علینقی فقیهی
رضا جعفری هرندی
ملیحه بادی
فاطمهسادات بیطرفان
چكیدهرضا جعفری هرندی
ملیحه بادی
فاطمهسادات بیطرفان
مسئلۀ مهدویت در عصر حاضر، موضوعی همگانی و فراگیر است و در واقع، به آرمانی جهانی تبدیل شده است. این اعتقاد سبب توجه روزافزون منتظران و بهویژه شیعیان به موضوع مهدویت و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) شده است. در میان وظایف منتظران، مهمترین وظیفه، ایجاد جامعهای منتظر است که یکی از الزامات آن، تربیت افراد جامعۀ منتظر به صورت مهدوی است. تربیت افراد به اَشکال گوناگونی صورت میگیرد که یکی از مهمترین ابعاد آن، «تربیت اخلاقی» است؛ تربیتی که در سرنوشت انسان و جامعه نقشی مهم دارد و به دلیل این اهمیت است که از دیرباز مورد توجه ویژه اندیشمندان و پیشوایان دینی بوده و هست. موفقیت تربیت اخلاقی بیش از هر چیز، مرهون زمینۀ مناسب آن است. از اینرو، ارائۀ راهکارهای مناسب آن بهویژه در نظام آموزش و پرورش کشور _ که بخش اعظمی از تربیت انسانها را بر عهده دارد _ ضروری به نظر میرسد. هدف از این پژوهش، بررسی راهکارهای تربیت اخلاقی زمینهساز ظهور در نظام آموزش و پرورش است و روش تحقیق، از نوع توصیفی _ اسنادی است. ایجاد فضای اخلاقی در مدارس و محیطهای آموزشی، محبت و احسان، روشهای پرورش آگاهی و بصیرت اخلاقی، روشهای پرورش گرایشها و عادات مطلوب اخلاقی و روشهای اصلاح رذایل، از جمله راهکارهای مورد تأکید در این پژوهش به شمار میآید.
مقدمه
از جمله وظایف منتظران در عصر غیبت، ایجاد جامعهای منتظر است. ساخت چنین جامعهای ایدهآل نیاز به الزاماتی دارد که یکی از این الزامات، تربیت مهدوی افراد جامعۀ منتظر است. چنانکه میدانیم، تربیت امری بسیار حساس و ظریف است. از اینرو وظیفۀ تربیت افراد به مسئولان متخصص واگذار شده و آنان در صورتی میتوانند تربیت مهدوی افراد را به سرانجام رسانند که خود نیز تربیت مهدوی شده باشند.
تربیت، ابعاد و ساحتهای گوناگونی دارد. از جمله مهمترین ابعاد تربیت، «تربیت اخلاقی» است. تربیت، ابعاد مختلفی همچون بُعد جسمانی، دینی، عرفانی، عقلانی، اجتماعی، عاطفی، سیاسی _ حکومتی و اخلاقی دارد که به تناسب آن، زمینهسازی نیز در این ابعاد میتواند صورت گیرد. اما بُعد اخلاقی تربیت به عنوان یکی از ابعاد مهم و اساسی در تربیت زمینهساز به شمار میرود. اخلاق و تربیت اخلاقی، به دلیل نقش مهمی که در سرنوشت انسان و جامعه دارد، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و پیشوایان دینی بوده است. پرداختن به تربیت اخلاقی در دین اسلام اهمیتی ویژه دارد؛ به گونهای که پیامبراکرم(ص) اصلیترین هدف خویش را کامل کردن مکارم و خوبیهای اخلاق برمیشمرد:
عَلَيْكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي بِهَا؛ (مجلسی، 1404: ج71: 420)
بر شماست به خوبیهای اخلاق؛ پس به درستی که خداوند مرا به آن برانگیخت.
از اینرو، برای شکلگیری جامعۀ ایدهآل مهدوی و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) شکلگیری تربیت صحیح، مستلزم فراهم کردن مقدمات آن است. در اینباره، نهادهای مختلفی نقش دارند که میتوان به نهادهای خانواده، آموزش و پرورش، جامعه و... اشاره کرد. از جمله نهادهای مهم و تأثیرگذار در تربیت پس از خانواده، آموزش و پرورش
است؛ زیرا به سبب الگوطلبی و الگوپذیری آدمی _ که ریشه در فطرتش دارد _ تأثیر
عناصر گوناگون مدرسه و تعلیم و تربیت زمینهساز بر انسان بسیار است. همچنین این نهاد میتواند استعدادهای آدمیان را در جهت مثبت و منفی سامان داده و اشخاص عالِم، عاقل، متفکر، مهذب، موحد، عدالتجو، فداکار یا خلاف اینها را تحویل جامعه دهد (فیروزآبادی، 1392: 170).
موفقیت تربیت اخلاقی بیش از هر چیز، مرهون زمینۀ مناسب آن است. از اینرو، ارائۀ راهکارهای مناسب آن بهویژه در نظام آموزش و پرورش کشور _ که وظیفه تربیت بخش اعظمی از افراد را پس از خانواده بر عهده دارد _ ضروری به نظر میرسد. بنابراین در این پژوهش، نخست به مفهومشناسی اخلاق و علم اخلاق و سپس به بحثی کوتاه درباره موضوعات مهمی همچون تربیت اخلاقی، زمینهسازی در آموزش و پرورش، رابطۀ اخلاق و اهداف آموزش و پرورش، اخلاق و محتوای تعلیم و تربیت و اخلاق و مقررات آموزشی پرداخته شده و در پایان، راهکارهای زمینهسازی تربیت اخلاقی در آموزش و پرورش، با توجه به آموزههای دین اسلام ارائه گردیده است.
اهداف و روش پژوهش
هدف از این پژوهش، بررسی راهبردهای تربیت اخلاقی زمینهساز ظهور در آموزش و پرورش است. روش پژوهش نیز از نوع توصیفی _ اسنادی است؛ زیرا هدف، توصیف کردن شرایط یا پدیدههای مورد نظر است. گردآوری اطلاعات نیز از بررسیهای کیفی و روش کتابخانهای با استناد به مقالات و پژوهشهای مختلف و کتب روایی شیعه صورت گرفته است.
مفهومشناسی اخلاق و علم اخلاق
«اخلاق» جمع «خُلق» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیدۀ بصیرت و غیرظاهر قابل درک است. در مقابل، «خَلق» به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته میشود (راغب اصفهانی، 1366: 159). همچنین «خُلق» را صفت نفسانی راسخ نیز میگویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بیدرنگ انجام میدهد. مثلاً فردی که دارای «خُلق شجاعت» است، در رویارویی با دشمن، تردید به خود راه نمیدهد. این حالت استوار درونی، ممکن است در فردی به طور طبیعی، ذاتی و فطری وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی میشود یا به اندک بهانهای شاد میگردد. منشأهای دیگر خُلق، وراثت و تمرین و تکرار است؛ مانند اینکه نخست با تردید و دودلی اعمال شجاعانه انجام میدهد تا به تدریج و بر اثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود میآید؛ به طوری که از این پس بدون تردید، شجاعت میورزد (ابنمسکویه، 1371: 51). صفت راسخ درونی، ممکن است «فضیلت» و منشأ رفتار خوب باشد یا «رذیلت» و منشأ کردار زشت. به هر روی، بدان «خُلق» گفته میشود (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 16).
«علم اخلاق» علمی است که از انواع صفات و افعال خیر و شر انسان بحث میکند؛ یعنی آدمی را به حُسن و قُبح افعال آشنا نموده و حدود وظایف و تکالیف بد و خوب را مشخص میکند. علم اخلاق با تعیین حدود افعال، زمینۀ انتخاب آگاهانه و ارزشمند را به وجود میآورد؛ بهویژه در زمینۀ غرایز، عواطف، سالمسازی شخصیت و پیریزی روابط و مناسبات سالم اجتماعی نقشی اساسی دارد (هاشمی ورکاوندی، 1367: 121).
وظیفۀ علم اخلاق، کار عملی بر روی فضیلتها و رذیلتهاست؛ مانند دستهبندی فضایل و رذایل اخلاقی اولویتبندی آنها، کیفیت کسب فضیلتها، چگونگی از بین بردن رذیلتها و بررسی علل و عوامل جذب فضایل و رفع رذایل (نصر اصفهانی، 1378: 24) و در واقع، غایت علم اخلاق آن است که از این انسان چیزی بسازیم که هیچ عمل او از حکمت و شناخت و بصیرت و هدایت خارج نباشد (حائری شیرازی، 1373: 34).
