کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

درآمدي بر سيرت علوي و مهدوي / نصرت‌الله آيتي

20 تير 1388 ساعت 14:20


مقدمه
از جمله اعتقاداتي كه در اسلام از منزلت و مقامي اصيل و بنيادين برخوردار است، انديشه مهدويت است. كثرت آيات و روايات اين موضوع، وفاق فريقين بر آن و قابليت تأثيرگذاري اين انديشه بر حوزه‌هاي مختلف حيات جمعي و فردي از جمله دلايل اهميت اين انديشه است. از اين‌رو، سزاوار است نسبت به تبيين عالمانه ابعاد مختلف اين انديشه و پژوهش زواياي گوناگون آن اهتمام ويژه داشت تا در سايه اين پژوهش‌ها بتوان به تصويري شفاف از اين آموزه اصيل دست يافت در سايه اين تصوير شفاف مي‌توان افزون بر تبيين عقلاني اين انديشه به شبهات و سئوالاتي كه در مورد آن وجود دارد پاسخ گفت و از كج‌فهمي‌ها و سوء برداشت‌هايي كه احياناً ممكن است در اين خصوص صورت بگيرد جلوگيري نمود.
از جمله ابعاد مهم اين اندشه چگونگي سيرت و سنت امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آگاهي از شيوه زندگي امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مي‌تواند هم‌چون چراغي فروزان مايه روشنايي مسير زندگي منتظران آن حضرت گردد تا در سايه آن بتوانند به حياتي سرشار از معنويت دست يابند.
براي كشف سيرت و سنت مهدوي از دو مسير مي‌توان حركت كرد. مسير اول رجوع به رواياتي است كه به صراحت ابعاد مختلف سيره آن حضرت را تبيين كرده‌اند و مسير دوم تبيين سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس رواياتي است كه آن حضرت را هم‌‌سيرت ساير پيشوايان معصوم(علیهم السلام) شمرده‌اند. يكي از اين پيشوايان آسماني كه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در سيرت و سنت به ايشان تشبيه شده است امام علي(علیه السلام) است. در اين نوشتار خواهيم كوشيد نسبت سيرت علوي و سيرت مهدوي و ميزان هم‌آهنگي يا اختلاف سيره اين دو نور مقدس را تبيين نماييم.
پيش از ذكر احاديث كه به صراحت از نسبت سنت و سيرت علوي و مهدوي سخن گفته‌اند بايد به اين نكته توجه كرد كه در تبعيت امامان معصوم(علیهم السلام) از سيرت نبي مكرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و تعهد و التزام آنان نسبت به رعايت سنت‌هاي پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمي‌توان ترديد كرد. اگر قرآن پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را اسوه‌اي نيكو براي همه بشريت معرفي كرده است:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»
و اگر قرآن نشانه محبت واقعي نسبت به خداوند را تبعيت از پيامبر اسلام مي‌داند:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي»
و اگر سنت آن حضرت بهترين سنت است:
خير السنة سنة‌ محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم).
و اگر سنت آن وجود مقدس كامل‌ترين سنتي است كه از سوي پيامبران براي بشريت به ارمغان آورده شده است:
ايها الناس انّه لا نبيّ بعدي و لا سنّة بعد سنّتي.
و اگر امام معصوم(علیهم السلام) ديگران به پيروي از سيرت و سنت رسول اسلام سفارش كردند:
فاقتدوا بهدي رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فانه افضل هدي و استنوا بسنته فانها اشرف السنن.
پس بي‌گمان پيشوايان معصوم(علیهم السلام) خود نسبت به پيروي از اين اسوه حسنه سزاوارترين افراد هستند و آنان در صف متأسيان به آن پيامبر آسماني رتبه نخست را به خود اختصاص داده‌اند و از اين‌رو به جز موارد اندكي كه به جهت رعايت مصالحي شيوه‌اي متفاوت در پيش گرفته‌اند وجه غالب شيوه زندگي امامان معصوم هم‌چون زندگي پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است. بنابراين تمام پيشوايان معصوم ما از سنت و سيرتي واحد برخوردار بوده‌اند و در نتيجه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نيز سيرت و سنتي علوي خواهد داشت. چراكه سنت علوي چيزي جز سنت نبوي نبوده و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نيز جز بر پايه سنت نبوي عمل نخواهد كرد.
در خصوص نسبت سيرت و سنت علوي و مهدوي صرف‌نظر از ضابطه كلي يادشده دو دسته روايت وجود دارد. دسته‌اي همانندي سنت و سيرت امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارند و دسته‌اي ديگر بر تفاوت آن اين روايات بدين قرارند:
الف: همانندي سيرت علوي و مهدوي
رواياتي كه بر مضمون فوق دلالت دارند را به دسته مي‌توان تقسيم كرد:
رواياتي كه بر همانندي همه‌جانبه سيرت علوي و مهدوي دلالت دارند.
