کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مفهوم «فرجام شناسی» و«سرزمین موعود» در یهودیت و مسیحیت / جواد قاسمی قمی

20 تير 1388 ساعت 14:49


مقدمه
منجی گرایی در دو دین ابراهیمی یهودیت و مسیحیت، از چنان جایگاهی برخوردار است که از مهمترین آموزه های الاهیاتی این دو دینِ هم خانواده قلمداد می شود. کتاب مقدس به عنوان سند گویای این بحث به همراه تفاسیر یهودی - مسیحی آن تصویر نسبتا روشنی از مباحث فرجام شناسانة این دو آیین ارائه می دهد. در مسیحیت به این عنوان که براساس تحقق وعده های مسیحایی در آیین یهودیت شکل گرفت و به نوعی برآمده از دل یهودیان است، این آموزه ها از اهمیت الاهیاتی بالایی برخوردار می باشد.
در این نوشتار جهت آشنایی بی واسطه با این مباحث بر آن شدیم تا ترجمة دو مدخل را از دایره المعارف آکسفورد کتاب مقدس (The Oxford Companian Bible ) که مراجع معتبر در زمینة بیان آموزه های کتاب مقدس می باشد،ا تقدیم کنیم. مدخل اول با عنوانEschatology) ) به «فرجام شناسی» و مدخل دوم با عنوان (Promised land ) به «سرزمین موعود» ترجمه شده است. نویسندگان این مقالات ابتدا با توجه به کتاب مقدس عبرانی یا همان عهد قدیم و سنت یهودی و در ادامه از منظر عهد جدید و سنت مسیحی به بازکاوی این موضوعات می پردازند.

فرجام شناسی(1)
این آموزه مربوط به امر پایانی (فرجامین) است، شبیه رستاخیز مردگان، داوری نهایی، پایان این جهان و آفرینش یک جهان جدید. یک فرجام شناسی کاملا شکل گرفته با تمام این ویژگیهای ذکر شده، فقط در اواخر ظهور دوره سنت کتاب مقدسی پدید آمد.
در طی دوران پادشاهی بنی اسرائیل(6-10 ق م)، برخی معتقد بودند که روزی فرزندی از ذریة داوود، همة دشمنان بنی اسرائیل را مغلوب خواهد کرد(مزامیر 2: 11). آنها یک پادشاه صالح و درستکار را در نسل داوود پیش بینی می کردند که یک پادشاهی(قلمرو) رو به گسترش صلاح و صلح فزاینده را حکومت می کند (اشعیا9: 1-7 و 11: 1-9 و نک: مدخل ماشیح). البته هیچ پادشاه اسرائیلی به این آرمان مسیحایی دست نیافت.
عاموس ، پیامبر قرن هشتمی (ق م)، سقوط پادشاهی شمالی اسرائیل را با به کارگیری تصور روز خدا پیشگویی کرد. «روز خدا» به مثابه زمانی که خداوند دشمنان بنی اسرائیل را شکست داده، مفهوم بود، اما عاموس این مفهوم(درون مایه) را به یکی از احکام بر ضد بنی اسرائیل تغییر شکل داد (عاموس 5: 8-11). پروردگار در واقع یک روز داشت که دشمنش را شکست می داد اما این دشمن اینک قوم خودش بود(عاموس 8: 2-14). کتاب عاموس با وعدة دوران جدیدی از رستگاری پس از زمان داوری پایان می پذیرد (عاموس 9: 11-15). بدینسان عاموس، نمونه ای بود از فرجام شناسی پیشگویانه؛ او منتظر یک پایان بود- نه پایان جهان آنگونه که در ادبیات مکاشفه ای (آخرالزمانی) بعدی (ترسیم شده است)، بلکه پایان قوم بنی اسرائیل. ورای این پایان، جهان جدیدی وجود ندارد، بلکه دوران جدیدی از برکت و رحمت است.