تربیت اخلاقی
واژۀ تربیت از ریشۀ «رَبَوَ» و باب تفعیل است و با توجه به ریشۀ آن به معنای فراهم آوردن اسباب فزونی و پرورش است و از اینرو به معنای تغذیۀ طفل به کار میرود. افزون بر این، تربیت به معنای تهذیب نیز به کار رفته که به معنای زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی است. اما در قرآن، مفهوم تربیت از ریشۀ رَبَوَ چندان مورد توجه قرار نگرفته (باقری، 1391: 52-51) و مشتقات این مفهوم تنها در دو آیه از قرآن ذکر شده است؛ آنجا که خداوند متعال میفرماید:
وَاخفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارحَمهُما کَمَا رَبَّیَانِي صَغِیراً؛ (اسراء: 24)
و بالهاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همانگونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!
قَالَ أَلَم نُرَبِّكَ فیِناَ وَلیِدًا وَلَبِثتَ فیِنَا مِن عُمُرِكَ سِنیِنَ؛ (شعراء: 18)
[فرعون به موسی(ع)] گفت: آيا ما تورا در كودكى نپرورديم و ساليانى از عمرت را در نزد
ما نماندى؟
افزون بر این، واژۀ تربیت از ریشۀ دیگری نیز به کار میرود و آن ریشۀ «ربب» است و در کتابهای لغت، دارای معانی متعددی همچون سرپرستی، کامل کردن، اصلاح امور، تدبیر، تأدیب، چیزی را ایجاد و انشا کردن و به تدریج از حالت نقص به حد تمام رساندن و سوق دادن شیء به سمت کمال و رفع نقایص است. به نظر میرسد معنای تربیت از ریشۀ «ربب»، همین معنای اخیر است و سایر معانی همه از آثار و لوازم این معنا باشد؛ زیرا در تمام معانی مذکور، به گونهای معنای تدبیر برای سوق دادن به سوی کمال وجود دارد. در واقع، مشتقات کلمۀ تربیت از ریشۀ «ربب»، مانند ربوبیت، ربّ، مربوب، ربّانی، ربیون و ارباب، در متون اسلامی فراوان به کار رفته است (ضرابی، 1390: 166).
تربیت در اصطلاح نیز عبارت است از فراهم ساختن زمینههای رشد و شکوفایی تربیتپذیر و رساندن او به مرحلهای که استعدادها و قابلیتهایش را بروز دهد (مصباح، 1382: 37).
تربیت اخلاقی، بخشی مهم از علم اخلاق را تشکیل میدهد و چون مباحث آن عمدتاً ناظر به راهکارهای عملی و ارائۀ توصیههایی در باب عمل است، گاهی از این بخش با نام «اخلاق عملی» یاد میشود. در مقابل، به آن بخش از مباحث اخلاقی که به توصیف خوبیها و بدیهای اخلاقی میپردازد، «اخلاق نظری» میگویند (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 18).
بدین ترتیب، تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزشهای اخلاقی و پرورش گرایشها و فضیلتهای اخلاقی است که در آن ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری اخلاق مورد توجه قرار گرفته است (داودی، 1389: 10- 11). در این راستا نظام آموزشی نیز به سراغ تربیت اخلاقی رفته و در هدفگذاری خود برای همه دورههای تحصیلی اهداف اخلاقی را پیشبینی کرده است. شورای عالی آموزش و پرورش _ که وظیفه قانونگذاری برای نظام آموزش و پرورش کشور را بر عهده دارد _ برای تربیت اخلاقی هر یک از دورههای ابتدایی، راهنمایی تحصیلی و متوسطه هشت هدف تربیت اخلاقی را تعیین کرده و دستاندرکاران را به تلاش برای رسیدن به این اهداف موظف نموده است.
زمینهسازی
زمینه، در لغت به معنای نقشه، طرح و موضوع است. از اینرو زمینهسازی نیز به معنای آماده کردن طرح و نقشه برای انجام دادن کاری است (عمید، 1367: 739). از زمینهسازی ظهور، هم آمادگی برای ظهور را میتوان اراده کرد و هم اقداماتی را که سبب تعجیل ظهور میشود. بیگمان رفتارهایی که باعث تعجیل در ظهور میشوند، به معنای تأثیرگذاری عملکرد انسانها در تعجیل یا تأخیر ظهور است. در واقع زمینهسازی، به هر دو معنای آن درست و مستند به روایات است و عملکرد انسانها در غیبت و ظهور امام تأثیری مستقیم دارد. زمینهسازی وظیفهای مستقل و متفاوت با مسئولیتهای معهود دینی نیست، بلکه انجام دادن همین مسئولیتهای معهود دینی، ظرفیت همراهی با امام را در مردم ایجاد میکند و زمینههای ظهور را فراهم میسازد (آیتی، 1390: 19-20).
انسان از شرایط مختلف محیطی اعمّ از شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی تأثیر میپذیرد. در واقع انسان، هم از حیث ظاهر و هم از حیث باطن خویش تحت تأثیر شرایط قرار دارد. برای زدودن برخی از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مطلوب در انسان، باید به دستکاری شرایط محیطی او پرداخت. نمونهای از اصلاح شرایط در داستان حضرت موسی(ع) چنین است:
موسی(ع) مدتی از میان امت خویش غایب شد. در غیبت او، سامری موقعیت را مناسب دید و با عاریت گرفتن زیور و زینت مردم، گوسالهای زرّین و فریبا پرداخت؛ آنچنان که به گفتۀ خود آنان که به سامری روی آوردند، بیاختیار فریفتۀ آن گوساله شدند و در برابر آن سر به سجده بردند و آن را معبود خویش دانستند. هنگامی که موسی(ع) بازگشت و امت خود را گرفتار فتنۀ سامری دید، او را فراخواند و گفت:
فَاذْهَبْ ... وَانظُرْ إِلَى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً؛ (طه: 97)
پس [از میان ما] برو... [اكنون] بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى و ببين ما آن را نخست مىسوزانيم، سپس ذرّات آن را به دريا مىپاشيم!
حضرت موسی(ع) برای مهار زدن به اندیشۀ شرک در میان مردم _ علاوه بر تبیین فکری _ دست به تغییر موقعیت زد؛ سامری را از امّت اخراج کرد و آثار ضلالتبار او را از متن جامعه زدود و بدینگونه مرداب را از ریشه سوزاند. بدون چنین تغییری حاصل به بار نمیآمد، چنانکه هارون بدون آن نتوانسته بود در غیبت موسی(ع) فتنه را مهار کند.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان گفت یکی از روشهای تربیتی اصلاح شرایط، روش زمینهسازی است. زمینهسازی به این معناست که با اقدامات و فعالیتهای فردی و اجتماعی خود، بستر ظهور حضرت مهدی(عج) را فراهم کنیم (آصفی، 1427). در حرکت زمینهسازی، همه تلاش بر این است که به دولت کریمه حضرت مهدی(عج) نزدیک شده و ویژگیهای عصر ظهور را در حوزههای مختلف به عرصه ظهور رسانیم (عمادی، 1388: 84).
زمینهسازی در آموزش و پرورش
محیط تعلیم و تربیت نیز همچون خانواده از مهمترین عوامل مؤثر در تربیت
زمینهساز است. همه محیطهای آموزشی _ اعم از مراکز نگهداری کودکان، دبستانها، مدارس راهنمایی و دبیرستانها _ باید عطر و بوی فرهنگ مهدویت داشته باشند. نقش معلم و مربی نیز در شکلگیری شخصیت انسان منتظر و ساختار روحی و رفتاری او نقشی کلیدی است؛ به گونهای که متعلم و متربی ممکن است در تمام حرکات و سکنات خود تحت تأثیر قرار گیرد و همه چیز خود را از معلم و مربی، نمونه برداری کند. از اینرو باید بدین امر توجهی تام داشت.
در واقع، هر اندازه مربیان انسان، واجد کمالات والا باشند، به همان اندازه میتوانند نقش مثبت و کارگشایی را در رشد فکری و اخلاقی انسانها ایفا کنند؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) اثرگذاری معنوی و روحی را در حد اعلای آن داشتند و در عصر ظهور و انسانهای بسیار وارسته و برگزیدۀ همراه او، چنین نقش پویایی را ایفا خواهند کرد (کارگر، 1378: 95)؛ زیرا انسان در پرتو رشد فکری و اخلاقی راه کمال و سعادت را میپیماید و از گردنههای سخت انحراف عبور میکند.