رواياتي كه ناظر به اين همانند در رفتاري خاص هستند. اين احاديث به ترتيب عبارتند از:
عن حماد بن عثمان قال: كنت حاضراً عند ابي‌عبدالله(علیه السلام) اذ قال رجل: اصلك الله ذكرت ان علي بن ابي‌طالب(علیه السلام) كان يلبس الخشن يلبس القميص باربعة دراهم و ما اشبه ذلك و نري عليك اللناس الجيد؟ قال: فقال له: ان علي بن ابي‌طالب(علیه السلام) كان يلبس ذلك في زمان لا ينكرو لو لبس مثل ذلك اليوم لشهر به فحير لباس كل زمان لباس اهله غير ان قائمنا اذ اقام لبس لباس علي(علیه السلام) و سار سيرته؛
حماد بن عثمان در حديث معتبري مي‌گويد: نزد امام صادق(علیه السلام) بودم مردي به آن حضرت عرض كرد خداوند شما را به صلاح رهنمون گرداند. فرمود كه علي بن ابي‌طالب لباس خشن مي‌پوشيد. پيراهن چهار درهمي و مانند آن اما شما لباس‌هاي نيكو پوشيده‌ايد. امام فرمودند: علي بن ابي‌طالب آن‌گونه لباس را در زماني مي‌پوشيد كه پوشيدن آن ناپسند نبود و اگر آن حضرت مثل لباس‌هاي امروزي را مي‌پوشيد، به آن شهره مي‌شد. پس بهترين لباس هر دوره‌اي لباس مردم همان دوره است ولي چون قائم قيام نمايد لباس علي(علیه السلام) را خواهد پوشيد و به روش او رفتار خواهد نمود.
2. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
يا ابا عبيدة انه لايموت مناهيت حتي يخلف من بعده من يعمل بمثل عمله و سير سيرته و يدعوا الي ما دعا اليه؛
اي اباعبيده كسي از ما چشم از جهان فرونمي‌بندد مگر اين‌كه پس از خود كسي را قرار مي‌دهد كه مانند او عمل مي كند و به روش او رفتار مي نمايد و به آن‌چه او مي‌خوانده فرامي‌خواند.
بر اساس اين روايت سيره هر امام ؟؟؟ هم‌چون سيره امام پيشين است پس همه امامان معصوم(علیهم السلام) از سنت و سيرتي همگون برخوردارند و در نتيجه امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) سيرتي يك‌سان خواهند داشت.
دو روايت پيش‌گفته بر همگوني همه‌جانبه سيرت علوي و مهدوي دلالت داشتند احاديث كه ناظر به اين همانندي در بخشي از رفتارها هستند بدين قرارند:
3. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
لو قد قام قائمنا ما اقام الناس علي الطلاق الا بالسيف و لو قد كان ذلك لم يكن الا سيرة علي بن ابي‌طالب(علیه السلام)؛
اگر قائم ما قيام كند مردم را جز با شمشير بر طلاق [صحيح] بپا نخواهد داشت و اگر چنين شود نخواهد بود مگر سيره علي بن ابي‌طالب.
4. آن حضرت در جايي ديگر فرمودند:
ان علياً(علیه السلام) كان عندكم فاتي بني ديوان واشتري ثلاثة اثواب بدينار... ثم رفع يده الي السماء فلم يزل يحمدالله علي ماكساه حتي دخل منزله ثم قال: هذا الباس الذي ينبغي للمسلمين ان يلبسوه قال ابوعبدالله(علیه السلام) ولكن لا ؟؟؟رون ان يلبسوا هذا اليوم و لو فعلناه لقالوا مجنون و لقالوا امراء و الله تعالي يقول «وَثِيابَكَ فَطَهِّرْ» قال و ثيابك ارفعها و لاتجرها و اذا قام قائمنا كان هذا اللباس.
همانا علي(علیه السلام) نزد شما بود او نزد بني‌ديوان آمده و سه لباس به يك دينار خريد... سپس دست به آسمان بلند كرده و پيوسته خداوند را بر آن‌چه به او پوشانده بود شكر مي‌كرد تا اين‌كه به منزل رسيد و فرمود اين همان لباسي است كه سزاوار است مسلمانان آن را بپوشند. امام صادق(علیه السلام) در ادامه فرمودند: ولي امروز مردم نمي‌توانند آن لباس را بپوشند و اگر ما چنين كنيم مي‌گويند ديوانه است يا مي‌گويند ريا مي‌كند در حالي كه خداوند مي‌فرمايد: لباست را بالا بگير و بر زمين نكش و چون قائم ما قيام كند چنين لباسي خواهد بود.
ب: تفاوت سيرت علوي و مهدوي
در برابر روايات يادشده دسته‌اي ديگر از احاديث از تفاوت سيرت علوي و مهدوي سخن مي‌گويند.
پيش از بيان اين احاديث توجه به اين مقدمه ضروري مي‌نمايد:
«در اين‌باره كه قتال با اهل بغي (كساني كه بر امام مسلمين خروج كرده‌اند) واجب است ميان مسلمين اختلافي نيست» اما فقها فراريان، مجروحان و اسيران اهل بغي را به دو دسته تقسيم كرده‌اند. «كساني كه تشكيلاتي دارند كه به سوي آن بازمي‌گردند جايز است مجروحان و اسيرانشان كشته شوند و فراريانشان تعقيب شده و به قتل برسند اما اهل بغي‌اي كه فاقد سازمان و تشكيلات هستند هدف از نبرد با آنها پراكنده ساختن آنهاست بر اين اساس مجروحان و اسيرانشان كشته نمي‌شوند و فراريانشان نيز تعقيب نمي‌شوند.»
صاحب جواهر پس از نقل عبارت فوق از محقق حلي مي‌نويسد:
من براي اين مسئله رأي مخالفي نيافتم بلكه در دروس آمده: حسن گفته است كه شمشير بر آنها عرضه مي‌شود اگر توجه كردند رها مي‌شوند و الا كشته مي‌شوند ليكن ما كسي را نمي‌شناسيم كه چنين فتوايي داده باشد بلكه از رفتار امام علي(علیه السلام) با اهل جمل خلاف اين رأي فهميد مي‌شود. بنابراين، در حكم يادشده مخالف قابل اعتنايي وجود ندارد بلكه در المنتهي و تذكره اين حكم به تمام علماي ما نسبت داده شده است و حتي در ؟؟؟ به صراحت ادعاي اجماع شده است.
