مقدمه
اميد با خلقت آدمي همزاد است و سعي و تلاش را به دنبال دارد. هر کاري که انجام ميدهيم، به چشمداشت رسيدن به هدفی است که میخواهیم بدان دست یابیم. وقتي ميخوابيم، شوق بيدار شدن داريم، آنگاه که درس ميخوانيم درصدد فراهم کردن زمينهاي هستيم برای کشف مجهول و يا رسيدن به تقويت ديگري؛ کشاورزي که بر زمين دانه ميکارد، دامداري که مخارج نگهداري حيواني را میپذیرد، مادري که فرزندش را تر و خشک ميکند، کارخانهداري که سرمايهگذاري مينمايد، همه و همه در هر رشته و کاري به اميدي که انتظارش را دارند، دلخوش کردهاند و فعالانه تلاش ميکنند.
اگر اميد به معناي تحقق خواستهها، عملي شدن آرمانهاي والاي بشري و به فعليت رسيدن تمامي قوهها و پتانسيلهاي موجود در طبيعت و سرشت آدمي در چهار چوب قوانين حاکم بر همين جهان است، پس کدام مکتب و نظام میتواند چنین آرزوها و آرمانهایی را محقق سازد؟ کدام نظام ارزشي به صورتي شفاف آنها را به تصوير خواهد کشاند؟
بنابر شواهد، نظام و فرهنگ مهدويت، رؤياهاي صادقانه بشر را تعبير و تفسير حقيقي میکند. نظامیکه شعارش، حکومت عدالت مطلق بر جهان برون و درون آدمی است، هرچه را آدمی لیاقت دارد، بدو می بخشاید، زمين و زمان که دو عنصر محوري براي پيشرفت و نبوغاند، در خدمت انسان خواهند آمد؛ چرا که خليفة الهي و صاحب مکان و زمان، حکومتش را علني خواهد نمود.
نظام مهدوي که خلاصه و نتيجه رسالت تمامی انبيا و اوصيای الهي است، اقيانوسي ژرف و پهناور به شمار میرود که عرض و طولي همانند عرش تا فرش دارد. این نظام براي آسايش، کمال و تعالي بشر برنامههايي دارد که فطرت بشر، منتظر آن است.
تعريف اميد
اميد از جمله واژههايي است که بسياري آن را ميفهمند، اما نميتوانند آن را در قالب الفاظ درآورند. بنابراین، به تعابير مختلفي از آن ياد ميشود؛ آرزو، عامل موفقيت، اشتياق به زندگي، عشق و دوستي، رسيدن به هدف، توکل به خدا، زيبايي، نشاط و... .
همچنانکه تعابير اميد گوناگوناند، تعريفهاي اميد نيز متفاوت است. هر چقدر لفظي را بيشتر مأنوس باشيم و با قلب و دلمان در ارتباط باشد و از درونمان بجوشد، سختتر ميتوان آن را در کلمات محصور نمود. با اين همه ميتوان اميد را چنين تعريف کرد:
اميد، حالت دروني، نگرش يا وضعيتي است که آدمي را علاوه بر واداشتن به پيش بيني رويدادي خاص، براي تغيير و تحول آماده ميسازد.
اميد و آرزو
اميد و آرزو از ويژگيهاي انسان است که بر پايه آينده نگري قرار دارد. اميد و آرزو، هر دو، نمايانگر خواستههاي بشر و پيك سعادت انسان و نويد خوشبختي او هستند. اما آيا اميدوار بودن همان داشتن هوس و آرزو است؟ و کساني که هوسهاي بیشتری دارند، مردمان اميدواري هستند؟
تفاوتهایی اميد و آرزو را از هم جدا ميسازند که میتوان به دو مورد اشاره کرد. اميد؛ با عقل بشر همراه است و خواستهاش خردمندانه و امكانپذير به شمار میرود و به محال تعلق نمیگيرد؛ مثلاً بيمار، اميد بهبود، ناتوان، اميد توانا شدن، دانشپژوه، اميد دانشوري و... دارد.
ولي آرزو چنين نيست؛ گاه با عقل هماهنگي دارد و گاه ندارد، خواستهاش عقلايي و خردمندانه نيست و چه بسا امكانپذير نباشد. آرزو، به محالها تعلق میگيرد و تقاضاي هست شدن، نشدنيها را دارد؛ چنانچه پير، آرزومند جواني است، یا چاهكن آرزوي رسيدن به گنج و فرد در دم مرگ، آرزومند بازگشت به حيات مجدد است.
تفاوت ديگر اميد و آرزو؛ آرزومند در حال نشسته انتظار رسيدن به آرزويش را دارد و گامي به سوي مقصد بر نمیدارد، چه بسا از آسمان انتظار دارد كه آرزويش را محقق سازد و عوامل جوي بدو كمك كند! ولي شخص اميدوار، در پي اميد خود میرود و هر گامي كه بر میدارد، به اميدي میرسد؛ چون اميد اصلي، بوجود آورنده اميدهاي فرعي است و هر يك از اين اميدها كه محقق شود، پايهاي میگردد تا به سوي اميد بالاتر گام بر دارد.
انواع اميد
اميد در دل انسان پديد ميآيد. در هر تلاشي که براي تغيير صورت ميگيرد و هدف والايي در آن نهفته ، وجود اميد قطعي است. معمولاً اميد را به دو نوع فعال و منفعل تقسيم ميکنند. اولی تضمين کنندة سلامت رواني و عاملي پويا و انرژي آفرين و ديگري مخرب و ويرانکننده است.