روش زمینهسازی دو وجه دارد: یکی ناظر به فراهم آوردن شرایط اوّلیهای است که احتمال بروز رفتارها و حالات مطلوب را بالا میبرد و دیگری ناظر به جلوگیری از شرایط اوّلیهای که احتمال بروز رفتارها و حالات نامطلوب را افزایش میدهد (باقری، 1391: 136).
در واقع، فرهنگ زمینهسازی، تلاش مستمر برای شناخت ارزشها و باورها و مشخص کردن اهداف، راهبردها، سیاستگذاریها و برنامهریزیها و اجرای آنها با نظارت و کنترل است.
اخلاق و اهداف آموزش و پرورش
اهداف اخلاقی، از جمله مهمترین اهداف تعلیم و تربیت به شمار میآیند. توجه به اهداف اخلاقی در تعلیم و تربیت، از مهمترین توصیهها و دغدغههای جهانی است. سازمان ملل متحد در بند2 از مادۀ 26 اطلاعیه جهانی حقوق بشر، مقرر داشته است که تعلیم و تربیت باید به توسعۀ شخصیت انسان و تقویت و احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی متوجه گردد و تفاهم و اغماض و مودّت را بین کلیه ملل و دستههای نژادی و مذهبی به وجود آورد و موجب پیشرفت فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح شود (حاجی دهآبادی، 1379: 204). بنابراین معلمان تنها در صورتی قادر به انجام وظیفۀ خود در تربیت اخلاقی دانشآموزان خواهند بود که تصویر روشنی از اخلاقیات داشته باشند.
اخلاق و محتوای تعلیم و تربیت
از جمله ملاکهایی که در گزینش و ارائۀ محتواهای تربیتی مورد توجه قرار میگیرد، ملاکهای اخلاقی است. اگر یکی از وظایف اساسی تعلیم و تربیت، پرورش اخلاقی متربیان و تحقق کمالات انسانی باشد، باید محتواهایی متناسب با این غایت تهیه و عرضه شود (همو: 205). امروزه در اینباره که بخشی از آنچه به دانشآموز انتقال داده میشود، باید فضایل اخلاقی و مناسبات انساندوستانه در ارتباطات گروهی و رعایت هنجارهای اخلاقی در استفاده صحیح از طبیعت باشد، بحثی نیست؛ اما باید توجه شود از ارائه مستقیم اخلاقیات پرهیز شود و کمتر اخلاقیات در قالب یک درس و یک کتاب آموزش داده شود؛ بلکه تلاش شود اخلاقیات به صورت غیرمستقیم و ضمن سایر دروس آموزش داده شود؛ چرا که در غیر این صورت، نهتنها درس اخلاق به لفاظی اخلاقی خواهد انجامید، بلکه آن هم به مانند سایر دروس، به صورت حفظی _ یادسپاری و یادآوری و تکرار بدون کمترین کاربرد عملی، تدریس خواهد شد (پورظهیر، 1371: 158- 174).
اخلاق و مقررات آموزشی و پرورشی
در حوزۀ آموزش و پرورش، اخلاق و قواعد اخلاقی هم در قالب نوع عمل و رفتاری که از متصدیان و مجریان و نیز مخاطبان آموزش و پرورش انتظار میرود و هم درباره مقررات ناظر به تحقیقات و دانش تعلیم و تربیت، تجلی ویژهای دارد. از دیرباز تاکنون، اخلاقیات آموزشی _ که همان رفتارهای شایسته و هنجارهای مناسبی است که استاد نسبت به شاگرد و شاگرد نسبت به استاد باید در نظر داشته باشد _ جایگاهی خاص دارند؛ امری که گاه از آن به «آداب آموزشی» (ادب معلم و استاد و ادب درس و...) تعبیر میشود. این آداب، گذشته از آنکه فرایند یادگیری را رونق خاصی میبخشند، نوعی تعامل و رابطۀ عاطفی ویژه را در محیط آموزشی و تربیتی ایجاد میکنند و خود، از مؤثرترین شیوههای آموزشی و ترویج فضایل اخلاقی به شمار میآیند (حاجی دهآبادی، 1379: 210).
راهکارهای زمینهسازی تربیت اخلاقی در نظام آموزشی
در این بخش، راهکارهای زمینهسازی تربیت اخلاقی در آموزش و پرورش، با تأکید بر روشهای آموزش اخلاق، همراه با نمونههایی از سیرۀ پیامبر (ص)و اهلبیت(ع) میشوند. ملاحظات اخلاقی درباره روشها را میتوان در حفظ حرمت و شخصیت انسانی، داشتن پیامدها و آثار نیک اخلاقی برای فرد و دیگران، تحقق غایات اخلاقی و کارآمدی آنها دانست (همو: 209). این راهکارها در سه دستۀ اخلاقگرایی، پاکسازی اخلاقی و زیباسازی اخلاقی ارائه میشود:
1. توجه به اهمیت و ارزش اخلاق (اخلاقگرایی)
نخستین گام در تربیت اخلاقی، تثبیت ارزش و جایگاه اخلاق در دل و جان منتظر است. ابتدا منتظر باید به اهمیت این مفهوم در مسیر انتظار و رسیدن به جایگاه بلند منتظران پی برد و آن را با عمق وجود خویش درک کند. از جمله اخلاقیاتی که منتظر باید علاوه بر اخلاقگرایی شخصی و فردی بدان توجه داشته باشد، «اخلاق اجتماعی» است. رعایت اخلاق اجتماعی میتواند مکر دشمنان و نقشههای شیطانی استعمارگران را از بین ببرد و رضایت خداوند متعال، رسول خدا(ص)، اهلبیت(ع) و بهویژه امام زمان(عج) را به همراه داشته باشد (کیانی، 1388: 115-116).
از جمله راهکارهای مطرح در زمینۀ اخلاقگرایی مهدوی و در حوزههای اخلاق فردی و اجتماعی، ایجاد فضای اخلاقی در محیطهای آموزشی و محبت مربی نسبت به متربی است.
الف) ایجاد فضای اخلاقی در محیطهای آموزشی
یکی از روشهای بسیار مؤثر در ایجاد زمینۀ مناسب برای تربیت اخلاقی زمینهساز ظهور، حاکم کردن فضای اخلاقی افراد منتظر و مهدییاور در مدارس است. البته باید توجه داشت حاکمیت ارزشهای اخلاقی به معنای حاکمیت از طریق اعمال فشار و زور نیست، بلکه بدین معناست که افراد از صمیم قلب برای آنها ارزش قائل شوند و آنها را بپذیرند و به آنها پایبند باشند. هنگامی که فضای اخلاقی مناسب به وجود آید، نسل جدیدی که در آن زیست میکند، به صورت عملی با ارزشهای اخلاقی آشنا شده و بر اساس سازوکار تقلید و همرنگی، آنها را در زندگی روزمرۀ خود به کار میبندد (داودی، 1389: 116- 117).
ب) محبت معلم نسبت به دانشآموز
یکی از محورهای مهم «اخلاق اجتماعی» زمینهساز ظهور، برقراری روابط مناسب اجتماعی بین افراد است. از جمله عناصری که میتواند این روابط را در جهت زمینهسازی برای ظهور منجی، تعالی بخشد، محبت میان معلم و دانشآموز است. محبت به دانشآموز میتواند زمینه را برای تربیت اخلاقی و تأثیرگذاری مربی آماده و مساعد کند؛ بدین صورت که با ابراز محبت معلم نسبت به دانشآموز، بذر محبت در دل نسل منتظر کاشته شده و به ایجاد علاقۀ متقابل دانشآموز به معلم و در نتیجه درک عمیقتر مسائل بیان شده درباره وجود مقدس امام عصر(عج) میانجامد. خداوند در تربیت انسان، محبت را به عنوان پیوندی محوری بین معلم و دانشآموز به کار میگیرد و در قرآن میفرماید:
فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ؛ (مائده:54)
خدا به زودى گروهى را مىآورد كه آنان را دوست دارد و آنان هم خدا را دوست دارند.