در اين‌باره كه حكم همسر و فرزندان اهل بغي و اموال آنها چيست صاحب جواهر چنين مي‌گويد:
به اجماع جايز نيست به اسارت گرفتن فرزندان اهل بغي اگرچه بعد از خروج بر امام عادل متولد شوند و نيز نمي‌توان مالك زنانشان شد اجماعاً.
سيد مرتضي مي‌نويسد:
دليل همگان بر اين حكم رفتار اميرالمؤمنين(علیه السلام) با ستيزه‌جويان اهل بصره است چراكه آن حضرت از غنيمت گرفتن اموال آنها نهي فرمود. و چون به آن حضرت اعتراض شد فرمودند: كدام‌يك از شما عايشه را به عنوان سهم خود برخواهد داشت؟
«ليكن به گواهي دسته‌اي ديگر از روايات امام علي(علیه السلام) از كشتن مجروحان و اسيران و تعقيب فراريان اهل بصره از سر گذشت و رحمت بوده است هم‌چنان‌كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اهل مكه منت گذارد و آنها را بخشود از اين‌رو حكم ياد شده مقطعي و در مورد خاص است و در صورتي كه دليلي براي بخشش نباشد و امام گذشت را صلاح نداند حكم اوليه جواز كشتن و تعقيب است. بنابراين، مسأله موكول به نظر اوست.»
از جمله رواياتي كه بر اين مطلب دلالت دارند عبارتند از:
1. امام باقر(علیه السلام) در حديث صحيحي مي‌فرمايد:
لولا ان علياً(علیه السلام) سار في اهل حربه بالكف عن السبي و الغنيمة للقيت شيعته من الناس بلاد عظيماً ثم قال: والله سيرته كانت خيراً لكم مما طلعت عليه الشمس.
اگر علي(علیه السلام) از به اسارت گرفتن و غنيمت گرفتن اموال ستيزه‌جويانش چشم نپوشيده بود شيعيانش از مردم آزارهاي بزرگي مي‌ديدند. سپس ادامه دادند: به خدا سوگند رفتار آن حضرت براي شما از آن‌چه خورشيد بر آن مي‌تابد بهتر بود.
2. عبدالله بن سلمان مي‌گويد به امام صادق عرض كردم: مردم مي‌گويند امام علي(علیه السلام) اهل بصره را كشت ولي اموالشان را رها كرد. حضرت فرمودند:
... ان علياً(علیه السلام) انما منّ عليهم كما من رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) علي اهل مكة و انما ترك علي(علیه السلام) اموالهم لانه كان يعلم انه سيكون له شيعة و ان دولة الباطل ستظهر عليهم فاراد ان تقيدي به في شيعته؛
علي(علیه السلام) بر آنها شفقت ورزيد هم‌چنان‌كه پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اهل مكه منّت گذارد و همانا علي(علیه السلام) اموال آنها را رها كرد چرا كه مي‌دانست به زودي شيعياني خواهد داشت و دولت باطل بر آنها تسلط خواهد يافت و علي(علیه السلام) خواست كه در مورد شيعيانش به او اقتدا شود.
3. ابوحمزه ثمالي مي‌گويد به امام سجاد(علیه السلام) عرض كردم: سيره علي بن ابي‌طالب چه بود؟ فرمودند:
ان اباليقظان كان رجلاً حاداً(رحمه الله) فقال: يا اميرالمؤمنين بما تسير في هؤلاء غداً؟ فقال بالمن كما سار رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) في اهل مكة؛
عمار كه مرد غضب‌ناكي بود ـ خدايش رحمت كند ـ عرض كرد: اي امير مؤمنان فردا با اينها چگونه رفتار خواهي كرد؟ حضرت فرمودند: با گذشت همان‌طور كه پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با اهل مكه رفتار نمود.
4. چون امام علي(علیه السلام) داخل بصره شدند عمار به حضرتش عرض كرد:‌ اي اميرمؤمنان با اينها چگونه رفتار خواهي كرد؟ حضرت فرمود:
بالعفو و المنّ كما سار النبي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) في اهل مكة حين افتتحها بالمن و العفو؛
با گذشت و رحمت هم‌چنان‌كه پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون مكه را فتح كرد با گذشت و رحمت با آنها رفتار نمود.
بر اساس رويات ياد شده و رويات مشابه كه خواهد آمد امام علي(علیه السلام) در مواجهه با اهل بغي تنها به دليل رعايت مصلحت شيعيان با مدارا و عطوفت رفتار نمود اما دسته‌اي ديگر از احاديث سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مخالف سيره امام علي(علیه السلام) و زمان حضور را زمان پايان يافتن سياست مداهنه و مماشات مي‌دانند رواياتي كه بر اين نكته دلالت مي‌نمايند بدين قرارند:
1. امام صادق(علیه السلام) در روايت معتبري مي‌فرمايند:
لسيرة علي في اهل البصرة كانت خيراً لشيعته مما طلعت عليه الشمس انه علم ان للقوم دولة فلو سياهم لسبت شيعته قلت: اخبرني عن القائم يسير سيرته؟قال: لان ان علياً صلوات الله عليه سار فيهم بالمن للعلم من دولتهم و ان القائم يسير فيهم بخلاف تلك السيرة لانه لا دولة لهم؛
سيرت علي(علیه السلام) در مواجهه با اهل بصره از آن‌چه خورشيد بر آن مي‌تابد براي شيعيانش بهتر بود. او مي‌دانست براي آن گروه قدرتي خواهد بود. پس اگر امام علي(علیه السلام) آنها را به اسارت مي‌گرفت آنها نيز شيعيانش را اسير مي‌كردند. راوي مي‌گويد: پرسيدم: آيا قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نيز به سيرت امام علي(علیه السلام) رفتار خواهد كرد؟ فرمودند: خير همانا علي درود خدا بر او باد با آنها با گذشت رفتار نمود چون از به غلبه و قدرت رسيدن آنها آگاهي داشت امام قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) رفتاري غير از اين رفتار خواد داشت چون آنها را پس از آن غلبه‌اي نخواهد داشت.
