مقدمه: ضرورت توجه به روایات در مباحث اعتقادی
از جمله اعتقاداتی که در اسلام از منزلت و مقامی اصیل و بنیادین برخوردار است مسئله مهدویت است.
مسئله مهدویت در نزد فرقههای اسلامی از وفاق جمعی برخوردار است و آموزهای است که در کتب روایی شیعه و سنی وارد شده است.
البته مهدویت در حقیقت تداوم و استمرار همان امامت است و بررسی مسئله مهدویت بدون توجه و تحلیل آموزه امامت و ضرورت وجود امام امکان ندارد.
از ابعاد مختلفی میتوان مسئله مهدویت و امامت را مورد بررسی قرار داد.
بررسی وجوه عقلی به کار رفته در آموزه مهدویت در ضمن تحلیل و تبیین روایات مهدویت یکی از رویکردهای پژوهش در مهدویت است که مورد نظر نوشتار حاضر است.
البته میتوان پرسید چرا یکی از ضرورتهای پژوهش در حوزه دین پژوهی خصوصا اسلام شناسی و بالاخص شیعه شناسی که یکی از محورهای مهم آن امامت و مهدویت باشد توجه به کلمات و احادیث معصومان و اهل بیت عصمت علیهم السلام است؟
واقعیت آنست که در روایات اسلامی و احادیث اهل بیت (ع) آن چنان معارف عمیق، گسترده و گرانقدری نهفته است که غور و تفحص در آنها و استفاده و استخراج گوهرهای گرانبهای مخزون در آنها تا پایان زندگی انسانها میتواند ادامه داشته باشد چرا که علم و دانش اینان ناشی از علم لایزال و بیمنتهای الهی است که بندگان خاص خویش را سیراب کرده است و آنان را مشعل داران صراط مستقیم قرار داده است.
گنجینه روایی ما مسلمانان ابعاد گستردهای دارد و قلمرو اعتقادات و احکام و اخلاقیات را شامل میشود و این گنجینه همواره الهامبخش متکلمان، فلاسفه، فقها و متفکران و دانشمندان بوده است.
البته باید اعتراف کرد که چنان که شایسته و بایسته است به این گنجینه توجه کافی و وافی نشده است خصوصا در قلمرو مسائل اعتقادی و فلسفی که اساسا میتوان گفت نوعی مهجوریت در حق روایات و احادیث کلامی فلسفی وجود دارد.
به راستی در کنار کتب فقهی و اخلاقی ما که تا اندازهای بهرهمند از روایات و احادیث اهل بیتند به چه میزان کتب فلسفی و کلامی ما به روایات و کلمات معصومان پرداختهاند و تا چه اندازه تعمق و تفسیر درباره آنها صورت گرفته است؟ برای نمونه بر کتاب وزین روایی کافی چند شرح و تفسیر وزین عقلی نوشته شده است؟ و قواعد و اصول کلامی و فلسفی نهفته در این گنجینه روایی تا چه حدی استخراج و تبیین شده است؟
به چه میزان اجتهادی که در باب روایات فقهی صورت گرفته است در باب روایات اعتقادی انجام شده است؟
روایات اعتقادی بدون شک از عمق و گستردگی معنایی بیشتری برخوردارند و به تعمق و اجتهادی فزونتری نیازمندند.
پیشوایان معصوم ما، با وجود آنکه واژههای معمولی و عرفی را برای ابراز مقاصد خویش به کار میبردهاند و کوشش داشتهاند که آنها را تغییر ندهند اما خود، یک دستگاه مستقل معناشناختی نیز داشتهاند.
آنان از موضوعی برتر و بسیار بالاتر از اندیشمندان بشری،جهان را درک و احساس میکردند و ناگزیر بودند این درک تازه را که لزوما با درک ما یکسان نیست در قالبهای لفظی متداول و معمولی بریزند و تنها.
آنان هم از نظر معنا در این محدودیت به سر میبردند که حد عقل و فهم ما را رعایت کنند و هم از نظر تعبیر و بازگو کردن در این مسیر تنگ گرفتار بودند که از ساختار زبانی معاصر خویش استفاده کنند تا مخاطبان بفهمند و دریابند.
اما گاه این معنا آنچنان عمیق و ژرف بود که واژهها و ساختار زبان تحمل انتقال را نداشت. در این موارد پیشوایان معصوم ما، واژههایی نزدیک به معنای مقصود خود را بر میگزیدند و پیرایههای نامناسب معنایی آن واژه را کنار مینهادند.