آشوریان ، در سال 722ق م. قلمرو شمالی را تار و مار کردند و بابلیان ، در سال 587 ق م قلمرو جنوبی، یهودیه را نابود کردند.در این دورة تبعید و اسارت پس از آن، زمزمه های جدیدی به گوش رسید. یک پیامبر ناشناخته(مجهول) که به اشعیای دوم معروف است(اشعیا 40-50)، بازگشت شکوهمند یهودیان به سرزمین را وعده داد (اشعیا 43: 18-21 و 48: 20-21 و 51: 9-11). حزقیال هم به زمان برگشت یهودیان به خانه، نظر داشت(حزقیال 34: 11-16)؛ یک رودخانه فراطبیعی از معبد بازسازی شده به آبهای شور بحرالمیت جاری می شود و آن را به یک دریاچة آب شیرین (گوارا) تبدیل می کند، جایی که درختان شفا بخش رشد خواهند کرد(حزقیال 47). حزقیال تغییر و تحول یهودیة ویران شده را به یک بهشت عدن جدید پیش بینی کرد(حزقیال 36: 35) و یک نبرد فرجام شناختی که در آن ملت ها و امتها بر ضد بنی اسرائیل جمع می شوند و توسط خدا مغلوب می شوند(حزقیال 38-39).
یهودیان ، مقارن پایان قرن ششم از اسارت رها شدند اما دراسرائیلی که به آن برگشتند اوضاع و شرایط با وضعیت ایده آل فاصله داشت. البته آنها دیدگاه پیشگویانه را حفظ کردند. در دوران پس از اسارت، پیامبران حجی و زکریا به تجدید بنای معبد تشویق می کردند. آنها همچنین امیدهای مسیحایی را از طریق اطمینان دادن به «زرُبابل»، ذریه ای از نسل داوود که گویا منتظر فرمانروایی او با فرا رسیدن زمان ملکوت خدا بودند، زنده نگاه می داشتند (حجی2: 6-9 و 2: 23 و زکریا 3: 8 و 4: 6-14 و 6: 9-15) اما در عمل امتها(اقوام غیر یهود) مغلوب نشدند؛ ملکوت خدا محقق نشد و زرُبابل به پادشاهی نرسید و تاجگذاری نکرد، بنابراین آرزوی مسیحایی باید تغییر می کرد. با گذشت زمان برخی از یهودیانِ به ستوه آمده و رنجیده در مورد پادشاهی زمینی خدا بدبین شده، در جستجوی نجات و رستگاری از بالا و دخالت مستقیم خدا برآمدند. این موضوع به پیدایش یک فرجام شناسی آخرالزمانی که در پیشگویی اشعیایی دیده می شود، منجر شد (اشعیا24-27) و اشعیای سوم(اشعیا 56- 66).
این ابواب رویدادهای آخرالزمانی را فهرست می کند:
یک مصیبت و طوفان عظیم(اشعیا24: 1)؛
یک داوری همراه با علائم و نشانه های آسمانی(اشعیا 24: 21-23)؛
فرا رسیدن پادشاهی خدا بر روی کوه صهیون(اشعیا 24: 23)؛
یک میهمانی و ضیافت فرجام شناسانه(عالی و نهایی)(اشعیا25: 6)؛
فسخ و الغاء مرگ و اندوه و غم(اشعیا 25: 8)؛
رستاخیز مردگان(اشعیا26: 19)؛
نابودی لویاتان(اسطورة شرک آمیز، مار تیزرو)، هرج و مرج غول (غول آشفتگی)(اشعیا27: 1)؛
آفرینش یک آسمان جدید و زمین جدید(اشعیا65: 17 و 66: 22)؛
بازگشت به بهشت(اشعیا 65: 25)؛
کیفر ابدی برای دشمنان خدا(اشعیا66: 15-16و24).
مکاشفه یوئیل نبی در باب روز خدا به همین منوال پُر از ویرانی و نابودی است؛ خورشید و ماه و ستارگان از درخشش بازمی ایستند(یوئیل 2: 10 و 2: 31 و 3: 15). نبرد عظیمی علیه همة امتهایی که علیه اورشلیم جمع می شوند، به وقوع می پیوندد(یوئیل 3: 9-11). اما خدا با سربازانش فرود خواهد آمد تا بر آنها داوری کند(یوئیل3: 12) در جانب مثبت، روح خدا به همه داده می شود(یوئیل2: 28-29).