اين حديث در كتاب‌هاي محاسن برقي، كافي، علل الشرايع و تهذيب الاحكام به سه طريق مختلف از يونس بن عبدالرحمن از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است. در محاسن، برقي اين حديث را از پذيرش و او از يونس بن عبدالرحمن نقل كرده است. در كافي و تهذيب اين حديث از علي بن ابراهيم، از پدرش، از اسماعيل بن مدار و از يونس روايت شده است.
و در علل الشرايع شيخ صدوق اين حديث را از علي بن حاتم از محمد بن جعفر الرازي از محمد بن الحسين بن ابي‌الخطاب از محمد بن اسماعيل بن اسماعيل بن بزيع از يونس روايت كرده است از ميان طرق ياد شده حداقل سند حديث كافي و تهذيب معتبر است. البته طبق نقل محاسن و علل الشرايع يونس بن عبدالرحمن اين حديث را از بكار بن ابي‌بكر كه توثيقي درباره او وجود ندارد روايت مي‌كند اما در كافي و تهذيب يونس اين حديث را از ابي‌بكر الحضرمي نقل مي‌كند كه نظر به اضبط بودن مرحوم كليني نسخه كافي بر ساير كتاب‌ها ترجيح دارد هم‌چنان‌كه نقل همين حديث توسط شيخ طوسي از يونس از ابي‌بكر الحضرمي احتمال اشتباه شيخ كليني را به حداقل مي‌رساند.
2.
سأل معلي بن قيس خنيس عن الصادق(علیه السلام): ايسير القائم بخلاف سيرة علي؟ قال نعم و ذلك علياً سار بالمن و الكف لانه علم ان شيعته سيظهر عليهم و ان القائم اذا قام سار فيهم بالسيف و السبي و ذلك انه يعلم ان شيعته لم يظهر عليهم من بعده ابداً؛
معلي بن خنيس از امام صادق(علیه السلام) پرسيد:‌آيا قام(علیه السلام) سيرتي برخلاف سيرت امام علي(علیه السلام) خواهد داشت؟ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آري، زيرا علي(علیه السلام) با گذشت و خودداري (از كشتن) رفتار مي‌نمود براي اين‌كه مي‌أانست به زودي شيعيانش مغلوب آنها خواهند شد ولي قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چون قيام نمود با آنها با شمشير اسارت رفتار خواهند نمود زيرا مي‌داند پس از آن شيعيان هرگز مغلوب نمي‌شوند.
اين حديث در اصل درست بن ابي‌منصور، غيبت نعماني، علل الشرايع و تهذيب با اندكي تفاوت ذكر شده است. در ميان اين چهار كتاب اصل درست بن ابي‌منصور طريق مستقل و معتبري دارد چراكه درست بن ابي‌منصور اين حديث را از الوليد بن صبيح روايت مي‌كند اما سه كتاب ديگر اين حديث را به طرق مختلف خود از ثعلبة بن ميمون از حسن بن هارون روايت كرده‌اند كه به جز حسن بن هارون كه در كتاب‌هاي رجالي توثيق نشده است تمامي راويان اين حديث به هر سه طريق آن توثيق شده‌اند.
3.
عن رفيد قال: قال لي ابوعبدالله(علیه السلام): يا رفيد كيف انت اذا رأيت اصحاب القائم قد ضربوا فساطيطهم في المسجد الكوفة ثم اخرج المثال الجديد علي العرب شديد قال: قلت جعلت فداك ما هو؟ قال: الذبح قلت: بأي شيء يسير فيهم بما سار علي بن ابي‌طالب في اهل السواد؟ قال:‌ لا يا رفيد ان علياً(علیه السلام) سار بما في الجفر الابيض و هو الكفي و هو يعلم انه سيظهر علي شيعته من بعده و ان القائم يسير بما في الجفر الاحمر و هو الذبح و هو يعلم انه لا يظهر علي شيعته؛
اي رفيد، چگونه خواهي بود هنگامي كه ببيني ياران قائم خيمه‌هايشان را در مسجد كوفه بپا كرده‌اند آن‌گاه مثال جديد كه بر عرب گران است بيرون آورده مي‌شود. پرسيدم: فدايت شوم مثال جديد چيست؟ فرمودند: كشتن. پرسيدم: قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان آنها چگونه رفتار خواهد كرد؟ آيا سيره علي بن ابي‌طالب در مواجهه با اهل عراق را خواهد داشت؟ فرمودند: خير اي رفيد همانا علي(علیه السلام) با آنها به آن‌چه در جفر سفيد (خويشتن‌داري)‌ بود رفتار نمود زيرا مي‌دانست به زودي پس از خودش شيعيانش مغلوب مي‌شوند ولي قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به آن‌چه در جفر سرخ (كشتن) است رفتار خواهد نمود زيرا مي‌داند پس از آن هيچ‌گاه شيعيانش مغلوب نخواهند شد.