این مطلب یعنی وجود معانی بلند در واژههای عرفی مورد اشاره امامان ما نیز بوده است و از اینرو آنان برخی احادیث را صعب مستصعب خواندهاند و فرمودهاند:
ان حدیثنا صعب مستصعب لایحتمله الا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للایمان أو مدینه حصینه؛
حدیث ما، سخت و پیچیده است و جز فرشته مقرب یا پیامبر فرستاده شده یا بندهای که خدا دلش را به ایمان آزموده و یا شهری با برج محکم آن را در نمی یابد.
احادیث اعتقادی (مانند احادیث طینت، سعادت، جبر و اختیار، معراج، عرش، کرسی، لوح و قلم ) همه از این سنخاند و احادیث فقهی قابل مقایسه با این گونه احادیث نیستند.
بسیاری از مناجاتها و ادعیه ائمه(علیهم السلام) نیز از این دستهاند.
بدون شک فهم این گونه احادیث و ادعیه نیازمند ریاضتهای عقلی و روحی و کاوشهای عمیق و دقیق زبانی و فکری است.
علامه شعرانی در همین راستا در تعلیقه اش بر یکی از شروح اصول کافی مینویسد:
مردم پیش از صدرالمتالهین، میپنداشتند که سخنان امامان(علیهم السلام) خطابهای مناسب با اندیشه مردم عادی است، جز تعداد اندکی از احادیثی که علمای بزرگ به شرح آنها پرداختهاند؛ اما چون صدرالمتالهین، احادیث مربوط به اصول عقاید را شرح داد، ثابت شد که تمام آنچه امامان(علیهم السلام) گفتهاند، برهانی و مبتنی بر دقایق علم توحید است.
به جرأت میتوان ادعا کرد که ما درباره مجموعه روایی خصوصا روایات کلامی فلسفی دارای شرحهای زیادی نیستیم و آنچنان که در برخی عرصههای روایی (برای نمونه روایات فقهی) تعمق صورت گرفته است و سالها پژوهش انجام شده است در این عرصه (یعنی عرصه مسائل کلامی فلسفی) کاری در خور تحقق نیافته است و به تعبیر یکی از اساتید بزرگوار ما در کنار فقه اصغر نیازمند فقه اکبر هستیم.
برای نمونه با مراجعه به کتابی همچون الذریعه مشاهده میکنیم هر چند شرحهای متعددی بر اصول کافی نوشته شده است اما کمتر شرحی همچون شرح مرحوم صدرالمتالهین شیرازی یافت میشود. و صرفا از میان شروح میتوان به شرح ملاصالح مازندرانی و شرح علامه مجلسی اشاره کرد.
علامه شعرانی در ذیل آخرین حدیث در شرح ملاصدرا مینویسد:
این حدیث، آخرین حدیثی است که صدرالمتالهین شیرازی، در اصول کافی توفیق شرح آن را یافته است... شرح او پیشگام تمام شرحهای دیگر است زیرا تمام آنچه در شرحهای دیگر آمده، یا از لفظ و عین عبارت شرح ملاصدرا برگرفتهاند و یا با الهام از محتوای شرح او مطالبی را در شروح خود ذکر کردهاند و هیچ یک از شارحان کافی، پس از این حدیث که شرح تحقیقی ملاصدرا بر آن پایان یافته، شرح ژرف و تحقیقی به سان آنچه در این شرح آمده، نیاوردهاند ؛ مگر ذکر رخدادهای تاریخی یا تفاسیر لفظی و....
در این راستا نوشتار پیش رو کوششی نو و آغازگر در باب تبیین و تحقیق روایات کلامی ـ فلسفی موجود در گنجینه روایی ماست که تلاش میشود به صورت ترتیبی در هر نوبت روایت یا روایاتی مورد بررسی قرار گیرد و مسائل واصول و قواعد کلامی و فلسفی مطرح در آنها استخراج گردد و سپس به تبیین و تفسیرشان پرداخته شود. انشاء الله
با توجه به اهمیت کتاب وزین اصول کافی و ضرورت پرداختن به مباحث امامت و مهدویت، کتاب الحجة اصول کافی را نقطه آغاز قرار میدهیم و از روایات در این باب شروع میکنیم.
علامه محمدتقی مجلسی در در باب منزلت کلینی مولف کتاب کافی گوید:
حق آن است که در میان علمای ما، نظیر کلینی یافت نمی شود و هر کس در روایات و ترتیب کتابش تدبر کند در مییابد که او از ناحیه خداوند متعال مورد تایید بوده است.
نجاشی در این باره گوید:
کلینی، شیخ و چهره برجسته اصحاب، در ری، در دوران خود بود و موثق ترین و ضابط ترین مردم در حدیث به شمار میرود، او کتاب بزرگ خود به نام کافی را در 20 سال نگاشت.