در این آیه، «یحبّهم» پیش از «یحبّونه» آمده است؛ یعنی ابتدا از ابراز محبت خدا و سپس از ابراز محبت انسان نسبت به خدا صحبت شده است و این بدان معناست که ابراز محبت معلم به دلبستگی دانشآموز سمت و سو میدهدو ثمرۀ آن، به وجودآمدن نوعی شیفتگی عمیق در متربی نسبت به مربی است و هنگامی که این شیفتگی حاصل شود، میتوان با ابراز محبت، فرد را به انجام برخی اعمال و با منع محبت، او را به ترک اعمالی برانگیخت.
چنانکه گفته شد، محبت و مهربانی معلم نسبت به دانشآموز، از جمله شیوههایی است که میتواند ثمربخشی بیشتر جریان تربیتی را در پی داشته باشد. هنگامی که بین معلم و دانشآموز در مدارس رابطهای عاطفی برقرار شود، آموزههای معلم، از سوی شاگرد بسیار بهتر پذیرفته میشوند؛ از سوی دیگر، احترام معلم به شاگردان باعث استحکام و استمرار این رابطه شده و به نافذ بودن آن کمک میکند؛ در حالی که تحکم و زورمداری به بروز واکنشهای منفی در شاگرد میانجامد و رابطۀ تربیتی را قطع میکند (عابدی، 1385: 32). امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:
الْإِنْسَانُ عَبْیدُ الْإِحْسَانِ؛ (تمیمی آمدی، 1366: 385)
انسان بندۀ [محبت و] احسان است.
این علاقه و دوستی نیز زمینه را برای تأثیرپذیری از احسان کننده آماده میکند؛ زیرا قلب انسان به هر چه علاقهمند باشد، سایر اعضا و جوارح او نیز به آن متمایل میشوند و علاقهمندی نیز پذیرش و پیروی را در پی دارد.
2. پاکسازی رذایل
دومین گام در تربیت اخلاقی زمینهساز ظهور، «پاکسازی رذایل اخلاقی» است. از ابتدای تاریخ، طهارت و پاکسازی _ چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی _ مد نظر علما، اندیشمندان و بزرگان بوده است. یکی از بزرگترین موانع، اخلاق زشت و نکوهیده است که باید از وجود انسان پاک شود؛ پیراستگی اخلاقی و از بین بردن بدیها و اخلاقیات ناپسند
از مهمترین ویژگیهای مؤمن منتظر است که راه زمینهسازی برای رسیدن به موعود را برای
او هموار میکند (کیانی، 1388: 118-117). با توجه به رسالت آموزش و پرورش
درباره زمینهسازی برای ظهور حضرت، در این بخش به روشهای اصلاح رذایل اخلاقی پرداخته میشود.
الف) روشهای اصلاح رذایل
برای اصلاح رذایل اخلاقی روشهای زیر میتوانند مفید واقع شوند:
یکم. چشم پوشی یا اغماض: بروز ضعفها و خطاها، شکستن عزت نفس و خرد شدن شخصیت را در پی دارد. بنابراین اغماض و چشمپوشی از آنها میتواند شیوهای برای تکریم شخصیت دانشآموز باشد. وقتی از کسی خطایی سر میزند یا از او احتمال خطا میدهیم، برای تربیت اخلاقی و حفظ کرامتش میتوان سه مرحله در نظر گرفت (دیلمی و آذربایجانی، 1383):
_ حمل به صحت یا تفسیر به نیکوترین وجه: امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلاً؛ (کلینی، 1365: ج2، 362)
كار برادر دينى خود را به بهترين وجهى مقرر دار تا آنكه دليلى به دست تو آيد كه بر تو چيره شود و راه توجيه را بر تو ببندد و به هيچ سخنى كه از برادرت برآيد بدگمان مباش تا محمل خوبى براى آن توانى يافت.
در اینجا معلمان کارهای دانشآموزان را به بهترین شکل تعبیر و تفسیر میکنند و با نگاهی مثبت به آنها توجه مینمایند.
_ تغافل و تجاهل: در این روش، لازم است وانمود شود خطای صورت گرفته از دانشآموز سر نزده است و نیز توجیهش پذیرفته شود، با اینکه مربی به عدم صحت آن آگاهی دارد. علی(ع) فرمود:
لَا عَقْلَ كَالتَّجَاهُلِ؛ (تمیمی آمدی، 1366: 53)
هیچ برخوردی از تجاهل [و خود را به ناآگاهی زدن نسبت به برخورد بد دیگری] خردمندانهتر نیست.
اصولاً بیتوجهی و تغافل نسبت به امور کوچک و بیارزش، از بزرگی قدر افراد حکایت دارد و بخشی از آرامش در زندگی و معاشرت خوب مردم در سایه تغافل تحقق مییابد.
_ عفو و صفح: پس از آنکه خطا مسلم و آشکار شد، هنوز هم جای اغماض و چشمپوشی وجود دارد. اگر احتمال دهیم که عفو و گذشت از خطای دیگران باعث تنبیه و اصلاح آنان خواهد شد _ که غالباً چنین است _ عفو کردن بهتر است (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 182). خداوند عفو را به مثابۀ سیرۀ جاری در اجتماع توصیه میکند:
خُذِ الْعَفْوَ؛؛ (اعراف: 199)
[ای پیامبر] عفو و گذشت را پیشۀ خود ساز.
به راستی چه جایی بهتر از مدرسه و کلاس درس برای رعایت این عفو و گذشت و اغماض و چشمپوشی از خطاهای دانشآموزان؟ با این کار زمینه اصلاح شاگردان سادهتر فراهم میشود.
دوم. تذکر دادن: در روایتی از پیامبر میخوانیم:
كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ الشَّيْءَ لَمْ يَقُلْ: مَا بَالُ فُلانٍ يَقُولُ كَذَا وَكَذَا، وَلَكِنْ يَقُولُ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَقُولُونَ كَذَا وَكَذَا؟ (داوودی، 1389: 151)
هر گاه پیامبر(ص) مطلع میشد که کسی سخنی نادرست گفته است، نمیفرمود: چرا فلانی چنین و چنان گفته؛ بلکه میفرمود: چرا برخی چنین و چنان میگویند؟
از اینرو، پیامبر در برابر سخنان ناشایست واکنش نشان داده و تذکر میداد؛ اما این تذکر همواره به کنایه و اشاره بود و نه مستقیم؛ زیرا تذکر مستقیم و با ذکر نام، موجب بیاعتباری متخلف میشود و این کار مانع تأثیرگذاری تربیتی روش تذکر میشود. با این حال، در مواردی نیز به صورت خصوصی تذکر میداد (همو). کلاس درس و مدرسه محلی خوب برای تذکر دادن به دانشآموزان و بهره بردن از نتایج تربیتی آن است.
سوم. وعدۀ پاداش دادن: معلمان در مدارس، دانشآموزان را با وعده و تشویق به جایزه، نمره و ... به انجام کارهای مورد نظر خود ترغیب میکنند. در سیرۀ معصومان(ع) گاه برای اصلاح فرد متخلف، از او میخواستند قول دهد تا از آن کار دست بردارد و در مقابل آنان نیز به او وعدهای میدادند. داستان همسایۀ ابوبصیر که از راه حرام ثروتی به دست آورده بود و مجالس لهو و لعب تشکیل میداد و در مقابل اعتراض و تذکر ابوبصیر، از وی خواست تا وضع او را برای امام صادق(ع) بیان کند و برای ترک این حالت از آن حضرت راهحلی بخواهد از همین موارد است. امام(ع) به ابوبصیر فرمود: «به همسایهات بگو از آن کارها دست بردارد تا من بهشت را برای او تضمین کنم.» بر پایۀ این روایت، امام صادق(ع) در مقابل تعهد شخص به ترک کارهای ناشایست اخلاقی، بهشت را به او وعده میدهد و این شیوه کارگر میافتد و او از وضع پیشین خود توبه میکند (همو: 152).
چهارم. برخورد تند: گاه هیچیک از روشهای پیشگفته در شخص مؤثر نمیافتد. در این صورت برای اصلاح رفتار متخلف، معصومان(ع) از روشهای تندتری استفاده میکردند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:
أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(ص) رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِي النَّارِ؛ (کلینی، 1365: ج2، 181)
مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: من پسر فلان بن فلان هستم. و اجداد خود را تا نُه نسل برشمرد. پیامبر(ص) فرمود: بدان که تو هم دهمین آنها در آتش [جهنم] هستی.