الف) اميد فعال
در بينش ديني اميدي ستوده شده که موضوع آن، زندگي پربارتر، رستگاري، زنده و سرشار بودن. و همراه با انگيزة قلبي، حرکت، شجاعت و تلاش است؛ آمادگي داشتن براي چيزي که تولد نيافته و البته ميتواند به وجود آيد؛ انتظار وجود حادثهای در هر لحظه، اين نوع اميد، آمادگي دروني، متراکم و «هنوز مصرف نشدهاي» براي فعاليت است. آنان که چنین امیدی دارند، نشانههاي زندگي تازه را ميبينند و هر لحظه آمادهاند تا به تولد آن چيزي که آمادة زاده شدن است، ياري رسانند. اين همان اميدي است که پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ميفرمايند:
اميد، رحمت خدا براي امت من است. اگر اميد نبود، مادري فرزند خويش را شير نميداد و كسي درختي نميكاشت.
ب) اميد منفعل
اگر کيفيت اميد، حالتي انفعالي و کنش پذير باشد، دروغ و بدون ايمان و تلاش است. ناتوان دانستن خود، دقيقاً به معني نااميدي است. اميد انفعالي و کنش پذير، سيماي دیگرگونهای از نااميدي و يأس به شمار میرود. بزرگان دين، ما را از نومیدی برحذر داشتهاند و نام اميد دروغين را بر آن نهادهاند. امام باقر(علیه السلام) ميفرمايد:
از اميد دروغين بپرهيز كه تو را گرفتار ترس حقيقي ميكند.
تقسيمهای ديگر اميد
برخی چنين گفتهاند که: اميدها دو گونهاند: اميدهاي واهي و اميدهاي واقعي. اميدهاي واهي، بيشتر شامل نوعي ايدهآلها، آرمانها و آرزوهاي گم شدهاي است كه انسان با حاضر كردن آنها در ذهن و درون خويش، به نوعي آرامش خاطر دست میيابد. در صورت تداوم و تقويت آن آرمانها و آرزوها خود به خود زمينه جدا شدن از مسائل و رويدادهاي واقعي زندگي و در نتيجه احساس بيگانگي با واقعيات، براي شخص فراهم میگردد. امام علي(علیه السلام)، در ترسیم اين دويدن و نرسيدن میفرماید:
مَن سَعي في طَلَبِ السَّرابِ طالَ تَعَبُهُ و كَثُرَ عَطَشُهُ، مَنْ أمَّلَ الرَّيَّ مِنَ السَّرابِ، خابَ أمَلُهُ و ماتَ بِعَطَشِهِ؛
کسی كه در پي سراب(آرزوي واهي) برود، رنجش به درازا كشد و تشنگياش افزون گردد؛ آنكه آرزوي سيراب شدن از سراب دارد، اميدش نااميد شود و در تشنهكامي خويش جان سپارد.
اين نوع رویارویی با مسائل، در مباحث روان شناسي تربيتي، رفتارهاي دفاعي نام دارد. از ويژگيهاي اينگونه رفتارها، آرامش و امنیت بخشیدن كوتاه مدت به شخص است، ولي در دراز مدت، اینگونه رفتارها موجب ناسازگاري با اطرافيان و دنياي خارج میشود.
مقابل اميدهاي واهي، اميدهاي واقعي هستند؛ اميدهايي كه داراي پايه و اساسي منطقي و استوارند و از اعتقادات و باورهاي ديني و ارزشهاي مبتني بر وحي الهي سرچشمه میگیرند، مانند اميد به ظهور حضرت مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و شرايطي كه آن حضرت با حكومت خويش فراهم میآورد. انتظار امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، موجب گسترش و توسعه اميدهاي واقعي در شيعيان و پيروان آن حضرت میشود؛ اميدهايي كه منتظرانش، هرگز در حقيقت و اصالت آنها، ترديدي به خود راه نمیدهند، زيرا چنين اميدهايي از متن باورهاي دين و برخاسته از اعتقاد اصيل و استوار شيعه است.
ج) اميد فردي و اجتماعي
بعضي معتقدند همچنانکه فرد بشر اميدي دارد، اجتماع بشر نيز اميدوار است. اميد اجتماع، در اجتماعی یافت میشود كه همگي افراد در آن شركت دارند. هنگامي كه اميد فرد، شدت يافت و نيرومند گرديد، هدف و آرمان میشود. آنگاه بر اثر کوشش و تلاش فرد، اميد اجتماعی میگردد. وقتي اميد اجتماعي شدت مییابد، هدف اجتماعي و آرمان بشري میشود و همان طور كه اميد فرد، خود به خود انجام شدني نيست و بايد در پي آن روان شد تا بدان رسيد، اميد اجتماعي نيز چنين است؛ بايد كوشيد، رنج برد، مقاومت كرد، پايداري نمود، تا بدان رسيد. اميد اجتماعی، آسايش، سعادت، خوشبختي، تندرستي، برقراري عدل، كوتاهي دست ستمگران و ديگر اميدهاست كه همه افراد بشر در اين خواستهها شريكاند.