4. روايت فوق به اين صورت نيز نقل شده است:
عن رفيد: قلت لأبي‌عبدالله(علیه السلام) جعلت فداك يابن رسول‌الله يسير القائم بسيرة علي بن ابي‌طالب في اهل السواد فقال لا يا رفيد ان علي بن ابي‌طالب سار في اهل السواد بما في الجفر الابيض و ان القائم يسير في العرب بما في الجفر الاحمر قلت له جعلت فداك و ما الجفر الاحمر قال: فامر اصبعه الي حلقه فقال هكذا يعني الذبح؛
رفيد مي‌گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم فدايت شوم اي فرزند رسول خدا آيا قائم به سيرت علي بن ابي‌طالب(علیه السلام) در مورد اهل عراق رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: خير اي رفيد همانا علي بن ابي‌طالب(علیه السلام) به آن‌چه در جفر سفيد رفتار نمود و قائم به آن‌چه در جفر سرخ است با عرب رفتار خواهد نمود. پرسيدم فدايت شوم جفر سرخ چيست؟ آن حضرت انگشت خويش را بر گلو كشيده فرمودند:‌ اين‌طور يعني كشتن.
روايت ديگري كه احتمالاً بر اين مضمون دلالت دارد اين حديث است:
5. امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد:
ان علياً قال كان لي ان اقتل المولي و اجهز علي الجريح و لكنّي تركت ذلك للعاقبة من اصحابي ان جرحوا لم يقتلوا و القائم له ان يقتل المولي و يجهز علي الجريح؛
امام علي(علیه السلام) فرمود من مي‌توانستم فراريان و مجروحان را بكشم لكن از اين كار به دليل دورانديشي نسبت به شيعيانم صرف‌نظر كردم تا اگر مجروح شدند كشته نشوند و قائم مي‌تواند فراريان را بكشد و محروحان را از پا درآورد.
ما اگر بخواهيم به ظاهر اين حديث تصلب بورزيم اين حديث با روايات پيشين هم خانواده نيست چراكه در آن آمده است «و القائم له ان يتل المولي و يجهز علي الجريح» يعني هم‌چنان كه امام علي(علیه السلام) مي‌توانست فراريان را تعقيب كند و مجروحان را بكشد امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نيز مي‌تواند اما اين حديث نسبت به اين موضوع كه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از اين مجوز استفاده مي‌كند و عملاً فراريان و مجروحان را مي‌كشد يا اين‌كه مانند امام علي(علیه السلام) از اين مجوز استفاده نمي‌كند ساكت است.
اما از سوي ديگر از آن‌جا كه ساير احاديثي كه ادبياتي مشابه اين حديث داشتند از مخالفت سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با سيره امام علي(علیه السلام) سخن مي‌گفتند و نيز از آن‌جا كه در اين حديث سيره امام علي(علیه السلام) (مغلوب شدن شيعيان) مستند شده كه آن علت در زمان امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود ندارد اين احتمال وجود دارد كه در اين روايت تصحيفي صورت گرفته باشد و «له ان» به اشتباه اضافه شده باشد يعني متن اصلي حديث چنين بوده است: والقائم يقتل المولي و ؟؟؟ علي الجريح؛ يعني فراريان را مي‌كشد و مجروحان را از پا درمي‌آورد.
ديدگاه فقها پيرامون اين روايت
اين پرس كه زواياتي هك از تفاوت سيره امام علي(علیه السلام) و سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) سخن مي‌گويند به چه ميزان قابل اعتمادند و آيا مضمون آنها پذيرفتني است يا خير براي بسياري از فقها مطرح نبوده و از اين‌رو كتب فقهي بسياري از فقها از طرح اين مسئله خالي است ليكن از وجود برخي از اين رويات در كتاب شريف كافي مي‌توان موافقت مرحوم كليني با مضمون آن را دريافت هم‌چنان كه وجود تعدادي از اين روايات در كتاب شريف تهذيب نشان‌گر اعتماد شيخ الطائفه شيخ طوسي به اين روايات است افزودن بر اين دو فقيه و محدث بي‌بديل برخي از متأخرين نيز به اين مسئله پرداخته و پيرامون آن گفت‌وگو كرده‌اند. از جمله:
صاحب جواهر در شرح اين كلام محقق حلي «جايز نيست به اسارت گرفتن فرزندان خروج‌‌كنندگان بر امام و زنانشان نيز به ملكيت درنمي‌آيند اجماعاً» مي‌نويسد:
در دروس آمده است: حسن گفته است به اسارت گرفتن خانواده خروج‌كنندگان بر امام به اختيار امام است به دليل مفهوم اين فرمايش امام علي(علیه السلام): «من بر اهل بصره منت نهادم هم‌چنان كه پيامبر بر اهل مكه منت نهاد» پيامبر مي‌توانست آنها را به اسارت بگيرد امام نيز مي‌تواند. و اين رأي شاذ است. من [صاحب جواهر] مي‌گويم: ما براي اين رأي از ميان شيعيان قائلي نمي‌شناسيم اما اين احتمال وجود دارد كه منظور حسن اين باشد كه امام علي(علیه السلام) اگر مي‌خواست مي‌توانست آنها را اسير كند اما به جهت رعايت تقيه از اين كار صرف نظر كرد. همان‌طور كه روايات مستغيضي بر اين مطلب دلالت دارند.