در کتاب دانیال که برای برانگیختن یهودیان مظلوم در قرن دوم ق م. نوشته شد،آمده است: با ظهور ملکوت خدا به زودی، رستگاری و رهایی قدیسان و نابودی قدرت اهریمنی و شیطانی فراخواهد رسید. دانیال، در مکاشفه، فرزند انسان را دید که از میان ابرها می آید(دانیال 7: 13). دانیال از یک نوع پلیدی که منشأ اضطرار و اضطراب و دلتنگی می شود، سخن می گوید؛ زمان یک عذاب و مصیبت بزرگ، رستاخیز مردگان و داوری نهایی(دانیال 12: 1-3) ولی مجددا ملکوت خدا فرا نرسید(دانیال12: 5-13).
پیشگویان(خبردهندگان از آخرالزمان) ، شبیه انبیاء، توقع پایانی را داشتند که متعاقب آن دورة جدیدی از(فعل) نجات بخشی خدا فرا می رسد. اما این آخرالزمانیها این پایان را تحقق یافته دیدند. این داوری نه فقط مربوط به بنی اسرائیل بلکه متعلق به همه امتها است؛ رستاخیز مردگان و آفرینش یک آسمان و زمین جدید صرفا شکست دشمنان زمینی نیست بلکه نابودی نیروهای شرّ جهانی است. بسیاری از این عناصر را می توان در فرجام شناسی عهد جدید هم مشاهده کرد.
برخی از دانشمندان ، برای فهم[کلمات] عیسی، به «فرجام شناسی سازوار» استدلال کرده اند. مراد آنها این است که تعلیمات فرجام شناسانة عیسی آنگونه که در اناجیل عرضه شده است، تنها به رخدادهای پایانی این جهان ، مربوط است. دربرابر آن، «فرجام شناسی تحقق یافته» معتقد است، عیسی ملکوت خدا را چنین فهمید که با آمدنش ملکوت خدا فرا رسیده است. شاید بهترین دیدگاه آن چیزی است که به «فرجام شناسی افتتاح شده» موسوم است؛ عیسی، طلیعه ملکوت خدا را با خودش آورد(متی 12: 22-28و لوقا17: 20-21). بعضی از جنبه های سیطره و حکومت و سلطنت خدا در وجود او حاضر بود اما سایر عناصر این ملکوت تا خود همان پایان آشکار نمی شود (متی26: 29 و مرقس14: 25).
عیسی را اعلام کنندة فرا رسیدن قریب الوقوع ملکوت خدا توصیف می کنند.(متی4: 17). عیسی ، با بیرون راندن دیوها، قدرت خود را بر شیطان به نمایش گذاشت و نشان داد که این ملکوت آغاز شده است(متی 12: 22-28 و لوقا11: 20 و 17: 20-21). با این وجود، در آینده این ملکوت در شکل کاملش فراخواهد رسید.
در بحث فرجام شناسانة انجیل متی (24-25 و ....) علائمی از پایان ارائه شده است:
پیامبران و منجیان دروغین(ماشیح های دروغین)(24: 5 و 11 و 23- 25)؛
جنگها(24: 6-7)؛
قحطی و گرسنگی(24: 8)؛
شکنجه و آزار پیروان عیسی(24: 9)؛
ارتداد و از دین برگشتگی(24: 10)؛
و موعظه جهانی بشارت به ملکوت(24: 14).
پیشگویی های دانیال دربارة پلیدیهایی که موجب ویرانی می شود(24: 15 و دانیال 11: 31) و دوران مصیبت عظمی(24: 21و دانیال 12: 1)، مکاشفة یوئیل نبی در باب توقف خورشید و ماه و ستارگان همچنین محقق خواهد شد. این علائم و نشانه ها ظهور فرزند انسان (خود عیسی فهمیده می شد) را در آسمان درپی خواهد داشت که در ابرها با قدرت و شکوه عظیم همراه با جمع شدن انسانهای برگزیدة او از سراسر زمین، می آید (24: 30-31).
بنابر نقل اناجیل، فرجام شناسی عیسی همچنین شامل رستاخیز مردگان هم می باشد و بالاخره داوری نهایی که به حیات ابدی برای درستکاران و کیفر ابدی برای انسانهای ناصالح، منجر می شود (متی 25: 31-46).