لزوم اميد
اميد، عامل ذاتي و باطني شالودة زندگي و عامل پويا و ديناميک روان انسان است. چرخهای سنگين زندگی با دستهای نامرئي اميد میچرخد. قرآن نيز همواره روح اميدواری را میدمد و تأکيد دارد، که ای بندگان از رحمت خدا مأيوس نشويد:
اي پيامبر! به بندگانم بگو، اي بندگاني كه بر نفس خود، ستم روا داشتهايد، از رحمت خدا نااميد نباشيد.
و ميفرمايد:
اي ابراهيم، هرگز نوميد مباش! ابراهيم(علیه السلام) گفت: آري، هرگز به غير از مردم گمراه، كسي از لطف خدا نوميد نيست.
انديشمندان بسياری بر لزوم وجود اميد در طول حيات اصرار داشته و دارند. ويکتور هوگو معتقد است اميد در زندگی بشر به اندازه بال برای پرندگان اهميت دارد. محقق معاصر آقای محمد حکيمی بر اين باور است که در دوران ناکامی انسان و بشريت فراموش شده، زنده نگهداشتن حس اميد و انگيزش خوشبينی و حالت انتظار، کاری ارزشمند و بزرگ است بلکه با توجه به افسردگی مغزها و سرخوردگی نسلها، تکليفی به شمار میرود.
همچنين كانت، طرح مسئله اميد را از ويژگيهاي هوشمندي آدمي برمیشمرد و مینويسد: براي هر كس كه متنبه و هوشيار باشد و در كار دنيا و حال خود بنگرد، سه سوال پيش میآيد: يكي اینکه چه میتوانم بدانم؟دوم اين كه چه بايد بكنم؟سوم اين كه چه اميد و انتظاري میتوانم داشته باشم؟
اميد، حرکت و تلاش را در پيدارد و به زندگي و فعاليت میانجامد. کودک به زاده شدن، شير خوردن، ايستادن و راه رفتن، بيمار به بهبود، زنداني به آزادي و گرسنه به غذا اميد دارد. اميد، عامل مهمی در تربيت، رشد و سلامت افراد است. زماني که اميد از ميان ميرود، زندگي معناي خويش را از دست ميدهد. در اينباره علی(علیه السلام) میفرمايد:
اگر نااميدی به قلب انسان دست يابد، حسرت و اندوه آدمی را از پای درمیآورد.
رابطه اميد با زمان
بين اميد و زمان چه ارتباطي است؟ اميد پيشگويي آينده نيست بلکه ديدن زمان حال در حالت بارآوري و زايش است. آينده و فرارسيدن زمان از عوامل اصلي اميد نیستند و اميد واقعي با زمان توصيف نميشود. به عبارت ديگر، اميد را زمان نميسازد و منحصر در آينده نيست، بلکه اميد با انسان در ارتباط است و انسان زمان را در اختيار ميگيرد و به نوعي آن را متأثر ميسازد، نه آنکه تنها منتظر بماند.
تنها ارتباط اميد با آينده در اين است که نتيجه باورها، انتظارات، تلاشها و حرکتها را بروز ميدهد و نمايان ميسازد. نقش آينده در اميد به معناي دست روي دست گذاشتن و منتظر نشستن نیست. آينده، الگو و تئوري حقيقي و حرکت کردن است.
گسترش اميدهاي واقعي، محرك انسان براي رويارويي با آينده به شمار میرود. آدمي، پيوسته و در پي انجام هر كاري، به دنبال غايت و مقصودي مشخص است و قبل از اقدام به آن نيز به انگيزهاي براي آغاز عمل نیاز دارد. بر اين اساس، انسان براي تداوم زندگي و تحمل دشواريهاي آن، نيازمند انگيزهاي نيرومند است كه در پديده «اميد به آينده» تجلي مييابد؛ آيندهاي كه به مراتب، عاليتر، زيباتر و بهتر از امروز باشد. اين مسئله، به ويژه براي جوانان، داراي اهميت بيشتري است، زيرا آنان در پرتو «اميد به فردايي بهتر» ميتوانند به نيروي فراوان خود و شور و نشاط بي پايانشان جهت و معنا بخشند.
مؤلفههای سازه اميد
اموري را که زير بناي اميد، باعث تقويت و پشتوانه اميد مطرح هستند، عناصر اميد ميتوان ناميد. عناصري که بدون آنها اميد متزلزل است و هر قدر که در زندگي پررنگتر باشند، اميد نيز نيرومندتر خواهد بود. تقويت آنها باعث تقويت اميد است. افرادي که اميد کمتر دارند، بهرهاي کمتر از اين عناصر میبرند و آنها که اميد قوي دارند، مطمئناً سهم بيشتري از اين عناصر دريافت میکنند.
الف) ايمان:
اميد با ايمان که عامل اساسي در زندگي است، ارتباط دارد. اميد حالتي است که پا به پاي ايمان گام برميدارد. پايگاه اميد چيزي جز ايمان نيست و اميد بدون ايمان، دوام ندارد. ايمان به قدرت دانش و ادراک و بر پايه تجربههاي زندگي و تحول ما استوار است. بدين ترتيب، بعد از شناخت و علم به چيزي، ميتوان به آن ايمان آورد و اميد انسان بر حسب ايمان و باورش متغير خواهد شد.