در اینجا پیامبر(ص) با تفاخر به اجداد کافر _ که از نظر اخلاقی امری ناشایست است _ برخورد کرده و پاسخی در حد دشنام به شخص میدهد. این رفتار نشان میدهد که از نظر پیامبر(ص) تفاخر به نیاکان کافر عملی بسیار زشت و ناپسند است. معلمان نیز در برخی موارد از این روش استفاده میکنند.
پنجم. ایجاد فشار اجتماعی: گاه هیچیک از روشهای یادشده در اصلاح رفتار شخص مؤثر نمیافتد. در این صورت چه باید کرد؟ در سیرۀ پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) در چنین مواردی از روش ایجاد فشار اجتماعی استفاده شده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و معمولاً بیرون از جامعه و بدون آن نمیتواند به زندگی ادامه دهد، برای اصلاح برخی رفتارهای ناشایست فرد متخلف، میتوان از فشار اجتماعی سود برد. یکی از انواع فشارهای اجتماعی، آگاه کردن دیگران از رفتار نادرست متخلف و دیگری قطع رابطه است. گاه معصومان(ع) از این روش برای اصلاح رفتارهای ناشایست دیگران استفاده میکردند. ماجرای امام صادق(ع) با دوست خود که در بازار کفش به غلام خود نسبت زنازاده بودن داد و امام(ع) با او قطع رابطه کرد، نمونهای از این روش است (داوودی، 1389: 154- 155).
3. زیباسازی اخلاقی
گام بعدی در تربیت اخلاقی زمینهساز ظهور، زیباسازی اخلاقی است. زیباسازی اخلاقی بدین معناست که انسان پس از آنکه درون خود را از ناراستیها و زشتیها پاک کرد، شروع به آراستن وجود خود به انواع فضایل و نیکیها کند. راه سبز انتظار، راهی زیباست که مبدأ و مقصدی زیبا دارد و انسان باید در وجود خود زیباسازی اخلاقی و رفتاری را نهادینه کند تا بتواند در ردیف منتظران دولت یار قرار گیرد (کیانی، 1388: 121-122). از اینرو یکی از وظایف مربی در حوزۀ آموزش و پرورش، یاری رساندن به متربی برای ایجاد و تقویت آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش تفکر اخلاقی و گرایشها و عادات مطلوب اخلاقی است که در ادامه به هر یک از این راهکارها پرداخته میشود.
الف) آگاهیسازی و بصیرتافزایی اخلاقی
برای افزایش آگاهیهای اخلاق و رشد بصیرت اخلاقی در متربی از روشهای زیر میتوان بهره برد:
یکم. روشهای آشنا کردن دانشآموز با آموزههای اخلاقی: این روشها در رشد و تقویت بصیرت اخلاقی نقشی اساسی دارد و به همین سبب، پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) به آموزش معارف اخلاقی اهتمامی ویژه میورزیدند. آنها برای آشنا کردن مردم با آموزههای اخلاقی از روشهایی ذیل استفاده میکردند:
_ آموزش اصول و معیارهای اخلاقی: یکی از مشکلات عمده در آموزش اخلاق این است که چگونه میتوان آموزههای اخلاقی را به شاگرد آموزش داد تا وی بتواند بدون نیاز به معلم در شرایط گوناگون، وظیفۀ اخلاقی خود را تشخیص دهد و بر اساس آن عمل کند. معصومان(ع) از روش خاصی استفاده میکردند که بیان معیارهای عملی است:
مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ؛ (مجلسی، 1404: ج74، 78)
کسی که کار نیک، او را خشنود و کار بد، او را ناخشنود سازد مؤمن است.
در روایت بالا پیامبر(ص) خشنودی از کارهای نیک و ناخشنودی درونی از کارهای زشت را نشانۀ ایمان واقعی میداند. این معیار برای همه قابل استفاده است و هر کس با اندکی دقت و توجه به حالات خود میتواند تشخیص دهد تا چه اندازه به دستورهای اسلام، از جمله دستورهای اخلاقی آن پایبند است (داوودی، 1389: 123).
در روایتی آمده است:
دَعْ مَا يُرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يُرِيبُكَ؛ (مجلسی، 1404: ج74، 171)
آنچه را در درستی آن شک داری رها کن، به آنچه در درستی آن شک نداری عمل کن.
در این روایت، قاعدۀ یقین مطرح شده است. هر گاه در درستی کاری شک داشتی آن را رها کن و کاری را انجام بده که در شایسته بودن آن تردید نداری. این قاعده نیز به آسانی مانع آلوده شدن شخص به رفتارهای ناشایست میشود.
_ تبیین جهانبینی و فلسفۀ ارزشهای اخلاقی: نظام آموزشی میتواند در کتابهای درسی به تبیین جهانبینی و فلسفۀ ارزشهای اخلاقی پرداخته و عملاً معلمان و دانشآموزان را با این موضوع مهم آشنا کند. یکی از موضوعات قابل توجه در سیرۀ پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) این است که آنان برای آموزش بنیانهای اخلاق و تربیت اخلاقی اهمیت بسیاری قائل شده و در فرصتهای مقتضی میکوشیدند جهانبینی اسلامی را _ که زیربنای اخلاق و تربیت اخلاقی اسلامی است _ به متربیان آموزش دهند. در روایتی آمده است:
قَيْسَ بْنَ عَاصِمٍ الْمِنْقَرِيَّ يَقُولُ: قَدِمْتُ عَلَى رَسُولِ اللهِ(ص) فِي وَفْدٍ مِنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ فَقَالَ لِي: اغْتَسِلْ بِمَاءٍ وَ سِدْرٍ. فَفَعَلْتُ ثُمَّ عُدْتُ إِلَيْهِ وَ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ! عِظْنَا عِظَةً نَنْتَفِعْ بِهَا. فَقَالَ: يَا قَيْسُ! إِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلًّا وَ إِنَّ مَعَ الْحَيَاةِ مَوْتاً وَ إِنَّ مَعَ الدُّنْيَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً وَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً وَ إِنَّ لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ سَيِّئَةٍ عِقَاباً وَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً وَ إِنَّهُ يَا قَيْسُ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ لَا يُحْشَرُ إِلَّا مَعَكَ وَ لَا تُحْشَرُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ صَالِحاً لَمْ تَأْنَسْ إِلَّا بِهِ وَ إِنْ كَانَ فَاحِشاً لَا تَسْتَوْحِشْ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ عَمَلُكَ؛ (مجلسی، 1404: ج74، 176)
قیس بن عاصم منقری میگوید: با جمعی از بنیتمیم به خدمت پیامبر(ص) رسیدیم. پیامبر(ص) به من فرمود: دستت را با آب و سدر بشوی. من این کار را انجام دادم و برگشتم و گفتم: ای رسول خدا، ما را موعظهای کن تا از آن بهره مند شویم. فرمود: ای قیس، با هر عزتی ذلتی است و با هر حیاتی مرگی و با هر دنیایی آخرتی و همراه هر چیزی حساب کنندهای است و بر هر چیزی مراقبی. هر کار نیکی ثواب دارد و هر کار زشتی عذاب و هر عمر و اجلی ثبت شده است. ای قیس، به ناچار همراهی داری که با تو دفن میشود در حالی که زنده است و تو با او دفن میشوی در حالی که مردهای. اگر همراه تو بزرگوار باشد، تو را بزرگ میدارد و اگر پست باشد، تو را وامینهد. جز با تو محشور نمیشود و تو نیز جز با او محشور نمیشوی و از تو نمیپرسند جز از آن و برانگیخته نمیشوی جز با آن. پس همراه خود را صالح و شایسته قرار ده که اگر شایسته باشد، جز با آن انس نمیگیری و اگر زشت باشد جز از آن وحشت نمیکنی و این همراه تو عمل توست.
پیامبر(ص) در این روایت، با بیانی زیبا ابتدا پایههای تربیت اخلاقی را بیان میکند، سپس قیس را به عمل نیکو فرامیخواند و از عمل زشت برحذر میدارد.
_ بیان عواقب و پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی: از دیگر روشهای آشنا کردن دانشآموز با آموزههای اخلاقی، بیان پیامدها و نتایج اعمال اوست. آثار مهم تربیتی آگاهی از رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی عبارتاند از: افزایش آگاهی و بصیرت اخلاقی دانشآموز، تقویت قدرت انتخاب و تصمیمگیری صحیح اخلاقی دانشآموز و همچنین ایجاد یا تقویت انگیزه برای عمل اخلاقی. بیان عواقب اعمال مختلف در سیرۀ تربیتی امامان معصوم(ع) فراوان به چشم میخورد. امام صادق(ع) فرمود:
إِنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الْغِنَى؛ (کلینی، 1365: ج4، 53)
میراث اسراف، نیازمندی و میراث میانهروی، بینیازی است.