فرجام شناسی پولس بر رستاخیز تأکید دارد. همانگونه که عیسی بار اول از مردگان برخاست، بنابراین وقتی که او دوباره بیاید، پیروانش مبعوث می شوند (1قرنتیان 15: 20- 28 و 1تسالوکیان4: 15-17) خداوند، روح القدس را جهت ضمانتی برای رستاخیز آینده، عطاکرده است(رومیان8: 23 و افسسیان1: 14 و 2 قرنتیان1: 22 و 5: 5 و نیز اعمال2: 1-21).
کتاب مکاشفه، آخرین کتاب عهد جدید، اثر فرجام شناسانة اساسی و عمدة عهد جدید است. از قول دانیال نقل می کند:
مصیبت عظیم را(مکاشفه7: 9-14) ،
آمدن پسر انسان(مکاشفه 14: 14) و رستاخیز و داوری نهایی(مکاشفه 20: 11-15).
مثل یوئیل مشتمل بر علائم خورشید و ماه و ستارگان است(مکاشفه 8: 10-12).
تأثیر اشعیای سوم را می توان دید در: آسمان جدید و زمین جدید(مکاشفه21: 1).
آبهای حیات بخش (مکاشفه 22: 1)و بازگشت به بهشت با درخت حیات (مکاشفه 22: 2) که مربوط به حزقیال بود.
نبرد فرجامشناسانه(مکاشفه 20: 7-10) از کتابهای حزقیال و یوئیل نقل شده است.
روز پیشگویانة پروردگار، روز عظیم خدای قادر مطلق خواهد شد(مکاشفه 14: 16)
کتاب مکاشفه همچنین سنت مسیحایی(که جنبة منجی گری هم دارد) اتخاذ می کند و عیسی را به عنوان فرزند داوود معرفی می کند که پادشاه غالب است(مکاشفه 5: 5 و 11: 15 و 17: 14 و 19: 11-16).
برای نویسندگان عهد جدید، پیروان عیسی بین طلوع و طلیعة آغاز رسمی ملکوت خدا و به کمال رسیدن، آن قرار گرفته اند. در این فاصله آنها قرار است به بشارت(موعظه انجیل)، انجام کارهای نیک و تهذیب خودشان اشتغال داشته باشند (متی24: 36 و 25: 46 و 1 یوحنا 3: 1-3).


سرزمین موعود(2)
[الف: در عهد قدیم و یهودیت]
وقتی خداوند ابراهیم را فرا خواند، یکی از چیزهایی که به او وعده داد، سرزمین بود.(سفر پیدایش12: 1-2) هرچند این فراز از کتاب مقدس مربوط به ده قرن قبل از میلاد است، در پیدایش 15: 18 تصریح شده که قلمرو موعود سرزمین کنعان بوده است؛ از رود مصر[نیل] تا رود فرات(تثنیه12: 24). دیگر مرزهای معین شده برای محدودترند.
همچنین سفر پیدایش بیان می کند که بعد از ابراهیم به ذریة او هم این وعده داده شده است: اسحاق (پیدایش26: 3)، یعقوب(پیدایش 28: 4 ،13و 35: 11-12)، یوسف(پیدایش48: 4) و دیگر پسران یعقوب(پیدایش 50: 24).
همچنین به روایت کتاب مقدس، این وعده در زمان موسی تجدید شد(خروج 6: 5-8). مطابق سفر لاویان25: 23، به هر حال زمین به خدا تعلق داشت و بنی اسرائیل صرفا مستأجر آن بودند. سفر تثنیه سرزمین[موعود] را عطیة [خدا] مر داند(تثنیه 5: 31؛ 9: 6؛ 11: 17 ؛ 6: 10-11 ) و آن را با عبارات نسبتا اغراق آمیزی توصیف می کند (تثنیه8: 7-9) البته شرط دوام در سرزمین اطاعت شریعت بود.
سفر لاویان و تثنیه، هر دو، خطر تبعید و پراکندگی در میان اقوام را در صورت نقض شریعت توسط بنی اسرائیل، گوشزد می نمایند.(لاویان 26: 21 و 32-33 ؛ تثنیه 28: 63-64) به علاوه به امید بازگشت مجدد به سرزمین[موعود]، باید توبه کنند(لاویان26: 42؛ تثنیه30: 1-16). بدینسان، اسفار پنجگانه محتوی نگرشهای متفاوت در مورد سرزمین است که بازتاب زمینه ها و نگرشهای تاریخی نویسندگان آن است؛ نگرشهایی که لااقل تا اندازه ای در اثر رسوم باستانی خاور نزدیک مثل بخششهای ملوکانه سرزمین به عنوان پاداش رعایای شخصی، شکل گرفته است.