ب) صبر و شکيبايي:
شکيبايي قابليتي است که در برابر وسوسه انسانی که ميخواهد ايمان و اميد را به صورت خوشبيني توخالي يا ايمان نامعقول دگرگون سازد و در نتيجه ايمان و اميد را از بين ببرد، مقاومت نشان میدهد. اميدي بدون صبر نخواهد بود. انسان بيصبر دچار جزع و فزع ميشود. ايمان صبر را به دنبال دارد و صبر در هنگام سختيها اميد را محافظت ميکند و در سايه صبر، مشکلات کوچک و تحملپذیر ميشوند.
ج) حرکت و تلاش:
هر تلاش و فعاليتي که براي تغيير صورت ميگيرد و هدف آن زندگاني عاليتر، آگاهي و عقل باشد، وجود اميد را مستحکمتر ميسازد. اميدي که همراه حرکت و تلاش نباشد، اميد نيست، چنانکه علی(علیه السلام) میفرمايد:
آرمان هر اميدوار در کردارش نمايان است.
آثار اميد
برخي از آثار ارزشمند اميد را میتوان در موارد زیر جست:
1. آمادگي و انتظار براي تغيير و تحول، یعنی آمادگي داشتن براي آن چيزي که تحقق نيافته است؛
2. ويژگي ديگر زندگاني افراد اميدوار، نشاط و سرزندگي است. از آنجا که به کار و هدفشان ايمان دارند، افرادي پرنشاط هستند و ديگران در کنار آنها، احساس ديگري را تجربه ميکنند. آنان چشم به راه موقعيت مناسبتر و عاليتر هستند و از موقعيت کنوني خود براي ساختن موقعيتي والاتر استفاده ميکنند؛
3. يکی از نتايج سودمند اميدواری، آمادگی برای رو به روشدن با دشواريهای پيشروست. کسی که مأيوس است، به هنگام پديد آمدن برخی مشکلات، دچار نابسامانیهای فراوانی خواهد شد، اما شخص اميدوار انگيزه فراوان برای تحمل و چيره شدن بر دشواريها دارد؛
4. انسانهايی که سرشار از اميدند، در ميدانهای مختلف زندگی، همواره در راستای اهداف و برنامههايی حرکت میکنند که از قبل مشخص کردهاند. بدين ترتيب، تمامی مراحل زندگی را هدفمند میبينند؛
5. کساني که اميدشان بسیار است، جرأت بيشتری برای تحقق اهدافشان دارند. آنها زمينههای دستيابی به خواستههايشان را فراهم میکنند که باعث افزايش نيرو و انگيزه میشود و جرأت آنها را چند برابر مینمايد؛
6. فردی که با اميد زندگی میکند، در استفاده از تمام فرصتها برای دسترسی به موضوع اميدش میکوشد؛ کوششی که نتيجهاش موفقيت و نشاط، و نهايتاً سلامت روانی خواهد بود. نقش اميد در سلامت رواني تعيين کننده و محوري است. دوآنشولتس سلامت رواني را پيشنگر میداند، نه پسنگر. او دورنما را چيزي میداند كه شخص اميدوار است بشود، نه آنچه پيشتر روي داده است و دگرگونپذير نيست. او میافزايد که من، نگاهي را كه به آينده مينگرد و بر هدف ها، آمال و روياهاي درازمدت تمركز مييابد، خوشآيند مييابم. البته پيشبيني و برنامهريزي و تلاش براي آينده، از ماندن در رويدادهاي گذشته، سالمتر به نظر میرسد.
آلپورت، يكي از صاحبنظران علم شخصيت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پي هدفها و اميدها و رؤياهاي خويشاند، و رهنمون زندگيشان، معناجويي و ايثار و حسن تعهد است.
راههای افزايش اميد
برای رسیدن به امید راههایی وجود دارد که هم فرد و هم جامعه باید آن را طی کنند.
1. راههای فردی:
الف) توکل بر خداوند: هنگامی که انسان خداوند را در همه کارها عامل اصلی بداند و معتقد باشد که اگر او بخواهد هر کاری شدنی است، روح اميدواری در وی تقويت میشود. اعتماد به خدا ويژگی سودمندی است که فرد را در مقابل يأس و نااميدی مقاوم میسازد. فرد متوکل پيشفرضهايی را پذيرفته که مهمترين آنها باور به قدرت، حکمت، و شفقت خداوند بر بندگانش است.
ب) گرايش به خوبيها و پرهيز از بديها: انسانهايی که به کارهای نيک تمايل دارند و به ياد خدا هستند و حضور خداوند در زندگی را پذيرفتهاند، به اخلاق و معنويت پايبندند و بهره بيشتری از اميد دارند. از سوی ديگر، گناه و اصرار بر آنکه باعث تيرگی دل و دوری از خداوند میشود، نااميدی تدريجی را به دنبال خواهد داشت. گرايش به خوبی و دوری از بدی، انسان را از پوچی و بیهدفی میرهاند و به خشک شدن ريشه نااميدی و افزايش اميد و آرامش و نشاط میانجامد.
ج) رشد و شکوفايي استعدادها: آنها که تواناييهاي خويش را افزايش ميدهند، اميد را رشد ميدهند، چرا که با رشد ابعاد مختلف خويش، توانايي آنها توسعه مييابد و از احساس امنيت بيشتري برخوردار ميشوند.