همچنین، امیر مؤمنان علی(ع) دربارۀ عفت میفرماید:
بِالْعَفَافِ تَزْكُو الْأَعْمَالُ؛ (تمیمی آمدی، 1366: 205)
اعمال انسان با عفت ورزیدن، [ازآلودگیها] پاک میشود.
نظام آموزشی از طریق کتابهای درسی و معلمان میتواند به این مورد توجه جدی کند.
_ بیان داستانهای اخلاقی: یکی از سبکهای تربیتی معروف، سبک داستانسرایی است. روشن است هنگامی که داستان در قالب عاطفی مؤثری قرار گیرد، در روح انسان اثر
خواهد داشت و داستانی که مفهوم و هدف اخلاقی مهیجی داشته باشد، در اعماق نفس انسان تأثیر میگذارد.
باری، داستان خوب، خواننده یا شنونده را به خیرخواهی و نیکوکاری متمایل میسازد و در او نفوذ میکند. در قرآن نوعی داستانهای تربیتی به چشم میخورد که از لحاظ اهمیت در روابط اخلاقی و انسانی و علاقههای روحی، مقام خاصی دارند؛ افزون بر اینکه این داستانها با سبک زیبا و بلاغت معنا همراه است (جمالی، 1360). معلمان با استفاده از داستانهای دینی در بیان مطالب نظری در دانشآموزان ایجاد انگیزه میکنند و بدین ترتیب بهتر میتوانند در آنها نفوذ کنند و نهایتاً این روش، یکی از راههای تعمیق تربیت دینی است. قصهگویی یکی از مهمترین ابزارهای الهی در القا و آموزش گزارههای دینی به بشر است. هنر قصه گویی یکی از روشهای تربیتی است تا آنجا که میتوان قصه گویی را بهترین روش تعلیم و تربیت در کودکان و نوجوانان به شمار آورد که در تربیت و پرورش غیرمستقیم کودکان نقشی بسیار مهم دارد. هنر و تعلیم و تربیت از آغاز آفرینش انسان با یکدیگر پیوند خوردهاند؛ این دو، تأثیر و تأثر عمیق و استواری بر یکدیگر دارند، به گونهای که مانایی و پایایی هنر به رعایت تعلیم و تربیت و آغاز آن _ که کلمه و کلام است _ به استفاده از هنر منوط است. هنر همواره از ملزومات آموزش و پرورش در هدایت انسان به سوی کمال و رشد و تعالی هنر در گرو آموزش و پرورش است (بختیاری و خلجی، 1391). اصرار قرآن بر قصهگویى و قصهخوانى هر خوانندهاى را به وجد و شگفتى وامىدارد. انسان از خود میپرسد: مگر قصه چیست و چه مىکند که آفریدگار هستى در آخرین پیام به آفریده خویش اینچنین قصه مى گوید و او را به تأمل در قصهها فرا مىخواند؟ در واقع، پاسخ این پرسش را باید در مفهوم و معنای قصه در قرآن و شیوۀ قصهنویسی قرآن جستوجو کرد (حسینی، 1378: 18).
داستانگویی شیوهای است که در عین جذابیت و همراه کردن شنونده با خود، زمینهای عاطفی برای پذیرش اغراض داستان فراهم میکند. قرآن کریم از داستان برای تربیت اخلاقی انسانها، بسیار استفاده کرده است. داستان در همۀ مراحل سنی مفید و مورد توجه است؛ البته محتوای داستان باید متناسب با سطح اطلاعات شنوندگان باشد (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 189). اهداف قصهگویی در قرآن شامل عبرت و پند گرفتن، بیان واقعیتها بدون دروغ و افترا، بیان و تجزیه و تحلیل حقایق امور و فراهم آوردن وسیلهای برای هدایت و رحمت است.
استفادۀ مناسب و بهموقع از داستان _ بهویژه داستانهای قرآنی یا داستانهای مربوط به ائمه طاهرین(ع) و بزرگان دین _ در مقبولیت سخنان، تأثیری حیرتانگیز ایجاد میکند. از جمله داستانهای هابیل و قابیل، موسی(ع) و فرعون، آدم و حوا(ع)، یوسف(ع) و برادران و... (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 190). حتی خواننده یا شنونده به صورت ناخواسته و غیرعمدی، خود را با قهرمانان داستان مقایسه میکند. اگر قهرمانان داستان در موقعیتی برتر از وی باشند، آرزو میکند او نیز در موقعیت قهرمان داستان باشد؛ ولی اگر قهرمانان داستان وضعیتی نامطلوب و ناخوشایند داشته باشند، از وضعیت خود راضی خواهد بود و به آن افتخار خواهد کرد. افزون بر همۀ اینها، انسانها _ به ویژه کودکان _ میکوشند رفتارهای قهرمانان داستان را تقلید کنند (همو: 132). آموزش و پرورش کشور در کتابهای درسی دانشآموزان میتواند انوع داستانهای اخلاقی را قرار دهد و معلمان نیز میتوانند در کلاسها به بیان داستانهای اخلاقی اقدام کنند.
دوم. پرورش تفکر اخلاقی: مدارس از بهترین مکانها برای پرورش تفکر اخلاقی و دانشآموزان آماده پرورش تفکر اخلاقی هستند. روشهای زیر به پرورش تفکر اخلاقی کمک میکند:
_ تشویق به تفکر در مسائل اخلاقی: تفکر در انسان از جایگاه والایی برخوردار است، به گونهای که برخی مهمترین وجه امتیاز انسان را بر دیگر موجودات، برخورداری وی از توانایی تفکر میدانند. امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
عَلَيْكَ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ الضَّلَالِ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ؛ (تمیمی آمدی، 1366: 57)
تو را به تفکر سفارش میکنم که از گمراهی به هدایت رهنمون میشود و اعمال را اصلاح میکند.
تفکر در اعمال و رفتار از منظر معصومان(ع) این نتیجه را در پی دارد که حسن و قبح اعمال را مشخص میکند و از این طریق قدرت اندیشۀ اخلاقی را تقویت و رشد میدهد (داوودی، 1389: 133).
_ تشویق به تفکر پیش از اقدام به عمل: اندیشیدن در رفتار پیش از انجام آن، نقشی مهم در تشخیص حسن و قبح آن و جلوگیری از درافتادن به وادی انحرافات اخلاقی دارد. امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:
وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ؛ (شریف رضی، 1383: خطبه176)
قلب مؤمن در پس زبان اوست و زبان مؤمن در پس قلب او؛ زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید، در آن اندیشه میکند؛ اگر خوب بود، اظهارش میکند و اگر بد بود، مخفیاش میدارد. اما منافق آنچه بر زبانش بیاید میگوید و نمیداند چه سخنی بر زیان او و چه سخنی به سود اوست.
_ بحث و گفت وگو دربارۀ مسائل اخلاقی: پیامبر(ص) در سیرۀ خود، با متربی گفتوگو
میکند، هم ارزشهای اخلاقی را به متربی آموزش میدهد و سطح آگاهی او را بالا میبرد و هم از این راه، سطح تفکر اخلاقی آنها را به مراحل بالاتری ارتقا میدهد و توجه آنها را به جنبههایی از امور اخلاقی _ که تا آن زمان برای آنها مغفول بوده است _ جلب میکند (داوودی، 1389: 136).
ب) پرورش گرایشها و عادتهای مطلوب اخلاقی
بخش زیادی از وقت دانشآموزان در مدارس و سایر محیطهای آموزشی میگذرد. دانشآموزان در حال کسب گرایشها و عادتهای اخلاقی در مدارس هستند. از اینرو بر معلمان و سایر دستاندرکارن نظام آموزشی فرض است که پرورش گرایشها و عادتهای مطلوب اخلاقی را مورد نظر قرار دهند. روشهای زیر میتواند به پرورش گرایشهای مطلوب اخلاقی بینجامد:
یکم. ترغیب و ترهیب: «ترغیب»، ایجاد میل و رغبت نسبت به چیزی و «ترهیب»،
همان ایجاد خوف و ترس نسبت به چیزی در یک یا چند فرد است. این دو از روشهایی هستند که در سیرۀ پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) برای ایجاد انگیزه و گرایش در مردم به
کارهای نیک و ایجاد نفرت و کراهت در آنان نسبت به کارهای زشت و به دنبال آن، بازداشتن ایشان از کارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته است. امام صادق(ع) دربارۀ رسیدگی به برادران ایمانی میفرماید:
مَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ كَانَ اللَّهُ فِي حَاجَتِهِ مَا كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ؛ (مجلسی، 1404: ج71، 286)
کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مؤمن خود است، خداوند نیز تا هنگامی که وی در این کار است، در پی تأمین نیازهای اوست.