وي پس از اشاره به روايات اين مسئله مي‌نويسد: اگر نتوان ادعا كرد اين احاديث، به معناي مصطلح آن متواترند مي‌توان گفت مضمون آنها قطعي است و شايد فرد يادشده (حسن) منظورش همين بوده در اين‌كه منظورش جواز به اسارت گرفتن در زمان صلح تا هنگام ظهور حضرت مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.
محمد بن مسلم مي‌گويد: از اما باقر(علیه السلام) پرسيدم: سيره قائم هنگام ظهور چه خواهد بود؟ حضرت فرمودند: همان سيره پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا اين‌كه اسلام پيروز شود. پرسيدم: سيره پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه بود؟ فرمودند: آن‌چه در جاهليت بود را باطل كرد و عدالت را بر مردم عرضه نمود هم‌چنين است قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چون قيام كند آن‌چه در زمان صلح در دست مردم بود را باطل مي‌كند و عدالت را بر مردم عرضه مي‌نمايد.
در كلمات صاحب جواهر احاديثي كه بر تفاوت سيرت امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و امام علي(علیه السلام) دلالت دارند ذكر شده است اما ايشان به تفاوت سيرت اين دو نور مقدس تصريح نكرده‌اند اما علي‌رغم اين عدم تصريح، ايشان پس از تصريح به اين كه رفتار همراه با مداراي امام علي(علیه السلام) با اهل بغي تقيه‌اي بوده است در پايان صحيح محمد مسلم كه بر پايان يافتن احكام تقيه‌اي دلالت مي‌كند را آورده‌اند. بر اين اساس ظاهراً به نظر مرحوم صاحب جواهر ظهور امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زمان پايان يافتن احكام تقيه‌اي است از اين‌رو حكم تقيه‌اي عدم قتل و سبي خوارج و خانواده آنها نيز پايان مي‌يابد با توجه به آن‌چه گذشت مي توان صاحب جواهر را در زمره كساني محسوب كرد كه روايات تفاوت سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و امام علي(علیه السلام) را پذيرفته‌اند.
در كتاب دراسات في ولاية الفقيه چنين آمده است:
از روايات فراواني فهميده مي‌شود آن‌چه امام علي(علیه السلام) در مواجهه با اهل بصره انجام داد و يا به آن فرمان داد از سر منّت بوده است هم‌چنان‌كه پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اهل مكه منّت نهاد و هدف آن حضرت اين بود كه در مواجهه به شيعيان به ايشان اقتدا شود از سلطه دولت‌هاي ستمگر بر شيعيان در آينده اطلاع داشت وگرنه آن حضرت مي‌توانست خانواده آنها را اسير كرده و اموالشان را به غنيمت بگيرد و چون زمان صلح پايان يابد و قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نمايد با آنها باشمشير و اسارت و به غنيمت گرفتن اموال رفتار خواهد نمود رواياتي كه بر اين مطلب دلالت دارند بدين قرارند... ولكن از جواهر استفاده مي‌شود بر اساس اين احاديث حكم تقيه‌اي عدم جواز اسارت و غنيمت براي تمام دوران صلح تا زمان ظهور امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ثابت و برقرار است.
آيت‌الله سيد محمد صادق روحاني نيز پس از اشاره به برخي از روايات مورد بحث مي‌نويسد:
به مقتضاي جمع بين اين روايات بلكه تدبر در آنها منظرو روايات ياد شده اين نيت كه در زمان صلح تا هنگام ظهور قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اسارت جايز است بلكه مفاد روايات اين است كه بر كساني كه تظاهير به اسلام مي‌كنند اما در واقع كافرند تا زمان ظهور قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تمامي احكام اسلام جاري مي‌شود اما در عصر ظهور آن حضرت با آنها به عنوان كفار حربي رفتارخواهد نمود.
هدف از ذكر كلمات فقها اين است كه گرچه بسياري از فقها متعرض روايات تفاوت سيرت امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نشده‌اند و ديدگاه آنان در اين خصوص آشكار نيست ليكن از روايات مورد توجه و پذيرش برخي ديگر از اسطوانه‌هاي فقاهت هم‌چون شيخ كليني، شيخ طوسي و صاحب جواهر بوده است و از اين روايات اعتمادپذيرند. البته در برابر فقهاي يادشده يكي از محققين معاصر معضراً حديث پنجم را ذكر كرده و در مقام نقد آن چنين نوشته است:
اين حديث علاوه بر ضعف سند (به دليل محمد بن علي كوفي غالي و فاسد العقيده و ...) از چند جهت مورد تأمل است:
1. اين حديث برخلاف سيره پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مولاي متقيان در جنگ‌هاست: ابن ابي‌الحديد گويد: هنگامي كه صفها آراسته شد اميرمؤمنان خطبه‌اي ايراد كرد و در ضمن آن فرمود:
شما هرگز به جنگ مبادرت نكنيد... در ميدان جنگ هرگز زخمي را از پاي در نياوريد و اگر آنها را شكست داديد هرگز فراري را دنبال نكنيد.
اميرمؤمنان در جنگ صفين همان سيره پيامبر اكرم در فتح مكه را دنبال كرد و فرمان داد:
كودگان را اسير نگيريد مجروحان را نكشيد و فراري‌ها را دنبال نكنيد.
نصر بن مزاحم گويد: در جنگ صفين اميرمؤمنان(علیه السلام) فرمان داد: هر اسيري از اهل شام گرفته‌اند آزاد كنند مگر اين‌كه كسي را كشته باشد و سيره آن حضرت اين بود كه زخمي را نمي‌كشت و فراري را دنبال نمي‌كرد.