یوشع فتح کنعان را شروع کرد. با آنکه برخی عبارات به پیروزی کامل در زمان خودش اشاره دارد(یوشع10: 40؛ 11: 16-17؛ 21: 43- 44) متعاقب عبارت: «آرامش از جنگ»(یوشع11: 23)، عبارات دیگر به روشنی بیان می کنند که فتح و استیلا آنقدرها هم سریع نبوده است. وقتی که یوشع پیر شد، هنوز سرزمینهای زیادی برای تصرف باقی مانده بود (یوشع 13: 1 و داوران 1: 21-36). در واقع این داوود بود که در قرن دهم ق م. فتح را کامل نمود(2 سموئیل8).
در حدود سال 921 ق.م. کشور اسرائیل به دو قلمرو پادشاهی تجزیه شد؛ اسرائیل در شمال و یهودیه در جنوب.
به دلیل گناه و عصیان، انبیاء به هشدار و تحذیر مردم از [روز] داوری به برخاستند؛ عاموس به ساکنان شمالی خطاب می کرد و آنها را از تبعید و جلای وطن برحذر می داشت(عاموس5: 27 و 7: 17). اسرائیل، پادشاهی شمالی، در سال 721ق م به دست آشوریان سقوط کرد؛ بسیاری اسیر و به مناطق دیگر مملکت آشور منتقل شدند.
ارمیا هم، در آخرین روزهای پادشاهی یهودیه تبعید را پیش بینی کرد.(ارمیا25: 11-12). یهودیه در سال 587 ق م توسط بابلیان سقوط کرد، در نتیجه بسیاری از بزرگان به بابل تبعید شدند. کتاب پادشاهان که در قرن 6 ق م نوشته شده است، این دو فاجعه را چنین توضیح می دهد: هردو پادشاهی به دلیل بت پرستی از بین رفتند(2پادشاهان 17 و 21: 1-16).
با اینکه انبیاء به فقدان سرزمین حکم کردند، همچنین به آنسوی فجایع و بلایا در آیندة التیام بخش و استقرار مجدد هم توجه داشتند (عاموس9: 14-15؛ ارمیا16: 15 و 23: 7-8 و 24: 6 و 29: 10 و 32: 41 ؛ حزقیال20: 41-42؛ 34: 11-17؛ 36: 24؛ 37: 12-14؛ 21: 22).
هرچند یهودیان در مدت تبعید و جلای بابلی، مشتاق بازگشت به سرزمینشان بودند ولی حفظ هویت خود را بدون آن آموختند. تا زمانی که تقدیم قربانی به دلیل اینکه فقط می توانستند در اورشلیم انجام دهند، برای آنها مقدور نبود، دین ویژة خود را از طریق نماز و دعا، پاسداشت شنبه، ختنه، و مراعات احکام خوراکی حفظ کردند.
در سال 538 ق م کورش پادشاه ایران، که یکسال پیش از آن بر بابلیان پیروز شده بود، به یهودیان اجازه بازگشت و تجدید بنای معبدشان در اورشلیم را داد(عزرا1: 1-4؛ 6: 3-5)، با این حال همه یهودیان بازنگشتند. برخی در بابل به مقام و شهرتی رسیدند، موجب جامعه ای شدند که قرون متمادی در آنجا پیشرفت کرد. آنان در سرزمین های آوارگی جهت حمایت از معبد، کمک مالی کردند. سرزمین و قربانی دادن، اکنون به حالت اولیه بازگشته و دوباره جایگاه و اهمیت آنها بالا می رفت، ولی دین یهودی منحصرا مساوی با سرزمین نبود.
