافی گلپايگانی,لطف الله,پيشين,ص426.
34)همان,ص424و429.
35)همان,ص429.
36)همان,426.
37)همان,ص430.
38)همان,ص433.
39)همان,ص429.
40)همان,ص430.
41)الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,کمال الدين و تمام النعمه,تعليق علی اکبر غفاری,قم:موسسه النشر الاسلامی ,1405,ص331.
42)مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص257.
43)الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,من لايحضره الفقيه,ج3,تحقيق علی اکبرغفاری,قم:جامعه المدرسين,1363,ص390.
44) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص257.
45) کورانی,علی,معجم احاديث الامام المهدی,ج2,قم:موسسه المعارف الاسلاميه,1411,ص216.
46)همان,ص219.
47)الحاکم النيسابوری,محمدبن محمد,المستدرک علی الصحيحين,ج4,التحقيق:يوسف المرعشی,بيروت:دارالمعرفه,1406,ص495.
48) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص258.
49)الطبرسی النوری,ميرزاحسين,مستدرک الوسائل,ج11,قم:موسسه آل البيت لاحياء التراث,1408,ص380.
50) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص263.
51) ) الطبرسی,ابی محمد حسن بن فضل,پيشين,ص525.
52) ) صافی گلپايگانی,لطف الله,پيشين,ص429و431.
53) الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,کمال الدين و تمام النعمه,پيشين,ص525.
54) ) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج1,ص116.
55) مکارم شيرازی,ناصر, تفسير نمونه,ج4,تهران:انتشارات دارالکتب الاسلاميه,1369,ص444.
56) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص336.
57) ) مکارم شيرازی,ناصر, تفسير نمونه,ج8,ص233.
58 ) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص337.
59)حکيمی,محمد,عصر زندگی,ص52.
60) ) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج51,ص75.
61)همان,ص84.
62)همان,ج52,ص336.
63) افروغ,عماد,پيشين,ص65.
64) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج51,ص115.
65) الکلينی,ابی جعفر محمدبن يعقوب,اصول من الکافی,ج1,تصحيح:علی اکبرغفاری,تهران:دارالکتب الاسلاميه,1388ق,ص314.
66)قمی, عباس,مفاتيح الجنان,قم:انتشارات دليل,1378,ص876.
67)همان,ص229.
68) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج51,ص84.
69) النعمانی,محمدبن ابراهيم,پيشين,ص206.
70)همان,ص206.
71) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج53,ص4.
72)همان,ج52,ص316.
73)همان,ج51,ص93.
74)قمی,عباس,پيشين,ص299.
75)همان,ص206.
76) حکيمی,محمد,عصر زندگی,ص42.
77) الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,پيشين,372.
78)الطبرسی,احمدبن علی,الاحتجاج,ج1,تحقيق:سيدمحمدباقرا لخرسان,النجف الاشرف:منشورات دارالنعمان,1386ق,ص134.
79) کورانی,علی,پيشين,ج3,ص167.
80) قمی,عباس,پيشين,ص885.
81) ) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص345.
82) ) کورانی,علی,پيشين,ج1,ص246.
83)ابن ماجه,محمدبن يزيد قزوينی,السنن,ج2,تحقيق:محمدفواد عبدالباقی,بيروت:دارالفکر,بی تا,ص1367.
84) ) کورانی,علی,پيشين,ص247.
85) ) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج51,ص82.
86) ) کورانی,علی,پيشين,ج1,ص240.
87)ابن طاووس,الملاحم و الفتن فی ظهورالنائب المنتظر,قم:منشورات الرضی,1398ق,ص149.
88) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج53,ص190.
89) الصدوق,ابی جعفرمحمدبن علی,پيشين,ص647.
90)ابن حجاج,مسلم,الجامع الصحيح,ج6,بيروت:دارالفکر,بی تا,ص8.
91) مجلسی, محمدباقر,پيشين,ج52,ص372.