اميرمؤمنان(علیه السلام) پيش از آغاز جنگ صفين به اصحاب خود فرمود:
شما آغازگر جنگ نباشيد اگر خدا خواست كه پيروز شويد كسي را كه پشت كرده نكشيد متعرض افراد بي‌دفاع نشويد مجروحي را از پاي درنياوريد به هيچ زني آزار نرسانيد اگرچه به شما دشنام دهند و اميران شما را ناسزا گويند.
2. اين حديث برخلاف سيره رأفت، رحمت و شفقتي است كه در كلمات معصومين در مورد آن حضرت آمده است.
در نقد مطالب يادشده به چند نكته مي‌توان اشاره كرد:
1. هم‌چنان كه گذشت مضمون ياد شده ـ تفاوت سيرت علوي و مهدوي ـ‌ نه در يك حديث كه در احاديث متعددي و از غير طريق محمد بن علي كوفي روايت شده است بر اين اساس با تمسك به كذاب و غالي بودن محمد بن علي كوفي نمي‌توان تمام آن راويات را كنار نهاد.
2. محقق مورد نظر اين روايت را مخالف سيره امام علي(علیه السلام) دانسته‌اند و سپس رواياتي را نقل كرده‌اند كه بر سيره همراه با مدارا و عطوفت امام علي(علیه السلام) دلالت دارند. وجه استدلال به اين رويات و تعارض آنها با حديث مورد نظر چندان آشكار نيست. اگر منظور محقق محترم اين بوده كه به گواهي رواياتي كه آورده‌اند سيره امام علي(علیه السلام) همراه با مدارات و نرمي بوده اما اين حديث مسامحه و مدارات را از امام علي(علیه السلام) نفي مي‌كند اين برداشت واقع‌بينانه نيست چراكه حديث مورد نظر تنها از مجاز بودن امام علي(علیه السلام) در برخورد همراه با شدت و صلابت سخن مي‌گويد و در ادامه تصريح مي‌‌كند كه آن حضرت با وجود چنين مجوزي به جهت رعايت مصلح شيعيان برخورد همراه با مدارا را انتخاب نمود بنابراين حديث مورد نظر موافق با رواياتي است ك اين محقق گران‌قدر ذكر كرده‌اند و اگر منظور ايشان اين است كه چون اين حديث شيوه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را مخالف شيوه امام علي(علیه السلام) معرفي كرده پس قابل پذيرش نيست اين ادعا نيز قابل پذيرش نيست چراكه هم‌چنان كه گذشت رويات متعددي به تفاوت سيره امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و سيره امام علي(علیه السلام) در مواجهه با خروج‌كنندگان بر امام دلالت داشتند.
3. به استناد شفقت و مهرباني امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نمي‌توان مواجهه با صلابت و شدت آن حضرت با خوارج را نفي كرد هم‌چنان كه شفقت و مهرباني خداوند كه به مراتب از مهرباني امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بيشتر است به معناي نفي عقوبت گناهكاران و مجرمين نيست و همان‌طور كه پيامبر رحمة للعالمين با كفار و مشركين قتال كرد و بسياري از آنها را از دم تيغ گذراند.
بر اساس آن‌چه گذشت روشن شد كه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مواجهه با خروج‌كنندگان بر آن حضرت روشي متفاوت با روش امام علي(علیه السلام) برخواهد گزيد در مقابل مجموعه رواياتي كه بر اين مضمون دلالت داشتند يك حديث وجود دارد كه شيوه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مواجهه با خوارج را همان شيوه امام علي(علیه السلام) مي‌داند روايت ياد شده بدين قرار است:
امام صادق(علیه السلام) در حديثي با اشاره به درگيري سپاه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با سپاه سفياني مي‌فرمايد:
... و يولون فيقبلهم حتييدخلهم ابيات الكوفة و ينادي مناديث الا لا تتبعوا موليا و لا تجهزوا علي جريح و يسير بهم كما سار علي(علیه السلام) يوم البصرة؛
... و سپاه سفياني مي‌گريزد و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را مي‌كشد تا اين‌كه گريخته و به خانه‌هاي كوفه پناه مي‌برند منادي آن حضرت فرياد برمي‌آورد هيچ فراري‌اي تعقيب نكنيد و مجروحي را از پا درنياوريد و با آنان هم‌چون سيره امام علي(علیه السلام) در روزه بصره (جنگ جمل) رفتار مي‌نمايد.
نقد و بررسي
در بررسي حديث يادشده توجه به اين نكات ضروري است كه:
اين حديث از كتاب الغيبة سيد عبدالحميد از علماي قرن نهم هجري است و به غير از اين كتاب در منابع كهن‌تر از آن اثري وجود ندارد افزون بر اين‌كه در همين كتاب حديث به صورت مرسل روايت شده است و از اين‌رو توانايي مقابله با مجموعه روايات پيشين ـ رواياتي كه از تفاوت سيرت علوي و مهدوي سخن گفتند ـ را ندارد به علاوه اين روايت از مداراي امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در جنگ با يك گروه خاص در زمان و مكان خاصي گزارش مي‌دهد اين نحوه مواجهه مي‌تواند به دليل رعايت مصالحي باشد كه بر ما پوشيده است. خصوصاً با توجه به اين نكته كه بر اساس مفاد روايات پيشين امام(علیه السلام) تنها حق اعمال شدن و صلابت عليه خوارج را دارد نه اين‌كه مكلّف به اين كار باشد البته به تصريح روايات ياد شده امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از اين حق استفاده خواهد كرد اما صرف نظر كردن از اعمال حق در موردي خاص به جهت رعايت مصالحي با توجه به حق بودن و نه تكليف داشتن قابل توضيح است. بر اين اساس حكم اوليه مواجهه همراه با شدت و صلابت امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با خروج‌كنندگان بر آن حضرت به جاي خود باقي است.