در سال 70 م. معبد دوباره و این بار بوسیله رومیان ویران شد. یهودیان یکبار دیگر به خارج پراکنده شدند. آنها این فاجعه را با حفظ سنتهایشان در هرجا که رفتند، سپری کردند. این خطاست که گفته شود یهودیت نسبت به سرزمین بی تفاوت است، چراکه یک دیندار یهودی روزانه دعا می کند که اورشلیم سریعا نوسازی گردد. و بخشی از جشن عید فصح شامل آرزومندی و انتظار است که سال آینده در اورشلیم سور خورده شود و ضیافت برپا شود.
در اواخر قرن نوزدهم،نهضت صهیونیست گسترش یافت. این جنبش تا حد زیادی سکولار بود و هدفش از برپاپی و تشکیل یک سرزمین آباء و اجدادی برای یهودیان اصولا برآوردن پیشگویی کتاب مقدس نبود بلکه برای داشتن کشوری بود که یهودیان بتوانند در امنیت و ایمن از رنج و شکنجه زندگی کنند.

[ب: در عهد جدید و مسیحیت]
در عهد جدید بر جغرافیا کمتر تکیه شده است ولی تصویر سرزمین موعود در نامه پولس به عبرانیان نمادین و سمبلیک به کار رفته است. ابراهیم یک الگو برای مسیحیان است؛ درست همانگونه که او به خاطر ایمانش، در جستجوی مکانی جدید دیار خود را ترک کرد، بنابراین مسیحیان هم باید در طلب مملکت آسمانی یا شهری باشند که خدا برای آنان مهیا می کند.(عبرانیان 11: 8-16).
عبرانیان به سرگردانی در بیابان و فتح و پیروزی نیز اشاره دارد؛ همه یک نسل به دلیل تمرد، سرپیچی و بی ایمانی از ورود به سرزمین محروم شدند.(عبرانیان 3: 7-11). این تذکر ارتدادی شبیه به آنها نیست. عبرانیان همچنین اشاره دارد که یوشع واقعا به قوم آرامش نداد(عبرانیان4: 8-9). بلکه خداوند آرامش را به انسانهای مطیع و با ایمان عطا می کند. سپس نویسنده خوانندگانش را تشویق می نماید به کسب آرامش نه به واسطه فتح سرزمین و به دنبال آن برخورداری از صلح آنچنانکه قبلا [در عهد عتیق] بیان شد(یوشع11: 23)، بلکه با اعتماد و توکل بر اعمال خدا و دست کشیدن از اعمال خود. (عبرانیان4: 9-10).
در عهد جدید، وطن و سرزمین همواره روحانی هستند. با این وجود پولس معتقد بود یهودیانی که عیسی را به عنوان ماشیح(مسیح) نپذیرفتند، از رحمت الهی بیرونند(رومیان 9-11). او مشتاقانه منتظر روزی بود که یهودیان به عنوان یک امت به سوی خدا بازگردند و آمرزیده شوند(رومیان11: 26).
عیسی نیز تصریح می کند که حلیم، زمین را به ارث می برند (متی5: 5، مزامیر37: 11 ). کتاب مکاشفه دربارة یک دوره هزارساله سلطنت شاهدان(شهیدان) کلیسا با مسیح، صحبت می کند(مکاشفه 20)و نیز خلق یک آسمان جدید و زمین جدید را پیشگویی می کند(مکاشفه 21: 1-4).
با وجود این مفهوم روحانی سرزمین موعود، مسیحیان گاهی در مواقع لزوم در یک ادراک و فهم زمینی، خودشان را به عنوان «وارثان این وعده» قلمداد کرده اند(غلاطیان 3: 29). دو گروه بوئرهای(سفیدپوستان) آفریقای جنوبی و پوریتن های (پاک دینان) مهاجر نشین نیو انگلند، خودشان را به عنوان اسرائیل جدید می بیننند که توسط خدا به کنعان جدید، مزرعة مشیت الهی رهنمون می شوند.
******
مترجم: برخی از مستندات کتاب مقدس که در این مقاله به آنها اشاره شده بود:
* پیدایش12: 1-2: وخداوند ابرام را گفت: « از ولایت خود و از مولد خویش و از خانه پدر ی خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو، و از تو امیتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم و نام تو را بزرگ سازم و تو برکت خواهی بود».
* پیدایش 15: 18: در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت:« این زمین را از نهر مصر تا به نهر عطیم یعنی فرات به نسل تو بخشیده ام».