1. راههای اجتماعی:
الف) وجود اميد در طبقه يا جامعه: رشد اميد در انسان به ميزان فراوانی معلول وجود اميد در جامعه يا طبقهاي است که فرد در آن زندگي ميکند. لذا هر چقدر که اميد انسان در کودکي زايل شده باشد، اگر در طول زندگي دوراني سرشار از اميد و ايمان بر او بگذرد، اميدش دوباره زنده ميشود. و آنگاه که جامعه و گروه، روح اميدواری خود را از دست داده باشند، فرد نيز به افسردگي و نااميدي گرايش پيدا ميکند.
ب) محيط زندگي انساني: جامعهاي که ارزشهاي انساني بر آن حکومت کند و عاري از هرگونه جنگ و خونريزي، چپاول، دروغگويي و بيعدالتي باشد، بستر مناسبي براي رشد اميدواري است. محيطی که در بهرهگيری از امکانات آن، تبعيض نباشد و امکان پيشرفت در سطوح مختلف برای قشرهای متفاوت جامعه فراهم شده باشد، تأثير بسزايي در افزايش اميد دارد.
ج) وجود آزادي حقيقي: در فضايي که افراد میتوانند تصميم بگيرند و اختيار دارند که روش و منش خود را به دور از تبليغات دروغين بلکه از روي عقل و خرد برگزینند و میتوانند برای زندگیشان طرح بریزند و تصميمات خويش را سرنوشتساز بدانند، آنان سرشار از اميد خواهند شد.
د) برخوردار از نظام ارزشي مناسب: فرهنگي که امور در آن مشخص است، سؤالهاي اساسي در آن پاسخ دارند، برنامههايش ارائهشدنی و آشکار باشد، افراد بدانند که در کدام جهت حرکت میکنند و بايدها و نبايدها و سير صعودي رشد تبيين شوند، پوچگرايی و به تبع آن يأس و نااميدی جايی نخواهند داشت بلکه حاصل آن رشد و شکوفايی و اميدواری خواهد بود.
نشانههاي نااميدی
واکنش افراد در برابر زايل شدن اميد، به دلیل شرايط تاريخي، شخصي، رواني، حقوقي و...، به ميزان فراوانی با يکديگر متفاوت است. در مجموع معمولاً افرادي که اميدشان به يأس مبدل و يا اينکه به کلي زايل ميشود، ممکن است به يکي از موارد ذيل گرايش داشته باشند:
1. تن پروري: با خاموش شدن روزنههاي روشنايي و اميدواري تلاش و کوشش نيز بيهوده تلقي ميشود. آنها که از اميد بیبهره هستند، برای تلاش و سازندگی شور و نشاط لازم را ندارند، دست به کاری نمیزنند و معمولاً تنپرور و تنبل هستند.
2. اغتشاش و ويران سازي: از آنجا که انسان بدون اميد قادر به زندگي نيست، از زندگي متنفر ميشود. چون نميتواند زندگاني را بيافريند، آن را ويران ميسازد و خود را به ويراني کامل ميکشاند و سرنوشت دیگران برای او اهمیت نمییابد.
3. تطبيق خود با خوشبيني متوسط: برخي از مردم در واکنش به زايل شدن اميد، خود را با خوشبيني متوسط، تطبیق و جبران ميکنند. تا هنگامیکه ديگران زمزمه ميکنند، اينان نيز زمزمه مينمایند و به جاي نااميدي خواستهاي خود را بسيار تنزل ميدهند و از تعالي و خود شکوفايي خويش باز ميمانند.
4. سنگدلي: با از دست دادن حس شفقت و نوعدوستی، فرد، نمیتواند به ديگری دل ببندد و لذا يخزده و افسرده باقي ميماند. بر اين باور است که ديگر ميتواند و بايد ديگران را آزار دهد و وقتخواري به سر آمده است و کسي توان آزارش را ندارد.
اميد و انتظار
انتظار به معناي چشم به راه بودن است. انتظار آن گاه معنا پيدا ميکند که پشتوانهاي مانند اميد داشته باشد. انتظار محصول و نتيجه اميدواري است. هرچه اميد بيشتر باشد، انتظار نيز با معنادارتر خواهد بود. انتظار، داشتن توقع خاص از زمان است. انتظار يعني درست از کار درآمدن محاسبات. آنگاه که زمين را حفر ميکنيم، اميد یافتن آب و چشم به ديدن آب داریم. وقتي که اميد شکل گرفت، تا محقق شدن و به ثمر نشستن موضوع، انتظار میکشیم. انتظار اميد را به لقاء و چشم روشني وصل ميکند.
کودکي که مادرش را به اميد پاسخ دادن صدا ميزند، انتظار او چشم دوختن به عکس العمل مادر است. آنگاه که مادر پاسخ گويد، انتظار به سر میآید و اميد محقق ميشود. پشتوانه انتظار، استحکام اميد است. هرچه اميد از موازين قطعيتري برخوردار باشد، انتظار عقلانيتر خواهد بود. به عبارت ديگر، هر چقدر احتمال تحقق موضوع اميد بيشتر باشد، انتظار نيز با معنادارتر خواهد بود.