همچنین شیخ مفید در منزلت کتاب کافی معتقد است:
کافی از مهم ترین و پرفایده ترین کتابهای شیعه محسوب میشود
در این شماره به عنوان پیش درآمد در ضمن نکاتی به تبیین موضوع بحث، روش و شیوه و ابعاد بحث و پیشینه این رویکرد خواهیم پرداخت
نکته اول: تبیین موضوع
همانگونه که گفته شد یکی از موضوعات بسیار مهم در اعتقادات اسلامی مسئله امامت و مهدویت است. در اهمیت امامت همین بس که کمال اسلام به ابلاغ امامت منوط شد و بدین ترتیب کمال دین بر پذیرش امامت متوقف گردید.
مهدویت از آن رو که تداوم امامت و تجلی آن در هر زمان و مکانی است علاوه بر برخورداری از اهمیت امامت، از این ویژگی برخوردار است که علت مبقیه امامت به شمار میرود و بقای امامت در پرتو مهدویت به ظهور میرسد.
مسئله امامت و مهدویت از زاویههای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است که همه این زوایا و منظرها از اهمیت خاص خود برخوردار است. گاه از منظر تاریخی مسئله امامت و مهدویت کاویده شده است و تحلیلها و اسناد تاریخی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و گاه از منظر تجربی مورد کاوش قرار گرفته و امکان و کیفیت آن بررسی و تبیین شده است. گاهی نیز از زاویه عقلی و فلسفی به مسئله امامت و مهدویت نگاه شده است و متکلمان و فلاسفه به بررسی این موضوع پرداختهاند و زمانی نیز امامت و مهدویت از نگاه عرفان مورد تحقیق قرار گرفته است. البته زوایای دیگری نیز در بررسی امامت و مهدویت مورد توجه قرار گرفته است. ولی متاسفانه یکی از زوایایی که کمتر به آن توجه شده است بررسی مسئله امامت و مهدویت از منظر روایات و احادیث معصومان است.
این نوشتار که در چندین شماره عرضه میشود در پی آنست تا مسئله امامت و مهدویت را از زاویه روایات و احادیث معصومان مورد تحلیل و بررسی قرار دهد و تحلیلهای عقلی موجود در روایات را با زبان کلام و فلسفه تبیین نماید و آغازگر این پژوهش را کتاب وزین و معتبر اصول کافی (باب الحجة) قرار داده است.
به عبارت دیگر این تحقیق در پی آنست تا با تبیین کلامی و فلسفی روایات امامت و مهدویت و بررسی الگوها و روشهای منطقی بکار رفته در اثبات موضوعات به شرح و تبیین منطقی ـ کلامی و فلسفی مسئله امامت و مهدویت از منظر روایات بپردازد.
نکته دوم: شیوه تحقیق و بررسی روایات عقلی در باب امامت و مهدویت
کوشیده میشود در بررسی هر روایت مراحل ذیل انجام میشود
اول: ترجمه دقیق روایت
در ابتدا ترجمهای دقیق از روایت ارائه میشود تا بدین وسیله تصویر اولیه روشنی از روایت بدون دخالت هیچ توضیحی ارائه شود تا همه توضیحات بعدی بر اساس این تصویر اولیه و متکی بر آن باشد و تفاسیر و شرحها از شائبه تفسیر به رأی و تحمیل آراء بر متون دینی به دور باشد.
دوم: توضیح برخی مفاهیم در صورت لزوم
بدون شک عبارات و جملات متکی بر واژهها و مفاهیمی است که در آنها به کار رفته است و این واژهها و مفاهیم همچون اجزاء یک کل برای جملات و عبارات به کار میروند.
بدون شک فهم کل بدون فهم اجزا میسر نیست و بدین جهت هر چه مفاهیم و واژهها از وضوح بیشری برخوردار باشند و توضیح بیشتری بیابند فهم کل بهتر و روان تر تحقق خواهد یافت. از این رو در مرحله بعد به توضیح واژهها و مفاهیمی پرداخته میشود که در تبیین موضوع و فهم روایت دخیلند و خصوصا واژهها و مفاهیمی که به هر علتی هالهای از ابهام آنها را فرا گرفته است و یا متضمن معانی بلندی هستند که در تامل اولیه درک نمی شود
سوم: تبیین مدعاها و استدلالها
در این محور مدعاهایی که در روایت وجود دارد کشف و تبیین میشود و سپس دلایلی که در روایات برای اثبات آن مدعاها ارایه شده است مشخص و توضیح داده میشود و همچنین تعیین میشود که در این استدلالها از چه مقدماتی استفاده شده است.