بازخورد مثبت به رفتارهای اخلاقی سبب میشود در دانشآموز نسبت به رفتارهای پسندیده میل و اشتیاق و نسبت به رفتارهای ناپسند نفرت و کراهت به وجود آید. میل و اشتیاق، منشأ انگیزۀ اقدام به رفتارهای شایسته و نفرت و کراهت، سرآغاز انگیزۀ ترک رفتارهای ناپسند میشود؛ زیرا انسان طبیعتاً به آنچه به او سودی میرساند گرایش دارد و به دنبال آن است و از آنچه به او زیانی میرساند متنفر است و از آن پرهیز میکند.
دوم. تحریک انگیزههای ایمانی: یکی دیگر از روشهای معصومان(ع) برای پرورش عادتهای مطلوب اخلاقی، روش تحریک ایمان است. در این روش، آنان با توسل به ایمان و اعتقادات دینی متربیان و تحریک آن، آنها را به رفتارهای اخلاقی سوق میدهند. دوری کردن از مجالس لهو و لعب و گوش ندادن به غنا و موسیقیهای مناسب مجالس لهو و لعب، یکی از ارزشهای اخلاقی اسلامی است که در متون دینی بر آن بسیار تأکید شده است. با این حال، معصومان(ع) برای ترغیب مردم به دوری کردن از این رفتار ضداخلاقی از مایههای ایمانی آنان استفاده میکردند (همو: 140).
سوم. ارائۀ الگو: پدر و مادر و پس از آن معلمان و مربیان، نخستین الگوهای دانشآموزان هستند. نکتۀ تربیتی مهم این است که افراد دارای موقعیت مهم، موفقیت زیاد، دانش و تخصص بالا یا دارای تعالی معنوی، غالباً نظر دیگران را به خود جلب میکنند و برای آنان سرمشق میشوند. خوشبختانه در نظر دانشآموزان، غالباً معلمان و والدین دارای این ویژگیها یا برخی از آنها هستند. اما به هر حال فقدان این برتری و برجستگی در ابعاد معنوی، علمی و اجتماعی، متربیان را به سمت دیگران میکشاند (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 165). امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ؛ (شریف رضی، 1383: خطبه 192)
[پیامبر اکرم(ص)] هر روز یکی از مکارم اخلاقی خود را برای من آشکار میساخت و مرا به پیروی از آن امر میکرد.
امام کاظم(ع) فرمود:
يُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِصَلَاحِ آبَائِهِمْ؛ (مجلسی، 1404: ج5، 178)
کودکان، با خوبیها و شایستگیهای والدینشان حفظ میشوند.
حتی معلمان میتوانند با معرفی اسوههای اخلاقی و انسانی در گذشته، آنان را حیات مجدد بخشند. قرآن کریم برای بهرهبرداری از این شیوه، بسیار غنی است؛ بهویژه آنکه غالب الگوهای قرآنی، جوان و تأثیرگذارند. این الگوها عبارتند از: یوسف(ع) قهرمان مقاومت در مقابل شهوت؛ جوانان کهف، اسوههای مهاجرت در راه خدا برای رشد و هدایت؛ اسماعیل(ع) نماد تسلیم در مقابل فرمان خدا و... (دیلمی و آذربایجانی، 1383: 164).
امیرمؤمنان علی(ع) صفات ناپسندی همچون بخل، جهل، ستم، تجاوز و رشوه را برمیشمارد که مسئولان باید از آنها دور باشند. ایشان میفرماید:
وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّةَ؛ (شریف رضی، 1383: خطبه 131)
و همانا دانستید که شایسته و سزاوار نیست کسی که بر ناموس، خون، غنیمت و پیشوایی مردم ولایت دارد، بخیل باشد؛ زیرا در آن حال در اموال مردم به شدت تصرف میکند؛ و نباید نادان باشد تا به سبب آن مردم را گمراه سازد؛ و نباید ستمکار باشد تا آنان را پریشان روزگار نماید؛ و نباید تجاوزگر در مال مردم باشد تا گروهی را در عطا بر دیگری ترجیح دهد؛ و نه در حکم رشوه گیرد تا حقوق مردم از بین برود و بیتوجه به حدود الهی حکم دهد؛ و نه ضایع کننده سنت که باعث هلاکت امت شود.
چهارم. توصیه به وادارسازی رفتارهای پسندیده بر نفس: هرگاه دانشآموزی که به رفتارهای بد اخلاقی خو گرفته است، خود را به رفتارهای خوب اخلاقی وا دارد، به تدریج با آن خو گرفته و لذت آن را درمییابد. در این هنگام است که خودبهخود و بدون نیاز به عامل بیرونی، رفتارهای اخلاقی را انجام داده و از رفتارهای ضداخلاقی دوری میکند (داوودی، 1389: 143). از اینرو علی(ع) به فردی که عادت بر انجام رذایل داشت میفرماید:
أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا؛ (تمیمی آمدی، 1366: 317)
خودت را بر فضایل وادار کن که نفست بر رذایل سرشته شده است.
امام صادق(ع) نیز فرموده است:
إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ؛ (کلینی، 1365: ج2، 112)
اگر بردبار نیستی، حداقل رفتار حلیمانه داشته باش.
پنجم. امر به فضیلتها و نهی از رذیلتها: در امر و نهی، جنبۀ اقناعی کمرنگتر و جنبۀ فشار بیرونی برای واداشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهی درصددند با فشار از بیرون، فرد را به عمل وادار کنند؛ خواه وی از صمیم قلب مایل به آن کار باشد یا نباشد. امر به نیکیها و نهی از بدیها دو نقش عمده در تربیت اخلاقی دارند: درونی شدن ارزشهای اخلاقی و حاکمیت بخشیدن به ارزشهای اخلاقی اسلام در جامعه. در تربیت اخلاقی، هم باید از عوامل درونی _ که در فرد شور و شوق و انگیزه درونی و آگاهی ایجاد میکند _ استفاده کردو هم باید از عوامل بیرونی _ که از بیرون، فرد را به سوی رفتارهای اخلاقی سوق میدهند _ مدد گرفت.
همچنین باید دانست که افراد انسانی در تأثیرپذیری از روشها با یکدیگر تفاوت دارند؛ عدهای از روشهای ترغیب و ترهیب و مانند آن و گروهی نیز از روش امر و نهی و مانند آن بیشتر تأثیر میپذیرند.
امیر مؤمنان(ع) میفرماید:
الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَا؛ (شریف رضی، 1383: 444، حکمت4)
واماندگی، بلاست. صبر، شجاعت است و پارسایی، ثروت؛ پرهیز از گناه، سپر [از سقوط در مفاسد] است و بهترین همنشین، خشنودی است.
همچنین در جای دیگر میفرماید:
إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ؛ (همو: 455، حکمت 71)
آنگاه که عقل کامل شد، حرف کم میشود.
در واقع کسی که عاقل شد، بر نیروهای خود تسلط مییابد و نیروهای خود از جمله نیروی بیان را بیمورد مصرف نمیکند، بلکه میکوشد در جای خود مصرف نماید تا هنگامی که نامۀ اعمالش باز میشود شرمنده نگردد.
ششم. نظارت و مراقبت: عبدالله بن عمر از پیامبر(ص) نقل میکند و میگوید:
أتانا رسول الله(ص) فی بیتنا و أنا صبی؛ قال: فذهبت أخرج لالعب، فقالت أمی: یا عبدالله! تعال أعطك، فقال رسول الله(ص): و ما أردت ان تعطیه؟ قالت: أعطیه تمراً. قال: فقال رسول الله(ص): أما انك لو لم تفعلی کتبت علیك کذبه؛ (داودی، 1389: 147 به نقل از ابنحنبل)
زمانی که کودک بودم، پیامبر(ص) به منزل ما آمد و من رفتم تا از منزل بیرون بروم و بازی کنم که مادرم گفت: عبدالله، بیا تا چیزی به تو بدهم. پیامبر(ص) فرمود: میخواهی چه چیزی به او بدهی؟ مادرم گفت: خرما میدهم. پیامبر(ص) فرمود: اگر چنین نکنی، یک دروغ بر تو نوشته میشود.