واقعبيني و حقيقتخواهي، انتظار را شکل ميدهد. سر فصل انتظار، اميدواري است، و از همين روي، گاهي به جاي اميد از واژة انتظار استفاده ميکنند که همان معنا را میرساند. برای مثال، زماني که شخصي ميگويد: منتظر چنين رويدادي بودم، يعني اميد به تحقق آن داشتم. انتظار حکايت از قوت اميدواري است. هرچه احتمال انجام اميد به يقين نزديکتر باشد، انتظار پررنگتر ميشود. موضوعي که توقع انجامش را داريم، چگونگی عملکرد آن را پيشبيني ميکنيم و پيشگوييهايي در مورد محدوديتها و گسترة آن ارائه ميکنيم؛ به هر مقدار که از پشتوانهاي علمي و عقلي محکمتري برخوردار باشد، تحقق اميد بيشتر خواهد بود، و به همين نسبت، انتظاري معقول و منطقي درپي خواهد آمد.
انتظار در مكتب شيعه، علاوه بر اينكه نوعي اميد به آينده است، چشم به راه رويدادی بزرگ و تحولی عميق بودن است، چرا كه طي شدن فاصله ميان غيبت و ظهور پديدهای عادي نيست بلكه حادثهاي به وسعت تاريخ بشر است. براي تجسم عظمت آن، اشاره به اين نكته كافي مینماید كه امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، تبلور همه آرمانها و آرزوهاي محقق نشده انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاكنون است.
بر اين اساس، فرداي ظهور، فردايي است روشنتر و بهتر از امروز، زيرا همه اختلافها و خصومتها كه ناشي از محدوديت انديشه و نارسايي عقل بشر است، از ميان برمیخيزد و در پرتو شكوفايي خرد، جاي خود را به عطوفت، رحمت و مناسبات صميمانه میبخشد.
با تكيه بر اين مباني، ديگر در ميان پيروان مكتب انتظار، افسردگي جايي ندارد.
اميد و اعتقاد به منجي
اعتقاد به منجي اعم از اينکه مسئلهاي فطري باشد يا نباشد، نقش تعيينکنندهاي در فرآيند اميدواري دارد. خوشبيني به زمان و به سرانجام و فرجام امور، روزنههاي اميد را ميگشايد. اينکه قرار است با فراهم شدن زمينه، نجاتبخشي بيايد و خوبيها را به ارمغان آورد، روشنايي بخش است.
اعتقاد به منجي، روشن انگاشتن آينده جهان و آخر خط دانستن وضعيت کنوني جهان است. از همين روي، در همه اديان الهي بشارت موعود نويد میبخشد. ظهور منجي، معرفتي است به واقعيت که اساسی خلقي دارد. آن مدينه فاضله و آرماني که به بشر وعده داده شده، آن مصلحي که قرار است جهان را متحول سازد و آن نجاتدهندهاي که از هر بدبختي ميرهاند و همة غلها و زنجيرها را ميگشايد و عقلها را شکوفا ميسازد، آنچه را انسان لياقت دارد و بايد بشود، به او ميبخشد.
نظام مهدوي و چشمانداز امید
1. نظام ارزشي مهدوي، نظامي پويا و جامع است؛
2. دارای اهداف و برنامهها مشخص است؛
3. در اين نظام، منجي زنده است؛
4. دلايل عقلی و نقلي محکم بر وجود منجي و حکومتش فراوان است؛
5. براي تمام رفتار مردم، برنامه دارد؛
6. اصلاحات به نفع همة گروههاست؛
7. عدالت مطلق را در پيدارد؛
8. تمامي علم در اختيار انسان قرار ميگيرد؛
9. عقلها شکوفا ميگردند؛
10. آسمان باراني ميشود، بدون اينکه آسيبي برساند؛
11. زمين هرچه دارد آشکار ميسازد؛
12. کينهها از بين ميرود؛
13. امنيت همه جا را فرا ميگيرد؛
14. ظلم و فساد برچيده ميشود؛
15. ... .
راهکارهاي ايجاد و تعميق اميد
با توجه به نياز افراد و ملتها به روحيه اميدواري، ضرورت ايجاب ميکند که بر اساس اطلاعات مفيدي که در فرهنگ غني مهدوي موجود است، راهکارهايي براي ايجاد و تعميق اميد استخراج و در اختيار مراکز علمي و فرهنگي قرار داده شود. در همينباره به برخي از اين راهکارها اشاره میشود:
1. تدوين نظام ارزشي مهدوي
اميد، بيشتر زاييدة فضايي است که در آن امور مشخص شده باشد. بشر، بيشتر در زمان آينده به سر میبرد، و زمان حال، بيشتر با توجه به پیشبينی آينده حرکت میکند. انسان، پيوسته در راه اجرای اهدافی است که برای آينده تصور میکند. حال هرچه برداشت ما از اهداف آينده، روشنتر باشد و جزئيات آن بهتر معين باشد، اجرای آن اهداف و برنامهها عملیتر و ممکنتر خواهد بود. در نتيجه، انتظار و اميد، منطقی و عاقلانه خواهد بود. در فرهنگ غنی مهدويت برنامهها و حتی جزئيات آنها هم مشخص است. محور اصلاحات، خصوصيت حکومت و کارگزاران، ارزشهای حاکم بر فرد و جامعه، قوانين و ساختارها، و تمامی آنچه انتظارش را میکشيم، معين شده است، و بايستي با تکيه بر مجموع احاديث به تدوين نظام مهدوی پرداخت.