جمع‌بندي و نتيجه‌گيري
از مجموعه روايات يادشده نكات زير قابل استنباط است:
1. چون امام معصوم(علیه السلام) با خوارج به كارزار پرداخت مي‌تواند فراريان آنها را تعقيب كرده و بكشد و مجروحانشان را نيز از پاي درآورد اگر چه سازمان تشكيلاتي كه به سوي آن برگردند نداشته باشند. اين حكم الله واعقي و اولي است و از اين نظر ميان پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تفاوتي نيست. بنابراين، تفوت سيره امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به معناي تفاوت در حكم الله واقعي نيست. اين حكم اولي را مي‌توان از آيه شريفه: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الإخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» ـ كه بسياري از فقها در باب حكم اهل بغي به ان استناد كرده‌اند ـ استظهار كرد چراكه طبق اين آيه كريمه غايت جهاد با هل بغي رجوع به امرالله است و از آن‌جا كه بر فراريان و مجروحان مورد نظر عنوان اهل بغي صدق مي‌كند و رجوع به امر الله نيز در مورد آنان تحقق نيافته بنابراين حكم قَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي هم‌چنان شامل آنها مي‌شود.
2. علت اين‌كه اين حكم واقعي از سوي امام علي(علیه السلام) به اجرا درنيامد رعايت تقيه و ملاحظه مصلحت نسل‌هاي آينده شيعه بود. آن حضرت با رفتار همراه با مدارا و منت خود بهانه اعمال خشونت عليه شيعين را از دست زمام‌داران خون‌خوار اموي و عباسي خارج ساخت تا آنها نتوانند به بهانه تبعيت از سيره اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) و به انگيزه مقابله به مثل و فرونشاندن كينه‌هاي كهنه خود به تعقيب و گريز و كشتار شيعيان بپردازند گرچه بدون اين بهانه نيز از ظلم و بيداد بر شيعيان مظلوم چيزي فروگذار نكردند.
3. عصر ظهور زمان پايان يافتن رعايت تقيه است. زيرا تقيه تاكتيكي است براي حفظ نيروها در شرايط سيطره اكثريتِ باطل و بيم از هدر رفتن نيروها، در حالي كه در وران حكومت جهاني امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هيمنه باطل شكسته مي‌شود و مؤمنان از امنيت كامل برخوردار خواهند شد هم‌چنان كه در آيه 55 سوره نور كه از گوياترين آيات مربوط به امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است امنيت از مهم‌ترين شاخصه‌هاي دولت مهدوي شمرده شده است.
«وَلَيبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»؛
و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند.
امام صادق(علیه السلام) نيز در اين باره فرموده‌اند:
فإذا قام قائمنا سقطت التقية؛
چون قائم ما قيام كند تقيه برداشته مي‌شود.
از اين‌رو، امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با خوارج بر اساس تقيه رفتار نخواهد كرد.
4. امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با خوارج جهاد نخواهد كرد، فراريان و مجروحانشان را از پاي درنخواهد آورد مگر پس از روشن‌گري و دعوت به صلاح و سعادت علامه حلي در اين‌باره چنين مي‌نويسد:
همانا جهاد با كسي كه بر امام خروج كرده است واجب است. پس از اين‌كه كسي به سوي او فرستاده شود و از علت خروج او عليه امام سئوال شود و او شبهه‌اي كه به دليل آن چنين كرده را توضيح دهد و شبهه اول او حل شود و حق روشن گردد مگر اين‌كه از آنها بيم رود و انجام چنين كاري ممكن نباشد. اما اگر امام بتواند خود را معرفي كند واجب است كه چنين كند و اگر آنها از قصد خود منصرف شدند فنعم المطلوب و الا اما با آنها مي‌جنگد چراكه خداوند پيش از فرمان جهاد به صلح دستور داده و فرمود است: «فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا» و چون هدف جلوگيري از اقدام آنها و دفع شرّ آنهاست و اگر بتوان با گفت‌وگو به اين مهم دست يافت بهتر از كارزار است زيرا جنگ براي هر دو گروه زيان‌بار است و روايت شده است كه چون امام علي(علیه السلام) خواست با خوارج كارزار كند عبدالله بن عباس را براي گفت‌وگو به سوي آنها روانه ساخت.
5. ميان رواياتي كه بر همگوني همه‌جانبه سيرت علوي و مهدوي و رواياتي كه بر تفاوت في الجلمه سيره امام علي(علیه السلام) و امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارند هيچ تعارفي نيست چرا كه ميان عام و خاص و مطلق و مفيد تعارفي نيست جمع اين دو دسته روايت به ؟؟؟ و تقييد عموم و اطلاق دسته اول به وسيله احاديث دسته دوم است يعني اگر امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در تمام ابعاد سيرت و سنتي همانند امام علي(علیه السلام) خواهند داشت به جز مسئله مواجهه با خوارج در اين خصوص شيوه‌اي نوين در پيش خواهند گرفت. با اين عده در ميدان كارزار مقاتله مي‌شود و افزون بر اين فراريانشان تعقيب شده از پا درمي‌آيند و مجروحانشان نيز كشته مي‌شوند.


کد مطلب: 308

آدرس مطلب :
https://www.ayandehroshan.ir/article/308/درآمدي-سيرت-علوي-مهدوي-نصرت-الله-آيتي

آینده روشن
  https://www.ayandehroshan.ir