* پیدایش26: 3: در این زمین توقف نما و با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد زیرا که به تو و ذریت تو تمام این زمین را می دهم و سوگندی را که با پئرت ابراهیم خوردم، استوار خواهم داشت.
* پیدایش 28: 4 ،13: و برکت ابراهیم را به تو دهد، به تو و ذریت تو با تو تا وارث زمین غربت خود شوی که خدا آن را به ابراهیم بخشید.
* پیدایش 35: 11-12: ...و زمینی را به ابراهیم و اسحاق دادم، به تو دهم؛ و به ذریت بعد از تو، این زمین را خواهم داد.
* پیدایش48: 4: و به من گفت: هر آینه من تو را بارور و کثیر گردانم و از تو قومهای بسیار بوجود آورم و این زمین را بعد از تو به ذریت تو، به میراث ابدی خواهم داد.
* پیدایش 50: 24: و یوسف برادران خود را گفت: من می میرم و یقینا خدا از شما تفقد خواهد نمود و شما را از این زمینی که برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده است، خواهد برد.
* خروج 6: 5-8: و من نیز چون ناله بنی اسرائیل را که مصریان ایشان را مملوک خود ساخته اند، شنیدم، عهد خود را به یاد آوردم....و شما را خواهم رسانید به زمینی که درباره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بخشم. پس آن را به ارثیت شما خواهم داد. من یهوه هستم.
* لاویان25: : 23و زمین به فروش ابدی نرود زیرا زمین از آن من است و شما نزد من غریب و مهمان هستید.
* تثنیه12: 24: هر جایی که کف پای شما بر آن گذاشته شود، از آن شما خواهد بود، ازبیبان و لبنان و از نهر یعنی نهر فرات تا دریای غربی، حدود شما خواهد بود.
* تثنیه 5: 31؛ 9: 6؛ 11: 17 ؛ 6: 10-11: ...وآنها را در زمینی که من به ایشان می دهم تا در آن تصرف نمایند، بجا آورند؛ ....
* تثنیه8: 7-9: زیرا که یهوه خدایت تو را به زمین نیکو در می آورد ؛ زمینی پر از نهرهای آب و از چشمه ها و دریاچه ها که از دره ها و کوهها جاری می شود. زمینی پر از گندم و جو و مو و انجیر و انار باشد و زمینی که پر از زیت و عسل است.
* یوشع11: 23: پس یوشع تمامی زمین را بر حسب آنچه خداوند به موسی گفته بود، گرفت و یوشع آن را به بنی اسرائیل بر حسب فرقه ها و اسباط ایشان به ملکیت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت.
* یوشع 13: 1: یوشع پیر و سالخورده شد و خداوند به وی گفت:« تو پیر و سالخورده شده ای و هنوز زمین بسیار برای تصرف باقی می ماند.
* 2سموئیل8: و بعد از این واقع شد که داود فلسطینیان را شکست داد، ایشان را ذلیل ساخت.
* مزامیر37: 11: اما حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند گردید.
* متی5: 5: خوشا به حال حلیمان، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.
* عبرانیان4: 9-10: پس برای قوم خدا آرامی سبت باقی می ماند زیرا هر که داخل آرامی او شد، او نیز از اعمال خود بیارامید چنانکه خداوند از اعمال خویش. و عبرانیان3: 7-11 و 11: 8-16 و ...
* رومیان11: 26 : و همچنین همگی اسرائیل نجات خواهند یافت. و رومیان9-11.
* غلاطیان 3: 29: اما اگر شما از آن مسیح می باشید، هر آینه نسل ابراهیم و برحسب وعده، وارث هستید.
* مکاشفه20 و 21: 1-4.
پی افزود:
1. این مقاله ترجمه ای است از مدخل «Eschatology» در The Oxford Companian Bible
2. این مقاله ترجمه ای است از مدخل«Promised land» در The Oxford Companian Bible





کد مطلب: 323

آدرس مطلب :
https://www.ayandehroshan.ir/article/323/مفهوم-فرجام-شناسی-سرزمین-موعود-یهودیت-مسیحیت-جواد-قاسمی-قمی

آینده روشن
  https://www.ayandehroshan.ir