2. تبيين مفهوم و معنای انتظار
هدف اصلی از انتظار، زنده نگهداشتن روح اميد و نشاط، احساس تعهد و مسئوليت، و پيوند روحی با امام موعود است. انسان منتظر، پيوندی گسستناپذير با هدفها و آرمانهای امام موعود خود دارد، و در آن راستا گام بر میدارد. جامعه اسلامی و دينباوران راستين، بايد از رخنه وسوسههای شيطانی در دل خود مانع گردند، و در دوران تباهيها و دشواريها در دل و درون خود، استوار و محکم باشند. بايستی با ايمان به حتميت وعدههای الهی، پيروزی دين خدا و تحقق جامعه عدالت بنياد مهدوی را وعدهای تخلف ناپذير دانست. در دعاها، حالت انتظار منتظران واقعی، چنين ترسيم شدهاست:
اگر روزگاران به درازا کشد و عمر طولانی شود، يقينم به تو افزون گردد، و دوستيام فزونی يابد، و چشم به ظهورت دارم و منتظرم.
بايستی توجه داشت که برای ظهور، وقت تعيين نشدهاست، و وقوع آن را همواره ناگهانی توصيف کردهاند. از علی(علیه السلام) نقل است که میفرمايد:
در برپايی حکومت حق شتاب مکنيد، پيش از آنکه زمان(مناسب) آن فرا رسد، که پشيمان خواهيدشد. و زمان(آن) را دور و دراز نپنداريد که دلهايتان سخت(و نا اميد) شود.
ظهور فرج که بزرگترين پديده تاريخ جهان است، دارای شرايط و زمان ويژه خود است و نبايستی بیصبری و عجله نمود. ديگر اينکه با توجه به وجود شرايط مناسب، نبايد زمان ظهور نيز بسيار دور تصور شود بلکه بايستی چنين پنداشت که در عين حالی که زمان و شرايط مناسب برای اين حادثه عظيم ضروری است، ليکن اين شرايط شاید در زمانی بس اندک پديد آيد و محيط آماده ظهور و فرج گردد، به گونهای که ممکن است در يک شب کار ظهور سامان يابد، و صبح آن شب، امام ظاهر گردد. بنابراين، گذشت روزگاران و ديرپايی نظامهای ستم بنياد و انبوهی حوادث، منتظر راستين را در نيمه شب سرد و تاريک يلدای زندگی، از آينده مأيوس نخواهد ساخت.
3. امکان توجه و لطف خاص امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
در مکتب مهدوی که امام موعود زنده و حاضر است، امکان مورد توجه خاص قرار گرفتن اهميت ويژهای دارد. امام در هر کجا که باشد حاضر است و اگر افراد لايق باشند، اين تجربه ميسر خواهد شد. باید با خيرخواهی و مشکلگشايی و اذکاری چون دعای عهد و زيارت آلياسين، که نمونههايی از اين مناسک هستند، به اين تجربه دست يافت.
4. کمکرساني امام مهدي به مردم
الف) رواياتي بر توجه به و همراهي امام موعود با مردم دلالت دارند:
امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود :
الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ؛
بهره بردن از من در عصر غيبتم، مانند بهره بردن از آفتاب است هنگامي كه زير ابرها باشد.
براي به دست آوردن سيرت آن حضرت در دوران غيبت میتوان از برخي روايات، دعاها، زيارت نامه ها، توقيعات و نامههاي آن حضرت به بعضي از شيعيان و يا نقل قولهاي متواتر از افراد مورد وثوق كه به شرف حضور نائل آمدهاند، استفاده برد.
آنچه بيش از همه در ميان ادعيه، توقيعات و... به چشم میخورد، عنايت خاص آن حضرت به وضعيت شيعيان و گرفتاريهاي آنان در عصر غيبت است. به برخي از نكاتي كه در اين متون آمده، اشاره میشود:
یکم. آگاهي از وضعيت و احوال شيعيان
در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر شده، آمده است :
فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم؛
ما بر اخبار و احوال شما آگاهايم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نميماند.
دستگيري درماندگان، راهيابي گمشدگان، شفاي بيماران لاعلاج، خيرخواهي و دعا براي مؤمنان، شركت در تشييع برخي از آنان، حل بعضي از مشكلات علمي علما، خبردادن از پارهاي رويدادهاي مهم، دستگيري باطني افراد و...، از جمله كارهاي آن حضرت در اين خصوص است، چه او را بشناسند و چه نشناسند، و چه توسط خود آن حضرت صورت گيرد و يا توسط برخي ياران و خواص آن حضرت.
دوم. حفظ و نجات شيعيان از گرفتاريها و شر دشمنان
در همان توقيع آمده است:
إنا غيرُ مُهملينَ لمراعاتِكم و لا ناسينَ لذكرِكم، و لولا ذلك لَنَزَل بكم اللاءواءُ او اصطَلمكم الاعداءُ؛
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم، كه اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود ميآمد، و دشمنان شما را ريشه كن مينمودند.
سوم. حضور در ميان مردم
در روايتي از امام اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمده است :
فَوَ رَبِّ عَليٍّ إنَّ حُجَّتَها عَلَيها قائِمَةٌ، ماشِيَةٌ في طُرُقاتِها [طرفها]، داخِلَةٌ في دُورِها وَ قُصُورِها، جَوّالَةٌ في شَرقِ هذه الأرضِ وَ غَربِها، تَسمَعُ الكَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَي الجَماعَةِ؛
سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنان هست، در كوچه و بازار آنها گام برمیدارد و بر خانه هاي آنان وارد میشود و در شرق و غرب جهان به سياحت میپردازد و گفتار مردمان را میشنود و بر اجتماعات آنان وارد شده، سلام میدهد.