در این روایت، رسول خدا(ص) بر رفتار مادر عبدالله نظارت کرده و او را از خلف وعده بازمیدارد و این نشان میدهد احتمالاً در آن زمان مادران با دادن وعدههای دروغ، کودکان را به انجام رفتارهای مطلوب وامیداشتند. از اینرو پیامبر(ص) به مادر عبدالله تذکر میدهد که مبادا خلف وعده کند که این کار زشت است و دروغی بر او نوشته میشود. معلمان نیز در برابر دانشآموزان نباید خلف وعده کنند یا قولهایی بدهند که قرار نیست آن را عملی کنند یا نمیتوانند آن را عملی نمایند.
نتیجه
توجه به اهداف اخلاقی در تعلیم و تربیت، از مهمترین توصیهها و دغدغههای آموزش و پرورش در جهان است. تربیت اخلاقیِ زمینهساز به معنای پرورش ملکات فاضلۀ انسانی و تقویت روحیۀ ایمانی و ارزشگرایی در شخص منتظر است. منتظر واقعی تنها در پرتو تقوا و اخلاق الهی میتواند به امام معصوم خود نزدیک شده و در مسیر هدایت قرار گیرد. دوری از اخلاق الهی و پیروی از نفس در اخلاقیات، انسان را از مسیر هدایت دور کرده و در نهایت از صف منتظران واقعی خارج میسازد.
راهکارهای زمینهسازی تربیت اخلاقی در آموزش و پرورش، با تأکید بر روشهای آموزش اخلاق، همراه با نمونههایی از سیرۀ پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) در سه دستۀ اخلاقگرایی، پاکسازی اخلاقی و زیباسازی اخلاقی ارائه گردید. نخستین گام در تربیت اخلاقی، تثبیت ارزش و جایگاه اخلاق در دل و جان منتظر است. ابتدا منتظر باید به اهمیت این مفهوم در مسیر انتظار و رسیدن به جایگاه بلند منتظران پی برده، آن را با عمق وجود خویش درک کند. از جمله اخلاقیاتی که منتظر باید افزون بر اخلاقگرایی شخصی و فردی بدان توجه داشته باشد، «اخلاق اجتماعی» است. رعایت اخلاق اجتماعی میتواند مکر دشمنان و نقشههای شیطانی استعمارگران را از بین ببرد و رضایت خداوند متعال، رسول خدا(ص)، اهلبیت(ع) و بهویژه امام زمان(عج) را به همراه داشته باشد. از جمله راهکارهایی که در زمینۀ اخلاقگرایی مهدوی و در حوزههای اخلاق فردی و اجتماعی مطرح میشود، ایجاد فضای اخلاقی در محیطهای آموزشی و محبت معلم نسبت به دانشآموز است. دومین گام در تربیت اخلاقیِ زمینهساز ظهور، «پاک سازی اخلاقی» است. از ابتدای تاریخ، طهارت و پاکسازی _ چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی _ مد نظر علما، اندیشمندان و بزرگان بوده است. همچنین گفته شد که از بزرگترین موانع تربیت زمینهساز، اخلاق زشت و نکوهیده است که باید از وجود متربیان پاک شود؛ زیرا پیراستگی اخلاقی و از بین بردن بدیها و اخلاقیات ناپسند از مهمترین ویژگیهای مؤمن منتظر است که راه زمینهسازی برای رسیدن به موعود را برای او هموار میکند. با توجه به رسالت آموزش و پرورش درباره زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) در گام نخست، راهکارهایی مهم همچون چشمپوشی یا اغماض، حمل به صحت یا تفسیر به نیکوترین وجه، تغافل و تجاهل، عفو و صفح، تذکر دادن، وعدۀ پاداش دادن و ایجاد فشار اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. در گام بعدی به زیباسازی اخلاقی توجه شد. زیباسازی اخلاقی بدین معناست که انسان پس از آنکه درون خود را از ناراستیها و زشتیها پاک کرد، شروع به آراستن وجود خود به انواع فضایل و نیکیها کند. راه سبز انتظار، راهی زیباست که مبدأ و مقصدی زیبا دارد و انسان باید در وجود خود زیباسازی اخلاقی و رفتاری را نهادینه کند تا بتواند در ردیف منتظران دولت یار قرار گیرد. از اینرو یکی از وظایف معلم در حوزۀ آموزش و پرورش، کمک و یاری رساندن به متربی برای ایجاد و تقویت آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش تفکر اخلاقی و گرایشها و عادات مطلوب اخلاقی است. برای افزایش آگاهی و بصیرت اخلاقی به آموزش اصول و معیارهای اخلاقی، تبیین جهانبینی و فلسفۀ ارزشهای اخلاقی، بیان عواقب و پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضداخلاقی و بیان داستانهای اخلاقی پرداخته شد. برای پرورش تفکر اخلاقی نیز بر روشهای تشویق به تفکر در مسائل اخلاقی، تشویق به تفکر پیش از اقدام به عمل، بحث و گفتوگو دربارۀ مسائل اخلاقی و درباره ایجاد گرایشها و عادات مطلوب اخلاقی، روشهای ترغیب و ترهیب، تحریک انگیزههای ایمانی، ارائۀ الگو، توصیه به وادارسازی رفتارهای پسندیده بر نفس، امر به فضیلتها و نهی از رذیلتها و همچنین نظارت و مراقبت تأکید شد. نظام آموزشی، معلمان و سایر دستاندرکاران با توجه و انجام دادن راهکارهای ذکر شده میتوانند وظیفه خود را انجام داده و به دانشآموزان و جامعه برای ایجاد جامعهای منتظر کمک کنند.
منابع
_ آصفی، محمدمهدی، الانتظار الموجه؛ دارسة فی علاقة الانتظار بالحرکة و فی علاقتها به، قم، انتشارات مجمع جهانی اهل بیت(ع)، 1427ق.
_ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش.
_ آیتی، نصرتالله، «زمینهسازی ظهور؛ چیستی و چگونگی»، فصلنامه مشرق موعود، ش19، 1390ش.
_ ابنمسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم، انتشارات بیدار، 1371ش.
_ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1391ش.
_ پورظهیر، علینقی، «آموزش اخلاق در دبستان»، مجموعه مقالات سمپوزیوم جایگاه تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی، تهران، انتشارات تربیت، 1371ش.
_ حائری شیرازی، محییالدین، اخلاق اسلامی، قم، انتشارات اسلامی، 1373ش.
_ حاجی دهآبادی، محمدعلی، چشماندازی به جایگاه و نقش اخلاق در آموزش و پرورش، کتاب دوم تربیت اسلامی، تهران، نشر تربیت اسلامی، 1379ش.
_ داودی، محمد، سیرۀ تربیتی پیامبر و اهلبیت (تربیت اخلاقی)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389ش.
_ دیلمی، احمد و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، قم، نشر معارف، 1383ش.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتب المرتضوی لاحیاء آثار المرتضوی، 1366ش.
_ شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، انتشارات آل علی، 1383ش
_ ضرابی، عبدالرضا، «تربیت محبتمحور»، اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال سوم، ش1، 1390ش.
_ عابدی، لطفعلی، «روشهای تربیتی از منظر نهج البلاغه»، مصباح، ش62، 1385ش.
_ عمادی، عبدالله، «نقش روانشناسی در دولت زمینهساز ظهور»، مشرق موعود، سال سوم، ش11، 1388ش.
_ عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1367ش.
_ فیروزآبادی، سید حسن، راهبردهای تربیت نسل مطهر در عصر انتظار ظهور، تهران، انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی، 1392ش.
_ کارگر، رحیم، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(عج)، 1378ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
_ کیانی، علیاصغر، تربیت نسل منتظر، قم، انتشارات خاکریز، 1388ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
_ مصباح یزدی، محمدتقی، نقش تقلید در زندگی انسان، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382ش.
_ نصر اصفهانی، محمد، فلسفه اخلاق و تربیت، قم، دبیرخانه مجمع گروههای معارف اسلامی، 1378ش.
_ هاشمی ورکاوندی، مجتبی، تربیت و شخصیت انسان، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1367ش.