چهارم: ارائه قالب منطقی استدلالها
در این محور شیوه منطقی استدلال به کار رفته در روایت به لحاظ علم منطق مشخص میشود و به توضیح آن شیوهای که مورد استفاده قرار گرفت است پرداخته خواهد شد بدین ترتیب روشن میگردد که معصومان ما از جه الگوهای رفتاری در برابر مخاطبان خود و برای اثبات مقاصدشان استفاده کردهاند.
مرحوم صدرالمتالهین شیرازی در فایده منطق گوید:
منطق ترازوی ادراکست که افکار بدان سنجیده میشود تا فکر درست از نادرست شناخته شود.
پنجم: تبیین قواعد و اصول کلامی ـ فلسفی موجود در روایت
در این محور مشخص میشود که معصوم در اثبات مقصود خود از چه قواعد و اصول کلامی ـ فلسفی استفاده کرده است.
ممکن است برای قواعد و اصول کلامی ـ فلسفی تعاریف و معانی مختلفی ذکر شود ولی مراد ما در اینجا عبارت است از آن دسته از مسائل کلامی و فلسفیای که متضمن نوعی عمومیت و تعمیماند و در مسائل متعددی کاربرد دارند مانند اصل فلسفی استحاله اجتماع نقیضین یا قاعده کلامی لطف.
در این محور قاعده کلامی ـ فلسفی مورد استفاده معرفی میشود و نقش آن در اثبات موضوع مورد نظر معصوم تبیین میگردد
ششم: شرح قواعد و اصول کلامی فلسفی در روایت در صورت لزوم
گاه ممکن است شناخت بیشتر قواعد بکار رفته در روایت، در فهم آن روایت تاثیرداشته باشد که در این صورت به جهت آنکه شرح روایت با شرح قاعده فلسفی آمیخته نشود به طور جداگانه در اینجا به توضیح بیشتر قاعده فلسفی ـ کلامی پرداخته میشود.
نکته سوم: پیشینه شرح روایات اعتقادی
باید انصاف داشت و اعتراف کرد که دانشمندان و متفکران ما در طول تاریخ زحمات طاقت فرسایی را در گردآوری و تنظیم و تنسیق روایات متحمل شدهاند. آنان کوشیدهاند تا زمینههای استفاده بهتر و فهم بیشتر از روایات را فراهم کنند.
در همین راستا اقدامات مناسبی انجام شده است که به نمونههایی اشاره میشود:
گردآوری احادیث و تنظیم جوامع حدیثی
بررسی اسناد و رجال حدیث و تنظیم کتب رجالی
تعیین میزان اعتبار سندی روایات (صحیح، حسن و.....)
تدوین کتبی در تبیین و توضیح لغات مشکل و واژههای غریب
تعلیفه و شرح بر احادیث در راستای فهم بهتر احادیث و...
البته همانطور که گفته شد هر چند علما و متفکران شیعه کوششهای زیادی در زمینه احادیث و روایات معصومان صرف کردهاند ولی حقیقت آنست که این گنجنه گرانبها (سنت) که عدل قرآن به شمار میرود از چنان عمق و گستردگیای برخوردار است که این تلاشها در پیشگاه معارف اهل بیت ناچیز به شمار میرود و شایسته و بایسته است که به این ذخائر الهی توجه بیشتری شود و توشههای فزون تری چیده شود.
مراجعه به شروحی که بر کتب روایی از سوی عالمان بزرگ ما نگاشته شده است نشانگر آنست که شرح و تعلیفه بر احادیث اعتقادی نیازمند توجه بیشتری است و کمتر بدانها پرداخته شده است
همچنین مرور بر این شروح نشانگر آنست که آن مقداری نیز که به شرح روایات اعتقادی پرداخته شده است، با توجه به عمق و دقت مباحث اعتقادی، قابل توجه نیست و از باب نمونه کمتر شرحی بر روایات اعتقادی همچون شرح صدرالمتالهین شیرازی بر اصول کافی را میتوان نام برد که البته همین شرح نیز نگاشتهای بر تمام روایات اعتقادی اصول کافی نیست
بدین ترتیب جا دارد که دوستداران به معارف اهل بیت با محور قرار دادن معارف روایی خصوصا در باب مباحث اعتقادی به تعمق در این روایات و تبیین و شرح آنها بیشتر اهتمام بورزند و آنچه در شمارههای آتی این نوشتار خواهد آمد گامی هر چند کوجک در همین راستاست و امید است با عنایت الهی و یاری اهل بیت و ارشاردات بزرگان بتوان این گام را استوار و پیوسته برداشت.
خلاصه سخن
آنچه گفته شد ضرورت، پیشینه و شیوه تحقیق و پژوهش نگرش عقلی در روایات است که در شمارههای آتی به صورت تفصیلی تبیین خواهد شد.