در دعاي ندبه نيز میخوانيم:
بِنَفسي انتَ مِن مُغَيَّبٍ لَم يَخلُ مِنّا، بِنَفسي انتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا؛
جانم فدايت ! تو آن غايبي هستي كه از ميان ما بيرون نيستي، جانم فدايت ! تو آن دور شده از وطني هستي كه از ما دور نشدهای.
چهارم. حضور هميشگي در مراسم حج
والله ان صاحب هذا الامر يَحضُرُ المَوسِمَ كُلُّ سَنَةٍ يَرَي النّاسَ وَ يَعرِفُهُم وَ يَرَونَهُ وَ لايَعرِفُونَهُ؛
آن حضرت هر سال در موسم حج حضور میيابد، همگان را میبيند و میشناسد، اما ديگران او را میبينند ولي نمیشناسند.
پنجم. تبيين ويژگيهای عصر ظهور
آيات و روايات روشنگر و نويدبخش ظهور امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، دلالت ميكنند كه مأموريت الهي آن حضرت بسيار بزرگ و داراي ابعادي مختلف و گسترده است كه زندگي بشر را در زمين دگرگون میسازد و فصل نوي را به روي انسانها ميگشايد.
مأموريت آن حضرت منحصر بر زنده كردن اسلام از نو و برپايي تمدن عادلانه و الهي و پرتوافشاني آن بر جهان نیست بلكه علاوه بر آن، ترقي و تكامل زندگي بشر را از لحاظ مادي در عصر خود و بعد از آن به گونهاي تأمين خواهد كرد كه با مراحل گذشته، مقايسه شدنی نخواهد بود.
مضمون برخی از روایات در این خصوص چنین آمده است:
ـ بركات زمين و آسمان بر دولت گشوده میشود و زمين، گنجينه هاي خود را براي او خارج میسازد و كليدهايش را تسليم او میكند. و زمين بعد از مردنش زنده شود.
ـ در مال و دارايي بخشنده است، و بر مسئولان و كارگزارانش سخت میگيرد، و با ناتوانان و مستمندان، بسيار دلرحم و مهربان است؛ بيمار با ديدنش بهبود میيابد و ضعيف با مشاهده او قوي و نيرومند میشود.
ـ با قيامش، خداوند از شيعيان، عيب و آفت را ميبرد و دلهايشان را چون پارههاي پولاد محكم میسازد و به هر كدامشان نيروي چهل مرد را میدهد و آنان را حاكمان و سرداران زمين ميكند.
ـ در روزگارش به عدل حكم نمايد، هر حقي به اهلش برگردانده شود، ظلم و ستم تماماً نابود گردد.
ـ با قيامش 25 حرف از 27 حرف علم را آشكار سازد و آنها را در بين مردم منتشر كند و با دست گذاشتن بر سرهاي بندگان خدا خردهايشان را به كمال رساند و اخلاقشان را كامل سازد.
ـ دولتش سرتاسر زمين را از شرق تا غرب عالم فرا گيرد، و به دولت و خلافت او، همه اهل آسمانها و زمين حتي پرندگان آسماني هم راضي باشند.
ـ با ظهور او، نه با انزال باران كه آن جاي خود دارد بلكه با برانگيختن مرداني كه عدالت را زنده كنند، زمين را با احياي عدالت زنده نمايد.
ـ با برپايي دولتش، هم شر برود، هم اشرار هلاك شوند، هم زنا برود و هم ربا رفع شود، خير و خوبي و خوبها بمانند. مردم بر عبادت و ديانت روي آورند و به راه شرع قدم نهند، نمازها را به جماعت بخوانند. عمرها طولاني شود و امانات ادا شوند، درختان پربار و بركتها چند برابر شود.
ـ با قيامش امنيتي برقرار شود كه پيرزن ناتوان از شرق به غرب رود، در حاليكه احدي به او آزار نرساند.
- در بين ياران اندكش، پنجاه زن باشد، و زنان در دولتش به كتاب خدا و سنت رسول قضاوت كنند، در حاليكه در كنج خانههايشان نشسته باشند.
ـ اموال را ميان مردم چنان به تساوي تقسيم كنند كه نيازمندي يافت نشود تا به او زكات دهند. اموال را بدون شمارش تقسيم كنند، و هركس نزد او آيد و گويد: به من مالي بده! او بيدرنگ بگويد: بگير!
ـ با قيامش دزديها و راهزنيها از بين میرود. اموال دنيا از دل زمين و روي زمين نزد او گرد آيد. آنگاه به مردم بگويد: بياييد اين اموال را بگيريد، همان اموالي كه براي آنها قطع رحم كرديد، خون ريختيد و مرتكب حرام شديد.
ـ با فروش كالا به مؤمن، سود گرفتن حرام شود، و خداوند بينيازي را در دل بندگان بيفكند، و كينهها از بين برود و صفا و صميميت همه جا حاكم شود.
ـ آسمان چنان باران رحمت خود را بباراند و زمين چنان رویيدنيهاي خود را بروياند كه زني از عراق تا شام را پيادهروي كند، در حاليكه قدم جز بر سبزهزار ننهد، و زينتش بر سرش باشد، اما نه ترسي از درندهاي و نه خوفي از كسي داشته باشد.
ـ و... .